بله فیلم به کارگردانی بهمن فرمان آرا بوده ظاهرا جمشید مشایخی هم جر بازیگران بودهنوشته شده توسط sise [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بله فیلم به کارگردانی بهمن فرمان آرا بوده ظاهرا جمشید مشایخی هم جر بازیگران بودهنوشته شده توسط sise [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خب شما زاویه دیدت فرق میکنه.ولی خیلی هم فرق نمیکنه ها چون شما فقط به جمله ی اول من دقت کردین.نوشته شده توسط sise [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اتفاقا به نظر من هولدن می خواد ارتباط داشته باشه و به تمام این ارتباطات حتی فکر میکنه و به سمتشونم میره ولی از اونجایی که بین آدمها و جامعه ی آلوده زندگی میکنه و حس میکنه که هر کسی یه جورایی ایراد داره نمیتونه این کارو بکنه.البته آزار دهنده بودن آدما و جامعه برای هولدن چیزیه که اوونو از بقیه جدا میکنه!
(منظورم دیدش به آدماس و اینکه با فیبی رابطه ی بهتری برقرار کرده و اون از نظرش عالیه بخاطر پاکی کودکانش و صاف و سادگی معصومانه ای که جامعه و آدمای توش ندارنش ولی مثلا تو فیبی یا حتی کوه و جنگلهای دست نخورده که دلش میخواست بره اونجا زندگی کنه این لجن آلودی وجود نداره و شاید بخاطر اینه که میگه میخواد نگهبان دشت بشه و از بچه ها مرقبت کنه از پاکی و معصومیت دنیا.ولی خیلی مشکله.)
نوشته شده توسط sise [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نوشته شده توسط negar00 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نظر منم هولدن می خواد رابطه داشته باشه
نزدیک می شه اما باز دروغ را می بینه و دور می شه و باز دلش می خواد نزدیک بشه .......
اما من بازم متوجه نشدم چرا به اون دختره نزدیک نشد . دختری که بدون توجه به هیچ چیزی دوسش داشت ......
چه زندگی پیچیده ای
خب ببینید این جمله منه:نوشته شده توسط negar00 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هولدون نمیخواد با کسی ارتباط بر قرار کنه. یعنی کسی را نمیشناسه که به درد بخوره.
این جمله در کل مفهومش این میشه که " هولدن کسی را برای ارتباط برقرار کردن پیدا نمیکنه" منتها کمی پیچیده بیان شد
نه اینکه نخواد. من هم موافقم که میخواد ارتباط برقرار کنه. و اتفاقا خیلی هم اینو میخواد. ساده تر بگیم. هولدن میخواد دو کلمه با یه کسی خوب صحبت کنه. اما در یک کلام هیچکس صاف و صادق نیست.
اون پسره بود که درباره مسائل روحی و جنسی صحبت میکرد. حتی خود هولدن اعتراف میکنه که خیلی حالیشه.
اما بعضی رفتارها باعث میشه که آدم کلا ناامید بشه. همون اخلاق مغرورانه پسره که "وقتی خودش حرفش تموم شد میخواد کس دیگه ای اون بحثو ادامه نده!!"
من خودم شخصا خیلی زیاد با این گونه ادما برخورد کرده ام. و علیرغم اطلاعات و سواد بالا از لیست افرادی که باید باهاشون رابطه داشته باشم حذف شدن
درسته. به هر کسی برمیخوره یه جای کارش میلنگه.
من دقیق یادم نیست ولی فکر کنم بعد از اون نمیدونست چی براش پیش اومده. درسته.؟ و یادمه یه جایی میگفت که چنتا از بچه ها را شنیده که باهاش دوست شده بودن و احساس نگرانی میکرد چرا که اون پسرا را خوب میشناخته چه موجوداتی هستن!نوشته شده توسط magmagf [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاید احساس میکرده که اون هم به نوعی فریب خورده و یا عوض شده. آخه همه چیز عوض میشد. داداشش، ...
من هم کاملا با نظر شما موافقم هولدن می خواد ارتباط برقرار کنه اما آدمش رو پیدا نمی کنه آدمی که درکش کنه ...البته این آدم لازم نیست حتما خیلی باسواد و غیره باشه فقط کافیه که صادق باشه ...مثلا هولدن با خواهرش فیبی و به طور کلی با همه بچه ها خیلی خوب ارتباط بر قرار می کنه چون بچه ها پاک اند و هنوز مثل بزرگتر ها دورو و دروغ گو نشدند....خب ببینید این جمله منه:
هولدون نمیخواد با کسی ارتباط بر قرار کنه. یعنی کسی را نمیشناسه که به درد بخوره.
این جمله در کل مفهومش این میشه که " هولدن کسی را برای ارتباط برقرار کردن پیدا نمیکنه" منتها کمی پیچیده بیان شد
نه اینکه نخواد. من هم موافقم که میخواد ارتباط برقرار کنه. و اتفاقا خیلی هم اینو میخواد. ساده تر بگیم. هولدن میخواد دو کلمه با یه کسی خوب صحبت کنه. اما در یک کلام هیچکس صاف و صادق نیست.
اون پسره بود که درباره مسائل روحی و جنسی صحبت میکرد. حتی خود هولدن اعتراف میکنه که خیلی حالیشه.
اما بعضی رفتارها باعث میشه که آدم کلا ناامید بشه. همون اخلاق مغرورانه پسره که "وقتی خودش حرفش تموم شد میخواد کس دیگه ای اون بحثو ادامه نده!!"
من خودم شخصا خیلی زیاد با این گونه ادما برخورد کرده ام. و علیرغم اطلاعات و سواد بالا از لیست افرادی که باید باهاشون رابطه داشته باشم حذف شدن
درسته. به هر کسی برمیخوره یه جای کارش میلنگه.
می گم بحث جالبی شد ...بد نیست یه تاپیک مخصوص ناتور دشت (یا کل کار های سلینجر ) بزنیم اون جا به این صحبت ها ادامه بدیم....
لیدی ال / نوشته : رومن گاری / ترجمه مهدی غبرایی
رومن گاری در رمان لیدی ال دو دلداده را از میان خیل جوانان پر آشوب قرن نوزدهم بر گزیده که یکی - آرمان- سودای مبارزه سیاسی را در سر می پروراند و دیگری - دیانا-سودایی عشق است و معشوق را به تمامی برای عشق ورزیدن می خواهد .
پیداست که در کشاکش عشق و مبارزی یکی فدای دیگری می شود ، و در این هنگامه پر غو غا پیوسته شکننده تر آسیب پذیر تر است.
کتاب جالبی از رومان گاری...در حالی که خیلی ها معتقدند که خداحافظ گری کوپر بهترین رمان رومن گاری یه من از لیدی ال بیشتر از خداحافظ گری کوپر خوشم اومد....
بغیر از "بازی با مهره های شیشه ای" همشونونوشته شده توسط negar00 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران
جی دی سالینجر
من یادم رفت این کتابو بگم قبلا( حالا که بحث سالینجر شد یادم اومد)
خب مثل همیشه خوب و عالی. حکایت سربازیست که مرخصی گرفته تا بره مراسم عروسی داداشش یعنی "سیمور"
سیموری که در داستان بعدی یعنی "فرنی و زویی" میشنویم که خودکشی کرده.
گفتگوی اشخاص در خلال برگزاری این مراسم جالبه.
هم اکنون 10 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 10 مهمان)