تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 52 از 131 اولاول ... 24248495051525354555662102 ... آخرآخر
نمايش نتايج 511 به 520 از 1301

نام تاپيک: معرفي كتاب هايي كه خوانده ايم

  1. #511
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض




    چند سال پیش خوندم. منتها یادمه حس کتاب خوندن نداشتم و همینجوری روش دویدم و زیاد چیزی نفهمیدم.
    گرچه بیشتر حالت و احوالات بیدادگرانه و مزخرق قاجار را خوب منتقل میکنه.
    فکر کنم فیلمش هم ساخته شده.
    بله فیلم به کارگردانی بهمن فرمان آرا بوده ظاهرا جمشید مشایخی هم جر بازیگران بوده

  2. #512
    پروفشنال negar00's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    پست ها
    543

    پيش فرض


    اما من اینجور فکر نمیکنم
    هولدون نمیخواد با کسی ارتباط بر قرار کنه. یعنی کسی را نمیشناسه که به درد بخوره.
    مثلا با اون پسره دختر باز (هم اتاقی)ارتباط برقرار کنه یا اون اکلی کودن؟ گرچه در آخر میگه که همین اکلی از همشون بهتر بود.
    اون پسره روانشناس هم که معلوم بود چه جونوریه
    اون معلم سابق و خوب هم که معلوم نبود میخواست نصف شبی چه کار بر سرش بیاره!!
    حالا هوس میکنه کارایی بکنه که خیلی ها ازش حرف میزنن و میگن باحاله. اما از دختره میخواد که به جای اینکار بشینه با هم حرف بزنن.
    اما چه حرفی؟ اون دختر دلشو به چیزایی سرگرم کرده بود که کلی با دنیای او فاصله داشت. دنیای ظریف و زیبا.
    اون دوتا دختر ی هم که تو رقص دعوتشون کرد هم که معلوم بود در چه درجه ای از درک و شعور هستن!

    اون آخری هم که اصلا نفهمید چی به چیه؟

    هولدن حتی نتونست دو کلمه حرف حسابی با اون راننده تاکسی بزنه که "وقتی دریاچه یخ میزنه اردکها کجا میرن؟"

    اصلا هولدن بتونه یا نتونه به چه حسابی باید بااین افراد ارتباط برقرار کنه؟

    میمونه خواهر کوچیکش که فوق العاده هست. فیبی
    اما با فیبی چه کار میتونه بکنه؟ فیبی باید بمونه درسشو بخونه

    هولدن از این آدما و کارهای الکی بدش میاد. چه اون فیلم کشکی؛ چه اون نوازنده پیانو که گند میزد به آهنگها و چه اون خنده های مسخره چنتا جوون تو خیابون که بقول هولدن "خودشون هم میدونن که الکی میخندن و شرط میبندم که اصلا هم خنده دار نیست حرفاشون"
    خب شما زاویه دیدت فرق میکنه.ولی خیلی هم فرق نمیکنه ها چون شما فقط به جمله ی اول من دقت کردین.
    اتفاقا به نظر من هولدن می خواد ارتباط داشته باشه و به تمام این ارتباطات حتی فکر میکنه و به سمتشونم میره ولی از اونجایی که بین آدمها و جامعه ی آلوده زندگی میکنه و حس میکنه که هر کسی یه جورایی ایراد داره نمیتونه این کارو بکنه.البته آزار دهنده بودن آدما و جامعه برای هولدن چیزیه که اوونو از بقیه جدا میکنه!

    (منظورم دیدش به آدماس و اینکه با فیبی رابطه ی بهتری برقرار کرده و اون از نظرش عالیه بخاطر پاکی کودکانش و صاف و سادگی معصومانه ای که جامعه و آدمای توش ندارنش ولی مثلا تو فیبی یا حتی کوه و جنگلهای دست نخورده که دلش میخواست بره اونجا زندگی کنه این لجن آلودی وجود نداره و شاید بخاطر اینه که میگه میخواد نگهبان دشت بشه و از بچه ها مرقبت کنه از پاکی و معصومیت دنیا.ولی خیلی مشکله.)

  3. #513
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    اما من اینجور فکر نمیکنم
    هولدون نمیخواد با کسی ارتباط بر قرار کنه. یعنی کسی را نمیشناسه که به درد بخوره.
    مثلا با اون پسره دختر باز (هم اتاقی)ارتباط برقرار کنه یا اون اکلی کودن؟ گرچه در آخر میگه که همین اکلی از همشون بهتر بود.
    اون پسره روانشناس هم که معلوم بود چه جونوریه
    اون معلم سابق و خوب هم که معلوم نبود میخواست نصف شبی چه کار بر سرش بیاره!!
    حالا هوس میکنه کارایی بکنه که خیلی ها ازش حرف میزنن و میگن باحاله. اما از دختره میخواد که به جای اینکار بشینه با هم حرف بزنن.
    اما چه حرفی؟ اون دختر دلشو به چیزایی سرگرم کرده بود که کلی با دنیای او فاصله داشت. دنیای ظریف و زیبا.
    اون دوتا دختر ی هم که تو رقص دعوتشون کرد هم که معلوم بود در چه درجه ای از درک و شعور هستن!

    اون آخری هم که اصلا نفهمید چی به چیه؟

    هولدن حتی نتونست دو کلمه حرف حسابی با اون راننده تاکسی بزنه که "وقتی دریاچه یخ میزنه اردکها کجا میرن؟"

    اصلا هولدن بتونه یا نتونه به چه حسابی باید بااین افراد ارتباط برقرار کنه؟

    میمونه خواهر کوچیکش که فوق العاده هست. فیبی
    اما با فیبی چه کار میتونه بکنه؟ فیبی باید بمونه درسشو بخونه

    هولدن از این آدما و کارهای الکی بدش میاد. چه اون فیلم کشکی؛ چه اون نوازنده پیانو که گند میزد به آهنگها و چه اون خنده های مسخره چنتا جوون تو خیابون که بقول هولدن "خودشون هم میدونن که الکی میخندن و شرط میبندم که اصلا هم خنده دار نیست حرفاشون"
    خب شما زاویه دیدت فرق میکنه.ولی خیلی هم فرق نمیکنه ها چون شما فقط به جمله ی اول من دقت کردین.
    اتفاقا به نظر من هولدن می خواد ارتباط داشته باشه و به تمام این ارتباطات حتی فکر میکنه و به سمتشونم میره ولی از اونجایی که بین آدمها و جامعه ی آلوده زندگی میکنه و حس میکنه که هر کسی یه جورایی ایراد داره نمیتونه این کارو بکنه.البته آزار دهنده بودن آدما و جامعه برای هولدن چیزیه که اوونو از بقیه جدا میکنه!

    (منظورم دیدش به آدماس و اینکه با فیبی رابطه ی بهتری برقرار کرده و اون از نظرش عالیه بخاطر پاکی کودکانش و صاف و سادگی معصومانه ای که جامعه و آدمای توش ندارنش ولی مثلا تو فیبی یا حتی کوه و جنگلهای دست نخورده که دلش میخواست بره اونجا زندگی کنه این لجن آلودی وجود نداره و شاید بخاطر اینه که میگه میخواد نگهبان دشت بشه و از بچه ها مرقبت کنه از پاکی و معصومیت دنیا.ولی خیلی مشکله.)

    به نظر منم هولدن می خواد رابطه داشته باشه
    نزدیک می شه اما باز دروغ را می بینه و دور می شه و باز دلش می خواد نزدیک بشه .......

    اما من بازم متوجه نشدم چرا به اون دختره نزدیک نشد . دختری که بدون توجه به هیچ چیزی دوسش داشت ......


    چه زندگی پیچیده ای

  4. #514
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    خب شما زاویه دیدت فرق میکنه.ولی خیلی هم فرق نمیکنه ها چون شما فقط به جمله ی اول من دقت کردین.
    اتفاقا به نظر من هولدن می خواد ارتباط داشته باشه و به تمام این ارتباطات حتی فکر میکنه و به سمتشونم میره ولی از اونجایی که بین آدمها و جامعه ی آلوده زندگی میکنه و حس میکنه که هر کسی یه جورایی ایراد داره نمیتونه این کارو بکنه.البته آزار دهنده بودن آدما و جامعه برای هولدن چیزیه که اوونو از بقیه جدا میکنه!

    (منظورم دیدش به آدماس و اینکه با فیبی رابطه ی بهتری برقرار کرده و اون از نظرش عالیه بخاطر پاکی کودکانش و صاف و سادگی معصومانه ای که جامعه و آدمای توش ندارنش ولی مثلا تو فیبی یا حتی کوه و جنگلهای دست نخورده که دلش میخواست بره اونجا زندگی کنه این لجن آلودی وجود نداره و شاید بخاطر اینه که میگه میخواد نگهبان دشت بشه و از بچه ها مرقبت کنه از پاکی و معصومیت دنیا.ولی خیلی مشکله.)
    خب ببینید این جمله منه:
    هولدون نمیخواد با کسی ارتباط بر قرار کنه. یعنی کسی را نمیشناسه که به درد بخوره.

    این جمله در کل مفهومش این میشه که " هولدن کسی را برای ارتباط برقرار کردن پیدا نمیکنه" منتها کمی پیچیده بیان شد
    نه اینکه نخواد. من هم موافقم که میخواد ارتباط برقرار کنه. و اتفاقا خیلی هم اینو میخواد. ساده تر بگیم. هولدن میخواد دو کلمه با یه کسی خوب صحبت کنه. اما در یک کلام هیچکس صاف و صادق نیست.
    اون پسره بود که درباره مسائل روحی و جنسی صحبت میکرد. حتی خود هولدن اعتراف میکنه که خیلی حالیشه.
    اما بعضی رفتارها باعث میشه که آدم کلا ناامید بشه. همون اخلاق مغرورانه پسره که "وقتی خودش حرفش تموم شد میخواد کس دیگه ای اون بحثو ادامه نده!!"
    من خودم شخصا خیلی زیاد با این گونه ادما برخورد کرده ام. و علیرغم اطلاعات و سواد بالا از لیست افرادی که باید باهاشون رابطه داشته باشم حذف شدن

    درسته. به هر کسی برمیخوره یه جای کارش میلنگه.



    به نظر منم هولدن می خواد رابطه داشته باشه
    نزدیک می شه اما باز دروغ را می بینه و دور می شه و باز دلش می خواد نزدیک بشه .......

    اما من بازم متوجه نشدم چرا به اون دختره نزدیک نشد . دختری که بدون توجه به هیچ چیزی دوسش داشت ......


    چه زندگی پیچیده ای
    من دقیق یادم نیست ولی فکر کنم بعد از اون نمیدونست چی براش پیش اومده. درسته.؟ و یادمه یه جایی میگفت که چنتا از بچه ها را شنیده که باهاش دوست شده بودن و احساس نگرانی میکرد چرا که اون پسرا را خوب میشناخته چه موجوداتی هستن!
    شاید احساس میکرده که اون هم به نوعی فریب خورده و یا عوض شده. آخه همه چیز عوض میشد. داداشش، ...

  5. #515
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    خب ببینید این جمله منه:
    هولدون نمیخواد با کسی ارتباط بر قرار کنه. یعنی کسی را نمیشناسه که به درد بخوره.

    این جمله در کل مفهومش این میشه که " هولدن کسی را برای ارتباط برقرار کردن پیدا نمیکنه" منتها کمی پیچیده بیان شد
    نه اینکه نخواد. من هم موافقم که میخواد ارتباط برقرار کنه. و اتفاقا خیلی هم اینو میخواد. ساده تر بگیم. هولدن میخواد دو کلمه با یه کسی خوب صحبت کنه. اما در یک کلام هیچکس صاف و صادق نیست.
    اون پسره بود که درباره مسائل روحی و جنسی صحبت میکرد. حتی خود هولدن اعتراف میکنه که خیلی حالیشه.
    اما بعضی رفتارها باعث میشه که آدم کلا ناامید بشه. همون اخلاق مغرورانه پسره که "وقتی خودش حرفش تموم شد میخواد کس دیگه ای اون بحثو ادامه نده!!"
    من خودم شخصا خیلی زیاد با این گونه ادما برخورد کرده ام. و علیرغم اطلاعات و سواد بالا از لیست افرادی که باید باهاشون رابطه داشته باشم حذف شدن

    درسته. به هر کسی برمیخوره یه جای کارش میلنگه.
    من هم کاملا با نظر شما موافقم هولدن می خواد ارتباط برقرار کنه اما آدمش رو پیدا نمی کنه آدمی که درکش کنه ...البته این آدم لازم نیست حتما خیلی باسواد و غیره باشه فقط کافیه که صادق باشه ...مثلا هولدن با خواهرش فیبی و به طور کلی با همه بچه ها خیلی خوب ارتباط بر قرار می کنه چون بچه ها پاک اند و هنوز مثل بزرگتر ها دورو و دروغ گو نشدند....

  6. #516
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    می گم بحث جالبی شد ...بد نیست یه تاپیک مخصوص ناتور دشت (یا کل کار های سلینجر ) بزنیم اون جا به این صحبت ها ادامه بدیم....

  7. #517
    پروفشنال negar00's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    پست ها
    543

    پيش فرض

    راستی از هرمان هسه کسی چیزی خونده؟

  8. #518
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    لیدی ال / نوشته : رومن گاری / ترجمه مهدی غبرایی

    رومن گاری در رمان لیدی ال دو دلداده را از میان خیل جوانان پر آشوب قرن نوزدهم بر گزیده که یکی - آرمان- سودای مبارزه سیاسی را در سر می پروراند و دیگری - دیانا-سودایی عشق است و معشوق را به تمامی برای عشق ورزیدن می خواهد .
    پیداست که در کشاکش عشق و مبارزی یکی فدای دیگری می شود ، و در این هنگامه پر غو غا پیوسته شکننده تر آسیب پذیر تر است.

    کتاب جالبی از رومان گاری...در حالی که خیلی ها معتقدند که خداحافظ گری کوپر بهترین رمان رومن گاری یه من از لیدی ال بیشتر از خداحافظ گری کوپر خوشم اومد....

  9. #519
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    راستی از هرمان هسه کسی چیزی خونده؟
    بغیر از "بازی با مهره های شیشه ای" همشونو

  10. #520
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران
    جی دی سالینجر



    من یادم رفت این کتابو بگم قبلا( حالا که بحث سالینجر شد یادم اومد)

    خب مثل همیشه خوب و عالی. حکایت سربازیست که مرخصی گرفته تا بره مراسم عروسی داداشش یعنی "سیمور"
    سیموری که در داستان بعدی یعنی "فرنی و زویی" میشنویم که خودکشی کرده.

    گفتگوی اشخاص در خلال برگزاری این مراسم جالبه.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 10 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 10 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •