تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 55 از 129 اولاول ... 54551525354555657585965105 ... آخرآخر
نمايش نتايج 541 به 550 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #541
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    ..:::تصویرى از خداوند!:::...

    برخى افراد همواره، نقاب بر چهره زده ی خود را پشت پرده ی جهالت پنهان مى‏كنند؛ گویى از «خودِ» واقعى‏شان واهمه دارند.



    از سوى دیگر، خود ما نیز كارهایى را در جهت تأمین رضایت خاطر «دیگران» انجام مى‏دهیم و در عین حال وانمود مى‏كنیم همه چیز به خوبى پیش مى‏رود (تا وجهه خانواده حفظ شود) و سپس شروع به سرزنش كسانى مى‏كنیم كه ما را وادار به انجام دادن این كارها كرده‏اند. این «دیگران» چه كسانى هستند كه ما همه چیز را به آنها نسبت مى‏دهیم؟ اعضاى خانواده، همسایه‏ها، دوستان، نظام اجتماعى!؟



    امّا واقعیت این است كه همان موقع نیز در اعماق وجودمان احساسات درونى‏مان را به خوبى مى‏شناسیم؛ نوعى حس اضطراب و تشویش یا حس خوشایندى كه از نبود عزّت نفس، ناشى مى‏شود.



    هنگامى كه به اطراف مى‏نگریم و همه چیز را آشفته و بى‏نظم مى‏بینیم، دیگران را مقصر مى‏دانیم ، در حالى كه نمى‏دانیم آشفتگى در درجه اول از افكارمان آغاز مى‏شود و سپس گسترش مى‏یابد. روى هم رفته، رویارویى با حقیقت و پذیرفتن آن با فكر و آغوش باز، شهامت بسیارى را مى‏طلبد.



    به محض این كه با حقیقت مواجه مى‏شویم، به آرامش واقعى نزدیك‏تر مى‏شویم؛ زیرا حقیقت، یگانه است، بنابراین راه دیگرى وجود نخواهد داشت؛ امّا براى یافتن حقیقت، گاهى اوقات، گمان مى‏كنیم باید راه طولانى‏اى را بپیماییم، امّا نه، نیاز نیست راه دورى برویم یا براى كشف لایه‏هاى آشكار قوانین پیچیده بكوشیم، و پرده از اسرار در كتاب‏ها برداریم. چیزى كه در جستجویش هستیم، درست همین‏جاست، در عمق ذهنمان. تنها چیزى كه لازم است، برقرارى ارتباط با «خودِ واقعى» است. فقط اگر كمى تواضع در پیش گیریم و براى تمام نعمات الهى ـ كه خداوند، روى زمین قرار داده است ـ احترام بیشترى قائل باشیم و از خشم، دشمن و حسادت ـ كه باعث آشفتگى ذهن مى‏شوند ـ بپرهیزیم، آن موقع، شاید به حقیقت، نزدیك‏تر شویم. البته راه‏هاى بسیارى براى دستیابى به حقیقت وجود دارد؛ امّا نهایتاً همه مسیرها به یك جا ختم مى‏شوند.

    كلید رسیدن به آرامش ذهن را كجا مى‏توان یافت؟ تنها اگر صادقانه به درونمان بنگریم، آن را در ذهن، روح و جسممان خواهیم یافت. پاسخ تمام سؤالاتمان در وجود تك‏تك ما نهاده شده است. بذر حكمت در قلب‏هامان گذاشته شده و این، وظیفه خود ماست تا راه‏هایى براى بهره گرفتن از آن بیابیم.

    امّا ممكن است این جواب در مقابل پیچیدگى انسان، بسیار ساده به نظر برسد، ولى درك این موضوع به عبادت بى‏قید و شرط خدا و تلاش بسیار نیاز دارد. باید خود را به دست حقیقت سپرد!



    گاهى اوقاتْ ممكن است بگوییم امّا من مى‏خواهم چنین و چنان شوم، و تنها اگر این مقدار پول یا آن شغل را داشتم و یا صاحب آن موقعیت بودم و چنان زن یا شوهرى داشتم، واقعاً دیگر از دست همه مشكلات خلاص مى‏شدم و غمى نداشتم؛ امّا من به شما مى‏گویم كه همه ی اینها توهمى بیش نیست.

    تا خود را از زندان خردمندى یا در اصطلاح روان‏شناسى «من» رها نسازید، نمى‏توانید آرامش و امنیت را در هیچ كجاى این سیاره بیابید. باید از همین جا شروع كرد، جایى كه ایستاده‏اید؛ از «خود واقعى‏تان». همه چیز در اعماق ذهنتان است.

    مشكلات من همواره از خواسته‏هاى بى‏شمار و خودخواهانه‏ام ناشى مى‏شود؛ چرا كه دائماً آنها را در ذهن دارم و آثارشان در رفتار و كابوس‏هایم نمایان مى‏شوند. به علاوه، ترس، ریشه بسیارى از كابوس‏هایم است. ترس از آینده، ترس از این‏كه در دوران پیرى از لحاظ مالى تأمین نباشم (البته اگر به آن برسم)، ترس از دست دادن آنچه دارم یا خواهم داشت مثلاً موقعیت اجتماعى و اقتصادى در دنیا و نیز ترس از آشكار شدن نقاط ضعفم بر دیگران، همه این عوامل، مرا وادار مى‏سازند كه همواره نقابى بر چهره داشته باشم و تصویر كاذبى از خودم خلق كنم. همین، موجب مى‏شود آرامش را از دست بدهم و براى رسیدن به خواسته‏هاى ذهنى‏ام دست به مبارزه بزنم. گرچه مى‏دانم در جاده پر پیچ و خمى گام برمى‏دارم، امّا با آرامش خاطر حتى بیشتر مى‏روم و گمان مى‏كنم كار درستى انجام مى‏دهم.



    نمى‏خواهم خارق‏العاده باشم: فردى متموّل و صاحب‏نام! در عینِ حال نمى‏خواهم جاده آرامش و شادمانى را به تنهایى بپیمایم. بنابراین، نهایت تلاشم را مى‏كنم تا كیفیت زندگى‏ام را بهبود بخشم. در نتیجه مى‏كوشم تا شریكى بیابم تا در این راه، همراهى‏ام كند، در جاده خیالىِ آرامش و شادى. امّا او «كارهاى» خودش را دارد. به علاوه، انتظار دارد من تسلیم سرعت سرسام‏آور زندگى شوم و براى كامل كردن آن مسئولیت، كارهاى مختلفى را برعهده گیرم تا مرد ایده‏آل او شوم كه به معناى برآوردن خواسته‏هایش است؛ امّا بعد از این، چه بر سر من و شرافتم مى‏آید؟ آیا باید براى همیشه خودم را قربانى خواسته‏هایش كنم؟ اگر نه، پس چه؟ آیا نباید با یكدیگر تفاهم داشته باشیم؛ زیرا من یك زندگى ساده را ترجیح مى‏دهم كه با خود یك عمر نظام اعتقادى شدیدى را همراه دارد یا باید كوركورانه از خواسته‏هاى او پیروى كنم و همانى باشم كه مى‏خواهد؟



    نه دوست من! هرگز باور ندارم كه خوش‏حال كردن او كاملاً وظیفه من باشد؛ شادى باید از درونش بجوشد و ساطع شود، آن موقع در كنار یكدیگر، خوش‏بخت خواهیم زیست. اگر او مى‏اندیشد كه تنها وظیفه من، به عنوان همسرش این است كه او را شادمان سازم و تمام وسایل زندگى را برایش فراهم آورم، پس تكلیف نظام اعتقادى‏ام چه مى‏شود؟ آیا باید بدون توجه به احساساتش هر آنچه مى‏خواهم انجام دهم یا در این رابطه از خود بگذرم؟ در كجاى این رابطه مى‏توانیم به یك تعادل واقعى دست یابیم تا بتوانیم یكدیگر را با نوعى احترام و تفاهم به رسمیت بشناسیم؟



    همواره در هر برخوردى، یك تعادل ظریف وجود دارد، خواه بین یك زن و شوهر باشد یا در محیط یك خانواده و یا در سطح گسترده‏ترى در جامعه و تنگناهاى سیاسى پیچیده. در این میان، لازم است براى رسیدن به تعادل، نوعى حس توافق را بیابیم تا بتوانیم «نفس خویش» را مهار كنیم كه همواره بدون توجه به عواقب، خواهان چیزهاى بیشترى است. امروز فكر مى‏كنیم اگر به جنگ «تروریسم» در جهان برویم همه مشكلاتمان حل خواهند شد و خواهیم توانست براى نسل آینده، زندگى آرام و شادى را فراهم آوریم. دیروز با كمونیسم مبارزه مى‏كردیم و سپس با این نظام اخلاقى یا آن شیوه عبادتى جنگیدیم. همیشه در راه رسیدن به آرامش و سعادت، مانعى وجود دارد؛ زیرا خواسته‏هایمان براى دست یافتن به یك زندگىِ به اصطلاح ایده‏آل، نامحدود است.



    امّا این اعمال و طرز فكرهاى مختلف چه عواقبى دارد؟ آیا از میزان خساراتى كه به طبیعت وارد مى‏آوریم اطلاع نداریم؟ با ساختن دیوارهاى جدایى بین «ما» و «آنها» حس تفرقه مى‏اندازیم. تا به كى این‏گونه مى‏توانیم ادامه دهیم پیش از آن كه دریابیم آن زندگىِ به اصطلاحات ایده‏آل كه در جستجویش هستیم، خیالى باطل بیش نیست؟



    اگر به تاریخ بشر، نگاهى بیندازید، ردّ پاى جنگ را به عنوان عامل اصلى تفرقه خواهید یافت. با وجود این كه همه مى‏دانیم جنگ، هیچ چیز به همراه ندارد مگر خرابى، امّا هنوز براى دفاع از دشمنى كه جایى در آن بیرون قرار دارد، به فكر ساختن سلاح‏هاى پیچیده‏ترى هستیم. گویى همواره دشمنى هست تا امنیت ما را به مخاطره بیندازد!



    این دشمن كیست؟ آیا تصویرى خیالى از یك انسان اهریمنى نیست كه خود ما در ذهنمان آن را پرورانده‏ایم؟ من مى‏پرسم آیا واقعاً دشمنى در آن‏جا وجود دارد؟ یا خودمان آن را در ذهن خلق مى‏كنیم و در واقعیت به آن عینیت مى‏بخشیم؟ شخصاً هرگز نتوانسته‏ام از نیروى تفكّر انسان و طرز كارش سر در بیاورم؛ چرا كه واقعاً سرشار از پریشانى است! بنابراین، تنها كارى كه در حال حاضر مى‏توانم انجام دهم این است كه به درگاه پروردگار دعا كنم تا همه انسان‏هایى را كه در جاده خشم، طمع، ترس و غفلت گام برمى‏دارند به راه آرامش، سعادت، حقیقت و حكمت رهنمون سازد. خداوند، همه روح‏هاى سرگردان را بیامرزد!



    من زندگى را عاشقانه دوست دارم و آرزویم است كه همه خوش‏حال و تن‏درست زندگى كنند. با این حال، گاهى اوقات، احساس درماندگى مى‏كنم؛ امّا ناامید نیستم. باور دارم كه حقیقت، همیشه پیروز خواهد شد و سرنوشتِ ما را به حال خود رها نخواهد كرد، چه در زندگى گذراى امروز و چه در زندگى آینده ناآمده.



    شادى و غم، دو روى یك سكّه‏اند. همه این فراز و نشیب‏ها در ذهن اتفاق مى‏افتد. باید فراتر از ذهن رفت؛ به عبارت دیگر، باید یك شاهد بود. اگر خودتان را به عنوان ذهن در نظر بگیرید به بررسى همه مشكلات مى‏پردازید.



    درست همان گونه كه فیلم مى‏بینید، مى‏توانید ذهنتان را ببینید كه دارد همه فیلم را بازى مى‏كند. مگر این كه از بالا به آن بنگرید و تغییراتى را كه در ذهن رخ مى‏دهد تشخیص دهید، مثلاً: «من خوش‏حالم»، «من ناراحتم» و ... شما هرگز خوش‏حال یا ناراحت نیستید؛ بلكه همواره یكسان هستید. شما خودتان هستید: تصویرى از خداوند!



    اطمینان دارم كه همه این كلمات تكرارى را بارها و بارها قبلاً شنیده‏اید؛ امّا چه خوب است كه همیشه خاطراتمان را مرور كنیم و به خاطر بیاوریم چه كسى هستیم، در كجا ایستاده‏ایم و به كجا خواهیم رفت!



    نویسنده : دكتر محمود حسینى عاشق‏آبادى - مترجم: مهرى فركى

  2. #542
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    مقابله با پُرخوری عصبی

    متخصصین بیماری های اعصاب و روان به اهمیت آموزش بیمار از سوی درمانگر، در مقابله با پُرخوری عصبی یا بولیمیا (bulimia) معتقدند. آموزش ها می توانند شامل موارد زیر باشند:

    * وزن بدن:

    باید به بیمار درباره وزن مطلوب برای سن و قد او ، اطلاعاتی ارائه كرد. باید به او اطمینان داد كه نگران وزن دقیق مطلوب نباشد و از انتخاب رژیم غذایی بیش از حد متوسط، پرهیز كند.

    * پیامدهای جسمی پرخوری عصبی، استفراغ عمدی و ملین‌ها:

    همه بیماران باید درباره عوارض جسمی پُراشتهایی عصبی مطلع باشند. به‌ طور مثال باید درباره اختلال مواد معدنی و الكترولیت ناشی از استفراغ و استفاده از ملین یا مسهل‌ها، بزرگ شدن غده ترشح‌ كننده بزاق، فرسایش مینای سطح داخلی دندان‌های پیشین و بی ‌نظمی در عادت ماهیانه، اطلاعاتی داشته باشند. البته از میان این ها اختلالات الكترولیتی از نظر طبی جدی و خطرناك‌اند.

    * مفید نبودن استفراغ عمدی و مصرف مسهل‌ها برای كنترل وزن:

    جوانان و نوجوانان مبتلا‌ به اختلال رفتار پُرخوری حریصانه، باید بدانند كه با مصرف مقدار زیاد غذا، مقدار زیادی انرژی وارد بدن می‌ شود و استفراغ عمدی، همه موادی را كه خورده شده، دفع نمی ‌كند و استفاده از مسهل‌ها، اثر بسیار كمی در دفع انرژی دارند و اثر آنها در كاهش وزن بدن مانند داروهای مدر، كوتاه‌ مدت است.
    برخی از بیماران تمایلی به خوردن غذای اصلی یا غذای سبك در وعده‌های منظم ندارند، چون فكر می ‌كنند افزایش وزن پیدا می ‌كنند. باید اطمینان داد كه معمولاً برعكس این موضوع اتفاق می ‌افتد، چون پیروی از این الگوی غذایی از افراط در پُرخوری عصبی و حریصانه می کاهد و به این ترتیب، مقدار كالری كه وارد بدن می ‌شود، كم خواهد شد.‌

    * آثار ناگوار رژیم غذایی:

    سه نوع برنامه غذایی وجود دارد:

    - پرهیز از خوردن در فواصلی از روز

    - پرهیز از خوردن انواع خاصی از غذاها

    - محدود كردن مقدار كلی غذایی كه خورده می‌ شود

    بیشتر بیماران مبتلا‌ به پُرخوری عصبی، از هر سه نوع برنامه غذایی پیروی می‌ كنند و اغلب به‌ طرز افراطی، این کار، بیش ‌خواری را بیشتر می ‌كند. هدف این است كه بیمار به این نتیجه برسد كه باید رژیم غذایی را كنار بگذارد و این نكته باید در سراسر دوره درمان ادامه یابد.

    چه باید كرد؟

    * تجویز یك الگوی منظم غذایی:

    بیمار باید غذای خود را به سه یا چهار وعده تعیین شده، به علاوه یك یا دو وعده از غذای سبك كه از پیش مشخص شده است، محدود كند.

    نباید بیش از سه ساعت، بین وعده‌های غذایی فاصله باشد و بیمار باید همیشه زمان وعده بعدی را بداند.

    در فاصله این وعده‌های غذایی، باید كوشش کند تا از خوردن هر ماده غذایی پرهیز کند. خوردن غذا در سه وعده باعث می‌ شود كه از انجام دادن تلاش‌های غیر واقع ‌بینانه برای به تعویق انداختن خوردن، جلوگیری شود و به این ترتیب یكی از انواع فعالیت‌های رژیمی حذف شود.

    البته این الگوی غذایی باید متناسب با مسئولیت‌های روزانه بیمار تنظیم شود و معمولاً‌ لازم است كه در تعطیلات آخر هفته، تغییراتی در این الگوی صرف غذا داده شود.

    برخی از بیماران تمایلی به خوردن غذای اصلی یا غذای سبك در وعده‌های منظم ندارند، چون فكر می ‌كنند افزایش وزن پیدا می ‌كنند. باید اطمینان داد كه معمولاً برعكس این موضوع اتفاق می ‌افتد، چون پیروی از این الگوی غذایی از افراط در پُرخوری عصبی و حریصانه می کاهد و به این ترتیب، مقدار كالری كه وارد بدن می ‌شود، كم خواهد شد.‌

    دكتر افشین یدالهی
    برگرفته از گنجینه دانش

  3. #543
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    ارتباط و گفت وگو با نوجوانان

    1- به خاطر داشته باشید که اغلب ارتباط نوجوانان در سنین بلوغ کاهش می‌یابد و اسرارشان را کمتر با والدین خود مطرح می‌کنند. این حالت بسیار طبیعی بوده و نباید با آن مخالفت شود.



    2- به حرف‌های نوجوانان گوش فرا دهید و سعی کنید موضع آنها را درک نمایید. هیچ‌گاه سعی نکنید آنها را وادار سازید تا نظر شما را بپذیرند و قانع شوند.



    3- هنگامی که فرزندتان با شما سخن می‌گوید، هر کاری دارید رها کنید و به سخنان او گوش دهید.



    4- سعی کنید ارتباط‌های شما بیشتر تأیید کننده باشد تا مخالفت‌آمیز. هیچ‌گاه اشتباهات، ناکامی‌ها، رفتارهای ناشایست و سهل‌انگارهای آنها را عمده نکنید. به نقاط قوت آنها توجه کنید و درباره ی موفقیت‌ها، دلبستگی‌ها و رفتارهای شایسته با آنها گفت‌‌وگو کنید.



    5- درباره ی علاقه‌های آنها صحبت کنید (از جمله: ورزش، اتومبیل، موتور).
    هنگامی با آنها صحبت کنید که در صدد موعظه و آموزش چیزی به آنان نیستید. سعی کنید صحبت کردن فقط برای صحبت کردن باشد.

    6- از پر حرفی خودداری کنید. سخنان تکراری، توضیحات بیش از حد، سوالات زیاد و صحبت‌هایی که باعث می‌شود فرزندتان احساس کند حوصله‌اش سر رفته است، پرحرفی محسوب می‌شود.



    7- بکوشید احساسات نوجوانان را درک کنید. لازم نیست با آنها موافقت یا مخالفت کنید، فقط سعی کنید برخوردی داشته باشید که او بداند احساساتش را درک کرده‌اید، کاری نکنید که او ناراحتی خود را فراموش کند. گاهی اوقات، درک احساسات او آرامش لازم را ایجاد می‌کند.



    8- هیچ‌گاه نسبت به سخنان نوجوانان واکنشی شدید نشان ندهید زیرا گاهی هدف آنها این است که شما را وادار به چنین واکنشی کنند. قبل از این‌که با آنها مخالفت کنید کمی فکر کنید حتی اگر لازم باشد پاسخ دادن به آنها را به تأخیر بیندازید تا فرصت کافی برای فکر کردن داشته باشید.



    9- تلاش کنید فرصت‌هایی به وجود آورید که بتوانید با فرزندتان صحبت کنید (رساندن او به مدرسه، پزشک خانوادگی و کمک خواستن از آنها در کارهای خانه). برای صحبت کردن با فرزند‌تان باید با او باشید. حتی‌الامکان سعی کنید بعضی کارها را با همراهی فرزندتان انجام دهید، گرچه ممکن است او همیشه دعوت شما را قبول نکند. قرار دادن تلویزیون در اتاق فرزندتان، زمانی را که می‌توانید با هم سپری کنید، کاهش خواهد داد.



    10- سعی کنید از داد و بیداد و جبهه‌گیری و مشاجره دوری کنید. هدف شما باید این باشد که گفت‌وگو را به سمت مصالحه پیش ببرید نه به سمت جنگ و دعوا. تا جایی که می‌توانید فرزندتان را در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت دهید و پاداش‌ها و مجازات‌هایی برای رفتارهای او مشخص سازید.



    منبع: کلیدهای رفتار با نوجونان

    دکتر دن فونتنل – با تغییر و تلخیص

  4. #544
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    11 راه حل های طلایی برای حل اختلاف همسران

    آیا تا به حال این جمله را شنیده اید؟ آن قدر عصبانی و خشمگین بودم که دیگر جلوی چشمانم را هم ندیدم. وقتی انسانی دچار هیجانات عاطفی می شود، تحریک پذیر شده و مستعد برای دعوا و مجادله با دیگران است. در صورتی که در حالت آرامش چنین حالتی بروز نمی کند. وقتی ما نگران و عصبی می شویم، آدرنالین حدود 20 درصد در بدن ما بیشتر و سریع تر ترشح می شود. خون کمتری به مغز می رسد ، چون در حالت اضطراب و فشار عصبی ، خون ، بیشتر در اندام های انتهایی بدن مانند دست و پا جریان می یابد.



    برای این که مطلب را بهتر متوجه شوید بهتر است به این مثال توجه کنید: "تصور کنید خرسی شما را دنبال کرده است. در این حالت غده ی هیپوفیز در مغز شروع به فعالیت می کند. ماده ی شیمیایی به نام آدرنالین ترشح می شود و باعث عدم تمرکز شده و شخص نمی تواند به صورت منطقی فکر کند. در این لحظه دقیقاً نمی داند فرار کند و یا با او بجنگد. چون این فرد فرصتی برای فکر کردن و پیدا کردن راه حلی منطقی ندارد ، بنابراین عجولانه تصمیم می گیرد. در حالتی که شما با شخص دیگری دعوا می کنید درست همین اتفاق می افتد یعنی اگر به مغزتان فرصت فکر کردن و آرامش را ندهید عجولانه با طرف مقابل دعوا و مجادله راه می اندازید. بنابراین هرگز نمی توانید راه حل منطقی برای مشکل تان پیدا کنید.

    بنابراین قبل از آن که اختلاف تان را حل کنید، ابتدا فرصتی به خود بدهید و آرامش تان را حفظ کنید یا به عبارت دیگر به خود زنگ تفریح بدهید. تصور کنید شما و همسرتان با مشکلی مواجه می شوید و بحث تان بالا می گیرد و شروع می کنید به بلند صحبت کردن. این جاست که یکی از شما باید پیشنهاد دهد: "بقیه ی بحث بعد از زنگ تفریح" بعد سریع از محیط دور شوید. در این فاصله هر دوی شما می توانید با آرامش بیشتری در مورد موضوع مورد نظر فکر کنید و بدون این که مجبور باشید فریاد بکشید و با این روش حرف تان را به کرسی بنشانید به راه حل منطقی دست خواهید یافت.



    در طول زمانی که در زنگ تفریح هستید، هیچ گونه صحبت و یا اظهار نظری نکنید. چون اگر حرفی بزنید بحث دوباره آغاز می شود و نتیجه ی دلخواه را نمی گیرید.

    با یک شوخی بی جا دشمن را نمی توان دوست کرد، ولی از دوست می توان دشمن ساخت. "فرانکلین"

    سعی کنید هر دوی شما در اوقات آرامش به این توافق برسید که در مواقع بحث و مجادله کمی به خودتان فرصت دهید و دوباره در مورد مشکل تان صحبت کنید.



    یکی از موارد مهمی که در زندگی زناشویی مطرح است، چگونگی برخورد طرفین در دعواست. بحث هایی که به نتیجه نمی رسند و هر دو حرف خودشان را می زنند باعث می شود که تنش در خانواده بیشتر شود و دیوار بلندی بین زن و شوهر به وجود بیاید. در این حالت رنجش، عصبانیت و کینه شدت می یابد و مشکل حادتر خواهد شد.



    بنابراین در وهله ی اول برای خودتان زمان مشخصی را قرار دهید و بعد برای حل بهتر مشکل تان به مواردی که در مقاله ی بعد خواهیم گفت ، عمل کنید .

    منبع :گنجینه دانش

  5. #545
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    به نوجوانت اعتماد کن!

    1- اگر چه ارتباط بین والدین و فرزندان بسیار اهمیت دارد ، ولی نوجوانان همیشه با بحث و گفت‌وگو اغناء نمی‌شوند. برخی از آنها نخست باید به یک رفتار عادت کنند و سپس تفکرشان تغییر کند.



    2- از هر گونه بحث، موعظه، نصیحت و سر و صدا راه انداختن افراطی خودداری کنید.



    3- انتظارها و مجازات‌ها را قبل از ارتکاب هر عمل نامناسبی تعیین کنید تا فرزندتان مسئولیت عمل خود را بر عهده گیرد و کسی غیر از خود او مسئول پاداش یا مجازات نباشد. از بی‌نظمی و تعیین مجازات پس از انجام خطا یا عمل ناشایست خودداری کنید. پاداش و مجازات را به رفتار او گره بزنید تا خودش مسئول باشد. از پاداش‌ها و مجازات‌هایی که هیچ ارتباطی با رفتار فرزندتان ندارد ، خودداری کنید.



    4- هیچ‌گاه برای تغییر رفتار فرزندتان از زور استفاده نکنید، در صورت انجام چنین کاری، شما مسئول تغییر رفتار فرزندتان هستید نه او.



    5- در ابتدای برخورد، مهم‌ترین نکته این است که فرزندتان نتیجه ی عمل خود (پاداش و مجازات) را تجربه کند. تغییر رفتار یا اجرای یک خواسته اهمیت اولیه ندارد و گاهی در انتهای فرآیند برخورد ، به آن می‌رسید.

    از بازنده شدن در چند نبرد نگران نباشید زیرا در جنگ، برنده ی نهایی بودن اهمیت دارد.

    نخستین مسأله‌ای که فرزندتان باید بیاموزد این است که رفتارهای مختلف نتایج متفاوتی دارند. دومین نکته این است که او با انتخاب خود مسئول نتایجی است که به دست می‌آورد. سومین نکته این است که او آزادی انتخاب دارد و شما خواسته ی خودتان را به او تحمیل نمی‌کنید. آخرین انتظاری که شما دارید انجام یک رفتار خاص توسط فرزندتان است. اهمیت این انتظار کمتر از آن است که فرزندتان یاد بگیرد با انتخاب خود مسئول عمل و فرآیند رفتارهای خویش است.



    6- فرزندتان ممکن است در پی‌آگاه شدن از درخواست شما و مجازات آن، رفتاری مرتکب شود که نتیجه‌ای منفی برای او داشته باشد. در این حالت ممکن است دیگران را مقصر قلمداد کند و مثلاً بگوید «تقصیر شما بود که من نتوانستم گواهینامه بگیرم.» اگر فرزندتان از چنین ترفندی استفاده کرد، به او بگویید «تو خودت تصمیم گرفتی لذا باید مسئولیت آن را نیز بپذیری. تو از نتیجه ی رفتارت اطلاع داشتی ولی باز به آن ادامه دادی. من فقط تا رسیدن به نتیجه یک ناظر بودم و دخالتی نکردم.»



    7- از مجازات‌های سخت و طولانی استفاده نکنید زیرا 20 مجازات کوچک بسیار موثرتر از یک مجازات بزرگ است.



    8- تأمین کردن تمام خواسته‌های فرزندتان، لوس کردن او و پیشتیبانی از او در برابر مجازاتی که نتیجه عمل او بوده است، مانع از تقویت احساس مسئولیت در فرزندتان می‌شود.



    9- هیچ‌گاه فرزندتان را به خودتان وابسته نکنید زیرا در این صورت مسئولیتی در برابر رفتارهای خود احساس نخواهد کرد و استقلال او تأمین نخواهد شد.



    10- تقسیم کار در منزل و واگذاری انجام دادن کارها به فرزندان، به تنهایی قادر نیست احساس مسئولیت آنان را تقویت کند و فقط نقش کمکی دارد.



    11- اگر فرزندتان رفتاری مرتکب شد که اعتماد شما را از خود سلب ساخت، فرصت دوباره‌ای به او بدهید تا بتواند اعتماد شما را جلب کند. برای این کار باید به او آزادی عمل بیشتری بدهید. فرزند شما نیز باید به گفته‌هایش عمل کند. گفته‌های او را پی‌گیری کنید تا ببینید واقعیت دارند یا خیر. این پی‌گیری به دلیل بی‌اعتمادی نیست، بلکه برای این است که بتوانید اعتماد از دست رفته را دیگر بار به دست آورید.



    منبع : منبع: کلیدهای رفتار با نوجونان

    دکتر دن فونتنل – با تغییر و تلخیص

  6. #546
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    آيا اعتياد به قرص هاي روان گردان در سن خاصي صورت مي گيرد؟

    به عنوان نتيجه اي از پژوهش هاي متعدد ، مي دانيم که اعتياد يک بيماري است که هم مغز و هم رفتار را تحت تأثير قرار مي دهد . پژوهشگران ، بسياري از عوامل زيست شناختي و محيطي را تعيين و حتي شروع به پژوهش در باره متغيرهاي ژنتيکي سهيم در رشد و پيشرفت اين بيماري کرده اند . دانشمندان از اين دانش در رشد رويکردهاي درماني و پيشگيري مؤثر که تداوم مصرف مواد را در شخص ، خانواده و جامعه کاهش مي دهد ، استفاده نموده اند .
    علي رغم اين پيشرفت ها ، امروزه خيلي از مردم نمي دانند چرا افراد ، به داروها معتاد مي شوند و يا چطور داروها مغز را براي پرورش رفتار اجباري سوءمصرف مواد تغيير مي دهند . براي کمک به افراد در انتخاب سبک زندگي قدرتمند ، هنوز به اطلاعات زيادي در مورد اين بيماري که مبتني بر علم باشد ، نياز است . بايستي جامعه در سطوح سني مختلف تحت برنامه هاي مناسب قرار گيرد ، واقعيت اين است که :
    •جنين هايي که در رحم در معرض مواد و دارو هاي قانوني و غير قانوني قرار مي گيرند ، ممکن است به طور نارس و کم وزن متولد شوند . اين در معرض دارو قرار گرفتن مي تواند به آهستگي بر رشد عقلاني کودک و رفتار بعدي آنها در زندگي شان تأثير بگذارد .
    •نوجواناني که سوءمصرف دارو دارند اغلب دچار اختلالات رفتاري هستند ، افت تحصيلي دارند و از مدرسه اخراج مي شوند . اين افراد در معرض خطر حاملگي ناخواسته ، خشونت و بيماريهاي عفوني قرار مي گيرند .
    • بزرگسالاني که سوءمصرف دارو دارند ، اغلب به طور واضح اختلالات تفکر ، يادآوري و توجه دارند . اغلب رفتارهاي اجتماعي ضعيف دارند که در نتيجۀ سوءمصرف دارو است و از عملکرد شغلي و روابط شخصي رنج مي برند .
    • والديني که سوءمصرف دارو دارند اغلب آشفته و بي نظم هستند . محيط خانۀ آنها پراسترس است و کودکان آنها مورد سوءاستفاده و غفلت واقع مي شوند . چنين شرايطي براي بهزيستي و رشد کودکان مضر است و در اين خانه ها ممکن است موجبات مراحل سوء مصرف دارو در آينده فراهم آيد .
    با توجه به مطالب بالا متوجه مي شويم که اعتياد ديگر مرز سني خاصي را ندارد اما در مورد کودکان عنوان قرباني مواد را به جاي معتاد به مواد به کار مي بريم.

    گزارشات متعددي از گرايش کودکان و نوجوانان در سراسر دنيا مبني بر مصرف داروهاي روانگردان وجود دارد.

    به عبارتي هيچ گروه سني مصون از تند باد اعتياد نيست.


    منبع :تبیان

  7. #547
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    آرامش عمر را طولانی می کند


    تحقیقات نشان می دهد بسیاری از افرادی که شبیه به هم هستند و حتی در یک خانواده زندگی می کنند طول عمری متفاوتی با یکدیگر دارند و علت اصلی این امر نیز آرامش آنهاست.
    به گزارش سلامت نیوزبه نقل ازمهر، براساس بررسیهای انجام شده، افراد آرام عموما از نظر جسمی در وضعیت بهتری بسر می برند و نهایتا طول عمر بیشتری دارند.

    محققان افرادی را که از نظر روحی آرامتر بوده و در هنگام مواجهه با استرس و عصبانیت نیز از شیوه های متفاوت روحی مانند عبادت یا مدیتیشن استفاده می کردند با گروهی که عصبی تر بودند و کار چندانی نیز برای کاهش شدت عصبانیت خود نمی کردند، مقایسه کردند.

    نتایج تحقیقات نشان داد مدت و شدت استرس گروه اول کمتر بود، به همین دلیل تاثیر منفی کمتری بر عملکرد سیستمها و هورمونهای گوناگون بدن می گذاشت. گروه اول معمولا دارای فشار خون طبیعی، حافظه قوی تر و فکر آرامتر بوده و همچنین با داشتن بدنی سالمتر و سیستم دفاعی قویتر دارای عمر طولانی تری نیز هستند.

    افراد آرام حتی در صورت بروز بیماری نیز با قدرت بیشتر بر آن غالب شده و مدت زمان درمان در آنها کمتر است و نهایتا کیفیت زندگی در این گروه بالاتر است.

  8. #548
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    برخورد با نوجوانان و جوانان خجالتی یا منزوی


    از بین دانش‌آموزان و دانشجویانی که در کلاس‌های درس (در مقایسه با همکلاسی‌هایشان) بی‌جنب و جوش می‌باشند، تعداد زیادی از لحاظ اجتماعی و تحصیلی سازگار ولی تا حدودی ساکت و تمایل به کار مستقل دارند...

    از بین دانش‌آموزان و دانشجویانی که در کلاس‌های درس (در مقایسه با همکلاسی‌هایشان) بی‌جنب و جوش می‌باشند، تعداد زیادی از لحاظ اجتماعی و تحصیلی سازگار ولی تا حدودی ساکت و تمایل به کار مستقل دارند. تعدادی از آنها با درجات متفاوت بصورت مشکل‌ساز خجالتی و یا گوشه‌گیر می‌باشند و تعداد کمی نیز ممکن است در آستانه اسکیزوفرنی قرار گرفته باشند.
    این چکیده به افرادی که وضعیتی بین این دو حالت دارند و به طور معمول به عنوان خجالتی(کم‌رو، فاقد اعتماد به نفس و مضطرب) یا گوشه‌گیر(بی‌تفاوت،کم‌حرف ، خیال‌پرداز) معرفی می‌شوند، توجه دارد. زمانی‌که توقعات اجتماعی جدید یا مبهم می‌باشد،کمی خجالت، طبیعی به نظر می‌رسد.
    اگر خجالت صرفاً از حالت موقعیتی خارج شود و به صورت رفتاری درآید، بطوری‌که فرد به عنوان فرد خجالتی شناخته شود به تدریج مشکل‌ساز خواهد شد.
    اگر این خصلت در شخص شکل گیرد، درآن صورت احتمالاً حالت عمومی و کلی خجالت نهادینه می‌شود و کم‌کم شامل این علائم خواهد شد: بی‌تفاوتی نسبت به حضور در موقعیت‌های اجتماعی، ناراحتی و کم‌رویی در حضور دیگران، دلواپسی شدید و افزایش خودپنداری اجتماعی منفی (هینگ۱۹۸۷، تامسن ورادلف۱۹۹۲).
    ● انواع و علل خجالت و گوشه‌گیری در کلاس درس
    علائم خجالت یا گوشه‌گیری ممکن است به عنوان قسمتی از شخصیت کلی دانش‌آموز یا دانشجو و یا واکنش موقعیتی خاص به یک عامل استرس‌زا ظاهر شود. افراد در موقعیت‌های اجتماعی که باعث می‌شود آنها احساس کنند که از لحاظ روانی بی‌پشتیبان و متفاوت از سایرین می‌باشند مستعد کم‌رویی هستند.
    سایر انواع کم‌رویی‌های اجتماعی ممکن است از تجربیات خاص و یا عوامل محیطی ناشی شود. بعضی از نوجوانان بخاطر این‌که والدین با آنها به گفتگو نمی‌پردازند و از ابتدا به کلام آنها پاسخ مثبت نمی‌دهند و حتی فرصت زیادی برای تعامل و ارتباط با همکلاسی‌هایشان ندارند، به مهارت‌های کلاسی کارآمد و مؤثر دست پیدا نمی‌کنند.
    این حالت تا حدودی دلیل بر کم‌رویی‌های مشاهده شده در مهد کودک‌ها و پایه‌های اول می‌باشد. بچه‌هایی که برای اولین بار وارد مدرسه می‌شوند، احتمالاً ترس از مدرسه دارند (معمولاً ترس آنها از افراد ناشناس و یا عدم تمایل به جدا شدن از والدین می‌باشد و واکنش منفی خاص به معلم یا مدرسه ندارند). نگرانی اجتماعی می‌تواند به عنوان واکنشی پایدار به شکست‌های همیشگی، بدرفتاری و یا پذیرفته نشدن توسط بزرگسالان و همکلاسی‌ها بوجود آید.
    بعضی از افراد ممکن است سازگاری گروهی خوبی با همکلاسی‌ها و تعامل اجتماعی با معلم از خود نشان دهند اما هنگامی‌که از آنها خواسته می‌شود که به سؤالات درسی پاسخ دهند، در جمع فعالیتی را انجام دهند و مشارکت در فعالیتی داشته باشند که آنها را ارزیابی می‌نمایند، از برقراری ارتباط ترس دارند. بالاخره بسیاری از اینها حداقل زمانی‌که محل تحصیل یا کلاسشان را تغییر می‌دهند، دچار مشکلات سازگاری اجتماعی موقت می‌شوند.
    ● راهکارهای پیشنهادی برای برخورد با محصلان خجالتی یا گوشه‌گیر
    مشارکت همکلاسی‌ها، دخالت مدرسان و سایر اقدامات روانشناسی از جمله راهکارهای برخورد با افراد منزوی و خجالتی می‌باشد.
    ● مشارکت همکلاسی‌ها
    تعدادی از مؤلفان مشارکت همکلاسی‌ها را جهت حل مشکل کم‌رویی و گوشه‌گیری محصلان پیشنهاد می‌نمایند(مراجعه به روزنبرگ و همکاران۱۹۹۲). این راهکار شامل این موارد می‌باشد: درگیر کردن افراد خجالتی در برنامه آموزشی انفرادی، ایجاد فرصت برای آنها جهت شرکت در برنامه‌های گروهی، مشارکت دادن همکلاسی‌ها به عنوان همکار به منظور تشویق به صحبت کردن دانش‌آموزان گوشه‌گیر، مشارکت دادن آنها در گروه‌های کوچک و فعالیت‌های کلاسی گروهی.
    ● دخالت معلمان
    بروفی (۱۹۹۵) به تحقیق و بررسی معلمان کارآمد پرداخته است تا متوجه شود آنها چگونه با دانش‌آموزان خجالتی برخورد می‌نمایند. از متداول‌ترین راهکارها عبارت بودند از:
    ۱) تغییر محیط اجتماعی(برای مثال نشاندن آنان در بین همکلاسی‌های صمیمی، یا موظف کردن همکلاسی‌ها و گروه‌های کوچک به همکاری با آنان)
    ۲) تشویق‌کردن به پاسخ‌گویی بیشتر
    ۳) کاهش استرس یا خجالت
    ۴) مشارکت دادن فرد خجالتی در فعالیت‌های خاص ۵- مشارکت دادن آنان در گفتگوهای خصوصی دائمی.
    بوضوح صرف نظر از این واکنش‌ها توسط معلمان به تشویق و تنبیه مورد تأکید قرار می‌گیرد.
    ● سایر اقدامات:
    نظرات بلانکو و بگالی (از روانشناسان آموزشگاهی) برای برخورد با خجالت و گوشه‌گیری عمومی افراد تحت آموزش، بیشتر مباحث مطرح شده را تأیید می‌نماید. آنها پیشنهاد می‌کنند که افراد را تشویق به پیوستن به گروه‌های داوطلبانه یا سازمان‌های تفریحی خارج از آموزشگاه نمائید، آنها را مداوم در گروه‌های کوچک مشارکت دهید (تعامل گروهی با همکلاسی‌ها)، از آنها به عنوان مربی خصوصی برای همکلاسی‌ها استفاده نمائید، اولویت‌های آنها را در انتخاب همکلاسی‌ها شناسایی نمائید و آنها را نزدیک همان همکلاسی‌های مورد علاقه‌شان بنشانید، آنها را راهنمایی، نه مجبور به ارتباط نمائید، از قرار دادن آنها در محیطی که وحشتناک و مضطرب‌کننده است، بپرهیزید، به آنها نقش‌های پیام‌رسانی و سایر فعالیت‌هایی که نیاز به ارتباط دارد، محول نمائید.
    محققان پیشنهاد می‌کنند که افرادی را که از علائم گوشه‌گیری آنها، خیال‌پردازی شدید می‌باشد، دائماً دعوت به صحبت نمائید و نزدیک آنها بایستید تا از توجه آنها به شما اطمینان پیدا کنید. مطمئن شوید که آنها با موفقیت تکالیف‌شان را در ابتدای زمان کاری شروع نموده‌اند و از سرزنش کردن آنها بخاطر خیال‌پردازی‌شان اجتناب نمائید.
    بر توجه و مشارکت تأکید نمائید و همکلاسی‌های آنان را موظف کنید که با آنها کار کنند و آنها را درگیر کار نمایند. راهکارهای خاص مدرسان برای برخورد با افراد تحت تعلم خجالتی و منزوی که توسط چندین محقق (هنیگ۱۹۸۷، مکینتیر۱۹۸۹، تاسون ورادلف۱۹۹۲، بروفی۱۹۹۵) در دو دهه گذشته پیشنهاد شده است به قرار ذیل می‌باشد:
    ـ از لیست یا پرسشنامه علائق، جهت تشخیص علائق نوجوانان خجالتی استفاده نمائید، سپس با توجه به آن علائق اساس و مبنای مکالمات و فعالیت‌های یادگیری‌تان را مشخص نمائید. کارهای هنری و یا سایر تکالیف و فعالیت‌های آنان را در کلاس برای دیگران به نمایش بگذارید.
    ـ آنها را همکار همکلاسی که شناخته شده هستند و در تعامل مداوم با سایر همکلاسی‌ها می‌باشند، بنمائید.
    ـ در صورتی‌که این فرد مستعد خیال‌پردازی می‌باشد، دائماً آنها را کنترل نمائید.
    برای رسیدن افراد خجالتی به اهداف توسعه اجتماعی به آنها از طریق فراهم کردن آموزش‌هایی در زمینه اظهار نظر کردن، شروع تعامل با همکلاسی‌ها و سایر مهارت‌های اجتماعی کمک نمائید.
    ـ برای پیشرفت بینش اجتماعی آنان اطلاعات لازم را فراهم نمائید(برای مثال توضیح دهید که دانش‌آموزان جدید غالباً در ابتدا در دوست‌یابی با مشکلاتی روبرو می‌شوند و یا این‌که مسخره کردن لزوماً به این معنا نیست که آنها شما را دوست ندارند). روش‌هایی برای شروع ارتباط فعال با همکلاسی‌ها و یا پاسخ بهتر در شروع ارتباط با آنها ارائه دهید.
    ـ به آنها نقش مشخصی بدهید تا مکلف به انجام کاری شوند و آنها را مجبور نمایید تا با سایرین در موقعیت‌های اجتماعی تعامل نمایند. در غیر این صورت خجالتی خواهند شد و از گروه فاصله خواهند گرفت.
    ـ به آنها برای ارتباط با دیگران به آموزش محاوره‌های اجتماعی که در ابتدای مکالمات مورد استفاده قرار می‌گیرد، بپردازید و با آنها شخصاً یا تلفنی بالاخص بصورت درخواست‌های مصرانه همانند "می‌توانم من هم بازی کنم" صحبت نمائید.
    ـ برای صحبت کردن با آنها هر روز و حتی برای چند دقیقه وقت بگذارید. به دقت به حرف‌های آنها گوش دهید و به طور خاص به آنچه آنها بیان می‌کنند، پاسخ دهید.
    ـ بچه‌های خجالتی ممکن است در زمینه مهارت‌های اجتماعی نیاز به آموزش مستقیم داشته باشند. این آموزش شامل مهارت‌هایی است که در برنامه‌های آموزشی مهارت‌های اجتماعی مختلف افراد گنجانده می‌شود. برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با چنین برنامه‌ای که شامل همکاری بین مدرسان و والدین می‌باشد (به شرایدان کراتچویل و الیوت،۱۹۹۰مراجعه نمائید).
    ● نتیجه گیری:
    مدرسان ممکن است از طریق بکارگیری راهکارهایی که اجرای آن نسبتاً آسان است و مطابق با نقش اصلی آنان به عنوان یک معلم کارآمد می‌باشد، بتوانند به افراد خجالتی و کم‌رو کمک نمایند.
    ▪ راهکارها شامل این موارد می‌باشد:
    پشتیبانی، تشویق، ایجاد فرصت برای بالا بردن اعتماد به نفس و آرامش در کلاس برای افراد کم‌رو و گوشه‌گیر، نظارت دقیق‌تر، ارتباط غیرکلامی بهتر، برنامه‌ریزی محیطی و پیشنهادها یا درخواست‌های سازنده برای ایجاد تمرکز بیشتر دانش‌پذیران مستعد گوشه‌گیری و یا خیال‌پردازی می‌باشند. به نظر، تعداد زیادی از معلمان درک و بینش ذاتی از نیازهای دانش‌آموزان خجالتی یا گوشه‌گیر دارند اما تعدادی نیز می‌توانند این نیازها را از طریق بکارگیری منظم اصول و راهکارهای ارائه شده، بسیار بهتر برآورده نمایند. ¨

    نام نویسنده :ابوالفضل شفیعی
    منبع: این مقاله از کتاب بروفی جر (۱۹۹۶) با عنوان آموزش به دانش‌آموزان دارای مشکل گرفته شده است

    مجله الکترونیکی هوم

  9. #549
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    برخورد با نوجوانان و جوانان خجالتی یا منزوی


    از بین دانش‌آموزان و دانشجویانی که در کلاس‌های درس (در مقایسه با همکلاسی‌هایشان) بی‌جنب و جوش می‌باشند، تعداد زیادی از لحاظ اجتماعی و تحصیلی سازگار ولی تا حدودی ساکت و تمایل به کار مستقل دارند...

    از بین دانش‌آموزان و دانشجویانی که در کلاس‌های درس (در مقایسه با همکلاسی‌هایشان) بی‌جنب و جوش می‌باشند، تعداد زیادی از لحاظ اجتماعی و تحصیلی سازگار ولی تا حدودی ساکت و تمایل به کار مستقل دارند. تعدادی از آنها با درجات متفاوت بصورت مشکل‌ساز خجالتی و یا گوشه‌گیر می‌باشند و تعداد کمی نیز ممکن است در آستانه اسکیزوفرنی قرار گرفته باشند.
    این چکیده به افرادی که وضعیتی بین این دو حالت دارند و به طور معمول به عنوان خجالتی(کم‌رو، فاقد اعتماد به نفس و مضطرب) یا گوشه‌گیر(بی‌تفاوت،کم‌حرف ، خیال‌پرداز) معرفی می‌شوند، توجه دارد. زمانی‌که توقعات اجتماعی جدید یا مبهم می‌باشد،کمی خجالت، طبیعی به نظر می‌رسد.
    اگر خجالت صرفاً از حالت موقعیتی خارج شود و به صورت رفتاری درآید، بطوری‌که فرد به عنوان فرد خجالتی شناخته شود به تدریج مشکل‌ساز خواهد شد.
    اگر این خصلت در شخص شکل گیرد، درآن صورت احتمالاً حالت عمومی و کلی خجالت نهادینه می‌شود و کم‌کم شامل این علائم خواهد شد: بی‌تفاوتی نسبت به حضور در موقعیت‌های اجتماعی، ناراحتی و کم‌رویی در حضور دیگران، دلواپسی شدید و افزایش خودپنداری اجتماعی منفی (هینگ۱۹۸۷، تامسن ورادلف۱۹۹۲).
    ● انواع و علل خجالت و گوشه‌گیری در کلاس درس
    علائم خجالت یا گوشه‌گیری ممکن است به عنوان قسمتی از شخصیت کلی دانش‌آموز یا دانشجو و یا واکنش موقعیتی خاص به یک عامل استرس‌زا ظاهر شود. افراد در موقعیت‌های اجتماعی که باعث می‌شود آنها احساس کنند که از لحاظ روانی بی‌پشتیبان و متفاوت از سایرین می‌باشند مستعد کم‌رویی هستند.
    سایر انواع کم‌رویی‌های اجتماعی ممکن است از تجربیات خاص و یا عوامل محیطی ناشی شود. بعضی از نوجوانان بخاطر این‌که والدین با آنها به گفتگو نمی‌پردازند و از ابتدا به کلام آنها پاسخ مثبت نمی‌دهند و حتی فرصت زیادی برای تعامل و ارتباط با همکلاسی‌هایشان ندارند، به مهارت‌های کلاسی کارآمد و مؤثر دست پیدا نمی‌کنند.
    این حالت تا حدودی دلیل بر کم‌رویی‌های مشاهده شده در مهد کودک‌ها و پایه‌های اول می‌باشد. بچه‌هایی که برای اولین بار وارد مدرسه می‌شوند، احتمالاً ترس از مدرسه دارند (معمولاً ترس آنها از افراد ناشناس و یا عدم تمایل به جدا شدن از والدین می‌باشد و واکنش منفی خاص به معلم یا مدرسه ندارند). نگرانی اجتماعی می‌تواند به عنوان واکنشی پایدار به شکست‌های همیشگی، بدرفتاری و یا پذیرفته نشدن توسط بزرگسالان و همکلاسی‌ها بوجود آید.
    بعضی از افراد ممکن است سازگاری گروهی خوبی با همکلاسی‌ها و تعامل اجتماعی با معلم از خود نشان دهند اما هنگامی‌که از آنها خواسته می‌شود که به سؤالات درسی پاسخ دهند، در جمع فعالیتی را انجام دهند و مشارکت در فعالیتی داشته باشند که آنها را ارزیابی می‌نمایند، از برقراری ارتباط ترس دارند. بالاخره بسیاری از اینها حداقل زمانی‌که محل تحصیل یا کلاسشان را تغییر می‌دهند، دچار مشکلات سازگاری اجتماعی موقت می‌شوند.
    ● راهکارهای پیشنهادی برای برخورد با محصلان خجالتی یا گوشه‌گیر
    مشارکت همکلاسی‌ها، دخالت مدرسان و سایر اقدامات روانشناسی از جمله راهکارهای برخورد با افراد منزوی و خجالتی می‌باشد.
    ● مشارکت همکلاسی‌ها
    تعدادی از مؤلفان مشارکت همکلاسی‌ها را جهت حل مشکل کم‌رویی و گوشه‌گیری محصلان پیشنهاد می‌نمایند(مراجعه به روزنبرگ و همکاران۱۹۹۲). این راهکار شامل این موارد می‌باشد: درگیر کردن افراد خجالتی در برنامه آموزشی انفرادی، ایجاد فرصت برای آنها جهت شرکت در برنامه‌های گروهی، مشارکت دادن همکلاسی‌ها به عنوان همکار به منظور تشویق به صحبت کردن دانش‌آموزان گوشه‌گیر، مشارکت دادن آنها در گروه‌های کوچک و فعالیت‌های کلاسی گروهی.
    ● دخالت معلمان
    بروفی (۱۹۹۵) به تحقیق و بررسی معلمان کارآمد پرداخته است تا متوجه شود آنها چگونه با دانش‌آموزان خجالتی برخورد می‌نمایند. از متداول‌ترین راهکارها عبارت بودند از:
    ۱) تغییر محیط اجتماعی(برای مثال نشاندن آنان در بین همکلاسی‌های صمیمی، یا موظف کردن همکلاسی‌ها و گروه‌های کوچک به همکاری با آنان)
    ۲) تشویق‌کردن به پاسخ‌گویی بیشتر
    ۳) کاهش استرس یا خجالت
    ۴) مشارکت دادن فرد خجالتی در فعالیت‌های خاص ۵- مشارکت دادن آنان در گفتگوهای خصوصی دائمی.
    بوضوح صرف نظر از این واکنش‌ها توسط معلمان به تشویق و تنبیه مورد تأکید قرار می‌گیرد.
    ● سایر اقدامات:
    نظرات بلانکو و بگالی (از روانشناسان آموزشگاهی) برای برخورد با خجالت و گوشه‌گیری عمومی افراد تحت آموزش، بیشتر مباحث مطرح شده را تأیید می‌نماید. آنها پیشنهاد می‌کنند که افراد را تشویق به پیوستن به گروه‌های داوطلبانه یا سازمان‌های تفریحی خارج از آموزشگاه نمائید، آنها را مداوم در گروه‌های کوچک مشارکت دهید (تعامل گروهی با همکلاسی‌ها)، از آنها به عنوان مربی خصوصی برای همکلاسی‌ها استفاده نمائید، اولویت‌های آنها را در انتخاب همکلاسی‌ها شناسایی نمائید و آنها را نزدیک همان همکلاسی‌های مورد علاقه‌شان بنشانید، آنها را راهنمایی، نه مجبور به ارتباط نمائید، از قرار دادن آنها در محیطی که وحشتناک و مضطرب‌کننده است، بپرهیزید، به آنها نقش‌های پیام‌رسانی و سایر فعالیت‌هایی که نیاز به ارتباط دارد، محول نمائید.
    محققان پیشنهاد می‌کنند که افرادی را که از علائم گوشه‌گیری آنها، خیال‌پردازی شدید می‌باشد، دائماً دعوت به صحبت نمائید و نزدیک آنها بایستید تا از توجه آنها به شما اطمینان پیدا کنید. مطمئن شوید که آنها با موفقیت تکالیف‌شان را در ابتدای زمان کاری شروع نموده‌اند و از سرزنش کردن آنها بخاطر خیال‌پردازی‌شان اجتناب نمائید.
    بر توجه و مشارکت تأکید نمائید و همکلاسی‌های آنان را موظف کنید که با آنها کار کنند و آنها را درگیر کار نمایند. راهکارهای خاص مدرسان برای برخورد با افراد تحت تعلم خجالتی و منزوی که توسط چندین محقق (هنیگ۱۹۸۷، مکینتیر۱۹۸۹، تاسون ورادلف۱۹۹۲، بروفی۱۹۹۵) در دو دهه گذشته پیشنهاد شده است به قرار ذیل می‌باشد:
    ـ از لیست یا پرسشنامه علائق، جهت تشخیص علائق نوجوانان خجالتی استفاده نمائید، سپس با توجه به آن علائق اساس و مبنای مکالمات و فعالیت‌های یادگیری‌تان را مشخص نمائید. کارهای هنری و یا سایر تکالیف و فعالیت‌های آنان را در کلاس برای دیگران به نمایش بگذارید.
    ـ آنها را همکار همکلاسی که شناخته شده هستند و در تعامل مداوم با سایر همکلاسی‌ها می‌باشند، بنمائید.
    ـ در صورتی‌که این فرد مستعد خیال‌پردازی می‌باشد، دائماً آنها را کنترل نمائید.
    برای رسیدن افراد خجالتی به اهداف توسعه اجتماعی به آنها از طریق فراهم کردن آموزش‌هایی در زمینه اظهار نظر کردن، شروع تعامل با همکلاسی‌ها و سایر مهارت‌های اجتماعی کمک نمائید.
    ـ برای پیشرفت بینش اجتماعی آنان اطلاعات لازم را فراهم نمائید(برای مثال توضیح دهید که دانش‌آموزان جدید غالباً در ابتدا در دوست‌یابی با مشکلاتی روبرو می‌شوند و یا این‌که مسخره کردن لزوماً به این معنا نیست که آنها شما را دوست ندارند). روش‌هایی برای شروع ارتباط فعال با همکلاسی‌ها و یا پاسخ بهتر در شروع ارتباط با آنها ارائه دهید.
    ـ به آنها نقش مشخصی بدهید تا مکلف به انجام کاری شوند و آنها را مجبور نمایید تا با سایرین در موقعیت‌های اجتماعی تعامل نمایند. در غیر این صورت خجالتی خواهند شد و از گروه فاصله خواهند گرفت.
    ـ به آنها برای ارتباط با دیگران به آموزش محاوره‌های اجتماعی که در ابتدای مکالمات مورد استفاده قرار می‌گیرد، بپردازید و با آنها شخصاً یا تلفنی بالاخص بصورت درخواست‌های مصرانه همانند "می‌توانم من هم بازی کنم" صحبت نمائید.
    ـ برای صحبت کردن با آنها هر روز و حتی برای چند دقیقه وقت بگذارید. به دقت به حرف‌های آنها گوش دهید و به طور خاص به آنچه آنها بیان می‌کنند، پاسخ دهید.
    ـ بچه‌های خجالتی ممکن است در زمینه مهارت‌های اجتماعی نیاز به آموزش مستقیم داشته باشند. این آموزش شامل مهارت‌هایی است که در برنامه‌های آموزشی مهارت‌های اجتماعی مختلف افراد گنجانده می‌شود. برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با چنین برنامه‌ای که شامل همکاری بین مدرسان و والدین می‌باشد (به شرایدان کراتچویل و الیوت،۱۹۹۰مراجعه نمائید).
    ● نتیجه گیری:
    مدرسان ممکن است از طریق بکارگیری راهکارهایی که اجرای آن نسبتاً آسان است و مطابق با نقش اصلی آنان به عنوان یک معلم کارآمد می‌باشد، بتوانند به افراد خجالتی و کم‌رو کمک نمایند.
    ▪ راهکارها شامل این موارد می‌باشد:
    پشتیبانی، تشویق، ایجاد فرصت برای بالا بردن اعتماد به نفس و آرامش در کلاس برای افراد کم‌رو و گوشه‌گیر، نظارت دقیق‌تر، ارتباط غیرکلامی بهتر، برنامه‌ریزی محیطی و پیشنهادها یا درخواست‌های سازنده برای ایجاد تمرکز بیشتر دانش‌پذیران مستعد گوشه‌گیری و یا خیال‌پردازی می‌باشند. به نظر، تعداد زیادی از معلمان درک و بینش ذاتی از نیازهای دانش‌آموزان خجالتی یا گوشه‌گیر دارند اما تعدادی نیز می‌توانند این نیازها را از طریق بکارگیری منظم اصول و راهکارهای ارائه شده، بسیار بهتر برآورده نمایند. ¨

    نام نویسنده :ابوالفضل شفیعی
    منبع: این مقاله از کتاب بروفی جر (۱۹۹۶) با عنوان آموزش به دانش‌آموزان دارای مشکل گرفته شده است

    مجله الکترونیکی هوم

  10. #550
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    قدری نوازشم كن!

    نوازش، واژه بسیار آشنایی است. معنی بسیار ساده و روانی هم دارد.



    همان چیزی است كه همه ما در هر سنی كه هستیم به آن نیاز داریم، منتهی به اشكال متفاوت. هم نیاز داریم كه دیگران را نوازش كنیم و هم نیاز داریم كه دیگران ما را نوازش كنند. اگر دقت كنید در روابط انسانی، همین موارد كوچك و به ظاهر ساده نقش مهمی ایفا می‌كنند. اما اینكه این نقش، مثبت یا منفی است ، برمی‌گردد به اینكه ما چقدر به آن توجه داریم؛ ابعاد آن را می‌شناسیم و تا چه اندازه به قواعد بازی احترام گذاشته و در واقع به آن تن می‌دهیم.



    نوازش در لغت‌نامه دهخدا، این گونه تعریف شده است: مهربانی، مرحمت، شفقت، خوش‌رویی، انسانیت، تسلی و دلجویی و با ذكر بیتی از نظامی، به ابعاد مفهومی این واژه پرداخته است :



    جرعه‌ای باده بر نوازش رود

    بهتر از هرچه زیر چرخ كبود

    نظامی


    بدیهی‌ترین مورد نوازش، همان نوازش نوزاد است

    برخی او را در آغوش می‌گیرند و با تماس جسمی این نوازش را بارز می‌كنند و برخی ممكن است به شوخی او را نشگون بگیرند. حتی عده‌ای نیز امكان دارد تنها با سخنان خود او را نوازش كنند.



    اریك برن می گوید : " نوازش را می‌توان اصطلاحا هرنوع حركتی به حساب آورد كه حضور دیگری را تایید می‌كند. تبادل "نوازش"ها یك رفتار متقابل را تشكیل می‌دهد كه واحد آمیزش اجتماعی است.



    دكتر اسپیتز"Dr.R.Spitz"، متوجه شده است نوزادانی كه پس از تولد، برای مدتی طولانی از آغوش مادر و نوازش او محروم می‌شوند كم كم دچار افت روحی غیرقابل جبرانی خواهند شد و چه بسا سرانجام با ناراحتی‌های روانی ناشی از آن از پا درآیند. وی از این محرومیت با عنوان "محرومیت عاطفی" یاد می‌كند.

    اریك برن در یك جمله، اهمیت "نوازش" در یك زندگی عادی را بیان می‌كند: "اگر نوازش نشوی، مخت می ُپكد".

    وی این جمله را در واقع این گونه توضیح می‌دهد: بعد از آنكه دوران صمیمیت دامان مادر به پایان می‌رسد، فرد بقیه عمر را هر روز با این معما مواجه است كه دست تقدیر چه شاخی بر سر راهش سبز خواهد كرد.



    یك شاخ عبارت است از نیروهای اجتماعی، روانشناختی و زیستی كه مدام سد ادامه ی صمیمیت جسمی به سبك دوران نوزادی می‌شود و شاخ دیگر تلاش مداوم اوست برای كسب مجدد آن صمیمیت.



    در بسیاری موارد، فرد بنابر نیازش به نوعی سازگاری نشان می‌دهد. یاد می‌گیرد كه با كمترین نوازش، حتی با نوع سمبلیك آن، خود را راضی كند؛ تا آنجا كه گاهی حتی مشاهده ی یك سر‌تكان دادن در تایید كارهای او و شناخته شدن موجودیتش، برایش كافی‌است. اگرچه آرزوی اولیه او برای صمیمیت جسمانی كاهش‌ ناپذیر باقی خواهد ماند.



    بنابراین مشاهده می‌كنید كه تبادل"نوازش" یك اصل انكارنشدنی و مهم در روابط انسانی است كه باید بهتر از این ها مورد توجه ( به خصوص والدین ) قرار گیرد.



    منبع : همشهری‌آنلاین – با تغییر و تلخیص

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •