حالا ما سرنخ را بدست آورده ایم و می دانیم اگر آن را دنبال کنیم احتمالاً به سر منزل مقصود خواهیم رسید. اما همچنان مجهولات بسیاری پیش رویمان صف کشیده اند و قطعات زیادی از این پازل شگفت انگیز هنوز در جای خود قرار نگرفته اند.
ابتدای مسیر حرکت بر ما نمایان شده و راه برای اولین قدمها هموار گردیده است.
ما می خواهیم بدانیم چرا خداوند به سهم دو دختر (یا یک پسر) اشاره نکرده و انگیزه او از این عمل چه بوده است.
آگاه باشید!
ما به دنبال پیدا کردن راهی برای تعیین سهم دو دختر نیستیم بلکه به دنبال علت عدم تعیین این سهم می گردیم. در اینصورت هیچ راهی جز فرضیه و تئوری پیش روی خود نخواهیم دید.
باید کلیه فرضیه های ممکن معرفی شوند و یک به یک مورد بحث و بررسی قرار گیرند تا صحت و سقمشان مشخص شود.
درمیان فرضیه های ممکن فرضیه ای وجود دارد که بنده بسیار به آن دل بسته ام و احتمال زیادی می دهم که بتواند ما را به هدف برساند:
و اما آن فرضیه :
علت اینکه خداوند به سهم دو دختر اشاره ای نکرده وجود نظمی بخصوص در ساختار ریاضی و عددی تقسیم ارث است . بگونه ای که اگر عددی دیگر وارد آن شود , آرایش اعداد بهم خورده و ان نظم از بین می رود.
احتمالاً نظم مذکور دارای منطقی است که به ما روش صحیح محاسبات ارث را نشان می دهد و سره را از ناسره جدا می سازد.
بدیهی است برای بررسی این فرضیه , ابتدا باید تک تک آیات و جملات مربوط به قضیه تقسیم ارث ترجمه و تحلیل شوند تا بعد بتوان اقدام به شناسایی و اشکارسازی ساختارهای ریاضی آن نمود.
قبل از شروع لازم می دانم مطلبی را در باره اعداد سهام بیان کنم که دانستن آن بسیار ضروری و بنیادی است :
اعدادی که خداوند به عنوان سهم الارث تعریف می کند تنها بیانگر نسبت سهام ورثه در مقایسه با یکدیگرند و صرفاً بیانگر کسرکل سهام نیستند.
عدم توجه به این مطلب بنیادی سبب گردیده تا هم مذهبیون و هم غیر متدینین در محاسبات خود اشتباه کنند و به بیراهه بروند.
بعنوان مثال وقتی تنها ورثه متوفی یک دختر باشد دسته یا فرقه ای از مذهبیون نصف ارثیه را به او می دهند و بقیه را به حساب بیت المال می ریزند!
غیر متدینین می گویند : وقتی یک دختر نصف مال را می برد و سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است بنابراین تنها فرزند میت وقتی پسر باشد تمام ارثیه را می برد در این صورت سهم بقیه ورثه( والدین و همسر) چه می شود؟!
آیا باید سهم آنها را از بیت المال طلب کرد؟!
در میان شیعیان داستان جالبی وجود دارد که آن را به علی نسبت می دهند ؛ البته ممکن است ملتهای دیگر نیز آن را به شخصیتهای واقعی یا افسانه ای خود نسبت دهند مثلاً در کارتون "ایکیو سان" شبیه آن داستان را می بینیم .
من داستان را در اینجا نقل نمی کنم اما شما می توانید آن را در آدرس زیر مطالعه کنید :
[http://shemaregan.blogfa.com/post-18.aspx
توضیح :
اگر کسی که نصف شترها را می برد با حرف A و آنکس که ثلت می برد با حرف B و دیگری را با حرف C نمایش دهیم آنگاه نسبت سهم ایشان به اینصورت می شود:
A:B = 1/2 / 1/3 = 3:2 = 9:6
A:C = 1/2 / 1/9 = 9:2
A:B:C = 9: 6: 2
با توجه به اینکه مجموع اعداد 9 و 6 و 2 می شود 17 , در نتیجه سهم هریک از ورثه از کل شترها می شود :
A = 9/17
B = 6/17
C = 2/17
بنا براین اعدادی که قرآن به عنوان سهام ورثه تعیین می کند نسبت سهم می باشند نه صرفاً کسر کل سهم و تنها زمانی اعتبار دارند که حد اقل دو طبقه از ورثه در کنار یکدیگر قرار می گیرند در غیر اینصورت(یعنی در حالت واحد) ارزش واحد پیدا می کنند.
به عنوان مثال وقتی خداوند سهم یک زن را در نبود فرزند 4/1 تعیین می کند این بدان مفهوم است که افراد دیگری نیز با او ارث می برند اما اگر با این زن هیچ کس دیگری ارث نبرد تمام ارثیه از آن او خواهد بود نه اینکه 4/1 اموال شوهر را دریافت نماید و بقیه روانه جیب حاکم شرع شود(یعنی همان کاری که مذهبیون می کنند).
یک مثال عملی :
شخصی مرده و تنها پدر و همسرش را بر جای گذاشته است , هر یک از آنها چه کسری از ارثیه را می برند؟
در این حالت نسبت سهم همسر 4/1 و نسبت سهم پدر 6/1 است در نتیجه داریم :
2/3 = 4/6 = 6/1 / 4/1
بنا براین کسر کل سهم همسر می شود 5/3 و برای پدر می شود 5/2 به این صورت که کل ارثیه به پنج قسمت تقسیم می شود و سپس 3 قسمت ان به همسر و دو قسمت آن به پدر متوفی تعلق می گیرد.