تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 628 از 638 اولاول ... 128528578618624625626627628629630631632 ... آخرآخر
نمايش نتايج 6,271 به 6,280 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #6271

    پيش فرض


    از سیاهی بالاتر استــــ ــ

    رنگـــــِ بیــ رنگی این روزهای تکــــــــــراری ..!


  2. 6 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #6272
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    من از تصور بيهودگي اين همه دست

    و از تجسم بيگانگي اين همه صورت ميترسم

    من مثل دانش آموزي

    كه درس هندسه اش را

    ديوانه وار دوست ميدارد تنهـــــــا هستم

  4. 5 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #6273
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض

    گاهی ناامیدی ریشه می کند در جانت

    آنوقت است که شعار های

    فلانی کریم است ، فلانی رحیم است

    می شود طبل ِ تو خالی و تو می مانی

    و وجود ِ تهی شده ات . . .

    تو می مانی و انباری پر از سوال . . .

    تو می مانی و دنیایی پر از غریبه . . . / .

    اینجاست که ترس ِ تنهایی گاز گاز می کند روحت را

    و سیگار های شبانه روزی ات شروع می شود . . .

    پک می زنی تا رها شوی

    و غافلی که آزادی این حوالی حکمش ، حکم طلاست . . .

    رسوب می کنی در خودت

    می مانی و می مانی و می مانی

    و عاقبت هم می گندی . . .

    گندیدنی که نه تو ، نه شما و نه آنها

    و نه هیچ بنی بشر دیگری قبولش ندارد . . .

    گندیدنی که پشت ِ نقاب ،

    پشت ِ شعار ،

    پشت ِ ژست های معطر به سیگار پنهانش می کنید . . .

    اما من - من ِ تنهای ته نشین شده

    قبول دارم گندیدنم را ،

    "روزی چند بار این حوالی" . . . /

    راستش من هم مثل ِ شما بیمار سیگارم . . .

    ژست روشنفکرانه می گیرم

    و باران را بی چتر می گذرانم . . .

    قهوه را تلخ می خورم و تهران را با ط می نویسم . . .

    من هم مثل ِ شما

    کمدی پر از نقاب در گوشه اتاقم چپانده ام . . .

    شاملو را محض ِ نفهمیدن می خوانم و

    فلسفه هایم بوی سگ می دهند . . .

    تنها فرق ِ من با شما این است که

    از اعلام ِ فساد روحم نمی ترسم . . .

    شهامتم را جلو چشمانم گذاشته ام و با جرات می گویم :

    گندیدن ِ من اتفاقی قدیمی است . . .

    که افتاده

    که رسیده

    که آمده و نگرانم کرده . . .

    کاش کسی بیاید

    و

    مرا بهم بریزد

    و از بهم ریخته ام یک انسان بسازد . . . / . !




    ×××××××××××

    نوشتـــــــــه ی غــــزل ِ جانــــَـــم : *

    کـــــسی کــــه بــــا فلسفـــــه بافـــــی هاش منــــو شیفتـــــه ی ِ خــــودش کــــرده : )

    چقــــدر دلـــــم برایــــت تنـــگ شــــده رفیــــــق : (

  6. 10 کاربر از Maryam j0on بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #6274
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    38

    پيش فرض

    گاهی ناامیدی ریشه می کند در جانت

    آنوقت است که شعار های

    فلانی کریم است ، فلانی رحیم است

    می شود طبل ِ تو خالی و تو می مانی

    و وجود ِ تهی شده ات . . .

    تو می مانی و انباری پر از سوال . . .

    تو می مانی و دنیایی پر از غریبه . . . / .

    اینجاست که ترس ِ تنهایی گاز گاز می کند روحت را

    و سیگار های شبانه روزی ات شروع می شود . . .

    پک می زنی تا رها شوی

    و غافلی که آزادی این حوالی حکمش ، حکم طلاست . . .

    رسوب می کنی در خودت

    می مانی و می مانی و می مانی

    و عاقبت هم می گندی . . .

    گندیدنی که نه تو ، نه شما و نه آنها

    و نه هیچ بنی بشر دیگری قبولش ندارد . . .

    گندیدنی که پشت ِ نقاب ،

    پشت ِ شعار ،

    پشت ِ ژست های معطر به سیگار پنهانش می کنید . . .

    اما من - من ِ تنهای ته نشین شده

    قبول دارم گندیدنم را ،

    "روزی چند بار این حوالی" . . . /

    راستش من هم مثل ِ شما بیمار سیگارم . . .

    ژست روشنفکرانه می گیرم

    و باران را بی چتر می گذرانم . . .

    قهوه را تلخ می خورم و تهران را با ط می نویسم . . .

    من هم مثل ِ شما

    کمدی پر از نقاب در گوشه اتاقم چپانده ام . . .

    شاملو را محض ِ نفهمیدن می خوانم و

    فلسفه هایم بوی سگ می دهند . . .

    تنها فرق ِ من با شما این است که

    از اعلام ِ فساد روحم نمی ترسم . . .

    شهامتم را جلو چشمانم گذاشته ام و با جرات می گویم :

    گندیدن ِ من اتفاقی قدیمی است . . .

    که افتاده

    که رسیده

    که آمده و نگرانم کرده . . .

    کاش کسی بیاید

    و

    مرا بهم بریزد

    و از بهم ریخته ام یک انسان بسازد . . . / . !




    ×××××××××××

    نوشتـــــــــه ی غــــزل ِ جانــــَـــم : *

    کـــــسی کــــه بــــا فلسفـــــه بافـــــی هاش منــــو شیفتـــــه ی ِ خــــودش کــــرده : )

    چقــــدر دلـــــم برایــــت تنـــگ شــــده رفیــــــق : (

    عالی بود، لذت بردم، مث این:

    در خاطرم بمان...
    من عادت کرده ام به دیوار کشیدن...
    میان خود بودن و همه بودن...
    من عادت کرده ام به آنکه خاطره های تو دلداریم دهند
    میان مرز باریک و احمقانه ی بودن یا نبودن...
    میان ذهنی که هیچکس نمی بیند
    هیچکس احساس نمی کند زنده بودنش را
    نفس کشیدنش را
    آهسته آهسته مردنش را...
    قلب من هرگز میان سینه ام نبوده است
    قلب من میان خاطرات تو
    در آن اتاق همیشه قفل انتهای راهرو
    پشت پریشانی های یک ذهن بی قرار
    می تپد دیوانه وار...
    آرزو می کند؛
    کاش دلبری بود که می آمد یک روز
    راز احمقانه ی این دیو منتظر را
    کشف می کرد...

  8. 4 کاربر از sevmak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #6275
    کاربر فعال انجمن موسیقی و ورزش Pessimist's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,382

    پيش فرض

    ای ساکن شهر جدایی
    فرسوده ام فرسوده ی تو
    از خستگی در چهره ام صدها نشان است
    دل پیر و اندوهم جوان است
    شرح غم من بی حسابست
    اندوه تلخم بی کرانست
    غمگینم اما در دلم نور امیدست
    می خندم اما گریه ام در دل نهانست
    دل گرید اما حرف شادی بر زبانست
    ای ساکن شهر جدایی
    می بینم از دور
    تا خاطرم آسوده باشد
    می خندی اما گریه ها در خویش داری
    بر لب بهار و در دلت طرح خزان است
    می نالی اما بر لبت حرف نشاط است
    می خندی اما گریه ات در دل نهانست
    ای مانده در یاد!
    ای خسته از درد!
    ما و تو از این بی قراری ناگزیریم
    آخر چه باید کرد این درد زمان است
    ای ساکن شهر جدایی
    آخر چه باید کرد
    این درد زمان است...

  10. 4 کاربر از Pessimist بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6276
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    و مرا به بازی کشاندی
    و من عاشقانه هم بازی ات شدم
    تقلب کردی و من
    چشم‌هایم را بستم
    تا فکر کنی
    .........تو برنده ی بازی بودی
    اما غافل بودی که
    از پشت پلک‌های بسته‌ام هم
    عاشقانه
    ....دستت را خوانده بوده ام...

  12. 3 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #6277
    کاربر فعال گالری عکس attractive_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    FaR & AwAy حالت:TiReD
    پست ها
    1,754

    پيش فرض

    بزرگترین اقیانوس آرام است آرام باش تا بزرگترین باشی.

  14. 2 کاربر از attractive_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #6278
    داره خودمونی میشه maryam & m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    92

    پيش فرض

    مرا دید
    و
    نشناخت
    این بود درد........

  16. 5 کاربر از maryam & m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #6279

    پيش فرض


    جـــلوتَر نیـــــآ ..

    خآکستـــَــر میــــ شـَوی

    اینجــــــآ دلـــی را سوزانـــده اند ..


  18. 6 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #6280
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    تو و مــ ـن

    قدم می زدیــمـ روی شن های خیــال

    چهـ زیبـــا بــــود

    در امتداد گــام های تو ُ مَن

    زمانی کهـ

    تنــ ــها یکـــ جُفـــتــــ ردِ پا روی شن ها باقی مانـــد...


    " P e Y m a N"

  20. 9 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •