همه چیز درست خواهد شد،
بالاخره انعکاس چاقو را فراموش خواهیم کرد
بالاخره مرغ سحر نیز با ما به میکده خواهد خواند
بالاخره ما هم روزی
به دلخواه خود زندگی خواهیم کرد
حالا بیا برویم تجریش،
هوا محشر است،
یک حرفی با تو دارم،
قدم می زنیم...!
همه چیز درست خواهد شد،
بالاخره انعکاس چاقو را فراموش خواهیم کرد
بالاخره مرغ سحر نیز با ما به میکده خواهد خواند
بالاخره ما هم روزی
به دلخواه خود زندگی خواهیم کرد
حالا بیا برویم تجریش،
هوا محشر است،
یک حرفی با تو دارم،
قدم می زنیم...!
گفتند هر چه درخت پربارتر، افتاده تر
تا نگاه کردیم،همه افتاده بودیم
یکی از پله، تو از دیفرانسیل و من از چشم تو
دلتنگی ... دلتنگی ...
همانند سربازي که تازه از جنگ بازگشته
محتاج نــــــ ـــ ـ ـ ـوازش دست هايت هستم
بـــاور کن که دلتنگي ... دلتنگي ...
دلتنگي مرگ تدريجي ست !!!
وَقــ تي مي امــَ دي /..
فـَضـــآ پُر مي شُد از عَطرِ " تــُ رنج " !
حالــ ا " تــُ " رفتــيُ فقــط " رنجــ " مــانـده استــ/..
رسالت ِ آسمانیت را
ابراهیم من !
آنچنان که دوست تر می داری برآور
خسته تر از آنم که چاقوی تو را تاب آورم
آن چنان که اسماعیل ...
.
.
.
حال من خوب است با تو بهتر می شود
آخ...تا می بینمت یک جور دیگر می شوم
با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند
یاسم و باران که می بارد معطر می شوم
در لباس آبی بیشتر از من دل می بری
آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم
آنقدر ها مرد هستم تا بمانم پای تو
می توانم مایه ی - گه گاه - دلگرمی شوم
میل میل توست اما بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سخت، پر پر می شوم
(شعر از مهدی فرجی)
سلام
متوجه دلیل حذف شدن بعضی از پستهام تو این تاپیک و بقیه تاپیکهای انجمن ادبی مثه " اشعار سکوت و تنهایی " نیستم !؟
چرا باید به طور متوالی شعرها حذف بشن ؟
به جرم وسوسه...
چه طعنه ها که نشنیدی حوا!
پس از تو
همه تا توانستند
آدم شدند...!
چه صادقانه حوا بودی!
چه ریاکارانه آدمیم.!
شما لطف کنید قبل از پست دادن نگاهی به قوانین موجود بندازید . دلیل حذف پست ها هم که ذکر شدن !نوشته شده توسط diana_1989 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ممنون .
دیریست می نویسم و بر برگ سرنوشت
جز نقشه ای ز خون شقایق نمانده است
این ناله ای که سر خط آن , غربت دل است
من را به قعر وسعت طوفان کشانده است
نفرین به روزگار که بی خانمان شدم
حکم مرا بدون بخشش و ارفاق خوانده است
من را , ز ناکجای قلب خودت دور کرده ای
بغضی سیاه جای نفس , بی تو مانده است
امشب قرار نیست که من عاشقی کنم
آوارهای روح مرا غم تکانده است...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)