تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 7 از 20 اولاول ... 3456789101117 ... آخرآخر
نمايش نتايج 61 به 70 از 196

نام تاپيک: اشعار کودکانه

  1. #61
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض بعد از اسفند

    شد زمستان انگار
    ننه سرما آمد
    ننه در تو بره اش
    چه بر امان دارد؟

    تخمه يا شيريني
    قصه اي يا حرفي
    هيچ،برف آورده
    جانم، آدم برفي

    ننه سرما آمد
    دست در دستش«دي»
    اين يكي ديگر كيست؟
    بچه كوچك وي

    برف و باد و باران
    هست با «دي» همراه
    بعد از آن مي ماند
    پيش ما تا يك ماه

    چون كه دي شد خسته
    مي رود از اينجا
    ننه خواهد آورد
    جاي او «بهمن» را

    دي و بهمن با هم
    دو برادر هستند
    بجز اينها هم هست
    يك برادر «اسفند»

    بوي گل مي گيرد
    بعد از اسفند،زمين
    ننه برمي گردد
    مي رسد فروردين


    شاعر : افشين اعلاء

  2. #62
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض بهار

    روز اول بهار

    توي باغچه كنار حوض

    بوته اي نشانده ام



    " آه

    زير آفتاب داغ

    بوته ي گلم عرق نمي كند ؟ "





    سايه بان كوچكي

    براي گل درست مي كنم



    گل نگاه مي كند به سايه بان

    خنده مي زند كه :

    آي مهربان من چه مي كني ؟

    سايه بان براي چه ؟

    من بدون آفتاب خشك مي شوم



    سايه بان بوته را

    خراب مي كنم



    بوته نازك است

    بوته كوچك است



    "آه راستي

    شاخه هاي نازك گلم

    توي باد نشكند "





    دور گل

    سنگ چين محكمي درست مي كنم



    بوته گلم

    اخم مي كند

    داد مي زند :



    " چه مي كني ؟

    من خودم به باد گفته ام

    تا نوازشم كند

    غنچه هاي كوچك مرا

    باد باز مي كند "





    سنگ چين دور بوته را

    خراب مي كنم



    جيك جيك

    قار قار

    بوته كوچك است

    بوته نازك است



    " واي اگر كلاغ ها

    غنچه هاي بوته را جدا كنند ؟ "





    در كنار بوته ي گلم

    مترسكي درست مي كنم



    بوته ي گلم

    بانگ مي زند

    " گل كه بي پرنده گل نمي شود ... "



    قهر مي كند

    داد مي زند



    " من كه گندم ميان دشت نيستم "



    دست مي كشم به شا خه هاي نازكش

    زار زا ر گريه مي كند





    من

    مترسك كنار بوته را

    خراب مي كنم













    جيك

    جيك



    قار

    قار



    من نشسته ام

    كنار حوض

    دور بوته ي گلم

    صد هزار شاپرك

    بال

    بال

    مي كنند .

  3. #63
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    سر به دوش هم نهاده اند
    بي صدا،ميان شهر ما
    خانه هاي طاق گنبدي
    خانه ههاي پير و بي ريا

    مثل چند پيرمرد خوب
    در كنار هم نشستهاند
    پاي چند آسمانخراش
    ساكت اند و دلشكسته اند

    روي دوششان لميده اند
    گربه هاي خسته،مهربان
    پُر ز بق بقوي تازه است
    چينه هاي كاگلي شان

    شهر رفته رفته مي شود
    پر ز آسمانخراشها
    مي برد ز ياد خود چه زود
    كوچه هاي تنگ و ساده را

    خانه هاي طاق گنبدي
    ذره ذره آب مي شوند
    زير چنگهاي آهني
    يك به يك خراب مي شوند.


    شاعر : مجيد ملا محمدي
    آخ چه شعر خوشگلیه
    یاد آن روزها ی فروغ افتادم

  4. #64
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    خب مثل اینکه هیچکس بلد نبود!

    درسی برای گنجشک

    در باغ سبزی
    پر بار و زیبا
    یک جوجه گنجشک
    آمد به دنیا

    بال و پری زد
    حورشید را دید
    دلبسته شد بر
    دیدار خورشید

    یک مدتی ماند
    در آشیانه
    مادر به جوجه
    داد آب و دانه

    هر روز می دید
    خورشید پر نور
    می بوسد او را
    با نورش از دور

    چندی پس از آن
    با پرپر خویش
    آموخت پرواز
    از مادر خویش

    آواز می خواند
    اینجا و آنجا
    تنها برای
    خورشید زیبا

    یک روز اما
    خواهی نخواهی
    پیدا شد از دور
    ابر سیاهی

    چون پرده پوشید
    رخسار خورشید
    خورشید پر مهر
    دیگر نتابید

    وقتی که خورشید
    از تابش افتاد
    گویی که دنیا
    از جنبش افتاد

    گنجشک کوچک
    از مرگ خورشید
    با چشم گریان
    بسیار نالید

    در قلب پاکش
    غم آشیان کرد
    گنجشک غمگین
    آه و فغان کرد

    تا پیش مادر
    بر سر زنان رفت
    با مادرش گفت
    نور از جهان رفت

    یا مرده خورشید
    یا رفته دیگر
    می میرم از غم
    ای وای مادر

    مادر به او گفت
    ای کودک من
    غم را رها کن
    گنجشکک من

    هرگز نمیرد
    خورشید تابان
    در پرده ابر
    گردیده پنهان

    از پشت این ابر
    پیدا شود باز
    فردا دوباره
    خورشید پر ناز

    قرص طلایی
    فردا بر آمد
    بر کوه و صحرا
    رنگ طلا زد

    بر باغ پاشید
    نور و صفا را
    گنجشک ما گفت
    شکر خدا را

    با دیدن نور
    گنجشک فهمید
    بعد از سیاهی
    نور است و امید

    نوشته: زکریا تامر
    ترجمه به شعر: مصطفی رحماندوست

  5. #65
    پروفشنال bahal20's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    خاك پاك شوشتر
    پست ها
    564

    پيش فرض

    دستتون درد نكنه
    اينهمه شعر قشنگ رو از كجا پيدا مي كنيد

  6. #66
    Banned B O L O T's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    (∞-∞)
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دستتون درد نكنه
    اينهمه شعر قشنگ رو از كجا پيدا مي كنيد
    از همون جا

  7. #67
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض شعرهايم كو

    شعرهايم را كجا گم كرده ام؟
    بايد آنرا زودتر پيدا كنم
    قفل اين تنهايي و ترديد را
    باكليد شعر بايد واكنم

    پيش از اين من بودم و هرروز،شعر
    خانه و حوض و حياط و اطلسي
    خانه ماند و حوض ماند و شعر رفت
    بعد از آن من ماندم و دلواپسي

    شايد الآن شعر من در بقچه اي
    پيش يك چوپان،كنار جاده است
    يا كه شايد تكه اي از شعر من
    توي شاليزارها افتاده است

    كفش دوزك جان! به فكر چاره باش
    بايد الآن كفشها را پا كنم
    راه تاريك است،بايد زودتر
    كرمك شب تاب را پيدا كنم


    شاعر : افشين اعلاء

  8. #68
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض شعر لبخند

    بچه ها زيباترين شعري كه من
    خوانده ام، لبخند زيباي شماست
    در خيالم بهترين لاوازها
    خنده و فرياد و غوغاي شماست

    بچه ها وقتي كه بازي مي كنيد
    قلب من هم با شما پر مي كشد
    توي خانه،توي كوچه،در كلاس
    هركجا در جمعتان سر مي كشد

    آرزويم بچه ها،اين است اين
    كاش مي شد باز كودك مي شدم
    مي دويدم با شما در كوچه ها
    كاش مي شد باز كوچك مي شدم

    بچه ها در آسمان شعر من
    مثل خورشيدي هميشه روشنيد
    يادتان از من نخواهد شد جدا
    چون شما سرچشمه شعر منيد

    آرزوي هر شب و روز من است
    شادي امسال و هر سال شما
    بچه ها زيباترين شعري كه من
    گفته ام در زندگي مال شما


    شاعر : افشين اعلاء

  9. #69
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض صبح است و كودك

    من دوست دارم مثل باران
    هرجاي اين دنيا ببارم
    با شُرشُر هر دانه باران
    هرجا گل و گندم بكارم

    من دوست دارم شُرشُر من
    موسيقي هر دره باشد
    آوازهاي روشن من
    لالايي هر بره باشد

    من دوست دارم بوي گندم
    سرتاسر دنيا بپيچد
    بر كوه و دشت و باغ و جنگل
    زيباتر از گلها بپيچد

    من دوست دارم بچه ها،شب
    خواب خوش باران ببينند
    در باغ سبز باغهاشان
    يك آسمان گندم بچينند


    شاعر : احمد خدا دوست

  10. #70
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    سیب خندون

    یه سیب داره می گنده
    اما بازم می خنده
    یه کرم شاد و شیطون
    نشسته تو دل اون
    کرمه شده بانمک
    سیبو می ده قلقلک !

    شاعر: نمی دونم !
    Last edited by Ar@m; 25-04-2007 at 20:31.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •