23.....آذر...1392
83ـمـین روز پاییز
این عصرهای پائیزی..
عجـیب بـوی نـفس هـای تـو را می دهـد ...!
گـویی ... تـو اتـفاق می افـتی...
و مـن دچـار می شـوم ..
تـمام "مــن" دارد "تـــو" می شـود
← ارسالی از : VAHID
23.....آذر...1392
83ـمـین روز پاییز
این عصرهای پائیزی..
عجـیب بـوی نـفس هـای تـو را می دهـد ...!
گـویی ... تـو اتـفاق می افـتی...
و مـن دچـار می شـوم ..
تـمام "مــن" دارد "تـــو" می شـود
← ارسالی از : VAHID
24.....آذر...1392
84.ـمین روز پاییز
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو هم، همرنگ و همدرد منی ای باغ پائیزی !
تو بی برگی و من هم چون تو بی برگم
چو می پیچد میان شاخه هایت هوی هوی باد
بگوشم از درختان های های گریه می آید
مرا هم گریه میباید
مرا هم گریه میشاید
الا ای باغ پائیزی
دل من هم دلی سرد است
و طفل برگهای آرزویم را
دست ناامیدی تیر باران میکند پائیز
ولی پائیز من پائیز اندوه است
دلم لبریز اندوه است
چنان زرینه پولکهای تو کز جنبش هر باد میبارد
مرا برگ نشاط از شاخه میریزد
نگاه جانپناهی نیست
که از لبهای من لبخند پیروزی بر انگیزد...
- مهدی سهیلی
25....آذر...1392
85.ـمین روز پاییـز
چه فرقی می کند مهر باشد
یا آبان و یا آذر ماه...!؟
وقتی تو باشی و
پــایـــیــز باشد
باران، برگها و ابر باشند
زندگی رنگ دیگری دارد؛
من و پــایـــیــز
هر دو عاشق تو هستیم!
نگاه تو در شعرم پیداست،
فقط صدایم کن...
← ارسالی از: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
26....آذر...1392
86 ـمـین روز پاییز
خستگی برگهای زرد را میبینی و
باز هم
باور نداری پاییز را؟!
همهی فصلهای ما پاییزِ زمستان.
فقط،
بودنی بزرگ
یا نه؛
توهینی نه چندان کوچک
دوری و دوستی
چه فرقی میکند
پاییز باشی یا زمستان
فریاد چشمهایم را
نمیشنوی؟!
• زهرا محمدی (سها)
27....آذر...1392
87.ـمین روز پاییـز
تمام آنچه که
از زندگی می خواهم :
یک غروب پنجشنبه پاییزی ست
با پنجره ای رو به درختها و کلاغها و
هوای ملس و مرموز پاییز
با یک فنجان چای تازه دم و
یک برش بزرگ از کیک خانگی مادرم
با موسیقی دلبخواهی و
خیالی که از بابت تو
سخت
سخت آسوده است
28....آذر....1392
88ـمین روز پاییـز
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کسی با پایـــيز می رود
گامهايش در باران
برگها را در دهان گرفته می سرايد .
درختـــــ را تنهـــا
شـــاخه هايش را زيبـــا
باد را آوازخوان
هـدهـد شـــانه به سر را می خواند .
انگشتانش سبزند
دهانش آواز
لب که می کشايد
عشق می بارد .
نگفته بود که می رود
اما می داندکه با پائيزکسی بايد برود .
پس می رود
صبح که بيايد جای پاهايش -
کفشهايش را جا گذاشته
حرفهایی و
خاطره ولبخندش را .
وهمه می فهمند -
که کسی با پائيز رفته است .
- اسماعیل یوردشاهیان ( اورمیا )
← ارسالی از:-saman-
29...آذر....1392
89ـمین. روز پاییـز
مرگِ پاییــز
تـب فصلی که آتــش بر دل انداخت
به سـرمای زمســتان چلـه انداخت
بــه تنـهایی ازیــن ویــرانــه هـا رفت
گــذر کـرد و هــراسی بر دل انداخت
زمیـن و آسـمان را بــر دلــم دوخــت
سـه وقـت بـــرگ را از دفــتر انداخت
خزان از چشـمِ باران، قصــه ها خواند
نبــاریــد آخــر و غــم بــر دل انداخت
تــلاش بــرگ ها بــر شاخه ها، مُـرد
به جانم ســردیَــش را بر دل انداخت
چه خوانم از خزان؟ یک عمـر خواندم
بــرفـت و عاشـقی را بــر دل انداخت
30....آذر...1392
آخـــرین روز پاییــز
این آخرین برگ...
این آخرین برگ
دروغی است که هر پاییز
روی دیوارِ پشتِ درخت می کشم که نمیرم
کاش این پاییز
قبل از اولین باران
عیادتم کنی...
- کامران رسول زاده
← ارسالی از: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پایان فصل پاییز می رسد
فصل پر از برگ رنگ رنگ
آن روزهای ابری و بارانی و قشنگ
پاییز سرخ و زرد
باران گاه گاه
شب های نیمه سرد
خورشید بی غرور
خالی ز تیغ نور
آواز مردم غم زده در کوچه های دور
پایان یک غروب دل انگیز می رسد
و......
امید که شب یلدا شود شب دل ها
به دور از کینه مثل دریا به باب دل ها
به رهانیم به شور و غوغا خواب دل ها
جان یابیم زعشق یاران به محراب دل ها
در این شب های سرما به تب و تاب دل ها
باشد یادتان با ما به قاب دل ها
به شب یلدا آریم به دل مهر و وفا
دور سازیم کبر و ریا زکبریا به صواب دل ها
بر آن شدیم که از دوستان علاقمند و خوش ذوق دعوت کنیم در صورت تمایل متن و شعرهایی با مضمون یلدا را در این تاپیک قرار دهند .
- دوستان توجه داشته باشند که مهلت ارسال از این لحظه شروع و تا آخرین ساعات از آخرین روز پاییز و همزمان با اولین ساعات از اولین روز زمستان ادامه خواهد داشت و پس از آن تاپیک بسته خواهد شد تا به صورت یک خاطره زیبا و پر از اشعار و دست نوشته های پاییزی ماندگار شود .
- پیشاپیش از شرکت کنندگان عزیز سپاسگزاریم.
تیم مدیریت انجمن ادبیات
بعد از تو
عاشق ِ یلدا شدن
کار سختی نیست
بی تو
هر شب زمستان و هر شب پر از سرماست
و نبودنِ تو
عجیب شبیه بودنهایِ ماست
پناه می دهم به تو که این شب یلدا تنهایی
خودم
هزار شبِ یلدا تنها بوده ام
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)