تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 70 از 129 اولاول ... 206066676869707172737480120 ... آخرآخر
نمايش نتايج 691 به 700 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #691
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    ▪ چگونه قاطع باشیم:

    ـ در وهله نخست از حقوق فردی خود آگاهی یابید.
    ـ خود فاش سازی سالم و صحیح را بیاموزید.
    ـ پافشاری و سماجت لازمه قاطعیت میباشد. ممکن است تقاضاهای معقول و بحق شما با مقاومت روبرو شده و بی پاسخ باقی بمانند. یک راهکار مناسب در این مواقع پافشاری قاطعانه است به این صورت که بدون آنکه عصبانی شوید،برنجید و یا صدای خود را بلند کنید با خونسردی و صلابت مکررا در خواست خود را تکرار کنید. صرفنظر از شگردهایی که افراد برای منصرف کردن شما بکار میبندند، تا اجابت تقاضاهای خود و دستیابی به حقوق مشروع خود بجنگید.
    ـ وضعیت بدنی و زبان جسمانی (بدن) شما دو مولفه بسیار مهم در برخورد قاطعانه شما با دیگران میباشند. زبان بدن شما میبایست مطمئن و توام با آرامش باشد. تماس چشمی مستقیم با مخاطب خود برقرار کنید اما خیره نشوید. هنگامی که به چشمان فرد مقابل خود نگاه نمیکنید، خود را آسیب پذیر و سلطه پذیر مینمایانید. حالت چهره شما بایستی با پیام ارسالی شما همخوانی و هماهنگی داشته باشد. لحن و آهنگ صدای شما نیز به همین ترتیب. با ژستی ریلکس، محکم و پذیرنده در مقابل دیگران بایستید. خود را از موقعیتهای منفعلانه رهایی بخشید، مثلا هنگامی که شما نشسته و طرف مقابل شما ایستاده باشد، فرد مقابل شما در موقعیتی برتر و مسلط تر نسبت به شما قرار خواهد داشت. هنگام صحبت کردن با دیگران از تکان دادن بی مورد دستها و پاهای خود که اضطراب، تردید، ترس و عدم اعتماد بنفس شما را آشکار میسازند جدا خودداری کنید. جدیت بایستی در چهره شما موج بزند.
    ـ لحن و آهنگ صدا نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لحن صدای شما بایستی خنثی باشد و بار احساسی نداشته باشد. قاطع، محکم و آرام صحبت کنید. لرزش صدا یک عامل منفی در برقراری ارتباط قاطعانه است. با صدای رسا و شمرده صحبت کنید. مکث ها را هنگام صحبت کردن حذف کنید. مانند " اِ اِ.." و یا "اوم...". با تردید و بلاتکلیفی صحبت نکنید .واژه های "نمیدانم.." و"فکر کنم..." را کمتر بکار برید.
    ـ مواضع سست اتخاذ نکنید. پوزش خواستن مکرر از اقتدار شما میکاهد.
    ـ بدون احساس شرم، خجالت و بی کفایتی تعریف و تمجید دیگران را بپذیرید. با متانت و وقار تنها با عبارت"متشکرم" تعریف و تمجید دیگران را پاسخ گویید. هرگز خود را کوچک و بی اهمیت فرض نکنید. مثلا وقتی که کسی از لباس شما تعریف میکند که "چه لباس قشنگی پوشیدی" پاسخ ندهید که "این لباسو من ۳ ماه که دارم" و یا هنگامی که فردی از زحمات شما قدردانی میکند به وی پاسخ ندهید که"نه کاری نکردم" و یا "وظیفم بود".
    ـ از متهم کردن و ملامت دیگران بپرهیزید و همواره سعی کنید با تمرکز بر مشکلات راه حل مناسبی برای آنها بیابید. بجای محکوم کردن، تشویق کنید و پیشنهاد ارائه دهید.
    ـ طوری درخواست نکنید که پاسخ منفی بشنوید. جای اینکه بگویید "چرا پنجره رو باز نمیکنی" بگویید"ممکن لطفا پنجره رو باز کنی".
    ـ از قضاوت کردن بپرهیزید و به حقایق بپردازید. بجای اینکه بگویید: "متنی که تایپ کردی خیلی مزخرفه" بگویید: "تایپ شما نیاز به بازنگری دارد".
    ـ قاطعانه و مصمم"نه" بگویید. اگر مایل بودید توضیح مختصری از علت رد تقاضای خود بدهید، اما بیش از حد خود را توجیه نکنید. توجیه کردن، بهانه تراشی و عذر خواهی بیش از حد و بی مورد از اقتدار شما میکاهد.
    ـ بمنظور اجتناب از تعارض و برخورد با لبخند زدن، سر تکان دادن و تائید طرف مقابل، تظاهر به توافق نکنید.
    ـ از فرضیات و پیش داوریها اجتناب ورزید. گمان نکنید که از پیش میدانید فرد مقابل شما چه میخواهد بگوید و یا انگیزه هایش چه چیزهایی میباشند.
    ـ از دیگران انتظار نداشته باشید بدون آنکه کلامی دم بزنید افکار شما را بخوانند.
    ـ هرگز کسی را با پیامدهای خاصی تهدید نکنید. تنها پیامد رفتار وی را گوشزد کنید. چرا که اگر تهدیدات خود را عملی نسازید از اعتبار و اقتدار شما کاسته خواهد شد.
    ـ تا میتوانید روشن، مشخص، صریح و خاص تقاضاها، افکار و احساسات خود را مطرح سازید.
    ـ چنانچه مطلبی را میخواهید با کسی در میان بگذارید، مستقیما و بدون واسطه با همان فرد خاص صحبت کنید. اگر میخواهید به"علی" حرفی را بزنید به "محمد" نگویید که پیغام شما را به "علی" بدهد. از طفره رفتن نیز خودداری کنید.
    ـ هیچگاه در حضور جمع از فردی انتقاد نکنید. هیچگاه در حضور دیگران کسی را نصیحت نکنید.
    ـ پیام های خود را مالک گردید. جملات خود را با ضمیر "من" آغاز کنید.
    ـ اگر ایده و پیشنهادی دارید بدون ترس، شرمساری و خجالت داوطلبانه آن را مطرح سازید.
    ـ از عقاید و حقوق خود دفاع کنید، حتی اگر دیگران با شما هم عقیده نباشند. اجازه ندهید دیگران عقیده خود را به شما تحمیل کنند. مگر اینکه از استدلال منطقی برخوردار باشند.
    ـ درخواستهای نابجا و غیر منطقی را رد کنید.
    ـ در صورت نیاز از دیگران تقاضای کمک کنید.
    ـ اگر احساس کردید قانون و یا سنتی غیر منصفانه و نا معقول است، از زیر سوال بردن آن بیم نداشته باشید.
    ـ به دیگران فرصت اظهار عقیده بدهید و به عقایدشان احترام بگذارید.
    ـ بجای اینکه بگویید: "شما اشتباه میکنید". بگویید: "من با شما موافق نیستم".
    ـ جای اینکه بگویید: "فکرت خیلی احمقانه است" بگویید: "تو فکرهای عجیبی در سر داری اما من تصور نمیکنم که عملی باشند".
    ـ از رفتار دیگران انتقاد کنید و نه از خودشان. بجای اینکه بگویید: "تو خیلی شلخته و بی نظمی" بگویید: "این پرونده ها را چرا درست سر جایشان قرار ندادی"
    ـ از عبارت "تو باید" استفاده نکنید و جای آن بگویید:"من فکر میکنم بهتر باشد که.."
    ▪ مراحل فرایند قاطعیت:
    ۱) توصیف رفتار: "وقتی تو دیر به خانه بازمیگردی"
    ۲) توصیف تاثیر رفتار بر شما: "من خیلی ناراحت میشوم و حوصلم سر میرود"
    ۳) همدلی کردن: "میدونم که برات سخته و خیلی سرت شلوغه اما.."
    ۴) بیان خواسته های خود: "ازت میخوام وقت بیشتری را با من بگذرانی"
    ۵) ارائه راه حلهایی برای مسئله: "بهتر یک جوری برنامه کاری تو تنظیم کنی که زودتر به خانه برگردی"
    ۶) نشان دادن پیامدها: "دیر به خانه بازگشتن تو ما را از هم دور میکند" و "اگر ببینم باز هم دیر به خانه برمیگردی من هم در رابطه یمان تجدید نظر خواهم کرد"
    ▪ قاطعیت به ما کمک میکند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشیم.
    ▪ قاطعیت به ما کمک میکند تا اعتماد بنفسمان را رشد دهیم.
    ▪ قاطعیت به ما کمک میکند تا روابط صادقانه و سالمی داشته باشیم.
    ▪ قاطعیت به ما کمک میکند تا بر موقعیتهای روزمره کنترل و تسلط بیشتری داشته باشیم.
    ▪ قاطعیت به ما کمک میکند تا از سلطه جویی ها و سوء استفاده های دیگران پیشگیری بعمل آوریم

  2. #692
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    برخی از والدین به خصوص مادران همیشه به این مسأله فکر می کنند که چرا فرزندانشان موفق نیستند، در حالی که تمام امکانات رفاهی و تحصیلی را برای آنان فراهم کرده اند


    هر انسانی به لحاظ شخصیتی ویژگی هایی دارد که با شناخت دقیق آن می تواند موفق تر از پیش زندگی کند، چون علاوه بر این که افراد به نکات مثبت شخصیت خود پی می برد، درصدد تقویت آن بر می آید، نقاط ضعف شخصیتی خویش را نیز شناخته و برای رفع آن تلاش می کنند. در چنین شرایطی افراد می توانند در خود تحول به وجود آورده، آن را به فرزندانشان نیز منتقل کنند.
    برخی از والدین به خصوص مادران همیشه به این مسأله فکر می کنند که چرا فرزندانشان موفق نیستند، در حالی که تمام امکانات رفاهی و تحصیلی را برای آنان فراهم کرده اند. وقتی از آن ها سؤال می شود که فرزندتان چه نوع شخصیتی دارد، پاسخ می دهند که سر به هوا یا خجالتی است، مؤدب یا بی تفاوت است و... .
    البته گاهی آن ها از فرزندانی با سن بالای ۲۵ سالصحبت می کنند!
    اما به راستی چرا بعضی ها در زندگی موفق نمی شوند؟ این سؤالی است که سال ها ذهن محققان را به خود مشغول کرده است. البته آن ها به پاسخ هایی نیز دست یافته اند که بد نیست شما هم به عنوان مادر یا همسر برخی از این پاسخ ها را بدانید.
    آن ها طی مطالعاتی که در زمینه رفتار انسان انجام داده اند به سه نوع شخصیت «ناموفق» برخورد کرده اند که به رغم تلاش فراوان کمتر به هدف خود رسیده اند. ما در این مقاله شما را با مشخصات این سه تیپ شخصیتی بیشتر آشنا می کنیم

  3. #693
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    ● شخصیت خیالپرداز
    خیالپردازان در سرزمین «آرزو» و «هرگز» زندگی می کنند. آن ها به خود می گویند «من هم یک روزی...». این گونه افراد تمام وجودشان نظر و ایده است. اما دریغ از ذره ای تلاش برای رسیدن به این نظرها، آن ها همیشه حرف می زنند و بهترین راه حل ها را در نظر می پرورانند، اما هرگز به هیچ کدام عمل نمی کنند چون اصولاً آستین همت بالا نمی زنند.
    اغلب شخصیت های خیالپرداز افرادی باهوش هستند که در دوران کودکی و نوجوانی مسؤولیت لازم از سوی والدین به آن ها داده نشده است و یا از رسیدن به خواسته های طبیعی شان محروم مانده اند. آن ها همچنین دارای والدینی هستند که وعده های فراوانی به فرزندان خود می دهند بدون آن که به آن عمل کنند.
    این گونه افراد به تدریج از دنیای واقعی جدا می شوند و نسبت به جریانات و حوادث اطراف خود اهمیت نمی دهند، در نتیجه چون در خیال خود انسان های موفقی هستند، در دنیای بیرونی یا واقعی برای کسب موفقیت تلاش جدی نمی کنند و چه بسا که موفقیت های مناسبی را هم با همین سهل انگاری از دست می دهند.

  4. #694
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    ● شخصیت مضطرب
    این گروه پیشرفت بسیار کمی در زندگی خود دارند، زیرا همیشه نگرانند و دوست دارند همه چیز بدون دردسر پیش برود. تنها به امروز فکر می کنند و کمتر پیش می آید برنامه ای برای فردا داشته باشند یا از گذشته پند بگیرند.
    این افراد اغلب با وانمود کردن به کسب موفقیت یا پیشرفت، ترس خود را از آینده پنهان می کنند. ترس، بزرگترین عامل سازنده شخصیت های مضطرب است. به عنوان مثال والدینی که فرزندشان را به دلایل گوناگون از چیزهای مختلف می ترسانند با این رفتار، شخصیت مضطرب را در فرزندشان پرورش می دهند.
    مسؤولیت ندادن به فرزند از ترس این که مبادا کار را خراب کند، ترساندن وی از تاریکی، دکتر، آمپول و حتی ترساندن فرزند از پدر (به عنوان عامل قدرت) از عوامل مهم شکل گیری شخصیت مضطرب در فرد است. ترساندن بچه ها از پدر به آن ها می آموزد که از عامل قدرت و آدم های قدرتمند دوری کنند و ترساندشان از تاریکی به آن ها یاد می دهد که از ناشناخته ها بترسند و قدم در راهی نگذارند که نمی شناسند. اینان در بزرگسالی افرادی می شوند که دوست دارند هفته ای بی دردسر را پشت سر بگذارند و زودتر به آخر هفته برسند. آن ها در هنگام وقوع حوادث و اتفاقات به جای آن که به راه حل فکر کنند، می گویند: “خدا را شکر که از این بدتر نشد.“
    مسؤولیت دادن به فرزندان عاملی است که آنان را شجاع، رقابت جو، کارآمد و متکی به خود بار می آورد، زیرا آن ها در حین انجام مسؤولیت بر ترس ها و ضعف ها غلبه می کنند و خلاقیتشان رشد می یابد.

  5. #695
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    ● شخصیت قربانی

    این گروه افرادی هستند که ذهنشان با سوابق گذشته و چیزهای کنترل ناپذیر اشغال شده است. این عده خود را بدون یار و یاور می دانند و کسانی هستند که مرتباً خود را با هر شرایطی وفق می دهند و از عزت نفس بسیار کمی برخوردارند.
    دارندگان این نوع شخصیت اغلب خانواده خود را سرزنش می کنند و در حرف هایشان می گویند که پدر و مادر خوبی نداشته اند تا از راهنمایی های آنان بهره مند شوند. وقتی بیشتر ریشه یابی کنیم، پی می بریم که به آن ها در کودکی ارزش داده نشده و معمولاً با جملات منفی با آن ها گفت و گو شده است، بنابراین آن ها نیز یاد گرفته اند که با جملات منفی با خود صحبت کنند. (منظور از صحبت با خود، همان حالت درونی است که در طول روز احساس می کنیم و بر طبق آن درباره کارهای روزانه خود به تصمیم گیری می رسیم)
    شخصیت های قربانی، تصمیم گیری های مناسبی ندارند، چون همیشه کلماتی مانند «نتوانستن» و «نشدن» را تداعی می کنند. زیرا کودک در سنین پایین هر چه رفتار و کلمات آموخته شده را تکرار کند و در روابط اجتماعی به کار برد امکان این که آن را به بزرگسالی خود منتقل کند، بیش تر می شود.بنابراین، با توجه به این که والدین اولین معلم کودک هستند، نقشی اساسی و ماندگار در ساختن انسان هایی ناموفق دارند، به همین دلیل اگر به طوری جدی در پی یافتن راه های جدید جهت ارتباطات سالم و محبت آمیز در خانواده باشند، از بسیاری اختلافات زناشویی و عدم درک متقابل خود با همسر و فرزندانشان پیشگیری خواهند کرد و کانون خانواده مستحکم تر، آرامش بخش تر و دلپذیرتر می شود.
    منبع :
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  6. #696
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    عقده حقارت
    ممکن است در این راه مبالغه نموده و دفع تهاجمی به خود بگیرد و این وضع تهاجمی گاه به صورت مبالغه‌آمیز درآمده و به احساس برتری مبدل می‌شود

    ● مقدمه
    یکی از عقده‌هایی که از جهت واکنش‌های رفتاری و علمی دارای دو گونه تاثیر مثبت و منفی می‌باشد، عقده حقارت است که در اثر عوامل و انگیزه‌های گوناگون در روان انسانها بوجود می‌آید. پیاژه در این‌باره می‌گوید: به نظر روان‌شناسان هیچ مرد یا زنی نمی‌تواند بطور کامل از عدم تعادلی که منجر به نشانه‌های روانی عقده حقارت می‌شود، فرار کند. ولی این عدم تعادل گاه رسیدن به موفقیت‌های بزرگ را سبب می‌شود. در واقع بعضی پیروزی‌ها را ممکن است نتوان بدون محرک قوی احساس حقارت بدست آورد.
    تفاوت بین شخصی که از احساس طبیعی حقارت استفاده مثبت می‌برد و از آن برای کسب موفقیت بیشتر بهره می‌برد، با کسی که تسلیم آن می‌شود، فراوان است. اما از نقطه نظر علمی هم آن پیروزی خارق‌العاده و هم آن شکست و حالت منفی هر دو ، دو درجه مختلف از عقده حقارت است. هنگام مواجهه یا پیشامدهای تازه ، کوشش دارد با آنها برخورد نکند یا وضع دفاعی بخود بگیرد و یا به نحوی موقعیت خود را عوض کند.
    حتی ممکن است در این راه مبالغه نموده و دفع تهاجمی به خود بگیرد و این وضع تهاجمی گاه به صورت مبالغه‌آمیز درآمده و به احساس برتری مبدل می‌شود. تفاوت بین یک شخص معمولی و کسی که مبتلا به عقده روانی حقارت یا برتری می‌باشد، در کوشش برای کسب قدرت است. اولی برای انجام بهتر کار و وظیفه‌اش و دومی قدرت را برای نمایش دادن شخصیت خود به مردم


  7. #697
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    ● از احساس حقارت تا فعالیت مضاعف
    در احساس حقارت ، شخص را می‌توان به سهولت به طرف پیشرفت‌ها و پیروزی‌ها راهنمایی کرد. ولی وقتی احساس حقارت به عقده حقارت تبدیل شد، امکان هدایت و بهره برداری از آن از بین می‌رود. آدلر می‌گوید: احساس حقارت ممکن است هم اشخاص سالم و هم آنهایی که دچار عقده حقارت هستند را وادار به فعالیت کند، برای اشخاص سالم رسیدن به هدف ، احساس برتری بوجود می‌آورد. ولی کسی که دچار عقده حقارت است، هرگز موفق نمی‌گردد و حتی با رسیدن به هدف‌هایش نمی‌تواند بر احساس ناتوانی و بی‌کفایتی خود مسلط شود.


    ● وقتی احساس حقارت تبدیل به عقده می‌گردد
    وقتی احساس حقارت تبدیل به عقده گردید، علاوه بر اینکه امکان اصلاح و تبدیل آن به یک قدرت سازنده مشکل خواهد بود. بلکه به قدرت مخربی تبدیل خواهد شد که احتمال دارد شخص را به طرف جنایت و خیانت و خودکشی نیز سوق دهد. پیاژه معتقد است اشخاصی که از عقده حقارت رنج می‌برند، ممکن است کوشش کنند جنبه‌هایی را که موجب ایجاد احساس حقارت در آنها می‌شود، از دیگران پنهان دارند و این احساس را از ذهن خود محو کنند و اصولا سعی داشته باشند وانمود کنند که بالاتر از هر کس دیگر قرار دارند و بسیار متکی به خود و متعهد به نفس می‌باشند.
    اما از آنجا که واقعا و باطنا به خودشان اعتماد ندارند، در این تظاهر مبالغه می‌کنند و برای شخصی که دچار عقده حقارت است، دنیا جای ستیز و دشمنی است. حال اگر عقده حقارت باعث غرور یا وحشت ، لاف زدن یا اتکای شدید به دیگران گردد، این فرد هرگز از روابط خود با دیگران راضی نخواهد بود و هر وقت که می‌خواهد به دیگران نزدیک شود به اندازه کافی نسبت به وی همدردی و تفاهم نشان نمی‌دهند.


    ● علل و انگیزه‌های احساس حقارت در کودک


    ▪ پرخاش و سخت‌گیری والدین
    از جمله عواملی که گاه باعث احساس حقارت و یا به اصطلاح دیگر خود کم‌بینی می‌شود، پرخاش و سخت‌گیری والدین می‌باشد. وقتی کودک در مقابل دیگران مخصوصا در مقابل همسالان و همبازی‌های خود مورد پرخاش و اهانت قرار می‌گیرد و این کار تا جایی پیش می‌رود که اطرافیان هم کم‌کم همین رفتار را با او در پیش می‌گیرند، احساس حقارت در کودک شروع به جوانه‌زدن می‌کند. در واقع بسیاری از زخم‌های روانی و نابسامانی‌های روحی از دوران طفولیت در کودک ایجاد می‌شود، بنابراین باید مراقب کودک بود تا عوامل این ناراحتی‌ها برای او فراهم نشود.
    از سوی دیگر کودک یا هر شخص دیگری که به خود تکیه داشته باشد و این اعتماد را در خود احساس نماید که در مقابل خوشی‌ها و ظواهر فریبنده زندگی فریب نخورده و در مقابل مشکلات نیز استوار و پابرجا باشد، هرگز احساس حقارت نمی‌کند. اما گاه والدین با رفتار نامناسب خود این اعتماد به نفس را از کودک خود می‌گیرند. گاهی احساس حقارت با حسادت توام است، که این احساس حسادت جز خود آزاری و احساس حقارت نتیجه دیگری ندارد و کودک کم کم احساس حقارت و خودکم‌بینی می‌نماید. اما می‌توان با رفتاری صحیح کودک را از این احساس دور کرد.


    ▪ نقص عضو یا محروم بودن از نعمت والدین
    بعضی از کودکان دارای نقایص جسمی هستند و همین نقیصه سبب می‌شود که در مقابل دیگران احساس حقارت کنند و بعضی دیگر به دلیل فقدان یکی از والدین یا هر دو احساس کمبود و حقارت می‌کنند. و گاهی کودک با داشتن پدر و مادر اما نداشتن روابط صحیح عاطفی در خانواده احساس حقارت می‌کند. اما به هر حال ، هیچ کس را از این احساس راه گریزی نیست و تنها وقتی می‌توان ریشه‌اش را از بیخ کند که بتوان آن را به صورت محرکی مثبت برای انجام کارهای مفید درآورد.
    والدین باید توجه داشته باشند کودکی که با بروز اعمال و رفتارهای گوناگون می‌خواهد برتری‌هایی از خود نشان دهد، کودکی است که احتمالا احساس حقارت دارد. لذا نباید به ذوق چنین کودکانی زد. زیرا قبلا در خیلی موارد به ذوقشان زده شده که به این صورت درآمده‌اند. باید بطور صحیح به آنها توجه کنند و به آنها بفمانند که واقعا آنها هم برتری‌هایی دارند و کارهایشان مورد توجه و علاقه والدین است تا در آنها اعتماد به نفس بوجود آورند و ریشه احساس حقارتی را که از این راه نصیبشان شده، بخشکانند. هرگز نباید برتری‌های کودکان دیگر را وسیله‌ای برای انگیزه دادن برای پیشرفت کودک قرار دهند. زیرا کاملا برعکس تاثیر می‌گذارد.


    ▪ مقایسه کودک با دیگران
    والدین نباید به هر نحو که شده از کودک بخواهند که مانند فرد دیگری باشند، یا حتی مثل کسی که خود آنها روزی دوست داشته‌اند آنگونه باشند، اما به آن نرسیده‌اند. چرا که اینها کودک را از خود ناامید می‌کند و کودک ، خود را حقیر و ناتوان از آنچه که از او خواسته شده می‌بینند و در نتیجه دچار خودکم‌بینی و عدم اعتماد به نفس می‌شود.


    ● نتیجه
    والدین باید با رفتاری کاملا محترمانه به کودکان خود شخصیت بدهند تا کودکان احساس کنند که به راستی دارای شخصیتی قابل قبول و مورد احترام هستند، آنگاه برای حفظ شخصیت مورد احترام خودشان هم که شده سعی خواهند کرد همان چیزی باشند که شما می‌خواهید. چرا که پذیرش کودک از سوی خانواده ، مخصوصا پدر و مادر بسیار حائز اهمیت است و این پذیرش از سوی پدر و مادر کاهی بسیار بلند در جهت اعتماد به نفس بخشیدن به کودک و دوری او از احساس حقارت و خودکم‌بینی می‌باشد.

    شبکه رشد

  8. #698
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    برونگرا و درون گرا
    ● مقدمه
    از دیدگاه یونگ (۱۹۱۳) پدیده‌های برونگرایی (Extraversion) و درونگرایی (Introvwersion) دو جنبه مهم از شخصیت انسانی را تشکیل می‌دهند.
    ▪ برونگرایی:هنگامی که توجه به اشیا و امور خارج چنان شدید باشد که افعال ارادی و سایر اعمال اساسی آدمی نتیجه ارزیابی ذهنی نباشد، بلکه معلول مناسبات امور و عوامل خارجی باشد، برونگرایی خوانده می‌شود. (سیاسی، علی‌اکبر، ۱۳۷۱، ص ۸۲).
    افراد درون گرا از لحاظ روانی دارای سرعت فعالیت مغزی بالاتر از حد طبیعی هستند و این امر سبب می‌‌شود که افراد درون‌گرا به قوای محرکه (Stimulation) کمتر از حد طبیعی نیاز پیدا نمایند. افراد درون‌گرا دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را برای خود داری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان می‌دهند.
    این افراد اوقات خود را به مطالعه و بیشتر در تنهایی سپری نموده و کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستند. (بنزیگو، ۱۹۹۹).
    از سوی دیگر افراد برون‌گرا دارای سرعت فعالیت مغزی پایین‌تر از حد طبیعی هستند و از این رو این افراد برای اداره امور زندگی خویش به قوای محرکه بالاتر از حد طبیعی نیاز دارند.
    افراد برون‌گرا بیشتر دارای دیدگاه عینی و خارجی بوده و دارای فعالیت عملی عالیتری هستند (سیاسی ـ علی‌اکبرـ همان منبع). ولی میزان تسلط آنها بر نفس خودشان نسبت به افراد درون گرا کمتر است. این افراد مایلند که بر محیط افراد خود تأثیر گذارده و به رقابت با دیگران پرداخته و در مجامع عمومی بیشتر ظاهر می‌شوند. (بنزیگر ـ ۱۹۹۹).
    بنابراین اگر درونگرایی و برونگرایی در حد کمال در افراد ظاهر شوند ما را در برابر دو شخصیت نابهنجار قرار می‌دهند که اولی به صورت اختلال اسکیزفرنی و دومی به صورت اختلال هیستری تظاهر خواهد نمود. تعداداین افراد البته بسیار کم است و اکثریت مردم میان این دو قطب نهایی جای دارند. عده‌ای نزدیکتر به قطب نهایی درونگرایی و گروهی نزدیکتر به قطب نهایی برون‌گرایی هستند. و عده کثیری هم هر دو جنبه برونگرایی و درونگرایی را به صورت متعادل دارا می‌باشند که اصطلاح آمبی‌وِرت (ambivert) به آنها اطلاق می‌‌شود. (سیاسی علی‌اکبر به نقل از یونگ (۱۹۱۳)).
    از سوی دیگر اضطراب یک ترس درونی شده است از اینکه مبادا تجارب دردآور تکرار شوند. از دیدگاه فروید، اضطراب هسته مرکزی روان نژندی است و علامت اخطاری است به «خود».

  9. #699
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    ● اهمیت پژوهش
    زمانی که افراد به مدت نسبتاً طولانی در معرض اضطراب مزمن (Chronic anxiety) قرار می‌گیرند، سیستم‌های عصبی رتیکلوآندوتلیال (Reticlo endothelial system-R.A.S) آنها به گونه‌ای خود را تنظیم می‌نمایند که فرد به طور طبیعی در حالت بیداری، هوشیاری بیشتری را نسبت به وقایع اطراف خویش نشان می‌دهد. این امر طبیعتاً سبب می‌شود که نیاز به محرک خارجی در آنها کمتر شده و تا زمانی که منبع اضطراب کشف و رفع نگردد به سوی درونگرایی متمایل می‌شوند. (بنزیگرـ ۱۹۹۹).
    با توجه به موارد فوق مشاهده می‌شود که وجود اضطراب در افراد جامعه تأثیر بسزایی در میزان درونگرایی و برون‌گرایی آنها دارد. به گونه‌ای که ممکن است یک فرد برون‌گرا در اثر شدت فشارهای وارده ناشی از اضطراب به تدریج به فردی درون‌گرا تبدیل شود و در صورتیکه این فشار همچنان ادامه داشته باشد ممکن است در افرادی که با مشاغل اجتماعی سر و کار دارند و باید در تعامل دایم با جامعه باشند سبب کاهش شدید کارآیی آنها بشود. این موضوع در جامعه معلمان بسیار حائز اهمیت است.
    براساس دیدگاه آیزنگ نظریه یونگ مبنی بر اینکه «درونگرایی به عنوان یک حالت روانشناختی طبیعی در شرایط خاص محیطی است» کاملاً صحیح می‌باشد و این امر مبتنی بر خواص فیزیولوژیکی بدن است و به عنوان یک واکنش طبیعی در برابر اضطراب تلقی می‌شود.
    از سوی دیگر افراد درونگرا در مواردی که جامعه‌شان افراد برون‌گرا مورد تقدیر و ستایش قرار می‌گیرند، دچار خجالت زدگی شده و احساس کم ارزشی می‌کنند (آرون ـ ۱۹۹۶).
    همچنین بسیاری از افرادی که در معرض اضطرابهای مداوم قرار می‌گیرند ممکن است نسبت به زندگی دارای دیدگاه منفی شوند. ولی باید اعلام نمود که اضطراب در زندگی افراد به علت انتخابی است که آنها برای ادامه زندگی خویش انجام داده‌اند و این انتخاب بنا به هر دلیلی ممکن است آنها را با مشکلات مواجه کرده باشد. اما نکته مهم این است که تمایل افراد به درون‌گرایی در زمان رویارویی با اضطراب‌های ممتد این توانایی را به آنها می‌دهد که با تمرکز بیشتری به مشکل خود توجه نموده و نهایتاً درحل آن مشکل کوشش نموده و موفق شوند.
    در این موارد افراد درون‌گرا با دقت هر چه تمام‌تر که به جمع‌آوری اطلاعات در خصوص علل بروز مشکلات و چگونگی رفع آنها می‌پرازند.(Aron, Elaine w. )و آنقدر کوشش می‌کنند تا نهایتاً با حل مشکلات مورد نظر به طور طبیعی به دیدگاه مثبت نسبت به زندگی دست می‌یابند.
    دراینجا باید به نظریه آیزنک اشاره نماییم که بروز درون‌گرایی و برون‌گرایی در افراد همیشه حالت نسبی داشته و در ارتباط با وقایع خارجی زندگی آنها می‌باشد به صورتی که در شرایط مناسب افراد دارای یک حد تعادل در رفتارهای درون‌گرا و برون‌گرای خویش بوده و براساس شرایط زندگی خویش ممکن است بیشتر به سوی درون‌گرایی و یا برون‌گرایی متمایل شوند.
    به طور مثال فردی که درحالت عادی برون‌گرا است ممکن است پس از تماس طولانی مدت با اضطراب مزمن تبدیل به یک فرد درون‌گرا بشود و پس از رفع اضطراب می‌تواند دوباره به شخصیت برون‌گرای خویش برگشت نماید. (آیزنک Eysenek- ۱۹۸۱).
    بنابراین با توجه به روابط پویا و دینامیک ما بین دو بعد رفتاری درونگرایی و برون‌گرایی و ارتباط آن با اضطراب، اهمیت این امر مشاهده می‌‌شود.
    Eysenck, Hans J. A Model of Personality, Springer-Verlag, Berlin, ۱۹۸۱.
    از پرسشنامة مربوط به ۱۶ فاکتور شخصیتی (۱۶PF) که توسط کاتل (Cattel) و اِبِر (Eber) و تاتسوکا (Tatsuoka) در ۱۹۸۶ طراحی شده است برای ارزیابی جنبه‌های شخصیتی افراداستفاده می‌‌شود. در این پرسشنامه اختصاصاً سوالات مربوط به چهارگونه شخصیتی شامل برون‌گرایی، درون‌گرایی، اضطراب
    شدید و اضطراب خفیف استخراج و ارائه می‌شوند

  10. #700
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    ● تعریف واژه‌ها
    ▪ اضطراب: anxiety
    ـ تعریف نظری: اضطراب یک ترس درونی شده است از اینکه مبادا تجارت دردآور گذشته تکرار شوند. از دیدگاه فروید فروید کششهای غریزی نامطلوب موجب اضطراب می‌شوند. اضطراب با احساس ترس مترادف است با این تفاوت که ترس منشاء خارجی دارد ولی اضطراب منشاء درونی دارد. (شفیع‌آبادی ـ ۱۳۷۸ ص ۵۲).
    درون گرایی: Introversion
    ـ تعریف نظری: رفتاری است که با دیدگاه درونی ذهنی همراه بوده و فرد درون گرا آمادگی بیشتری برای خود داری و تسلط بر نفس از خود نشان می‌دهد. این افراد کمتر تمایل به حضور در جمع دارند و و بیشتر دقت خود را به مطالعه و فعالیتهای ذهنی انفرادی می‌گذرانند. (آیزنگ ـ ۱۹۴۷).
    ▪ برون گرایی: (Extraversion)
    ـ تعریف نظری: رفتاری است که با دیدگاه عینی و خارجی مشخص شده و با فعالیت عملی بالاتری همراه است، افراد برون‌گرا (آمادگی کمتری برای تسلط بر نفس خویش برخوردارند. (آیزنگ ـ ۱۹۴۷).
    از پرسشنامه (MBTI) (Myers-Briggs) برای ارزیابی میزان برون‌گرایی ـ درون‌گرایی و از پرسشنامه اضطراب (State-Trait) برای ارزیابی میزان اضطراب استفاده خواهد شد.
    در پرسشنامه ۱۶PF که توضیح داده شد هر چهار موضوع درون‌گرایی ـ برون‌گرایی، اضطراب خفیف و شدید با هم قابل محاسبه هستند
    سایت جلیوند

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •