تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 18

نام تاپيک: ◄◄◄ عجیب ولی واقعی ►►►

  1. #1
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    9 ◄◄◄ عجیب ولی واقعی ►►►

    سلام

    با یکی دیگر از تاپیکهای مزخرف ـی که ایجاد کرده‌ام در خدمت شما هستم.

    عجیب ولی واقعی. درسته. اینجا جایی است که اینگونه اتفاقات و وقایع رو که ممکنه در زندگی انسانهایی شناخته‌شده و یا هرگونه مطلبی جالب که بنظر عجیب آمده ولی واقعی هستند نوشته خواهد شد.

    منبع اصلی‌ای که برای نوشتن انتخاب کرده‌ام، مجله دانستنیها است. گرچه آنها هم بعضی رو ممکنه از جایی گرفته و عینن و یا با کمی دستکاری، در مجله نوشته باشند.
    اما اگر مطلبی از جای دیگر پیدا کردم، منبع رو ذکر خواهم کرد. در غیر اینصورت ننوشتن منبع یعنی منبع مجله دانستنیها است.

    شما نیز اگر مطلبی دارید و دوست دارید دیگران نیز بدانند، اینجا همان جایی است که کو به کو به دنبالش بودید.
    البته با توجه به همان یک دو سه چهار ... ـهای همیشگی:


    1. قبل از ارسال با رفتن به قسمت "جستجو در این تاپیک" و جستجوی کلمات کلیدی از تکراری نبودن آن مطلب، مطمئن شویم.
    2. منبع رو حتما ذکر کنیم.
    3. تا جایی که امکان داره قبل از گذاشتن و یا نوشتن مطلب تصویری متناسب با اون نوشته قرار بدیم.
    4. مطالب جالب و مورد توجه قرار گرفته رو بذاریم.
    5. نظرمون رو در مورد اون مطلب اگر خواستیم میتونیم در انتهای اون بنویسیم و یا اگر دیدیم مفیده نوشته‌ای عکسی ... به مطلب اضافه کنیم.
    6. در هر پست فقط یک مطلب بنویسیم.
    7. ننوشتن مطالبی که به درستی آنها تردید وجود داره و یا شاید بشه اونها رو در رده‌ی "شبه علم" قرار داد.
    8. و ... کلا هر چیزی که به نوشته ما ارزش بیشتری میده مثلا : کپی پیست نکردن الکی، نذاشتن تصویر با حجم بالا، خلاصه نویسی و یا مشخص کردن متنهای مهمتر در صورت طولانی بودن متن و ... .


    راستی تا یادم نرفته بگم که "مزخرف" در اصل به معنای " آراسته " است.
    Last edited by Ahmad; 07-12-2011 at 15:02. دليل: اضافه کردن قانون شماره 7

  2. 14 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض یک شب شام برای سیب‌زمینی‌خورها




    تابلوهای "ونسان ونگوگ" -نقاش بزرگ هلندی- جزو گران‌قیمت‌ترین نقاشی‌های جهان است. "دکتر کچت" یکی از نقاشی‌های اوست که به تنهایی 82 میلیون دلار قیمت دارد.

    عمر ونگوگ اگرچه کوتاه بود ولی او بیش از هزار تابلو نقاشی کشید که قیمت هر کدامشان امروز سر به فلک می‌زند.

    اما جالب است بدانید همین هنرمند مشهور در زمان حیاتش غذا برای خوردن نداشت. اصلا کسی او را نمی‌شناخت. او صبح تا شب بدنبال فروختن نقاشی‌هایش بود ولی کسی تحویلش نمی‌گرفت (عده‌ای می‌گویند درک مردم عصر او به فهم این آثار شگرف نمی‌رسیده است.)

    او همواره برای تامین مخارج زندگی و خرید لوازم نقاشی‌اش با دردسر مواجه بود. مدتی حتی خانه‌ای نداشت که در آن بخوابد.

    معمولا شب‌ها گرسنه می‌خوابید. "البته روان‌پریشی و رفتارهای غیرمعمولش یکی از مهم‌ترین دلایل سیاه‌روزیش بود ولی انصافا باید گفت تقدیر به او ظلم کرده است."

    او در تمام طول عمرش تنها دو تا از تابلوهایش را فروخت.

    یک شب وقتی از گرسنگی جانش به لب رسیده بود به یک مطبخ در خیابانی دورافتاده رفت و با عجز و لابه از آشپز خواست تا در ازای تابلویی که در دست دارد به او شام بدهد. آشپز از روی تمسخر نگاهی به نقاشی انداخت و از روی دلرحمی -و نه برای نقاشی- به او غذا داد.

    می‌گویند تابلویی که آن شب آشپز با دستان کثیفش از او گرفت و گوشه‌ای انداخت "سیب زمینی‌خورها" بود؛ تابلویی که امروز شاید با فروشش بتوان چند میلیون نفر را شام داد.

    البته زندگی دردناک ونگوگ پر از شگفتی‌های این چنینی است.



    .............
    پ.ن.:

    تابلوی "سیب زمینی‌خورها" :



    http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/af/Vincent_Van_Gogh_-_The_Potato_Eaters.png

    این اثر هم‌اکنون در موزه ون گوگ در شهر آمستردام هلند نگهداری می‌شود.
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    تابلوی "دکتر کچت": ( دو نسخه موجوده . دکتر کچت مراقبت از ونگوگ را در آخرین روزهای زندگی نقاش بر عهده داشت و از دوستان صمیمی او بود.)



    http://en.wikipedia.org/wiki/Portrait_of_Dr._Gachet

  4. 11 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض و این‌گونه فرمتژه را فریب داد

    ......................

    Moses Mendelssohn...................................... Fromet Gugenheim


    در خانواده‌ی مسس مندلسون -فیلسوف شهیر آلمانی- به‌جز یکی همه مشهور بودند.

    یکی تاجر بود. یکی مهندس، یکی خواننده. آن یک نفر بدبخت هم که کارمند ساده بانک بود و شهرت زیادی نداشت.

    پسری هم به نام فلیکس مندلسون داشتند (که یک موسیقی‌دان خیلی مشهور است و اگر شما او را نمی‌شناسید، مشکل خودتان است).

    این اساتید ولی خانوادگی زشت بودند (نقاشی‌‌ها را باور نکنید، همه‌اش الکی است. احتمالا نقاش‌ها در رودربایستی گیر کرده بودند).

    مسس مندلسون روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست‌داشتنی به‌نام فرمتژه داشت.

    مسس در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل او منزجر بود.

    روزی مسس دلش را به دریا زد و نزد دختر رفت ولی دختر او را نگاه هم نکرد.

    مسس پس از تلاش فراوان، با شرمساری پرسید: "آیا می‌دانید که عقد انسان‌ها در آسمان بسته می‌شود؟"

    دختر درحالی‌که به کف اتاق نگاه می‌کرد، گفت: "بله. شما چه عقیده‌ای دارید؟"

    فیلسوف گفت: "من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می‌کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده‌ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت همسرم گوژپشت خواهد بود."

    درست همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم: "اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفا آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن."

    فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه‌ای بر خود لرزید. او انسانیت و تخیل آقای فیلسوف را آفرین گفت و این طور شد که آن دو ازدواج کرده و سالها با خوبی و خوشی زندگی کردند.

  6. 9 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    آخر فروم باز amd>intel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    شايد آف تاپيك باشه ولي فهم زياد درد داره

  8. 4 کاربر از amd>intel بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض پادشاه زیرک



    شارل سوم پادشاه مستبدی بود که در سال 1759 بر تخت پادشاهی اسپانیا نشست.

    او بسیار خودکامه بود و دوست داشت دستورهایش هر طور که شده اجرا شوند.

    البته علاوه بر خودکامه بودن باهوش هم بود.

    در همان ابتدای حکومتش گیر داد به لباس مردم. دستور داد که لباس‌های سنتی باید منسوخ شوند.

    یکی از لباس‌های قدیمی‌ای که آن زمان بین مردم رواج داشت نوعی ردای بلند مشکی بود که روی پاها را هم می‌پوشاند. (چیزی شبیه به لباس‌هایی که اعراب می‌پوشند اما سیاه)

    شارل سوم به طور خاص به این لباس اشاره کرده و حکم کرده بود که اگر ماموران کسی را با این لباس دیدند دستگیر کنند و به زندان بیندازند.

    اما در اوایل کار این دستور اجرا نشد. چون هیچ‌کس توجهی به آن نداشت و تعداد کسانی که با این لباس به خیابان می‌آمدند آنقدر زیاد بود که نمی‌شد آنها را دستگیر کرد.

    شارل سوم که از این وضع خشمگین شده بود، راه‌حل هوشمندانه‌ای اندیشید.

    او دستور داد تا جلادان دربار که در آن روزها بسیار منفور بودند و مردم وحشت بی‌اندازه‌ای از آنها داشتند، چنین لباس‌هایی به تن کنند.

    از فردای آن روز مردم که نمی‌خواستند در خیابان با جلادها اشتباه گرفته شوند، لباس‌های بلند مشکی را کنار گذاشتند.

  10. 8 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض کوهی که 12 متر بلندتر شد



    الیشا میچل از چهره‌های علمی بزرگ آمریکا و از آن دسته دانشمندانی بود که از همه علوم سر در می‌آورد.

    البته تخصص اصلی‌اش شیمی و زمین‌شناسی بود.

    او در اواسط قرن نوزدهم به ریاست دانشگاه کالیفرنیا رسید.

    یکی از علاقه‌های الیشا میچل کوهنوردی بود که آن را هم به شکل حرفه‌ای دنبال می‌کرد.

    یکی از بزرگترین موفقیت‌های زندگی او فتح بلندترین قله رشته کوه‌های اپالاچی بود که امروز به افتخار او کوه الیشا میچل نامیده می‌شود.

    سرانجام هم در راه بازگشت از کوه دیگری که برای اولین بار فتح کرده بود، به دره سقوط کرد و از دنیا رفت.

    او پس از اینکه از رشته کوه‌های اپالاچی بازگشت، در مقاله‌های علمی که منتشر کرد نوشت که ارتفاع بلندترین قله این رشته کوه‌ها که خودش موفق به فتح آن شده بود 2050 متر است.

    سال‌ها بعد وقتی پژوهشگران ارتفاع این قله را از طریق روش‌های نوین و دستگاه‌های پیشرفته اندازه‌گیری کردند متوجه شدند که ارتفاع دقیق قله، 12 متر کمتر از آن چیزی است که الیشا میچل نوشته است.

    به همین دلیل برای ادای احترام به الیشا میچل و اینکه حرف او کاملا درست باشد عده‌ای از پژوهشگران از مسوولان رسمی درخواست کردند که ساختمانی 12 متری روی این قله بسازند تا ارتفاع آن 2050 متر یعنی برابر چیزی شود که الیشا میچل اندازه‌گیری کرده بود.


    کوه میچل واقع در کارولینای شمالی






  12. 8 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض عادات عجیب نویسندگان؛ از نوشتن در تخت‌خواب تا انباری / اینفوگرافی



    نویسندگان لزوما افرادی منظم نیستند و برخی از آن‌ها طبق یک عادت و روش خاص در محلی مشخص می‌نویسند؛

    مثلا ولادیمیر ناباکوف دوست داشت داستان‌هایش را در صندلی عقب ماشین خود بنویسد.







    منبع

    http://khabaronline.ir/news-173263.aspx
    Last edited by Ahmad; 09-10-2011 at 14:16. دليل: خرابی لینک تصویر

  14. 13 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض چهارشنبه‌ی گربه‌ای

    حدود دو قرن پیش در شهر ایپرس بلژیک که یکی از مراکز تولید لباس و نخ جهان بود موش‌ها که تعدادشان زیاد شده بود به انبارها هجوم بردند و خسارت‌های زیادی به بار آوردند.

    تجار و بازرگانان که متحمل ضرر و زیان‌های بسیاری شده بودند،‌ جلسه تشکیل دادند و تصمیم گرفتند با همکاری هم و تقسیم کردن هزینه‌ی این کارتعداد زیادی گربه به این شهر بیاورند.

    پس از اینکه چند هزار گربه به شهر آوردند به تدریج گربه‌ها موش‌ها را گرفتند و خوردند و کم کم مشکل حل شد.

    در این هنگام اما مردم شهر با مشکل دیگری روبه‌رو شدند.

    گربه‌ها که همان موقع هم تعدادشان زیاد بود زاد و ولد کرده بودند و چند برابر شده بودند.

    حالا شهر پر از گربه‌های گرسنه‌ای بود که از در و دیوار بالا می‌رفتند و میو میو می‌کردند!

    این گربه‌ها مردم شهر را جان به لب کردند.

    پس از کلی مشورت به این نتیجه رسیدند که جز کشتن گربه‌ها راه دیگری وجود ندارد.

    ولی این بار چه حیوانی باید به شهر می‌آوردند که گربه‌ها را بخورد!؟

    تصمیم گرفتند طی مراسمی که قرار شد هر چهارشنبه برگزار شود تعداد زیادی گربه را از بالای برج بلند شهر پایین پرت کنند.

    در این مراسم دلقک دربار هم شرکت داشت.

    با کشتار دسته جمعی گربه‌ها پس از مدتی تعداد آنها کم شد، ولی این مراسم که اصلا شباهتی به جشن و پایکوبی نداشت به یک فستیوال پرطرفدار در بلژیک تبدیل شد که در سال‌های اخیر هم برگزار می‌شود.

    البته دیگر در این جشنواره گربه نمی‌کشند، بلکه با لباس‌های گربه‌ای در خیابان رژه می‌روند.

    ................
    پ.ن.:



    این فستیوال هر سه سال یکبار در دومین یکشنبه ماه می و در شهر Ypres بلژیک برگزار میشه و بنام Kattenstoet معروفه.


    آخرین (42ـمین) فستیوال سال 2009 برگزار شده و بعدی در سال 2012 خواهد بود.


    http://www.strangehistory.net/2010/07/07/cat-murder-in-early-modern-ypres
    http://www.purr-n-fur.org.uk/fabled/ypres.html
    http://en.wikipedia.org/wiki/Kattenstoet

  16. 7 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض سلطان ریاضی


    Carl Friedrich Gauss
    1777-1855

    خودش همیشه یا خنده می‌گفت: "من شمردن را زودتر از حرف‌زدن یاد گرفتم."
    کارل فردریش گاوس، نابغه‌ی بی‌همتای تاریخ ریاضی است.
    او را "سلطان ریاضیات" می‌خواندند.
    "شاهزاده ریاضیات" هم یکی دیگر از القاب اوست.
    البته او به نجوم هم علاقه داشت و قوانینی در فیزیک هم دارد.
    البته به احتمال زیاد دلیل علاقه‌اش به نجوم، وجود محاسبات پیچیده ریاضی در این رشته بوده است.
    نبوغ او در علم اعداد خیلی زود خودش را نشان داد.
    می‌گویند در سه سالگی اشتباه ظریفی را که پدرش در حساب و کتاب کردن مرتکب شده بود به او گوشزد کرد!
    در دبستان یک روز وقتی معلمش می‌خواست دانش‌آموزان را سر کار بگذارد به آنها گفت مجموع شماره‌های 1 تا 100 را به دست آورند و گاوس با چند ثانیه فکر کردن، آن روش مشهور را برای این کار کشف کرد و توانست به راحتی حاصل را حساب کند.
    او در نوجوانی توانست روش‌های جدیدی برای مسائل ریاضی پیشنهاد دهد.
    درحالی‌که تازه دانشجو شده بود، مساله‌ای را که از زمان اقلیدس فکر ریاضی‌دان‌ها را به خود مشغول کرده بود حل کرد.قانون اساسی جبر مربوط به اوست.او هندسه، علم احتمالات، معادلات دیفرانسیل و به طور کلی ریاضیات را زیر و رو کرد.تازه این‌ها در حالی است که در فیزیک و نجوم او یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان عصر خود بود.
    او بیشتر محاسبات مورد نیازش را ذهنی انجام می‌داد.
    یک بار از او خواستند روش محاسبه‌اش برای تعیین مکان یک سیارک را توضیح دهد. او در حالی که شرح می‌داد چگونه با حل لگاریتم‌ها آن را حساب می‌کند، حاصل این محاسبات طولانی را هم به دست آورد!

    اون وقت دو تا تست حسابان می‌ذاری جلوی بچه، بوق آزاد می‌زنه!


    Signature:l


    Last edited by Ahmad; 21-11-2011 at 15:37.

  18. 7 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض خوش بحال کارگران تخت جمشید



    ساخت تخت جمشید 120 سال طول کشید.

    وقتی داریوش کبیر تخت جمشید را می‌ساخت، تعداد زیادی از معماران، هنرمندان، مهندسان و کارگران در ساخت این بنای باشکوه شرکت داشتند.

    جالب آنکه زنان ایرانی بخش بزرگی از این گروه را تشکیل می‌دادند.

    همه‌ی افرادی که در ساخت این بنا شرکت داشتند، از بیمه‌ی کارگری برخوردار بودند و در صورت بروز اتفاقی ناگوار از آنها و خانوده‌شان حمایت می‌شد.

    همه‌ی زنانی که تحت استخدام حکومت ایران بودند، حق مرخصی بارداری داشتند؛ "قوانینی که دولت‌های اروپایی امروز، خیلی به اجرای آنها می‌بالند."

    حتی در آن زمان اتحادیه‌ای مانند اصناف کارگری جدید وجود داشت که پیگیر حقوق و وضعیت کارگران بود.

    داریوش در هر سال برای ادامه‌ی عملیات ساخت تخت جمشید بیش از نیم میلیون سکه طلا مزد به کارگران می‌داد که به گفته‌ی مورخان، تخت جمشید از این جهت گران‌ترین بنای دوران باستان است.

    بله، داریوش کبیر جاده ابریشم را هم همین طور با پول و پرداخت دستمزد مناسب به کارگران ساخت؛ جاده‌ای که اروپای امروز را به چین متصل می‌کرد و برای قرن‌ها بزرگ‌ترین جاده تجاری و مسافری بود.

    همه اینها هم در زمانی اتفاق می‌افتاد که فراعنه مصر انسان‌ها را به عنوان برده با زنجیر در آفتاب سوزان می‌بستند و از آنها بیگاری می‌کشیدند و بر سر آنها شلاق می‌زدند.

  20. 11 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •