تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 39

نام تاپيک: دریا

  1. #1
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    12 دریا



    دریا
    اقیانوس


    عظمتی دارد
    شکوهی دارد
    آرامشی دارد
    آن‌چنان روح و دلی بزرگ دازد
    ...

    که باعث می‌شود، قلب هر انسانی در مواجهه با آن به تپش افتد.
    تپشی آرام‌بخش




    اشعار و نوشته‌هایی دریایی همراه با ذوق و هنر نگارشِ ما

  2. 11 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    امواج دریا...


    امواج دریا
    در دل سیاه شب
    چه خشمگین و ظالمند
    دریا در حرکت

    امواج در تلاطم
    شب سایه بر دریا دارد
    دریا در تاریکی شب دست و پا می‌زند
    باد بر امواج می‌کوبد

    امواج ز درد ضجه می‌کشند
    صدای فریادشان دلم لرزاند

    سیاهی شب سایه بر دریا دارد
    امواج صدایم می زنند
    ز درد ضربه باد می‌نالند
    کمک می‌جویند

    دریا مرا صدا می‌زند

    صدای سیلی باد بر امواج مرا می‌کشد

    من
    می‌روم
    و
    در اعماق دریا
    در دل سیاه شب
    گم می‌شوم


    باد همچنان به دریا می‌کوبد


    گیتی میرزایی


  4. 5 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    من آمده ام که با تو راهی بشوم

    آنی که تو از دلم بخواهی بشوم
    دریا بغلم کن! بغلم کن دریا!
    می خواهم از این به بعد ماهی بشوم



    جليل صفربيگي

  6. 4 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Sanomas's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    محل سكونت
    نامعلوم
    پست ها
    320

    پيش فرض دريا





    مپرسید ، ای سبکباران ، مپرسید

    که این دیوانه از خود بدر کیست ؟

    چه گویم ؟ از که گویم ؟ با که گویم ؟

    که این دیوانه را از خود خبر نیست .




    به آن لب تشنه می مانم که - نا آگاه

    به دریای در افتد بیکرانه ،

    لبی ، از قطره آبی ، تر کرده ،

    خورد از موج وحشی تازیانه !




    مپرسید ، ای سبکباران ، مپرسید

    مرا با عشق او تنها گذارید .

    غریق لطف آن دریا نگاهم

    مرا تنها به این دریا سپارید !





    شاعر: فريدون مشيری





      محتوای مخفی: شعر كامل 
    به چشمان پریرویان این شهر،

    یه صد امید می بستم نگاهی ،

    مگر یک تن ازین نا آشنایان ،

    مرا بخشد به شهر عشق راهی




    به هر چشمی - به امیدی که این اوست –

    نگاه بیقرارم خیره می ماند ،

    یکی هم ، زین همه ناز آفرینان ،

    امیدم را به چشمانم نمی خواند !



    غریبی بودم و گم کرده راهی ،

    مرا با خود به هر سویی کشاندند ،

    شنیدم بار ها از رهگذاران

    که زیر لب مرا دیوانه خواندند !




    ولی من ، چشم امیدم نمی خفت .

    که مرغی آشیان گم کرده بودم

    ز هر بام و دری سر می کشیدم

    به هر بوم و بری پر می گشودم .




    امید خسته ام از پای ننشست ،

    نگاه تشنه ام در جستجو بود .

    در آن هنگامه دیدار و پرهیز ؛

    رسیدم عاقبت آنجا که او بود !




    " دو تنها و دو سر گردان ، دو بی کس "

    ز خود بیگا نه ، از هستی رمیده ،

    ازین بیدرد مردم ، رو نهفته ،

    شرنگ نا امیدی ها چشیده ،




    دل از بی همزبانی ها شکسته ،

    تن از نا مهربانی ها فسرده ،

    ز حسرت پای در دامن کشیده ،

    به خلوت ، سر به زیر بال برده ،




    " دو تنها و دو سر گردان ، دو بی کس " ،

    به خلوتگاه جان ، با هم نشستند ،

    زبان بی زبانی را گشودند ،

    سکوت جاودانی را شکستند .




    مپرسید ، ای سبکباران ، مپرسید

    که این دیوانه از خود بدر کیست ؟

    چه گویم ؟ از که گویم ؟ با که گویم ؟

    که این دیوانه را از خود خبر نیست .




    به آن لب تشنه می مانم که - نا آگاه

    به دریای در افتد بیکرانه ،

    لبی ، از قطره آبی ، تر کرده ،

    خورد از موج وحشی تازیانه !




    مپرسید ، ای سبکباران ، مپرسید

    مرا با عشق او تنها گذارید .

    غریق لطف آن دریا نگاهم

    مرا تنها به این دریا سپارید !

    Last edited by Sanomas; 30-03-2014 at 12:31.

  8. 6 کاربر از Sanomas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    پشت دریاها شهری است
    که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است.
    بام‌ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می‌نگرند.
    دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتی است.
    مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند
    که به یک شعله، به یک خواب لطیف.
    خاک، موسیقی احساس تو را می‌شنود
    و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد.

    پشت دریاها شهری است
    که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند.
    پشت دریاها شهری است!
    قایقی باید ساخت.



      محتوای مخفی: متن کامل شعر 
    قایقی خواهم ساخت،
    خواهم انداخت به آب.
    دور خواهم شد از این خاک غریب
    که در آن هیچ‌کسی نیست که در بیشه عشق
    قهرمانان را بیدار کند.

    قایق از تور تهی
    و دل از آرزوی مروارید،
    هم‌چنان خواهم راند.
    نه به آبی‌ها دل خواهم بست
    نه به دریا-پریانی که سر از خاک به در می‌آرند
    و در آن تابش تنهایی ماهی‌گیران
    می‌فشانند فسون از سر گیسوهاشان.
    هم‌چنان خواهم راند.
    هم‌چنان خواهم خواند:
    “دور باید شد، دور.”
    مرد آن شهر اساطیر نداشت.
    زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود.
    هیچ آیینه تالاری، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد.
    چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.
    دور باید شد، دور.
    شب سرودش را خواند،
    نوبت پنجره‌هاست.”
    هم‌چنان خواهم خواند.
    هم‌چنان خواهم راند.
    پشت دریاها شهری است
    که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است.
    بام‌ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می‌نگرند.
    دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتی است.
    مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند
    که به یک شعله، به یک خواب لطیف.
    خاک، موسیقی احساس تو را می‌شنود
    و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد.

    پشت دریاها شهری است
    که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند.

    پشت دریاها شهری است!
    قایقی باید ساخت.





    " سهراب سپهری "

  10. 4 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    کوچک تر از آنم ، نه! دریا مال ماهی هاست
    من سرنوشتم ساحل و این گوش ماهی هاست


    قدّ دلِ دریا نبودم ... ، نیستم ... ؛ حالا
    چیزی که مانده روی دستم، روسیاهی هاست


    دیوانگی کردن کمی سخت است، باور کن
    وقتی جهان مجموعه ای از سربه راهی هاست


    عاشق که باشی پشت هم خط میخوری و خط !
    خطـــــی که پیشانی نوشت اشتباهـی هاست ...


    گفتم « من از راهم نمی برّم » ، نبرّیدم !
    دریا تو که فهمیده ای، ترسم دوراهی هاست


    گاهی دلم میخواهد، اما ... آخ از این اما ...
    «امّا» همان حرفی که پشت دل بخواهی هاست



    رئوف عاشوری



  12. 4 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    متلاطم ...

    تنها ...
    بیکران ...
    کاش اقیانوسی نبودم
    پنجه کشان بر ساحل ...



    شمس لنگرودی

  14. 4 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض



    ســــاکـــــن دریــای آبــی نیستــــم
    سرنشـین و بــار کشتـــی نیستــم
    لنـــج تنهایـی کنـــار ســاحل اسـت
    هیچــم و بــی "ناخدایی" نیستـــم

    موج طوفــان خــم به زیر مــوج نـــــو
    موجیـَـم من، یــارِ خاکــی نیستــــم
    سوت کشتی بان، صـــدای گیــرودار
    وقت حمــلــه روی کشتی نیستــــم

    چشم ها در چشم ها هی میدونـد
    من درین امــواج و ماهـی نیـستـــم
    سُر نخور در قلـب مغـلــوب جهـــــان
    فکــر کـــن تنهــــا تویـــیُ نیسـتــــم

    شعر من در عمق چشمان تـواست
    چشــــم آبــی! من خیالی نیستــم
    سالها چشمم به شکل ابرهاســت
    هـــی ببـارد، " آفتـابــــی" نیستـــم

    چتر خواهم شد برایت، گـــوش کــن!
    حیــف حتــی بـادبـــان ـی نیستـــــم
    می روم از مـــوجِ چشـمـــانـت به رود
    قطره ای ام، سوی خشکی نیستــم

    ..................***..................

    آب خـواهـــی خــورد از_ایـن رودهـــا
    حیــف در آن رود نیـلـــی، نیــستـــم
    سالهـــا پلک پر آبــت بستــــه بــــود
    پلکِ شب وا کن، "ندا" یت نیستــــم



    • ندا


    پ.ن: در مورد بیت آخر عاشق به انکار میافته، حتی میزنه قافیه رو هم میشکنه.

  16. 6 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    اسمش را خودکشی نگذار ،
    حتی نهنگی مثل من
    که عمق اقیانوس را دیده

    دل‌ش برای سواحل تو تنگ می‌شود




    كامران رسول زاده
    Last edited by Atghia; 08-04-2014 at 18:06.

  18. 4 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    رو
    د راهي شد به دريا ،كوه با اندوه گفت

    مي روي اما بدان دريا ز من پايين تر است


    فاضل نظري

  20. 2 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •