تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 45

نام تاپيک: مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری

  1. #31
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    الهی! نه ظالمی که گویم زنهار و نه مرا بر تو حقی که گویم بیار، همچنین میدار.، ای کریم و ای ستار.
    الهی! تو غیب بودی و من عیب بودم، تو از غیب جدا شدی و من از عیب جدا شدم.
    الهی! می پنداشتم که ترا شناختم، اکنون آن پنداشت و شناخت را در آب انداختم.
    الهی! در ملکوت تو کمتر از مویم، این بیهوده تا کی گویم؟ الهی! نه نیستم نه هستم، نه بریدم نه پیوستم، نه به خود میان بستم، لطیفه ای بودم از آن مستم،اکنون زیر سنگ است دستم، از صولت عیان بود، آنچه حلاج را بر سر زبان بود.
    الهی! همه شادی ها بی یاد تو غرور است و همه غمها با یاد تو سرور است.
    الهی! بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن.
    الهی! دانی که بی تو هیچکسم، دستم گیر که در تو رسم، به ظاهر قبول دارم به باطن تسلیم، نه از خصم باک دارم نه از دشمن بیم، نه بر صاحب شریعت رد نه بر تنزیل، نه گنج تشبیه، نه جای تأویل، اگر دل گوید چرا؟ گویم امر را سرافکنده ام و اگر خرد گوید چرا؟ جواب دهم که من بنده ام.
    الهی! ندانم که جانی یا جان را جانی، نه اینی نه آنی، ای جان را زندگانی، حاجت ما عفو است و مهربانی.
    الهی! می بینی و می دانی و برآوردن می توانی.
    الهی! عمر برباد کردم و بر تن خود بیداد کردم، گفتی و فرمان نکردم، درماندم و درمان نکردم.
    الهی! با غم و حسرتم و بی تو به حیرتم، در زندان محنتم، بسته ی مشیتم.
    الهی! اگر نه از تو آغازاین کارستی لاف بندگی ترا که یارستی. الهی! اگر کار نه از خدمت خاستی، پسر عمران مطلب ارنی کی برخاستی وگرنه ترا این معنی بایستی محمدمصطفی(ص) قاب قوسین را نشایستی،... بوجهل از کعبه و ابراهیم از بتخانه، کار عنایت دارد باقی همه بهانه، ابراهیم را چه زیان که پدر او آذر است؟ آذر را چه سود که ابراهیم او را پسر است؟ نور در طاعت است اما کار به عنایت است، آنجا که عنایت خدایی باشد، فسق آخر پارسایی باشد، وانجا که قهر کبریایی باشد، سجاده نشین کلیسیایی باشد.
    الهی! اگر با تو سازم گویی که دیوانه است و اگر با خلق درسازم گویی بیگانه است.
    الهی! فرمایی که بجوی و می ترسانی که بگریز، می نمایی که بخواه و می گویی بپرهیز.
    الهی! گریخته بودم، تو خواندی، ترسیده بودم، بر خوان تو نشاندی، ابتدا می ترسیدمکه مرا بگیری به عطای خویش، اکنون می ترسم که بفریبی به عطای خویش.

    ________________

  2. #32
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    الهی! ضعیفم خواندی و چنانم، مگذار که در پیش خود بمانم.
    الهی! بنده جرم کرد، خسته دل و آلوده دامن شد، منادیِ گرم تو آواز داد که نصیب معیوبان با من شد، رحمت سبقت گرفت و فضل و کرم در ضامن شد، تا لاجرم سگی آن سبع را ثامن شد.
    الهی! آنچه بر ما آراستی خریدیم و از هر دو جهان محبت و جامه ی بلا را بریدیم و پرده ی عافیت دریدیم.
    الهی! عاجز و سرگردانم، نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم.
    الهی! چون توانستم ندانستم و چون دانستم نتوانستم، آه ازین علم نا آموخته، گاه در غرقم ازو، گاه سوخته. الهی! کار جز خم و تاب و پیچ ندارد، اما بپذیر که الف هیچ ندارد. الهی! شغل آنجاست کز تو خبر و عیش آنجاست کز تو نظر. الهی! نواختن خود را صفت است اما در نواخت بدیدن مرا راحت است، خشم بر بیگانگان است و رشک بر دوستان است اما عتاب در میان است.
    الهی! ازیافت تو براندیشم از علم خود گریزم بر زهره ی خویش بترسم در غفلت آویزم.
    الهی! بوی دهن روزه دار به نزدیکِ تو عطر است، عید، عید صوم است نه عید فطر است.
    کار نه روزه و نماز دارد، کار شکستگی و نیاز دارد. الهی! اگر مجرمیم، مسلمانیم و اگر بد کرده ایم پشیمانیم و اگر ما را بسوزی سزای آنیم و اگر بیامرزی نه جای آنیم.
    الهی! اگر تن مجرم است دل مطیع است، اگر بنده گناهکار است، کرم تو شفیع است.
    الهی! ما را فرا جرم مگذار یا جرم را از ما درگذار.
    الهی! رنجورم تا چرا نه یک رنگم، مگر با بخت بد به جنگم، گاه بهشتیان را فخر و گاه دوزخیان را ننگم.
    الهی! از آن فزود و از من کاست، آخر همان ماند که از اول بود راست.
    الهی! صبر از من رمید و طاقت شد سست، تخم آرام کِشتم بیقراری رُست.
    الهی! صبر تو خواستی من نخواستم، نظر لطف یافتم چون از خواب برخاستم.
    الهی! چون آتش فراق داشتی، به آتش دوزخ چه کار داشتی؟
    الهی! تا سه چیز بشناختیم هول سه چیز از ما بشد: تا زهر فراق و دوری از تو بشناختیم، تلخی دوزخ فراموش شد، تا عیش بهشت فراموش شد، تا بهای نزدیکی قرب تو بشناختیم هول عرصات فراموش شد
    ____________________

  3. #33
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    الهی! باک نداریم به هر صفت که ما را بداری، اما ما را به آوردن طاعت خود توفیق بده هرگونه خواهی دار، روزی من از حلال بده و هرچه خواهی ده و مرا به هر صفتی که خواهی میران، ولیکن مسلمان میران.
    الهی! نه از کشته ی تو خون آید و نه از سوخته ی تو دود، زیرا که کشته ی تو به کشتن شاد است و سوخته ی تو به سوختن خشنود.
    الهی! من ترا چون جویم؟ که در ملکوت تو کمتر از تار مویم. الهی! چون در تو نگریم شاهیم تاج بر سر، و چون به خود نگریم، خاکیم و خاک بر سر.
    الهی! عاجز و سرگردانم نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم.
    الهی! اگر بردار کنی، رواست، مهجور مکن، و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن.
    الهی! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته را.
    الهی! هرکه را براندازی با درویشان دراندازی.
    الهی! همه تو، ما هیچ، سخن این است بر خود مپیچ.
    الهی! کفتی کریمم، امید بدان تمام است تا کرم تو در میان است ناامیدی حرام است.
    الهی! طاعت فرمودی و توفیق بازداشتی، از معصیت منع کردی بر آن داشتی ای دیر خشم زود آشتی آخر مرا در فراق بگذاشتی.
    الهی! امانت را می نهادی دانستی که چنینم.
    الهی! تا از مهر تو اثر آمد همه مهرها بسر آمد.
    الهی! من کیم که ترا خواهم چون من از قیمت خویش آگاهم دل و دوست یافتن پادشاهی است، بیدل و دوست زیستن گمراهی است، گفت نوشی است همه زهر و خاموشی زهری است همه نوش.
    کاشکی عبدالله خاک شدی و نام او از دفتر وجود پاک.
    الهی! به حق آنکه ترا هیچ حاجت نیست، الهی! نیستی همه را مصیبت است و مرا غنیمت، بلا از دوست عطاست و از بلا نالیدن خطاست.
    الهی! نه ظالمی که گویم زنهار و نه مرا بر تو حقی که گویم بیار کارتو داری ما را امیدوار، این اندوخته ی خود را بردار، نیکا آن معصیت که ترا به عذر آرد، شوما آن طاعت که ترا به عُجب آرد.
    الهی! اگر از دوستانم، حجاب بردار و اگر مهمانم مهمان را نیکو دار.

    ______________

  4. #34
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    الهی! کدام زبان به ستایش تو رسد، کدام خرد صفت تو برباید، کدام شکر با نیکوکاری تو برابر آید؟ کدام بنده به گزاردِ عبادت تو رسد؟
    الهی! از ما هر کرا بینی معیوب بینی، هر کردار که بینی همه با تقصیر بینی، با اینهمه، نه باران بر می باز ایستد، نه جز گل کرم میروید، چون با دشمن به سخط به چندین بری، پس سود پسندیدگان را چه اندازه؟ و آیین محبان را چه پایان؟ مقام عارفان را چه حد، و شادی دوستان را چه کران؟
    الهی! این سوز ما امروز دردآمیز است نه طاقت بسر بردن نه جای گریز است.
    الهی! این چه تیغ است که چنین تیز است، نه جای آرام و نه روی پرهیز است.
    الهی! هر کس بر چیزی و من ندانم بر چه ام، بیم آن است که کی پدید آید که من کیم.
    الهی! کان حسرت است این تن من، مایه ی درد و غم است این دل من، می نیارم گفت کین همه چرا بهره ی من نه، دست رسد مرا بر معدن چاره ی من.
    الهی! من به قدر تو نادانم، و سزای ترا ناتوانم، در بیچارگی خود سرگردانم و روز به روز در زیانم، چون منی چون بود، چنانم، و از نگریستن در تاریکی به فغانم، که خود بر هیچ چیز هست اما ندانم، چشم به روزی دارم که تو مانی و من نمانم، چون من کیست؟ گر آن روز ببینم ور ببینم به جان فدا آنم.
    الهی! بود من بر من تاوان است، تو یک بار بود خود بر من تابان. الهی! مصیبت من بر من گران است، تو رود جود خود بر من باران.
    الهی! جرم من زین حلم تو پنهان است، تو پرده ی عفو خود بر من گستران.
    الهی! ار زبان محبت خاموش است، حالش همه زبانست، ور جان در سر دوستی کرد، شاید که دوست او را به جای جانست، غرق شده آب نبیند که گرفتار آنست و به روز چراغ نیفروزند که خود چراغِ جهانست.
    الهی! هرچه مرا از دنیا نصیب است، به کافران ده، و آنچه مرا از عقبی نصیب است، به مؤمنان ده، مرا در این جهان یاد و نام تو بس و در آن جهان دیدار و سلام تو بس.
    الهی! مگر خویشتن جویم، که در ملکوت تو کمتر از تار مویم، چراغ باید که روز جویم، من این بیهوده تا کی گویم؟ به نیست هست یافتن محال است و ناشناخته جوینده بر خود وبال است، به دوگانگی یگانگی جستن گبری است، بسته مانده در طلب را شومی است، هرچه جز یکی همه هم اند، هست یکی است و دیگر از نیست کم اند.

  5. #35
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    الهی! به اولم نواختیبه آخرم بازپس انداختی، الهی! علمی را که خود افراشتی نگون سار مکن، چون در آخر عفو خواهی کرد، در اول شرمسار مکن، تنی ندارم که بار خدمت بردارد، دستی ندارم که تخم دولت بکارد، چشمی دارم که هرزمان فتنه آرد.
    الهی! ما را پیراستی چنان که خواستی. الهی! نه خرسندم نه صبور. الهی! نه رنجورم نه مهجور.
    الهی! تا با تو آشنا شدم از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.
    الهی! اگر ترا بایستی، بنده چنان زیستی که شایستی. کریما! هرکرا خواهی که برافتد او را رها کنی تا با دوستان تو در افتد. الهی! این چه فضل است که با دوستان خود کرده ای که هرکهایشانرا شناخت ترا یافت و هرکه ترا یافت ایشان را شناخت.
    الهی! تو آئینی و دوستان آینه آئین، آئین را در آئینه نتوان دید.
    الهی! چون با تو به تو امانم،همانا دان که نومسلمانم.
    الهی! اگر عبدالله را نمی نگری خود را می نگر، آبروی عبدالله را پیش دشمن مبر، امانت عرضه کردی، بگریخت کوه، چون است که امانت بهره ی من و تجلی بهره ی کوه؟
    الهی! عیب و آزار من مجوی که آب کرم باز ایستد از جوی، قصه ی دوستان دراز است زیرا که معبود بی نیاز است.
    الهی! فاسقان زشتند، زاهدان مزدور بهشتند، ای منعم و توّاب و ای آفریننده ی خلقان از آتش و آب، فریادرس از ذلّ حجاب و فتنه ی اسباب شوریده و دل خراب.
    الهی! بر رخ از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد داریم و روی از شرم گناه زرد داریم، اگر بر گناه مصرّیم، بر یگانگی مقرّیم.
    الهی! در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز باران رحمت مبار.
    الهی! به لطف ما را دستگیر و پای دار که دل در قرب کرم است و جان در انتظار و در پیش حجاب بسیار.
    الهی! حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار.
    برحمتک یا عزیز یا غفّار.

  6. #36
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    الهی! به اولم نواختیبه آخرم بازپس انداختی، الهی! علمی را که خود افراشتی نگون سار مکن، چون در آخر عفو خواهی کرد، در اول شرمسار مکن، تنی ندارم که بار خدمت بردارد، دستی ندارم که تخم دولت بکارد، چشمی دارم که هرزمان فتنه آرد.
    الهی! ما را پیراستی چنان که خواستی. الهی! نه خرسندم نه صبور. الهی! نه رنجورم نه مهجور.
    الهی! تا با تو آشنا شدم از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.
    الهی! اگر ترا بایستی، بنده چنان زیستی که شایستی. کریما! هرکرا خواهی که برافتد او را رها کنی تا با دوستان تو در افتد. الهی! این چه فضل است که با دوستان خود کرده ای که هرکهایشانرا شناخت ترا یافت و هرکه ترا یافت ایشان را شناخت.
    الهی! تو آئینی و دوستان آینه آئین، آئین را در آئینه نتوان دید.
    الهی! چون با تو به تو امانم،همانا دان که نومسلمانم.
    الهی! اگر عبدالله را نمی نگری خود را می نگر، آبروی عبدالله را پیش دشمن مبر، امانت عرضه کردی، بگریخت کوه، چون است که امانت بهره ی من و تجلی بهره ی کوه؟
    الهی! عیب و آزار من مجوی که آب کرم باز ایستد از جوی، قصه ی دوستان دراز است زیرا که معبود بی نیاز است.
    الهی! فاسقان زشتند، زاهدان مزدور بهشتند، ای منعم و توّاب و ای آفریننده ی خلقان از آتش و آب، فریادرس از ذلّ حجاب و فتنه ی اسباب شوریده و دل خراب.
    الهی! بر رخ از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد داریم و روی از شرم گناه زرد داریم، اگر بر گناه مصرّیم، بر یگانگی مقرّیم.
    الهی! در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز باران رحمت مبار.
    الهی! به لطف ما را دستگیر و پای دار که دل در قرب کرم است و جان در انتظار و در پیش حجاب بسیار.
    الهی! حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار.
    برحمتک یا عزیز یا غفّار.

    _________________

  7. #37
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    الهی،
    دانی به چه شادم؟
    با آن که نه به خویشتن به تو افتادم،

    الهی،
    دلی دارم پردرد و جانی پرزحیر ،
    عزیز دو گیتی!
    این بیچاره را چه تدبیر؟

  8. #38
    داره خودمونی میشه flying's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    پست ها
    56

    پيش فرض

    الهي!
    درد مي دانم،دارو نمي دانم،يا مي دانم ، خوردن نمي توانم.
    نيارم گفت اين همه درد چرا بهره ي من،نه دست رسد به معدن چاره ي من!
    به شغل درد و بيم تاوان به ماتم نشستن چند توان؟
    سبحان الله!
    اين ، چه بتر روزي است؟
    ترسم كه مرا از تو جز از حسرت نه روزي است!
    خفته و رفتن به دل مي سگالم.زهر مي خورم و از درد مي نالم.
    نه چنانم كه مي پندارم،نه آنم كه مي نمايم،مي لرزم از آنكه نيرزم!
    و از آنم كي سزم جاويد نياويزم.
    پس چه سازم؟جز آنك مي سوزم، تا از اين افتادگي برخيزم.
    Last edited by flying; 07-04-2008 at 22:25.

  9. #39
    داره خودمونی میشه flying's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    پست ها
    56

    پيش فرض

    الهي!
    آن را كه تو خواهي ، آب در جوي روان است،
    و آن را كه تو نخواهي ، چه درمان است .

    الهي!
    اگر كاسني تلخ است ، از بوستان است ،
    و اگر عبدالله مجرم است ، از دوستان است.

    الهي!
    چون همه آن كني كه خواهي ، از اين مفلس بيچاره چه خواهي؟

    الهي!
    يافت تو آرزوي ماست .دريافت تو نه به بازوي ماست.

    الهي!
    همه از تو ترسند ومن از خود ،
    از تو همه نيكي ديده ام و از خويش ،همه بد.

    الهي!
    از بوده نالم يا از نبوده؟ از بوده محال است و از نابوده بيهوده!
    Last edited by flying; 10-04-2008 at 23:32.

  10. #40
    در آغاز فعالیت sara-yazdani's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    1

    پيش فرض

    شوند اين خلق عالم بر سر خصمان من
    من روا دارم نگارا ! چون تو باشي آنِ من

    الهي ! يكتاي بي همتائي ، قيوم توانائي ، بر همه چيز بينائي ، در همه حال دانائي ،
    از عيب مصفائي ، از شرك مبرائي ، اصل هر دوائي ، داروي دلهائي ، شاهنشاه فرمانفرمائي ،
    معزز به تاج كبريائي و بتو رسد ملك خدائي .
    الهي ! نام تو مارا جواز ، مهر تو مارا جهاز ، شناخت تو مارا امان ، لطف تو مارا عيان .
    الهي ! ضعيفان را پناهي ، قاصدان را بر سر راهي ، مومنان را گواهي و چه عزيز است آن كس كه تو خواهي .
    الهي ! اي خالق بي مدد و اي واحد بي عدد ،
    اي اول بي بدايت و اي آخر بي نهايت ،
    اي ظاهر بي صورت و اي باطن بي سيرت ،
    اي حي بي ذلت ، اي معطي بي فكرت و اي بخشنده بي منت ،
    اي داننده رازها ، اي شنونده آوازها ،
    اي بيننده نمازها ، اي پذيرنده نيازها ، اي شناسنده نامها و اي رساننده گامها ،
    اي مبرا از عوايق ، اي مطلع بر حقايق ، اي مهربان بر خلائق ،
    عذرهاي مارا بپذير كه تو ؛ غني و ما فقير و
    برعيبهاي ما مگير كه تو ، قوي و ما حقير ،
    از بنده خطا آيد و از تو عطا آيد و رحمت .
    الهي ! اي كامكاري كه دل دوستان در كنف توحيد توست و
    اي كارگذاري كه جان بندگان در صدف تقدير توست .
    اي قهاري كه كس را بتو حيلت نيست ،
    اي جباري كه گردنكشان را با تو روي مقاومت نيست ،
    اي حكيمي كه روندگان ترا از بلاي تو گريز نيست ،
    اي كريمي كه بندگان را غيراز تو دست آويز نيست ،
    نگاه دار تا پريشان نشويم و درراه آر تا سرگردان نشويم .
    الهي ! در جلال رحماني ، در كمال سبحاني ،
    نه محتاج زماني و نه آرزومند مكاني ،
    نه كس به تو ماند و نه بكسي ماني ،
    پيداست كه در ميان جاني ، بلكه جان زنده به چيزي است كه تو آني .
    الهي ! كجا بازيابم آن روز كه تو ، مارا بودي و من نبودم ؟!
    تا باز به آن روز رسم ميان آتش و دودم ،
    اگر به دو گيتي آن روز يابم ؛ پر سودم ،
    ور بود خود را يابم به نبود خود خشنودم .
    الهي ! از آنچه نخواستي چه آيد ؟! و آن را كه نخواندي كي آيد ؟!
    نا كشته را از آب چيست ؟! و ناخوانده را جواب چيست ؟!..
    تلخ را چه سود ، اگرش آب خوش در جوارست و
    خار را چه حاصل ، از آنكه بوي گل در كنار است ؟!..
    الهي ! هركه ترا شناخت و علم مهر تو افراخت ، هرچه غير از تو بود بينداخت ...
    [قسمتي از ؛ "مناجات نامه" ، اثر بي تاي عرفاني : پيرهرات "خواجه عبدالله انصاري"(ره)]

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •