سينما 4 ، سينما اقتباس ، فیلم سینمایی شبکه 3 و 1 (گفتگو و معرفي فيلم ها)

[ElmO]

[/B]امشب شبکه ی پنج فیلم سینمایی کوهستان سرد رو پخش می کنه ... حوالی ساعت 9.30 شب ... در قالب برنامه ی سینما پنج ...
فیلم قشنگی هست ... قبلا هم تلویزیون پخشش کرده بود ...

سلام

فکر میکنم حدود 30 الی 35 دقیقه رو باید سانسور کنن .
به نظر شما این 30 ، 35 دقیقه توی فیلم تاثیر گذار نیست ؟

ولی واقعا فیلم قشنگیه . بازی نیکول کیدمن و رنه زلگر ( روبی یا رابی ) هم واقعا زیباست .
دوبله و صداگذاریش هم باحاله . مخصوصا صدای زلگر

دیدنش با این همه سانسور هم خالی از لطف نیست .

موفق باشید

یا حق

[Mahdi Hero]

فيلمه کوهستان سرد واقع زيباست اما حيف که دسته صدا و سيما ما افتاده و ميخواد خيلی
جاهاشو رو سانسور کنه

[Sam Fisher 11]

فيلمه کوهستان سرد واقع زيباست اما حيف که دسته صدا و سيما ما افتاده و ميخواد خيلی
جاهاشو رو سانسور کنه

یبار که شبکه 2 دادش و حسابی هم از خجالتش درومد

[Ar@m]

فیلم قشنگی بود
بازی جودلاو واقعا محشر بود

[S@eid]

درباره ی فیلم کوهستان سرد ...



در دنياي فيلمنامه نويسي هميشه اتفاقات متعدد و متنوعي رخ مي دهد. اما هميشه اين طور نيست که با ناکام ماندن خط اصلي قصه فيلم ، خطوط فرعي به داد آن برسند و حاصل کار يک تجربه مثبت و منطقي ارزيابي شود. اين اتفاق براي «کوهستان سرد» (2003)رخ داد، يک درام رومانتيک که در دوران جنگ داخلي امريکا اتفاق مي افتد.
در دل اين قصه است که مضمون دوست داشتن به صورت يک موضوع اصلي خود را به نمايش مي گذارد و اپيزودهايي که به دنبال آن مي آيد امکان ادامه قصه را فراهم کرده و باعث مي شود تا روايت بتواند راه منطقي خود را طي کند. حاصل کار اين مي شود که فيلم خود را به صورت چيزي بيشتر و بهتر از زوج هنري نيکول کيدمن / جودلا نشان دهد. نکات خيلي زيادي درباره «کوهستان سرد» وجود دارد و اين نکات باعث مي شوند تا تماشاچي از کارگردان آن آنتوني مينگلا انتظار ديدن يک کار تراژدي رومانتيک همچون «بيمار انگليسي» (ساخته قبلي همين فيلمساز) را داشته باشد. اما اين انتظار بيهوده است.
«کوهستان سرد» هر چقدر هم که خوب باشد به «بيمار انگليسي» (که چهار جايزه اسکار هم گرفت ) نمي رسد.قصه فيلم که برگرفته از کتاب چارلز فريزر به همين نام است در سال 1864شروع مي شود و نيروهاي جنوب در آستانه شکست جنگ داخلي هستند. انيمن يکي از جوانان حاضر در ميدان نبرد که از يک حادثه انفجار مهيب جان سالم به در برده و فقط زخمي شده ، در حال بهبودي است. او تصميم مي گيرد به کلد مانتين دهکده محل زندگي اش برگردد. خانه او خيلي دور از جبهه و در کاروليناي شمالي است. او اميدوار است در اين محل به يک زندگي آرام دست پيدا کرده و بتواند در کنار آدا نامزد خود زندگي کند. آدا دختر يک واعظ است و سه سال از آخرين ديدار اين دو مي گذرد. انيمن اطمينان ندارد که آدا طي اين مدت در انتظار او مانده باشد.
ديدار آنها در دهکده بسيار کوتاه بوده و جنگ مي تواند خيلي چيزها را عوض کند. راه بازگشت به خانه طولاني است و انيمن در طول راه با آدمها و حوادث زيادي روبه رو مي شود که هر يک حکم يک اپيزود جداگانه را در دل قصه اصلي فيلم دارند. برخي از اين آدمها با او راه مي آيند و قصد کمک به او را دارند، در حالي که برخي ديگر مي خواهند به واسطه او صاحب سود شوند.از سوي ديگر آدا در دهکده منتظر بازگشت انيمن است. با مرگ پدرش ، او بايد به تنهايي مزرعه را بگرداند و شرايط سخت زندگي روزمره را از سر بگذراند. روبي زن جواني است که به خانه او پناه مي برد، وي به آدا مي گويد در ازاي کمک به وي براي بازسازي مزرعه ، غذا و مکاني براي اقامت مي خواهد. به زودي اين دو با هم دوست مي شوند و روبي پردل و جرات از آداي خجالتي و بي زبان در مقابل کساني که قصد تعرض به مزرعه را دارند حمايت مي کند. حضور آدمهاي گارد داخلي باعث دردسرهايي براي اهالي مي شود و درگيري او با آدا براي تصاحب مزرعه اش ، اپيزود ديگري از فيلم را تشکيل مي دهد.بسياري از منتقدين سينمايي عقيده دارند بخش دوم «کوهستان سرد» خيلي بهتر از قسمت اول آن است.
کارگردان فيلم مجبور است در 60دقيقه اول اطلاعات زيادي درباره پس زمينه کاراکترهايش به بيننده بدهد. برخي از اين اطلاعات از طريق فلاش بک ارائه مي شود. يک نکته مهم شروع فيلم ، انفجار عظيمي در دل جبهه جنگ است که خيلي خوب کار شده و تماشاچي را شوکه مي کند. زماني که اطلاعات لازم به تماشاچي داده شد، وقت آن مي رسد که کاراکترها احساسات دروني خود را به نمايش گذاشته و آشکار کنند. اما سوالي که مطرح مي شود اين است که آيا آنتوني مينگلا مي تواند اين احساسات دروني را به شکلي منطقي در درون کاراکترها (و در روابط بين آنها) بپروراند يا خير. اين سوالي است که برخي منتقدان به آن پاسخ منفي مي دهند.
نيرو و کشش اصلي که به کاراکترهاي مرکزي انگيزه مي دهد تا دست به اقدامات تازه بزنند (و ازجمله يک عشق غيرقابل سوال) بيشتر از آن که در دل اين آدمها جريان داشته باشد، به صورت نوشته و دستورالعملي است که از سوي فيلمنامه نويسان صادر شده و کاراکترها مجبور به اجراي بي چون و چراي آن هستند. ما مي دانيم که دو کاراکتر اصلي فيلم دلباخته يکديگر هستند، زيرا قصه فيلم اين را به ما مي گويد. براي ما در مقام بيننده هيچ دليل قانع کننده اي وجود ندارد که اين موضوع را باور کنيم.
در طول قصه فيلم هم اگرچه نگران کاراکترها هستيم ، اما گاهي اوقات اين سوال برايمان مطرح مي شود که پيگيري ماجراهاي آنها چه اهميتي مي تواند داشته باشد؟بار اصلي قصه فيلم بر دوش بازيگران آن و (بويژه رني زلوگر) است. اگرچه نيکول کيدمن بازيگر اصلي زن فيلم است ، اما حضور زلوگر آنقدر قوي و پرقدرت است که او را به پس زمينه مي راند و حکم کاراکتر اصلي زن فيلم را پيدا مي کند. در تمام صحنه هايي که اين دو در کنار هم حضور و بازي دارند، زلوگر صحنه را در دست خود دارد و اهميتي بيشتر از کيدمن پيدا مي کند. او براي اين نقش اسکار بهترين بازيگر زن نقش مکمل را گرفت...

[Sam Fisher 11]

بابا صد رحمت به کانال 2 ، این که بیشتر سانسور شده بود

[Mahdi Hero]

بابا صد رحمت به کانال 2 ، این که بیشتر سانسور شده بود

آره نميدونم اين دفعه چرا کلی جاهاشو که دفعه پيش نشون داده بودن سانسور کردن

[Lovelyman]

قبلا مردم هنوز به سن تكليف نرسيده بودن (نا محرم)نشده بودن حالا شدن!!!

[S@eid]

درباره ی فیلم هزاران فرسنگ تنها تاختن ...


ژانگ ييمو درباره‌ي «هزاران فرسنگ تنها راندن» مي‌گويد: مايل بودم اين فيلم همچون يك نقاشي طبيعت بي‌جان تصويري صميمي از عشق پدر و فرزند را ارائه دهد.

اين كارگردان چيني كه با ساخت فيلم‌هاي رزمي چون «قهرمان» و «خانه‌هاي خنجرهاي پران»، تحسين همگان را برانگيخت با ساخت فيلم «هزاران مايل تنها راندن» فيلمي سراسر احساس را به تماشاگر عرضه داشت.

با اين حال ژانگ ييمو در تمام لحظات فيلم «هزاران مايل تنها راندن»، سعي كرده تا از احساسات گرايي صرف پرهيز كند، اتفاقي كه در ديگر آثار مطرحش نيز شاهد بوده‌ايم.

ژانگ ييمو در تمام سال‌هايي كه فيلم‌هاي رزمي خود را مي‌ساخت به كارگرداني درام، «هزاران فرسنگ تنها راندن» فكر مي‌كرد و براي نمايش لايه‌هاي عميق‌تر احساس، از به كارگيري صحنه‌ها و مناظر زيبا بهره برد.

«هزاران فرسنگ تنها راندن» همانند اغلب آثار ژانگ ييمو، حاوي تصاويري شاعرانه است كه جزييات به طور كامل در آن نقش بسته است. اتفاقي كه به وضوح در سينمايي «قهرمان» نيز رخ داد.

داستان فيلم

فيلمنامه «هزاران فرسنگ تنها راندن» را ژانگ ييمو با همكاري جينگژي زو در ژانر درام به نگارش درآورده است. داستان فيلم درباره‌ي مردي به نام چي تاكاتاست كه براي نخستين بار پس از سال‌ها دهكده آرام خود را در ژاپن به مقصد نيويورك ترك مي‌كند. تا اين كه عروسش ري با او تماس مي‌گيرد و خبر مي‌دهد كه پسرش كن اي چي به شدت بيمار است و سراغ پدرش را مي‌گيرد. تاكاتا پس از سال‌ها كدورت حاضر به ديدن پسرش مي‌شود، هر چند وقتي به دهكده باز مي‌گردد و متوجه مي‌شود كه پسرش در بستر بيماري هم حاضر به ديدن او نيست.

كوشش پيرمرد براي رفع كدورت با پسر به سفر در قلب چين مي‌انجامد. در طول سفر تاكاتا به چين، او با آدمهاي بسياري رو به رو مي‌شود كه هر كدام تاثير خاصي را بر او مي‌گذارند. در نهايت پيرمرد مهرباني را كشف كرده و حسي از خانواده‌اي كه سال‌ها پيش از دست داده بود را باز مي‌يابد.

حضور در جشنواره‌هاي جهاني و اكران در سينماها

سينمايي «هزاران فرسنگ تنها راندن» 22 دسامبر 2005 درچين به روي پرده رفت. اين فيلم حدود يك سال بعد يعني در اول سپتامبر 2006 نيز در سينماهاي محدودي از آمريكا به اكران عمومي درآمد.

ساخته ژانگ ييمو در كشورهاي ديگري چون استراليا، آرژانتين، سوئد و مالزي نيز به نمايش عمومي درآمده است و به دليل تم و المان‌هاي ملايمي كه در آن به كار گرفته شده براي همه گروه‌هاي سني مناسب تشخيص داده شد.

«هزاران فرسنگ تنها راندن» در سال 2007 در جشنواره فيلم هنگ‌كنگ شركت كرد و جايزه بهترين فيلم آسيايي به خود اختصاص داد.

اين فيلم در سال 2006 نيز از سوي انجمن منتقدان فيلم سان ديگو جايزه بهترين بازيگر نقش اول مرد فيلم خارجي را دريافت كرد.

درباره بازيگران فيلم

نقش اصلي «هزاران فرسنگ تنها راندن» را كن تاكاكورا بازي مي‌كند. بازيگري كه اگر ايفاي نقش در اين فيلم را قبول نمي‌كرد، ژانگ ييمو هرگز اين فيلم را نمي‌ساخت.

ژانگ ييمو از تاكاتورا به عنوان قهرمان دوران كودكي‌اش ياد كرده است كه همواره كار كردن با او برايش يك رويا بوده است. او پنج سال با تاكاكورا صحبت كرد تا بتواند شخصيت تاكاتا را براي او جا بيندازد.

در كنار تاكاتورا بازيگراني چون شي‌نوبو تراجيما، كي پي ناكاي، جيامين لي، لين كويي و جيانگ ون به ايفاي نقش پرداخته‌اند.

درباره كارگردان

ژانگ ييمو به نوعي پيشتاز موج نوي سينماي چين است. او به همراه ديگر هم نسل‌انش، نسل پنجم فيلمسازان چيني نام گرفتند. آنها از اواخر دهه 80 ميلادي تا اوايل دهه 90 با ساخت چند فيلم متفاوت راه را براي ديگر همنسلان خود باز كردند.

ژانگ ييمو زماني از مدرسه عالي فيلمسازي فارغ‌التحصيل شد كه زمزمه‌ي تحولات فرهنگي در چين به گوش مي‌رسيد. با آغاز انقلاب فرهنگي و كم شدن فشار سانسور، فيلمسازان نسل پنجمي چين نيز دست به كار شدند، كه نتيجه آن ظهور و سپس تثبيت قدرتمندانه كارگرداني نظير ييمو بود.

[S@eid]

سینما یک این هفته احتمالا :

پریشانی " Affliction "



کارگردان
Paul Schrader



با بازي
Nick Nolte ، Brigid Tierney ، Holmes Osborne

محصول 1997 " امریکا "
مدت زمان : 114 دقیقه

خلاصه فیلم :
كلانتر يك شهر كوچك در شمال آمريكا در زندگي احساس يكنواختي مي كند روزي دوست او يك تاجار ثروتمندي را براي شكار به جنگل مي برد اما بدون او باز مي گردد و مدعي مي شود كه وي بخاطر اشتباه خودش كشته شده است كلانتر تصميم مي گيرد در اين زمينه دست به تحقيق بزند.