فقط ميتونم بگم واقعا محشره................
مرسي خيلي جذاب و جالبه
فقط ميتونم بگم واقعا محشره................
مرسي خيلي جذاب و جالبه
خیلی خوب بود حال کردم باز هم ادامه بده
نوشته شده توسط anti_girl [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نوشته شده توسط garibashena [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ممنون عزيزان
حتما ادامه مي دم
خوشحال مي شم شما هم در اين راستا كمكم كنيد
با تشكر
بسيار جالب
براتون ممكن هست كه همه رو به صورت فايل word يا pdf بزاريد ؟
واقعا كه...نوشته شده توسط ™Enter_The_Love [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داداش بي معرفت
زن گرفتي به اين زودي خانواده رو فراموش كردي
__________________________________________________ ______________________
آويد (پابليوس آويديوس ناسو) (17 ب.م - 43 ق.م.) شعرهاي نو، بي پروا و طنزآميز درباره هنر عشق ورزي مي سرود. و در سامونيا، شهري كوچك در ايتاليا، به دنيا آمد. پيش از اينكه جامعه روم را با اشعار خود شگفت زده كند و به نشاط آورد، در روم تحصيل كرده و در يونان به سفر پرداخته بود. اين اشعار عبارت بودند از "عشق ها" (نوشته شده پس از سال 20 ق.م.) و "هنر عشق" (سال 1 ق.م.). وي سه بار ازدواج كرد و ظاهرا تنها ازدواج اخر او از روي عشق و علاقه بود. به دليل آزردن امپراطور آگستوس به توميس در درياي سياه تبعيد شد و به همين علت تا زمان مرگ، يعني 9 سال بعد، از همسرش جدا ماند. آخرين و بهترين اثر وي "مسخ" كه مجموعه اي از اسطوره ها و افسانه هاست بر نويسندگان بعدي تاثير به سزايي گذاشت. او اين اثر را درست قبل از رفتن به تبعيد كامل كرد.
آويد سفر دريايي خود به تبعيد را با سفر دريايي جيسون و يارانش در كشتي آرگونات كه به جستجوي چشم طلايي افسانه اي رفته بودند تشبيه مي كند. او گلايه مي كند كه مشكلاتش بسيار سخت تر و مشكل تر از مشكلات جيسون است.
وسعت اقيانوس را بر تخته پاره اي شخم زدم حال آنكه كه كشتي فرزند جيسون مستحكم بود... هنرهاي پنهاني كيوپيد به مدد او آمد. هنرهايي كه اي كاش الهه عشق از من نياموخته بود. او به خانه برگشت اما من بايد در اين سرزمين بميرم اگر كه خشم سهمگين خداي آزرده خاطر هم چنان ادامه يابد.
همسر باوفايم، زحمت من بسيار بيشتر از زحمتي است كه فرزند جيسون كشيد. تو نيز كه هنگام رفتن من جوان بودي، زير بار مشكلات پير شده اي. آه خدا كند يك بار ديگر تو را ببينم و بتوانم دوباره گونه هايت را ببوسم و جسم نحيف شده تو را در آغوش بگيرم و بگويم : "از غم و غصه من است كه تو اين چنين لاغر شده اي." و با چشمان گريان از سختي ها و ناراحتي هايم با تو سخن بگويم و بدين صورت از گفت و گويي كه هيچ گاه اميدي به آن ندارم لذت ببرم و كندر مخصوص را با دستاني سپاس گذار به سزار و همسري كه سزاوار سزار است تقديم كنم كه خدايان مجسمند!
آه اي كاش مادر منون پس از آنكه شاهزاده بر سر لطف مي آمد، با لب لعلش شتابان آمدن آنروز را اعلام مي كرد.
17-8 ب.م
ليدي كيمورا شينگاري همسر لرد كيمورا شينگاري فرماندار ناگاتو در قرن شانزدهم ميلادي، قهرمان آرماني مردم ژاپن بود. در اين نامه خانم شينگاري كه حس مي كند همسرش در جنگ كشته مي شود، ترجيح مي دهد جان خود را بگيرد و سفر زندگي را به تنهايي ادامه ندهد
مي دانم وقتي كه دو مسافر در سايه يك درخت پناه مي گيرند و از يك درخت، عطش خود را فرو مي نشانند اين بدان معني است كه كارهاي آنها تمام ماجرا را در زندگي گذشته آنها تعيين كرده است. در چند سال گذشته من و شما زير يك سقف زندگي كرده ايم و چنين مي خواستيم كه با هم زندگي كرده و پير شويم و من مثل سايه خودتان به شما پاي بند شده ام. باور من چنين بوده است و فكر مي كنم شما هم در زندگي ما همين گونه فكر كرده ايد.
اكنون كه از تصميم شما در انجام آخرين اقدام تهور آميز مطلع شده ام، گرچه نمي توانم در افتخار آن لحظه بزرگ با شما سهيم باشم، اما از دانستن آن به وجد آمده ام. مي گويند در شب آخرين مبارزه، ژنرال چيني زيانگ يو، گرچه جنگجوي بسيار شجاعي بود، از اينكه همسرش را ترك مي كرد به شدت غصه دار شده بود.
و در سرزمين خودمان نيز كيويوشينا كا به خاطر جدا شدن از بانو ماتسودونو شكوه مي كرد. اينك ديگر اميدي ندارم كه بتوانم دوباره در اين دنيا در كنار شما باشم و همچون پيش كسوتانمان بر آن شده ام كه تا شما هنوز زنده ايد گام آخر را بردارم. در انتهاي راهي كه به آن را مرگ مي گويند چشم انتظار شما خواهم بود.
استدعا دارم هرگز، هرگز آن هديه بزرگي را كه به ژرفاي اقيانوس و بلنداي كوه است فراموش نكنيد. هديه اي كه ولينعمت ما شاهزاده هيديوري سال هاست به ما عطا فرموده.
قرن 16 ميلادي
فرانتس ليست (86 - 1811) نابغه خردسال مجارستاني بدل به يكي از نام آورترين آهنگسازان قرن نوزده گرديد. در سن شش سالگي استعداد استثنايي خود را در موسيقي به نمايش گذاشت. اولين كنسرت خود را در سن نه سالگي اجرا كرد و يازده ساله بود كه اولين پيس پيانوي خود را نوشت و آن را در حضور برخي از معروف ترين موسيقي دانان اروپا اجرا كرد. وي پاريس را با اجراهاي استادانه خود يكباره مسخّر كرد. طي سالهاي اقامت در پاريس با كنتس زيبا و جوان، ملاقات كرد كه در آن هنگام تازه از همسرش جدا شده بود. كنتس با ديدن ليست ديوانه وار عاشق او شد و در نهايت با وي ازدواج كرد.
او در زندگي دو عشق بزرگ داشت : كنتس مري دگول و پرنسس كارولين سين وينگنشتاين آثاري همچون سونات پيانو در سل ماژور و سمفوني دانته، او را يكي از مشهورترين آهنگسازان دوران خود ساخت. وي مردي با احساسات و اعتقادات شديد مذهبي بود و در كسوت روحانيت در سن هفتاد و چهار سالگي در بايروت باواريا با زندگي وداع كرد.
قلب من سرشار از احساس و شادي است! نمي دانم چه لطافت طبع آسماني، چه لذت بي نهايتي در آن نفوذ كرده است كه وجودم را به آتش مي كشد. گويي تاكنون عاشق نبوده ام! به من بگو اين آشفتگي عجيب، اين نمونه بيان نشدني شادي و شعف، اين لرزش هاي الهي عشق از كجا مي آيند؟ آه، خواهر، فرشته، زن، ماري سرچشمه تمام اينها خود تو هستي! اينها مسلما چيزي جز پرتويي ملايم از روح آتشين تو نيست با اينكه قطره اشكي پنهان و غم بار است كه كه مدت هاست در سينه من جاگذشته اي.
خدايا! خدايا! به ما رحم كن و هرگز ما ار از هم جدا نكن! چه مي گويم؟ ايمان ضعيفم را ببخش. تو هرگز ما را از هم جدا نمي كني. خداوند! تو جز رحمت براي ما چيزي نمي فرستي... نه، نه، بيهوده نيست كه روح و جسم ما برانگيخته شده و با كلام تو ابدي مي شود. كلام تو كه در ژرفاي وجود ما فرياد بر مي آورد پدر، پدر... دست ما را بگير و قلب شكسته ما را به پناهگاه امن خود ببر. آه، تو را شكر مي گوييم و براي هر آنچه به ما داده اي و پس از اين به ما عطا خواهي كرد تو را ستايش مي كنيم.
آمين. آمين.
صبح پنج شنبه 1834
__________________________________________________ _______________________
ماري! ماري!
بگذار اين نام را صد بار بلكه هزاران بار تكرار كنم،
سه روز است كه اين نام در درونم خانه كرده
بر من چيره گشته
و وجودم را به آتش كشيده است.
من به تو نامه نمي نويسم.
چرا كه درست در كنار تو هستم.
تو را ميبينم.
صدايت را مي شنوم...
ابديت در آغوش توست و بهشت و دوزخ نيز
همه چيز در درون توست و در تو صد چندان شده...
آه، بگذار در هذيان خويش خوش باشم.
ديگر اين جهان تنگ پست محتاط كفاف مرا نمي دهد.
بايد باده زندگي را تا به آخر سر كشيم.
عشق هامان، غصه هامان و هر آنچه كه هست...
آه، باور داري كه من توان از خود گذشتگي،
پاكي شكيباي و پرهيزگاري را دارم؟
بگذار از اين قصه بگذريم
بر توست كه جويا شوي و تصميم بگيري
تا آنگونه كه صلاح مي داني مرا برهاني.
بگذار ديوانه و مدهوش بمانم.
زيرا تو نيستي كه به من ياري رساني.
دريغا...
كاش اكنون مي شد با تو سخن بگويم.
اي كاش مي شد!
اي كاش!!!
دسامبر 1834
اولش ممنون بابت این تاپیک قشنگت.نوشته شده توسط Enter_The_Love [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدشم من تمام نامه هایی که جبران خلیل جبران به ماری داده رو دارم یعنی همه اونارو اینجا بذارم؟؟؟
چون تاپیک ماله شماست ازتون پرسیدم پس هرچی شما بگی.
منتظرم
خيلي ايده جالبيه
و واقعا قشنگ زحمت كشيدي خانم
توماس آتوي، شاعر انگليسي، اين نامه را در خلال سال هاي 1678 و 1688 به خانم باري، بازگر تئاتر، نوشته است. باري در نمايشنامه هاي آتوي ايفاي نقش مي كرد اما توجهي به عشق واقعي او نداشت. آتوي در سن سي و چهار سالگي در فقر و تنگدستي و حسرت اين عشق نافرجام از دنيا رفت.
اگر مي توانستم تو را ببينم و قلبم به تپش نيفتد يا از دوري و فراقت درد نكشم، ديگري نيازي نبود تا از تو پوزش بخواهم كه اين گونه تجديد پيمان مي كنم و مي گويم كه تو را بيش از سلامتي و خوشبختي در اين دنيا و پس از آن دوست دارم.
هر كاري كه مي كني بر افسون و زيباييت در چشم من مي افزايد و گرچه هفت سال ملال آور در آرزوي وصل تو سختي كشيده ام و نااميدانه در آتش حسد و حسرت سوخته ام، اما هر دقيقه كه تو را مي بينم باز هم مهر و افسون تازه اي در تو مي يابم. بنگر كه چقدر دوستت دارم و به خاطر تو چگونه حاضرم كه دست به هر كار خطيري بزنم يا از هر موهبت چشم بپوشم.
اگر از آن من نباشي سيه روز مي شوم. تنها دانستن اينكه كي زمان خوشبختي من فرا مي رسد مي تواند سال هاي آتي عمر مرا قابل تحمل سازد. يكي دو كلام آرام بخش به من بگو. در غير اين صورت ديگر هرگز به من نگاه نكن زيرا نمي توانم امتناع سرد تو را در پي نگاه گرمت تحمل كنم.
در اين لحظه دلم برايت پر مي زند و اگر نتوانم به تو برسم آرزو مي كنم تا وقتي كه ديگر هرگز نتوانم شكايتي بكنم همچنان مشتاق و پردرد بمانم.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)