تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 6 اولاول 123456 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 55

نام تاپيک: زيباترين نامه هاي عاشقانه ي بزرگان دنيا

  1. #21
    داره خودمونی میشه Enter_The_Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    هر كجا هستم باشم، به درك
    پست ها
    191

    پيش فرض نامه توماس آتوي به باري

    توماس آتوي، شاعر انگليسي، اين نامه را در خلال سال هاي 1678 و 1688 به خانم باري، بازگر تئاتر، نوشته است. باري در نمايشنامه هاي آتوي ايفاي نقش مي كرد اما توجهي به عشق واقعي او نداشت. آتوي در سن سي و چهار سالگي در فقر و تنگدستي و حسرت اين عشق نافرجام از دنيا رفت.


    اگر مي توانستم تو را ببينم و قلبم به تپش نيفتد يا از دوري و فراقت درد نكشم، ديگري نيازي نبود تا از تو پوزش بخواهم كه اين گونه تجديد پيمان مي كنم و مي گويم كه تو را بيش از سلامتي و خوشبختي در اين دنيا و پس از آن دوست دارم.

    هر كاري كه مي كني بر افسون و زيباييت در چشم من مي افزايد و گرچه هفت سال ملال آور در آرزوي وصل تو سختي كشيده ام و نااميدانه در آتش حسد و حسرت سوخته ام، اما هر دقيقه كه تو را مي بينم باز هم مهر و افسون تازه اي در تو مي يابم. بنگر كه چقدر دوستت دارم و به خاطر تو چگونه حاضرم كه دست به هر كار خطيري بزنم يا از هر موهبت چشم بپوشم.

    اگر از آن من نباشي سيه روز مي شوم. تنها دانستن اينكه كي زمان خوشبختي من فرا مي رسد مي تواند سال هاي آتي عمر مرا قابل تحمل سازد. يكي دو كلام آرام بخش به من بگو. در غير اين صورت ديگر هرگز به من نگاه نكن زيرا نمي توانم امتناع سرد تو را در پي نگاه گرمت تحمل كنم.

    در اين لحظه دلم برايت پر مي زند و اگر نتوانم به تو برسم آرزو مي كنم تا وقتي كه ديگر هرگز نتوانم شكايتي بكنم همچنان مشتاق و پردرد بمانم.

  2. #22
    آخر فروم باز capitan black's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    NEVER LAND
    پست ها
    1,957

    پيش فرض

    عالی بودند عالی..
    خسته نباشی دوست عزیز...عجب احساسات زیبایی داشتند ...بازم ادامه بده دوست عزیزم

  3. #23
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    خیلی قشنگن اگه بتونی انگلیسیشونم بذاری تاپیکت میترکه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    اگه میشه بذار
    pleeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeaaaaaaaaaaaaaaaaaase!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!11

  4. #24
    داره خودمونی میشه Enter_The_Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    هر كجا هستم باشم، به درك
    پست ها
    191

    پيش فرض نامه رابرت پيري به جوزفين

    رابرت پي يري (1920 - 1856) در كرسون پنسيلوانيا به دنيا آمد. در سن 24 سالگي به نيروي دريايي پيوست و نيروي دريايي جهت انجام سفر اكتشافي قطب به او مرخصي داد. اولين سفر اكتشافي خود را به همكار هميشگي اش ماتيو هنسون در سال 1886 به مقصد گرين لند انجام داد. در سفر دوم خود آبدره استقلال را كشف كرد و شواهدي با خود به همراه آورد كه نشان مي داد گرين لند يك جزيره است.

    تلاش هاي وي براي رسيدن به قطب شمال در سال هاي 1900، 1902 و 1905 به شكست انجاميد ولي در نهايت در سال 1909 خبر موفقيت خود را به جهانيان اعلام كرد. در همان سال رقيب او دكتر فردريك كوك ادعا كرد كه يك سال قبل به آنجا رسيده است. ادعاي او مورد قبول واقع نشد و ادعاي پي يري با وجود ترديدهاي زياد پذيرفته شد. در سال 1911 با عنوان درياداري بازنشسته شد و با خانواده خود تا هنگام مرگ، كه نه سال بعد رخ داد، در ايگل آيلند واقع در سواحل مين زندگي كرد.

    جوزفين عزيزم:

    ديگر توان نوشتن ندارم. ذهنم از پرداختن به هزار و يك كار ضروري خسته شده است. تا به حال همه كارها خوب، در واقع خيلي خوب پيش رفته است.

    هر چند من (به طور كلي) نسبت به آينده ترديد دارم. كشتي نسبت به گذشته در وضع بهتري قرار دارد. اعضاي گروه اكتشافي و خدمه كشتي ظاهرا هماهنگ هستند. بيست و يك نفر اسكيمو در كشتي دارم (برخلاف دفعه قبل كه 23 اسكيمو داشتيم) اما جمعا تعداد مردان، زنان و بچه ها 50 نفر است (اين تعداد دفعه قبل 67 نفر بود) و اين به خاطر انتخاب دقيق تري است كه در مورد بچه ها انجام گرفته است. تداركات را در اينجا تخليه كردم و دو نفر را علي الظاهر به خاطر كوك اينج مي گذارم.

    در واقع در اينجا پايگاهي را كه قبلا در دماغه ويكتوريا برپا كرده بوديم دوباره برقرار كردم و اين براي احتياط است زيرا ممكن است در مد پاييز يا جزر تابستان آينده روزولت را از دست بدهيم.

    از جهتي اين كار امتيازي هم دارد زيرا هنگام حركت از اينجا هيچ چيز باعث تاخير در حركت يا مانع استفاده از تنگه در مسير حركت ما نخواهد شد. شرايط به گونه اي است كه اوضاع را كاملا در اختيار دارم.

    دلبندم تو هميشه همراه من هستي. در كانگردلوك سوا مرتب به جزيره تارميگان نگاه مي كردم و به ياد زماني افتادم كه با هم در آنجا اردو زده بوديم. در نوآتوك سوا، جايي كه با هم بوديم، پهلو گرفتم. روز يازدهم سفر از دهانه خليج بودامن در هوايي عالي گذشتيم و تا انجا كه مي توانستم به آنيورسري لاج خيره شدم.

    عزيزم ما براي هم دوستان خوبي بوده ايم. به ماري بگو حرف هايي را كه به او زدم فراموش نكند. به آقاي مرد (رابرت پيري جوان) بگو كه "مستكم و قوي و پاكزه و راستگو باشد". حرف شنو باشد و هرگز فراموش نكند كه پدر مسئوليت "مادر" را تا وقتي كه خودش برگردد به او سپرده است. در روياهايم تو و بچه ها و خانه را تا وقتي كه برگردم مي بينم. بچه ها را از طرف من ببوس.
    خدانگهدار

    دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم

  5. #25
    داره خودمونی میشه Enter_The_Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    هر كجا هستم باشم، به درك
    پست ها
    191

    پيش فرض نامه عاشقانه رابرت شومان به كلارا

    رابرت شومان آهنگ ساز و پيانيست قرن هفدهم آلمان به خاطر اپراهاي جاوداني و قطعاتي كه براي پيانو نوشته مشهور است. وي هنگامي كه تحت تعليم فردريك ويك درس هاي اوليه نواختن پيانو را فرا مي گرفت عاشق دختر او كلارا شد. كلارا خود در نواختن پيانو استاد بود و پدر به شدت با اين ازدواج مخالفت مي كرد. اما رابرت كه اصرار بر ازدواج داشت براي كسب رضايت قانوني به دادگاه مراجعه كرد. عشق او سرانجام در محكمه پيروز شد و به زودي با كلارا ازدواج كرد.

    كلارا،

    نمي داني چقدر نامه هاي قبلي تو مرا خوشحال كرد. آنهايي كه از شب كريسمس به بعد برايم نوشتي. بايد تو را با دوست داشتني ترين صفات صدا بزنم اما كلمه ي دوست داشتني تر از كلمه ساده "عزيزم" پيدا نمي كنم. اما نكته در طرز بيان آن است. عزيزم هنگامي كه فكر مي كنم تو از آن من هستي اشك شوق از چشمانم جاري مي شود و اغلب از خودم مي پرسم كه آيا شايستگي تو را دارم؟

    ممكن است تصور شد كه سينه و ذهن هيچ انساني تحمل ندارد كه تمام چيزهايي را كه در يك روز اتفاق مي افتد در خود جاي دهد. اين هزاران فكر، آرزو، غصه، اميد و شادي از كجا مي آيد؟ هر روز بدون استثنا اين جريان ادامه دارد. اما ديروز و روز قبل از آن چقدر خوشحال بودم! از درون نامه هاي تو چه روح شرافتمند و چه ايمان و چه عشق سرشاري به بيرون مي تابيد!

    كلاراي من، به خاطر عشق تو حاضرم هر كاري بكنم. سلحشوران قديم حال و روزشان بهتر از ما بود، مي توانستند براي رسيدن به عشق خود از آتش بگذرند يا اژدها بكشند. اما امروزه مجبوريم به آزمون هاي معمولي مثل كمتر سيگار كشيدن و امثال آن اكتفا كنيم. با اين وجود چه سلحشور و چه غير سلحشور مي توانيم عاشق شويم و بدين ترتيب مثل هميشه، اين دوره و زمانه است كه تغيير مي كند ولي دل انسان ها نه...

    نمي تواني تصور كني كه نامه تو چقد بتعث قوت قلب من شده است... تو محشري! و من دلايل بسياري دارم كه به تو افتخار كنم ولي تو در مورد من نمي تواني چنين حرفي بزني.

    تصميم خودم را گرفته ام كه تمام آرزوهايت را در چهره ات بخوانم. بنابراين بدون اينكه حرفي بزني مي دانم كه فكر مي كني رابرت تو آدم خوبي است، كاملا از آن توست و تو را بسيار بيشتر از آنچه كلمات بيان كنند دوست دارد.

    در آينده شادي كه پيش رو داريم دلايل كافي خواهي داشت كه اينگونه فكر كني. هنوز تو را با آن كلاه كوچكي كه در آخرين شب روي سرت گذاشته بودي مي بينم.

    هنوز مي شنوم چطور مرا صدا مي زدي : "عزيزم". كلارا من از تمام گفته هاي تو هيچ چيز ديگر به جز آن كلمه را نشنيدم. به خاطر مي آوري؟ اما در لباس هاي فراموش نشدني ديگري هم تو را مي بينم. يك بار با لباس مشكي با اميليا ليست به تئاتر مي رفتي در آن وقتي كه از هم جدا بوديم، مي دانم كه فراموش نكرده اي. براي من كاملا زنده و روشن است.

    بار ديگر در توماس گاشن قدم مي زدي و چتر روي سرت گرفته بودي و به ناچار از من روي گرداندي. يك بار ديگر هم در حالي كه بعد از يك كنسرت كلاهت را روي سرت مي گذاشتي چشمانمان به طور اتفاقي به هم افتاد و ديدم كه چشمانت پر از عشقي قديمي و تغيير ناپذير است.

    تو را با اشكل و لباس هاي مختلف پيش چشم مي آور. همان طور كه تو را ديده ام. زياد به نو تگاه نكردم اما تو مرا بي اندازه افسون كردي... آه هرگز نمي توانم آن گونه كه شايسته است تو را به خاطر خودت و به خاطر عشقي كه نسبت به من داري و من هيچ سزاوار آن نيستم، ستايش كنم.

    رابرت. 1838

  6. #26
    داره خودمونی میشه Enter_The_Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    هر كجا هستم باشم، به درك
    پست ها
    191

    پيش فرض نامه عاشقانه ديلن توماس به كيت لين

    ديلن توماس، شاعر ولزي به همسرش كيت لين هنگامي كه براي خواندن آثارش به آمريكت سفر كرده بود.

    كت، گربه ملوس من، اي كاش برايم نامه مي نوشتي، عشق من، آه كت.

    اينجا، آن طور كه از آدرس بالاي نامه بر مي آيدكافه، بار يا ميكده نيست بلكه مركز آبرومند و محترم اساتيد شيكاگو است.

    دوستت دارم. اين تنها چيزي است كه مي دانم. همچنين مي دانم كه دارم اين نامه را در فضا مي نويسم. فضاي ترسناك و ناشناخته اي كه تازه دارم به آن قدم مي گذارم. قرار است يه آيوا، الينويز، آيداهو و اينديانا بروم. گرچه املاي درست آنها را نمي دانم ولي همه اين شهرها روي نقشه *هستند* اما تو نيستي. آيا فراموش كرده اي؟ من همان مردي هستم كه به او مي گفتي دوستت دارم. به خاطر داري؟ ولي تو هيچ وقت برايم نامه نمي نويسي. شايد به فكر من نيستي. ولي من هستم. دوستت دارم.

    در اين روزهاي زشت حتي يك لحظه نمي شود به خود نگويم : "درست مي شود. به خانه برمي گردم. كيت لين مرا دوست دارد و من كيت لين را دوست دارم." اما شايد فراموش كرده باشي. اگر فراموشم كرده اي يا علاقه ات را نسبت به من از دست داده اي لطفا اطلاع بده.

    دوستت دارم.

    ديلن
    16 مارس 1950

  7. این کاربر از Enter_The_Love بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #27
    داره خودمونی میشه Enter_The_Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    هر كجا هستم باشم، به درك
    پست ها
    191

    پيش فرض نامه هاي عاشقانه يك پيامبر (جبران خليل جبران به ماري هسكل)

    او در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانواده‌ای مسیحي مارونی(منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد.

    جبران در سال ۱۸۹۶ با فرد هلند دی ملاقات کرد و از آن به بعد وارد مسیر هنر شد. دی جبران را با اساطیر یونان، ادبیات جهان، نوشته‌های معاصر و عکاسی آشنا کرد.

    از جبران مجموعا ۱۶ کتاب به زبان‌های عربی و انگلیسی بر جا مانده‌است که نام‌های آنها به ترتیب سال انتشار عبارت‌اند از:
    الف - به زبان عربی:
    ۱. موسیقی (۱۹۰۵م.) ۲. عروسان دشت (۱۹۰۶م.) ۳. ارواح سرکش (۱۹۰۸م.) ۴. اشک و لبخند ۵. بالهای شکسته ۶. کاروان‌ها و توفان‌ها ۷. نوگفته‌ها و نکته‌ها

    ب - به زبان انگلیسی:
    ۸. دیوانه ۹. نامه‌ها ۱۰. ماسه و کف ۱۱. پیشتاز ۱۲. خدایان زمین ۱۳. سرگردان ۱۴. مسیح، فرزند انسان ۱۵. پیامبر ۱۶. باغ پیامبر (انتشارات کاروان)

    مجموعه نامه هاي جبران خليل جبران، نويسنده برجسته لبناني، به ماري هسكل است كه بين سال هاي 1908 تا 1924 نگاشته شده و توسط پائولوكوئليو گردآوري و بازنويسي شده است. در اين نامه ها، سير تكاملي انديشه ي خليل جبران كه منجر به نگارش اثر عظيم پيامبر شد، آشكارا مشاهده مي شود.

    ماري دلبندم، پدرم را از دست دادم؛ در همان خانه قديمي اي مرد كه شصت و پنج سال پيش به دنيا آمده بود. دوستانش برايم نوشتند، پيش از اينكه ديدگانش را براي ابد ببندد، براي من طلب آمرزش كرد.

    مطمئنم كه اينك پدرم در آغوش پروردگار آرميده است، با اين وجود، نمي توانم اندوه و درد فقدانش را دور كنم. احساس مي كنم دست مرده بر سرم است، و به مادرم، به خواهر كوچكترم، و به برادرم مي انديشم - ديگر هيچ كدام نيستند تا به روشنايي خورشيد لبخند بزنند : كجايند؟ آيا در آن ناشناخته مكانف مي توانند بار ديگر با خورشيد ديدار كنند؟ آيا مي توانند همچون ما گذشته را به ياد آورند؟

    چه پرسش هاي ابلهانه اي؛ خوب مي دانم آنان جايي در آسمان مي زيند، نزديك تر از ما به خداوند. ديگر آن هفت پرده - كه ميان انسان و خرد حايل است- حجاب ديدگان آنها نيست، و عزيزانم ديگر ناچار نيستند با حقيقت و نور قايم با شك بازي كنند. با اين وجود، همچنان دردمند و غمگينم.

    و تو تنها تسلاي مني. هر چند در ان سوي ديگر جهان، در جايي هستي كه به هاوايي مشهور است. روزهاي شما برابر شب هاي پاريس است. با اين حال، وقتي راه مي روم، تو به من نزديكي؛ وقتي كار مي كنم، تو با من سخن مي گويي؛ و آن دم كه احساس مي كنم تنهايي مرا مي خورد، حضور تو در كنارم تجلي مي يابد. لحظاتي هست كه مي دانيم در ميان ما و آنان كه دوستشان داريم، هيچ فاصله اي نيست.

    23 ژوئن 1909
    Last edited by Enter_The_Love; 12-06-2008 at 08:15.

  9. #28
    پروفشنال seied-taher's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    Vainglory
    پست ها
    778

    پيش فرض (نامه عاشقانه امام به همسرش)




    متن کامل این گفتگو و گزارش که به قلم فرید مدرسی انتشار یافته است بشرح زیر است:
    «تصدقت شوم؛ الهي قربانت بروم، در اين مدت كه مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم متذكر شما هستم و صورت زيبايت در آينه قلبم منقوش است. عزيزم، اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشي در پناه خودش حفظ كند. [حال] من با هر شدتي باشد مي‌گذرد ولي به حمدالله تاكنون هرچه پيش آمد خوش بوده و الان در شهر زيباي بيروت هستم. حقيقتا جاي شما خالي است. فقط براي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد حيف كه محبوب عزيزم همراهم نيست كه اين منظره عالي به دل بچسبد... ايام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روح‌الله.»
    گرچه خانم خديجه ثقفي؛ بانو قدس ايران، همسر گرامي امام خميني در همان ايام فروردين‌ماه 1312 هجري شمسي نامه عاشقانه حضرت روح‌الله رهبر آينده انقلاب اسلامي ايران را از فرط شرم و حياي ايراني و اسلامي پاره كرده، اما چند سال پيش اين نامه از همه جا سردرآورده و نه فقط در صحيفه امام كه در مطبوعات و حتي راديو و تلويزيون خوانده شد.
    عاشقانه‌ترين نامه‌اي كه از يك فقيه، مجتهد، مرجع تقليد شيعه و رهبر فرهمند ايران طي بيش از يك دهه بر جاي مانده و نه فقط در ميان روحانيان و سياستمداران كه در ميان روشنفكران و نويسندگان هم بي‌نظير است.
    اما اين خانم كيست كه «روح‌الله» خميني با همه قدرت و عظمت سياسي و ديني‌اش به قربانش مي‌رود، تصدق‌اش مي‌شود، نور چشم و قوت قلبش مي‌خواند و حتي در ساحل زيباي بيروت صد حيف مي‌خورد كه محبوب عزيزش همراهش نيست؟

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    [/PHP]


  10. #29
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    enter the love
    خیلی ممنون از توجهتتتتتتتتتت

  11. #30
    داره خودمونی میشه Enter_The_Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    هر كجا هستم باشم، به درك
    پست ها
    191

    پيش فرض

    enter the love
    خیلی ممنون از توجهتتتتتتتتتت
    سلام

    منبع اين نامه ها تنها به زبان فارسيه

    من هر چي گشتم نتونستم زبان اصلي ش رو پيدا كنم

    شرمنده

    پ.ن : در ضمن زبان فارسي رو پاس بداريد.

  12. این کاربر از Enter_The_Love بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •