تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 47

نام تاپيک: ارتباط زبان فارسي و ساير زبان ها

  1. #21
    آخر فروم باز MAXXX's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    1,990

    پيش فرض

    و در متون قرآن: دین(از اوستا)
    اینو توضیح میشه بدین؟
    واژه دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه می‌گیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن میرسد. در اوستا واژه دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شده است. در زبان اوستایی و نیز پارسی میانه به همکردها (ترکیب ها)یی گوناگونی از این واژه بر میخوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری (تبلیغ دینی)، دینکرد (کردار دینی)، دین یشت (نام شانزدهمین یَشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا) و جز اینها

  2. #22
    اگه نباشه جاش خالی می مونه emtn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    Dubai
    پست ها
    323

    پيش فرض

    کلمه ی "مهرجان"که عرب ها به معنی جشنواره به کار می برند از کلمه ی فارسی "مهرگان" گرفته شده.

  3. #23
    اگه نباشه جاش خالی می مونه jasmin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    493

    5 سرنديپيتي: يک واژه‌ى پارسى

    بازيگران اصلى يک افسانه‌ى ايرانى به نام «سه شاهزاده‌ى سرانديب» به طور اتفاقى کشف‌هاى مهمى انجام مى‌دادند. در قرن هفدهم ميلادى، اين افسانه به اروپا راه يافت و مورد توجه قرار گرفت. بسيارى از مردم براى سال‌هاى زيادى اين افسانه را در کتاب‌ها مى‌خواندند. اما وقتى "هوراس والپول" در قرن هجدهم آن را به طور اتفاقى در کتابى خواند، يک واژه‌ى جديد به فرهنگ واژگان انگليسى اضافه کرد. او در نامه‌اى که به "هوراس مان" استاد تاريخ واژگان نوشته، ماجراى تازه‌ترين کشف سرنديپيتى گونه‌ى خود را چنين شرح داده است:

    «... اين کشف به‌راستى از همان نوع چيزهايى است که من آن را سرنديپيتى مى‌نامم. اين واژه آن اندازه با مفهوما و گوياست که من چيز بهترى نمى‌توانم به شما بگويم. با اين همه، مى‌کوشم براى شما توضيح دهم. اگر شما به جاى دانستن تعريف اين واژه بفهميد که از کجا آمده است، آن را بهتر درک مى‌کنيد. زمانى من افسانه‌اى به نام سه شاهزاده‌ى سرانديب را مطالعه مى‌کردم. قهرمانان اين افسانه به طور اتفاقى و از روى فراست و زيرکى، کشف‌هاى جالبى انجام مى دادند و به چيزهايى دست پيدا مى کردند که در پى آن نبودند. براى مثال، وقتى يکى از آن‌ها متوجه شد علف‌هاى سمت چپ جاده خورده شده و علف‌هاى سمت راست آن دست نخورده مانده‌اند، نتيجه گرفت که چشم راست قاطرى که از آن جا گذشته، کور بوده است...» و بر حسب اتفاق، چنين نيز بود.

    به اين ترتيب، واژه‌ى سرنديپيتى از سال ۱۹۷۴ ميلادى به فرهنگ واژگان انگليسى وارد شد. امروزه، واژه‌هاى "خوش اقبالي"، "بخت بلند"، "نعمت غيرمترقبه" و "خوشبختي" به عنوان برابر فارسى اين واژه‌ى در اصل فارسى، به کار مى‌روند.

    منبع:

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  4. #24
    اگه نباشه جاش خالی می مونه jasmin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    493

    پيش فرض

    گريشمن، باستان‌شناس فرانسوى، در کتاب ايران از آغاز تا اسلام، نوشته است:"در دوره‌ى ساسانيان، بانک‌هاى شاهنشاهى که زير نظر ايرانيان يا يهوديان اداره مى‌شدند، مبادله‌ى پول را با سندهاى نوشتارى به فراوانى انجام مى‌دادند. گروه اندکى از متخصصان مالى مى‌دانند که چک(Cheque) يا اططلاح تضمين سند(Avaliser) از زبان پهلوى به زبان‌هاى اروپايى راه يافته است و آن‌ها از نوآورى‌هاى سازمان‌هاى بانکى ايران در آغاز قرون وسطى است."

    منبع:

    1. گريشمن، رومن. ايران از آغاز تا اسلام. محمد معين. انتشارات معين، 1383

    2. فرهنگ واژگان وبستر: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  5. #25
    اگه نباشه جاش خالی می مونه jasmin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    493

    10 نام‌هاى ايرانى در گستره‌ جهانی

    برخى از نام‌هاى ايرانى به کشورهاى ديگر نيز راه‌يافته‌اند و هنوز هم براى نام‌گذارى افراد به کار مى‌روند. رکسانا، ستاره، ليلا، ياسمن، جاسپر، خورشيد و آوا، از اين نام‌ها هست:

    ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    رکسانا(روشنک) به معناى درخشان و درخشنده

    Roxanne, Roxanna

    fem. proper name, from Fr., from L. Roxane, from Gk. Rhoxane, of Pers. origin (cf. Avestan raoxšna- "shining, bright").

    Example: Roxane Carrasco

    :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    استر به معناى ستاره

    Esther

    fem. proper name, in O.T., wife of the Pers. king Ahasuerus, from Heb. Ester, from Pers. sitareh "star," related to Avestan star-

    Example: Esther Kaplan

    :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    ياسمن به معناى گل

    Jasmine

    from Fr. jasmin, from M.Fr. jessemin, from Arabic yas(a)min, from Pers. yasmin (cf. Gk. iasme, iasmelaion, name of a Pers. perfume). The plant first was grown in Eng. 16c.

    Example: Jasmin Ttias

    :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    جاسپر به معناى خزانه‌دار(گنجور)

    Jasper

    from Anglo-Fr. jaspre, from O.Fr. jaspe, from L. iaspidem (nom. iaspis ), from Gk. iaspis

    "jasper," via an Oriental language (cf. Heb. yashpeh, Akkad. yashupu ), ult. from Pers. yashp.

    Example: Jasper Johns

    کاسپر نيز که امروزه بيش‌تر با نام شخصيت کارتوني به يادها مى‌آيد، از همين نام گرفته شده است.

    :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    ليلا به معناى ياس

    Lila

    from Fr. lilac "shrub of genus Syringa with mauve flowers," from Sp. lilac, from Arabic lilak, from Pers. lilak, variant of nilak "bluish," from nil "indigo" (cf. Skt. nilah "dark blue"), of unknown origin. As a color name, attested from 1791; as a scent, from 1895.

    Example: Lila McCann

    :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    آوا به معناى آب يا صدا

    Ava

    Means either "sound" or "water" in Persian.

    Example: Ava Gardner

    :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    منبع:

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  6. #26
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    63

    پيش فرض

    Ghoulish, Ghoul : غول صفت، غول

    Algorithm: الگوریتم(الخوارزمی) - ریاضیدان ایرانی

    Naphtha: گرفته شده از واژه "نفت" در فارسی

    Lacquer: لاک

    Talc: طلق

    Zircon: (نوعی سنگ معدنی) گرفته شده از واژه "زرگون(طلا مانند)" در فارسی

    Borax: گرفته شده از واژه "بوراق" در فارسی

    Azure: گرفته شده از واژه "لاجورد" در فارسی

    Alchemy - Chemistry: کیمیا، شیمی

  7. #27
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض ریشه ی واژگان فارسی و لاتین

    الف

    <li dir="rtl">
    ادکلن(eau de cologne)
    <li dir="rtl">
    اپل (épaule) به معنی شانه
    <li dir="rtl">
    اپیدمی (épidémie)
    <li dir="rtl">
    اتیکت (étiquette)
    اشانتیون (échantillon) به معنی نمونه
    اشل (échelle) به معنی نردبان
    <li dir="rtl">
    اکران (écran)
    <li dir="rtl">
    اکیپ (équipe)
    <li dir="rtl">
    املت (omelette)
    <li dir="rtl">
    اُوٍرت (ouvert) به معنی باز (open).
    <li dir="rtl">
    اورژانس (urgence)
    <li dir="rtl">
    اوریون (oreillons) بیماری اوریون یا گوشک که از oreille که به معنی گوش است آمده است.
    <li dir="rtl">
    ایده (idée)
    <li dir="rtl">
    آباژور (abat-jour)
    <li dir="rtl">
    آبسه (abcès) به معنی چرک و ورم چرکی
    <li dir="rtl">
    آژان (agent)
    <li dir="rtl">
    آژانس (agence)
    <li dir="rtl">
    آسانسور (ascenseur)
    <li dir="rtl">
    آلرژی (allergie)
    <li dir="rtl">
    آمپول (ampoule)
    <li dir="rtl">
    آناناس (ananas)
    <li dir="rtl">
    آنکادر کردن (encadrer)
    <li dir="rtl">
    آوانتاژ (avantage) به معنی فایده و منفعت است.
    <li dir="rtl">
    آوانس (avance)

    ب

    <li dir="rtl">
    باکتری (bactérie)
    <li dir="rtl">
    بالکن (balcon)
    <li dir="rtl">
    بانداژ (bandage)
    <li dir="rtl">
    بلیط (billet) که در زبان فرانسه "بیه" تلفظ می‌شود
    <li dir="rtl">
    برس (brosse)
    <li dir="rtl">
    بروشور (brochure)
    <li dir="rtl">
    بلوز (blouse)
    <li dir="rtl">
    بن ساله (bon salé) به معنی خوش نمک
    <li dir="rtl">
    بوروکراسی (bureaucratie) که از ریشه bureau به معنی میز و دفتر کار ایجاد شده است.
    <li dir="rtl">
    بوفه (buffet)
    <li dir="rtl">
    بولتن (bulletin)
    <li dir="rtl">
    بیسکویت (biscuit) به معنی دوبار پخته شده bis به معنی دوباره و cuit به معنی پخته شده است!
    <li dir="rtl">
    بیگودی (bigoudis)

    پ

    <li dir="rtl">
    پاپیون (papillon) به معنی پروانه
    <li dir="rtl">
    پاتیناژ (patinage)
    <li dir="rtl">
    پاساژ (passage)
    <li dir="rtl">
    پاندول (pendule)
    <li dir="rtl">
    پانسمان (pansement)
    <li dir="rtl">
    پاویون (pavillon)
    <li dir="rtl">
    پروژه (projet)
    <li dir="rtl">
    پروسه (process)
    <li dir="rtl">
    پلاک (plaque)
    <li dir="rtl">
    پلاکارد (placard) به معنی پوستر و نیز به معنی کابینت است plat به معنی بشقاب یا ظرف مسطح است.
    <li dir="rtl">
    پماد (pommade)
    <li dir="rtl">
    پنس (pinces)
    <li dir="rtl">
    پورتفوی (portefeuille) به معنی کیف اسناد وکیف پول است.
    <li dir="rtl">
    پونز (punaise)
    <li dir="rtl">
    پوئن (point) به معنای امتیاز
    <li dir="rtl">
    پیژامه (pyjama)
    <li dir="rtl">
    پیست (piste)

  8. #28
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    ت

    <li dir="rtl">
    تابلو (tableau)
    <li dir="rtl">
    تن (ماهی) (thon)
    <li dir="rtl">
    توالت (toilette)
    <li dir="rtl">
    تومور (tumeur)
    <li dir="rtl">
    تیره یا خط تیره (tiret)
    <li dir="rtl">
    تیراژ (tirage)

    د

    <li dir="rtl">
    دز (dose)
    <li dir="rtl">
    دوش (douche) فعل se doucher به معنای دوش گرفتن است
    <li dir="rtl">
    دیسک (disque)
    <li dir="rtl">
    دیسکت (disquette)


    ر

    <li dir="rtl">
    رادیاتور (radiateur)
    <li dir="rtl">
    رژیم (régime)
    <li dir="rtl">
    رفراندوم (référendum)
    <li dir="rtl">
    رفوزه (refusé)
    <li dir="rtl">
    روبان (ruban)
    <li dir="rtl">
    روب‌دشامبر (robe de chambre) به معنی لباس خانه.

    ژ

    <li dir="rtl">
    ژامبون (jambon) از واژه jambe به معنی ساق پا گرفته شده است.
    <li dir="rtl">
    ژانر (genre)
    <li dir="rtl">
    ژست (geste)
    <li dir="rtl">
    ژله (gelée)
    <li dir="rtl">
    ژوپ (jupe) به معنی دامن و minijupe به معنی دامن کوتاه است.
    <li dir="rtl">
    ژورنال (journal) به معنی روزنامه. jour به معنی روز است.
    <li dir="rtl">
    ژیله (gilet)

    س

    <li dir="rtl">
    ساتن (satin)
    <li dir="rtl">
    سالن (salon)
    <li dir="rtl">
    سس (sauce)
    <li dir="rtl">
    سنکوپ (Syncope)
    <li dir="rtl">
    سوتین (soutien gorge)
    <li dir="rtl">
    سوژه (sujet)

    ش

    <li dir="rtl">
    شاپو (chapeau)
    <li dir="rtl">
    شارلاتان (charlatan)
    <li dir="rtl">
    شاسی (châssis)
    <li dir="rtl">
    شال (châle)
    <li dir="rtl">
    شانس (chance)
    <li dir="rtl">
    شانتاژ (chantage) ریشه آن فعل chanter به معنی آواز خواندن است
    <li dir="rtl">
    شوالیه (chevalier) به معنی اسب سوار و Cheval به معنی اسب است
    <li dir="rtl">
    شوسه (chaussée) به معنی جاده و سواره رو است و chaussure به معنی کفش است.
    <li dir="rtl">
    شوفاژ (chauffage)
    <li dir="rtl">
    شوفر (Chauffeur)
    <li dir="rtl">
    شومینه (cheminée)

    ص

    <li dir="rtl">
    صابون (savon)
    <li dir="rtl">
    صندل (sandale)

    ط

    <li dir="rtl">
    طلق (talc)

    ف

    <li dir="rtl">
    فابریک (fabrique) به معنی کارخانه
    <li dir="rtl">
    فلش (flèche)
    <li dir="rtl">
    فویل (feuille) به معنی ورقه یا برگه.

  9. #29
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    ک

    <li dir="rtl">
    کاپوت (capot)
    <li dir="rtl">
    کارتابل (cartable) به معنی کیف مدرسه
    <li dir="rtl">
    کاسکت (Casquette)
    <li dir="rtl">
    کافه (café)
    <li dir="rtl">
    کافه گلاسه (café glacé)
    <li dir="rtl">
    کامیون (camion)
    <li dir="rtl">
    کامیونت (camionnette)
    <li dir="rtl">
    کاناپه (canapé)
    <li dir="rtl">
    کتلت (côtelette) از واژه côte به معنی دنده بوجود آمده است.
    <li dir="rtl">
    کراوات (cravate)
    <li dir="rtl">
    کرست (corset)
    <li dir="rtl">
    کریدور (corridor)
    <li dir="rtl">
    کلیه (Collier) به معنی گردن‌بند و cou به معنی گردن است.
    <li dir="rtl">
    کمدی (comédie)
    <li dir="rtl">
    کنسانتره (concentré)
    <li dir="rtl">
    کنسرو (conserve)
    <li dir="rtl">
    کنسرواتور (conservateur) به معنی نگهبان و محافظ است
    <li dir="rtl">
    کنکور (concours)
    <li dir="rtl">
    کودتا (Coup d'État)
    <li dir="rtl">
    کوران (courant) به معنی جریان بیشتر برای جریان هوا به کار می‌رود.
    <li dir="rtl">
    کورس (course)
    <li dir="rtl">
    کوسن (coussin) به معنی نازبالش

    گ

    <li dir="rtl">
    گاراژ (garage) از فعل garer به معنی نگهداشتن یا پارک کردن گرفته شده است
    <li dir="rtl">
    گارسون (garçon)
    <li dir="rtl">
    گیشه (guichet)

    ل

    <li dir="rtl">
    لژ (loge)
    <li dir="rtl">
    لوستر (lustre)
    <li dir="rtl">
    لیسانس (licence)

    م

    <li dir="rtl">
    مامان
    <li dir="rtl">
    مانتو (manteau)
    <li dir="rtl">
    مانکن (mannequin)
    <li dir="rtl">
    مایو (maillot)
    <li dir="rtl">
    مبل (meuble)
    <li dir="rtl">
    مرسی (merci)
    <li dir="rtl">
    مزون (maison) به معنی خانه است
    <li dir="rtl">
    مغازه (magasin) خود در اصل از عربی مخزن.
    <li dir="rtl">
    موزه (musée)
    <li dir="rtl">
    موکت (moquette)
    <li dir="rtl">
    میزانسن (mise en scene)
    <li dir="rtl">
    میلیارد (milliard)

    ن

    <li dir="rtl">
    نایلون (nylon)

    و

    <li dir="rtl">
    وانیل (vanille)
    <li dir="rtl">
    ویتامین (vitamine)
    <li dir="rtl">
    ویترین (vitrine)
    <li dir="rtl">
    ویراژ (virage)
    <li dir="rtl">
    ویلا (villa)

  10. #30
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض ارتباط زبان فارسي و ساير زبان ها

    آتابای: شخص بزرگ و مالدار و نام یکی از طوایف بزرگ ترکمن که در حدود اترک بسر میبرند.

    آداش : ( آتاش ) : همنام -هم اسم - دو تن که یک نام داشته باشند هر کدام نسبت به دیگری آداش خوانده میشود .

    آغل : جائی در کوه یا خانه که برای جا دادن گوسفند در شب درست میکنند - لانه مرغ خانگی - در فارسی بضم غین تلفظ میکنند .

    آق سقال : ( آق سقل ) : ریش سفید - بزرگتر و سردسته .

    آقشام : غروب - هنگام غروب - شامگاه و شیپوری که هنگام غروب در سرباز خانه میزنند .

    آلاچق : ( آلاچیق ) : نوعی از خیمه - خانه چوبی و سایبانی که در باغ یا صحرا درست میکنند .

    آلتون : زر - طلا -زر سرخ - و نامی از نامهای زنان و کنیزکان ترک .

    آلش : ( آلیش ) : عوض و بدل - تعویض - تبدیل .

    اتابک : (اتابیگ ) : اتا بمعنی پدر و بیگ بمعنی بزرگ - پدر بزرگ - مربی - مربی کودک بخصوص مربی شاهزادگان - وزیر بزرگ .

    اتالیق : شوهر مادر - مربی - نگهبان - محافظ .

    اتراق : (اوتراق ) : توقف مسافر در جائی میان راه - اقامت موقت در منزلی میان ره .

    اجاق : (اجاغ ) : دیگدان - جائی که دیگ بگذارند و برای پختن چیزی - بمعنی خاندان و دودمان - مرشد و پیر و صاحب کشف و کرامات نیز میگویند .

    اردک : مرغابی - یکی از طیور که در آب شنا میکند و در هوا نیز میپرد منقار پهن و پاهای پرده دار و پرهای رنگین دارد .

    ارسلان : شیر - شیر درنده - مجازا" مرد شجاع و نامی از نامهای ترکی .

    اصلان : ارسلان - شیر - شیر درنده .

    افندی : آقا - صاحب - مالک - این کلمه در ترکی عثمانی بطریق احترام بجای کلمه آقا به علما و نویسندگان و سایر اشخاص اطلاق شده است .

    ایاق : ( آیاق ) : پا

    ایل : طایفه - قبیله - گروه مردم چادر نشین .

    ایلچی : سفیر - فرستاده مخصوص .

    ایلخان : رئیس ایل - سرپرست ایل - خان قبیله .

    ایلغار : حرکت سریع سپاهیان بطرف دشمن - یورش - هجوم - تاخت و تاز - شبیخون .

    باتلاق : آبگند - لجن زار - مرداب - زمین پر گل و لای که عبور از آن دشوار باشد .

    باجناق : دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند هر کدام نسبت به دیگری باجناق خوانده میشود در فارسی همزلف میگویند .

    باجی : خواهر - همشیره .

    باسلق : ( باسدق ) : نوعی شیرینی که با نشاسته و شکر و مغز گردو بشکل لوله درست میکنند و به نخ میکشند .

    بایقوش : جغد - بوم - بوف - در فارسی بیغوش میگویند .

    بنجاق : ( بنچاق ) : قباله - قباله ملک - سند کهنه و قدیمی .

    بهادر : شجاع - دلیر - دلاور - پهلوان .

    بیگ : امیر - بزرگ - سرکرده - عنوانی که در قدیم به شاهزادگان و امیران و فرماندهان سپاه یا سران قبیله داده میشد .

    بیگم : خانم - بانو - خاتون .

    بیوک : بزرگ .

    ترلان : ( طرلان ) : پرنده ایست شکاری از نوع باز به رنگ سیاه یا زرد و دارای چنگالهای قوی و منقار خمیده .

    تیول : ملک و آب و زمینی که در قدیم از طرف پادشاه به کسی واگذار میشد که از درآمد آن زندگانی کند .

    جار :بانگ - فریاد _ داد .

    جارچی : جار زننده _ کسی که در کوچه و بازار مطلبی یا حکمی را با آواز بلند به اطلاع مردم برساند .

    چاپار : پیک _ نامه بر _ نامه رسان _ قاصدک _ پست .

    چاتمه : وضع و شکل چند تفنگ که ته آنها رابا اندکی فاصله از هم بزمین بگذارند و سر آنها را بهم تکیه بدهند که بشکل مخروط درآید .

    چارغ : ( چارق ) : نوعی کفش چرمی که بندها و تسمه های دراز دارد و بند های آن به ساق پا پیچیده میشود .

    چخماق : ( چاخماق) : آتش زنه _ قطعه آهن که به سنگ بزنند تا جرقه تولید شود و در قدیم با آن آتش روشن میکردند _ و نیز آلتی است که در تفنگ که وقتی به ته فشنگ میخورد گلوله محترق میشود .

    چکمه : موزه _ نوعی کفش ساقه بلند که ساق آن تا زیر زانو میرسد و بیشتر هنگام اسب سواری به پا میکنند .

    چلبی : عنوانی که در قدیم در زبان ترکی عثمانی به علما و ادبا و شاهزادگان اطلاق میشده بجای خواجه و سرور و آقا .

    چماق : (چوماق ) : چوب دستی بزرگ و کلفت _ گرز _ گرز شش پر .

    خاقان : در سابق لقب پادشاهان چین و ترکستان بوده بمعنی خان _ خانان یا پادشاه.

    خان : رئیس _ امیر _ رئیس ایل _ در قدیم عنوان امرا و روسای قبایل ترک و تاتار بوده در فارسی پیش از نام یا بعد از نام شخصی افزوده میشود در عربی نیز خان میگویند و جمع آن خوانین است .

    قیمه : گوشت خردکرده و خورشی که با گوشت ریز کرده درست کنند .

    قوش : قرقی _ پرنده ای است شکاری دارای نوک خمیده و پنجه های قوی و پرهای بلند .

    قابلمه : ظرف فلزی بزرگ دردار که در آن خوراک میریزند یا چیزی در آن میپزند .

    قاپو : در _ در بزرگ _ دروازه .

    قاپوچی : دربان .

    قاتمه : رشته _ رشته پشمی ضخیم .

    قاچ : یک سمت بریده شده از خربزه یا هندوانه _ شکاف _ ترک _ قاش هم میگویند . قاچ در ترکی به معنی تکه و پاره یا چند عدد از چیزی است .

    قاچاق : تردستی _ کاری که پنهانی و با تردستی انجام شود _ خرید و فروش کالاهایی که در انحصار دولت و یا معامله آنها ممنوع باشد _ وارد یا صادر کردن کالاهایی که ورود و صدور آنها ممنوع است . قاچاق در ترکی بمعنی فراری است .

    قاچاقچی : کسی که اشیا قاچاق خرید و فروش کند .

    شلتاق : نزاع و مرافعه _ همهمه و غوغا _ اجحاف و تعدی .

    سورتمه : وسیله نقلیه کوچک و بی چرخ که در مناطق قطبی بوسیله اسب یا سگ یا گوزن قطبی روی برف کشیده میشود .

    ساچمه : گلوله ریز سربی که در تفنگهای شکاری بکار میرود .

    دیلماج : مترجم _ کسی که سخنی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند .

    دیشلمه : ( دشلمه ) : چای تلخ _ چائی که قند یا شکر میان آن نریزند و قند را در دهان بگذارند و چای را روی آن بنوشند .

    قنداق : قسمت ته تفنگ که از چوب ساخته میشود _ پارچه ای که کودک شیر خوار را در آن میبندند _ قنداقه هم میگویند .

    قشلاق : گرمسیر _ سرزمین گرم که مردم چادرنشین زمستان را در آنجا بسر میبرند .

    قزل : سرخ _ بمعنی طلا و رنگ طلائی نیز گفته میشود .

    قراول : نگاهبان _ دیدبان _ سربازی که در جائی برای کشیک و نگهبانی گماشته شود .

    قراقروت : ( قره قروت ) کشک سیاه

    قالپاق : ( قلپاق ) : کلاه پوستی _ صفحه فلزی گرد که در چرخ اتومبیل برروی پیچ و مهره های چرخ نصب میکنند .

    گلن گدن :آلتی است در تفنگ كه فشنگ را در مخزن وارد و خارج میكند .

    گلین : عروس .

    یاسا : رسم و آیین _ قاعده و قانون _ حكم و امر پادشاه _ مجازات _ یاساق و یساق هم گفته میشود . این كلمه مغولی است و در دوره مغول متداول بوده .

    یاشماق : نقاب _ نقابی كه سابقا" زنان ترك بر چهره خود می انداختند در فرانسه نیز yachmak میگویند .

    یاغی : كلمه مغولی بمعنی سركش _ نافرمان _ گردنكش .

    یتاق : ( یتاغ ) : پاس _ كشیك _ نگهبانی _ حفظ و حراست .

    یراق : اسلحه از قبیل شمشیر و سپر و تیر و كمان و تفنگ و امثال آنها - و نیز بمعنی زین و برگ اسب - و نوار كه از مفتولهای نازك فلزی می بافند .

    ییلاق : سردسیر - كوهپایه و جای سرد _ محل خوش آب و هوا در خارج شهر كه در فصل تابستان در آنجا بسر میبرند .

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •