معروف است که در پرتغال دو نفر به نام ژوزه مشهور هستند یکی ساراماگوا است و دیگری مورینیو.
رمان کوری حاصل کار نویسنده ی نوبل دریافت کرده ی پرتغالی، ژوزه ساراماگواست . رمان "کوری" در سال 1995 در پرتغال انتشار یافت و به سرعت به زبانهای دیگر ترجمه گشت و جزو بهترین های نویسنده اش لقب گرفت.
کوری اینقدر واسه نویسنده اش خوب بود که استاد یک دنباله ای به نام بینایی نیز در سال 2004 بر رمان بنویسد . رمان بینایی هم شباهت هایی با کوری دارد و شخصیت هایش شبیه هم هستند.
در نهایت اگر بخواهیم از تاثیر کار استاد بگیم باید اشاره ای هم به فیلم "کوری (میرالس)" کنیم . فیلمی که مثل همه ی فیلمهایی که از رمانهای مشهور اقتباس می شوند اثر دندان گیری از کار در نیامد. در فیلم نقش دکتر را مارک روفالو و زن دکتر را جولیان مور بازی می کنند .
دوستانی که آثار ساراماگوا را دنبال می کنند ویژگی بارزی در آثارش پیدا می کنند . یکی از این ویژگی ها استفاده از جملات بلند است . در کوری هم این خصوصیت وجود دارد .جملاتی که حتی بعضا به نصف یک صفحه نیز می رسند.یک سبک دیگر که در کوری مشاهده می شود این است که جملات علامت نقل قول ندارند و مشخص نمی شود که چه کسی نقل کننده آن جمله بوده است .
نکته ی دیگر که حتما واستون جالب توجه بوده ، بی نام بودن شخصیت ها در طول داستان است . مثلا ما می بینیم که نوشته شده زن دکتر و اسمش را نمی دانیم یا دزد ماشین یا دختری که عینک آفتابی زده بود و.....
این قضیه به نظر من باعث می شود بیشتر ذهنمون رو بکار ببریم و همه این ها رو در ذهنمون توصیف کنیم . بعضی از این اسامی تا حدودی تمسخر آمیز هم هستند و جنبه ی کنایی هم دارند مثلا پسرک لوچ .
استاد برای اینکه قضیه به کشور و فرهنگ خاصی محدود نشود و جهانشمول باشد از نامگذاری و دادن اطلاعات از مکان وقوع حوادث آگاهانه اجتناب می ورزد. ما اطلاعات کمی از شهر ، فرهنگ و کشور در رمان دریافت می کنیم . فینچر هم در سینما و در شاهکار ماندگارش "هفت" از این حربه استفاده کرد و از نام گذاری شهری که ماجرا در آن اتفاق می افتاد اجتناب کرد.
در انتهای داستان مقصود ساراماگوا نه تنها نجات این افراد از کوری به شکل فیزیکی که نجات معنوی شان منظور اوست . کوری پرسش های فراوانی را پیش روی ما می گذارد و از جهان وحشتناکی برای ما حرف می زند . خواننده وقتی رمان را تمام می کند شاید خدا رو شکر کند که همچنین اتفاقی نیفتاده است اما چه کسی از آینده خبر دارد . فضای دهشتناکی که استاد در رمان به تصویر می کشد نقدی است جدی بر تمدن و زندگی اجتماعی ما انسان ها !
باز هم حرف دارم اما منتظر می مونم تا دیگران هم در بحث ها شرکت کنند.