تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 27

نام تاپيک: هوش ، حافظه و خلاقيت

  1. #11
    آخر فروم باز Boye_Gan2m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Road 2 Hell
    پست ها
    1,216

    پيش فرض یادگیری و شعارزدگی

    يادگيري يك لذت است ، اما چه بر سر آن آمده است ؟ چرا از يادگيري لذت نمي بريم و لذت‌هاي ديگر را به آن ترجيح مي‌دهيم ؟ يك واقعيت مسلم درباره وضع فعلي يادگيري و دانايي اين است كه آنها به صورت سوژه‌هاي شعاري درآمده‌اند . همه از بزرگ و كوچك ، رئيس و زيردست ، دولتمرد و شهروند درباره شان و منزلت دانايي و دانستن ، حرف‌هاي قشنگ مي‌زنند همه مي‌گويند يادگيري چيز خوبي است ، همه مي گويند يادگيري امري ضروري است ، مي‌گويند زندگي بدون يادگيري معنا ندارد ؛ اما واقعيت‌هاي جامعه ما چيز ديگري را نشان مي‌دهد . يكي از بلاهايي كه بر سر يادگيري آورده‌ايم ، اين است كه آن را بيش از حد ، شعاد زده كرده‌ايم . چقدر بايد تاسف خورد كه بيشتر احاديث و سخنان ائمه و بزرگان در باب يادگيري و دانش ، در سخنراني افراد فقط براي خالي نبودن عريضه و درموقعيت‌ها و مكان‌هاي مختلف ( به صورت نوشته هايي بر روي پارچه و كاغذ ) فقط براي قشنگي و ژست عالمانه مورد استفاده قرار مي‌گيرند .
    خيلي از افراد در جامعه ما بلدند درباره ضرورت و منزلت ياديگري و دانايي ، نطق غرايي بكنند ، اما در عمل كاري انجام نمي‌دهند . شعار زدگي يادگيري آفت‌هاي زيادي در جامعه ما ايجاد كرده است :
    خودفريبي ناشي از توجه به ظواهر موضوع .
    جدي تلقي نشدن جايگاه يادگيري در زندگي مردم
    انحراف در علت يابي و آسيب شناسي معضلات فرهنگي
    عدم استفاده صحيحي از موقعيت هاي علمي
    تنزل جايگاه و شان دانايي و استفاده ابزاري و تشريفاتي از دانش افزايي
    ساده انگاري و ساده انديشي درباره يادگيري و دانايي .
    فرض كنيد خبرنگار هستيد ميكروفون را در دست بگيريد و از دانش ‌آموزان و دانشجويان سوال كنيد چرا درس مي‌خوانيد ؟ از معلم و استاد سئوال كنيد چرا دوست داريد فرزندتان درس بخواند ؟ از مردم كوچه و بازار سوال كنيد آيا يادگيري خوب است ؟ به طور حتم جواب‌هاي قشنگي خواهيد شنيد . حرف‌هاي گنده گنده و سطح بالا از كوچك‌ ترها و حرف هاي عالمانه و خير خواهانه از بزرگ‌ترها . اما حيف كه فقط حرف‌ها قشنگند ولي چيزي از واقعيت‌هاي تلخ جامعه نمي‌كاهند . ياديگري يك لذت است . اما نه يادگيري شعار زده و تشريفاتي . لذت يادگيري ، به جاي حرف‌و شعار به باور نياز دارد به فرصت هايي براي چشيدن اين لذت نياز دارد و به شعف و عطش دروني نياز دارد . لذت يادگيري را با هيچ توجيه و شعاري از خود دريغ نكنيد .


    يادگيري و دانش آموز
    يكي از سوژه هاي مورد توجه اكثر خانواده‌ها مسائل تحصيلي فرزندان است . والدين دوست دارند فرزندانشان بيشترين و بهترين پيشرفت تحصيلي را داشته باشد و از طرف ديگر ، افت تحصيلي ، براي آنها موضوعي غير قابل پذيرش است . والدين از اين كه فرزندانشان به هنگام ورود به دوره‌هاي راهنمايي و متوسطه دچار افت مي‌شود ، متعجب شده و سئوال مي‌كنند كه چرا ديگر فرزندشان انگيزه اي براي درس خواندن ندارد؟ دريافتن دلايل ضعف و مشكلات تحصيلي دانش آموزان عمدتاً به مسائلي از قبيل تنبلي و بي خيالي و بازيگوشي استناد مي‌شود . ولي آيا اين همه داستان است ؟
    به جرات مي توان گفت كه والدين مدارس معلمان و ساير افراد در ارتباط با موضوع مسائل تحصيلي دانش آموزان ، بسيار ساده انگارانه و سطحي رفتار مي كنند . كمتر كسي است كه در علت يابي افت تحصيلي به ” لذت يادگيري ”‌ نيز توجه كند .
    به چندين و چند دليل ، ما يعني مدرسه و والدين كاري مي‌كنيم كه لذت يادگيري از دانش آموز گرفته مي‌شود . وقتي اين لذت كم مي‌شود و يا از بين مي‌رود طبعاً افت انگيزه و به دنبال آن افت تحصيلي پيش مي آيد . و ما چه مي كنيم تا اين افت ها جبران شود ؟
    اگر درك كنيم كه ” ياديگري لذت است ” شايد بهتر بتوانيم پي ببريم كه چرا از تلاش هايمان كمتر نتيجه مي‌گيريم ؟ مگر مي‌توان در كسي به زور انگيزه ايجاد كرد ؟ مگر لذت بردن از چيزي مي‌تواند تحميلي باشد ؟ چه پيش مي‌آيد كه يك دانش آموز كنجكاو و علاقمند به يادگيري ، در 6 سالگي به تدريج به فردي بدون انگيزه تبديل مي‌شود ؟ يك دليل عمده آن همين است كه فرايند ياددهي يادگيري در جامعه ما نه تنها منطقي نيست ، بلكه گاهي جنبه منفي هم دارد . مدارس و كلاس‌هاي ما گاهي نه تنها ايجاد انگيزه نمي‌كنند ، بلكه انگيزه هاي داشته را هم از بين مي‌برند . بازخواست‌هاي معلم و والدين از درس و مشق ، امتحانات ، سخت گيري ها و كنترل‌ها ، تكاليف تحميلي و غير فعال ، تاكيد صرف و جايزه و ايجاد انگيزه‌هاي بيروني و ساير موارد ، منجر به يك نتيجه مي شوند : يادگيري از عملي اختياري به عملي اجباري تبديل مي‌شود . در اين وضعيت كودك يا نوجوان ، ديگر از يادگيري لذت نمي‌برد و آن راكاري براي خودش نمي‌داند . چرا بعضي از دانش آموزان به تدريج از درس و مدرسه نيز بيزار مي‌شوند ؟ آيا اين پديده ذاتي است ، يا محصول اكتساب است ؟‌چرا به جاي آنكه موقعيت هايي براي لذت بردن از يادگيري تدارك ببينيم ، كاملاً برعكس عمل كرده و موقعيت‌ها و فرصت‌ها را عليه ” لذت ياديگري ” به كار مي‌گيريم ؟ نيت مدارس و والدين خيرخواهانه است اما اين خيرخواهي با ناشيگري و ناكارآمدي توام شده و بازخوردي منفي برجاي مي‌گذارد . در بيشتر تلاش‌هاي مدارس و والدين براي ارتقاء و انگيزه تحصيلي و ايجاد زمينه براي پيشرفت تحصيلي نوعي از زور و تحكم نهفته است . البته دليل اصلي استفاده از چنين روشهايي بي‌حوصلگي و تسريع در نيل به نتيجه است .
    اگر به مشكلات تحصيلي دانش آموزان ، از زوايه ” لذت يادگيري ” نگاه كنيم ، به طور حتم دريافتن راهكارهاي اصلاحي نيز به نتايج متفاوتي خواهيم رسيد . اصلاً كسي به اين نكته توجه دارد كه بزرگترين وظيفه آموزش و پرورش ، ياد دادن نيست ، بلكه ايجاد شوق يادگيري است . آموزش و پرورش ايران در اين باره چگونه عمل مي كند .
    چون نمي‌توانيم شوق يادگيري را در سطح گسترده ايجاد كنيم ، لذا از چند موفقيت علمي دانش آموزان در مسابقات و المپيادها ذوق زده مي شويم مدارس ما بيش از هر چيز به روح جديدي از جنس لذت يادگيري نياز دارند . با علم كردن شاگر اول‌ها ، المپيادي‌ها ، برندگان مسابقات ، تيزهوش‌ها ، موفقيت هاي مدارس برخوردار و غيره ، ضعف هاي خود را در عدم ايجاد شوق يادگيري و تحرك علمي مي پوشانيم . منطقي بيانديشيم ، اگر ما به جاي دانش آموزان امروزي بوديم چه مي‌كرديم ؟ آيا وقتي شرايطي فراهم مي آوريم كه دانش آموز از يادگيري لذت نمي برد ، حق داريم كه افت تحصيلي را غير عادي تلقي كنيم ؟ آيا در چنين شرايطي مي‌توان انتظارداشت كه كسي كشته و مرده يادگيري باشد ؟!

  2. #12
    آخر فروم باز Boye_Gan2m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Road 2 Hell
    پست ها
    1,216

    پيش فرض

    راهکارهاي افزايش هوش و غلبه بر فراموشي




    مغز از دو نوع سلول تشکيل يافته است. نوع اول نورون‌ها(neuron) يا سلول هاي عصبي هستند که در زمان جنيني تشکيل شده و پس از تولد بر مقدار آن‌ها افزوده نمي‌شود. اما فعاليت‌هاي ذهني مي‌تواند آنها را پربارتر و حجيم‌تر کند.

    نوع دوم سلول‌هاي پشتيبان يا نوروگليا (neuroglia) هستند. نوروگليا بافت پيوندي است که بافت عصبي را حمايت مي کند و کار تغذيه و بازسازي اندامک‌هاي نورون‌ها را به عهده دارند و بر خلاف نورون‌ها مي‌توانند تا لحظه مرگ تکثير پيدا کنند. با حجيم‌تر شدن نورون‌ها، تعداد سلول‌هاي پشتيبان زياد شده و با افزايش آن‌ها، نورون‌ها قابليت بيش‌تري پيدا مي‌کنند. مثلاً مغز انيشتين علاوه بر چين و شکنج‌هاي عميقي که دارد حاوي سلول‌هاي حمايت‌گر بسيار زيادي نيز هست. مثال ديگر مغز راننده‌هاي کاميون يا تاکسي است؛ آن قسمت از مغز که مربوط به نقشه‌يابي فضايي است، در اين افراد رشد بيش‌تري داشته و داراي سلول‌هاي حمايت‌گر بيش‌تري است.

    تحقيقات اخير نشان مي‌دهد افرادي که مهارت‌هاي شغلي بالايي دارند، مثل مهندسين، معلمين و پزشکان داراي سيناپس‌هاي مغزي بيش‌تري هستند. سيناپس (synapse) به محل اتصال و تماس دو نورون يا نورون با ماهيچه گفته مي‌شود. هرچه فعاليت يک عضو ظريف‌تر باشد، سيناپس‌هاي عصبي در آن عضو بيش‌تر خواهد بود.

    با استفاده از چند راه ساده ي زير مي‌توانيد توانايي سلول‌هاي مغزي را تا سال‌هاي زيادي حفظ کنيد.



    1- ورزش کنيد

    دانشمندان يک موسسه تحقيقات بيولوژيکي دريافتند که در مغز موش‌هاي بالغي که تحت برنامه ورزشي قرار گرفته‌اند، توليد سلول‌هاي مرکز حافظه (هيپوکامپ) افزايش داشته است. پس نتيجه مي‌گيريم ورزش‌کاران (حتي غيرحرفه‌اي‌ها) خيلي باهوش‌تر از افرادي هستند که يک گوشه نشسته و در Chat Roomها وقت مي‌گذرانند. از طرف ديگر ثابت شده است که انجام حرکات ورزشي دلخواه، چند برابر بيش‌تر از انجام يک سري حرکات ورزشي غيرمتنوع تأثير خواهد داشت.

    پس سعي کنيد از ورزش لذت ببريد، نه اين که به صورت اجباري و اکراه آن را انجام دهيد و اگر به يک رشته ورزشي علاقه داريد، دنبال آن را بگيريد. جهت تقويت پشت کار براي ادامه ورزش، داشتن يک دوست هم‌پا بسيار مفيد مي‌باشد.



    2- ذهن خود را ورزش دهيد

    با استفاده از سلول‌هاي خاکستري مغز و وادار کردن آن‌ها به فعاليت در زمينه‌هاي مختلف، مغز را ورزش دهيد. با راه‌هاي بسيار ساده مي‌توانيد به رشد و ترميم سلول‌هاي عصبي و افزايش شاخه هاي سلول هاي عصبي (دندريت) کمک کنيد. فکر کردن به چيزهاي زيبا و مثبت يک راه است. استفاده از کلمات جديد و تجربه مزه‌ها و بوهاي جديد، تغيير مسير هر روزه و رفتن از يک راه جديد، همه باعث مي‌شود که اعمال شما در کورتکس مغز تجزيه و تحليل شود. کورتکس عالي‌ترين لايه مغز است که کارهايي را که نياز به درک و تيزذهني دارد انجام مي‌‌دهد. اعمالي که براي ما به‌صورت عادت در مي‌آيند، از سطح کورتکس پايين آمده و در بصل‌النخاع انجام مي‌شوند. پس با تغيير عادت مي‌توانيم کورتکس خود را از بي‌فعاليتي خارج کرده و از آن کار بکشيم.

    پس، از عادت‌هاي فيزيکي و روش‌هاي روزمره ي خود فاصله بگيريد و به دنياي ناشناخته‌ها و تجربيات جديد سلام کنيد.



    3- از غذاهاي دريايي تناول کنيد

    روغن اُمگا-3 که در گردو، دانه‌کتان و غذاهاي دريايي به وفور وجود دارد، تقويت کننده قلب و مغز شناخته شده است. اُمگا-3 داراي خواص و اثرات مفيد فراواني در بدن انسان است. يکي از اين فوايد عبارت است از تسهيل جريان خون به مغز. تجربه نيز ثابت کرده است کساني که موجودات دريايي قسمت عمده غذاي آن‌ها را تشکيل مي‌دهد، کمتر در معرض سکته، فشارعصبي، کمبود تمرکز و حافظه هستند.

    به تازگي مکمل‌هاي غذايي زيادي مخصوص کودکان وارد بازار شده است که در ترکيبات آن‌ها اُمگا-3 قرار دارد. براي دريافت اُمگا-3 ، مصرف سه وعده غذاي دريايي مانند ماهي سالمون، ساردين، تن و ... در هفته توصيه مي‌شود. به ياد داشته باشيد که ماهي‌هاي چرب آب‌هاي سرد حاوي اُمگا-3 بيش‌تري مي‌باشند.

    تخم‌مرغ‌ حاوي اُمگا-3 نيز مي‌تواند تا حدودي تأمين‌کننده اين ماده مهم براي بدن باشد. به تازگي در کشور انگلستان شيرهاي حاوي اُمگا-3 نيز با نام « Super Milk » به بازار عرضه شده که مانند تخم‌هاي حاوي اُمگا-3 ، براي کساني که نمي‌توانند از ماهي استفاده کنند، ارزش‌مند مي باشد.

    مصرف غلات و حبوبات پخته را نيز فراموش نکنيد.



    4- مصرف چربي را به حداقل ممکن برسانيد

    چربي‌ها قادرند حواس ذهني شما را کاهش دهند. پژوهشي در دانشگاه تورنتو نشان داد، مهارت‌هاي ذهني مانند حافظه، هوشياري، تشخيص، فاصله و يادگيري قوانين، در موش‌هايي که رژيم غذايي با چربي 40 درصد داشته اند، فروکش کرده است. اين علايم با مصرف چربي‌هاي اشباع شده تشديد يافت. علت اين امر عبارت است از:

    1- مقدار چربي خون را بالا برده و جريان خود را کندتر مي‌کند. بنابراين اکسيژن رساني به اعضاء، خصوصاً مغز کاهش پيدا مي‌کند.

    2- افزايش چربي مي‌تواند باعث کند شدن متابوليسم گلوکز که منبع عمده انرژي سلول و تنها منبع انرژي سلو‌ل‌هاي مغزي است، شود. چربي‌هاي اشباع در گوشت و مواد لبني يافت مي‌شوند.

    بنابراين بهتر است گوشت بدون چربي و مواد لبني کم چرب استفاده کنيد. از ماهي، حبوبات مانند لوبيا و عدس و بنشن و ... زياد مصرف کنيد. سعي کنيد نياز روزانه بدن به چربي را با خوردن روغن هاي گياهي مانند: روغن زيتون، کانولا(گلزا)،آفتابگردان،سو يا و دانه‌هاي روغني مانند گردو و فندق تأمين کنيد و تا حد امکان از مصرف روغن‌هاي جامد و مواد غذايي سرخ شده به خصوص چيپس، پرهيز کنيد.



    5- از مصرف ميوه و سبزي غافل نشويد

    سبزيجات برگ سبز تأمين‌کننده ويتامينe مي‌باشند. افزايش مصرف اين ويتامين از طريق غذا مي‌تواند تأخير در تحريک سلول‌هاي عصبي را در افراد آلزايمري (فراموشي دوران پيري) بهبود دهد. هم‌چنين مصرف ميوه‌ها و سبزيجات تازه، فلفل و مرکبات که غني از ويتامين C هستند مي‌تواند از آسيب رشته هاي عصبي جلوگيري کند. هم‌چنين کمبود ويتامين B1 در بيماران دچار آلزايمر ديده شده است. بنابراين با مصرف سبزيجات و ميوه‌هاي تازه، ويتامين‌ها و املاح مورد نياز بدن خود را تأمين کنيد.

    6- از مواد الکلي پرهيز کنيد

    فردي که مرتباً از مشروبات الکلي استفاده مي‌کند، حافظه، عکس‌العمل و توانايي ذهني کندي دارد. توانايي بدني و ذهني در اين معتادان الکلي کم کم رو به انحطاط مي‌رود مثلاً ضربه زدن، نشانه‌گيري هدف و... .

    مطالعات انجام شده روي موش‌ها نشان داده است الکل و نوشيدني‌هاي الکلي از توليد سلول‌هاي جديد مغزي در هيپوکامپ جلوگيري مي‌کند. يعني الکل نه تنها موجب کاهش توانايي سلول‌هاي مغزي مي‌شود، بلکه از ترميم و رشد مجدد آن‌ها نيز جلوگيري مي‌کند.

  3. #13
    داره خودمونی میشه Faani's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    پست ها
    69

    پيش فرض یادگیری های شبانه تنها منجر به یادآوری نوک زبانی می شود

    یادگیری های شبانه تنها منجر به یادآوری نوک زبانی می شود / انقباض بدن داوطلب مضطرب کارکرد حافظه را مختل می سازد
    تحقیقات اخیر نشان می دهد که یادگیری های شبانه در طول زندگی بر اثر پائین بودن میزان پروتئین هسته های سلولی مغز در شب به هیچ وجه موثر نبوده و این نوع یادگیری ها جز اتلاف وقت نخواهد بود و تنها منجر به یادآوری های نوک زبانی در هنگام پاسخ دادن به سئوالات می شود.
    دکتر "محمد رضا افضل نیا" در گفتگو با خبرنگار دانشگاهی "مهر" افزود: به طور کلی یکی از عواملی که در یادگیری و یادآوری تأثیر زیاد دارد، اضطراب است. این عامل موجب برانگیختگی و آشوب درونی می شود که از لحاظ فیزیولوژیکی 17 تغییر مهم را در عملکرد دستگاه های بدن به وجود می آورد. این حالت طور مستمر در مغز حالتی تحمیلی مانند کودتای نظامی ایجاد می کنند.

    وی ادامه داد: بر اثر آدرنالین بالا به هنگام اضطراب، تغییرات کارکردی در سیستم ادراکی و واکنش های بدن به وجود می آید. در این هنگام مردمک چشم بیش از اندازه معمول گشاد شده و کارکرد سلول های مخروطی آن دچار اختلال می شود در نتیجه ظرافت ها و جزئیات کمتری از یک سئوال مد نظر قرار گرفته می شود و تنها سلول های میله ای که مسئول ادراکات کلی از محیط است، فعال می شوند.

    این روانشناس شناختی اظهار داشت: بدن و ماهیچه های داوطلب مضطرب دچار انقباض شده و آرامش سلب می شود و به دنبال آن کارکرد حافظه نیز مختل، تمرکز و بازیابی اطلاعات از حافظه با مشکل مواجه می شود.

    وی اظهار داشت: در چنین شرایطی فراشناخت نیز مختل می شود و فرد به درستی نمی داند تا چه اندازه موضوعی را که فراگرفته است، می داند و ارزیابی درستی از اطلاعات آموخته شده ندارد. همچنین توجه نیز نقش فعال و همیشگی خود را در دالان یادگیری و یادآوری مطالب از دست می دهد.

    این روانشناس شناختی گفت: از نظر شناختی توجه، نقش اصلی را در یادگیری و یادآوری آموخته ها ایفا می کند و بدون آن کمتر چیزی به ادراک پایدار می انجامد حال آنکه اضطراب زیاد بیشترین تأثیر را بر همین اهرم یادگیری خواهد گذاشت.

    وی داشتن اعتماد به نفس را یکی از عواملی دانست که در کنترل اضطراب موثر است و اظهار داشت: داوطلبی که در بلندمدت در زندگی خود احساس امنیت روانی را به همراه تقویت های شناختی و رفتاری زیاد تجربه کرده است، دارای اطمینان به خود بالا است و کنترلش بر اضطراب در مواقع آزمون های مهم بیشتر است.

    افضل نیا خاطرنشان کرد: فردی که در آستانه امتحانات بزرگ است، بر اثر اضطراب به کلی موقعیت خود را از دست می دهد و مدام خود را در مقایسه با رقبا ارزیابی می کند و دچار خود سرزنشی یا تقلید کورکورانه از اعمالی که دیگر داوطلبان ممکن است انجام دهد می شود.

    وی ادامه داد: داوطلب کنکور بهتر است در این برهه از زمان، به مرور دانسته های قبلی بپردازد و با آرامش و سلطه بیشتر دانش خود را کنترل و هدایت کند.

    عضو انجمن روانشناسان شناختی ایران با اشاره به نقش خواب در افزایش یادگیری گفت: یادیگری های اخیر بدون خواب کافی پس از آن، به طور موثر به حافظه درازمدت سپرده و تثبیت نمی شود لذا به داوطلبان کنکور توصیه می شود روزهای قبل از آزمون خواب و تغذیه کافی و مناسب داشته باشند.

    وی تأکید کرد: تحقیقات اخیر نشان می دهد که یادگیری های شبانه در طول زندگی بر اثر پائین بودن میزان پروتئین هسته های سلولی مغز در شب به هیچ وجه موثر نبوده و این نوع یادگیری ها جز اتلاف وقت نخواهد بود و تنها منجر به یادآوری های نوک زبانی در هنگام پاسخ دادن به سئوالات می شود.

    دکتر افضل نیا یادآور شد: خواب های پراکنده در روز نمی تواند جایگزین خواب به هنگام و پیوسته شبانه باشد. خوابهای در طول روز تنها پس از 4 ساعت فعالیت مسمتر مغزی به اندازه 10 تا 15 دقیقه و جهت استراحت مغز مفید است.

    عضو انجمن روانشناسان انگلستان اظهار داشت: مصرف مواد غذایی چون نخود و کشمش، زرده تخم مرغ و جگر جهت تغذیه نورون های یادگیرنده مغزی، ادویه جات، بادام و روغن ماهی برای تقویت حافظه و قهوه (البته نه برای بیدار ماندن بیشتر در شب) مفید است و کشیدن نفس عمیق جهت انبساط عروق و رساندن اکسیژن به مغز توصیه می شود.

  4. #14
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض افزايش فعاليت ذهني با داشتن روحيه شاد

    رفتارها - ترجمه-مرجان رودبار محمدي:
    روحيه شاد و رفتارهاي مثبت خلاقيت ذهني را افزايش مي‌دهد.

    ديدن دنيا با عينک خوش‌بيني صرفاً يك شعار نيست و محققان نتايج فوق‌العاده آن را اثبات كرده‌اند. شواهد زيادي به اين نکته اشاره مي‌کند که وضعيت روحي ما تأثير مستقيم بر روند پردازش اطلاعاتي که از طريق چشم کسب مي‌کنيم دارد.

    طبق مطالعات جديدي که در هفته‌نامه آکادمي ملي علوم منتشر شده، محققان به اين نتيجه رسيده‌اند كه افرادي که از روحيه شادي برخوردار هستند، ذهن آرامي دارند و قادرند توانايي‌هاي ذهني خود را افزايش دهند. البته آنها اذعان كرده‌اند كه داشتن اين‌چنين روحيه شادي ممکن است منجر به اختلال حواس شود.

    دکتر آدام آندرسون استاد روانشناسي دانشگاه تورنتو و نويسنده برجسته علوم و تحقيقات مي‌گويد داشتن روحيه شاد و رفتارهاي مثبت، دقت و توجه فرد را تحت تأثير قرار مي‌دهد و مي‌تواند ميدان ديد را وسيع‌تر کند.

    در يک تحقيق که توسط اساتيد انجام شد، از داوطلبان خواسته شد دو نوع مسئله را بررسي کنند. براي تجربه کردن وضعيت‌هاي مختلف، داوطلبان به موزيک شاد و غمگين گوش کردند و از آنها خواسته شد در مورد موضوعات شاد و غمگين فکر کنند. داوطلبان هنگامي که در يک موقعيت شاد قرار گرفتند به‌خوبي قادر به حل کردن مسائل فکري بودند، اما به دليل عدم تمرکز و اختلال حواس به‌خوبي قادر به انجام دادن وظايفي که در آن به دقت چشم نياز داشت نبودند.

    دکتر آندرسون مي‌گويد اگر شغلي را که انجام مي‌دهيد مستلزم خلاقيت و تمرکز فکري است به يک مکان شاد احتياج داريد. براي مثال اگر در صدد حل کردن مشکلي هستيد که موجب عصباني شدن شما مي‌شود براي اين‌که آرامش پيدا کنيد به تفريح و گردش کردن بپردازيد و سپس براي حل کردن مشکل اقدام کنيد.

    کارشناسان مي گويند يک قسمت از مغز که آميگدال ناميده مي‌شود، تأثير زيادي در فعاليت ذهن دارد. آميگدال در مقابل ترس واکنش نشان مي‌دهد و ترس سبب مي‌شود که فعاليت ذهني فرد را مختل سازد. دکتر رابرت مارر روانشناس مرکز پزشکي مونيکا مي‌گويد هنگامي که شما شاد هستيد، آميگدال کاملاً آرام است و اين امر سبب مي‌شود که فعاليت ذهني شما بيشتر شود.

    اختلال حواس به دليل داشتن روحيه شاد

    آيا تا به حال آن‌قدر به وجد آمده‌ايد که نتوانيد بنشينيد و بر روي پرداخت صورت حساب‌هاي خود و يا تصحيح کردن تکاليف فرزندانتان تمرکز کنيد؟ اين‌چنين شور و هيجاني باعث آشفتگي ذهن شما مي‌شود.

    محققان مي‌گويند داشتن روحيه شاد ديد چشم فرد را مختل مي‌سازد و فرد به‌خوبي قادر به انجام دادن وظايفي که نياز به دقت چشم دارند نيست؛ به‌خصوص اگر شغل فرد تصحيح اوراق و يا شمارش اعداد و ارقام باشد. داشتن روحيه شاد ممکن است در برخي موارد نتيجه مثبتي ندهد. براي مثال هنگامي که در يک بزرگراه رانندگي مي‌کنيد، فرض مي‌کنيم شما به هر چيزي که در اتوبان مي‌بينيد توجه مي‌کنيد، اگر در آن زمان شما روحيه شادي داشته باشيد ممکن است به تمام تابلوها و ساير چيزهاي ديگر که در بزرگراه است نگاه کنيد. اين وضعيت گاهي مثمرثمر نيست.

    دکتر دان مک آدامز، پروفسور روان‌شناس در دانشگاه شيکاگو معتقد است افرادي که روحيه شادي دارند توجه زيادي به محيط اطراف خود مي‌کنند. به همين دليل ممکن است دچار آشفتگي خاطر و يا اختلال حواس شوند.

    افزايش تمرکز با داشتن چهره عبوس

    در حالي که روحيه شاد و رفتارهاي مثبت خلاقيت ذهني فرد را افزايش مي‌دهد رفتارهاي منفي يک فرد مي‌تواند به تمرکز فرد کمک کند. آندرسون مي‌گويد بدخلقي و داشتن روحيات منفي منجر به محدود شدن ميدان ديد شخص مي‌شود. اين امر سبب مي‌شود که فرد صرفاً بر روي مسائلي که موجب اضطراب و نگراني‌اش مي‌شود تمرکز کند.

    دکتر آندرسون مي‌گويد: اگر شغل شما مرتبط با محاسبات اعداد و ارقام باشد، نيازمند تمرکز و دقت بسياري است. بهتر است که بدخلق و عبوس باشيد، به اين دليل که داشتن روحيات منفي و بدخلقي مي‌تواند ميدان ديد شما را محدود سازد. بدين ترتيب به اتفاقاتي که در پيرامون شما رخ مي‌دهد، توجهي نمي‌کنيد. براي مثال يک حسابدار بايد در محاسبه اعداد و ارقام به جواب صحيح برسد. لذا شما به حسابداري که ذهنش درگير مسائل ديگري شود و اختلال حواس داشته باشد نياز نداريد و ترجيح مي‌دهيد که يک حسابدار عبوس و بدخلق داشته باشيد.

    دکتر ديويد اسپيژل، پروفسور و رئيس علوم رفتاري و روانپزشک دانشگاه علوم کاليفرنيا مي‌گويد: عاملي که براي سلامتي ذهن مفيد است اين است که فرد قادر باشد به‌راحتي وضعيت روحي خود را تغيير دهد. اگر به بچه‌ها دقت کنيد متوجه مي‌شويد که آنها ذهن بسيار خلاق و فعالي دارند و قادرند به‌راحتي عمليات روحي خود را تغيير دهند.

    دنيا از ميان پنجره کوچک

    شما مي‌توانيد دقت و تمرکز يک فرد را با پرتو نور شمع مقايسه کنيد. هنگامي که فرد بدخلق و عبوس است و روحيات منفي دارد، پرتو آن نور بسيار خفيف و کم است؛ در نتيجه تمرکز او تنها محدود به يک تعداد چيزهايي که صرفاً در اطرافش قرار گرفته است مي‌شود. بعضي افراد معتقدند كه پرتو اين نور با داشتن افكار مثبت وسيع‌تر مي‌گردد.

    مک آدامز مي‌گويد، تحقيقات زيادي نشان مي‌دهد که روحيه شاد و رفتارهاي مثبت يک فرد منجر به وسيع کردن ميدان ديد او مي‌گردد. در عين حال که روحيه شاد براي شغل‌هايي که نياز به فعاليت ذهني زيادي دارد لازم است، اما مي‌تواند مانع انجام دادن کارهايي که نياز به توجه و تمرکز بسيار دارد باشد.

    با بدخلقي و داشتن چهره عبوس، دنيا را از ميان يک پنجره مي‌بينيم اما با داشتن روحيه شاد و رفتارهاي مثبت، دنيا را از ميان يک پنجره بزرگ با چشم‌انداز وسيع‌تري مي‌بينيم.

    منبع: ABCNews ژانويه 2007
    همشهری

  5. #15
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    1 خلاقیت ژن ندارد (گفتگو با دکتر سیما فردوسی)

    تفكر خلاق چيست؟ چطور به‌وجود مي‌آيد و چگونه پرورش پيدا مي‌كند؟ آيا براي خلاق بودن بايد نابغه و يا تيزهوش بود؟ اينها سوالاتي است كه براي دانستن پاسخ آنها با دكتر سيما فردوسي عضو هيات علمي دانشگاه شهيدبهشتي به گفتگو نشسته‌ايم.
    خانم دكتر، به‌طور كلي تعريف تفكر خلاق چيست؟
    تفكر خلاق به‌معني تفكر جديد است و خلاقيت يعني نوآوري. افرادي كه بتوانند در زمينه‌هاي مختلف نوآوري انديشه داشته‌ باشند، افراد خلاقي هستند. برخي از مردم فكر مي‌كنند خلاقيت فقط در صنعت خلاصه مي‌شود و زماني يك فرد خلاق است كه بتواند ابزاري جديد و نو بسازد در حالي كه خلاقيت در بعد فكر و انديشه هم معنا پيدا مي‌كند.
    آيا براي خلاق بودن بايد از بهره هوشي بالا برخوردار بود؟
    نه، نيازي نيست يك فرد خلاق حتما نابغه يا خيلي باهوش باشد. خلاقيت يك ويژگي و توانمندي است و افرادي با بهره هوشي معمولي هم مي‌توانند خلاق باشند.
    در چه سنيني مي‌توان نشانه‌هاي آن را در فرد ديد؟
    از همان سنين كودكي، زماني‌كه بچه چهار يا پنج ساله است مي‌توان از صحبت‌هاي او تاحدودي به اين موضوع پي برد اما اوج ظهور خلاقيت در نوجواني به‌خصوص اوايل آن است، زماني كه نوجوان احساس مي‌كند بزرگ‌تر شده و هويت مستقلي دارد و مي‌تواند خودش تصميم‌گيري كند.
    لطفا كمي بيشترتوضيح دهيد.
    به‌طور مثال وقتي كودك يا نوجوان مي‌خواهد كاري را انجام دهد، آن ‌را با روشي متفاوت از هميشه انجام مي‌دهد يا صحبت‌هاي او و راهكارش متفاوت است، به‌عبارت ديگر از كليشه‌هاي تكراري خارج مي‌شود و سوالات جديدي مطرح مي‌كند.
    مثل سوالات عجيب و غريبي كه گاه بچه‌ها از والدين خود مي‌پرسند؟
    بله، بزرگ‌ترها اغلب فكر مي‌كنند سوالات بچه‌ها دليل برتيزهوشي آنها است در حالي كه گاهي بعضي از سوالات بچه‌ها دليل بر خلاقيت آنهاست، نه تيزهوشي. البته همه بچه‌ها در سني از رشد يك‌سري سوالات فلسفي در مورد دنيا، خدا و انسان مي‌پرسند كه طبيعي است و آنها را نمي‌توان دليل بر خلاقيت دانست، سوال‌ها بايد بيشتر براي رسيدن به يك فكر و راهكار جديد باشد. اين مساله را حتي در عملكرد بچه‌ها هم مي‌توان ديد به‌طور مثال وقتي كودك شما نقاشي‌هايي متفاوت با نقاشي‌هاي همسالان خود مي‌كشد، البته نقاشي‌هايي پر و بامفهوم كه وقتي از او مي‌خواهيد نقاشي را توضيح بدهد قادر به اين‌كار باشد، مي‌توان گفت او خلاق است.
    علاقه به نقاشي يكي از ويژگي‌هاي كودكان خلاق محسوب مي‌شود؟
    همه بچه‌ها نقاشي را دوست دارند اما خلاقيت بيشتر با تصويرسازي ذهني و تجسم ارتباط دارد. درواقع بچه خلاق از كليشه‌هاي معمول نقاشي خارج مي‌شود و آن چيزي را مي‌كشد كه در ذهن خود تجسم كرد‌ه ‌است.
    بچه‌هاي خلاق الزاما بچه‌هاي كنجكاوي هستند؟
    بله، اما نه كنجكاوي‌هاي بي‌مورد و افراطي. كنجكاوي بچه خلاق براي كشف ماهيت‌هاست، به‌طور مثال يك بچه خلاق دوست دارد پيچ ومهره‌هاي اسباب‌بازي جديدش را باز كند تا به ماهيت درون آن وسيله پي ببرد اما در آخر با اصرار زياد سعي در بستن و درست كردن دوباره آن اسباب بازي خواهد داشت وهرگز آن‌را به حال خود رها نمي‌كند،حتي اگر موفق به بستن كامل آن نشود. اين رفتار با رفتار كودكان بيش‌فعال كه فقط خراب مي‌كنند و از كار خود هدفي ندارند، فرق دارد.
    بچه‌هاي خلاق چه ويژگي‌هاي ديگري دارند؟
    آنها هدف‌دار هستند، اعتماد به‌نفس بالايي دارند، پشتكار‌شان زياد است و انعطاف‌پذيرهستند. افراد خلاق لجباز نيستند چون لجبازي با تعريف خلاقيت كه نو‌آوري است مغايرت دارد. يك فرد لجباز اصرار دارد كليشه‌هاي كهنه و تكراري را حفظ كند، ولي انسان خلاق با انعطاف‌پذيري خود را از قالب‌هاي تكراري بيرون مي‌آورد.
    با توجه به ويژگي‌هايي كه در مورد كودكان خلاق گفتيد، مي‌توان ادعا كرد والدين اين بچه‌ها كمي اذيت مي‌شوند، به‌خصوص اگر خود‌شان انسان‌هاي انعطاف‌پذيري نباشند اجازه خلاقيت را هم از بچه‌ها خواهند گرفت، در اين مورد چه نظري داريد؟
    اجازه دهيد يك مثال بزنم؛ يك‌روز آقايي را ديدم كه بنزين ماشينش تمام شده ‌بود و تا پمپ بنزين هم فاصله زيادي بود. او يك گالن 4ليتري بنزين داشت ومي‌خواست آن را در باك بريزد اما نمي‌دانست چطور اين‌كار را بكند كه بنزين به زمين نريزد. پسر كوچكش يك كاغذ برداشت، آن ‌را به‌صورت قيف درآورد و داخل باك قرار داد. همين كار ساده يك‌نوع خلاقيت است فقط كافي‌است به بچه‌ها اعتماد كنيم و حرف‌ها و راهكارهاي آنها را بشنويم و آنها را باور كنيم و بهتر بشناسيم، آن‌وقت اصرارهاي آنها براي انجام كارها يا ابراز عقايد‌شان را به‌حساب لجبازي نخواهيم گذاشت. اگر ما جلوي خلاقيت بچه‌ها را بگيريم و با تصيم‌هاي عجولانه خود اجازه ابراز وجود به آنها ندهيم، به مرور زمان خلاقيت آنها سركوب خواهد شد و از آنها انسان‌هايي سرخورده، با اعتماد به نفس پايين و بي‌اعتماد خواهيم ساخت.
    والدين چطور مي‌توانند به اين شناخت برسند؟
    همين‌طوري نمي‌توان به بچه‌اي گفت خلاق، بايد اول نشانه‌هاي خلاقيت را در او ديد. آن بچه بايد يك رفتار يا طرح جديدي ارايه كرده ‌باشد يا مسايل را با روشي ميان‌بر و متفاوت معمول حل كرده‌ باشد تا بگوييم خلاق است.
    نقش والدين در ايجاد و پرورش خلاقيت فرزندان‌‌شان چقدر است؟
    خلاقيت ژن ندارد، چيزي است كه با تفكر و تمرين در بچه‌ها رشد مي‌كند. البته مثل هر چيز ديگري لازم است، فرد زمينه آن را داشته ‌باشد اما شكوفايي و پرورش آن تا حدود زيادي به عوامل مختلف مانند محيط اجتماعي، خانواده، مدرسه و ... وابسته است.
    والدين چگونه مي‌توانند در اين شكوفايي به كودكان خود كمك كنند؟
    بايد تجسم و قدرت تصويرسازي را دركودكان خود تقويت كنند، براي اين منظور مي‌توانند براي كودك‌شان قصه بگويند و سپس از او بخواهند قصه‌اي بسازد و تعريف كند. نويسندگي و خلق داستان يك نوع آفرينش و خلاقيت است. در ضمن از همان كودكي از ديكته كردن همه‌چيز به او پرهيز كنند و اجازه بدهند، خود كودك فكر كند و بسازد. كاردستي يكي از تمرين‌هاي بسيار موثر در رشد خلاقيت است. والدين نبايد تكاليف مربوط به كلاس‌هاي انشا و كاردستي بچه‌ها را انجام دهند بلكه فقط كافي است ابزار لازم را در اختيار آنها قرار دهند. اگر فرزند‌شان ادعا مي‌كند نمي‌تواند در مورد فلان موضع بنويسد، در مورد موضوع با او صحبت كنند و در صورت لزوم حتي كتاب‌هايي در مورد آن در اختيارش قرار بدهند اما از او بخواهند خودش با خواندن آنها انشا را بنويسد. مي‌توانند او را به كلاس‌هايي مانند گل‌سازي، شمع‌سازي، عروسك‌سازي و... بفرستند و طرح‌هاي جديد اورا هر چند ساده و ابتدايي به راستي تشويق كنند. هرگز نبايد رفتاري داشته باشند كه باعث خجالت و شرمندگي كودك شود و كار او را مورد بي‌اعتنايي و يا تمسخر و خنده قرار دهند بلكه بايد به جاي آن كاردستي يا نقاشي او را به ديوار اتاق بزنند، اين‌كار باعث مي‌شود او انگيزه و شهامت دست زدن به تجربه‌هاي جديد و بيشتر را پيدا كند. به ياد داشته‌باشيم ترس مانع بزرگي بر سر راه خلاقيت است.
    با خريد چه اسباب‌بازي‌هايي مي‌توان به شكوفايي خلاقيت بچه‌ها كمك كرد؟
    بچه‌ها بايد ياد بگيرند بعضي از چيزها را خود‌شان بسازند. در زمان گذشته اين همه اسباب بازي آماده در اختيار بچه‌ها نبود. آنها به كمك تخيل خود با ساده‌ترين وسايل بازي مي‌كردند. سوار يك تكه چوب مي‌شدند وآن‌ را اسب فرض مي‌كردند، اين يعني نوعي خلاقيت. لازم نيست اتاق بچه را با انواع اسباب‌بازي‌هاي گران قيمت كه بيشتر جنبه دكور دارند پر كرد بلكه بايد به‌سراغ اسباب‌بازي‌هاي ساده اما مفيد رفت مانند: خمير يا لگو. اسباب‌بازي‌هايي كه به كودك اجازه تفكر و ساختن مي‌دهند. به‌طور حتم هيچ‌كس دوست ندارد فرزندش با پيچ‌گوشتي شروع به باز كردن ماشين يا هواپيماي گران‌قيمتش كند. والدين براي پرورش خلاقيت بچه‌ها حتي مي‌توانند، بنشينند و با آنها فكر كنند چه‌ بازي انجام بدهند و با هم‌فكري هم يك بازي جديد بسازند.
    حرف زدن با بچه‌ها هم مي‌تواند به رشد خلاقيت آنها كمك كند؟
    بله، گوش‌دادن به حرف‌هاي‌شان و نظرخواهي از آنها، باعث مي‌شود بچه‌ها مجبور شوند فكر كنند. گاهي فرزندان نسبت به رفتار والدين اعتراض دارند، به‌طور مثال از اين‌كه مجبور هستند قبل از ساعت 8 خانه باشند گلايه دارند. در اين مواقع بايد حرف آنها را شنيد و از آنها خواست دلايل و پيشنهادات خود را براي اين‌كه تا ديروقت بيرون باشند ارايه كنند. در اين موقعيت به‌طور حتم او هم با نظر شما موافق خواهد شد و در برخي موارد نيز شما دلايل او را خواهيد پذيرفت، البته به شرط آن‌كه شما انعطاف‌پذير و انتقادپذير باشيد.
    به‌نظر مي‌رسد اين راهكار حتي در زندگي كاري و اجتماعي افراد هم قابل اجرا باشد؟
    بله، يكي از رمزهاي موفقيت كمپاني‌هاي بزرگ دنيا همين است، آنها از همه كارمندان خود مي‌خواهند نظرات‌شان را به‌صورت نامه‌هايي با نام يا با كد بنويسند و در صندوق پيشنهادات بيندازند و ضمن تشكر كتبي و شفاهي از آنها به‌خاطر ابراز عقيده‌هاي‌شان، در عمل هم از آنها استفاده مي‌كنند. اين‌ كار حداقل سه حسن دارد، رغبت به تفكر و خلاقيت را درافراد بالا مي‌برد، اعتراضات را پايين مي‌آورد و خود كمپاني از نظرات و ايده‌هاي خوب و ارزند‌ه‌اي براي پيشرفت در كارش بهره‌مند مي‌شود.
    در بين صحبت‌هايتان به ترس به‌عنوان يكي از موانع خلاقيت اشاره كرديد، چه عوامل ديگري به‌عنوان نيروهاي بازدارنده خلاقيت محسوب مي‌شوند؟
    هيجانات زياد، خشم، افسردگي، غم و اندوه، مشاجرات خانوادگي، ديكته كردن ‌هرچيزي، اجازه ندادن به فرد براي كسب تجربه‌هاي جديد و عاطفي بودن بيش از حد فرد يا والدين او. همه اينها از موانع خلاقيت هستند.
    وحرف آخر شما؟
    اگر خلاقيت انسان‌ها تشويق نشود قبل از شكوفايي خاموش خواهد شد وجامعه به جاي برخورداري از افرادي توانمند و پرافتخار با انسان‌هايي ضعيف و حقير و سركوب شده روبرو خواهد شد. براي برخورداري از افرادي خلاق نياز به همكاري همه بخش‌هاي يك جامعه است و سازمان آموزش و پرورش يكي از تاثير گذارترين آنهاست، شايد وقت آن رسيده كه با تغيير درسيستم معلم محور مدارس گامي موثر در رشد خلاقيت فرزندان‌مان برداريم.

    منبع: سلامت

  6. #16
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض رابطه سمیت سرب و مهارت خواندن

    تحقیقات نشان می دهد کسانی که از مهارت خوب خواندن برخوردارند مغز خود را از اثرات سمی سرب حفظ می کنند.
    به گزارش ساینس دیلی محققان می گویند اثرات منفی سرب بر مغز افرادی که محدودیت هایی در توانایی خواندن دارند بیش از دو برابر و نیم است.

    اما بر اساس همین مطالعه توانایی خواندن مهارت های حرکتی افراد را دربرابر سمیت سرب حفاظت نمی کند. به گفته محققان هر چه توانایی های شناختی مانند توانایی خواندن که معمولا در بزرگسالی تحت تاثیر عوامل محیطی مانند سرب قرار نمی گیرند ، بیشتر باشند اثرت حفاظت بخش بیشتری دربرابر سمیت سرب دارند گرچه اثرات منفی آن بر سیستم عصبی از اثرات آن بر مهارت های حرکتی اعمال شده باشد.
    محققان در باره تاثیر مهارت خواند ن در حفاظت مغز می گویند افزایش تعداد سیناپس های قشری در مغز های بزرگ تر ظرفیت مغزی بیشتری را فراهم می سازد و این به نوبه خود سبب می شود در صورت آسیب دیدن برخی مدارهای مغزی ، استفاده از مدارهای مغزی بیشترو توانایی پردازش کارها بطور موثر تر میسر شود.

    منبع : جام جم آنلاین

  7. #17
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض روند يادگيري شب هنگام بهتر مي‌شود

    براساس پژوهشي جديد، مغز انسان شب هنگام بهتر مسايل را فرامي‌گيرد.
    به گزارش سرويس علمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) اين يافته مغاير با نتايج پژوهش‌هاي قبلي در خصوص نتايج مثبت يادگيري در طول روز است. دانشمندان با استفاده از يك ذهن مغناطيسي شبيه‌سازي شده و نيز كورتكس مصنوعي مغز موفق به اثبات اين فرضيه علمي شدند.

    ماريتن سيل، فيزيوتراپيست، در اين زمينه مي گويد:« زماني كه اين كار را كرديم، دريافتيم كه تغييرات در مغز بسته به زماني است كه تجربه كسب مي‌كند. »
    وي افزود:«زماني كه فرد بيدار مي‌شود، هورمون كريستول ترشح مي‌شود و فرآيند يادگيري شكل ديگري به خود مي‌گيرد. به شكلي كه تا يكي، دو ساعت بعد تمام مطالب فراگرفته شده از هم گسيخته مي‌شوند. »
    به گفته اين پژوهشگر، اندام‌واره‌هاي مغز، شب هنگام از هجوم انواع افكار مزاحم در امان است و روند يادگيري به سبب همين موضوع بيشتر مي‌شود.

  8. #18
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    روانشناسی هوش انسان




    (سايکوفيزيک تامغز)






    استاد:آقای دکتر سعدی



    دانشجو: محمدمهدی صدرائی






    نیم نگاهی به هوش انسانی : از سایکو فیزیک تا مغز.1



    این مقاله تفسیری است از یک کتاب این کتاب یک مرور کامل و موثر از تحقیقات اخیر در زمینه هوش انسان است.

    به عبارتی بیانگر مسیر تحقیقات آقای دیری به عنوان یک محقق فعال در همه زمینه هاست که از بازبینی های اولیه تا موارد تازه مثل ژنتیک ملکولی در تحقیقاتش دیده میشود.تعجب آور نیست که با روش انتقادی او برای تحقیق از عقاید اولیه خود در باره ی محوریت نظریه بازبینی
    (inspection time) برای درک هوش فاصله گرفته است ولی با این وجود هنوز هم (it) را ابزار مناسبی میداند.
    دید آغازین مختصر اما کامل او از تحقیقات روانسنجی هوش و اختلالات توانایی ذهنی g اسپیر من را در مرکزیت گزارشات روانسنجی قرار داد .با این وجود دیری از شرح فراگیر تفاوتهای فردی که عوامل گروهی را دخیل می داند استفاده کرده که اخیرا توسط بارت و کارول (1993)معرفی شده اند.
    سلسله گزارشاتی که تلاشهای کمی برای آزمون آنها صورت گرفته به عنوان تئوریهای مناسب پذیرفته شده اند.
    بنابراین من باید نظر دیری را در مورد (اثر فلیین) بپذیرم که او از (I.Q) در حال ترقی در مطالعات خود در تغییرات شناختی در سنین بالا صحبت کرده است با این وجود همانطور که فلیین گفته است اگر نمره ی ماتریسی راون تا حدی افزایش یافت که به نظر اتفاقی نبود در این صورت توان حل مسئله با g باید افزایش پیدا کند. علاوه بر این هنوز هم اجماع کلی در مورد علت آن وجود دارد و پیشرفت فقط می تواند در اثرات خارجی منعکس شود. که هیچیک از اینها از اثرات اجتماعی g یا اهمیت تلاش برای فهم g کم نمیکند اما به نظر میرسد مشاهدات فلیین متناقض با تعیین روانسنجی g باشد .
    این تفاوت چیزی است که هنگام جدا کردن g از سایر فاکتورها باید در ذهن داشته باشیم.با داشتن مدلهای روانسنجی چند بعدی پذیرفته شده به عنوان یک نقطه ی شروع مناسب،کار مهم دیری ارزیابی کارهای صورت گرفته برای شرح و طبقه بندی عوامل روانسنجی تحت اصطلاحات بیولوژیکی و نیز سایکولوژی بود.روی هم رفته جمع بندی او این بود که پیشرفت کم شده است دو فصل بعدی پیش نویس گزارشات تئوریک توسط سه دانشجوی قرن 16 و 17 و18 (هوارت،هابس،ولف)ارائه میکند که در 1900 توسط آنها کامل شد. این سه نویسنده مبنای هوش را پایه گذاری کردند که پیشرو در روانشناسی افتراقی و سرمشق اسپیر من هستند .نوشته های آنها هنوز هم معمول است.در این زمینه که هوش چند بعدی است.چه چیز اصلی است و چه چیز اکتسابی است چگونه توانایی ها را اندازه بگیریم که معتبر باشند و چگونه توانایی ها را به مفاهیم تبینی پایه ای بیان کنیم.در قیاس با این دیری نتیجه گرفت که اکثر گزارشات امروزه پیشرفت کمی در زمینه فهم و درک داشته اند.
    دیری،تحقیقات اسپیر من و چیزی که معروف به اولین موج علمی تلاشهای صورت گرفته برای درک توانایی های ذهنی است (از اوایل 1900 تا اولین جنگ جهانی)بازبینی کرد.و نتیجه گرفت که این یک فرصت از دست رفته می باشد.در بازرسی دوباره ی این کارها چیزهای زیباتری از آنچه توسط جریانات اواخر قرن بیستم مثل سنت گالتون اصلاح شده بود پیدا کرد.اما بیشتر موارد از نظر تئوریک همبستگی چالش انگیزی بین جنبه های تعریف شده ی روانسنجی و اقداماتی که تلاش میکند از فعالیت های پایه ای مغز بهره برداری کند داشتند.

    2.نظریه مرکزی (محوریت کتاب)


    فصل چهارم سازماندهی موفقیت آمیزی از مرور و بررسی را نشان میدهد.در واقع دیری نتایج را پیشاپیش در آورده بود .پس او خوانندگان را دعوت کرد که تحقیقات را بررسی کنند که در دوره ای که مورد نگرانی اوست که کارهای اختصارگرایان اقدامات ارزشمندی برای ساختارهای تبیینی شناخت ارائه نداده اند .درگیری او با فرضیه های شناخت موضوع اصلی کل کتاب نیز است .
    در اینجا من نفهمیدم که دید دیری در مورد مرحله ای که تئوری می بایست شروع شود چیست و اینکه چگونه اقدامات مختصر شناخت نسبت به سطح بیولوژیکی میتواند ارزنده باشد.او به طور واضح اعتقاد ندارد ولی تا حدی از اینکه طبقه بندی هوش باید جایگزین کارهای اختصار گرایان شود دفاع کرده است(استانکو و رابرت2000)به عبارت دیگر او گفته که اغلب تئوری ها ناتمام اند و بحث در مورد جمع آوری داده باید ادامه پیدا کند.با وجود اینکه او نقشهایی برای ساختار شناخت برای اتصال و پر کردن شکاف بین ساختارهای روانسنجی وپارامترهای بیولوژیکی در نظر گرفته است اما صراحتا در مورد دور نمای تئوری های بر مبنای شناخت که تا به حال موجود بودند شکاک است.علاوه بر این او در مورد اینکه چگونه میبایست هوش تحت اصطلاح شناخت تعریف شود نیاندیشیده و با این وجود به نظر نمی رسد او از ترک مدل شناخت هم دفاع کند.بنابراین با تکرار نگرانی اش در فصل پایانی می گوید که یک روش مکانیسمی از هوش باید باشد که در بردارنده ی اهداف سنت های شناخت وافتراقی باشد وآنها را یکی کند.
    نظر دیری برای سرمشق تحقیقاتی مناسب این است که می بایست سرانجام به توصیف اصطلاحات بیولوژیکی بود اما توصیه او برای طرح کلی،استاندارد ی میدهد که برای هر توصیف سردر گمی را چه در شناخت و چه در اصطلاحات بیولوژیکی کاهش می دهد .

    ۳.شواهد و مدارک



    به منظورتعیین اینکه تلاش روانسنجی به کجا میرسد و بحث های جزئی در مورد اینکه به چه نیازهایی باید رسیدگی شود .دیری در اینجا مراحل پیشرفت در چند روش اختصارگری را بررسی کرده که از کارهای استرنبرگ و دیگران شروع شده است تا اینکه دلایل مشابه اجزای شناخت را تحلیل کند.

    دیری بحث میکند که فرایند اجزای استرنبرگ احتمالآ با آزمونها تعریف شده است او از روش ابتکار استرنبرگ در صف بندی جزئیات تشکر می کند(به خاطر اینکه گزارش او آسان و به طور تحسین برانگیزی واضح است) اما متقاعد نشده که روش او به هدف های اختصار رسیده است یا نه . همچنین او در مورد توضیح گسترده و پذیرش غیرضروری تئوری او و تئوریهای گسترده ای که استرنبرگ از آن تئوری بدست آورده احساس نگرانی میکند.این نکات ساختگی اند. با این وجود کارهای اولیه استرنبرگ نتایج غیرمنتظره ای هم داشته است.که این نتایج با اهداف اختصارگرایان یکی نیست و تصویر را نامفهوم کرده است.اما نیازهای پایه ای برای تئوری هوش را دوباره معرفی کرده است.این مسئله پیچیده هوش بایست با روانشناسی و تصمیمات اجرایی روبرو شود.
    فصل 6 و7 مرور کارهای اختصارگرایان تحت دوره های زمانی واکنش(RT)و زمان بازبینی(IT)است.دیری تا حدی همبستگی قوی بین اقدامات زمانسنجی و روانسنجی را تایید میکند اما شرطی درباره مفید بودن فرایند هیک(hick)دارد.شک او وابستگی ضعیف پارامتر شیب را منعکس میکند.اما همچنان به سردرگمی و پیچیدگی آن استناد می کند که باید تلاش شود تا به زمان اقدام و حرکت تقسیم شود.اما دیری در مورد اهمیت پوشش چیزی که it برآورد می کند و اعتبار و اقدامات نگران است.
    فصل هشتم تمرکز بیشتری دارد بر مروری از اثرات عوامل شناخت با توجه ویژه به پیشنهادات سرلا و سالتوزه که آثار آنها توضیح داده شده است و با تجزیه و تحلیل توسط نتلبک و رابیت(1993) بدون شک از تئوری سالتوزه که،سن تاثیری کلی روی سایکولوژی دارد طرفداری شده است.من متقاعد شده ام که تحقیقات بر مبنای شناخت در توصیف این دوره تاثیرخواهند داشت تا برای ارتقای دانش مفید باشند نوشته های ناهماهنگ اولیه نتلبک،رابیت ویسون و بات (1996)بر اساس آگاهی های متوالی مرور ذهنی کسب شده اند به همان روش که زیمن و هووس توجه را از یادگیری جدا کرده اند.و همینطور تحلیل های وایت،نتلبک و برنر(1998)از اقدامات سرپوشیده قبلی،در مورد زمان تحریک مورد نیاز قبل از دریافت ادراکی اختلافاتی پیدا کردند .فقط با سه موضوع مورد نظر در اینجا ادراک باید ظاهری و ابتدایی باشد.به هر حال نظرم این است که این گونه نتایج اشاره به تئوری های بالقوه مفید دارند که می بایست دنبال شوند و تصویر نهایی شاید بسیار ساده تر از آن باشد که تئوری سالتوز،پیشنهاد می کند.نگرانی اصلی دیری در مورد روش شناخت این است که این روش یک بازرسی قانونی است.و از تئوری منفصل برجسته گرفته شده است و تا حدودی هم همینطور است.با این وجود می خواهم دوباره نتیجه گیری که روش شناخت را پیدا کرده بررسی کنم.به عنوان دو نمونه شناخت تئوری اندرسون(1993)و سیستم تئوری دترمنز (1986)که در آنها مثال هایی است که ساختار شناخت به صورت تئوری جداسازی شده آمده و برآورد غلطی داشته است هر دو دانش موجود در مورد شناخت و روانشناسی افتراقی نو و ابداعی هستند و تا حدی هم آزمون نشده می باشند.
    فصل 9 مروری است براساس کارهای فعلی برای پوشش اساس بیولوژیکی و اختلافات هوش انسانی.میدان پژوهش دیری به طور فراگیری در بر دارنده ی اندازه مغز،سرعت هدایت عصب،تکنیک های ثبت جمجمه ای ،اسکن عملیات ذهنی،ژنتیک ملکولی و شیمی مغز می باشد.من بخشهایی در ژنتیک ملکولی پیدا کردم که به دلیل دانش اندک ما در این زمینه،که این مباحث بسیار وسیع و گسترده می باشد درک و فهم این بخشها بسیار مشکل و سخت است.اما دیری بحث خوبی در مورد آن دارد و محدودیتها را پوشش داده است .

    4. جمع بندی
    درجه هم پوشانی اینها با مکینتاش 1998 چند مورد مقایسه ای دارد . در حقیقت اینها دو کتاب مختلف هستند. که با هم رقابتی ندارند. مکینتاش یک مقدمه و یک توازن عادلانه تفسیری از تحقیقات و در بر دارنده اعتبارI.Q ارایه داده است . به عبارت دیگر وقتی دیری شروع کرد مکینتاش دیگر نبود که جزییات بیشتری از آن را در فصل 6 و 9 آورده و هدفش این بوده که خوانندگان به زمینه تحقیق آگاه باشند که این مورد در تحقیقات استاندارد دیده میشود.
    افراد دیگری هم که در این زمینه کار میکنند مثل دانشجویان و محققین باید این کتاب را بخوانند مراجع فراگیر و بروز با شاخص های رضایت بخشی تهیه شده است.زمینه تاریخی اکثر تحقیقات جنبه خوبی است که در اکثر منابع وجود ندارد.شیوه دیری جالب تر از سایر نویسندگان علمی است.بعضی منابع و مراجع و داستانهای رومی و یونانی برای برخی خوانندگان نامفهوم است.
    سازماندهی خوب است و خلاصه بندی و جمع بندی روشن برای تحقیقات بعدی موجود است که باعث میشود در پژوهش زودتر به نتیجه برسیم.گزارشات دیری بحث در برابر تحقیقات آینده را افزایش خواهد داد .یکی از آنها چگونگی فرمول بندی تئوریک دوره های روانشناسی است که مرحله اول برای توصیف آن این است که از کاوش داده ها بدست نیامده باشند.اندرسن(2000)از آن دسته کسانی است که در این زمینه استدلال هایی کرده است و دوم اینکه از چه مسیری برای بهبود فهم مورد شناخت یا بیولوژیکی اقدام شود.
    تاکید دیری سعی در شکاف بین کار مغز و دانش فعلی بر اساس علم اعصاب است.با این وجود من جلوتر می روم و پیشنهاد میکنم که شکاف بین قسمت I.Q و الگوی فعالیت مغز با روش تصویرسازی تعیین شود (مثلا)ضرورتا باید متکی به شناخت باشیم و در پایان اینکه هنوز هم روش شناخت قابل فهم تر از روش بیولوژیکی می باشد.

  9. #19
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض مطالعه مناسب

    مطالعه ، سرمایه ای زوال ناپذیر است که به وسیله آن خیلی چیزها را می توان خرید یا ساخت . با مطالعه می توان بناهایی ساخت که هزاران سال پا برجا باشد. اما درباره مطالعه خوب ، نیچه می گوید : " ضمن مطالعه سعی کنید مانند صیادی چیره دست به صید افکار خوب بروید و افکار کهنه و پوسیده را یکسره به دور اندازید." به وسیله مطالعه می توان از تجربه ها و اندوخته های دیگران استفاده کرد. با روش الگو برداری و مدل سازی ، در وقت وپول شما نیز صرفه جویی می شود ، مغز شما با مغز دیگران ارتباط پیدا می کند و بدین وسیله راه موفقیت را زودتر و سهل تر پیدا می کنید . سعدی این مطلب را بدین گونه بیان کرده است :
    مرد خردمند هنرپیشه را
    عمر، دو بایست دراین روزگار
    تا به یکی تجربه آموختن
    با دگری تجربه بردن به کار

  10. #20
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    در سال های اخیر، تست های مربوط به آزمایش میزان ضریب هوشی افراد، تغییرات شگرفی داشته است. در گذشته تستی گرفته می شد که سن ذهنی شما را بر سن واقعی تان تقسیم کرده و مقسوم علیه را در عدد 100 ضرب می کردند؛ اما این روزها حداقل برای بزرگسالان، از منحنی ناقوسی شکل استفاده می کنند.

    به هر حال انتقادها و اختلاف های بسیار زیادی بر سر تست های هوش، و نحوه تعیین میزان بهره هوشی افراد وجود دارد؛ اما ما سعی می کنیم که به نوع تست کاری نداشته باشیم و تمرکز اصلی خود را بر روی میزان ضریب هوشی معطوف کنیم. به هر حال ما در این مقاله قصد داریم تا شما را با نحوه ی افزایش میزان بهره هوشی (IQ) آشنا کنم و کاری به انواع مختلف تست هایی که ممکن است در این زمینه از شما گرفته شود، نداریم.

    هر چند هیچ گونه تست مشخصی وجود ندارد که به طور استاندارد در همه جای دنیا برای سنجش هوش افراد به کار گرفته شود، ولی امتحاناتی وجود دارند که از طرفی میزان هوش شفاهی و از سوی دیگر میزان توانایی های اجرایی افراد را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهند. در این قسمت از مقیاس هوشی وشلر (WAIS) که ویژه بزرگسالان می باشد، استفاده کرده ایم و از 14 آزمون مختلف بر روی 4 مورد که عبارتند از: آزمون لغات، شباهت سنجی، جا خالی، و استدلال ماتریسی تمرکز کرده ایم.

    نکته: در تلاش برای ارتقای IQ شاید دو مرحله اولیه که مربوط به سنجش توانایی های شفاهی افراد هستند، برایتان خیلی راحت تر از دو مورد بعدی که ماهیت اجرایی دارند، باشند. به هر حال هر یک از این مراحل نیازمند دقت و تمرکز بالای داوطلب بوده و برای قدم گذاشتن به مرحله بعدی باید تلاش کنید.

    مرحله 1

    لغات را با صدای بلند تشریح کنید

    یکی از خرده آزمون های این بخش، تست دایره ی واژگانی است. در طول این آزمون از افرد می خواهند که در مورد لغاتی که به او ارائه می شود، توضیح دهد. به طور اخص هدف این تست آزمایش این مطلب است که یک نفر تا چه اندازه ای می تواند خود را ابراز کند. از آنجایی که این آزمون بیشتر بر روی دانش های قبلی و تجربیاتی که در گذشته به دست آورده اید تاکید دارد، گفته می شود که هوش شکل گرفته ی شما را می سنجد.

    برای تقویت این توانایی می توانید فرهنگ لغت را باز کنید و اولین کلمه ای که به چشمتان خورد را انتخاب کرده و با صدایی کاملاً متعادل در مورد آن برای کسی که در مقابلتان نشسته است، صحبت کنید. به عنوان مثال اگر کتاب را باز کردید و لغتی مثل "قره نی" به چشمتان خورد، ضعیف ترین توضیحی که می توانید از آن داشته باشید "نوعی آلت موسیقی" است. اگر قدری از بهره هوشی بالاتری برخودار باشید، میتوانید بگویید: "نوعی آلت موسیقی مانند نی توخالی است که با هوایی که از دهان خارج می شود، به صدا در می آید. با دمیدن جریان هوا به داخل آن می توان صداهای مختلفی را ایجاد کرد. روزنه هایی که بر روی این آلت موسیقی وجود دارند به ما اجازه می دهند تا صداها را تغییر داده و موسیقی ایجاد کنیم."

    شاید این مثالی که در بالا به آن اشاره شد، تا حد زیادی منحصر بفرد باشد، اما نمونه خوبی برای تفهیم این امر بود که چگونه باید به ذات کلمات رسوخ کرد.

    مرحله 2

    ایده گرفتن از اشیاء

    این گزینه شبیه سازی نوعی "استدلال انتزاعی شفاهی" است؛ و توانایی شما را در اظهار نظر کردن در مورد مفاهیم مختلف به نمایش می گذارد. معمولاً باید نوعی رابطه و یا الگوی خاص میان سه شی و یا بیشتر پیدا کرده و بعد شئی را انتخاب کنید که با الگوی اولیه مطابقت داشته باشد.

    برای افزایش IQ خود 10 شی را انتخاب کنید. به عنوان مثال: DVD ، فنجان، بالشت، کتاب و غیره. سپس شروع کنید به طور شفاهی در مورد هر یک از آنها صحبت کنید و روی جزئیات گفته های خود دقیق شوید تا به یک حقیقت در مورد آن رسیده و بتوایند از آن ایده ی جدیدی برداشت نمایید. به عنوان مثال:

    -کپیDVD اولین قسمت حقایق زندگی بر روی زمین در مقابل من قرار دارد.

    - اولین نسخه DVD حقایق زندگی مقابل من است.

    - DVD اولین قسمت حقایق زندگی

    - حقایق زندگی

    - سریال کمدی

    - سرگرمی

    افکار انتزاعی برای ایجاد ارتباط میان موضوعاتی که ظاهراً هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند، ضروری است. به منظور جمع زدن برخی موارد معین به صورت انتزاعی، شما نیازمند حس استنتاج و قیاس بالایی هستید.

    مرحله 3

    عینیت بخشیدن به مفاهیم انتزاعی

    آزمون های جای خالی "ادراک سه بعدی، تجزیه و تحلیل بصری-انتزاعی، و حل مسئله" را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند. در این قسمت فرد را امتحان می کنند که تا چه اندازه می تواند چیزی راکه درک کرده بیان کند.

    این مورد را در نظر بگیرید: هیچ کس نمی تواند هوش را تشریح کند؛ این عبارت نمیتواند در بردارنده هیچ گونه مفهوم تفصیلی متداول و دارای چهارچوب از پیش تعیین شده باشد. ما معتقدیم که می توانیم، اما آیا می توان این توانایی را ملموس سازی نمود. از آنجای که در حال حاضر مقابل کامپیوتر نشسته اید اجازه دهید با استفاده از یک مثال کامپیوتری موضوع را برایتان بازتر کنیم؛ به دو صفحه ی وب مجزا فکر کنید: یکی صفحه آرشیو بدون وجود هیچ گونه لینک، و دیگری یک صفحه ی فعال ویکی پیدیا با لینک های چند رسانه ای (hyper links). صفحه آرشیو به درستی می تواند نشانگر تمام چیزهایی باشد که ما در ذهن خود داریم و یاد گرفته ایم – ثابت و بدون حرکت – و اما هوشی که در ذهن ما وجود دارد می تواند مانند صفحه ی ویکی پیدیا باشد، به صورت اتوماتیک لود شده و از طریق آن می توان با صدها ایده ی دیگر در تماس باقی ماند. همانطور که از هر صفحه ی اینترنت به راحتی می توانیم به صفحات دیگر رجوع کنیم، در ذهن خود نیز می توانیم در عرض چند ثانیه، ایده های مختلف را مورد تحلیل و بررسی قرار دهم.

    در این مثال ما سعی کردیم ادراک خود از عملکرد ذهن را برای شما به عینیت نزدیک کنیم. شما می توایند قضاوت کنید که ما در کار خود موفق بوده ایم یا نه. حالا برای اینکه ضریب هوشی خود را افزایش دهید سعی کنید این کار را خودتان امتحان کنید. در مورد طبیعت، اینترنت و هر چیز دیگری که به ذهنتان می رسد این کار را انجام دهید و به ادراک خود قابلیت ملموس اعطا کنید.

    مرحه 4

    تقارن یابی

    استدلال ماتریسی به منظور محاسبه ی "توانایی حل مشکلات به طور غیر شفاهی، استدلال استقرایی و قیاس سه بعدی" می باشد.

    در ساخته سینمایی "ذهن زیبا" جان نش "(راسل کرو)" توانایی خارق العاده ای در تقارن یابی برای هر شی در هر موقعیت مکانی دارد. شما هم باید یک چنین تمرینی را آغاز کنید. قدم بزنید و در طی زمانی کمتر از 10 دقیقه شروع کنید به ساختن نوعی حس مرئی از اطراف خود. سعی کنید در هرج و مرج و آشفتگی هایی که در اطرافتان وجود دارد نوعی هماهنگی ایجاد کنید. زاویه ای را که ناودان قدیمی با پیاده رو خیابان می سازد را در نظر بگیرید، ببینید که چگونه شیشه های برف پاک کن اشعه های خورشید را باز تاب می دهند، به فاصله ای که اگر میان برگ های درختان نبود از آنها یک پرده درست می کرد توجه کنید و ...به جای اینکه به آسفالتی که بر روی آن قدم می زنید توجه کنید، به بازتاب نور در آب راکدی که داخل یک گودال کوچک خیابانی ریخته شده، توجه کنید.

    الگوهایی که در تست IQ از آن استفاده می شود، نمی تواند به طور آشکارا نشانگر زندگی حقیقی روزمره باشد. البته تا کنون که اینطور نبوده – اما هدف ما فقط افزایش ضریب هوشی شماست و قصد داشتیم تا به شما یاد بدهیم که چگونه میتوانید با دقت و توجه بیشتری به محیط پیرامون خود نگاه کنید و ببینید که چقدر راحت فضای اطرافتان در هر لحظه در حال تغییر و تحول است.

    مردمان

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •