تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 27 اولاول 12345612 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 265

نام تاپيک: باران ...

  1. #11
    پروفشنال thomas-anders's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    565

    پيش فرض

    حسن باران اين است كه زميني ست، ولي آسماني شده است
    و به امداد زمين مي آيد حسن باران اين است كه مرا ميبرد از خويش به عشق
    و مرا بر ميگرداند از عشق به خويش شعر ميخواند در گوش
    من آرام آرام هيچ ميداني اين قطره كه بر گونه ي زيباي
    تو ريخت از كجا آمده بود؟ از كدام اقيانوس؟ از كجاي عالم؟
    و چه راهي پيموده ست در هوا ابر؟ هيچ ميداني
    اين قطره كه بر گوشه ي لبخند تو ريخت آه و اندوه كدامين ماهي ست
    كه به تور صیاد افتادست؟ اشك لبخند كدامين ماهیست این قطره...



  2. این کاربر از thomas-anders بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #12
    پروفشنال thomas-anders's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    565

    پيش فرض

    باران میآید باران مثل چشمهای من خیس خاطره است
    راستی اسمان از چه دلگیر است
    از یک خاطره بغض آلود
    یا ارزویی محال؟!




  4. #13
    پروفشنال thomas-anders's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    565

    پيش فرض

    مي زند باران به شيشه
    مثل انگشت فرشته
    قطره قطــره
    رشته رشتـه

    خاطراتم همچو باران
    در گذار از کوهساران

    حاصل اين بذر کشته
    رشته هر بند سرشته

    اي دريغ از عمر رفته
    سوز و سوداي گذشته

    مي زند باران به شيشه
    ...... مثل انگشت فرشته
    ........... قطره قطره...... رشته رشته......


  5. این کاربر از thomas-anders بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #14
    پروفشنال thomas-anders's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    565

    پيش فرض

    باز باران بی ترانه
    باز باران با تمام بی کسی های شبانه
    می خورد بر مرد تنها
    می چکد بر فرش خانه
    باز می آید صدای چک چک غم
    باز ماتم

    من به پشت شیشه تنهایی افتاده
    نمی دانم ، نمی فهمم
    کجای قطره های بی کسی زیباست
    نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
    که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
    کجای ذلتش زیباست
    نمی فهمم
    کجای اشک یک بابا
    که سقفی از گِل و آهن به زور چکمه باران
    به روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریده
    کجایش بوی عشق و عاشقی دارد
    نمی دانم
    نمی دانم چرا مردم نمی دانند
    که باران عشق تنها نیست
    صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
    کجای مرگ ما زیباست
    نمی فهمم
    یاد آرم روز باران را
    یاد آرم مادرم در کنج باران مرد
    کودکی ده ساله بودم
    می دویدم زیر باران ، از برای نان
    مادرم افتاد
    مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد
    فقط من بودم و باران و گِل های خیابان بود
    نمی دانم
    کجــــای این لجـــــن زیباست...



  7. این کاربر از thomas-anders بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #15
    پروفشنال thomas-anders's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    565

    پيش فرض

    باز ای باران ببار

    بر تمام لحظه های بی بهار

    بر تمام لحظه های خشک خشک

    بر تمام لحظه های بی قرار



    باز ای باران ببار

    بر تمام پیکرم موی سرم

    بر تمام شعر های دفترم

    بر تمام واژه های انتظار



    باز ای باران ببار

    بر تمام صفحه های زندگیم

    بر طلوع اولین دلدادگیم

    بر تمام خاطرات تلخ و تار



    باز ای باران ببار

    غصه های صبح فردا را بشوی

    تشنگی ها خستگی ها را بشوی



  9. 2 کاربر از thomas-anders بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #16
    پروفشنال thomas-anders's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    565

    پيش فرض

    امشب دوباره دلم گرفته است. گویی ابرهای تیره غم, نوید بخش طوفانی بزرگ است که سیل
    آسا خواهد بارید و خانه خشتی دلم را ویران خواهد کرد.


    اما مرا ترسی از سیل در دل نیست زیرا خانه دل من جز ویرانه ای ماتم زده و تلی از خاکستر
    چیزی نیست.


    براستی که ویرانه را چه باک از ویرانی , مشتی خاکستر را چه باک از طوفان و چند تکه سنگ
    را چه باک از سیل ...

    هوای دلم ابری است , باران خواهد بارید , بارانی شدید و سرد بر پیکر نیمه جان دلم.
    ببار ای باران ...

    ببار که چتری بر روی دلم نخواهم گرفت

    ببار که شاید اندکی از داغ این دل سوخته بکاهی

    ببار که ویرانه دل من سقفی ندارد که از قطرات سردت ایمن باشد

    ببار که خانه دلم بسی تشنه و ملتهب است

    ببار که شاید اندکی غبار غم را از دل تیره ام بزدایی

    ببار و سیلی به پا کن و دل مسکین و گوشه نشین مرا با خود ببر ...
    ببار ای باران ...
    ببار که از بارش تو من شادم

    ببار که عطر تو را می طلبم

    ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود

    ببار و دل عاشق و تب دار مرا اندکی آرامش ببخش

    ببار که دلم دلتنگ اوست

    ببار که شاید در صدای دلنشین تو طنین صدای او را بشنوم



    ببار ای باران . . .




  11. این کاربر از thomas-anders بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #17
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض

    ترانه ی بارانی(1)
    سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
    آهسته می تراود از این غم ترانه ای
    باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
    دارم هوای گریه خدایا بهانه ای!

    * * * * *
    ترانه ی بارانی (2)
    باران بهار، برگ پیغام تو بود
    یا نامه ای از کبوتر بام تو بود
    هر قطره حکایتی شگرف از لب تو
    هر دانه ی برف حرفی از نام تو بود

    * * * * *
    ترانه ی بارانی (3)
    باران! باران! دوباره باران! باران!
    باران! باران! ستاره باران! باران!
    ای کاش تمام شعرها حرف تو بود:
    باران! باران! بهار! باران! باران!

    * * * * *
    ترانه ی بارانی (4)
    دیشب باران قرار با پنجره داشت
    روبوسی آبدار با پنجره داشت
    یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
    چک چک، چک چک ... چکار با پنجره داشت؟

    قیصر امین پور

  13. 2 کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #18
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض

    قصيده واره باران


    باران‌ شبيه‌ آبشار آمد
    سرشار آمد، سيل‌ وار آمد
    آمد شبيه‌ سيل، امّا سبز
    بي‌دلهره، بي‌دار دار آمد
    جَر جَر به‌ جان‌ جويها افتاد
    شر شر سراغ‌ كشتزار آمد
    با ما قراري‌ داشت‌ هر باره‌
    اين‌ بار امّا بي‌قرار آمد
    ما منتظر بوديم،ها! امّا
    اين‌ بار دور از انتظار آمد
    در هرم‌ گرماخيز تابستان‌
    يكبار ديگر نوبهار آمد
    ديدي‌ دوباره‌ باغچه‌ خنديد
    گلدان‌ ببين! از نو به‌ بار آمد
    اي‌ خانه‌هاي‌ بيصدا -- آواز
    اي‌ كوچه‌هاي‌ خسته‌ يار آمد
    اي‌ كوهها -- آنك‌ -- گل‌ خورشيد
    اي‌ جاده‌ها -- اينك‌ -- سوار آمد


    هان‌ اي‌ كلاغ‌ جنگل‌ خاموش‌
    شادا! كه‌ وقت‌ غار غار آمد
    هان‌ اي‌ زمين‌ شادا و شادابا
    اي‌ آسمان‌ وقت‌ هوار آمد
    هان‌ اي‌ زمين‌ هشدار زيبا شو
    آيينه‌دار -- آيينه‌دار آمد
    آيينه‌دار عالم‌ بالا
    پايين‌ براي‌ كار و بار آمد
    حجله‌ بياراي‌ اي‌ عروس‌ خاك‌
    داماد آمد -- وقت‌ كار آمد
    بالا نشين‌ امّا فروتن‌ بود
    شاهانه‌ -- امّا خاكسار آمد
    از آب‌ زنده‌ مي‌شود هر چيز
    آبي‌ زلال‌ و بي‌غبار آمد
    آبي‌ كه‌ شهر تشنه‌ را جان‌ داد
    آبي‌ كه‌ با آتش‌ كنار آمد
    آبي‌ كه‌ مرده‌ زنده‌ شد با آن‌
    برخاست، بيرون‌ از مزار آمد
    آبي‌ زلال‌ از آسمان‌ -- باران‌
    باران‌ كه‌ آمد -- بي‌شمار آمد
    باران‌ كه‌ با سنجاقكانِ سور
    باران‌ كه‌ با گنجشك‌ و سار آمد
    باران‌ كه‌ موسي‌ كوتقي‌ بيرون‌
    با بويش‌ از كنج‌ حصار آمد
    باران‌ كه‌ چون‌ شعر شفيعي‌ بود
    در نااميديها -- به‌ كار آمد

    شاعر سلامم‌ را پذيرا باش‌
    شاعر سلاما -- سربدار آمد
    من‌ سربدارم‌ سربدار شعر
    شعري‌ كه‌ شب‌ بي‌اختيار آمد
    برگ‌ برنده‌ در كف‌ شعر است‌
    شاعر! بيا وقت‌ قمار آمد
    شاعر سلاما سربداران‌ را
    شعري‌ بخوان‌ كه‌ شام‌ تار آمد
    شامي‌ كه‌ از شعرش‌ نشاني‌ نيست‌
    شامي‌ كه‌ مثل‌ گريه‌ -- زار آمد
    شامي‌ كه‌ مثل‌ لشكر تاتار
    سركش‌ براي‌ ايلغار آمد
    شامي‌ كه‌ با زوزه‌ شغال‌ و گرگ‌
    با عوعوي‌ سگهاي‌ هار آمد
    تو شاعري‌ نه‌ شعر شعري‌ تو
    شعري‌ كه‌ از پيرار و پار آمد

    شعري‌ كه‌ از پيرار و پار امّا
    نو بود و نوتر -- نو نوار آمد
    شعري‌ كه‌ مثل‌ طبله‌ نقّاش‌
    پرنقش‌ بود و پرنگار آمد
    شعري‌ كه‌ از سمت‌ چگور و چنگ‌
    از ناحيه‌ طنبور و تار آمد
    شعري‌ كه‌ اصل‌ و نسل‌ ما با اوست‌
    شعري‌ كه‌ با ايل‌ و تبار آمد
    با هر كه‌ و هر چه‌ صميمي‌ بود
    از هر كجا و هر ديار آمد
    شعري‌ بخوان‌ شاعر كه‌ با شعرت‌
    آبي‌ به‌ روي‌ روزگار آمد
    آبي‌ به‌ روي‌ روزگار آري‌
    آبي‌ به‌ روي‌ سوزگار آمد
    آبي‌ كه‌ رفت‌ و رفت‌ امّا باز
    با شعر تو به‌ جويبار آمد
    شعري‌ كه‌ چون‌ صبح‌ نشابور است‌
    اي‌ سنگها! فيروزه‌ كار آمد
    شعري‌ كه‌ بالا مي‌كشد جان‌ را
    اي‌ قطره‌ها! گاه‌ بخار آمد
    شعر سرودنها و بودنها
    اي‌ مرگ! وقت‌ انتحار آمد
    شعر شفيعي‌ شعرِ آزادي‌ست‌
    اي‌ قافيه! وقت‌ فرار آمد

    شعرت‌ نرفت‌ از خاطرم‌ شاعر
    چندانكه‌ ليل‌ آمد، نهار آمد.


    امیری اسفندقه

  15. این کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #19
    در آغاز فعالیت parandeh19's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    جهنمی به اسم دنیا
    پست ها
    1

    پيش فرض

    آسمون بغضشو خالی میکنه
    آدمو حالی به حالی میکنه
    کوچه ها رنگ زمستون میگیرن
    شیشه ها بخارو بارون میگیرن
    آدما چتراشونو وا می کنن
    گریه ابرو تما شا میکنن
    نمی خوان مثل درختا تر بشن
    از دل قطرها با خبر بشن
    نمی خوان بی هوا خیس آب بشن
    زیره بارون بمونن خراب بشن
    اما تو چترتو بستی کبوتر
    زیره بارونا نشستی کبوتر
    رفتی و سنگا شکستن بالتو
    اومدی هیشکی نپرسید حالتو
    بعضی یا دشمنای خونی شدن
    بعضی یا غول بیابونی شدن
    بعضی یا میگن که بارون کدومه
    بوی نم شر شر ناودون کدومه
    حالا تو سایه نشینی مث من
    خوابای ابری می بینی مث من
    چقدر اینجا میخوری خون جگر
    کبوتر عصا تو بنداز و بپر




  17. 2 کاربر از parandeh19 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #20
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    باران که می زند دل من لیز می خورد
    سمت نگاه تو به پاییز می خورد
    حالا فضای غزل ریتمیک می شود
    دست قشنگ تو که به این میز می خورد
    عمو زنجیر باف...(وزنش درست نیست):
    زنجیر به پشتم یک ریز می خورد
    عاشق شدیم و کوچه و صبح و قدم زدن
    راهی که می رویم به جالیز می خورد
    اینجا نشسته ام که برایم دعا کنی
    کارت فجیع به شفای مریض می خورد
    زنجیر چرخ دلم را بیا ببر
    باران که می زند دل تو لیز می خورد

  19. 3 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •