تو بايد بيايی
تو با كشتي فيتز كارالدو خواهي آمد
از دور دست آوازهاي بومي
تو با اسب زورو
از ميان نور و موزيك
و حتماً در وراي شنل بلندت
آفتابي نهان كرده اي;
شايدهم از كوپه اي درجه سه پياده شوي
تا هيچ فرقي نداشته باشي
با زنان فقير كارگر
كه از پنبه زاران بر مي گردند
براي آمدنت داستان ها ساخته ايم.