تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 4 اولاول 1234
نمايش نتايج 31 به 32 از 32

نام تاپيک: روجا چمنکار

  1. #31
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض

    هر غروب
    سرِ خورشیدش را زیر آب می کند
    بندری شرجی ست
    از عشق تنها رنگ سرخش را دوست دارد...


    با تشکر مهران...

  2. این کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #32
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض



    ششمین مجموعه شعر « [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] » با عنوان «راه رفتن روی بند» چند ماه پیش منتشر شد.
    «راه رفتن روی بند» عنوان تازه‌ترین مجموعه‌ای است که شعرهای چند سال اخیر شاعر را در خود جای داده است.

    در بخش اول این مجموعه سی و یک شعر گنجانده شده است و در بخش دوم با عنوان «صبح‌نامه‌هایی برای صبحانه» نیز 16 شعر دیگر آمده است.
    «راه رفتن روی بند» حال‌وهوایی آشنا دارد و برای خواننده‌ای که پیش‌تر مجموعه شعرهایی همچون «مردن به زبان مادری» را خوانده است، این شعرها غریبه نیستند.
    شعرهای مجموعه‌ي جدید چمنکار دوباره با زبانی ساده به استقبال تصاویر بدیعی رفته‌اند که شاعر به زبان ساده از زیستن ترسیم می‌کند.
    زندگی با همه‌ی اتفاق‌های ریزودرشتش در شعر چمنکار انعکاسی روشن پیدا می‌کند.
    درعین‌حال مفاهیمی همچون دلبستگی به زادگاه و دریا به عنوان شناسنامه‌ی شعری او در این مجموعه هم خود را نشان می‌دهند، او با تکنیک خاص خودش از همه‌ی ابزارهای تصویری و کلامی برای ساختن شعری تأثیرگذار استفاده می‌کند.



    «شبیه شعر»
    از مجموعه‌ی «راه رفتن روی بند»


    شعری شبیه تو می‌نویسم
    قدم بزند بر سفیدی کاغذها
    بخندد یک‌خط‌درمیان
    خیس کند صورتم را
    دست بکشم بر قطره‌ها و قوس‌ها و نقطه‌هاش


    شعری شبیه تو می‌نویسم
    بخواهد بلندبلند بخوانمش هربار
    چاپش کنم هر جا
    برایش کف بزنند و باز
    بخندد یک‌خط‌درمیان


    شعری شبیه تو می‌نویسم
    شب‌ها نفس بکشد از من
    سرما که می‌خورد بدخُلقی کند
    نوازشش که کنم عاشقم کند
    چشم که می‌بندم مرورش کنم و هربار
    بخندد یک‌خط‌درمیان
    می‌نویسمت آن‌قدر که نقطه بباری
    بر این خطوط
    شروع من باشی و شبیه شعر


    منبع: نشر چشمه

  4. این کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


صفحه 4 از 4 اولاول 1234

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •