هر غروب
سرِ خورشیدش را زیر آب می کند
بندری شرجی ست
از عشق تنها رنگ سرخش را دوست دارد...
با تشکر مهران...
هر غروب
سرِ خورشیدش را زیر آب می کند
بندری شرجی ست
از عشق تنها رنگ سرخش را دوست دارد...
با تشکر مهران...
ششمین مجموعه شعر « [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] » با عنوان «راه رفتن روی بند» چند ماه پیش منتشر شد.
«راه رفتن روی بند» عنوان تازهترین مجموعهای است که شعرهای چند سال اخیر شاعر را در خود جای داده است.
در بخش اول این مجموعه سی و یک شعر گنجانده شده است و در بخش دوم با عنوان «صبحنامههایی برای صبحانه» نیز 16 شعر دیگر آمده است.
«راه رفتن روی بند» حالوهوایی آشنا دارد و برای خوانندهای که پیشتر مجموعه شعرهایی همچون «مردن به زبان مادری» را خوانده است، این شعرها غریبه نیستند.
شعرهای مجموعهي جدید چمنکار دوباره با زبانی ساده به استقبال تصاویر بدیعی رفتهاند که شاعر به زبان ساده از زیستن ترسیم میکند.
زندگی با همهی اتفاقهای ریزودرشتش در شعر چمنکار انعکاسی روشن پیدا میکند.
درعینحال مفاهیمی همچون دلبستگی به زادگاه و دریا به عنوان شناسنامهی شعری او در این مجموعه هم خود را نشان میدهند، او با تکنیک خاص خودش از همهی ابزارهای تصویری و کلامی برای ساختن شعری تأثیرگذار استفاده میکند.
«شبیه شعر» از مجموعهی «راه رفتن روی بند»
شعری شبیه تو مینویسم
قدم بزند بر سفیدی کاغذها
بخندد یکخطدرمیان
خیس کند صورتم را
دست بکشم بر قطرهها و قوسها و نقطههاش
شعری شبیه تو مینویسم
بخواهد بلندبلند بخوانمش هربار
چاپش کنم هر جا
برایش کف بزنند و باز
بخندد یکخطدرمیان
شعری شبیه تو مینویسم
شبها نفس بکشد از من
سرما که میخورد بدخُلقی کند
نوازشش که کنم عاشقم کند
چشم که میبندم مرورش کنم و هربار
بخندد یکخطدرمیان
مینویسمت آنقدر که نقطه بباری
بر این خطوط
شروع من باشی و شبیه شعر
منبع: نشر چشمه
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)