تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 137 123451151101 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #1
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    12 نثرهای عاشقانه

    عشق سردی سکوت را در آغوش میکشم و لحظههای بیقراریام را به سینه میفشارم، در آستانه سرآغازی از تردید لحظههای یاس و بی رنگی را به بزم مینشینم، چه غمگینانه مرور می کنم ثانیه های انتظار را برای سرابی دیگر. سرابی از بودن تو، سرابی از حضور تو، مونس سر انگشت بی تابیام سردی تیک تاک ساعتی است در گنج خلوتم، مزمزه طعم گس بغض و مبارزه با ویران شدنم، چه چیز را به انتظار نشسته ام؟ از این سرای خاکی چه نسیب؟ غربتم، بی صدایی است در غرش ناآرام رودخانهی بیقراریها، در آستانه به گل نشستگی ؛ اشک مینوشم و سرمه خیال به چشم میکشم، به چه می نگرم در این سرفصل بی سوار. و من پری قصهام که خنجر سکوت را به صدای گلو سپردهام، ویرانیام را نظاره کن، نظاره کن، نظاره کن... من مسافر غریب .توی شهر بیکسی. پشت دریاها و دنیا. مثل اون پرنده ی بی آشیون توی قصه ها رها بودم. توی شهر آینه ها, من به دنبال خودم می گشتم. هر طرف من بودم و بی کسی از پشت سرم چهره ی دیگری از من به خودم نشون می داد. هر طرف بودن من بود و من با خودم از همه کس بیگانه تر. سایه ای بود که می دید مرا. بغض هر گاه مرا ,ناله هر شام مرا. آشنا بود نگاهش بر من. مرهمی بود به چشمان ترک خورده ی من که بجز خویش نمی دید کسی را و جهان در ترکی بود که دیدار نشانیست مرا. تا که از آینه ای دیدمش و بغض مرا او دزدید. من مسافر غریب,توی شهر آینه ها، جز من و خودم تو را دیدم و انگار جهان را دیدم. من به دنبال تو گشتم دیگر... هر طرف بودی و انگار نبودی دیگر... سایه ای بودی و انگار جهانی دیگر... اندکی ماندی و اندوه تو را یافتن بر من ماند. تو سفر کردی و رفتی لیکن , از همه آینه ها نقش تو را می خوانم. باد موسیقی ناب تو به من می بخشد. روز و شب دلخوشی ام دیدن نقش تو بر آینه هاست شهر من آینه هاست. جز رخ تو به چه من می نگرم؟ **** دوستت دارم این است تنها كلامی كه از عمق وجود بر زبان می رانم ترانه ای جاوید تو را در قلب من می خواند... بنواز امید لحظه های من آهنگ خوش ترانه های هستی ام را تو بنواز... تو بخوان سرود جاودانگی ام را دكلمه كن...تو بخوان و من تنها می توانم در سكوتی سر شار عشقم را فریاد كنم تو بمان... و سكوت نمناكم را به نظاره بنشین مرا از من جدا كن و "ما" یی ساز در سكوتی كه من و تو می سازیم آن دم مرا ز مهر خود سیراب كن جاری شو مثل رود وانگه كه من خود را به آب زلال رود میسپارم بنگر كه چه آرام در برت خواهم زیست گاه می نگرم بین من و بسی فاصله هاست و در باور من اما لحظه های به تو اندیشیدن وه! چه زیباست گاه می اندیشم گر تو را یك لحظه و فقط یك لحظه در دلم حس نكنم آن لحظه ی غفلت دشمن جان و دلم خواهد شد. همان بهتر كه نیاندیشم وین افكار بد ندیش را آغشته به لحظه های ناب احساست نكنم تو ای عشق بی دلیلم بنواز... تو بر ساز دلم آهنگ این ترانه ی جاودانگی را ای دلنواز... تو بخوان تو بمان... و تا همیشه شانه هایت را محرم گریه های غمبارم كن و بیا... و بیا و در سكوت هایت مرا فریاد كن... . . . اینجا برای از تو نوشتن هوا كم است دنـیا بـرای از تـو نـوشـتـن مـــرا كم است اكسیر من نه اینكه مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این كیمیا كم است سرشارم از خیال ولی این كفاف نیست در شـعر من حـقـیقـت یك ماجرا كم است...!!! ترا گم میكنم هر روز و پیدا میكنم هر شب واینسان خواب ها را با تو زیبا می كنم هر شب تماشایی ست پیچ و تاب آتش ها... خوشا بر من كه پیچ و تاب آتش را تماشا میكنم هر شب مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست ! چه گونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو كه این یخ كرده را از بی كسی (( ها )) می كنم هر شب تمام سایه ها را می كشم بر روزن مهتاب حضورم را ز چشم شهر حاشا میكنم هر شب دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا میكنم هر شب كجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی ؟ كه من این واژه را تا صبح معنا میكنم هر شب

  2. 17 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    زنده آنانند که پیکار می کنند آنان که جان و تنشان از عزمی راسخ آکنده است آنان که از نشیب تند سرنوشتی بلند بالا می روند آنان که با اندیشمند بسوی هدفی عالی ره می پویند و روز و شب پیوسته در خیال خویش وظیفه ای مقدس دارند یا عشقی بزرگ ویکتور هوگو یادم باشد سنجاقك های سبز قهر كرده و از اینجا رفته اند ... باید سنجاقك ها را پیدا كنم یادم باشد معجزه قاصدكها را باور داشته باشم ... یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر كس فقط به دست دل خودش باز می شود ... یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم ... یادم باشد زنده ام ... یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ... یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار كنم، مبادا دل تنگش بشكند یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام ... نه برای تكرار اشتباهات گذشتگان خودت را دوست داشته باش تا به دیگران فرصت دوست داشتن بدهی. برای عشق هیچ گاه دیر نیست. پس نگران گذران عمر نباش. عشق در بستر زمان شکل می گیرد. پس باید صبور باش تا نگردی گمشده خود را نمی یابی و اگر هم بیابی قدر آن را نمی دانی. پس هیچگاه از جستجو باز نایست. سعی کن خودت باشی. گمشده واقعی تو تو را آنطور که هستی دوست می دارد نه آنطور که خود می پسندد. عشق در بستر ارتباط شکل می گیرد. پس سعی کن به آنکه دوستش داری نزدیکتر شوی. گمشده واقعی تو ابتدا عاشق صورت توست بعد عاشق سیرت تو بنابراین خیلی دربند ظاهر خود نباش. بیشترین لذت عاشق از عشق است نه از معشوق. پس سعی کن عاشقتر باشی
    ______________________

  4. 3 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    هنوزم چشام از رفتن دستای تو خیسن با اشکام روی گونم یادگاری می نویسن هنوزم جای دستات روی شونه هامه شایدم واسه اینه که هنوز غم تو صدامه تو که باور نداری هنوز عاشق ترینم شبا به یاد تو کنار پنجره میشینم تا شاید روی ماهت و توی آسمون ببینم تو که باور نداری هنوز عاشق ترینم شبا به یاد تو کنار پنجره میشینم تا شاید روی ماهت و توی آسمون ببینم کجایی تا ببینی منو این صورت خیسو صورتم مثل کاغذ شده چشمام خودنویسو واسه تو مینویسم یه نامه بی نشونی میدونم آخه نامه هامو هیچ وقت نمیخونی خدا کنه به یاد اشک چشمامم بمونی تو که خوب میدونی عشق تو خیلی حقیرم بیا تا توی دستای تو باز آروم بگیرم خودتم میدونم بی تو بودن برام محاله بیا یه بار دیگه بذار ببینمت دوباره تو که خوب میدونی عشق تو خیلی حقیرم بیا تا توی دستای تو باز آروم بگیرم خودتم میدونم بی تو بودن برام محاله بیا یه بار دیگه بذار ببینمت دوباره چشم به در میدوزم تو آتیشت میسوزم میدونم نمیای اما دوست دارم هنوزم چشم به در میدوزم تو آتیشت میسوزم میدونم نمیای اما دوست دارم هنوزم چشم به در میدوزم تو آتیشت میسوزم میدونم نمیای اما دوست دارم هنوزم میدونم نمیای اما دوست دارم هنوزم

  6. 3 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    عشق کنار کشیدن و جا زدن نیست بلکه صبر داشتن و ادامه دادن است .... زندگی برگ بودن در گذر باد نیست امتحان ریشه هاست ازخدا التماس کردم تا عشقت را بر سر راهم قرار دهد اما اکنون از اعماق جان خسته ام فریاد بر می اورم نفرین قلبم بر تو باد در بن بست هم راه آسمان باز است ، پرواز بیاموز!!!! محبت روزهای گم شده را دردستانم جستجو نکن، من عهد زندگی بسته ام. بی‌اراده متولد می‌شویم. بی‌اختیار زندگی می‌كنیم. بدون اینكه بخواهیم میرویم.
    ________________

  8. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #5
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    فرقی نمیکند چه کسی عاشقت شده است چیزی ز ماه بودن تو کم نمیشود گیرم که برکه ای نفسی عاشقت شده است ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود یک شهر تا به من برسی عاشقت شده است پر میکشی و وای به حال پرنده ای کز پشت میله ی قفسی عاشقت شده است آیینه ای و آه که هرگز برای تو فرقی نمیکند چه کسی عاشقت شده است
    Last edited by bidastar; 25-03-2008 at 15:59.

  10. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #6
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم ، فقط احمقانه سکوت می کنیم ... چه مغرورانه اشک ریختیم ، چه مغرورانه سکوت کردیم ، چه مغرورانه التماس کردیم، چه مغرورانه از هم گریختیم... غرور هدیه ی شیطان بود و عشق هدیه ی خداوند... هدیه ی شیطان را به هم تقدیم کردیم و هدیه ی خداوند را پنهان کردیم
    Last edited by bidastar; 25-03-2008 at 15:59.

  12. 2 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند و تماشای تو زیباست اگر بگذارند سند عقل مشاع است، همه میدانند عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند دل دیوانه من این همه آواره مگرد خانه دوست همینجاست اگر بگذارند من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند غضب آلوده نگاهم مکنید ای مردم دل من مال شماهاست اگر بگذارند
    ________________

  14. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #8
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    بهترین بهترین من زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود با بنفشه ها نشسته ام سالهای سال صبحهای زود در کنار چشمه سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر گیسوان خیس شان به دست باد چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم می ترواد از سکوت دلپذیرشان بهترین ترانه بهترین سرود مخمل نگاه این بنفشه ها می برد مرا سبک تر از نسیم از بنفشه زار باغچه تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار هم زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود با همان سکوت شرمگین با همان ترانه ها و عطرها بهترین هر چه بود و هست بهترین هر چه هست و بود در بنفشه زار چشم تو من ز بهترین بهشت ها گذشته ام من به بهترین بهار ها رسیده ام ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من لحظه های هستی من از تو پر شده ست آه در تمام روز در تمام شب در تمام هفته در تمام ماه در فضای خانه کوچه راه در هوا زمین درخت سبزه آب در خطوط درهم کتاب در دیار نیلگون خواب ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام ای نوازش تو بهترین امید زیستن در کنار تو من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام در بنفشه زار چشم تو برگهای زرد و نیلی و بنفش عطرهای سبز و آبی و کبود نغمه های ناشنیده ساز می کنند بهتر از تمام نغمه ها و سازها روی مخمل لطیف گونه هات غنچه های رنگ رنگ ناز برگهای تازه تازه باز می کنند بهتر از تمام رنگ ها و رازها خوب خوب نازنین من نام تو مرا همیشه مست می کند بهتر از شراب بهتر از تمام شعرهای ناب نام تو اگر چه بهترین سرود زندگی است من ترا به خلوت خدایی خیال خود بهترین بهترین من خطاب میکنم بهترین بهترین من
    ________________________

  16. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #9
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    وقتی کسی رو دوست داری،حاضری جون فداش کنی حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم امّا صداشو بشنوی ، شب از میون دوتا سیم حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو فقط خدا نکرده اون ، یه وقت بهت نگه برو حاضری هر چی دوست نداشت ، به خاطرش رها كنی حسابتو حسابی از ، مردم شهر جدا کنی حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دستاش نره حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یه لحظه قهر حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی بگی که محتاجشی و ، به شونه هاش تکیه کنی حاضری که به خاطر ، خواستن اون دیوونه شی رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونه شی حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دست تکون بدن حاضری اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن حاضری که بگذری از ، شهرت و اسم و آبروت مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه روبروت وقتی کسی تو قلبته ، یه چیزقیمتی داری دیگه به چشمت نمی یاد ، اگر که ثروتی داری حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشه به خاطر اون کسی که ، خیلی برات با ارزشه حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی حاضری که به خاطرش ، پاشی بری میدون جنگ عاشق باشی اما بازم ، بگیری دستت یه تفنگ حاضری هر کی جز اونو ، ساده فراموش بکنی پشت سرت هر چی میگن ، چیزی نگی گوش بكنی حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن پرنده های شهرتون ، دونه به دونه بمیرن وقتی کسی رو دوست داری ، صاحب کلّی ثروتی این گنج خیلی قیمتی نذار كه از دستت بره...
    __________________

  18. 2 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    دستهایم خالی است عاری از یک گل سرخ و نه تنها تیغی که در آن دست به جا مانده و رفت فصل گل میگذرد ساقه اش پا بر جاست تیغ در دست کماکان پیداست واژه ام قرمز رنگ از دستم میچکد آن رنگ غلیظ چشمهایم بسته خاطر گل به خیال افکندم زخم دل از کف دستم پیداست فصل گل باز گذشت ساقه اش پا بر جاست تیغ در دست کماکان پیداست و گناه دل من بود که گل را میخواست

  20. 2 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •