تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 12 اولاول 1234567 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 117

نام تاپيک: سید علی صالحی

  1. #21
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    دال
    در باز می شود
    پله ها روشن تر
    و حیاط ... خیلی ست
    چقدر انار هست
    پیچک پرنده خرمالو
    چه اردی بهشت لبریزی
    یعنی این جا وطن من است ؟
    روز است
    روزی کاملا کافی
    کوچه مناسب
    و کیفم ... سبک
    ایستگاه خلوت فعله ها
    روبه روی آن سوتر است
    تا کسی
    میرداماد رازان شمالی
    هی نه تو مرده ای سید علی
    تو مرده ای میان تمام تکلیف ها دقیقه ها
    و چند شیی آشنا
    حالا در را ببند لطفا



    شین
    به این جایم رسیده
    از قول و قاعده بیزارم
    از نام و از نوشتن بیزارم
    از ترس دلهره دانایی
    بیزارم از چه رفته به باد و
    از چه خواهد شد این همه که خواب
    هی سیب رسیده
    طعم ناتمام به یک بارگی
    مرا طواف همان ملائکم بس بود
    سجده ی نور و سکوت ستاره ام بس بود
    این چه رنج و راز بی آغازی ست
    که هی نرفته باز
    دامن دریا را به تحفه ی تشنه اش تر کنم ؟
    مرا به خانه ی خودم
    به خواب همان هزاره ی رویا ریز اینه برگردانید
    به طعم ناتمام و نه برکت بوسه
    تنها باد است که از فراز خکستر ما می گذرد
    بگذارید به خانه ام برگردم
    مرا جز آن آرامش تا ابد عجیب
    دیگر هیچ آرزویی از ازل نبوده است



    ز
    این جا همه چیز درست
    همه چیز عالی بی نظیر درست
    همان کلمه ی درست درست است
    در شرف وقوع عمین واژه ها بود
    که دیگر هیچ اتفاقی از کتاب کهنه رخ نداد
    به قول قدیمی ها
    آه ... مغان عالی مقام
    تمام زمستان امسال
    من یک درختچه ندیدم
    که پتوپیچ کوچه ی باد نباشد
    شما خبر ندارید
    ورنه صغیر و کبیر
    سرگرم خوابی خوش از گلستان و گهواره اند
    حتی حقوق پشه و
    سهم پروانه هم محفوظ است
    حالا باد هم فهمیده که پشت هر چینه ای
    چراغی هست
    آه ... ستمدیدگان نمک نشناس
    کفران کلمه که دشوار نیست
    حاشا چه می کنید
    شب دارد از ظلمت یلدا یاد می گیرد
    نور ... فقط یک هجای روشن دارد
    دیگر چه مرگتان است
    که این همه هی
    از چیزی به نام زندگی سخن می گویید ؟
    این جا همه چیز درست
    همه چیز عالی بی نظیر درست
    همان کلمه درست درست است
    تنها این ما شاعران بی طناب و ترانه ایم
    که دروغ می گوییم

    --------------------------------------------------------------------------------

  2. #22
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    هزار و یک ترانه برای تنهایی زنان

    پس پیراهنی
    دوخته ی هزار عطر آهوکش
    تو رازها از قوس قله های ولرم نهان کرده ای
    ورنه سرانگشت تشنه به طعم لیموبنان
    کی می توانست از لمس بلور برهنه بگذرد ؟
    همخوابه ی ابر و
    رسیده ی خرما تویی
    هوای شمالی ترین نافه های نی
    هم در یکی شدن از تشنگی تویی
    آبان هر چه اردی بهشت دی
    تو ... دختر به هفت آسمان شسته ی من
    رازهایی از این دست
    دریابان دیدگان من اند
    که هنوز
    شاعرترین شبانه خوان سحرگاه بوسه ام
    چرا چانه می زنی ؟
    من هرگز به پرسندگان از چرا شکستن خویش
    حساب پس نخواهم داد
    بیا ‚ بی خیال
    درگاه بسته چه می داند
    پس پیراهنی این همه برهنه پوش
    آن دو فاخته ی کم رو
    سر آسیمه ی آواز کدام علاقه اند



  3. #23
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    دال

    باد از احتیاط پاورچین پرده ها
    لبریز بازی وزیدن بود
    پرنده آمد
    کمی رو به پیراهن چهل دانه انار خسته نشست
    تشنه بود
    خواب انار دیده بود
    چیزی نگفت
    آن سوتر پشت پنجره
    سایه سار قفس ها پیدا بود
    پرنده هیچ نپرسید
    این منقل روشن و
    این سیخ برهنه برای چیست ؟
    تنها لبه ی تیز چاقوی کهنه ای
    کنار پاشویه
    داشت سر به سر ماه سربریده می گذاشت



  4. #24
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    الف

    پرنده ای که از نیزارهای خزانی گذشته است
    دیگر دیده ه دست این بادهای بی هر کجا
    نخواهد داشت
    البته ما هم
    از این حرفهای عاشقانه بسیار شنیده ایم
    حقیقت این است
    پرنده ای که به اعتماد یکی پیاله ی آب
    آمده بود
    میان این همه خانه این همه خواب
    هیچ ایوان روشنی از رویای آدمی ندید


  5. #25
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    ز

    من وظیفه دارم این واژگان برهنه را
    به خانه برگردانم
    در ضمن ... خوب هم می دانم
    بلکه فروردینی از خواب آن فرشته ی بزرگ
    به باغ بی شکوفه ی ما باز اید
    ورنه ... هی خود بسته ی قفس نشین
    خواب خشت کجا و
    علاقه به اینه کجا ؟

  6. #26
    آخر فروم باز rezaete's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    اهواز = اکسین
    پست ها
    4,675

    پيش فرض کارگاه‌های شعر و تازه ها

    کارگاه‌های شعر

    صالحی در سال ۱۳۷۵ اولين کارگاه شعر خود را در تهران تاسيس کرد که مورد استقبال دانشجويان و شاعران جوان قرار گرفت. اما پس از سه ماه و در پی دو سکته‌ی پياپی مغزی و قلبی، کارگاه شعر معيار (در مجله معيار) تعطيل می‌شود. صالحی پس از ده ماه بستری بودن، دوباره زندگی را آغاز می‌کند.

    در سال ۱۳۷۹ صالحی مجددا کارگاه شعر دنيای سخن (در مجله و دفتر دنيای سخن) را راه‌اندازی می‌کند که اين وهله با استقبال پرشوری مواجه می‌شود. اين کارگاه شعر از حيث حقوقی زير نظر ناشر معتبری است و هنوز نيز در حال فعاليت است.

    گفتنی است که تنی چند از شاعرانی که کار جدی خود را در کارگاههای شعر صالحی آغاز کردند، تا هم‌اکنون برنده‌ی چند جايزه‌ی معتبر در رشته‌ی شعر شده‌اند. از جمله: علی آموخته‌نژاد، مهری رحمانی، محمد آشور، علی اخوان، خانم فريس‌آبادی و زيبا کاوه‌ای.

    تازه‌ها

    آثار سيد علی صالحی در شعر تا امروز به چاپ پنجم هم رسيده و برخی از اشعار او به زبانهای انگليسی، ايتاليايی، آلمانی، فرانسه، سوئدی، ارمنی، عربی، ترکی و کردی نيز ترجمه شده‌اند.

    گفتنی است که بزودی زندگی‌نامه‌ی صالحی با عنوان "فرستاده‌ی شفا‌نويسِ اردی‌بهشت" - بخش کودکی، نوجوانی و جوانی تا مقطع ۱۳۶۰ - از سوی "انتشارات ابتکار نو" منتشر خواهد شد.

    تازه‌ترين دفتر شعر او به نام "قُمری غمخوار در شامگاه خزانی - هزار و يک هايکوی پارسی" توسط موسسه انتشارات نگاه در سال ۱۳۸۶ منتشر شده است.

  7. این کاربر از rezaete بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #27
    آخر فروم باز rezaete's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    اهواز = اکسین
    پست ها
    4,675

    پيش فرض آينه

    سَحَر در فصل گل
    بوی تو آمد،
    خيال بال و پَر سوی تو آمد.
    در اين جمع مبارکْ جانِ مدهوش
    به رقص
    در آب خواب
    روی تو آمد.
    مَه نو بسته گيسو، سوی دريا
    هزاران موج شب
    موی تو آمد.
    در اين بُن‌بستِ باد و بيمِ ديرين
    جهان هر سو که ديد
    روی تو آمد.
    مگر از آبرو کو مانده نامی
    که آب و روی دل، جوی تو آمد.
    همه خوبان نشستند صف در آواز
    به وقتی که گُلِ خوی تو آمد
    دف و
    تار و
    سه‌تارِ صوت اَعلی،
    همه هر سو
    سَحَر
    هوی تو آمد.
    از اين صد سلسله مجنونِ عاشق
    نه من تنها
    که رو سوی تو آمد.
    دو صد ناگفته از ميدان بازی
    که در چوگانِ گُل
    گوی تو آمد.
    بگو ای سرورِ سادات عاشق
    که بختِ شعر تَر سوی تو آمد


    ۱۳۵۲ - مسجد سليمان

  9. 3 کاربر از rezaete بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #28
    آخر فروم باز rezaete's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    اهواز = اکسین
    پست ها
    4,675

    پيش فرض روحا ...!

    از طينِ طی
    تا حرفِ هی
    حیِ حيایِ حوريا،
    بی‌بوده و بی‌بوريا.

    از طينِ طی
    تا ناله‌زارِ نی به نی
    کو او بگو از ماه و می
    عطر تمامِ طعمِ کی؟

    در خوابِ بلبل، بی‌دوا
    بادا ... چه نوروز است اين
    اين ناروا، اين ناروا ...!

    سازا، تو رازِ مو به مو،
    بالا به زيرِ نی زنی،
    تا کی به دی ... بی‌باغ او
    هی بی‌نهايت آينه
    هی پشت و روی رو به رو!

    عريان به رويا از فنا
    تا من ترا تن در تَنا
    اينجا همين جا گفتِ من
    شب از شنيدِ جُفت من
    انگشت گريه بر دو لب
    شد روزِ رفته شينِ شب
    يعنی که کو تا کی نه اين،
    يعنی که کو تا کی نه آن،
    از سين و عين و صادِ من
    ای فَرِّ بی‌فرياد من.
    اوزانِ بی‌آواز روز
    ياللعجب از اين چرا، از اين هنوز!

  11. این کاربر از rezaete بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #29
    آخر فروم باز rezaete's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    اهواز = اکسین
    پست ها
    4,675

    پيش فرض مراثی

    صدای مصيبت، صدای من است
    چنينم که آتش، همه ميهن است
    ز پستان زخمی که خون خورده است
    به گهواره نوزادِ گُل مرده است
    گرفته بغل در بغل از عذاب
    دو خواهر در آغوش ظلمت بخواب
    چراغ ستاره که در خانه مرد
    شقايق در آغوش پروانه مرد
    چه کرد بايد اين زخمه‌ی بی‌قرار
    نه پش مانده ماوا، نه پيش از فرار
    چنين فاجعه کس نديده عيان
    کجا بايدش، کو نجات جهان


    ۱۳۵۱ - مسجد سليمان

  13. این کاربر از rezaete بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #30
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض

    این وقت شب
    چهار و چند دقیقه ی بامداد است وهنوز
    تمام هر چه هست
    از برای شفای تحمل و خستگی خواب است
    درخت پنجره خیابان خواب
    و نور
    که پابه ماه چراغ
    با شب زانو ... چانه می زند
    ومن
    که از احتمال یک علاقه ی پنهان خوابم نمی برد
    تنها پرنده ای که سحرخیز تر از اذان باد و
    عطر شبنم است می فهمد
    شب زنده دار درمان ندیده ای چون من
    از چه خیال یکی لحظه ی خواب شکسته اش
    در چشم خسته نیست
    کاش کسی می آمد
    کسی می آمد از او می پرسیدم
    کدام کلمه چراغ این کوچه خواهد شد
    کدام ترانه شادمانی آدمی
    کدام اشاره شفای من ؟
    حالا برو بخواب
    ثانیه ها فرمان بر بی پرسش مرگ اند
    ساعت چهار وچند دقیقه ی بامداد است هنوز

  15. 2 کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •