تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 12 اولاول 123456789 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 117

نام تاپيک: سید علی صالحی

  1. #41
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    پس پيراهني
    دوخته ي هزار عطر آهوكش
    تو رازها از قوس قله هايولرم نهان كرده اي
    ورنه سرانگشت تشنه به طعم ليموبنان
    كي مي توانست از لمسبلور برهنه بگذرد ؟
    همخوابه ي ابر و
    رسيده ي خرما تويي
    هواي شمالي تريننافه هاي ني
    هم در يكي شدن از تشنگي تويي
    آبان هر چه اردي بهشت دي
    تو ... دختر به هفت آسمان شسته ي من
    رازهايي از اين دست
    دريابان ديدگان مناند
    كه هنوز
    شاعرترين شبانه خوان سحرگاه بوسه ام
    چرا چانه مي زني؟
    من هرگز به پرسندگان از چرا شكستن خويش
    حساب پس نخواهم داد
    بيا ‚ بيخيال
    درگاه بسته چه مي داند
    پس پيراهني اين همه برهنه پوش
    آن دو فاخته يكم رو
    سر آسيمه ي آواز كدام علاقه اند

  2. 2 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #42
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض انیس آخز همین هفته می آید!


    من ساده لوح نیستم
    ساده ام،فقط سکوت می کنم.

    من دست ها و
    سنگ های ِ پنهان در استین ِ ادم ها را
    بسیار دیده ام.

    حواس ام هست!
    من دشنام ها خورده،
    اما هرگز مزاحم ِ یکی مور خسته نبوده ام.
    من
    تهمت ها خورده،
    اما هرگز مزاحم ِ یکی گزنده نبوده ام.
    من سیلی ها خورده،
    اما هرگز برای اشاره هم دست ام بالا نرفته است.
    با این حال
    سوال سختی
    بن گلویم را گرفته است:
    اگر میل ِ به شعر در من نبود،
    سنگ
    در دست دیگران چه می خواست؟

    " سید علی صالحی "

  4. 3 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #43
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض پلاک


    تو باید بفهمی
    که خلاص ِ فقط کبوتری خسته
    نجات ِ سایه سار ِ آسمان ِ آبی نیست.

    گفتی اول از تو سؤال می شود
    که نام نابه هنگام ِ گریستن چیست ؟

    و تو تمام ِ ترانه هایی را به یاد می آوری
    که از طعم تشنگی
    چشم به راه ِ باران اند ،
    اما باز از باران سخن نخواهی گفت.
    می گویند سکوت
    سرآغاز ِ رستگاری ِ تمام رؤیاهاست.

    بیرون از بلندی ِ تمام ِ این دیوارها
    آیا هنوز باد می آید؟

    تو قول داده بودی
    اگر آینه از خواب ِ اتفاق بترسد
    بسا بعد از شکستن ِ خویش
    خاطرات ِ روزگار ِ گریه و گهواره را به یاد آوری !

    و تو به یاد می آوری
    اما سکوت
    سرآغاز ِ رستگاری ِ تمام ِ رؤیاها نیست.

    حالا مزارت کجاست کبوتر ِ کوچک بی آسمان ِ ما ... ؟!

  6. این کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #44
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    .
    هیچ اتفاق خاصی رخ نداده بود
    فقط شبی ناگهان دریافتم،دریافتم...!

    گفتمش انگار می شناسمت
    گفتمش بیا در ایوان خاطره سیگاری بگیرانیم
    گفتمش برایت چای کم رنگی اورده ام.

    داشت نگاهم می کرد
    جوری غریب شبیه ری را بود
    امد و اهسته از پی چیزی رو به درگاه ِ دریا نشست
    بعد ستاره ء گمنامی را نشانم داد
    بالای باغ اسمان خبر هایی بود
    ملایکی اشنا امده بودند...بال ایوان ِ آینه
    یک دفتر سفید و دو سه نی قلم از خواب ِ حافظ اورده بودند
    گفتند:بنویس!
    گفتم: سواد ِ علاقه ندارم...
    گفتند:بنویس!
    نوشتم ارامش،نوشتم علاقه،نوشتم ادمی...
    بعد خداوند از خواب اسمان اوازم داد:
    کلمه؛کلمه،کلمه الکتاب!

    دیدی چه ساده شاعر شدم ری را!

    (از مجموعه "سفر بخیر")

  8. این کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #45
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    هرجا و هر کجای جهان که باشم
    باز به بستر ِ بی خواب خود برمی گردم،
    باز این عطر و اسم توست
    که مرا
    به مرور واژه ها می خواند.
    من از شروع ِ تو بوده
    که شب را
    برای رسیدن به صبح می خواهم.

    و تو
    هر جا و هرکجای جهان که باشی
    باز به رؤیاهای من باز خواهی گشت.
    تو مرا ربوده، مرا کُشته
    مرا به خاکستر ِ خواب ها نشانده ای
    هم از این روست که هر شب
    تا سپیده دم بیدارم.
    دشوار است!
    کسی باورنخواهدکرد،
    اما تو
    تکلم ِ خواناترین کلمات را از من ربوده ای،
    تو
    دل و دیده ی دریا پَرَست ِ مرا از تخیل تشنگی ربوده ای.
    حیرت اور نیست
    عشق گاهی به شکل ِ دوست می اید
    عشق گاهی به شکل ِ ... زبان ام لال!

    به من بگو بی انصاف
    این چه خوابی ست
    که دست از ربودن رؤیاهای من بر نمی دارد!

    عشق
    همین است در سرزمین من،
    من کُشنده ی خواب های خویش را
    دوست می دارم.


    حالا هزاره هاست
    خانه به خانه وُ
    کو به کو،
    هی می گردم و باز
    بازت نمی یابم به این جهان.
    جهان
    این جهان ِ بی هر کجا
    که مرا در مرارتِ کلمات ِ خود
    کشته است

    (شعری منتشر نشده از صالحی)

  10. 2 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #46
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    تظاهر می‌کنم که ترسیده‌ام
    تظاهر می‌کنم به بُن‌بَست رسیده‌ام
    تظاهر می‌کنم که پیر، که خسته، که بی‌حواس!
    پَرت می‌روم که عده‌ای خیال کنند
    امید ماندنم در سر نیست
    یا لااقل ... علاقه به رفتنم را حرفی، چیزی، چراغی ...!


    دستم به قلم نمی‌رود
    کلماتم کناره گرفته‌اند
    و سکوت ... سایه‌اش سنگین است،
    و خلوتی که گاه یادم می‌رود خانه‌ی خودِ من است.


    از اعتمادِ کاملِ پَرده به باد بیزارم
    از خیانتِ همهمه به خاموشی
    از دیو و از شنیدن، از دیوار.
    برای من
    دوست داشتن
    آخرین دلیلِ دانایی‌ست
    اما هوا همیشه آفتابی نیست
    عشق همیشه علامتِ رستگاری نیست
    و من گاهی اوقات مجبورم
    به آرامشِ عمیقِ سنگ حسادت کنم
    چقدر خیالش آسوده است
    چقدر تحملِ سکوتش طولانی‌ست
    چقدر ...


    نباید کسی بفهمد
    دل و دستِ این خسته‌ی خراب
    از خوابِ زندگی می‌لرزد ...
    باید تظاهر کنم حالم خوب است
    راحت‌ام، راضی‌ام، رها ...
    راهی نیست.
    مجبورم!
    باید به اعتمادِ آسوده‌ی سایه به آفتاب برگردم.

  12. 4 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #47
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    خودت ، خودم و فراموشي ِ جهان

    مي شناسم ات ،
    روشن ،‌درست ، بي كم و كاست،
    مي شناسم ات
    مثل ِماهي كه دريا را ،
    مثل ِ علف كه عطر ِ اردي بهشت.

    مي شناسم ات ،
    درست مثل آفتاب
    كه روشنايي ِ صبح را،
    روشن مثل پرنده
    كه آزادي را ،
    بي كم و كاست مثل ِ انتظار
    كه ثانيه شمار ِ ساعت را.

    مي بيني ؟!
    من مي شناسم ات ،
    مثل ِ سپيده دم كه خواب نوشين را ،
    مثل رود كه رفتن ِ بي سوال اش را.
    خودت يادم دادي !

    اما پايان راه كجاست ؟
    سرانجام ِ اين سفر كدام است ؟
    من بالا آمده ام
    در آستانه قله ء بلند ايستاده ام
    شاعرترينم ،
    اما
    بي تو اينجا
    دارم چه مي كنم ؟
    هيچ !
    گره به باد ميزنم ،
    تا چه شود شبي
    شعري شايد !

    تو رفته اي و راه ها را
    برف پوشانده است،
    بايد به كومه ء كلمات خودم برگردم .
    ماهي ، علف ، آفتاب ، پرنده ،
    سنگ ، ستاره ، انتظار ، رود .
    و من
    همه
    هرچه
    هرچه كه هست ،
    همه ء ما
    فقط حسرت ِ بي پايان ِ يك اتفاق ِ ساده ايم ،
    كه جهان را بي جهت
    جور ِ عجيبي
    جدي گرفته ايم .

    ( بگذار اينجا
    يك ستاره بگذارم،
    حرفم ادامه دارد .)

    *

    فراموشي
    فراموشي
    فقط فراموشي
    سرآغاز ِ سعادت آدمي ست !

  14. 2 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #48
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    من هم مثل بعضي

    يك روز

    يك جايي

    به دنيا آمده ام آخر .

    نان ِ گندم را به روشني مي شناسم

    الفباءِ زبان ِ مادري ام را



    بي كم و كاست بلدم

    بلدم تا صد بشمارم

    دريا

    چهار حرف دارد

    و علف

    با عين آغاز مي شود ،

    و عشق با الف

    و الف سر آغاز ِ كامل ِ زن است

    حرف ِ ز را تا زندگي هست

    معمولا براي زندان به كار نمي برند

    زن

    هميشه با حرف ِ الف آغاز مي شود

  16. 4 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #49
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض یکی دو پیاله با مولوی




    من چه زود می میرم
    از شنیدن یک لبخند !

    آگاه است او
    از او که مثل ِ من است.

    از آلودگی به دور ، از تاریکی به دور ، از توطئه به دور ،
    چشم ها را یک لحظه ببند
    از کلمات ِ ساده ء عجیب و ارزان ِ خودمان بخواه !
    آرزو کن ! آرزو کن آن اتفاق ِ قشنگ رُخ بدهد
    رؤیا ببارد
    دختران برقصند
    قند باشد
    بوسه باشد
    خدا بخندد به خاطر ِ ما !
    ما که کاری نکرده ایم.
    می افتد !
    آرزوهای ما
    پشت ِ هر دیوار ِ بلندی که باشد
    باز ما را مرور خواهند کرد.
    آگاه است او از او،
    به قول ِ شاملو : هم از آن راه ...
    که راه ... !

    رؤیاهای ما راست می آیند
    ما روشن آمده ایم
    روشن زیسته ایم ، البته گاه کمی تاریک ،
    شبیه گرگ و میش ِ صبح .

    اگر کسی این قصه را
    ده بار به خط خوش بنویسد
    برود پنهانی لای در ِ حیاط ِ دیگران بگذارد
    فردا صبح زود از خواب برخواهد خاست
    شاعر خواهد شد
    و خواهد گفت :
    ما چقدر حافظ کم داریم !

    خدایا خواهش می کنم بیا پایین
    یکی از کودکان ِ کوچه ء پایین تر
    هی به ماه ِ معصوم ِ آسمان می گوید : ری را !

    نمی دانم انتهای این ترانه
    به خواب کدام سکوت خواهد رسید ،
    ولی دلم روشن است
    که آن روز ِ بزرگ ِ بی معنی نزدیک است.
    مُردیم از بس که ماه را معنی کردیم
    ستاره و دریا را معنی کردیم
    منظور از ...؟!

    لطفا شما این ترانه را ادامه بدهید،
    دایره ء دریا همین نزدیکی هاست،
    فانوس ها را روشن کنید!

    آگاه است او
    از او که مثل من است !

  18. 2 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #50
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    اشتباه از ما بود
    اشتباه از ما بود که خواب سر چشمه را
    در خیال پیاله میدیدیــــم.
    دستهامان خالی ..
    دلهامان پر ..
    گفتگوهامان مثلآ یعنی ما .
    کاش می دانستیم هیـــچ پروانه ای
    پریروزپیلگی خویش را به یاد نمی آورد.
    حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می میریم.
    از خانه که می آیی ؛
    یک دستمال سفید ،
    پاکتی سیگار ،
    گزین شعرفروغ
    و تحملی طولانی بیاور ....
    احتمال گریستن ما بسیار است !

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •