تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 4 از 4

نام تاپيک: تقلباتی در تاملات دکارت

  1. #1
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض تقلباتی در تاملات دکارت

    امروزه به ندرت میتوان کسی را یافت که نام دکارت را ولو یکبار نشنیده باشد ، عمده ی شهرتش علاوه بر ریاضیات به برهان معروف کوگیتو برمیگردد .
    رنه دکارت (R. Descartes) روشی ابداع کرد که هنوز هم ممکن است قابل استفاده باشد و به نام روش یا اصل « شک منظم یا دستوری» موسوم است ، او بنا را بر این نهاد تا هیچ چیزی را تا صحت آن بوضوح و تمایز بر او معلوم نگردد باور نکند و شک
    درباره ی هر چه را که بتواند در آن تردید نماید ادامه دهد ، دکارت با عمل به این اصل تدریجا به این نتیجه رسید که تنها وجودی که میتواند نسبت به آن یقین قطعی داشته باشد وجود خودش است ، او در خیال خود شیطانی فریبنده را مجسم نمود که دائما او را میفریبد اما شک درباره ی وجود خودش ممکن نبود زیرا اگر او وجود نمیداشت هیچ شیطانی نمیتوانست او را بفریبد
    . دکارت این " اصل " را به این صورت بیان کرد:
    " می اندیشم ، پس هستم."
    صورتی از شکاکیت درباره ی جهان خارج و نسبت ما با آن این است که تصور شود اصلا چیزی به نام بدن وجود ندارد ، همه ی وجود ما مغزی است شناور درشیشه ای حاوی مواد شیمیایی ، دانشمندی خبیث مغزها را به نحوی سیم کشی کامل کرده است که دچار توهم تجربه ی حسی شویم ، میتوانیم از خواب برخیزیم و برای خرید به سمت فروشگاه برویم ، با این حال زمانی این کار را میکنیم همه ی آنچه در واقع روی میدهد این است که آن دانشمند در حال تحریک برخی اعصاب ماست تا به توهم انجام دادن کار و اداره ی زندگی دچار شویم ، دانشمند خبیث قادر است کاری کند که ما طعم هرگونه تجربه ی حسی را که میتوان در زندگی حاصل کرد بچشیم مثلا تصور کنیم در حال تماشای تلویزیون هستیم یا در مسابقه یا در امتحان شرکت میکنیم ، کتابی می نویسیم ، این وضعیت آنقدرها که ممکن است به نگر آید ساختگی و مبالغه آمیز نیست دانشمندان هم اکنون سرگرم آزمایشهایی در زمینه ی دستگاههای شبیه سازی ِ رایانه ای ِتجربه هستند که به دستگاههای «واقعیت مجازی» مشهور است ، حکایت دانشمند خبیث نمونه ای است از آنچه

    فلاسفه "تجربه ی فکری" (thought experiment) می نامند
    ( مانند داوید هیوم ،)، حافظه درست مثل گواهی حواسمان غیرقابل اعتماد است ، درست به همان نهج که همه ی تجربه های ما با این نگرش سازگاراست که شاید مغزی باشیم در درون شیشه ی دانشمندی خبیث همانطور همچنان که برتراند راسل اشاره کرده است تجربه های ما جملگی با این نگرش سازگارند که ممکن است جهان پنج دقیقه پیش بوجود آمده باشد بدون آنکه " خاطرات " همه ی کسانی که در آن به سر میبرند دست خورده باشد در حالی که همه ی افراد گذشته ای خیالی را به خاطر دارند ، اگر اینطور باشد آیا دیگر چیزی نمی ماند که بتوان به آن یقین داشت ؟ مشهورترین و مهم ترین جوابی که به این سوال شکاکانه داده میشود احتمالا از آن ِ دکارت است ، او فرنود آورد که حتی اگر همه ی تجربه های او آفریده ی کسی یا چیزی باشد که به عمد او را فریب میدهد این واقعیت که "من" فریب میخورم امری یقینی را برایمان به ثبوت می رساند ، این واقعیت اثبات میکند که ما وجود داریم زیرا اگر وجود نداشتیم چیزی برای فریبکار در کار نبود که آنرا فریب دهد ، این برهان را
    برهان«کوگیتو» میخوانند که مأخوذ است از عبارت لاتین
    « cogito ergo sum » به معنای « می اندیشم ، پس هستم »

  2. #2
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    در فکر شیطان خبیث ( دکارت به جای مفهوم دانشمند خبیث - یعنی دانشمندی که مغزها را درون یک محفظه ی شیشه ای قرار داده - از مفهوم شیطان خبیث بهره جست ) بیان میشود : «به او اجازه بده که مرا بیشتر از آنچه که او میتواند فریب دهد ، او هرگز باعث نخواهد شد که من فکر کنم که هیچ چیزی نیستم چرا که من می اندیشم که چیزی هستم ، من باید در پایان این قضیه را نتیجه بگیرم که من هستم ، من وجود دارم که ضرورتا تا وقتی که آن بوسیله ی من مطرح میشود یا در ذهن من مورد شک قرار میگیرد صحیح است ،» در جای دیگراین قضیه شکل مانوس تری به خود میگیرد : « من فکر میکنم ، پس هستم. »
    « ... ذهنی که با استفاده از آزادی مخصوص خود تمام اموری را که کمترین شکی در وجود آنها داشته باشد معدوم می انگارد ، میبیند مطلقا محال است در همان حال خودش موجود نباشد ، این خود مهم ترین مطلب است زیرا ذهن از این راه به آسانی میتواند میان امور متعلق به خودش یعنی متعلق به طبیعت عقلانی و امور مربوط به جسم فرق بگذارد ... ارشمیدس برای اینکه بتواند کره خاکی را از جا بر کند و به مکان دیگری منتقل کند تنها خواستار یک نقطه ی ثابت و ساکن بود ، من هم اگر بخت یاری کند و تنها به یک امر تقینی و تردید ناپذیر دست یابم ، حق دارم امیدهایی بس والا داشته باشم ... در اینجا میبینیم که فکر صفتی است که بر من تعلق دارد تنها این صفت است که انفکاک آن از من محال است ، من هستم ، من وجود دارم ، این امری یقینی است ، اما تا چه زمانی ؟ درست تا وقتی که فکر میکنم ، زیرا هرگاه تفکر من یکسره متوقف شود ، شاید در همان وقت هستی یا وجودم به کلی متوقف شود ،من اکنون تنها چیزی را میپذیرم که بالضروره حقیقت داشته باشد ، به تعبیر دقیق : من فقط چیزی هستم که می اندیشد »
    برتراند راسل امر را چنین تحلیل میکند و شک خودش را تبیین میکند : «دکارت با ابداع اصل شک و اثبات قطعیت تام امور ذهنی خدمت بزرگی به فلسفه انجام داد و آثار او هنوز هم مورد استفاده ی طالبان حکمت است ، لیکن استفاده از دلیل دکارت محتاج اندکی تامل و توجه است زیرا "می اندیشم پس هستم" از حدود آنچه یقین قطعی است تجاوز مینماید و چنین وانمود میکند که شخص امروزی همان شخص دیروزی است و البته این فرض به یک معنی صحیح است اما وصول به تشخص و خودی انسان به همان اندازه ی وصول به میز واقعی اشکال دارد و آن قطعیت مطلق و مقنعی را که متعلق به تجارب جزئی فردی است حائز نمی باشد ، وقتی که من به میز تحریر خود نگاه میکنم و یک رنگ قهوه ای معینی را می بینم آن یقینی که فورا برایم حاصل میشود این نیست که "من مشغول دیدن یک رنگ قهوه ای هستم" بلکه این است که " یک رنگ قهوه ای الان دیده میشود " و این البته متضمن چیزی – یا کسی – است که رنگ مزبور را می بیند اما فی حد ذاته مستلزم بقا و دوام آن شخصی که ما آنرا «من» میخوانیم نخواهد بود ، از نظر یقین و قطعیت آنی امکان دارد آن چیزی که مدرک و مبصر رنگ قهوه ای است امری آنی و موقت و غیر از آن چیزی باشد که از تجربه ی دیگر در لحظات آتی برای وی حاصل میگردد ، پس آنچه حائز یقین و قطعیت بدوی و اولیه است همانا افکار و احساسات جزئی ماست و این حکم درباره ی احلام و توهمات و ادراکات عادی بطور متساوی صدق میکند زیرا وقتی که خواب میبینیم یا خیال میکنیم که روح و شبحی در برابر ما ظاهر شده است ، مسلما حسیاتی که خیال میکنیم برای ما حاصل شده فی الواقع حاصل است ولی به دلائل چندی اعتقاد بر این است که حسیات مزبور ما به ازای واقعی در خارج ندارد ازین رو لازم نیست یقین و قطعیت ما درباره ی علم به تجربیات خودمان به واسطه ی پاره ای موارد استثنایی محدود گردد ، بنابراین ارزش این امر هرچه باشد به منزله ی مبدا محکمی خواهد بود که از آن برای ادامه ی تحقیق و کسب علم میتوانیم استفاده نماییم ، کسی که میخواهد فیلسوف شود باید از وصول به نتایج غریب و باطل نهراسد »

  3. #3
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    در گزاره ی دکارتی"غیرممکن است آن چیزی که فکر میکند وجود نداشته باشد" پیشنهاد شده است که نوعی از قیاس برقرار باشد ، با فرض قبلی این که هر آنچه که فکر میکند باید وجود داشته باشد ( تا فکر کند ،
    که این امر منطقی مینماید یعنی به منطق شک نکرد)
    براستی اگر دکارت به ثنویت و دوگانگی و تمایز میان " هستی اندیشه " و
    " هستومندی ماده " باور دارد چطور از چیزی اندیشنده یعنی قسمت «من می اندیشم» وجود ، چیزی انتولوژیکی و ابژه ای فیزیکال یعنی «من هستم» را نتیجه میگیرد ؟
    البته خود او باور داشت که ارتباط میان این دو " من " یعنی "من وجودی" که می اندیشد و وجودی متافیزیکی خاص دارد با " من وجودی " که اثرگذاری و وجودی فیزیکی دارد از گذرگاه عضوی در سر که آنرا غده صنوبری ) یک غده ی واحد در مرکز مغز بین دو نرمه (lobe)( می نامد انجام می پذیرد ، جایی که ذهن غیر ممتد و اندیشنده به بدن جوهرممتد و غیرمتفکر متصل میشود اما ادعای وی با پیشرفت علوم و یافته های آن دیگر مورد توجه نبود ،
    تعدادی از هم عصران دکارت ، هم در دوران زندگی اش و هم بعد از مرگش ، به ارتباط بین استدلال دکارت و فرمولاسیون مشابهی نزد سن اگوستین توجه کرده بودند ، آنجا که سن اگوستین (Saint Augustine) در خلوت خود با عقل میگوید:
    - تو كه مي خواهی خودت را بشناسی دست كم اين را می دانی كه وجود داری؟
    - آری می دانم .
    - چگونه می دانی؟
    - نمی دانم .
    - آيا بسيطی يا مركب؟
    - نمی دانم .
    - آيا می دانی كه در حال حركت هستی يا نيستی؟
    - نمی دانم .
    - ولی آيا می دانی كه فكر می كنی؟
    - آری ، نیک می دانم .
    - پس قدرکم فكر كردنت حقيقت دارد ( و در آن جای شكی نيست‏ ).
    - آری حقيقت دارد .
    - پس می دانی كه هستی ، زندگی می كنی و می انديشی .
    همینطور میگوید :
    « من از شما می پرسم نخست برای شروع به چيزی كه از همه بديهی تر باشد آيا تو وجود داری يا نه، البته در جوابی كه می دهی ديگر نبايد بيم آن داشته باشی كه فريب خورده ای زيرا اگر وجود نمی داشتی محال بود فريب بخوری »
    و باز میگوید :
    « اگر من در اشتباه هم باشم باز وجود دارم زيرا محال است كسی كه وجود نداشته باشد فريب بخورد. بنابراين همان فريب خوردگی من متضمن وجود داشتن من است. پس چگونه ممكن است من در اين اعتقاد كه "هستم" فريب خورده باشم؟ زيرا اين یک امر بديهی است كه در همان حال فريب خوردگی بايد وجود داشته باشم»
    با اینکه بعضی باور داشته اند برهان دکارت برهانی قاطع است اما نتایجی که از آن حاصل میشود بسیار قلیل است ، فرض بر اینکه این واقعیت که می اندیشم به هر روی ثابت کند که وجود دارم ولی این برهان درباره ی ماهیت من چیزی بیش از این نمیگوید که موجودی اندیشنده ام ،
    حتی شماری از فلاسفه ی بزرگ از جمله إی. جی . ایر استدلال کرده اند که حتی این مقدار هم زیاده روی است : « دکارت اشتباه میکرد که میگفت "می اندیشم" اگر بنا بود گفتار او با رویکرد شکاکانه ی کلی اش سازگاری داشته باشد باید میگفت "اندیشه هایی هست" . او این فرض را مسلم میگرفت که اگر اندیشه هایی وجود داشته باشد ضرورتا اندیشنده ای وجود دارد، ولی این مدعا درمعرض تردید است . شاید اندیشه هایی به استقلال از اندیشندگان وجود داشته باشد. شاید تنها ساختار زبان ماست که به این عقیده رهنمومان میشود که هر اندیشه ای لزوما اندیشنده ای دارد .
    ممکن است [ ضمیر] «م» در «می اندیشم» از نوع
    [ ضمیر ] "It"

    در جمله ی « It is raining» باشد که هیچ چیز مرجع آن نیست.»
    یکبار دیگر نگاهی به شک دکارت بیاندازیم :
    - من به همه ی چیزهای به ظاهر یقینی شک میکنم اما به این یقین دارم
    که " شک میکنم ".
    1- اگر من به چیزی شک کنم ، آنگاه در حال انجام یک تفکر و اندیشه هستم.
    2- اگر من درحال انجام یک اندیشه باشم ، آنگاه من یک اندیشه ورز هستم.
    3- اگر من در حال اندیشه ورزی هستم ، آنگاه من باید وجود داشته باشم تا به کار اندیشه ورزی مشغول باشم .
    «اگر من بیاندیشم ، آنگاه من هستم»
    ( جمله ی خبری : من می اندیشم ، پس هستم )
    چنین سهو فاحشی از دکارت جای بسی شگفتی دارد ، چنانچه در گزاره های بالا میبینیم دکارت " من " و " خودم ِ " شناسنده ( فاعل شناسا ) را پایه ی رسیدن به
    من و خودم شناسنده میکند که این باطل است ،
    هسته ی اصلی استدلال او بر این گزاره بنا شده است :
    «من به همه ی یقینی ها شک میکنم ، اما به اینکه در آنها شک میکنم ، یقین دارم » .
    در واقع در نگر او :
    -«می اندیشم» ، " هستی و وجود اندیشنده " است .
    -«(پس ) هستم» " هستی و وجود مادی و فیزیکی وجود ذهن" است.
    او هستی اندیشنده یا ذهن سوبژکتیو و فاعل شناسا را زمینه ی رسیدن به هستی مادی و فیزیکی خود قرار می دهد و قبل از آن وجود اندیشه را زمینه ی رسیدن به هستی ذهن اندیشمند ، اما استدلال زمانی از حالت اعتبار به در می آید که بدانیم او وجود اندیشه و اندیشنده را هم مترتب بر یک علّت وجودی به نام
    " من " میکند که روشن نیست این " من " مجهول به چیزی اشاره میکند و چگونه یقین به حضورش بدست آمده است.
    همان ابتدا گفته شد "همه چیز قابل شک است یا به وام از ایر
    « شک هست پس شک یک اندیشه هست پس اندیشنده هست » اما ظاهر این گزاره قدری فریبنده است زیرا قسمتی از گزاره محذوف است در اصل چنین بوده : « من احساس میکنم – یا بر این باورم – که شک شک هست پس اندیشه و اندیشنده هست» در همه ی عبارات " من " یا حرف "میم" یعنی ضمیر متکلم وحده که به فعل اندیشیدن و بودن وصل بوده در واقع "مصادره ی به مطلوب " محسوب میگردد زیرا پیش از آنکه وجودی نفسی را اثبات کند به آن اشاره نموده است .

    این قصه سر دراز دارد ...

  4. #4
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    و اما ببینیم سخن ویتگنشتاین و نیچه در اینباره چیست ؛
    نیچه میگوید : جمله ی من می اندیشم در واقع چنین است که من میخواهم بی اندیشم و این خواستن نوعی از اراده معطوف به خواست انسان است بدین معنی که من اراده کرده ام که بیاندیشم و لذا : « من هستم ، پس می اندیشم » ( مقایسه کنید با :
    " من می اندیشم پس هستم " دکارت )
    ویتگنشتاین میگوید : « من فلسفی ، انسان نیست ، یعنی بدن انسان یا نفس او که روانشناسی به آن میپردازد نیست ؛ بلکه من مابعدالطبیعی است که مرز جهان است نه بخشی از آن »

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •