تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 3 اولاول 123
نمايش نتايج 21 به 25 از 25

نام تاپيک: اوزان اشعار

  1. #21
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    264

    پيش فرض

    البته فکر نمیکنم این تاپیک با این بحثها موندگار باشه.
    که امیدوارم این طور نباشه !!! من هنوز به اون مطلبی که احتیاج داشتم نرسیدم !!!


    امیدوارم بریم سر بحث قبلی !

    مسدس یه قالب شعری مجزا هست ،نوعی قطعه که در هر بند 6 مصرع دارد و حال آنکه شعر مثالی شما بر قالب مثنوی ست و ربطی به این موضوع ندارد!
    شما مطمئنین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ۳- بحر رمل مسدس محذوف: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

    عشق هايی كز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود مولوی

    هر كسی كاو دور ماند از اصل خويش / باز جويد روزگار وصل خويش مولوی
    این دو عدد بیتی که مثال زده شده هر دو تاش مثنوی هستن که مال مولانا هستن ! پس طبق گفته ی شما این ها بحر رمل مسدس محذوف نیستن ؟؟؟

    خواهشا در مورد اوزان اشعار شعر فارسی صحبت کنین ...

  2. #22
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    ببخشید دوستان عزیز ...اولا این جا من در مورد وزن و عرض شعرفارسی سوال کردم ... نه در مورد شعر ترکی
    سلام فاشیست،امیدوارم عقایدت ربطی به اسم کاربریت نداشته باشه!تا جایی که یادم می یاد تو اولین پستت حتی کلمه ی فارسی رو به کار نبردی چه برسه بنویسی اوزان اشعار فارسی،مگر اینکه بعداً ویرایشش کنی!

    دوماً پسر خوب اشتباه کردم که به سؤالات شما جواب دادم!مطمئن باشید که دفعه ی بعدی این اشتباه تکرار نخواهد شد.



    دوما این جا جای بحث برای این که زبان فارسی برتره یازبان ترکی نیست
    کسی نگفت که زبانی برتره یا زبانی معیوبه،امیدوارم اولین اصل بقا یعنی وحدت یادمون نره.ولی قبول کنید که اول دوست خوبمان بیدستار شروع کرد.


    سوما من متاسفم که باید بگم شما که به زبان ترکی می نازید همین زبان تحت تاثیر زبان انگلیسی قرار گرفته و در زمان آتاترک بود که حروف الفبای شما ازحالت فارسی (منظورم شیوه ی نگارشش هست) به حالت انگلیسی (باز هم منظورم شیوه ینگارش حروف هست) در اومد ...
    اولاً انگلیسی نه،لاتین!ثانیاً خط از لاتین به عربی تغییر شکل داد نه از لاتین به عربی.
    دقت کنید که بعد از حمله ی خلفای عباسی در زمان بابک بود که این تغییر اجباری شد.در حدود 1200 سال قبل وگرنه هیچ سندی قبل از آن به زبان ترکی آزربایجان به خط عربی نمی توانید یابید.

    سوماً این انگلیسی است که خط خود را از لاتین ترکی گرفته است.
    ترتیب استفاده ی خط ترکی در ایران را دوباره مطالعه کنید.

    خط باستانخط اویغور خط سیریلیکخط لاتینخط عربی

    اگر شما فقط یک درصد ترکی بلد بودید هیچ موقع چنین حرفی نمی زدید چون حروفات عربی قادر به پوشش زبان ترکی آزربایجان نیست.مثلاً

    دوز

    یک ترک زبان با این خط قادر به تشخیص کلمه نیست و آنرا به سه قسمت می خواند که هر کدام معنی متفاوتی دارند حال آنکه در خط لاتین سه نماد مجزا برای این وجود دارد.
    Düz,Duz,döz

    به ترتیب به معنی راست،نمک و صبر کن

    قدیمی ترین قاره آسیا هست(این را می دانید)پس قدمت انگلیسی به یک دهم ترکی هم نمی رسد پس چرا این قدر بی منطق حرف میزنید.





    تعصب من این رو به من میگه که اگه توی دوره ای ازتاریخ (قاجار و شاید پلهوی !) ترک ها بر ما حکومت کردن که ترک ها هم ایرانی هستن ... و قومی از ایرانیانند ...!

    اینکه در قدیم چنین چیزی موجود بوده و یا نه بهتر است بحث نکنیم ولی آنچه که الان مهم است ما همگی هم وطن هستیم پس به جای پریدن به هم دیگر احترام همدیگر را داشته باشیم بهتر است.


    پس شما اولا نباید بگین ترک ها برما حکومت کردن ... !

    خوب اینکه واضح است ولی به نظر من هیچ اشکالی ندارد،اگر فردی با لیاقت مانند آلپ ارسلان و یا بابک چیزی از شرافت سرش بود،که بود تا آخرین قطره ی خونشان بر پای این شرافت جان دادند که نتیجتاً من و شما صاحب این چنین فرهنگ غنی شده ایم و الان با آرامش در کنار هم زندگی می کنیم.و اگر فردی بی لیاقت مانند شاه قاجار این چنان نصف ایران را بخشید پس لاجرم هم من و هم شما اکنون شرمنده ایم.








    مردم ایران زبان ترکی روجزئی از زبان خودشون می دونند (که این طور هم هست)

    خوب سخن شما را با یک مثال جواب میدهم،فرض کنید شما بگید من پدرم را خیلی دوست دارم و پدرتان بگوید عزیزم به من یک لیوان آب بده و شما گویید حال ندارم!پس این چه دوست داشتنی است!؟

    اگر ترکی جزئی از زبان ایران بود لااقل به عنوان زبان همردیف فارسی در دانشگاه ها تدریس می شد



    و در مورد این که می گویدکلمات در زبانفارسی ریشه ندارند ...
    خوب اگر بگوییم زبان فارسی امروزی این چنین است یاوه نگفته ایم،اما در مورد زبان فارسی باستان من با شما هم عقیده ام.

    به مثال زیر توجه کنید:

    پنجره

    ریشه ی این کلمه چیست!؟

    معادل آن در ترکی باخماجا است

    به معنی جایی که از آن نگاه میکنند از مصدر باخماق درست شده است به همین علت میگویندکه ترکی صد درصد مصادرش با قاعده الا یک فعل و همه کلمات دارای ریشه ی اصلی اند.

    ولی نمی گویم که تمامی کلمات فارسی ریشه ندارند

    حتی انگلیسی 20 درصد کلماتش فاقد ریشه ی اصلی است و یا فرانسه و آلمانی پس با این حساب آنها هم باید داد و بیداد سر دهند ولی واقعیت انکار ناپذیر است




    اولا که مقاله ی پایین رو مطالعه کنید کهبفهمید ترکی چیز جدایی از فارسی نیست ...
    دوست عزیز اگر فرق دو زبان را نمیدانید لطفاً تاپیک مقایسه ی زبانهای ایران را مطالعه کنید هر سندی بخواهید فوراً آورده خواهد شد.

    اما از من ناراحت نشوید،ولی فکر نمی کنم این سخنان از یک شاگرد دبیرستانی باشد،باز ناراحت نشوید ولی فردی که فرق مثنوی را با قطعه نمی داند این چنین پستی از وی بعید است.سخنم با کسی است که این چنین شما را به جولو انداخته و خود قایم شده است،ای کاش با احساسات یک شاگرد دبیرستانی این چنین بازی نشود!

    اگر پاسخ منطقی ندارید پس این کار ها نیز مفهومی ندارد.




    و این مطالب رو هم از یک ... بدست آوردم که منابع دقیقی داره اندر باب تاریخچه ی زبان ایرانی در آذربایجان... :

    در مورد باقی سندهایتان هم عرض کنم که سالهاست که این اسناد منسوخ شده اعلام گشته اند،چون مثلا در باره ی ترکی شدن آزربایجان در عهد صفویه سخن رانده اید!اگر فقط 1 درصد به تاریخ و ادبیات این کشور آشنا می بودید می فهمیدید که صائب بزرگترین شاعر عهد صفویه دیوان ترکی دارد و استاد وی فضولی 100 سال قبل از آن دیوان ترکی آزربایجان دارد.. قطران و نظامی به سال 1000 میلادی یعنی 400 سال قبل از آنچه که شما گفته اید دیوان ترکی آزربایجان دارند،پس خواهشاً هر حرفی را قبول نکنید.اگر سخنان و اسناد شما معتبر باشند پس هم اکنون دیوان ترکی آزربایجانی فضولی که دربرابر من است و یا دیوان ترکی قطران و نظامی که اتفاقاً پیش پای شما می خواندم باید وجود نداشته باشند اگر ماییلید برای شما نیز می فرستم!.

    سر آخر دوست عزیز، کسی نه به هویت شما توهین کرد و نه به زبان فارسی،من به همان اندازه که دوست تبریزی دارم،به همان اندازه دوست با معرفت فارسی زبان دارم ؛با اینکه بعضی از آنها خود رشته ی ادبیات فارسی می خوانند ولی اگر کسی به هویت آنها(زبان فارسی)توهین کند،بنده را وکیل خود معرفی می کنند.پس چه برسد که زبان مادری خودم.

    حال اگر واقعاً سخنانی که گفتید از روی جهالت گفتید می توانید بیشتر مطالعه کنید.
    ولی اگر عمداً و با زمینه ی قبلی این امر صورت گرفته که رجوع کنید به آیه ی
    عاقبت الظا لمین...

    و در مورد سخنان دوست عزیز بیدستار که فرمودند با این اوصاف فکر نمی کنم این تاپیک بتونه دوام بیاره،
    نظر من کلاً برعکسه،اگر قرار باشه که تو این فروم حقیقت آشکار نشه،بهتره که همون درش رو تخته کنن،ویا یه دستگاه هوشمندی کار بذارن که کسایی که با کد شهرهای آزربایجان وصل میشن نتونن کانکت به فروم شن،به نظر من دومیش بهتره ! ما که خیلی وقته فقط تنها وجه اشتراکمون پول رایج مملکت ِ (شعر ی از یکی از دوستان بود) همون بهتر که چنین همزیستی نباشه از بیخ،چون خیلی دقت کردم به غیر ازجزئی ،هیچ نقطه ی اشتراکی بین شما و خودمان نیافتم.

    سر آخر حرفم رو با یک شعر تمووم میکنم در واقع من بحث ها رو به صورت مشاعره انجام میدم ولی شما چون گویی ترکی بلد نیستید مجبور به نوشتن نثر شدم.

    یامان گؤنده بیزی قارداش تانیرسیز
    بؤلگی ده باجیدان اسگیه تانیرسیز
    حق اوسته اوتوروب حقی دانیرسیز
    بو نئجه یولدلشلیق،بو نئجه قارداشلیق

    سیزه کیم یوگوردی بیز سنگر اولدوخ
    سیز سینیخ کشتیه بیز لنگر اولدوخ
    بیز قیلیج،بیز قالخان بیز خنجر اولدوخ
    بو نئجه یولدلشلیق،بو نئجه قارداشلیق

    روز پریشانیتان ما را برادر می خوانید
    به موقع آسایش و ادای حق، ما را کمتر از نامرد دانید
    بر حق تکیه زدید و حق را انکار میکنید
    این چه دوستی و برادری ست!

    هر که بر شما یورش کرد ما سنگر شدیم
    بر شما کشتی شکسته،ما لنگر گشتیم
    ما دشنه،سپر برای شما و خنجر برای دشمنتان شدیم
    این چه دوستی و برادری ست!
    Last edited by t.s.m.t; 20-02-2009 at 21:32.

  3. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #23
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    264

    پيش فرض

    دوست عزیز جای این بحث ها در همان تاپیک شماست ... بنده به صحبت های شما پاسخ گفتم اما در اون تاپیک ! لطفا ادامه ی این بحث رو توی اون تاپیک ادامه بدین ...

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  5. #24
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    آذربايجان
    پست ها
    473

    پيش فرض

    ببخشید دوستان عزیز ...اولا این جا من در مورد وزن و عرض شعر فارسی سوال کردم ... نه در مورد شعر ترکی دوما این جا جای بحث برای این که زبان فارسی برتره یا زبان ترکی نیست سوما من متاسفم که باید بگم شما که به زبان ترکی می نازید همین زبان تحت تاثیر زبان انگلیسی قرار گرفته و در زمان آتاترک بود که حروف الفبای شما از حالت فارسی (منظورم شیوه ی نگارشش هست) به حالت انگلیسی (باز هم منظورم شیوه ی نگارش حروف هست) در اومد ...
    تعصب من این رو به من میگه که اگه توی دوره ای از تاریخ (قاجار و شاید پلهوی !) ترک ها بر ما حکومت کردن که ترک ها هم ایرانی هستن ... و قومی از ایرانیانند ...!
    پس شما اولا نباید بگین ترک ها برما حکومت کردن ... !
    و بعد در مورد این که به ما اجازه دادن و زبان فارسی رو محروم نکردند ... اولا متاسفم که این رو می گم ولی باید بگم که زبان چیزی نیست که سیاست بتونه توش دخالت کنه ! و اگر هم بتونه مردم ایران کسانی نیستن که بتونن قبول کنند ... درسته که آتاترک الفبای ترکی رو عوض کرد ولی شاهان قاجار هیچ وقت نمی تونستند که همچین کاری رو با این ملت بکنند ... این ملت استبداد رو تحمل نمی کنه ...!(این حرف من رو با انقلاب 57 مقایسه نکنین ... کمی دور تر باید رفت )و مردم ایران زبان ترکی رو جزئی از زبان خودشون می دونند (که این طور هم هست ...)
    و در مورد این که می گوید کلمات در زبان فارسی ریشه ندارند ... اولا که مقاله ی پایین رو مطالعه کنید که بفهمید ترکی چیز جدایی از فارسی نیست ... دوما می تونم به جرئت بگم که تمامی کلمات ما ریشه دارند ... هرچند که با ورود اسلام به ایران برخی از کلمات عربی نیز وارد زبان ما شدند ... و زبان فارسی به خاطر سخاوتی که داشت به اون ها هم جا داد و آن ها را در خودش حل کرد ...

    --------------
    و این مطالب رو هم از یک وبگاه بدست آوردم که منابع دقیقی داره اندر باب تاریخچه ی زبان ایرانی در آذربایجان... :

    تاریخچه ی زبان پارسی در آذربایجان
    در كتاب «البلدان یعقوبی» می‌خوانیم: «مردم شهرهای آذربایجان و بخش‌های آن، آمیخته‌ای از ایرانیان آذری و جاودانیان قدیمی، خداوندان شهر (بذ) هستند كه جایگاه بابك (خرمی) بود.» ۱
    در فتوح البلدان بلاذری (تألیف ۲۵۵ ق / ۲۴۸ خ) نیز در فصل «‌فتح آذربایجان» خبر از فهلوی بودن زبان آذربایجان می‌دهد.۲
    در این كه زبان مردم آذربایجان ایرانی بوده، جای تردیدی نیست. بی‌گمان «‌آذری» از لهجه‌های ایرانی به شمار می‌رفته است و همه ی مؤلفان اسلامی نخستین سده‌های هجری در این باره اتفاق نظر دارند.
    دانشمند و جهان گرد نام دار سده ی چهارم هجری به نام «‌ابوعبدالله بشاری مقدسی» در كتاب خود با عنوان «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»، كشور ایران را به هشت اقلیم بخش كرده و پیرامون زبان مردم ایران می‌نویسد:
    «‌زبان مردم این هشت اقلیم عجمی (ایرانی) است. برخی از آن ها دری و دیگران پیچیده‌ترند. همگی آن‌ها فارسی نامیده می‌شوند»۳ وی سپس چون از آذربایجان سخن می‌راند، چنین می‌نویسد:
    «‌زبانشان خوب نیست. در ارمنستان به ارمنی و در اران ۴به ارانی سخن گویند. پارسی آن ها مفهوم و نزدیك به فارسی است در لهجه.» ۵
    ابوعبدالله محمد بن احمد خوارزمی كه در سده ی چهارم هجری می‌زیسته، در كتاب «‌مفاتیح العلوم»، زبان فارسی را منسوب به مردم فارس و زبان موبدان دانسته است. هم او زبان دری را زبان خاص دربار شمرده كه غالب لغت های آن از میان زبان‌های مردم خاور و زبان مردم «‌بلخ» است. همو در پیرامون زبان پهلوی چنین می گوید:
    «‌فهلوی (پهلوی) یكی از زبان‌های ایرانی است كه پادشاهان در مجالس خود با آن سخن می‌گفته‌اند. این لغت به پَهلَو منسوب است و پهله نامی است كه بر پنج شهر [سرزمین] اطلاق شده: اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان» ٦
    ابن حواقل در ادامه‌ی سخن، به زبان‌های مردم ارمنستان و اران نیز اشاره كرده و زبان آن‌ها را جز از زبان فارسی دانسته است. وی در این باره می‌نویسد: «‌طوایفی از ارمینیه و مانند آن، به زبان‌های دیگری شبیه ارمنی سخن می‌گویند و همچنین است مردم اردبیل و نشوی [نخجوان] و نواحی آن‌ها. و زبان مردم بردعه ارانی است و كوه معروف به قبق [قفقاز] كه در پیش از آن گفت و گو كردیم، از آن ایشان است و در پیرامون آن كافران به زبان‌های گوناگونی سخن می‌گویند.» ۷
    در كتاب "المسالك و ممالك" نیز درباره ی «‌آذربایجان» چنین می‌خوانیم: «‌و اهل ارمینیه و آذربایجان و اران به پارسی و عربی سخن می‌گویند.» ۸
    ابن حوقل نیز این مساله را به روشنی بیان كرده و می‌نویسد: «‌زبان مردم آذربایجان و بیش تر مردم ارمینیه، فارسی است و عربی نیز میان ایشان رواج دارد و از بازرگانان و صاحبان املاك كم تر كسی است كه به فارسی سخن گوید و عربی را نفهمد». ۹
    علامه قزوینی در كتاب "بیست مقاله" از قول ماركوارت، خاور شناس نام دار آلمانی كه در كتاب "ایرانشهر" خود آورده، می‌نویسد: «‌اصل زبان حقیقی پهلوی عبارت بوده است از زبان آذربایجان، كه زبان كتبی اشكانیان بوده است. چون مركوارت از فضلا و مستشرقین و موثقین آن ها است و لابد بی ماخذ و بدون دلیل سخن نمی‌گوید.» ۱۰
    مسعودی هم لهجه‌های پهلوی، دری و آذری را از یك ریشه، و تركیب كلمه های آن‌ها را یكی دانسته و همه‌ی آن‌ها را از زمره‌ی زبان‌های فارسی نامیده است. ۱۱ وی در این كتاب، نكاتی آورده كه خلاصه‌ی آن چنین است: ‌ایران یك كشور است و یك پادشاه دارد و همه از یك نژادند و چند زبان در آن جا مرسوم است كه همه را شمرده و گفته است كه این زبان‌ها با وجود اختلاف طوری به یكدیگر نزدیك است كه همیشه این مردم یكدیگر را كم و بیش می‌فهمند و مسعودی در پایان گفته است كه زبان‌های مهم ایـران، عبارت از سغدی، پهلوی، دری و آذری است. وی، آذری را هم در ردیف زبان‌های اصلی ایران شمرده است. ۱۲
    باید توجه داشت كه عنصر و فرهنگ و زبان عرب به رغم فشارهای زیاد بر زبان و فرهنگ ایرانی در طول تاریخ، نتوانست زبان و فرهنگ اصیل ایرانی را تحت سیطرهی خود درآورد. ارانسكی، دانشمند نام دار روسی، ضمن بحثی مشروح پیرامون این نكته نوشت: «‌زبان ادبی پارسی پس از عقب نشاندن عربی در خراسان و ماوراالنهر، اندك اندك در دیگر نواحی ایران (به معنای وسیع كلمه) نیز زبان تازی را منهزم ساخت». ۱۳
    یاقوت حموی هم كه در سده ششم - هفتم هجری می‌زیسته است، ضمن اشاره به زبان مردم آذربایجان كه همان آذری بود، می نویسد: «آنها [مردم آذربایجان] زبانی دارند كه آذری گویند و جز خودشان نمی‌فهمند». ۱۴
    دكتر محمودجواد مشكور در كتاب "نظری به تاریخ آذربایجان" می‌نویسد: «‌زمانی كه به سال ۴۸۸ ق [۴۷۴ خ]، ناصر خسرو با قطران در تبریز دیدار می‌كند مردم به زبان پهلوی آذری (فارسی) سخن می‌گفتند، اما به فارسی دری نمی‌توانستند سخن بگویند (به فارسی پهلوی – آذری سخن می‌گفتند) ولی همه ی نامه نگاری های خود را به فارسی دری انجام می دادند. با این توضیح كه زبان دری نه تنها در آذربایجان و ییش تر ولایت های ایران چون گیلان و مازندران، كردستان، بلوچستان و دیگر جاها زبان گفت و گو میان مردم نبود، بلكه فقط و فقط لفظ قلم و نامه نگاری و زبان آموزش درس بود. ۱۵
    حمدالله مستوفی، در مورد مردم گیلان و نزدیكی آن با زبان پهلوی نیز اشاره‌ای دارد؛ وی در وصف مردم تالش چنین می‌گوید: «‌مردمش سفید چهره‌اند بر مذهب امام شافعی، زبانشان پهلوی به جیلانی باز بسته است.» ۱٦
    حمدالله مستوفی هم كه در سده‌های هفتم و هشتم هجری می‌زیست، ضمن اشاره به زبان مردم مراغه می‌نویسد: «‌زبانشان پهلوی مغیر است» ۱۷ مقصود از مغیر، شكل دگرگون شده ی زبان آذری است كه از فارسی (پهلوی) باستان جداشده و دگرگونی یافته است.
    دكتر محمدجواد مشكور درباره ی تداوم زبان آذری در سده ی هشتم هجری می‌گوید: «‌در فارسی بودن نامه نگاری ها در آذربایجان سده ی هشتم هجری این که، نامه‌ای به مهر سلطان ابوسعید بهادرخان (۷۳٦ ق) در آن استان به دست آمده كه خطاب به مردم اردبیل و به فارسی است كه در آن از دو جماعت مغول و تاجیك ۱۸ سخن به میان آمده و از تركان سخن نرفته است. این امر نشانگر آن است كه در آن زمان، زبان تركی در میان مردم آذربایجان غلبه نیافته بود و بیش تر مردم به آذری (پهلوی) یا فارسی پهلوی سخن می‌گفتند» ۱۹ از این جا روشن می شود كه مؤلفان و دانشمندان تاریخی تا سده ی هشتم هجری، زبان مردم آذربایجان را پهلوی (آذری) نامیده‌اند. وی در دنباله ی سخن، خبری از حمدالله مستوفی (صاحب نزهه القلوب) آورده و از آن نتیجه گرفته است كه:
    «‌در سده ی هشتم، هنوز تركان، چادرنشین یا ده نشین بودند و به شهرها راه نیافته بودند و ترك و تاجیك (فارس) از هم جدا بودند و مردم تبریز، اردبیل، مشكین شهر، نخجوان، ده‌خوارقان و دیگر جاها، هنوز زبانشان تركی نشده بود». ۲۰
    عباس اقبال می‌نویسد: تا حدود سال ۷۸۰ ق [۷۵۷ خ]، كه سلسله ی تركمانان قراقویونلو در آذربایجان مستقر گردید با وجود چند بار استیلای طایفه های گوناگون ترك و مغول بر ایران (سلاجقه، خوارزمشاهیان، چنگیزخان و تیموریان) زبان تركی و مغولی به هیچ روی در ایران رایج نگردید. یعنی پس از بر افتادن این سلسله‌ها غیر از ایلات معدودی كه لهجه‌هایی از تركی و مغولی داشتند و فقط میان خود، به آن‌ها سخن می گفتند، آثار زبان‌های تركی و مغولی از شهرهای عمده و از میان ایرانیان به كلی برافتاد و در میان عامه نشانی نیز از آن برجای نماند و اگر تنها اثری از آن ها دیده شود (به طور پراكنده و نادر) در كتاب های تاریخی است كه در آن دوره‌ها نوشته شده. مانند "جامع‌التواریخ" رشیدی و "تاریخ وصاف" و "ظفرنامه" و غیره (كه نمونه‌هایی از آثار نثر فارسی در دوران پس از یورش مغول‌اند).
    استیلای تركمانان قراقویونلو بر شمال غربی ایران، كه از ۷۸۰ تا ۹۰۸ ق [۷۵۷ تا ۸۸۱ خ] به درازا کشید، جمع بسیاری از طایفه های تركمان را كه به دست سلاجقه از ایران به سوی ارمنستان و الجزیره و آناتولی و سوریه رانده شد و در آن نواحی با وضع ایلیایی زندگی می‌كردند، به ایران بازگرداند.
    هنگامی كه شاه اسماعیل صفوی برای تصرف تاج و تخت قیام كرد، از آن جا كه بخش مهمی از این تركمانان به مذهب شیعه درآمده و بر اثر تبلیغات شیخ جنید، جد شاه اسماعیل و سلطان حیدر، پدر او، به نام صوفیان روملو یا اسامی دیگر به این خاندان (صفوی) گرویده بودند، شاه اسماعیل از ایشان یاری خواست. چنان كه هفت هزار نفری كه در اوایل سال ۹۰۵ ق [۸۷۸خ] در ناحیه‌ی ارمنستان، نخستین بار گرد شاه اسماعیل جمع آمدند، از طایفه های گوناگون ترك و تركمانان یعنی ایلات شاملو، استاجلو، قاجار، تكلو، ذوالقدر و افشار بودند و چون هر یك از ایشان از عهد سلطان حیدر [۸۹۳-۸٦۰ ق / ۸٦۷- ۸۳۵ خ] تاجی از سقولاب یعنی چوخای قرمز به نام "تاج حیدری" بر سر داشتند، به اسم "قزلباش" یعنی "سرخ سر" معروف شدند.
    با تمامی این احوال، مطابق شواهدی كه در دست است، زبان آذری (فارسی) تا عهده شاه عباس بزرگ در میان عامه و اهالی آذربایجان معمول بود و حتا مردم تبریز در عهد شاه عباس چه علما و چه قضات، چه عوام و بازاری، چه افراد خانواده، به همین زبان آذری (فارسی) سحن می گفتند. ۲۱
    دكترمحمد جواد مشكور نیز می‌نویسد:
    در دوره ی صفویان چنان كه از اخبار و اسناد تاریخی پیدا است، در سده ی ۱۱ هجری یعنی تا اواخر دوره ی شاه عباس بزرگ، زبان آذری (فارسی)، همچنان در میان مردم آذربایجان رایج و معمول بود. چنان كه حتا در تبریز هنوز به شهادت رساله ی "روحی انارجانی" (تألیف همان عصر یعنی سده ی ۱۱ هجری) به همین زبان یعنی زبان آذری دری یا فارسی سخن می‌گفتند. ۲۲
    بنا به نوشته ی رحیم رضازاده مالك: «‌گویش آذری (فارسی) تا سال‌های انجامین سده ی دهم و باشد كه تا نیمه ی سده ی یازدهم در آذربایجان دوام آورد.» ۲۳
    در كتاب «‌روضات الجنان و جنات الجنان» تألیف حافظ حسینی كربلایی تبریزی چنین آمده كه چون در سال ۸۳۲ ق [۸۰۸خ] میرزا شاهرخ برای سركوبی میرزا اسكندر، پسر قرایوسف قراقویونلو، به آذربایجان لشكر كشید، در تبریز به زیارت حضرت پیر حاجی حسن زهتاب، كه از بزرگان صوفیه ی آن زمان بود، آمد. در رشت نیز محله‌ای وجود دارد كه در گذشته تركی زبانان آذربایجان در آنجا سكنا داشتند. مردم گیلان این كوی را «كرد محله» (محله ی كردان) می‌نامیدند. هنوز هم این نام در شهر رشت باقی است. در ضمن در گویش گیلكی می‌توان به عنوان‌هایی چون «‌كرد خلخالی» «‌كرد اردبیلی» و از این گونه اصطلاحات برخورد. این ها همه نشانه‌هایی از نزدیكی مردم آذربایجان و كردستان و گیلان و به عبارت دیگر از نزدیکی تاریخی و فرهنگی و زبانی ساكنان سرزمین ما است.
    استاد محیط طباطبایی در این باره می‌نویسد: «‌زبان آذری، شعبه‌ای از زبان پهلوی عصر ساسانی متداول در غالب نواحی شمالی و غربی و جنوب غربی ایران بوده است. لهجه‌ای كه پس از غلبه ی مسلمانان بر این ناحیه تا سده ی یازدهم هجری، به شهادت "سیاحت‌نامه" ی اولیا چپلی، جهان گرد عثمانی كه از تبریز در آن زمان دیدن می‌كرد، همچنان متداول بوده است.» ۲۴
    اولیا چپلی ترك كه در سال ۱۰۱۵ ق [۹۸۵ خ] در زمان شاه صفی تبریز را دیده،‌ در سیاحت نامه ی خود درباره ی زبان مردم تبریز در این عصر نوشته است: «‌ارباب معارف در تبریز فارسی دری تكلم می‌كنند. لیكن دیگران لهجه‌ای مخصوص (پهلوی) دارند». وی در دنباله ی سخنان خود، جملات گفت و گوهای اهالی تبریز را نقل كرده است كه استاد مشكور نیز در كتاب خود بدان‌ها اشاره كرده است.» ۲۵
    از جمله آثاری كه در سده ی یازدهم هجری تألیف شده و گواه مستندی بر رواج زبان آذری در این سده است، فرهنگ برهان قاطع اثر محمدحسین برهان تبریزی (تألیف سال ۱۰٦۳ ق / ۱۰۳۲ خ) در حیدرآباد هند است. این اثر نشان می‌دهد كه در زمانی كه مؤلف تبریز را به قصد هند ترك كرده، زبان فارسی در میان اهل دانش و مردم عادی رواج داشته است.
    به نوشته ی كسروی: «‌از عهد مغول تا آخر تیموریان (یا ظهور صفویان) چند شاعر ترك در خراسان پیدا شده اما هیچ شاعر تركی در آذربایجان پیدا نشد». ۲٦
    حتا شاعرانی كه در دوره ی صفویه پیدا شدند، چون ریشه تاریخی و بومی نداشته اند، شعرشان لطف و ارزش شعری زیادی نداشت.
    از این رو وجود شاعران تركی گویی كه از آذربایجان برخاسته‌اند، دلیل این نیست كه زبان باستان آذربایجان تركی بوده است. از سده ی چهارم به بعد اغلب پادشاهان و فرمان روایان ایران ترك بوده‌اند و طایفه هایی از تركان به نقاط مختلف ایران كوچیده بودند. لذا برخی از شاعران، به ویژه گویندگان درباری و متصوفه، این زبان را فرا می‌گرفتند و در مواقع لزوم یا برای نزدیکی به دربار، یا برای تفنن و هنرنمایی یا برحسب امر و اشارت حاکمان و یا برای جلب توجه و ترغیب مریدان خود، ملمع یا غزلی به زبان تركی می‌سرودند. مانند جلال الدین مولوی و فرزندش سلطان ولد و ادیب شرف‌الدین عبدالله شیرازی ملقب به وصاف (نیمه ی نخست سده ی هشتم) و نورا (معاصر صاحب دیوان) ابقاخان و دیگران. ۲۷
    دیگر آن که پیرامون تأسیس دولت صفویه و روی كار آمدن شاه اسماعیل صفوی، تا آن‌جا كه تاریخ ها و تذكره‌ها نشان می‌دهد، كسی از شاعرانی آذربایجان شعری به تركی نگفته است، در صورتی كه در میان شاعرانی كه از دیگر استان‌های برخاسته‌اند، بودند كسانی كه در برابر فرمان امیر و یا برای ایجاد محیط مذهبی،‌ ناگزیر به سرودن شعر تركی شده‌اند، مانند عزالدین پدر حسن اسفرائینی ۲۸ كه در اوایل سده ی هفتم در اسفرائین زاده شده ۲۹ و در نیشابور به تحصیل علم و ادب پرداخته، در سخن پارسی و تازی و تركی مهارتی به سزا یافته است و نخستین غزل تركی در ایران نیز بدو منسوب است. مطلع غزل او چنین است:
    آییردی كو كلومی بیر خوش قمریوز جانفرا دلیر نه دلبر؟ دلبر شاهد، نه شاهد؟ شاهد سرور ۳۰
    عمادالدین نسیمی هم شاگرد خلیفه شاه فضل‌الله نعیمی حروفی، كه برای تبلیغ عقاید خود یعنی مذهب حروفی، ناگزیر شده شعرهایی به زبان تركی بگوید. در صورتی كه پیشوای وی شاه فضل‌الله نعیمی تبریزی تا پایان عمر حتا یك مصراع هم به تركی شعر نگفته است. حتا دختر نعیمی به رغم استعداد عجیبی كه در شعر داشت، تا آخرین لحظه ی حیات. سخنی جز به فارسی بر زبان نیاورد.
    از سویی سبك شعرهایی كه گویندگان آذربایجان در زمان صفویه به زبان تركی سروده‌اند، خود نشان می‌دهد كه این شعرها پایه و بنیادی دیرین ندارد و آثار ادبی یك زبان تازه و جوان است و تلفظ و ارزش شعری زیاد ندارد و فقط می‌تواند مراحل تطور منظم تركی آذربایجان را روشن كند.
    به شهادت كتاب "تذكره الشاعرانی آذربایجان"، در آذربایجان چه در دوران صفویه و چه بس از آن، شعر چندانی به زبان تركی به چشم نمی‌خورد. با این كه مؤلف این کتاب، افزون بر شعر شاعران بزرگ و عالی قدر آذربایجان، ‌شعر شاعران درجه دوم و سوم محلی را نیز نقل كرده، ولی بیش تر شاعران گروه اخیر نیز به فارسی شعر گفته‌اند و كم تر شعری به زبان تركی دارند. بنا به شهادت كتاب یاد شده، از میان شاعران بزرگ تنها صائب تبریزی، دو غزل تركی در دیوان معروف خود دارد. ۳۱
    در كتاب "تذكره الشاعرانی آذربایجان" صدها شاعر تبریزی معرفی شده‌اند كه همگی به فارسی شعر سروده‌اند حتا واحد، شاعر سده ی ۱۱ هجری كه شعرهایی به تركی دارد، باز بیش تر آثار مثنوی و شعرهایش را به فارسی سروده است.
    «‌پس از روی كار آمدن صفویه و ترویج تركی به وسیله ی آنان و نیز قتل عام‌های متوالی مردم آذربایجان توسط تركان متعصب عثمانی در جنگ‌های متمادی با ایران، به تدریج زبان آذری از شهرها و نقاط جنگ زده و كشتار دیده ی آذربایجان رخت بربست و فقط در نقاط دور دست باقی ماند كه آن هم در گذشت زمان و در نتیجه ی این که ساكنان آن نقاط به مراورده با شهرنشینان ترك زبان ناگزیر شدند، روی به ضعف و اضمحلال نهاد، ولی هنوز باز جاهایی هستند كه در آن ها به همین لهجه‌ها به نام «‌تاتی» و «‌هرزنی»سخن می گویند. ۳۲
    - - -
    پی نوشت ها:
    ۱- الیعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، كتاب البلدان، چاپ لیدن، ۱۸۹۷، برگ ۳۸.
    ۲ - بلاذری، احمد بن‌یحیی، فتوح‌البلدان، ترجمه دكتر آذرتاش آذرنوش، تصحیح استاد علامه محمد فرزان، انتشارات سروش، ۱۳٦۴، چاپ دوم، برگ های ۸۷ و ۸۸.
    ۳- المقدسی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمدبن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه دكتر علینقی وزیری، جلد 1، چاپ اول، انتشارات مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳٦۱، برگ ۳۷۷.
    ۴- اران منطقه بالای رود ارس را می‌نامیدند.
    ۵- منبع فوق، بخش دوم، برگ ۷۷.
    ٦- خوارزمی محمد، مفتایح العلوم، ترجمه حسین خدیو جم، چاپ اول، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۴۷، برگ ۱۱۲.
    ۷- ابن‌حوقل، صوره‌الارض، ترجمه جعفر شعار، انتشارات امیركبیر، ۱۳٦٦، چاپ دوم، برگ ۹٦.
    ۸- اصطخری، ابراهیم، المسالك و ممالك، ترجمه اسعدبن‌عبدالله تستری، به كوشش ایرج افشار، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخ موقوفات دكتر افشار، ۱۳۷۳، برگ ۱۹۵.
    ۹- ابن‌حوقل، صوره‌الارض، برگ ۹٦.
    ۱۰- قزوینی، بیست مقاله، چاپ دوم، چاپ دنیای كتاب، ۱۳٦۳، برگ های ۱۸۴- ۱۸۳.
    ۱۱- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسینی،‌التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۴۹، برگ های ۷۳ و ۷۴.
    ۱۲- همان منبع.
    ۱۳- م. ارانسكی، مقدمه فقه اللغه ایرانی، ترجمه كریم كشاورز، تهران، انتشارات پیام، ۱۳۵۸، برگ ۲٦۷.
    ۱۴- حموی، یاقوت، معجم‌البلدان، جلد اول، چاپ لایپزیك، ۱۸٦٦، برگ ۱۷۲.
    ۱۵- ذكا، یحیی، كاروند كسروی، چاپ دوم، ۲۵۳٦، برگ های ۳۲۳- ۳۷۱.
    ۱٦- مستوفی، حمدالله، نزه القلوب، به اهتمام دكتر محمد دبیرسیاقی، برگ ۱۰۷.
    ۱۷- حموی، یاقوت، معجم‌البلدان، برگ ۱۷۲.
    ۱۸- تاجیك در اصطلاح یعنی ایرانی و ایرانی زبان.
    ۱۹- مشكور، دكتر محمدجواد، نظری به تاریخ آذربایجان چاپ اول، تهران، انجمن آثار ملی، تهران ۱۳۴۹، برگ ۲۰۸ به بعد.
    ۲۰- همان، برگ های ۲۳۹ و ۲۴۰.
    ۲۱- اقبال آشتیانی، عباس. مجله یادگار، (نقل از كتاب فارسی در آذربایجان به قلم عده‌ای از دانشمندان‌، جلد ۱، برگ های ۱۵٦ تا ۱۵۹).
    ۲۲- محمدجواد مشكور، نظری به تاریخ آذربایجان، انجمن آثار ملی، تهران، ۱۳۴۹، برگ ۲۴۲.
    ۲۳- رضازاده مالك، رحیم، گویش‌ آذری، رساله روحی انارجان، انجمن فرهنگ ایران باستانی، تهران، ۱۳۵۲، برگ ۱۲.
    ۲۴- طباطبایی، محیط،‌ مجله گوهر، نقل از كتاب زبان فارسی در آذربایجان، ج ۱، برگ ۴۱۴.
    ۲۵- دكتر محمدجواد مشكور، رك: نظری بر تاریخ آذربایجان، برگ ۲۴۲.
    ۲٦- كسروی، احمد، آذری، زبان باستان آذربایجان، برگ های ۱۸و ۱۹.
    ۲۷- خیام‌پور، عبدالرسول،‌ ترجمه كلمات و اشعار تركی، مولانا، سال سوم و چهارم، نشریه دانشكده ادبیات دانشگاه تبریز (نقل از زبان فارسی در آذربایجان،‌ جلد ۱، برگ های ۲٦۷ و ۲٦۸)
    ۲۸- وی، مرید عارف و موحد و مرید شیخ جمال الدین ذاكر، از جمله خلفای شیخ‌الاسلام علی لالاست.
    ۲۹- تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، طبع مجلس، تهران، برگ ۳۸۸.
    ۳۰- دولتشاه سمرقندی، رك: تذكره الشاعران، به همت محمد رمضان، چاپ دوم، انتشارات خاور، ۱۳٦٦، برگ ۱٦۵.
    ۳۱- دیهیم، محمد، تذكره‌الشاعرانی آذربایجان، جلد ۲، چاپ تبریز ۱۳٦۷، برگ ۳۷۷.
    ۳۲- كارنگ، عبدالعلی، قاتی و هرزنی دو لهجه از زبان باستان آذربایجان، چاپ تبریز ۱۳۳۳، برگ ۲۷۳
    --------------------

    سلام

    خسته نباشید

    ببخشید دوستان عزیز ...اولا این جا من در مورد وزن و عرض شعرفارسیسوالکردم ... نه در مورد شعر ترکی دوما این جا جای بحث برای این که زبان فارسی برتره یازبان ترکی نیست
    دوست گرامی F@$hist بله این تایپیک در مورد موضوع دیگری ایجاد شده و جای بحث های مربوط به این موضوع هست . اما وقتی بحث دیگه ای توی این مبحث گشوده میشه نمیشه بی جواب بمونه (شما بهتر بود لااقل از هر دوی ما انتقاد می کردید) و ما میبینیم که اطلاعات نا صحیحی داره به دوستان ارائه میشه ( کاری ندارم که از رو تعصب هست یا از سطح اطلاعات و ...) وظیفه داریم تا جایی که میتونیم در جهت اصلاح اون اطلاعات حرکت کنیم(در همه ی موارد وظیفه ی ماست اگر اطلاعات داشته باشیم این کارو بکنیم) بنده هم هدفم ارائه ی اطلاعات درست (تا جایی که بلدم) بود تا سایر دوستان اصل مطلب رو درک کنند.

    شما که به زبان ترکی می نازید همین زبان تحت تاثیر زبان انگلیسی قرار گرفته و درزمان آتاترک بود که حروف الفبای شما از حالت فارسی (منظورم شیوه ی نگارشش هست) بهحالت انگلیسی (باز هم منظورم شیوه ی نگارش حروف هست) در اومد
    بله من به زبان ترکی می نازم و بهش افتخار می کنم
    در زمان آتا ترک الفبای ما از عربی به لاتین تغییر کرد تا نقایص الفبایی برطرف بشه چون الفبای قبلی( عربی) نمی تونست تمام نیاز های زبان ترکی رو پاسخ بده و ما در نوشتن برخی حروف دچار مشکل بودیم ( در عربی و فارسی هم همین الان هم در برخی کلمات و حروف این مشکل هست که نیازی نیست در موردش بحث کنیم) و الفبای سیلیک جایگزین اون شود وبسیار هم عالی هست و کاملا نیاز های این زبان پهناور رو پاسخ میده ( میتونیم از اطلاعات سایر دوستان هم استفاده کنیم) البته این مسله رو نمیشه عنوان کرد به این صورت که ترکی تحت تاثیر انگلیسی هست چون اولا در الفبای ما حروفی هستند که در انگلیسی نیست مثل ( ğ - ö - ü - Ç و ... ) و همچنین حروفی هم داریم که هم شکلند ولی تلفظ های متفاوتی دارند مثل ( C - X - ... ) و همچنین تعداد حروف ما از انگلیسی بیشتره ( زبان های سایر کشور هایی هم که لاتین می نویسند اکثرا دارای حروف متفاوتی هست مثل ( روسیه و فرانسه و بسیاری دیگر از کشور ها )
    از سوی دیگر اگر قرار بود که تغیر وجود نداشته باشد ما الان به خط میخی و... باید می نوشتیم
    .


    تعصب من این رو به من میگه که اگه توی دوره ای از تاریخ (قاجار و شاید پلهوی !) ترکها بر ما حکومت کردن که ترک ها هم ایرانی هستن ... و قومی از ایرانیانند ...!
    پسشما اولا نباید بگین ترک ها برما حکومت کردن ...
    آفرین درسته
    ترک ها و کرد ها و عربها و ... علاوه بر فارسها جزه ایران هستند و حق و حقوقی هم دارند و اینکه ترک ها یر ایران حکومت می کردند منظور مردمی از ایران به غیر از فارس زبانها ها بر آن حکومت می کردند ( ترکان) و مثل فارس ها حکومت و اکثر حقوق رو انحصاری نکردند
    در ضمن شما اگه تاریخ رو قشنگ بخونید میبینید که پهلوی ها بیشترین ظلم رو به ترکان کردند و قاجاریه آخرین حکومت ترک ها بود شما بغیر از قاجار میتونید حکومت های آق قویونلو – قره قویونلو – صفویان و... رو هم از حاکمان ترک زبان ایران باستان بدونید .


    و بعد در مورد این که به ما اجازه دادن و زبان فارسی رو محروم نکردند ... اولامتاسفم که این رو می گم ولی باید بگم که زبان چیزی نیست که سیاست بتونه توش دخالتکنه ! و اگر هم بتونه مردم ایران کسانی نیستن که بتونن قبول کنند ... درسته کهآتاترک الفبای ترکی رو عوض کرد ولی شاهان قاجار هیچ وقت نمی تونستند که همچین کاریرو با این ملت بکنند ... این ملت استبداد رو تحمل نمی کنه ...!(این حرف من رو باانقلاب 57 مقایسه نکنین ... کمی دور تر باید رفت )و مردم ایران زبان ترکی رو جزئیاز زبان خودشون می دونند (که این طور هم هست ...)
    بنده نگفتم که شاهان قاجار زبان و الفبای شما رو تغیر میدادند یا نه ولی به غیر از هرگونه تعصب خدایش این همه حکومت که بودند آیا نمی تونستند زبان رسمی حکومت رو تغیر بدهند اگر می خواستند حتما می توانستند ( مطمئنا نمی شود یه این سادگی زبان عامیانه ی مردم را عوض کرد حال هر زبانی که باشد و الان هم میبینیم که با این همه ابزار مثل رادیو تلوزیون و ... نتوانسته اند زبان مردم آذربایجان و کردستان وعربها و ... را تغییری دهند )


    هرچند که با ورود اسلام به ایران برخی از کلمات عربی نیز وارد زبان ما شدند ... وزبان فارسی به خاطر سخاوتی که داشت به اون ها هم جا داد و آن ها را در خودش حل کرد ...
    پس قبول دارین که فارسی بسیار تحت نفوذ عربی هست البته باید بگم همه ی زبانها از سایر زبانها لغات کمی میگیرند ولی وسعت خود زبان میتونه میزان این لغات رو کم کنه


    و در مورد این که می گوید کلمات در زبان فارسی ریشه ندارند ... اولا که مقاله یپایین رو مطالعه کنید که بفهمید ترکی چیز جدایی از فارسی نیست
    متاسفم اینو میگم ولی مسخرست که شما دو تا زبان جدا از هم رو که هر کدوم مستقل هستند و حتی نحوه ی نگارش و ترکیب بندی و همچنین ترتیب عناصر جملاتشون با هم متفاوت هست رو یکی می دونید

    دوست عزیز بحث ما در مورد ساختار و گسترده گی و با قاعدگی یا تاریخچه ی زبان ترکی و فارسی نیست هدف اصلاح اطلاعات ارائه شده بود ولی شما انگار خواهان گسترش بحث هستید در عین اینکه الم نا مرتبطی موضوع را سر می دهید به هر حال بنده به مقاله ی شما نگاه کردم واقعا یکطرفانه است و بر اساس شواهد و مدارکی که بنده مشاهده کردم اصلا قابل استناد نیست و کلا رد شده است.

    در آخر میخوام بگم خیلی بهتره به جای اینکه به پرو پای هم به بیچیم و هم دیگرو محکوم ویا مسخره کنیم و وجود همرو انکار کنیم یکم هم به وجدانمون رجوع کنیم و لااقل اگه به هم کمک نمی کنیم حداقل واسه هم دردسر و مشکل درست نکنیم ( اینو به خودم هم میگم)


  6. این کاربر از ali_86 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #25
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    آذربايجان
    پست ها
    473

    پيش فرض

    شما درست میگی دوست من ، خودتو اذیت نکن.



    من هیچ تعصب غیر عقلانی روی زبانم ندارم ، و به هیچ قومیتی و زبانی توهین نکردم ، درباره ی جهل هم نمیدونم والا ، شاید حق با شما باشه.



    هیچ کسی این زبان شیرین رو انکار نمیکنه ، زبان شناسان میگن برای حفظ انسجام و تمامیت ارضی یک کشور بهتر است وقتی صحبت از زبان میشه از یک زبان نام ببریم ، و زبانهای قومیتهای مختلف در اون کشور رو به عنوان گویش مطرح کنیم. حالا شاید شما بیشتر اطلاع داشته باشید.!



    من چند ماهی میشه که در رشته ی کارشناسی عمران فارغ التحصیل شدم اما اونقدر که در زمینه ی ادبیات فارسی مطالعه کردم درباره ی رشته ی خودم مطالعه نداشتم ، البته شاید شما بیشتر اطلاع داشته باشید که مطالعه ی من بیشتر در چه زمینه ای بوده .!



    مطمئنی ؟!



    وقتی صحبت از زبان فارسی میشه ، اون زبانی مد نظر هست که درجه ی خلوصش بسیار بالاست و اگر تو قرون اخیر لغات و اصطلاحات عربی و فرنگی و ... واردش شد ، نمیشه از زبان فارسی ایراد گرفت بلکه باید از حافظان این زبان ایراد و اشکال گرفت.



    من هم همینطور.!



    به طور دقیق نه ، اما مطمئنا" یکی از قدیمی ترین و ناب ترین شیرین ترین زبان های دنیاست ( باور کنید بدون تعصب میگم)
    اینو من نمیگم ، بلکه اکثریت زبانشناسان بی تعصب دنیا میگن.



    کاش این حاکمان عزیز کاری با زبان فارسی نداشتند تا همان صلابت و خلوص خودش رو که از نیاکان ما به ما رسیده حفظ میکرد
    و کاش این حاکمان این قدر که به فکر حفظ و پاسداری از زبان فارسی بودند کمی هم به فکر مملکت داری و دفاع از حریم و ناموس و مرزهای کشورشون بودند تا کمی بهتر از اونا یاد میشد ( البته بهتره وارد جزئیات این حاکمان عزیز نشیم)



    از من به شما نصیحت ، جای دیگه اینا رو نگو.

    نوشته های شما گواه بر عمق درک شما و نداشتن تعصب بیجا به هیچ زبان و قومیتی هست(اینو من نمیگم بلکه هر کاربر دیگه هم بخونه همین رو میگه حتی هم زبانهای شما) ، ممنون دوست من.

    البته فکر نمیکنم این تاپیک با این بحثها موندگار باشه.
    ------------------------

    هیچ کسی این زبان شیرین رو انکار نمیکنه ، زبان شناسان میگن برای حفظ انسجام و تمامیت ارضی یک کشور بهتر است وقتی صحبت از زبان میشه از یک زبان نام ببریم ، و زبانهای قومیتهای مختلف در اون کشور رو به عنوان گویش مطرح کنیم. حالا شاید شما بیشتر اطلاع داشته باشید.!

    برام قابل درک نیست . کشور یک زبان اصلی داره که زبان رسمیشه ومی تونه در کنار اون زبان های دیگری هم توش رسمیت داشته باشه من نه منکر زبان فارسیم و نه منکر تمامیت عرضی کشور و انسجام کشور دلیلی نمیشه تا ارزش یک زبان رو پایین بیاریم


    کاش این حاکمان عزیز کاری با زبان فارسی نداشتند تا همان صلابت و خلوص خودش رو که از نیاکان ما به ما رسیده حفظ میکرد
    و کاش این حاکمان این قدر که به فکر حفظ و پاسداری از زبان فارسی بودند کمی هم به فکر مملکت داری و دفاع از حریم و ناموس و مرزهای کشورشون بودند تا کمی بهتر از اونا یاد میشد ( البته بهتره وارد جزئیات این حاکمان عزیز نشیم)
    منم موافقم با این صحبت شما کاش به فکر مردوشون بودند البته بعضی ها هم بودند و خوب کشور گشایی کردند ما که هیچ کدوم یادم نمیره !!

    نوشته های شما گواه بر عمق درک شما و نداشتن تعصب بیجا به هیچ زبان و قومیتی هست(اینو من نمیگم بلکه هر کاربر دیگه هم بخونه همین رو میگه حتی هم زبانهای شما) ، ممنون دوست من.
    امیدوارم اینجوری که شما میگی باشه من که سعی میکنم

  8. این کاربر از ali_86 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


صفحه 3 از 3 اولاول 123

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •