تور صياديت کجاست نازنين
من سر به راه ترين صيدم
خود راه تور ترا مي يابم.....!!
تور صياديت کجاست نازنين
من سر به راه ترين صيدم
خود راه تور ترا مي يابم.....!!
نگاهم با شیشه ِ پنجره بالا می رود.
ديگر ماه پیدا نیست.
کسی هم در خیابان نیست.
نمیدانی قرار ملاقات اینجا نیست؟
پشت دریچه های ذهنی ام
فرض که همه مُرده اند...
آن هنگامیست که دنیا آرام می گیرد...
و نوبت به من خواهد رسید.
من هم که خیلی وقت است مُرده ام.
پس از خر شیطان پیاده میشوم.
سوار هیچ خر دیگری نمی شوم.
شب و شبنم
تو شبستون چشات پای پله های پلکت مچ مهتابو می گیرم
اون دمی که گرگ و میشه با یه گله ی شقایق پیش پای تو میمیرم
من شبو به خاطراتم وصله می کنم می دوزم
من به هر رعد نگاهت گر می گیرم و میسوزم
اگه روز و خواسته باشی شبو تا تهش می نوشم
می زنم به آبو آتیش با خود خورشید می جوشم
زخم خورشیدی تن رو با شب و شبنم می بندم
اگه مقتول تو باشم دم جون دادن می خندم
تو شبستون چشات پای پله های پلکت مچ مهتابو می گیرم
اون دمی که گرگ و میشه با یه گله ی شقایق پیش پای تو میمیرم
تو با این نگاه یاغی قرق سینه مایی
فاتح قلعه رویا کی به فتح ما میایی
----
خواننده: خشایار اعتمادی
آلبوم: خاتون
ترانه سرا: محمد صالح علاء
سگ
سگه با پاي چلاقش
نون ديده رفته سراغش
داشته ميرفته كه بنزه
زده پرت شده رو طاقش
بنزه انگار كه نه انگار
خون پاشيده رو چراغش
سگ هار نازي آباد
لب تشنه میکنه داد
هاپ هاپ هاپ
واق واق واق
ااو ااو ااو ااو
حالا واق بزن صدا كن
نون خوني رو رها كن
بگو از غم غريبي
جون نده نذار بميري
حالا واق بزن صدا كن
نون خوني رو رها كن
بگو از غم غريبي
جون نده نذار بميري
سگه با پاي چلاقش
نون ديده رفته سراغش
داشته ميرفته كه بنزه
زده پرت شده رو طاقش
بنزه انگار كه نه انگار
خون پاشيده رو چراغش
سگ هار نازي آباد
لب تشنه میکنه داد
هاپ هاپ هاپ
واق واق واق
او او او
حالا واق بزن صدا كن
حالا واق بزن صدا كن
حالا واق بزن صدا كن
حالا واق بزن صدا كن
-----
خواننده: مهرداد
آلبوم: صدای خورشید
ترانه سرا: محمد صالح علاء
آفتاب
سپیده سر زده برخیز توکل کن خدا با ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن آن خروسی را که پشت پنجره پیداست
که آواز قشنگش در میان دستهای ماست
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن بالهای پنجره باز است و گسترده
نگاه کن صفحه شب را بدست روز تا خورده
نگاه کن دشت بالا را آفتاب میروید
نگاه کن روشنایی را نسیم صبحگاهی تا کجا برده
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
سپیده سر زده برخیز تو کل کن خدا با ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن آن خروسی را که پشت پنجره پیداست
که آواز قشنگش در میان دستهای ماست
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن بالهای پنجره باز است و گسترده
نگاه کن صفحه شب را بدست روز تا خورده
نگاه کن دشت با لا را آفتاب میروید
نگاه کن روشنایی را نسیم صبحگاهی تا کجا برده
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
-----
خواننده: مهرداد
آلبوم: صدای خورشید
ترانه سرا: محمد صالح علاء
گمشده تو باغ هولو
بچه تنهای لولو
نشسته گریه میکنه
اهو، اهو، اهو، اهو
میگه لولوی خور خوره
دیگه منو نمیخوره
دیگه منو دوست نداره
سره منو نمیبره
دیگه منو نمیخوره
من هنوز در به در طره ی اون زلف سیاتم
من هنوزم سبز سبزم ریشه دارم
یکی از پاپتی هاتم.
آقای کوچیک نواز بنده پرور
من هنوزم صله گیر چشم بارونی و اون ابر نگاتم.
منو کشتی ، منو کشتی ، منو کشتی
کشته باشی خوش به حالم
من هنوزم که هنوزه یکی از کشته هاتم
من هنوز در به در طره ی اون زلف سیاتم
من هنوزم سبز سبزم ریشه دارم
یکی از پاپتی هاتم
من گوش میشوم و او صدا
فردا
آدینه، من می شوم تََن و او جان جان.
امشب باز
ثانیه ها را تا تُهی شدن ستاره ها می شمارم
صدای پایش از خیابان میلغزد به کُنج خواب من
انگار تن آسفالت را قلقلک می دهد
تا نوای پرنده ها
سنگفرش پیاده رو را با قلم موی غول پیکرش به رنگِ برگ و صبح و چمن میکشد.
من مستِ مستِ مست ...
دُعا میشوم. غمی ساده میشوم.
از پشت پنجره صدای سبز الله اکبر سَرَک میکشد.
من
کمی متفکّر و کمی شاعر
که خواب میشوم...
آنگاه
از توصیف خلاص میشوم.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)