تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 29

نام تاپيک: نجمه زارع

  1. #11
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    از خاطرات گمشده می‌آیم تابوتی از نگاه تو بر دوشم
    بعد از تو من به رسمِ عزاداران غیر از لباسِ تیره نمی‌پوشم
    در سردسیری از منِ بیهوده وقتی که پوچ و خسته و دلسردم
    شب‌ها شبیه خواب و خیال انگار تب می‌کند تن تو در آغوشم
    تکثیر می‌شوند و نمی‌میرند سلول‌های خاطره‌ات در من
    انگار مانده چشم تو در چشمم لحن صدای گرمِ تو در گوشم
    هرچند زیر این‌همه خاکستر، آتش بگیر و شعله بکش در من
    حتی پس از گذشت هزاران سال روشن شو ای ستاره خاموشم
    بعد از تو شاید عاقبتِ من نیز مانند خواجه حافظِ شیراز است
    من زنده‌ام به شعر و پس از مرگم مردُم نمی‌کنند فراموشم

  2. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض

    فضای خانه که از خنده های ما گرم است
    چه عاشقانه نفس می کشم ! هوا گرم است

    دوباره “دیده امت” زّل بزن به چشمانی
    که از حرارت ” من دیده ام ترا ” گرم است

    بیا گناه کنیم عشق را … نترس … ، خدا ،
    هزار مشغله دارد ، سر ِ خدا گرم است



    ====


    بعید نیست سرم را غزل به باد دهد
    و آبروی مرا در محل به باد دهد

    زبان سرخ و سرِ سبز و چند نقطه…، مرا
    دوصد کنایه و ضرب‌المثل به باد دهد

    چه‌قدر نقشه کشیدم برای زندگیم
    بعید نیست که آن را اجل به باد دهد

  4. 2 کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    1

    باران، غروب، ماه، اتوبوسی که ممکن است
    باید مرا دوباره ببوسی که ممکن است...


    این لحظه... لحظه... لحظه... اگر آخرین... اگر...
    ـ بس کن! نزن دوباره نفوسی که ممکن است


    من قول می‌دهم که بیایم به خواب تو
    زیبا، در آن لباس عروسی که ممکن است


    دل نازکی و دل نگرانی چه می‌شود
    من نیستم، تو شهر عبوسی که ممکن است


    ماشین گذشته از تو و هی دور می‌شود
    با سرعتی حدود صد و سی که ممکن است


    حالا تو در اتاق خودت گریه می‌کنی
    من پشت شیشه‌ی اتوبوسی که ممکن است...

  6. این کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #14
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    تا می‌کشم خطوطِ تو را پاک می‌شوی
    داری کمی فراتر از ادراک می‌شوی
    هرلحظه از نگاهِ دلم می‌چکی ولی
    با دستمالِ کاغذی‌ام پاک می‌شوی
    این عابران که می‌گذرند از خیال من
    مشکوک نیستند تو شکاک می‌شوی
    تو زنده‌ای هنوز برایم گمان نکن
    در گورِ خاطرات خوشم خاک می‌شوی
    باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت
    وقتی که عاشقی چه خطرناک می‌شوی


    ---------- Post added at 03:13 AM ---------- Previous post was at 03:11 AM ----------

    چگونه رود می‌رود به سمت بیکرانه‌ها
    که ابر گریه می‌کند برای رودخانه‌ها
    پرنده غافل است از این‌که تندباد می‌رسد
    وگرنه باز هم بنا نمی‌شد آشیانه‌ها
    و این‌چنین که این‌همه زِ عشق رنج می‌برند
    مرا غمِ تو می‌کِشد در آتش بهانه‌ها
    چراغ و چشمِ آسمان! ستاره‌ها تو، ماه، تو
    پس از تو تار می‌شود شبِ تمامِ خانه‌ها
    اگرچه زخم می‌زنی ولی ترا نوشته‌اند
    به روی صفحه‌ی دلم خطوطِ تازیانه‌ها
    خلاصه بر درختِ دل تو باید آشیان کنی
    وگرنه می‌سپارمش به دست موریانه‌ها

  8. این کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #15
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    تو نیستی و این در و دیوار هیچ‌وقت...
    غیر از تو من به هیچ‌کس انگار هیچ‌وقت...


    این‌جا دلم برای تو هِی شور می‌زند
    از خود مواظبت کن و نگذار هیچ‌وقت...

    اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
    من باورم نمی‌شود، اخبار هیچ‌وقت...

    حیفند روزهای جوانی، نمی‌شوند
    این روزها دو مرتبه تکرار هیچ‌وقت

    من نیستم بیا و فراموش کن مرا
    کی بوده‌ام برات سزاوار؟... هیچ‌وقت!

    بگذار من شکسته شوم تو صبور باش
    جوری بمان همیشه که انگار هیچ‌وقت...

  10. این کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #16
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    قلبت که می زند ، سر من درد می کند
    اینروزها سراسر من درد می کند

    قلبت که . . . نیمه ی چپ من تیر می کشد
    تب کرده ، نیم دیگر من درد می کند

    تحریک می کند عصب چشم هام را
    چشمی که در برابر من درد می کند

    شاید تو وصله ی تن من نیستی ، چقدر
    جای تو روی پیکر من درد می کند

    هی سعی می کنم که تو را کیمیا کنم
    هی دستهای مسگر من درد می کند

    دیر است ، پس چرا متولد نمی شوی
    شعر تو روی دفتر من درد می کند

    ---------- Post added at 03:31 AM ---------- Previous post was at 03:27 AM ----------

    شبیه قطره باران که آهن را نمی فهمد
    دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد

    نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک هایت
    الفبای دلت معنای نشکن را نمی فهمد

    هزاران بار دیگر هم بگویی دوستت دارم
    کسی معنای این حرف مبرهن را نمی فهمد

    من ابراهیم عشقم ، مردم اسماعیل دلهاشان
    محبت مانده شمشیری که گردن را نمی فهمد

    چراغ چشمهایت را برایم پست کن دیگر
    نگاهم فرق شب با روز روشن را نمی فهمد

    دلم خون است ، تا حدّی که وقتی از تو می گویم
    فقط یک روح سرشارم که این تن را نمی فهمد

    برای خویشتن دنیایی شبیه آرزو دارم
    کسی من را نمی فهمد . . . کسی من را نمی فهمد

  12. #17
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    کدخدا می‌گوید از این‌جا نرو ـ یک ناشناس،
    با بهار و گل می‌آید سال نو یک ناشناس
    با خودم می‌گویم ای شاعر! تو تنها نیستی
    توی دنیا هست حتماً مثل تو یک ناشناس
    با صدای ساعتِ قلبم از این پس مایلم
    بشمرم این لحظه‌ها را تا سه! دو! یک!... ناشناس،
    می‌رسد می‌پرسم ای خوبِ جنوبی کیستی؟
    خیره می‌ماند و می‌گوید که: مُو؟ یک ناشناس
    آه می‌دانم که روزی روزگاری می‌رسد
    می‌رویم آن سوتر از غم‌ها من و یک ناشناس


    ---------- Post added at 03:42 AM ---------- Previous post was at 03:37 AM ----------

  13. #18
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    صدای پچ‌پچِ غم... خواب من به هم خورده است
    دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است
    صدای پچ‌پچِ غم... هیس! هیس! ساکت باش
    سکوت، در دلِ بی‌تاب من به هم خورده است
    تو قابِ عکس مرا دیده‌ای، نمی‌دانی
    نشاطِ چهره‌ی در قابِ من به هم خورده است
    غم تو را نسرودم وگرنه می‌دیدی
    که وزن، در غزلِ ناب من به هم خورده است
    هجای چشم تو را وزن‌ها نمی‌فهمند
    دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است

  14. این کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #19
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    تمام عمر من انگار در غم و درد است
    مرا غروب تو صد سال پیرتر کرده است

    تمام خاطره‌ها پیش روی چشم منند
    زبان گشوده به تکرار: او چه نامرد است

    ـ بیا و پاره کن این نامه را نمی‌بینی؟
    دو سال می‌شود او نامه‌ای نیاورده است...؟

    همیشه گفته‌ام اما نمی‌شود انگار
    دل تو سخت مرا پایبند خود کرده است

    تمام می‌شود این قصه آه حرف بزن
    فقط نپرس که «لیلی زن است یا مرد است!!»



  16. این کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #20
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    کفشِ چرمی ـ چتر ـ فروردین ـ خیابانِ شلوغ
    یک شب بارانی غمگین خیابانِ شلوغ

    می‌رود تنهای تنها، باز هم می‌بینمش
    باز هم رد می‌شود از این خیابانِ شلوغ

    اشک و باران با هم از روی نگاهش می‌چکند
    او سرش را می‌برد پایین... خیابانِ شلوغ

    عابران مانند باران در زمین گم می‌شوند
    او فقط می‌ماند و چندین خیابانِ شلوغ

    او فقط می‌ماند و دنیایی از دلواپسی
    با غمی بر شانه‌اش ـ سنگین... خیابان شلوغ

    ...ناودان‌ها، چشمکِ خط‌دار ماشین‌های مست
    خط‌کشی، بارانِ آهنگین، خیابانِ شلوغ...

    او نمی‌فهمد نمی‌فهمد فقط رد می‌شود
    با همان انگیزه‌ی دیرین... خیابان شلوغ

    کفش چرمی روبه‌روی کفش چرمی ایستاد
    لحظه‌ای پهلوی من بنشین خیابان خلوت است

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •