تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 123 از 129 اولاول ... 2373113119120121122123124125126127 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,221 به 1,230 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #1221
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    روانشناسی شخصیت

    خود را بشناسيد
    تصور كنيد در حال خريد كردن مي باشيد و در قفـسه هـاي يك فـروشگاه دنبال يك جفت كفش مناسب براي خود مي گرديد. آنچه كه باعث ميشود تا از خـريدن مثلا" كفشي به رنگ نارنجي روشن خودداري كنيد، مطلع بودن از اوليت ها و تقدم هاي شخصيتي خود است.
    در مورد انتخاب همسر نيز همين اصـل بايـد رعـايـت شـود. هيـچ دليـلي وجـود نـدارد كه انسان با كسي كه هيچ تناسبـي با شـخصـيت او نـداشـتـه و هـرگز نـيـز نخواهد داشت همنشين و هم خانه شود. در عين حال شما تا زمانيكه به شخصيت خود پي نبرده ايد هيچ گاه نخواهيد توانست تشخصيص دهيد كه آيا فردي مـناسـب شـما هسـت يا خير. پيش از اينكه به مسير انتخاب همسر قدم بگذاريد دو مسـاله را بايد براي خود مشخص نماييد: نوع شخصيت و نوع عشق
    نوع شخصيت شما
    بطور كلي نوع شخصيت و نوع عشق به چند دستـه مشـخص تقسيم مي گردد. هريك از ما داراري يكي از اين انواع مي باشيم. در اینجا بطور مختصر اين نوع ها را بيان مي كنيم.

    انواع شخصيت
    • جستجو گر: ماجرا جو و مخاطـره طـلب. او تـرسي از برهم زدن قوانين و عادتها ندارد.
    • رهبر: يك انسان اهل ريسك كه دوست ندارد هيچ فرصتي را از دست بدهد. يك رهبر هميشه نسبت به هوادارانش بي نهايت با وفا و صادق است.
    • سنت گرا: با تـجـهـيز به حـواس پـنجگانه و بـكـارگيري مهارتهاي عملي در طلب پايداري و استواري است. دوستانش او را قابل اعتماد مي پندارند.
    • فرد گرا: در مسيـرهايش مستقل است. او شخصي كنجكاو و مملو از شگفتي و مسائل غير منتظره مي باشد.
    • ياغي: يك قـلب شـكاك كـه روحـيـه ستيزه جويي داشته و فقط از خود طرفداري مي كند.
    • بخشنده: انساني بسيار سخاوتمند كه دوست دارد همه را ياري و كمك نمايد.
    • خالق: كنجكاو و احسـاسـاتي بـه هـمراه مـزاجـي آتشين، دوست دارد از طريق موازنه، جهان را به مكاني مناسبتر مبدل كند.
    • قهرمان: يك بـرنـده طـبـيعـي، قـهــرمان با سختيها و مشقات زندگي با تحمل و شجاعت برخورد مي كند.
    • پشتيبان: آرام و منطقي، ديـگران بـه او اطـميـنان كرده و نقطه اي قابل اتكا براي خود مي دانند.
    • يكسان ساز: فردي بـا تـجربه و تـوانا كه ميتواند خودش را با هر وضعيتي تطابق دهد.
    • ملاحظه گر: ذاتا" محـتـاط و هـوشـيـار اسـت. مـوقـيـعت ها و ديـگران را پيش از انجام اعمال نابهنگام، مشاهده و مراعات مي كند.
    انواع عشق
    • رومانتيك. اگر شـمـا آدمـي رمـانـتـيك هستيد، عشق همه چيز شما است؛ يك ارتباط عميق بين معنويت، جنسيت و احساس.
    • احساسي. عشق شما شديد و آتشين است. در لحظه زندگي مي كنيد.
    • مقدر: باور داريد كه عشق از قبل مقـدر و تعيين شده است و روح همسر، شما را به تكامل مي رساند.
    • خود انگيز: عشق در نظر شما كاملا" طبيعي و براي سرگرمي تصور مي شود؛ اگر چنين نباشد احساس خوبي نسبت به عشق نخواهيد داشت.
    • مشهود: بسيار اساسي، آنچه كه شما بـه دنـبـالش مـي گرديد همدمي ابدي براي تمام مدت عمر است، عشقي پايدار كه هميشه همراه شما خواهد ماند.
    • محتاط: ذاتا" واقع بين هستيد مي دانيد كه در عشق رنج و جـدايي وجـود دارد ولي اين باعث عدم درگير شدن شما نميگردد.
    خود را تجزيه و تحليل كنيد
    در انتهاي امتحان نتايج حاصله در اختيار شما قرار گرفته و بطور كامل از نوع شخـصـيـت خود و رفتارهايي كه باعث شكل گيري رفتار شـما شـده است مـطلع خـواهيد شد. بــه علاوه نمودارهايي كه معرف تعداد افراد مشابه با شخصيت شما است و نيز نمودارهـاي مقايسه اي بين شما و افراد هم سنتان نشان داده خواهد شد. بعد از اينكه نتايج نوع شخصيت و نوع عشق را بطور جداگانه مشاهده نموديد ميتوانيد ارتباط شخصيـت خـود را با نوع عشقتان مورد سنجش قرار دهيد.
    نتايج را بكار ببريد
    درك نوع شخصيت باعث مي شود خودتان را بهتر شناخته و نتيجتا" در انتخاب همسر آينده موفقتر عمل كنيد. اگر قبلا" ازدواج كرده ايد، آزمـون به شما كمك خواهـد نـمـود تـا تفاوتهاي ذاتي و اساسي بين خود و همسـرتـان را فهميده و درك بهتري از احساسات خود جهت حل آسانتر مشكلات پيدا نماييد

  2. 2 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1222
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض دروغ بزرگی به نام افـــســـردگـــی!؟

    بله درست خواندید، افسردگی یک دروغ است! دروغی که سالیان سال به من و شما تلقین کرده اند وهمین دروغ باعث به وجود آمدن خیلی از بدبختی ها ومصیبت ها شده است، البته خیلی ها از قبل این دروغ نان خورده اند!
    ● چرا دروغ؟
    افسردگی یک حالت درونی است و ربطی به حالت بیرونی ما ندارد. یعنی من و شما در اثر یکسری رفتار و حرکات واحساس،عادت کرده ایم به رخدادی صفت های خوب، بد و اسفناک نسبت بدهیم و جالب تر اینکه من وشما به واقعه ای لقب اسفناک می دهیم و دیگری به آن «بد» می گوید.
    بنابراین افسردگی یک حالت ذهنی است، در اثر برآورده نشدن نیازهای بنده و جناب عالی و واکنش من وشما دربرابراین برآورده نشدن، نشان دهنده میزان افسردگی من وشما خواهد بود.
    مواد لازم برای افسردگی:شانه های افتاده، پیشانی گره کرده، لب و لوچه آویزان ،نگاه سر به سمت پایین، قدم ها بی هدف لباس هایمان نامرتب به همراه ماده اصلی !
    اگر باورنمی کنی همین چندکاررا انجام بده و ببین که چقدر راحت حالت افسردگی در تو بروز می کند. امتحان کن.
    البته برای افسردگی کامل احتیاج به یک «ماده اصلی» هم دردی، که این ماده اصلی به جناب عالی کمک می کند تا آخرعمر افسرده بمانی یا حتی اگر از این ماده اصلی درست استفاده کنی، می توانی خودکشی کنی!
    ● ماده اصلی چیست؟
    یک فکر، خوف یا رخداد وحشتناک که در زندگی جناب عالی رخ داده و سبب شده اوضاع زندگیت را دگرگون کند و فاتحه همه چیز را خوانده!
    انواع ماده اصلی در ایران:
    ۱) خیانت نامزد یا همسر انسان
    ۲) ورشکستگی مالی «در حدصفر یا زیر صفر »
    ۳) جواب رد شنیدن از دختری که عاشق او بودی
    ۴) ازدست دادن عزیزان خود
    ۵) نداشتن زندگی دلخواه «زندگی خوب و سالم، راحت و مرفه»
    ۶) خوبی کردن بیش از حد به دیگران و در ازای آن دیدن نامردی ازایشان
    و انواع دیگر را می توانید به این موارد بیفزایید.
    پس تا اینجا فهمیدیم فرمول افسردگی:
    شانه های افتاده + لب و لوچه آویزان + پیشانی گره کرده +لباس نامرتب + قدم های بی هدف + یک رخداد ناجور به عنوان ماده اصلی
    خبر خوب: درمان فوق العاده راحت است!
    در این فرمول بالا به جز ماده اصلی، همه عوامل را به اختیار خودت و بدون تلاش خاصی می توانی تغییر بدهی . شما راحت می توانید شانه هایتان را راست نگه دارید و مانند یک انسان هد فمند و متفکرراه بروید.
    ● از کجا شروع کنیم؟
    قرص ضد افسردگی شماره ۱: «حالات خودت را تغییر بده تا حالات روحی تو شروع به تغییر کنند»
    ۱) شوخی نمی کنم، تغییر حالات جسمی ۵۰ درصد بهبودی شماست، پس از همین الان شروع کنید.
    بررسی واضح تر ماده های اصلی برای ازبین بردنشان:
    ۱) یک عمر زندگیم را پاش گذاشتم، بچه هاش را بزرگ کردم، رفت یک دختر ۲۵ ساله گرفت، «مرتیکه عوضی»
    ۲) آقای مهندس علی اکبری! به علت بحران اقتصادی وعوامل نامعلومی که هیأت مدیره تشخیص داده شما ازامروز اخراج هستید. «خدایا حالا جواب مرجان راچی بدهم،به بچه ها چی بگویم، جواب صاحبخانه را کی بده؟» ۳) خانم «ف.ه» شما سرطان دارید و متأسفانه تا ۲ ماه دیگر بیشتر زنده نمی مانید.
    ۴) مرتیکه عوضی ۱۲ سال خونم را تو شیشه کرد ،حالاهم که جدا شده ایم تهدید می کند که حق نداری ازدواج کنی!
    ۵) ۱۵ سال به خاطر توواون خواهرت پا رو تمام خواسته هایم گذاشتم، هم پدرتون بودم و هم مادرتون حالا برگشتی جواب من رو اینطور می دی، بچه نمک نشناس «گستاخ»
    ۶) دیگه به اینجام رسیده ، ۲۷ ساله دارم با این مرد زندگی می کنم، یکبارنپرسید توکیفت پول هست، چیزی احتیاج نداری؟ کیف و کفش بچه ها را با کدوم پول خریدی ؟ «دریغ از یک ذره احساس مسؤولیت»
    ۷) خدایا! یک پدر ومادر چقدر نفهم؟ ها؟
    یک دختر بچه ۱۵ ساله وقت بازی کردنشه یا شوهر کردنش؟
    خودت شاهدی که این مرد چه بلاهایی برسر من نیاورده !
    « ۲۰ سال تفاوت سنی به خدا این نامردیه»
    ۸) چقدر خورد بشم، چند بار له بشم؟ چند بار؟
    چند بار باید بیام خونه و ببینم که یک نفر دیگه توی خونه منه؟ چند بار، ها؟
    «این شوهره یا...»
    ۱ ) شک نکن که حیوونه ولی گاهی اوقات شما هم در حیوون شدن ایشان نقش داشتی !
    ۹) خدایا چی شده ؟ یک دفعه چه اتفاقی افتاد؟
    اولش همه چیز خوب بود، رفتم خواستگاری اول به نظر آدم های خوبی می آمدند، ماهم آدم هایی بدی نبودیم، مراسم را برگزار کردیم بعد از اون همه، بگیر و ببند و خرج رفتیم سر خونه زندگیمون یک دفعه دختر گفت، من طلاق می خواهم!
    گفتم: آخه چرا؟
    گفت: من طلاق می خواهم تازه باید مهریه ام را هم بدی « ۱۳۶۴ سکه طلا»
    گفتم: کف دستی که مو نداره بیا بکن.
    گفت: بری زندان مو در میاره !
    «خدایا این دیگه چه مصیبتی بود».
    ۱۰) وضع مالیمون خیلی خوب بود، ولی نمی دونم یکدفعه چی شد که بابا شروع کرد به ضرر دهی، در عرض ۲ سال ۸۰ درصد اموالش را از دست داد، اون موقع من ۱۷ سال داشتم و بابا همیشه می گفت: جوش نزنید درست می شه، ولی یک دفعه خودش سکته کرد و مرد! کم کم بقیه پول های مانده از بابا خرج شد و من موندم و مامان. من ازدواج کردم مامان تنها تر شد. مامان تعادل عصبیش را از دست داد .بردیمش آسایشگاه روانی! من هم خیلی بهتر از مامانم نیستم.
    ۱۱) بابام کارمند یک اداره دولتی بود، همیشه می گفت: زن این حقوق این ماه دست تو، من فقط ده هزار تومان بابت ایاب وذهاب وکارای شخصی ام بر می دارم ،طفلک مادرم هفته ای ۳ بارسویای خالص درست می کرد و بعد به ما می گفت: سویا با گوشت درست کردم! از خیلی از خرج های واجبش می زد تا من و خواهرم و بابام احساس سختی نکنیم بابا آدم زرنگی بود،کم کم از یک کارمند ساده تبدیل به مدیرعامل اداره شد و وضعمون روزبه روز بهتر شد، خانه خریدیم «ویلایی»، ماشین خریدیم « دوتا» و اوضاع خیلی خوب شد، ولی بابا اعصاب نداشت!
    ● یک داستان کوتاه
    آقای بابا خان بعد از ۲۷ سال و اندی زندگی مشترک با یک دختر خانم بیوه جوان ۲۷ ساله ازدواج موقت کرد و یک روز در کمال وقاحت اومد گفت: من عاشق این دختر شده ام و قصد دارم ازدواج دایم بکنم.
    طفلی مادرم، حرفی نزد! نمی دونم چرا؟ ولی فکر کنم به خاطر کنکور من و خواستگار زهره خواهرم بود، گفت:مرد یک مقدار آرومترحرکت کن،بزارعلی کنکورش را بده،زهره هم جواب مثبت به خواستگارش بده و بعد اقدام کن !
    بابا گفت باشه. من کنکور را دادم. زهره هم ازدواج کرد. یک دفعه بابا گفت: خب زهره که تا چند ماه دیگه می ره خونه شوهرش این خونه هم که برای تو ومامانت بزرگه، براتون یک خونه کوچکترمی گیرم! مامان گفت: می خوای این جا را اجاره بدی ؟ بابا گفت شما این طور فکر کن! به هرحال سرتون را درد نیاورم پدرم کاری کرد که مادرم بعد از ۲۷ سال واندی زندگی بگه «مهرم حلال جونم آزاد» طفلی مامانم داره دیوانه می شه ،روزی ۷ تا قرص می خوره، من هم لنگ در هوا، فقط جای شکرش باقیه که زهره شوهر خوبی گیرش اومده .
    «قرص ضد افسردگی ۲ »: «مسؤولیت اعمال خودت را بپذیر و بدان که همیشه طرف مقابل تو تقصیر کار نیست».
    چرا چاق هستی؟ من استعداد چاقی دارم و پدرو مادرم هم از بچگی به تغذیه من توجه نکردند.
    چرا معتاد شدی؟ رفیق ناباب!
    چرا طلاق گرفتی؟ چون شوهرم مرد زندگی نبود!
    چرادرس نخوندی؟ چون پول نداشتیم، تازه بابام نمی گذاشت درس بخونم، می گفت باید بری سر کار.
    چرا خونه نداری؟ چون با این اوضاع مالی کسی نمی تونه خونه بخره.
    چرا افسرده هستی؟ مگه ندیدی چه جوری سرم را کلاه گذاشتن و دار و ندارم را بردند!
    روی این کره خاکی تعداد کسانی که مسؤولیت اعمالشان را قبول می کنند بسیارکم هستند، یعنی اینکه بهش بگی چرا معتاد شدی؟ رک و راست بگه: «اراده ضعیفی داشتم».
    Last edited by aligol172; 06-07-2011 at 16:32.

  4. این کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #1223
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض اتـاق عـمـل سـاطـور نـدارد!

    جراحی، یکی از روش های درمانی مهم در حرفه پزشکی است که تیغش کوچک و بزرگ را هدف گرفته؛ اگر همین حالا به شما بگویند که باید به هر دلیلی نزد یک متخصص جراح بروید و بدن نازنین تان را به او بسپارید، مور مورتان می شود و خدا خدا می کنید قضیه منتفی شود چه برسد به کودک چندساله ای که جز ابرو خم کردن والدین و بگو مگویی در مهد پدیده هولناک دیگری را تجربه نکرده است....
    نداشتن آمادگی روحی کافی برای عمل جراحی سبب استرس های مداومی در کودک می شود که تنها با کمی صبر و ابتکار می توانید از ایجاد آن پیشگیری کنید.
    ● واکنش فرزندتان آینه رفتار شماست
    اگر با اطلاع از نیاز فرزندتان به جراحی غمبرک بزنید، بترسید یا به نحوی استرس تان را نشان دهید، فرزندتان هم می ترسد. گاهی پدر و مادرها به فرزندشان می گویند: «چیزی نیست عزیزم، سریع خوب می شی» اما صورت و حالت های بدن آنها این را نمی گوید. هر چقدر هم مشکل جدی است یادتان باشد که او به این عمل نیاز دارد و باید به عنوان والدین بتوانید در حضور فرزندتان خونسردی خود را حفظ کنید.
    ● بدترین کار ممکن
    بعضی پدر و مادرها برای اینکه فرزندشان هول نکند که قرار است در بیمارستان چه بشود و چه نشود، تا روز عمل کوچک ترین اطلاعاتی به او نمی دهند و روز عمل دست فرزندشان را می گیرند و به هوای رفتن به پارک یا مهد، او را راهی بیمارستان می کنند. بعضی ها هم فرزندشان را هنگامی که خواب است به بیمارستان می برند. این روش های اشتباه کوچک ترین سودی که برای کودک ندارد هیچ، او را دچار ترس هم می کند. محیط بیمارستان شلوغ است و استرس در چهره همه موج می زند و افراد بیمار و ناتوان هم به چشم می خورند. همه این موارد باعث می شوند کودک وحشت و تیم پزشکی را با دردسر مواجه کند. داد و فریادهای بی امان، گاز گرفتن و زدن پرستاران، پزشکان و خود والدین هم دلخراش است، هم اعصاب خرد کن. ترس از بیمارستان، جراحی و پزشکی ممکن است تا پایان عمر با چنین کودکانی عجین شود.
    ● عوارض ترس
    کودکانی که برای عمل جراحی دچار ترس و وحشت شدید می شوند طی هفته ها و ماه های بعد از عمل بهبود می یابند.
    اینها را باید به فرزندتان بگویید:
    بیهوشی باعث می شود که در طول جراحی درد نکشی.
    این جراحی به خاطر این نیست که تو دختر(پسر) بدی بودی.
    توی اتاق عمل یک عالمه آدم مراقب تو هستند پس اگر مساله ای برایت پیش اومد می تونی به دکتر یا پرستار بگی.
    اتاق عمل فقط یک اتاق است که یک تخت بلند دارد، همه چیز در آن سبز است و کلی آدم باسواد در آن هستند.
    دکتر ها و پرستارها کلاه و ماسک دارند که بهداشت رعایت شود.
    موقع جراحی تو خوابی و وقتی بیدار شوی کار دکترها تمام شده است.
    وقتی دوباره چشم هات رو باز کنی مامان و بابا بالای سرت هستن.
    ● شیرخواران و نوپایان
    اطلاعات این بچه ها خیلی محدود است. آنها هنوز حرف زدن را هم خوب بلد نیستند پس لازم نیست توضیح خیلی پیچیده ای به آنها بدهید. به عنوان نمونه اگر پای فرزندتان باید جراحی شود می توانید بگویید: « دکتر می خواد پاتو بهتر کنه». قبل از جراحی بچه ها کمی هول می کنند و پریشان می شوند زیرا به آنها آب و غذا نمی دهید. بیمارستان پر از غریبه است. برای همین باید دلگرمی کافی بدهید. آنها به راحتی از شما تاثیر می گیرند؛ پس سرآسیمه نشوید و استرستان را به کودک منتقل نکنید. اگر در مدت قبل از جراحی رفتار عادی و روحیه ای خوب داشته باشید، فرزندتان هم در آرامش به سر می برد. اگر فرزندتان برای غذا بی تابی می کند به زبان کودکانه بگویید که عوضش بعد از تمام شدن کار دکتر انواع سوپ ها را خواهد خورد. بعد از عمل هم باید انتظار پریشانی های فرزندتان را داشته باشید؛ درد جای زخم، گرسنگی، حس عجیب بعد از بیهوشی. خودتان را برای آرام کردن و دلگرمی بخشیدن به فرزندتان حاضر کنید.
    ● پیش دبستانی ها
    بچه های حدود ۵ تا ۶ ساله دیگر آنقدر تجربه و اطلاعات دارند که واقعا از عمل جراحی و مثلا نمونه بریده شدن شکم بترسند. ترس این کودکان به خاطر جدایی از پدر و مادرشان هم هست. آنها ممکن است از کسی شنیده باشند که اگر بری اتاق عمل برای مثال دستت را می برند بنابراین حتما به محض اطلاع از نیاز فرزندتان به جراحی مراقب باشید بچه های بزرگ تر یا بزرگ تر های بی ملاحظه از این حرف های بی اساس به او نزنند. خیلی منطقی، با آرامش و با محبت برای فرزندتان توضیح دهید که کلی پزشک مراقب او هستند. شما و همسرتان هم درست به اندازه یک اتاق با او فاصله خواهید داشت. او در تمام طول عمل خواب است و اگر دردی برایش پیش بیاید دکتر داروی مناسبی به او می دهد. حتما برای فرزندتان شیئی که به آن انس گرفته به عنوان نمونه بالش یا عروسک مورد علاقه اش را ببرید و برای اینکه قبل و بعد از جراحی احساس بدی در بیمارستان نکند برایش کتاب قصه بخوانید.
    ● دبستانی ها
    بچه های دبستانی به اندازه کافی سواد دارند که حتی خودشان هم در اینترنت یا کتاب درباره جراحی اطلاعات جمع کنند بنابراین باید توضیحات هوشمندانه ای به آنها بدهید. این بچه ها ممکن است ترس شان از جراحی را به شما نشان ندهند. باید به فرزندتان اطمینان دهید که روزانه هزاران نفر جراحی می شوند و یک پزشک بالای سر او ایستاده تا او را خواب نگاه دارد. او دردی نخواهد کشید و پزشک تمام تلاشش را می کند تا او سالم تر از همیشه پیش دوستانش برگردد. ممکن است فرزندتان بترسد که شما او را بین آن همه غریبه تنها می گذارید و قرار است در اتاق عمل اعضای بدن او را ببرند. به او اطمینان دهید که تمام مدت پشت در اتاق عمل هستید و اگر هم داخل نمی روید تنها به این خاطر است که پزشکان و پرستاران بتوانند با دقت کارشان را انجام دهند. بعد از عمل حتما سعی کنید از دوستان فرزندتان یا فامیل بخواهید برای ملاقات او بیایند. برای او هدیه ای تهیه کنید و نوازش ها و بوسه هایتان را از او دریغ نکنید.

  6. این کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #1224
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض اختلال سلوک و رفتارهای ضدِ اجتماعی

    اختلال سلوک طیف وسیعی از رفتارهای ضد اجتماعی چون اعمال پرخاشگرانه، سرقت، خرابکاری، حریق عمدی، دروغگویی، ولگردی و فرار را در بر می گیرد.
    این اصطلاح معمولا به الگوهای رفتار ضد اجتماعی غیرقابل کنترل کودک یا نوجوان اطلاق می شود که با آسیب رساندن به دیگران همراه است.
    اختلال سلوک از پرشمارترین اختلالات روانی است که کودکان و نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد و در دوران کودکی در پسران ۳ تا ۴ برابر دختران دیده می شود. در اغلب پسران این اختلال قبل از ۱۰ سالگی بروز می کند در حالی که سن بروز آن در غالب دختران بین ۱۳ تا ۱۶ سالگی است و پایداری این اختلال در پسران بیشتر از دختران مشاهده می شود.
    معمولا کودکانی که دچار مشکلات سلوک هستند، گستره ای از رفتارهای خلاف قانون، از جیغ زدن، ناسزا گفتن، قشقرق به راه انداختن گرفته تا تخریب شدید، دزدی و تجاوز را از خود نشان می دهند. عمده ترین نمود اختلال سلوک تجاوز به حقوق دیگران و عدم توجه به هنجارهای اجتماعی متناسب با سن افراد است و ویژگی غالب آن پرخاشگری و عدم اطاعت است که افراد از خود نشان می دهند. طبق تحقیقات به عمل آمده بسیاری از کودکان مبتلا به مشکلات سلوک در خانواده ها و محله های بسیار محروم بزرگ می شوند. بسیاری از آنها آزار جسمی، بی اعتنایی، فقر یا کشیده شدن به طرف جرم و جنایت را تجربه می کنند. این کودکان اغلب بشدت پریشان و نیازمند کمک هستند و هر چه بزرگ تر می شوند، تنگناهایی که در آنان قرار می گیرند نیز دشوارتر می شود.
    در بعد روان شناختی، مشکلات سلوک به عنوان مشکلاتی که در یک بعد پیوسته به نام رفتار بیرونی سازی قرار می گیرند، در نظر گرفته می شوند. بعد بیرونی سازی شامل ترکیبی از اعمال تکانشی، بیش فعالانه، پرخاشگرانه و بزهکارانه است و خود شامل دو بعد فرعی و مستقل ولی مرتبط به یکدیگر است که معمولا تحت عنوان بزهکار و پرخاشگر نامیده می شوند. ویژگی رفتارهایی که در بعد فرعی رفتارهای بزهکارانه قرار می گیرند، شامل فرار از خانه، آتش افروزی، دزدی از خانه و جاهای دیگر، فرار از مدرسه، استفاده از الکل و مواد و اعمال خرابکارانه است. اغلب کودکان و نوجوانانی که اختلال سلوک دارند، یک یا بیشتر از یک اختلال دیگر هم دارند. این افراد افسردگی و اضطراب بسیار بیشتر از کودکان عادی را تجربه می کنند. طبق مطالعات انجام شده حدود یک سوم تا نیمی از آنان افسرده هستند و اضطراب در بین حدود یک پنجم تا نیمی از کودکان و نوجوانان دارای اختلال سلوک وجود دارد. در زمینه تحصیلی نیز این دسته از کودکان و نوجوانان مبتلا از کمبودهای تحصیلی رنج می برند. این افراد اغلب به نظر معلمان شان بی علاقه به مدرسه و فاقد اشتیاق به ادامه تحصیل می باشند.
    آنها اغلب مردود می شوند، سطوح پایین تری از پیشرفت را نشان می دهند و در مقایسه با سایر همکلاسی های خود زودتر ترک تحصیل می کنند. کودکان مبتلا اغلب دارای مهارت های اجتماعی ضعیف هستند و تکانش وری (بی اختیاری رفتاری) ، رابطه ضعیف با همکلاسی ها و عملکرد ضعیف در مدرسه را نیز دارند. از لحاظ اجتماعی در تعاملات شان با بزرگسالان شایستگی لازم را ندارند و به نمادهای قدرت در بین بزرگسالان احترام نمی گذارند و مودبانه عمل نمی کنند.
    کودکان و نوجوانان دچار این اختلال دارای مشخصاتی چون ضعف در همدلی، توجه اندک به احساسات، خواسته های دیگران و روابط منفی نگر (بدبینانه) با اطرافیان می باشند. این افراد در مهارت های حل مساله که زیربنای تعاملات اجتماعی هستند، کمبود دارند. آنها توانایی کمتری دریافتن راه حل برای موقعیت های میان فردی مشکل و پذیرش دیگران دارند. مشکل آنها با والدین و معلمان به شکل رفتارهای لجوجانه و با همسالان خود به صورت پرخاشگری و آزارگری است. از طرفی طرد شدن از طرف همسالان به آنان احساس فقدان عزت نفس می دهد. آنان در مواجهه کلامی با دیگران پیچیده هستند و در عین حال از پذیرفتن مسوولیت شخصی اقدامات خود با سرزنش کردن دیگران می پرهیزند.
    ● علل (سبب شناسی این اختلال)
    آیا اختلال سلوک ناشی از عوامل ژنتیکی است یا تحت تاثیر عوامل اجتماعی و همسالان می باشد؟ به علت زیست شناختی است یا ناشی از نوع تربیت کودک توسط والدین می باشد؟ چه دلیلی برای آغاز اختلاف سلوک وجود دارد؟ هرچند هیچ دلیلی نمی تواند تمام توضیحات را در زمینه مشکلات سلوک فراهم کند ولی براساس مطالعات مختلف عوامل متعددی در اختلال های سلوک نقش دارند. در مورد نقش خانواده می توان گفت بسیاری از یافته ها نشان داده اند خانواده مهم ترین عامل در ایجاد اختلال های سلوک می باشد. چهار الگوی متقابل در خانواده های نوجوانان با اختلال های سلوک شایع است، انحراف والدین، عدم پذیرش والدین و اجبار، فقدان نظم و نظارت بر کودکان و اختلافات زناشویی و طلاق والدین کودکان با اختلال های سلوک اغلب افرادی ناسالم، ناسازگار و عصبانی هستند و برخی اوقات رفتار جنایتکارانه از خود نشان می دهند. اختلاف زناشویی آشکار نیز می تواند سبب رفتار نافرمان در این دسته از افراد گردد. والدین کودکان مبتلا به این اختلال تمایل دارند به طور قهری پاسخ بدهند و اغلب به شکلی منفی با کودکانشان رفتار می کنند و شکل مفرط رفتار منفی والدین سوءرفتار جسمانی است.
    نکته: کودکان دارای اختلال سلوک نوعا از خانواده هایی هستند که در آنها طلاق یا جدایی، فقدان روابط عاطفی، فقدان ارتباط خانوادگی ثابت و ایمن و مدیریت نااستوار وجود دارد
    کودکان دارای اختلال سلوک نوعا از خانواده هایی هستند که در آنها طلاق یا جدایی، فقدان روابط عاطفی، فقدان ارتباط خانوادگی ثابت و ایمن و مدیریت نااستوار وجود دارد. همچنین انضباط خشک سوءاستفاده بدنی و سرپرستی نامناسب از دیگر ویژگی های این خانواده ها می باشد.
    ● کمک به دانش آموزان دارای اختلال سلوک
    دانش آموزان دارای اختلال سلوک غالبا انواع هیجانات منفی را نسبت به اطرافیان خود از جمله معلمان برمی انگیزند. این دانش آموزان به احتمال زیاد نسبت به همکلاسی های خود و بزرگسالان با خشم رفتار می کنند و همین می تواند سبب شود که به آسانی القابی منفی تر از آنچه به راستی هستند به آنان بدهند. شواهد حاکی از آن است که بسیاری از همان، آموزش و حمایت لازم را جهت مقابله با چنین شاگردانی ندارند و به همین علت احتمال اخراج آنان از مدرسه افزایش پیدا می کند. اخراج این دانش آموزان فقط موجب تشدید مشکلات آنان می شود. همچنین محروم کردن این دسته از دانش آموزان از فعالیت های گروهی و لذت بخش در مدرسه به دلیل رفتار آنها نیز نمی تواند مفید باشد، زیرا این فعالیت ها اغلب تنها فرصتی است که آنها برای افزایش عزت نفس خود دارند.
    معلمان بایستی این دانش آموزان را به ایجاد ارتباط دوستانه با همسالان خود ترغیب نمایند و فرصت هایی را برای آنان فراهم کنند که در آن شاگردان به کسب مهارت های اجتماعی در قالب فعالیت مشارکتی ترغیب شوند. درواقع اگرچه کار کردن با این دانش آموزان بسیار مایوس کننده می باشد، اما معلمان باید از واکنش هایی که احساس طرد شدن را در آنان ایجاد می کنند، پرهیز نمایند چرا که این کار فقط به افزایش مشکلات آنان کمک می کند. معلمان باید موقعیت هایی را که در آنها لازم است با کودکان دارای مشکل مقابله مستقیم کنند به حداقل برسانند بویژه در مواردی که ناچارند برای مدت زیادی با این گونه شاگردان کار کنند.
    ● درمان
    درمان افراد دچار اختلال سلوک شامل آموزش رفتاری والدین، خانواده درمانی، درمان چند سیستمی، درمان رفتارشناختی، درمان دارویی و در نهایت تحت مراقبت پرورشی قرار دادن می باشد.
    آموزش دادن والدین یکی از مهم ترین رویکردها برای درمان مشکلات سلوک است. در درمان کنش محوری خانواده، والدین مستقیما مهار ت هایی را برای اداره کردن کودکانشان می آموزند. این درمان می تواند به بهبود کارکرد کودکان و کاهش رفتار اجتماعی و استمرار یافتن اصلاحات برای حداقل یک دوره کوتاه گردد. همچنین هدف درمان شناختی ـ رفتاری در این اختلال این است که به کودکان و نوجوانان توقف تفکر و درگیر شدن منطقی در حل مساله را پیش از درگیر شدن در یک عمل به طور تکانشی آموزش دهد. این برنامه اغلب مهارت های حل مساله را آموزش می دهد و ایفای نقش یا تجربیات واقعی برای کمک به تصحیح کردن سوءادراک از قبیل سوگیری کینه توزانه را فراهم می آورد. مطالعات متعددی نشان داده است که مهارت های اجتماعی را می توان به افراد دارای مشکل سلوک آموخت.
    در این تحقیقات معمولا تاکید بر رفتارهای خاص در موقعیت های اجتماعی ساختگی است. این رفتارها شامل لحن خصمانه صدا، تماس چشمی، محتوای اظهارات کلامی، درخواست های مناسب از دیگران و پاسخگویی مناسب به تقاضاهای غیرمعقول را دربرمی گیرد.

  8. این کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #1225
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض کمروها بخوانند!؟

    کمرویی، یک پدیده پیچیده روانی اجتماعی است. کمرویی، یک صفت یا ویژگی ارثی یا ژنتیکی نیست، بلکه اساسا در نتیجه روابط نادرست بین فردی و سازش نایافتگی های اجتماعی در مراحل اولیه رشد، در خانه و مدرسه پدیدار می شود.
    با اینکه برخی از روان شناسان بر این عقیده اند که بعضی افراد با زمینه یا سندرم کمرویی متولد می شوند، اما باید توجه داشت که بحث درباره سندرم کمرویی و استعداد بیشتر بعضی از کودکان در ابتلا به کمرویی به معنای ارثی بودن کمرویی مثل رنگ چشم و پوست نیست. بدیهی است کودکان کمرو عموما متعلق به والدینی هستند که خودشان کمرویی دارند، لیکن این بدان معنی نیست که این قبیل کودکان کمرویی را از طریق ژن های ناقل از والدین خود به ارث برده اند، بلکه اساسا بدین معناست که کمرویی را از آنها یاد گرفته اند.
    ● کمرویی ناشی از ترس
    کمرویی ناشی از ترس، عموما از سال اول زندگی نوزاد مشاهده می شود. مطالعات انجام شده روی نوزادان، حاکی از این است که در اواسط سال اول زندگی (غالبا در شش ماه دوم آن)، کمرویی به عنوان یک پدیده همگانی در همه نوزادان، نسبت به غریبه ها و افراد آشنایی که به خاطر تعیین لباس و آرایش، ظاهرشان متفاوت به نظر می آید دیده می شود به عبارت دیگر در این شرایط اضطراب ناشی از روبه رو شدن با بیگانه ها و ناآشناها، وجود کودک را فرا می گیرد. در حقیقت کودک خردسال، از این رو کمروست که مردم برایش ناآشنا هستند، از او بزرگ تر، قوی تر، قدرتمندتر و مقتدرترند و کودک نمی داند که در شرایط گوناگون چگونه با وی برخورد خواهند کرد.
    بعد از ۶ ماهگی، کودکان خردسال به تدریج به لحاظ رشد ذهنی و عاطفی، می توانند افراد آشنا را از غریبه ها تشخیص دهند. همراه با افزایش دامنه ارتباطات کودک با دیگران، کم کم بر تجارب خوشایند و دوست داشتنی وی افزوده می شود و کودک از ارتباط و همنشینی با دیگران بخصوص آشنایان لذت می برد، ترسش فرو می ریزد و این حالت مقدمه لازم و مطلوبی برای اجتماعی تر شدن کودک است.
    ● خانواده و فرزندان کمرو
    در بررسی علل کمرویی به طور مشخص می بایست به شرایط و عوامل خانوادگی، ویژگی های شخصی و شخصیتی، نظام باورها و رفتارهای فردی، موقعیت های روانی و اجتماعی اشاره کرد.
    محیط خانواده و تجارب اولیه کودک به خصوص در سنین پیش دبستانی و سال های آغازین مدرسه، اصلی ترین نقش را در شکل گیری شخصیت کودک دارد. در این دوران الگوهای رفتاری بزرگسال، برنامه های تلویزیونی، نحوه و میزان ارتباطات عاطفی، کلامی و اجتماعی خردسالان با والدین و بزرگسالان خانواده بیشترین تأثیر را در رشد مطلوب اجتماعی و یا به وجود آمدن اضطراب و کمرویی کودکان می تواند داشته باشد.
    هنگامی که الگوهای بزرگسال مثل والدین، خودشان عموما مضطرب هستند و از مهارت برقراری روابط عاطفی اجتماعی مطلوب و خوشایند با دیگران به ویژه با فرزندان خود بی بهره هستند، بدون شک طبیعی است که فرزندان این خانواده نیز بیاموزند که کمرو باشند به همین دلیل بعضی از روان شناسان مانند «واتسون» کمرویی کودکان را در نتیجه یادگیری و تقویت آن در خانه و مدرسه می دانند.
    کمال جویی و آرمان گرایی فوق العاده والدین و انتظارات نامعقول آنان از فرزندان در شرایط گوناگون و وادار کردن آنها به رفتارهای کلیشه ای و قالبی و عکس العمل های تصنعی در موقعیت های مختلف اجتماعی، (در حضور مهمانان، به هنگام مهمانی رفتن، حضور در مجالس جشن و مراسم عمومی، کوچه و خیابان، در اتومبیل و اتوبوس، به هنگام لباس پوشیدن، غذا خوردن، نگاه کردن، صحبت کردن، راه رفتن و...) سختگیری بیش از حد بر کودکان و نوجوانان و داشتن توقعات زیاد، رفتار خصمانه و عصبی با آنها، تهدیدها و تنبیه ها، تحقیرها و تهدیدهای ناروا و یاحمایت های افراطی و غیرضروری از فرزندان از اصلی ترین زمینه های رشد معیوب اجتماعی کودک و بروز کمرویی به شمار می آیند.
    مشاهده دوگانگی و تعارض در رفتار الگوهای بزرگسال و ایجاد ناهماهنگی در مفاهیم اساسی شخصیت کودک که موجب کشمکش های درونی و در نتیجه اختلال در رشد طبیعی می شود، اضطراب شدید و کمرویی کودک را به همراه خواهد داشت.
    کمرویی در میان فرزندان اول خانواده و تک فرزندها بیش از سایر فرزندان خانواده دیده می شود، به خصوص زمانی که والدین قادر نباشند زمینه تربیت و رشد اجتماعی مطلوب و هماهنگ ایشان را مطابق با نیازهای عاطفی و اجتماعی آنان فراهم آورند.
    به طور کلی در بیشتر موارد، فرزندان اول خانواده و تک فرزندها با بزرگ ترها بیشتر همانندسازی می کنند و تمایل ایشان در برقراری ارتباط با بزرگسالان بیش از همسالانشان است. به دیگر سخن، فرزندان اول خانواده و تک فرزندها در برقراری ارتباط با همسالان و همکلاسی های خود بیشتر با مشکل مواجه می شوند تا با افراد بزرگسال چرا که عموماً والدین انتظارات و توقعات متنوعی از تنها فرزند و یا فرزند اول خود دارند و به دلیل همین انتظارات فوق العاده، اعمال فشارهای روانی از طرف والدین و آرمان خواهی های فراوان ایشان و احساس ناتوانی این قبیل فرزندان در تحقق بخشیدن به خواست های والدین به تدریج بعضاً دچار احساس بی کفایتی می شوند و خودپنداری بسیار ضعیفی پیدا می کنند و زمینه اضطراب فراگیر و کمرویی در شخصیت ایشان نمایان می شود. به علت چنین وضعیت عاطفی روانی، از دست دادن احساس خود ارزشمندی و برخورداری از خودپنداری کمتر در بعضی از موارد فرزندان اول در مقایسه با سایر فرزندان خانواده به توفیقات کمتری در پیشرفت تحصیلی دست می یابند.
    مدرسه به عنوان اولین جایگاه رسمی تجربه اجتماعی کودکان، می تواند نقش تعیین کننده ای در تقویت کمرویی با پرورش مهارت های اجتماعی آنان ایفا کند. متأسفانه در بسیاری از موارد، کمرویی کودکان در محیط مدرسه و فضای کلاس درس تقویت می شود و چنین رفتار ناخوشایندی در شخصیت کودک تثبیت می شود.
    در غالب موارد، اولیای مدرسه رفتار انفعالی و آرام و سکوت مضطربانه کودک یا کودکان کمرو و ناتوان را به عنوان یک صفت پسندیده و ویژگی رفتاری مطلوب تلقی می کنند، بعضاً با تأیید و تشویق های خود به طور مستقیم و غیرمستقیم سعی می کنند آن را تقویت کنند. واقعاً جای بسی تعجب و تأسف است که در بسیاری از مدارس ما گاهی بالاترین نمره انضباط از آن کمروهاست!
    برچسب زدن ها و القای ویژگی های خاص به بعضی از کودکان، مانند این که معلم مرتباً بگوید که فلان کس، دانش آموزی است بسیار آرام، ساکت و مؤدب و اعمال فشارهای اخلاقی و وادار کردن کودک به سکوت های اجباری و رفتارهای به اصطلاح مؤدبانه مصنوعی سبب می شود که وی به تدریج به یک موجود کاملاً کمرو با شخصیتی انفعالی تبدیل شود.
    در اینجا نیز اعمال فشارهای روانی و اخلاقی، اجرای مقررات خشک و غیرقابل انعطاف، برخوردهای قالبی و دیکتاتور منشانه، رقابت های فشرده و نابرابر، ترسیم فاصله یا شکاف فوق العاده زیاد و غیرعادی بین وضع موجود و وضع مطلوب برای دانش آموزان، اظهار نگرانی مداوم نسبت به آینده شاگردان و کنترل شدید رفتارهای فردی و اجتماعی ایشان، کمال جویی ها و آرمان خواهی ها، تحقیرها و تهدیدها، تنبیه ها و محدودیت های غیرمنطقی و تقویت روحیه تسلیم پذیری و احساس عدم کفایت اجتماعی و غیره می تواند زمینه های اضطراب و کمرویی را در کودکان ایجاد و یا تقویت کند.
    ● فشارهای اجتماعی و کمرویی
    علاوه بر خانه و مدرسه، عواملی همچون محرومیت ها و آسیب های اجتماعی، ناسازگاری های شغلی، سلطه ها و فشارهای گروهی، مقایسه ها و برتری طلبی های قومی و نژادی، تقویت شخصیت انفعالی، پرخاشگری ها و قدرت مداری ها، کنترل شدید اجتماعی، ویرانگری خلاقیت های ذهنی و غیره می تواند از دیگر عوامل زمینه ساز فزونی اضطراب، تشدید کمرویی و رفتارهای گوشه گیرانه باشد.
    کمرویی رفتاری است آموخته شده و رفتاری قابل تغییر اما همیشه باید امیدوار بود و به مطلوب ترین شرایط و مؤثرترین روش ها اندیشید.

  10. این کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #1226
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض کودکان بیش فعال را از کجا بشناسیم؟!

    اگرچه تاکنون نشانه های فراوانی برای شناسایی کودکان دچار بیش فعالی برشمرده اند اما واقعیت این است که هیچ یک از این نشانه ها به تنهایی نمی تواند نشانه قطعی وجود این اختلال باشد و برای رسیدن به نتیجه نهایی، بررسی های تکمیلی رفتاری مورد نیاز است...
    با این حال چهار نشانه اصلی در افراد دچار این اختلال به طور مشترک وجود دارد:
    ۱) این کودکان نمی توانند حتی برای مدت کوتاهی، بدون حرکت در یک جا بمانند. حتی در شرایطی که آنها را مجبور به این کار کنند، مدام در جای خود تکان می خورند و با وسیله ای (دسته های صندلی یا ریشه های فرش) بازی می کنند. گاهی سر جای خود نیم خیز می شوند، می ایستند و آرام و قرار ندارند.
    ۲) به طور معمول آستانه توجه در این کودکان پایین است. یعنی وقتی مشغول کاری هستند، هر صدا و علامتی از اطراف می تواند توجه آنها را به سوی خود جلب کند. در واقع کودکان بیش فعال همیشه گوش به زنگ وقایع جانبی هستند.
    ۳) تمرکز در کودکان بیش فعال ضعیف است. این نشانه که در اصل مربوط به آستانه تحریک پایین در آنهاست، باعث می شود کودک نتواند ذهن خود را به موضوع هایی که نیاز به تمرکز دارند، معطوف کند.
    ۴) کودکان مبتلا به بیش فعالی معمولا کودکان پرخطری هستند. این کودکان از فعالیت های پرخطر ترسی ندارند و معمولا آن را به راحتی انجام می دهند. مثلا بارها دیده شده که بدون ترس از افتادن، بدن خود را تا نیمه از پنجره ساختمان بیرون می برند یا به راحتی و بدون ترس طبیعی ای که کودکان از وسایل برنده مثل چاقو دارند، با این وسایل کار می کنند.
    این چهار نشانه معمولا از نشانه های اصلی برای شناسایی افراد دچار بیش فعالی است اما به غیر از اینها، مواردی نیز وجود دارد که آنها نیز می توانند در تشخیص بیش فعالی کودکان موثر باشند:
    ۵) کودکان مبتلا به بیش فعالی معمولا افراد قانونمندی نیستند. اطاعت از قوانین و مقررات معین مدرسه، خانه، شهر و... معمولا برای آنها دشوار است.
    ۶) موتور حرکتی این کودکان بسیار فعال و دینامیک است.
    ۷) در سنین بالاتر (سنین مدرسه) اغلب دچار افت تحصیلی هستند. این نشانه نیز می تواند به دلیل عدم تمرکز کافی آنها باشد.
    ۸) به سختی می توانند تکالیف روزمره شان را انجام دهند. معمولا این کودکان از انجام تکالیفی مثل تکالیف مدرسه طفره می روند.
    ۹) معمولا در مدت بسیار طولانی تکالیفشان را انجام می دهند.
    ۱۰) در سنین مدرسه، برای اجازه گرفتن از معلم برخلاف بقیه دانش آموزان که بدون بلند شدن از جای خود، اول از معلم اجازه می گیرند و بعد به سمت در خروجی، تخته سیاه یا سطل زباله حرکت می کنند، از جایشان بلند می شوند، نزد معلم می روند و از او برای انجام کار خود اجازه می گیرند.
    ۱۱) این کودکان معمولا دوست دارند در انجام همه کارها دخالت کنند.
    ۱۲) از دیگر نشانه های کودکان بیش فعال این است که معمولا نمی توانند دوستان پایدار و منظمی داشته باشند. این وضعیت معمولا به این دلیل پیش می آید که به دلیل بروز رفتارهای خاص، معمولا به سرعت دوستان خود را از دست می دهند و نمی توانند آنها را حفظ کنند.
    ● بـایـدها
    شاید پرسش بسیاری از خانواده ها در مورد کودک بیش فعالشان این باشد که چه کارهایی را باید در برخورد با آنها انجام دهند؟
    ۱) اولین و اساسی ترین اقدام، افزایش آگاهی و دانش درباره این مشکل است. خانواده ای که اصول صحیح برخورد با کودک بیش فعال را بداند، بهتر می تواند به او برای مقابله با این مشکل کمک کند.
    ۲) خیلی از خانواده ها در مقابل بیش فعالی فرزندانشان از مکانیسم انکار استفاده می کنند و نمی خواهند این مشکل را بپذیرند اما این انکار، فقط پاک کردن صورت مساله است در حالی که مشکل همچنان باقی است.
    ۳) برخی خانواده ها همچنان با این تفکر قدیمی که امکان دارد داروهای مورد استفاده برای کودکانشان اعتیادآور باشد، داروهای او را قطع می کنند که این کار می تواند تمام تلاش های گروه برای دارودرمانی را از بین ببرد. خانواده ها باید با روان پزشک در دارودرمانی، حداکثر همکاری را داشته باشند.
    ۴) خانواده ها می توانند کودکان خود را برای ایجاد تمرکز بیشتر به انجام بازی های ایستا و فکری تشویق کنند.
    ۵) یکی از کارهای بسیار مفید برای کودکان بیش فعال، ثبت نام آنها در کلاس های آموزشی ورزشی است که می تواند نیاز به تحرک و جست وخیز در این کودکان را ارضا کند.
    ۶) از دیگر روش هایی که خانواده ها می توانند آن را در مورد کودک بیش فعال خود به کار بگیرند، تقسیم کارهای محوله به آنها به بخش های کوچک تر است. مثلا با توجه به اینکه این کودکان از انجام مستمر تکالیف مدرسه زود دلزده می شوند، خانواده ها می توانند برنامه ای تنظیم کنند که کودک این تکالیف را در چند نوبت انجام دهد.
    ● نبـایـدها
    بیش فعالی مانند هر پدیده دیگری در روان شناسی در کنار اقدام های صحیح برای اصلاح، باعث به وجود آمدن برخی باورهای غلط و درنتیجه شکل گیری رفتارهای نادرست از سوی خانواده ها می شود که نه تنها وضعیت کودک بیش فعال را بهبود نمی دهد بلکه ممکن است عوارض دیگری را نیز برای او به وجود آورد:
    ۱) تنبیه بدنی برای اصلاح این کودکان به هیچ وجه صحیح نیست و خانواده ها باید از این کار اجتناب کنند.
    ۲) حتی المقدور باید از پیام های کلامی پرهیز و بیشتر پیام ها را به صورت رفتاری منتقل کرد.
    ۳) کودکان بیش فعال را نمی توان با اعمالی مثل حبس کردن به اصطلاح تأدیب کرد زیرا این کارها را ارادی انجام نمی دهد.
    ۴) نباید مدام او را با دیگران مقایسه کرد و رفتار صحیح کودکان هم سن و سال را به رخش کشید.
    ۵) انتظار نداشته باشیم که این کودکان به نصیحت ها و دستورات ما گوش دهند و عمل کنند.
    ۶) در مدرسه، آموزگاران باید توجه داشته باشند که با کوچک ترین خطا، این کودکان را از کلاس اخراج نکنند. درواقع اخراج از کلاس برای کودکی که نمی خواهد و نمی تواند یک جا بنشیند، یک جایزه است.
    ۷) نباید این کودکان را در کلاس جدا از دیگر دانش آموزان نشاند.
    ۸) از برچسب زدن و استفاده از کلمه بیش فعال برای این کودکان بپرهیزید و با عبارت هایی مانند «امان از دست تو» و... آنها را مورد خطاب قرار ندهید.
    ۹) تشویق کردن یک رفتار غلط نمی تواند تاثیر مطلوبی در اصلاح آن داشته باشد بنابراین خانواده ها نباید رفتارهای غلط کودک خود را با تشویق، حمایت کنند.

  12. این کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #1227
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض فراموشی...

    همه ما در زندگی روزمره خود مواردی را سراغ داریم که نتوانسته باشیم مطلب، اسم فرد یا مکان خاص یا اطلاعات دیگری را یادآوری کنیم. اینها مواردی جزیی از اختلال در عملکرد حافظه را نشان می دهد که تحت تاثیر عوامل مختلف ممکن است به وجود بیاید. این عوامل هرچه باشد، آنچه برای ما پیش آمده، این است که نتوانسته ایم به اطلاعاتی که مطمئن از دانستن آنها هستیم، دست پیدا کنیم. به عبارتی حافظه نتوانسته به اطلاعاتی که قبلا ذخیره کرده ایم، دسترسی پیدا کند. پدیده ای که همه آن را با عنوان فراموشی می شناسیم فراموشی به علل مختلفی ممکن است اتفاق بیفتد. اکثر فراموشی های عادی روزمره مربوط به مراحل حافظه هستند. وجود مشکل در هر یک از مراحل، یادآوری اطلاعات را با مشکل مواجه خواهد ساخت. مراحل حافظه رمزگردانی، اندوزش و بازیابی هستند. مرحله رمزگردانی با سپردن اطلاعات به حافظه اتفاق می افتد. در مرحله اندوزش نگهداری اطلاعات در حافظه و در مرحله بازیابی فراخوانی اطلاعات از حافظه صورت می گیرد وخطای حافظه در هر یک از این مراحل مشکل فراموشی را به بار خواهد آورد. را چنانچه خطایی در مرحله رمزگردانی یا سپردن اطلاعات به حافظه اتفاق بیفتد، در واقع به این معنی است که حافظه شرایط لازم برای رمزگردانی اطلاعات به نحو مناسب نداشته است. ممکن است کمبود توجه در حین سپردن اطلاعات به حافظه عامل این خطا باشد.
    ما زمانی که می خواهیم مطلبی را به حافظه خود بسپاریم، به آن توجه می کنیم. توجه ما رمزگردانی و سپردن آن را به حافظه امکان پذیر می کند. ما خیلی از مطالبی را که می شنویم، اما به آن توجه نمی کنیم، فراموش می کنیم. به عبارتی تنها مطالبی که مورد توجه ما قرار می گیرند، به حافظه سپرده می شوند. زمانی که خطا در مرحله اندوزش اتفاق می افتد، به این معنی است که اطلاعات به شیوه درست و کاملی ذخیره نشده اند یا در جای مناسب خود قرار نگرفته اند. یکی از عواملی که اندوزش اطلاعات را میسر می کند، مرور ذهنی است. مرور ذهنی به نیرومندشدن اطلاعات در حافظه کمک می کند و دوام آنها را در حافظه طولانی تر می کند؛ بنابراین بدون مرور ذهنی اطلاعات از حافظه محو شده و دسترسی به آنها ناممکن می شود.
    از عامل دیگر که در مرحله اندوزش اتفاق می افتد و فراموشی را سبب می شود، جانشینی است، زمانی که اطلاعات جدید جای اطلاعات قدیمی را می گیرند و علت آن اغلب به گنجایش حافظه به خصوص در حافظه کوتاه مدت مربوط است.
    در مرحله بازیابی نیز عواملی مثل تداخل و عوامل هیجانی، یادآوری اطلاعات را با مشکل مواجه می کند. زمانی که در حافظه ما اطلاعات مختلفی با نشانه مشترکی ذخیره شده باشند، به هنگام استفاده از آن نشانه برای بازیابی یکی از اطلاعات، اطلاعات دیگر به ذهن خواهند آمد و مزاحم بازیابی اطلاعات مورد نظر خواهند شد. برای مثال اگر شماره تلفن جدید دوست خود را به یاد بسپارید، بعد از مدتی یادآوری شماره تلفن قبلی او برایتان مشکل خواهد بود، به این علت که نام دوست شما نشانه ای است برای شماره تلفن فعلی او و شماره تلفن قبلی او نشانه مشترکی است و یادآوری یکی از آنها با این نشانه با مشکل همراه خواهد بود.
    ● فراموشی به عنوان یک بیماری
    فراموشی های مربوط به مسایل جزیی زندگی روزمره هر از چندی برای تمام افراد اتفاق می افتد و جای هیچ گونه نگرانی ندارد، اما در برخی افراد شدت فراموشی یا موضوعات مربوط به فراموشی طوری است که نمی توان آن را حالتی طبیعی تلقی کرد. افراد افسرده و مضطرب معمولا با درجات شدیدتری از فراموشی مواجه هستند و اغلب بیش از دیگران در مسایل روزمره زندگی دچار فراموشی می شوند. از ناراحتی های اساسی آنها که نزد روان پزشک یا روان شناس از آن گله می کنند، مشکل حافظه شان است که مشکلات زیادی را برای آنها ایجاد می کند. گاهی اوقات فراموشی در اثر ضایعات مغزی اتفاق می افتد که معمولا به دنبال یک سانحه مثل تصادف دیده می شود. در این حالت بیمار ممکن است بخشی از اطلاعات مربوط به زندگی خود را فراموش کند. در نوع دیگری از فراموشی که بسیار هم نادر است، هیچ علت جسمی خاصی وجود ندارد، ولی فرد با فراموشی گسترده ای مواجه است؛ به طوری که ممکن است فرد تمام اطلاعات مربوط به بخشی از زندگی خود را به طور کامل فراموش کند.
    این نوع از فراموشی معمولا دلایل روان شناختی دارد و به آن فراموشی روان زا گفته می شود. گاه یک هیجان شدید، یک شوک عصبی و... دلیل این نوع فراموشی است. برای فراموشی هایی که به صورت روزمره اتفاق می افتند یا برای جلوگیری از وقوع فراموشی در مطالب درسی و... معمولا روش های بهسازی حافظه مفید خواهد بود. در این روش ها مواردی آموزش داده می شود که فرد با استفاده از آنها می تواند مراحل رمزگردانی، اندوزش و بازیابی اطلاعات را با دقت و سهولت بیشتری انجام دهد. زمانی که فراموشی به عنوان نشانه یک اختلال روانی دیگر مثل اضطراب و افسردگی است، معمولا با درمان این نوع اختلالات مشکل فراموشی نیز حل خواهد شد و برای اختلال فراموشی ناشی از ضایعات مغزی، فراموشی روان زا و آلزایمر روش های اختصاصی تر به صورت درمان پزشکی و روان درمانی استفاده می شود.

  14. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1228
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض با افسردگی بعد از تعطیلات چه کنیم؟!

    بعضی ها فراتر از حس ناخوشایند بازگشت به زندگی عادی، احساس مبهمی از افسردگی را هم تجربه می کنند. با دکتر مریم رسولیان، روان پزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در مورد این اختلال خلقی صحبت کرده ایم...
    ▪ خانم دکتر! خیلی ها در تعطیلات طولانی مدت همچون تعطیلات نوروزی دچار افسردگی می شوند. آیا اصولا اصطلاح رایج «افسردگی تعطیلات» در متون علمی هم وجود خارجی دارد؟
    در طبقه بندی های رسمی روان پزشکی، واژه افسردگی تعطیلات یا بعد از تعطیلات وجود ندارد. اما در سایر متون هر دوی این واژه ها (افسردگی تعطیلات و افسردگی بعد از تعطیلات) به کار می روند. تقریبا همه دانش آموزان افسردگی و کسالت عصرجمعه یا صبح شنبه یا روز سیزده به در را تجربه کرده اند و با این پدیده آشنایی دارند. در افسردگی تعطیلات، فرد در طول تعطیلات طولانی دچار افسردگی، احساس خستگی و کاهش انرژی یا انگیزه می شود. در افسردگی بعد از تعطیلات فرد قبل از بازگشت یا زمان بازگشت به کار، احساس غم و بی حوصلگی می کند. در پژوهش ها نشان داده شد که ۳۵ درصد کارمندان ۲۵ تا ۴۰ ساله بعد از تعطیلات، دچار نوعی افسردگی می شوند.
    ▪ چه دلایلی را برای این نوع افسردگی می توان برشمرد؟
    در ابتدا بهتر است اشاره ای به انتظارات افراد مختلف از تفریح و استراحت داشته باشیم. استراحت و تفریح در ذهن افراد مختلف معانی متفاوت و متضادی دارد. به عنوان نمونه تمام روز در رختخواب بودن، مسافرت رفتن، پارک و ورزش رفتن، رستوران رفتن، میهمانی رفتن، خرید کردن و خلاصه انجام کارهای عقب افتاده یا رسیدن به آرزوهای قدیمی (لاغر شدن، یاد گرفتن یک زبان خارجی) همه و همه می تواند انتظارات افراد مختلف از تعطیلات باشد.
    مهم ترین دلیل افسردگی تعطیلات را انتظارات غیرواقعی و غیرقابل انعطاف فرد از تعطیلات می دانند.
    به این معنا که فرد فکر می کند در تعطیلات باید به او زیاد خوش بگذرد و حتما باید به مسافرت برود (لازم به ذکر است که این فرهنگ و نگرش در طبقات روشنفکر و تحصیلکرده و در کشورهای غربی بیشتر است) در پی این نوع تفکر بعضی از افراد، در تفریح افراط می کنند و تعطیلات شلوغ و پررفت و آمد سبب خستگی آنها می شود یا به دلیل اینکه به قدر کافی به آنها خوش نگذشته و برنامه ویژه ای نداشته اند دچار احساس ناکامی و افسردگی می شوند.
    بعضی از افراد تعطیلات را زمانی برای انجام تمام کارهای معوقه خود یا دستیابی به آرزوهایشان می دانند و انتظار انجام کارهای بزرگ و زیادی را در آن دارند و طبیعتا بعد از تعطیلات به اهداف ذهنی و غیرواقعی خود دست نیافته و دچار احساس ناخوشایند و نشانه های افسردگی می شوند. دوری از خانواده یا دوستان در افرادی که به دلیل بعد مسافت ناچار به ترک آنها هستند از علل دیگر افسردگی بعد از تعطیلات است.
    ▪ چه کسانی بیشتر مستعد ابتلا به این حالت هستند؟
    افراد سالمند، افرادی که تنها هستند یا کسانی که سابقه ابتلا به افسردگی یا مشکلات ارتباطی دارند.
    ▪ آیا می توان راه هایی را برای پیشگیری از افسردگی تعطیلات پیشنهاد کرد؟
    برنامه ریزی متعادل برای تعطیلات براساس علایق و امکانات عامل مهمی برای پیشگیری از افسردگی بعد از تعطیلات است. واقع بینی و انتظارات واقعی از تعطیلات و انجام فعالیت های تفریحی ساده همراه با آرامش نقش مهمی در گذراندن یک تعطیلات آرام و شاد خواهد داشت. افراد براساس علایق و شرایط خود می توانند برخی از کارهای زیر را انجام دهند:
    ۱) سرگرم کردن خود مانند رفتن به دیدن اقوام و آشنایان، رفتن به اماکن عمومی مانند مسجد، پارک، سینما و... برای افرادی که روابط اجتماعی محدودی دارند، بسیار اهمیت دارد.
    ۲) برنامه ریزی مالی برای خرید هدیه، عیدی دادن و مسافرت از هزینه های بی رویه و ایجاد مشکلات مالی بعدی جلوگیری می کند.
    ۳) از تماشای زیاد تلویزیون، خواندن کتاب و روزنامه و خلاصه تعطیلات بدون فعالیت بدنی پرهیز کنید.
    ۴) اگرچه برای تعطیلات طولانی نباید به فکر انجام همه کارهای عقب افتاده بود اما بهتر است گاهی هم به فکر کار بود مانند تماس با همکاران یا انجام مقدار کمی کار برای اینکه ارتباط تان با کار قطع نشود.
    ▪ این مشکلات خلقی تا چه حد جدی است؟
    در اکثر موارد این مشکلات گذراست و با بازگشت به کار به تدریج تا ۲ هفته برطرف می شود.
    ▪ اگر فردی دچار فرم خفیف یا شدید افسردگی تعطیلات شده باشد، چه تدابیری باید بیندیشد تا سال جدید کاری خود را با انرژی شروع کند؟
    در فرم خفیف آن با بازگشت به کار و فعالیت معمولی علائم فروکش می کند. اما در فرم شدید نیاز به مداخله روان پزشکی و روان شناسی دارد و فرد نیاز به کمک تخصصی دارد. نکته مهم در اینجا پیشگیری است که در بالا به طور مفصل به آن اشاره شد.

  16. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1229
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض کودک درون شما زنده است ؟!

    کودکی دوران پرفراز و نشیبی است و همه ما تحت تاثیر روزهای خوش دوران کودکی هستیم و از گذشت دوران کودکی ناخشنودیم. در واقع لذت دوران کودکی را در دوره پرهیاهو و دشوار بزرگسالی نمی یابیم. شاید به همین دلیل است که شبانه روز به دنبال کسب منافع فردی می گردیم تا شاید بتوانیم اندکی از لذت دوران کودکی را بار دیگر تجربه کنیم. غافل از این که چنان از معصومیت، بازیگوشی سرزندگی و شادابی آن دوران فاصله گرفته ایم که هرگز نخواهیم توانست بدون بازگشت به آن ویژگی ها، مانند کودکان از زندگی لذت ببریم.


    درمیان انبوه مباحث مطرح شده در روان شناسی بحث «کودک درون» یکی از پرطرفدارترین آن هاست. اگر می خواهید در این باره بیشتر بدانید بهتر است ادامه این مطلب را مطالعه کنید.



    «کودک درون»

    نظریه «کودک درون» متعلق به «نیک برن» روان شناس مشهور است که معتقد بود شخصیت انسان ها شامل ۳ بخش است. کودک درون ، والد و بالغ. والد همان باید و نبایدها و پای بندی به قوانین است که در بزرگسالی به وجدان تبدیل می شود. بالغ همان منطق است که موقعیت سنجی می کند و تصمیم می گیرد. اما کودک درون احساسات، نیازها و خواسته های ماست که گاهی سرکوب و گاهی رها شده است.

    زمانی که هر یک از ۳ بخش دیگر بخش ها را تحت تاثیر قرار دهد، لذت و آسایش از زندگی سلب می شود و زمانی که تفاهم نامه ای بین کودک درون و وجدان برقرار شود، بهترین حالت ایجاد می شود.


    معصومه افسری کارشناس اداره سلامت روانی- اجتماعی اعتیاد وزارت بهداشت در تشریح چگونگی شکل گیری این نظریه به خراسان می گوید: در تحلیل روان کاوی گفته می شود که گذشته فرد کلید حل مشکلات فعلی اوست. در واقع ریشه تمام مشکلات روانی هر فردی ، گذشته اوست و می توان گفت «کودکی» که به عنوان یک دوره برای همه ما افراد بالغ گذشته است، هنوز وجود دارد و «کودک» در وجود ما ادامه حیات می دهد.


    نکته این جاست که یک کودک آسیب دیده و صدمه خورده و رنجور که در یک یا چند موقعیت متفاوت خجالت کشیده ، تحقیر شده، مورد سرزنش قرار گرفته، همین احساسات را در نهان به دوران بزرگسالی می آورد و از قرار گرفتن در موقعیت های مشابه همان احساسات را تجربه می کند، در بیشتر موارد والدینی که از مهارت های فرزندپروری آگاهی ندارند و راه های ارتباط و تعامل با کودک را به درستی نمی شناسند، ناخودآگاه زمینه های استرس و اضطراب فرد را در دوران بزرگسالی فراهم می کنند.




    کودک و اضطراب ها
    افسری ادامه می دهد: اگر دقت کنید در می یابید که بیشتر بچه ها دوست دارند بچه خوبی برای پدر و مادر خود باشند و هرچه را پدر و مادر می گویند، می پذیرند به این ترتیب اگر والدین تمایلات یا خواسته هایی را در کودک سرکوب کنند، بچه ها به آن تن می دهند و تسلیم می شوند. این در حالی است که کودک شخصیت مستقل از والدین خود دارد و والدین نمی توانند و نباید هر آن چه را خود می خواهند به کودک تحمیل کنند.سرکوب تمایلات و خواسته ها هرچند ممکن است اندک و جزئی به نظر برسد اما در ضمیر ناخودآگاه کودک باقی می ماند و در دوران بزرگسالی به شکل عقده، اضطراب و استرس خود را نشان می دهد.


    روان کاوی با نگاه به گذشته فرد تلاش می کند کودک آسیب دیده را پیدا کند و آن را مورد توجه قرار دهد تا اصلاح شود. بسیاری از اختلالات روانی که افراد را درگیر می کند، ریشه در دوران کودکی دارد و تا زمانی که این کودک آسیب دیده را درمان نکنیم، نمی توانیم امیدوار باشیم که اختلال را رفع کنیم.

    این کارشناس ارشد روان شناسی بالینی ادامه می دهد: کاری که باید انجام دهیم این است که با تمایلات سرکوب شده خود رو به رو شویم. آن ها را کشف کنیم دریابیم که ریشه افسردگی، اضطراب یا دیگر اختلالات روانی به کدام یک از آسیب هایی که در دوران کودکی دیده ایم، بر می گردد و سعی کنیم رنج هایی را که در دوران کودکی برده ایم و از یادآوری آن ها امتناع می کنیم، عیان کنیم و آن ها را از ضمیر ناخودآگاه بیرون آوریم و آن ها را لمس کنیم اگر خواسته های سرکوب شده دوران کودکی در ضمیر ناخودآگاه ما بیرون کشیده نشود، حل نشده باقی می ماند و مانع از کسب لذت در زندگی می شود.


    این مشکلات در رفتار، گفتار، شخصیت قابل مشاهده است و یک درمانگر با شناسایی کودک آسیب دیده او را مورد نوازش قرار می دهد و از رنج او می کاهد. روانگر در واقع فرد را با گذشته و کودکی دردناکش آشنا می کند، فرد را با آن آسیب ها رو به رو می کند تا پس از رویارویی با آن ، فرد قادر به مقابله با آن افکار شود.وقتی در مقام یک بزرگسال تمایلات، خواسته ها و نیازهای کودک درون را سرکوب می کنید، نمی توانید احساسات خود را به صورت طبیعی بروز دهید. نمی توانید از زندگی لذت ببرید ، نمی توانید استرس های خود را کنترل کنید و از صمیمی شدن و دوستی با دیگران پرهیز می کنید زیرا به هر چیز بدبین هستید.



    اولین قدم
    برای اولین قدم بهتر است خود را در موقعیتی آرام قرار دهید و به مدت ۳۰ دقیقه خود را یک کودک ۳ تا ۵ ساله تصور کنید. سپس فکر کنید همه چیز در اختیار شماست تا نیازهایتان برآورده شود. توجه کنید که وقتی دنیا به کامتان باشد، چگونه در برابر دیگران عکس العمل نشان می دهید ، چگونه شاد و پرانرژی هستید، چگونه می توانید از زندگی لذت ببرید، به نوشته سایت کیدز هلث اگر این کار را دشوار می یابید یک توصیه دیگر این است که آخرین تجربه شادی را که به عنوان یک کودک داشتید به خاطر آورید.


    به این تجربه فکر کنید تا مجال کمتری برای افکار استرس زا و یاس آور داشته باشید. سعی کنید مانند کودکان زندگی را آسان بگیرید و به اشتباهاتتان بخندید و به دنبال بهانه ای برای کسب لذت از زندگی باشید.


    درست مثل کودکی که هرچیز در زندگی اش منحصر به فرد و یکتاست و او هر بار با تمام وجود از زندگی و آن چه می بینید لذت می برد. لذت یک کودک از زندگی، یک لذت پایان ناپذیر است زیرا هنوز ذهن او پر از بایدها و نبایدها، قواعد و قوانین و خوب و بدها نیست.از طرفی می توان با سکوت های طولانی، یادآوری خاطرات کودکی و لحظات شاد دوران کودکی، کودک درون را پیدا کرد.


    وقتی به مهر و محبت احتیاج دارید، وقتی افسرده هستید، وقتی به امنیت و پشتیبانی نیاز دارید، یعنی کودک درون شما زنده است و به کودکی خود برگشته اید. فراموش نکنید که خودشناسی و شناخت احساسات و سبک لذت فرد از آن چه او را شاد می کند، اولین گام برای آشتی با کودک درون است، در بسیاری از مواقع ما به احساسات خود کمترین توجهی نمی کنیم و به کلی آن ها را نادیده می گیریم در صورتی که توجه به احساسات و سبک لذت از زندگی و مدیریت آن می تواند انگیزه فرد را در زندگی افزایش دهد و او را برای ادامه یک زندگی شاد ترغیب کند، در این صورت فرد می تواند احساس شادابی و سرزندگی را با بیدار کردن کودک درون به زندگی اش برگرداند و از زندگی لذت بیشتری ببرد.
    Last edited by Lady parisa; 10-07-2011 at 15:45. دليل: یه کم حوصله می خواد خوندن پست! دی

  18. 4 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1230
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض مشکی رنگ افسردگیه!؟

    میگویی چرا در مراسم عروسی لباس مشکی می پوشی؟ می گوید: «لباس شب باید مشکی باشد؛ شیک و سنگین.» می گویی چرا همیشه رنگ مانتوات مشکی است؛ می گوید: «آخر بهتر با رنگ های دیگر هماهنگ می شود.»
    دکتر فربد فدائی، روان پزشک و مدیر گروه روان پزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در مورد تاثیر استفاده از پوشش رنگ تیره بر سلامت روان می گوید: «تاکنون هیچ بررسی ای در مورد اثر منفی روانی پوشیدن لباس تیره بر افراد، انجام نشده است. از نظر منطقی هم پوشیدن لباس تیره نمی تواند تاثیر مثبت یا منفی بر سلامت روان داشته باشد. مشاهده شده است که افراد افسرده، رنگ های تیره را ترجیح می دهند. اگر فردی از نظر وضعیت عاطفی در شرایط مطلوبی به سر برد و شاد باشد، رنگ های روشن را برای پوشش خود ترجیح می دهد.
    پژوهش هایی در مورد تاثیر رنگ روی انسان ها انجام شده که حکایت از تاثیر رنگ های گوناگون بر وضعیت روانی افراد به صورت کوتاه مدت و وضعیت فیزیولوژیک انسان دارد که برخی از آنها، جنبه زیست شناختی دارد و برخی دیگر ناشی از تاثیر رنگ های گوناگون به عنوان نماد است. به طور مثال رنگ های سرد مانند آبی روشن محیط را سردتر نشان می دهد. رنگ های گرم مانند نارنجی محیط را گرم تر به نظر می آورد. رنگ زرد روشن باعث سرزندگی و رنگ های آبی و سبز موجب آرامش و رنگ سرخ باعث برانگیختگی می شود. رنگ سفید حاکی از پاکی و معصومیت و رنگ صورتی نماینده هیجانات تعدیل شده است. در عین حال استفاده از رنگ خاصی نمی تواند سبب بروز بیماری از جمله بیماری های روانی شود.»
    او دلیل انتخاب رنگ از سوی فرد را به جز علاقه مندی به کاربرد وسیله مورد نظر نیز وابسته می داند و توضیح می دهد: «انتخاب رنگ از سوی افراد جنبه نمادین دارد. همچنین باید به این نکته توجه کرد که کاربرد وسیله موردنظر در گزینش رنگ، نقش دارد. بهتر است در این مورد، خواست و سلیقه فرد موردتوجه قرار گیرد و از هرگونه افراط و تفریط یا اعمال سلیقه شخصی برای دیگران پرهیز شود.»
    ● کودکان و رنگ ها
    دکتر فدائی در مورد انتخاب رنگ لباس برای کودکان می گوید: «به طور سنتی برای پوشش کودکان، رنگ های روشن و زنده بیشتر به کار می رود و آنها به طور طبیعی این گونه رنگ ها را می پسندند. در این مورد بهتر است از سلیقه کودکان پیروی شود و رنگ خاصی به آنها تحمیل نشود.»
    ● بیماران و رنگ ها
    او در مورد تاثیر رنگ پوشش بیماران اشاره می کند: «معمولا برای پوشش بیماران از رنگ سفید یا رنگ های روشن استفاده می شود اما علت عمده این امر آن است که آلودگی و ناپاکی پوشش، سریع تر تشخیص داده و تعویض شود. به هر حال هر رنگی که یادآور طبیعت و زندگی باشد برای پوشش بیماران بستری مناسب تر است زیرا یادآور شور زندگی در آنهاست.»
    دکتر فدائی با اشاره به بررسی ای که چند سال قبل در مورد ترجیح رنگ ها از سوی نمونه ای از زنان و مردان سالم و بیماران مبتلا به بیماری های عمده روانی به عمل آورده است، بیان می کند: «مشخص شد که رنگ های سبز، آبی و صورتی سه رنگ اول در گزینش مردان و زنان سالم ایرانی است. در مقابل این افراد، رنگ های قهوه ای، خاکستری و مشکی را نمی پسندیدند. در بیماران دچار بیماری شدید و روانی، رنگ سرخ، جایگزین رنگ صورتی بود. همچنین این افراد رنگ زرد را نمی پسندیدند. در پژوهش دیگری که صرفا روی بیماران دچار افسردگی شدید (نابسامانی افسردگی عمده) انجام دادم، معلوم شد که رنگ های تیره و به ویژه مشکی اولین انتخاب آنهاست.»
    ● مردمان طبیعت، مردمان شادتر
    دکتر سیدحسن حسینی، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران نیز در مورد جامعه شناسی انتخاب رنگ تیره به عنوان پوشش در برخی جوامع می گوید: «یکی از دلایل انتخاب رنگ لباس به آب وهوا و طبیعت محیط زندگی فرد باز می گردد. مثلا در استان هایی مانند گیلان، مازندران و مناطق کوهستانی مردم تمایلی به استفاده از رنگ های تیره ندارند و لباس های خود را از رنگ های شاد و روشن تهیه می کنند. در سفر به این مناطق می توان شاهد لباس های رنگارنگ و گل گلی اقوام بختیاری، کرد، ترکمن، مازنی و گیلکی بود چرا که این افراد در طبیعت رنگارنگی زندگی می کنند بنابراین رنگ های طبیعت اطراف خود را به عنوان رنگ پوشش شان انتخاب می کنند؛ انعکاس آبی دریا، سبز جنگل، زرد، نارنجی، سرخابی، قرمز، بنفش گل های دشت ها را می توان در لباس ساکنان این مناطق یافت. به طور کلی مردم روستایی که زندگیشان با طبیعت عجین است از رنگ های شادتری برای پوشش خود استفاده می کنند اما در مناطق شهری، استفاده از رنگ های تیره عمومیت بیشتری یافته است. در روستاها حتی زنان از چادرهای رنگی و گل گلی استفاده می کنند در حالی که تمامی زنان چادری شهری برای پوشش خود از چادر مشکی استفاده می کنند.»
    حتی برخی استفاده از بعضی رنگ ها را برای مردان نیز نادرست می دانند به طور مثال پوشیدن رنگ قرمز برای مردان از نظر این عده نامناسب است. در حالی که دین اسلام هرگز محدودیت رنگی برای مسلمانان قایل نشده است. حتی با نگاه به پوشش برخی مراجع دینی می بینیم که آنها از پیراهن های سفید و روشن، عبای کهربایی و نعلین شتری رنگ استفاده می کنند.»

  20. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •