تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 127 از 129 اولاول ... 2777117123124125126127128129 آخرآخر
نمايش نتايج 1,261 به 1,270 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #1261
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    تیپ شناسي شخصیت در فضای آنلاين

    محیط های آنلاين نحوۀ عملکرد و رفتارهای افراد و گروه ها را در این قلمرو ها (گستره ها) تعیین کرده و شکل می دهند. اما این فقط نیمی از ماجرا است. رفتار آنلاین همیشه بر اساس نحوۀ تعامل و برهم کنش این ویژگی ها با خصوصیات افراد حضور یافته در این محیط ها مشخص می‌شود. برای طبقه بندی این خصوصیات می توان از انواع سیستم ها استفاده کرد. می توان بر روی ویژگی های خاص کاربر مانند مهارت های کامپیوتری و اهدافش از به کارگیری اینترنت و یا خصوصیات مردم شناختی (سن،موقعیت اجتماعی - اقتصادی، شغل و غیره) متمرکز شد. بعلاوه چندین سیستم جامع نظری ( تـﺌوریک) در روانشناسی وجود دارد که می تواند به ما در جهت بررسی رفتار انواع تیپ های شخصیتی در فضای اینترنتی کمک کنند. سیستم Myers-Briggs یا مدل شخصیتی Guilg ford نمونه اي از آنهاست.

    در این کتاب سایبر اسپیس به عنوان یک بسط روان شناسانه (وسعت یافتن قلمرو روان فرد) از دنیای درون-روان فرد تعریف شده است. به عبارت دیگر یک فضای روان شناسانه که می‌تواند پروسه های (فرآیند های) پروژکشن (فرافكني منویات درونی) , دست به عمل زدن و ترانس فرنس ( ترا-گشت) را فعال و تحریک کند .

    یک فضای روان شناسانه می تواند تجربه حسی را دچار تغییر کرده و حتی یک وضعیت فکری رویا گونه را ایجاد نماید. وجود یک تـﺌوری که حوزه تخصصی اش درک و فهم دنیای درون-روان و ابعاد گوناگون هشیاری باشد به ویژه برای ادراک این وجه و بعد "شخص" در برهم کنش شخص/محیط مفید خواهد بود.

    تـئوری روان-کاوانه با این سوژه به خوبی سازگاری دارد. این تـﺌوری در بر دارنده یک مدل غنی و جامع از تیپ های شخصیتی به دست آمده در طول100 سال تحقیق و تجربه بالینی است. کتاب نانسی مک ویلیامز تحت عنوان "تشخیص روان کاوانه" (انتشارات گیلفورد 1994) یک منبع عالی است که انواع مفاهیم روان‌کاوانه را خلاصه و یکپارچه درخود جای داده است.

    تیپ های شخصیتی اصلی

    این مفاهیم روان کاوانه درباره تیپ های شخصیتی اصلی هستند. برای هر کدام از این تیپ ها، مک ویلیامز دست به تحقیق و تفحص در زمینه های ویژگی های ظاهری، خلق و خو، سازمان رشد دهنده، دفاع ها، پروسه های تطبیقی، روابط عینی و پدیده های ترانس فرنس/ضد ترانس فرنس زده است.

    سبک های شخصیتی تشریح شده به قرار زیر هستند:

    - سایکوپتیک (ضد اجتماعی)

    - خود شیفت گر (نارسی تیک)

    - شیزوﺌید

    - پارنوید

    - افسرده و مانیک ( تکانشی)

    - مازوخیستی (خود آزاری)

    - وسواسی و بی اختیار

    - هیستریک (Histrionic)

    - منفک گرا ( دگر گریز)


    یکی از حوزه های پژوهشی بررسی رفتار آنلاين، همین تیپ های شخصیتی هستند و اینکه چگونه بصورت سوبژکتیو تجربه می کنند و به انواع ویژگی های روان شناسانه مختلف در سایبراسپیس واکنش نشان می دهند.

    اینکه چگونه تجربه آنلاين را برای دیگران به وجود می آورند و جنبه های آسیب زننده و سودمند فعالیت های آنلاين این افراد چقدر حائز اهمیت است.

    تحقیقات بالینی نیز چنین نشان می‌دهند که سبک ها-الگوهای متمایز شناخت محوری در رابطه با تفکر و ادراک وجود دارند و با تیپ های گوناگون مرتبط بوده و ممکن است روشن کنند که چرا افراد مختلف یک نوع فعالیت آنلاين را بر سایر فعالیت ها ترجیح می دهند.

    پرسش هاي جالب

    برخی از سؤالات جالب در این زمینه به قرار ذیل هستند :

    - آیا ناشناس بودن در فضاي آنلاين و آزادی دسترسی باعث تشویق و دلگرمی شخصیت های ضد اجتماعی می شود؟ آیا آنها برخی از هکرهای سایبر اسپیس هستند؟

    - آیا افراد خود شیفته از توانایی جلب توجه فراوان به عنوان یک ابزار در جهت پدید آوردن یک جمعیت تحسین کنندۀ استفاده خواهند کرد؟

    - آیا شخصیت های منفک گرا گرایش دارند که خود را در زندگی سایبراسپیس (اینترنت) ایزوله کرده و از زندگی واقعی (چهره به چهره و ملموس) دوری کنند؟ آیا آنها گرایش دارند تا انواع هویت های متمایز و چند گانه آنلاين برای خود ایجاد کنند؟

    - آیا افراد شیزوﺋید به صمیمیت محدود برخاسته از ناشناس بودن در فضاي آنلاين گرایش داشته و جذب آن می شوند؟ آیا آن ها برای دیگران کمین می کنند؟

    - آیا افراد مانیک از ارتباطات غیر سینکرونه (غیر همزمان) به عنوان ابزاری برای ارسال پاسخ های سنجیده (محاسبه شده) برای سایرین استفاده می کنند؟ آیا آنها بطور ذاتی مکالمات موجز، آنی و فی- البداهه در طول چت و IM را ترجیح می دهند؟

    - آیا افراد فاقد اختیار معمولاً بسوی کامپیوترها و فضای اینترنتی جذب می شوند تا روابط خود و محیط را به کنترل خویش درآوردند؟

    - آیا افراد هیستریک (Histrionic) از فرصت های مهیا شده برای نمایش های تـئاتری در گروه های آنلاين ؛ به ویژه در محیط هایی که ابزارهای نرم افزاری برای خود بياني(Self-Expression) خلاقانه بهره برداری کرده و از آنها لذت می برند؟

    شخصیت ضدیتی (پرخاشگر انفعالی)

    یک تیپ دیگر که در گروه های بحث آنلاين غالباً حضور دارد "شخصیت ضدیتی" است که از اين نوع افراد به عنوان " پرخاشگر انفعالی" یا آدم هاي "بلی،اما " یاد می شود.

    اين نوع افراد هميشه یک گرایش قوی برای مخالفت با دیگران دارند و پیام های آنها در ایمیل و بحث های گروهی غالباً با کلماتی نظیر "ولي" و يا "در هر صورت " همراه است. یک پیام ضدیتی روشنتر می تواند با واژۀ خب (well) که مترادف " بلی،اما " است، شروع شود.

    تـئوری سایکو دینامیک چنین نظر می دهد که این افراد گرفتار احساسات راديكالي و خصمانه اي هستند كه فقط می‌تواند به صورت انفعالی وغیر مستقیم از طریق مخالفت ابراز شود و اينگونه ابراز وجود كنند. اين نوع افراد نیاز دارند تا با دیگران مخالفت کنند و از این راه هویت شکنندۀ خود را تثبیت کنند و یا با يك اثبات ظاهري که حق با آنها است و دیگران اشتباه می کنند،حس احترام به خودشان را در خودشان تقویت کنند.

    افراد دارای گرایش های ضدیتی سعي مي كنند خودشان را در فضاهای انتلکتوﺋلی – جدلی گروههای آنلاين داخل كنند. اين فضاها هم در كنار مشکل عدم انطباق اين گونه افراد با ديگران مزيد بر علت مي شود و گرایش های ضدیتی آنها را بيشتر تقویت مي کند.

    ماهيت یک فرد ضدیتی و برخی دیگر از تیپ های شخصیتی در جوک های مربوط به "شخصیتهای گروه خبری " آشکار می شود که احتمالاً یک ترکیب فکاهی از تمام ویژگی های مشکل آفرین این تیپ های شخصیتی است.

    آنچه که دراين مقاله بطور ضمنی بیان شده آن است که افراد، محیط های آنلاين و استراتژی های ارتباطات آنلاين سازگار با تیپ شخصیتی خود را انتخاب می کنند.

    اما آیا اين افراد به راحتی هم وارد تعاملات آنلاينی می شوند که احساس می کنند با ماهیت حقیقی و سبک شناختی آنها سازگاری دارد؟

    آیا برخی از آنها صرفاً به واسطه نیازهای زیربنایی و حالات عاطفی تعیین کنندۀ کاراکتر خود دست به چنين اعمالي نمی زنند؟

    در کتاب روان شناسی سایبراسپیس"The Psychology of Cyberspace" به مقولاتي چون:

    - ویژگی های روان شناسانۀ اصلی فضای اینترنتی

    - مدیریت هویت در سایبراسپیس

    - ترانس فرنس با کامپیوتر خود و فضای اینترنتی

    - تأثیر ضد بازدارندگی آنلاين

    اشاره شده است.


    -----------------------------------------------------------------------------
    ترجمه سايه رشيدي

    منبع: مركز تحقيقات رسانه‌اي روزنامه همشهري

  2. 5 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1262
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    عقب انداختن کارها بلایی است که هزینه های زیادی هم دارد. موکول کردن کارها به آینده نه تنها موجب از بین رفتن بازدهی می شود، بلکه پشیمانی و تأسف و کاهش اعتماد به نفس را نیز به دنبال دارد. به تمام این دلایل، روان شناسان علاقه مندند که بدانند چه در ذهن می گذرد که باعث می شود انجام آنچه برای آن برنامه ریزی کرده ایم سخت شود. آیا ما طوری برنامه-ریزی شده ایم که کارها را به تعویق بیاندازیم؟ یک تیم بین المللی روان شناسی به رهبری سین مک کرا (Sean McCrea) از دانشگاه کنستانز (Konstanz) در آلمان علاقه مند بودند تا بدانند آیا رابطه ای بین طرز تفکر ما در مورد کار و تمایل به عقب انداختن آن وجود دارد یا نه. به عبارت دیگر، آیا احتمال دارد که ما برخی از کارها را به لحاظ روان شناختی بافاصله بدانیم و در نتیجه به جای آنکه الان به سراغ آنها برویم بخواهیم آنها را در انتها انجام دهیم؟

    در این تحقیق ، به شیوه علمی درباره ی ((تنبلی و اهمالکاری)) یا ((به تعویق انداختن کار)) بحث شده علل و انگیزه های رفتاری آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته ، سپس راههای عملی مبارزه با آن ارائه شده است.

    واژه ((اهمالکاری)) ، ((تنبلی)) ، ((سهل انگاری)) ((مسامحه کاری)) و ((به تعویق انداختن کار)) معادل کلمه ی انگلیسی Procrastination به کار رفته است. البته هیچ کدام مفهوم کامل را در بر نمی گیرد.

    ((اهمالکاری)) رفتاری است فراگیر که بین افراد جامعه در سطوح مختلف از افراد عامی گرفته تا دانشمندان فرهیخته ، مصادیق مختلف آن دیده می شود .مطالب این تحقیق در عین استفاده ی کاربردی ، برای عموم افراد جامعه ، دانشجویان روان شناسی عمومی و بالینی، علوم تربیتی ، مشاوره و راهنمایی و علوم اجتماعی مفید و سازنده خواهد بود.

    چه تعداد از تحصیل کرده ها به اهمالکاری و تنبلی عادت دارند و کارهای خود را از امروز به فردا می سپارند؟ این سوال جدی است . چه کسی می تواند به آن پاسخ بدهد؟ قطعا هیچ کس ! حدس بر این است که 95% مردم به این بیماری مبتلا هستند.

    اگر ضرب المثل های عاميانه فارسی را مرور کنيم به موارد جالب توجهی بر می خوريم، که در آن، «نشانه» هايی از ويژگی های فرهنگ ايرانی نمود پيدا کرده است; "چو فردا شود، فکر فردا کنيم"، "جور مرا بکش"، "نان گدايی را گاو خورد ديگر به کار نرفت"، "اين طفل يکشبه ره صد ساله می رود"، "هر چه پيش آيد خوش آيد"، "جيم شدن" و... همه اين ضرب المثل ها بيان کننده خصوصيتی از فرهنگ ايرانی است و آن چيزی نيست جز " تنبلي"، آيا ايرانی ها تنبل هستند؟آیا ایرانیان تنبل تر از مردمان دیگر نقاط جهان هستند؟ اینپرسشی است که بارها مطرح شده است و بسیاری از پژوهشگران ایرانی معتقدند یکی ازخصوصیات اصلی ایرانیان تنبلی است.نتايج تحقيق تطبيقی نشان می‌دهد که ميزان تنبلی ايرانيان از متوسط جهانی بيشتر است و تنها کشورهای عربی و آفريقايی هستند که بيش از ايرانيان دچار تنبلی هستند.

    در بن بيشتر مشکلات ايرانيان و مشخصه‌هايی که کم و بيش، از آنها با عنوان آسيب‌های فرهنگی و يا اجتماعی ياد می‌کنند، خصوصيتی اخلاقي را مشاهده می‌کنيم که به اعتقاد برخی از صاحب‌نظران، بسياری از ويژگی‌های نامطلوب ما بر روی آن سوار شده است و در فرهنگ و خصلت جمعی ما بسيار ريشه دارد. اين خصوصيت اخلاقی، تنبلی اجتماعي است که بسياری از عادات فرهنگی و صفات اجتماعی ما از آن مايه می‌گيرند و تغذيه می‌کنند.

    آنچه روشن است «تنبلی اجتماعی» يکی از مهمترين ويژگی‌های رفتاری ناپسند ايرانيان است. اين مساله بويژه در عدم تمايل به درس خواندن در مدارس و دانشگاه‌ها، و در کار اداری کارمندان، و در ميزان بالای تماشای تلويزيون در ايران به جای کتابخوانی، و در تمايل زياد به استخدام در دستگاه دولتی و عدم تمايل برای کسب تخصص و مهارت و کارآفرينی، در وجود تعطيلی فراوان سالانه، در پديده‌ای به نام بين التعطيلين، و در موارد فراوان ديگر موجود است.

    تنبلی چیست؟
    از نظر روانشناسی، اهمالکاری یا تنبلی یعنی به آیندهمحول کردن کاری که تصمیم به اجرای آن گرفته ایم. به طور کلی، به تعویق انداختن کار،رفتاری ناپسند و ناراحت کننده است که پیامدهای ناخوشایندی در بر دارد و هرگز نمیتواناز تاخیر در انجام کارها، به تصور و گمان بهتر ارائه کردن آنها دفاع کرد. اهمالکاریبه هر شکلی که باشد، رفتاری نامطلوب و نکوهیده است که بتدریج در وجود انسان به صورتعادت درمی آید. پس با آن مبارزه کنید، زیرا پیامدهای تاخیر در کار، برای خود شخص نیزرنج آور است و احساسی که از این تاخیر در او ایجاد می شود، علاوه بر زیانهای پیش بینیشده و نشده، شرمساری و بیزاری از خویشتن را نیز در بر دارد.

    از نظر آماری، این عادت نزد بیشتر مردم رایج است و بسیار نادرندکسانی که دچار این بیماری نباشند. عادت به تعویق انداختن کار در انسان، نظیر بسیاریاز عادتهای دیگر همچون پرخوری و سیگار کشیدن، جنبه فراگیر دارد و مردم با این که اززیان آنها آگاه هستند، با وجود این از کنارش بی توجه می گذرند.

    ما عادت داریم برای خطاهای خود ازجمله تاخیر در کارها، به عذر وبهانه و منطقی جلوه دادن آن رو آوریم، در نتیجه با این کار خود، به تجدید و تقویتآنها کمک می کنیم. وقتی برای به تعویق انداختن کارهای خود عذر و بهانه می آورید، درحقیقت آن را موجه جلوه می دهید و عواقبش را از یاد می برید.

    وجود نشانه های افسردگی ، خستگی ، سردردهای شدید، بی خوابی ، فشارخون و زخم معده در وجود فرد اهمالکار ، گواه بر آن است که او می خواهد خود را از رنج اهمالکاری نجات دهد. اما تنها میل به ترک عادت و سرزنش کردن خود برای رهایی از چنگال آن کافی نیست .
    سه وجه مختلف از اهمالکاری

    -1 خودشکوفایی: به خصوصیات فرد و هرفهایی که در زندگی به دنبال آن است ارتباط پیدا می کند.

    -2 حفظ موقعیت شخصی: به تمام فعالیتهایی اطلاق می شود که فرد برای زندگی خود به کار می برد. همه وظایف شغلی و شخصی او به منظور آنکه از زندگی خود هرچه بیشتر لذت ببرد ، در این تعریف قرار می گیرد.

    -3احساس عدم مسوولیت در باره ی دیگران: در کارتان احساس مسوولیت نمی کنید و درزندگی بتدریج دوستانتان را از دست می دهید.اهمالکاری و به تعویق انداختن کارها به طور قابل ملاحظه ای با ماهیت کارهای مختلف ارتباط دارد.

    به طور کلی، به تاخیر انداختن کارها از ۳ ناراحتی منشا می گیرد:

    الف ) احساس خود کم بینی
    به طور نسبی هر کس در مواقعی احساس خود کم بینی می کند. یعنی شخصیتخود را در جایگاهی پایینتر از آنچه هست می بیند و از این نظر دچار ناراحتی می شود یااعتماد به نفس خود را از

    دست می دهد و احساس بی ارزشی می کند.این احساس از آن جهت در شخص ایجاد می شود که:

    -1هرکسی دوست دارد کارش را هرچه بهتر و کاملتر انجام دهد.

    -2اعتماد و محبت دیگران را نسبت به خود جلب کند.

    -3با رفتاری مجدانه بر تصورات باطل خود که از ضعف شخصیت سرچشمه می گیرد، غلبه ورزد.

    خصوصیات یاد شده در رفتار هر کس به طور نسبی دیده می شود.

    گاهی به دلایل مختلف موفق نمی شوید که کارتان را به موقع انجام دهید و در نتیجه احساس شرمندگی می کنید. احیانا به خودتان می گویید :(( من آدم بدی هستم ، چون کارم را به موقع انجام نداده ام )). خوب کسی که در ارزش وجود خود شک می کند طبیعی است که آمادگی انجام کار خوب را ندارد.

    از کار کردن نهراسید و تنها به خوب ارائه کردن آن توجه نداشتهباشید، چون همیشه قضاوت درباره کار انجام نشده، پوچ و بی حاصل است. اگر شما بهایده آل می اندیشید، یعنی می خواهید هر کاری را به بهترین شکل انجام دهید ولینمی توانید ، طبعا ناراضی می شوید.

    نارضایتی عاملی است که شما را از فعالیت بعدی بازمی دارد و دیگرحاضر نخواهید بود آن کار را ادامه دهید و این وضع در شما ابتدا به صورت بهانه جویی وسرانجام عادت ظهور خواهد کرد. شما باید بدانید مقصود از کار، انجام آن به نحو احسننیست. هر کار خوب و ظاهرا بی ایراد، خالی از نقص نخواهد بود.

    پس سختگیر نباشید و به خود اعتماد داشته باشید. یکی از دلایلبی علاقگی، عدم اعتماد به نفس است، پس خود را باور کنید.

    ب ) پایین بودن سطح تحمل (سرخوردگی)
    یکی از علل سرخوردگی یا پایین بودن سطح تحمل ، به ((خود رسیدن)) وافراط است؛ مثلا افراط در خوردن، افراط در خوشی، زیاده روی در مصرف مواد مخدر وغیره. عوامل یاد شده موجب ((سرخوردگی)) نمی شوند، ولی بتدریج زمینه را برای آن مهیامی کنند.

    پرتوقعی در حقیقت عامل مستقیم سرخوردگی است. دوست دارید درآزمون ادبیات انگلیسی حتما نمره ۲۰ بگیرید یا لااقل نمره ۱۸ و ۱۹، در غیر این صورتترجیح می دهید به تحصیلتان ادامه ندهید. این همان پرتوقعی است که از آن یاد کردیم وطرز فکری است که شما را به تنبلی سوق می دهد، زیرا ترس دارید که توقع شما در حدانتظارتان نباشد و به این دلیل کوشش و سعی لازم را به کار نمی برید، در نتیجه نسبتبه کار بی علاقه می شوید.

    در حقیقت ، توقع بیش از حد برای کسب موفقیت هرچه بیشتر ، شما را دچار ترس و فرار از کار کرده است..

    هرگاه در کاری به نتیجه بالاتر از میزان استعداد و توانایی خودفکر کنید، باید بدانید به جای این که به ادامه آن تشویق شوید، به بیزاری و انزجاراز آن سوق داده خواهید شد؛ چراکه توانایی شما نمی تواند بیش از حد کارآیی تان در آنباشد. بدون واهمه درباره نتیجه کار به فعالیتهای خود بپردازید.

    وقتی میزان توقع شما بیش از حد توانای تان است ، کار برای شما کسل کننده خواهد بود.
    تنها اشتغال به کار، شما را از اندیشه های مزاحم نجات خواهد دادو بتدریج درمی یابید که به سوی موفقیت گام برمی دارید و در کارتان احساس بهروزیمی کنید. شما در هر کاری که شروع می کنید، باید از پیش خودرا برای مواجهه با برخیمشکلات آماده کنید. این احتمال کاملا طبیعی و منطقی است. نباید با خود بگویید: «بهعلت مشکلاتی که وجود دارد آن کار را دوست ندارم.» پس در مواجهه با مشکلات شکیباباشید. به خود تلقین کنید که می توانید آن را به شکلی دلخواه انجام دهید. خود اینفکر به شما نیرو می دهد که در جهت مقصود پیش بروید.

    ج ) خشم
    بسیاری از تنبلی ها نتیجه خشم و پرتوقعی است؛ مثلا شاگردی از ترسمردود شدن، انجام تکالیف درسی خود را عقب می اندازد و از آن نظر که نمی تواند آن رابه طور کامل انجام دهد، بهانه تراشی می کند. مثلا تقصیر را به گردن هم اتاقی خودمیاندازد، استادش را مقصر می داند که تکلیف مشکل برای او تعیین کرده است. والدینش رامقصر می داند که او را به مدرسه برده اند و نسبت به معلمان و والدین خود احساس دشمنیمی کند.

    به جای این که از دست خود عصبانی باشد و خود را مقصر بداند، همهتقصیرها را به گردن دیگران می اندازد!

    در بررسی آماری که در این مورد به عمل آمده، معلوم شده علت عمدهتنبلی در افراد، پرتوقعی و پایین بودن سطح تحمل آنهاست که به خصومت و تنفر آنها ازاشخاص می انجامد.

    چاره تنبلی چیست؟
    در پاسخ باید بگوییم کار و کوشش. اگر منطقی فکر کنید ، تنبلی را کنار خواهید گذاشت.

    رفتار افراد در مورد شخص تنبل و قضاوت جامعه در مورد او از جمله نگرانیها و ناراحتیهایی است که معمولا افراد تنبل با آن مواجه هستند. انجام کار به موقع هم آسانتر است و هم مزایایی در بر دارد. در صورتی که گذشت زمان، هم کار را مشکلتر می سازد و هم مزایای انجام به موقع آن را از بین می برد. رفتار مسامحه کارانه ناشی از اندیشه شماست. تفکر منطقی می تواند در رفتار شما نقش فعالی داشته باشد. مسامحه کاری از عدم تحرک ناشی می شود. یعنی فرد مسامحه کار کسی است که در کارهایش به سعی و کوشش توجه ندارد.پس منطق و استدلال حکم می کند که هر کس رنج حال را به خاطر راحتی آینده تحمل کند.

    درتجزیه و تحلیل روش ((روان درمانی منطقی))، خصوصیات رفتاری در شش مرحله ی زیر مورد بررسی قرار می گیرد:

    1. بررسی میزان آمادگی برای کار و فعالیت و استفاده از تجارب در درجه اول قرار دارد و با عنوان ((الف)) مشخص می شود.

    2. باورهای منطقی و غیرمنطقی درباره ی فعالیتها و تجارب یاد شده با عنوان ((ب))

    3. نتایج احساس باورها، مرحله ی ((ج))

    4. بازتابهای رفتاری در ارتباط با انگیزش و هیجان ناشی از سهل انگاری، مرحله ((د))

    5. مبارزه با باورهای غیر منطقی، مرحله ی ((ه))

    6. مرحله ی شناخت رفتاری-هیجانی در تنبلی

    با روش منطقی به باورهای غیرواقعی خود فکر کنید و آنها را در کارتان تاثیر دهید. بدین ترتیب شما به رفتاری منطقی و دور از احساس و هیجان دست خواهید یافت و دیری نخواهد گذشت که برایمبارزه با تنبلی در خود احساس آمادگی خواهید کرد.


    منبع: انجمن روانشناسی اجتماعی ایران

  4. این کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #1263
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض رابطه دوستانه و عاشقانه از اینجا شروع می شود

    روانشناسي - ازدواج و خانواده


    گاهی اوقات برای ما موقعیت هایی پیش آمده که با شخصی رو به رو شده ایم و نیاز به برقراری ارتباط با او را حس کرده ایم. شاید در این مدت چند باری چشمانمان به هم دوخته شده و باز بدون اینکه کلمه ای بینمان رد و بدل شود، نگاهمان را از هم گرفته ایم؛ انگار که سکوت طولانی بین ما و طرف مقابلمان به هیچ وجه قصد شکسته شدن ندارد و این موضوعی ناراحتی کننده است.

    اگر ما واقعا دنبال راه چاره ای برای فرار از این موقعیت های آزاردهنده هستیم، لازم است مهارت های آغازین برقراری ارتباط را بدانیم. با فرض اینکه تمام مواردی که در قسمت های قبل محبث مهارت های ارتباطی به آنها اشاره شد، مقدمات برقراری ارتباط و موارد پیش صمیمیت بودند. در این شماره نکات مهم برای شروع یک ارتباط موثر در محیط های بیرون از خانه مثل دانشگاه یا محل کار را مرور می کنیم.

    آغاز

    چک لیست مهم شروع

    1 – به طرف مقابل نزدیک شوید و در حریم درست او قرار بگیرد.

    2 – زبان بدنتان را چک کنید که متناسب با حرف هایتان باشد؛ مثلا بیهوده وضعیت دفاعی نگیرید یا صمیمت بیش از حد نشان ندهید. دست به سینه بودن و یک پا روی پای دیگر انداختن بیانگر وضعیت دفاعی است. دست ها و پاهای آزاد، نشان دهنده علاقه شما به شنیدن حرف های طرف مقابل است.

    3 – Eye contact داشته باشید. اگر نگاه کردن به چشم های طرف مقابل برای شما مشکل است به صورتش نگاه کنید.

    4 – لبخند بزنید. لبخند جهانی ترین سیگنال برقراری ارتباط است (البته منظور، لبخند به همراه نگاه مستقیم است)

    5 – حرفی که ابتای کار می گویید، خیلی مهم نیست. مهم این است که طرف مقابل تشویق به پاسخگویی شود.

    6 – واکنش های احساسی متناسب زمان گوش کردن را فراموش نکنید. (خیلی مات صحبت های طرف مقابل نشوید)

    7 – یادتان باشد آدم ها اول ارتباط کلاس الکی می گذارند، این یک قانون است در این شرایط کمی پرجرأتی به کمک می آید.



    اتصال

    سکوت شکن های معروف

    اینکه می گویند سکوت نشانه رضاست، حرف غلطی نیست، اما این دلیل نمی شود که با این طناب که فقط گاهی اوقات جواب می دهد توی چاه بروید. ضمن اینکه نباید فراموش کنید که به هر حال، برای شروع یک رابطه باید قبل از هر چیز، سیگنال های ارتباطی فرستاد و برای این کار، یکی از بهترین و عمومی ترین کارها حرف زدن است.

    1 – با پرسیدن یک سوال شروع کنید. این طرف ها یک رستوران خوب سراغ دارید؟

    2 – از وقایع روزمره بگویید.

    3 – با یک شوخی کوچک شروع کنید: من گم شده ام، می تونید پیدام کنید؟

    4 – از وقایع آن موقع بگید: دیدم دارید کتاب راز داوینچی می خوانید.

    5 – شباهت هیا بین خودتان را شناسایی کنید و از آنها صحبت کنید.

    6 – از موردی در او مثل تناسب رنگ های لباس هایش تعریف کنید.

    گفت و گو

    حرف های مقدماتی مهم

    1 – سوال بپرسید. این سوالات می توانند تشرفاتی یا اطلاعاتی باشند. سوال تشریفاتی مثل اینکه بپرسید، هوا چطوره؟ و سوال اطلاعاتی مثل اینکه بپرسید دیروز چی کار کردی؟

    2 – درست و واقعی گوش کنید و از خطاهیا گوش کردن دوری کنید.

    3 – خودبازنمایی کنید. یعنی درمورد علاقه مندی ها و اتفاقات جالب زندگی تان که فکر می کنید طرف مقابل دوست دارد آنها را بداند. در ادامه گفت و گو با او حرف بنزید. همه این موارد برای زمانی که در شورع یک گفت و گو ناگهان ذهن آدم خالی می شود؛ مثلا در جلسه خواستگاری، یا وقت ملاقات با رئیس شرکت قابل استفاده هستند. خودبازنمایی در سه سطح انجام می شود: در سطح یک، اطلاعاتی را شامل شغل، آخرین مسافرت، تجربه خنده دار و مواردی از این قبیل با شخص مقابل در میان می گذارید. در سطح دوم و پیشرفته تر از باورها، احساسات و نیازهای گذشته و آینده تان مثل باور درباراه کشور، آرزو، سلیقه، مشکلات قدیمی، بیم ها و امیدها با او صحبت می کنید. در سطح سه احساسات و نیازها و باورهایتان نسبت به طرف مقابل را بیان می کنید. نظرتان را درمورد طرف مقابل می گویید و خواسته تان را هم اعلام می کنید. اگر خواسته تان را خیلی روشن بیاننکنید، طرف مقابل گیج می شود.


    ادامه

    همگام شدن هدفمند را بدانید

    آقای الف صبح زود برای دویدن به پارک می رود، او عادت دارد که با سرعت بدود، پس از مدتی از پشت سر یکی از دوستانش را می بیند که او هم برای دویدن به پارک آمده اما دوست او عادت دارد که با سرعت کم بدود، آقای الف برای اینکه بتواند با دوستش همگام شود و با او چند کلمه ای هم صحبت شود چاره ای ندارد جز اینکه از سرعتش بکاهد و با او همراه شود و این یعنی همگام شدن با مخاطب که گل مطلب NLP است. یک قانون دیگر را هم به یاد بسپارید؛ آدم ها اگر از کسی خوششان بیاید، تلاش می کنند با او به توافق برسند. اگر هدفتان کنار آمدن با دیگران باشد، همگام شدن با برخی جنبه هیا رفتاری او کافی است اما اگر هدف متقاعد کردن باشد، باید آگاهی جدید بدهید، راهنمایی کنید و صبر داشته باشید. همگام شدن در این موارد انجام می شود؛ حالات روحی، زبان بدن، گفت و گوهای موثر، شاخص های صحبت کردن (لحن و بلندی و آرامی صدا)




    قوانین آگاهی برای زنان


    رئیس را پیدا کنید


    مردان خود را مکلف می دانند تا مشکلی را حل کنند، در بسیاری اوقات وقتی یک خانم می گوید: «حالم خوب نیست» فقط توقع همدردی دارد اما مردان در چنین مواقعی به دنبال راهکار می گردند تا مشکل خانم را حل کنند، بنابراین در جواب می گویند: «برو دکتر!»

    *مردان از جزئیات احساسی خوششان نمی آید.

    *در گروه مردان بگردید و رئیس را پیدا کنید و تأثیر بیشتر را روی رئیس بگذارید.

    *با مردان واضح صحبت کنید، غیرمستقیم صحبت نکنید و کنایه نزنید.

    *همیشه منتظر نباشید نظر مرد را در مورد چیزهایی که برای عموم آنها اهمیت چندانی ندارد، مانند رنگ لباس و چیزهایی از این قبیل بفهمید، این کار حوصله او را سر می برد.

    *زودتر تصمیم بگیرید و از تکه فکر کردن بیش از حد بپرهیزید.

    *به مردها نشان بدهید که آنها لزوما مسئول حال شما نیستند.

    *مردها خواهر شما نیستند که همدردی به موقع بلد باشند.

    *با مردها روی اطلاعات عینی تأکید بیشتری کنید.

    *زمانی که برای انجام کاری به کمک مردتان احتیاج دارید، از تلقین پنهان استفاده کنید؛ یعنی به او نشان دهید که می توانید آن کار را خودتان انجام دهید، در این صورت او هم به کمک شما می آید.




    قوانین آگاهی برای مردان


    قدردانی، چاپلوسی نیست

    مردان ارتباط را آغاز می کنند و ارتباط قطع شده را پیوند می دهند (در وسط یک جر و بحث بین زن و مرد خوب است آقا به خانمش بگوید می دونم الان داریم دعوا می کنیم اما فکر نکنی دوستت ندارم، هم من تو را دوست دارم و هم می دانم تو مرا دوست داری)

    *از تله خودشیفتگی و اثبات باعرضگی بیرون بیایید.

    *با همسرتان همکاری کنید؛ حتی اگر کاری را می توانید تنهایی انجام دهید از همسرتان بخواهید به شما کمک کند و مشورت بدهد.

    *لزوما فکر نکنید زن شما می خواهد کنترلتان کند یا در کارهایتان دخالت کند. او فقط می خواهد در فضای حسبی شما باشد. اطلاعاتی به همسرتان بدهید که چندان هم مهم نیستند، هرچه زودتر هم اطلاعات بدهید بهتر است.

    *از همسر خود قدردانی کنید و قدردانی از زن را چاپلوسی به حساب نیاورید.

    *از مشکلات و احساساتتان با همسر خود صحبت کنید نگذارید که همسرتان حدس بزند مشکل چیست زیرا اکثر زن ها در این گونه موارد اشتباه می کنند.

    *زود به سراغ حل مسئله نروید، بیشتر همدلی کنید فرض کنید که زنی معلم است و در مدرسه، از دست دانش آموزان خسته شده؛ وقتی این خانم به همسر خود این موضوع را می گوید، به دنبال حل مسئله نیست فقط کمی همدردی می خواهد. بنابراین وقتی همسرش به او می گوید که چندبار به تو گفتم، سر کار نرو!، این آقا نه تنها با راهکاری که ارائه داده، مشکل همسر خود را حل نکرده بلکه درد درک نشدن از طرف همسر را به مشکلات او افزوده است.

    *اگر می توانید کمی شخصی تر هم صحبت کنید.




    منبع: مجله همشهری جوان

  6. 4 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1264
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    چطور آزار ظاهری سلامت روانی افراد را به خطر می‌اندازد

    در دنیایی که بر زیبایی ظاهری تکیه دارد، جای تعجب نیست که زنان بسیاری تحت آزارهای مربوط به مسائل ظاهری قرار گیرند.

    آزار ظاهری فقط یک اتفاق ساده نیست، می‌تواند به طرق مختلف بر سلامت فکری و روانی قربانی‌ها اثر بگذارد. متخصصین سلامت روان، آزار ظاهری و سلامت روانی را با هم مرتبط می‌دانند.

    کارن کونیگ مددکار اجتماعی می گوید که آزار ظاهری تاثیر منفی شدیدی بر سلامت روان آنهایی که از اعتمادبه‌نفس خوبی برخوردار نیستند و حتی آنهایی که اعتمادبه‌نفس خوبی دارند، می‌گذارد.

    بااینحال آنهایی که از اعتمادبه‌نفس خوبی برخوردارند، یاد می‌گیرند که نظرات منفی درمورد ظاهر خود را نادیده بگیرند.

    برای قربانیان آزار ظاهری، نشانه‌های سلامت روان از افسردگی تا آسیب رساندن به خود در تغییر است. همچنین قربانیان ممکن است اضطراب و فکر خودکشی را نیز تحربه کنند. ممکن است شروع به رژیم گرفتن، ورزش کردن، استفاده از داروهای چربی‌سوز کنند یا حتی دست به عمل‌های جراحی و آرایشی بزنند.

    دکتر کونیگ اضافه می‌کند که اینکه قربانیان مسائل و مشکلات روانی تجربه می‌کنند، تقصیر آنها نیست. مشکل فردی آزاررسان است.

    او پیشنهاداتی دارد که چطور قربانیان می‌توانند موقعیت را تغییر داده و درنتیجه آن وضعیت فکری و روانی خود را بهبود بخشند.

    او می‌گوید، «اولین کاری که باید انجام دهید این است که اجازه شروع نظرات منفی را به دیگران ندهید و بدانید که هرچه که از دهان دیگران بیرون می‌آید به خودشان تعلق دارد، حتی اگر اسم شما به آن چسبیده باشد.

    «گاهی اوقات مناسب است که هیچ نگویید و فرد آزار رسان را نادیده بگیرید و گاهی هم خیلی مهم است که جلوی آن بایستید. هر موقعیتی راهکار خاص خود را می‌طلبد و نمی‌توان یک توصیه برای همه موقعیت‌ها ارائه داد.

    لازم است که فرد قربانی به دوستان، خانواده، مسئولین مدرسه و سایرین درمورد این اتفاق اطلاع دهد و برای تصمیم‌گیری در نحوه برخورد با آنها مشورت کند. هدف این است که احساس قدرت کنند و این احساس قدرت می‌تواند به شکل‌های مختلف باشد.»

    نانسی ایروین، متخصص روان‌درمانی از لوس‌آنجلس می‌گوید که فکر می‌کند آزار ظاهری بیشتر از طرف کسانی انجام می‌شود که از هم انتقاد می‌کنند و نمی‌توان آن را جزء موارد آزار دانست.

    او می‌گوید که برخی نسبت به نظراتی که درمورد ظاهرشان گفته می‌شود حساس‌تر هستند، و کسانیکه درمورد ظاهر دیگران نظر می‌دهند، می‌خواهند احساس بهتری نسبت به خودشان پیدا کنند.

    او می‌گوید کسانیکه آزار ظاهری را تجربه می‌کنند ممکن است دچار عصبانیت، بی‌خوابی، پایین آمدن نمرات مدرسه و سردی رفتار شوند و احتمال اینکه با افراد ناشایست رفت‌وآمد کنند و به افرادی بی‌قید و بند تبدیل شوند بیشتر است.

    یک راه برای غلبه بر نظرات منفی دیگران درمورد ظاهر خود این است که سعی کنید اعتمادبه‌نفستان را با فعالیت‌ها و سرگرمی‌های مختلف بالا ببرید.

    دکتر ایروین می‌گوید، «البته، مقابله و روبه‌رو شدن با فرد آزاررسان بهترین راهکار است؛ این قاطعانه به او بگویید که آدم‌های قوی نیازی به تحقیر دیگران ندارند و کسانیکه از دیگران انتقاد بی اساس می‌کنند، دچار انتقاد درونی هستند.»

    رامانی دورواسولا، روانشناس بالینی در این مورد اعتقاد دارد که آزار ظاهری را می‌توان یکی از متداول‌ترین انواع آزار دانست زیرا ظاهر انسان‌ها اولین چیزی است که دیده می‌شود.

    بااینحال بیشتر افراد نه می‌توانند ظاهرشان را تغییر دهند و نه دیگر جنبه‌های زندگی‌شان را و این می‌تواند منجر به احساس ناامیدی و دلسردی شود. قربانیان ممکن است انزوای اجتماعی را نیز تجربه کنند.

    او پیشنهاد می‌کند که قربانیان برحسب موقعیت موجود با منابع انسانی یا دفاتر مشاوره تماس بگیرند و باوجود نظر توهین‌آمیز فرد آزار رسان، با خودشان صادق باشند.

    دورواسولا می‌گوید، «همه بی‌فکری‌های کسی که بی‌رحمانه چنین قضاوتی داشته است را در نظر بگیرید، احساس ناامنی و مسئولیت‌پذیری را نیز کنار دیگر بگذارید.»

    لادن اوبان کولاچیکو، متخصص روان‌درمانی اضافه می‌کند که قربانیان آزار ظاهری ممکن است به موادمخدر و الکل نیز برای کنار آمدن با موقعیت منفی خود روی بیاورند.

    او توصیه می‌کند موقعیت را بازسازی کرده و خود را به جای قربانی، فردی کنترل‌شده ببینید. تمرین سبک‌زندگی سالم و تسلیم نشدن دربرابر بیش از اندازه رژیم گرفتن و ورزش کردن یا پرخوری احساسی و سایر رفتارهای افراطی نیز ضرورت دارد.

  8. #1265
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    مدیریت استرس

    استرس مداوم سلامت شما را به خطر می‌اندازد

    واکنش بدن شما به استرس به منظور محافظت از شما ایجاد می‌شود. اما زمانیکه این واکنش مدام فعال باشد، ممکن است خطراتی سلامتیتان را تهدید کند. برای کنترل استرس خود از راهکارهای زیر استفاده کنید.

    بدن شما از طریق راه‌هایی که هدف آن محافظت از شما در برابر تهدیدهای درندگان و سایر مهاجمین است، به استرس واکنش می‌دهد. در دنیای امروز چنین تهدیدهای بسیار کم پیش می‌آید اما این به آن معنا نیست که زندگی خالی از استرس است.

    برعکس، مطمئناً شما هر روز با خواسته‌های متفاوتی روبه‌رو می‌شوید مثل حجم زیاد کار، مراقبت از خانواده و حتی شلوغی و ترافیک خیابان‌ها. بدن شما به این مشکلات خُرد و ناچیز به شکل تهدید نگاه می‌کند. درنتیجه، ممکن است احساس کنید که بطور مداوم تحت عذاب هستید. اما شما قدرت مقابله دارید. نباید اجازه بدهید استرس کنترل زندگی شما را به دست گیرد.

    درک واکنش طبیعی استرس


    اگر ذهن و جسمتان به خاطر استرس زیاد زندگی مدام درگیر باشد، ممکن است سلامتیتان با مشکلات جدی روبه‌رو شود. دلیل آن این است که واکنش "جنگ-یا- گریز"—سیستم هشدار طبیعی بدن—همیشه روشن و هوشیار می‌ماند.

    وقتی با تهدیدهای موردنظر مواجه می‌شوید—مثلاً وقتی مشغول پیاده‌روی صبحگاهیتان هستید، یک سگ بزرگ جلوی شما پارس می‌‌کند—هیپوتالاموس شما که بخشی کوچک در پایین مغزتان است، یک سیستم هشدار در بدنتان راه‌اندازی می‌کند. این سیستم از طریق ترکیبی از اعصاب و سیگنال‌های هورمونی، غدد آدرنال شما را که بالای کلیه‌هایتان قرار گرفته است تحریک می‌کند تا هورمون‌هایی مثل آدرنالین و کورتیزول را ترشح کنند.

    آدرنالین ضربان قلب، فشارخون و ذخیره انرژی شما را بالا می‌برد. کورتیزول که هورمون اصلی استرس است، قند خون (گلوکز) را بالا برده، مصرف گلوکز توسط مغز را افزایش داده و دسترسی موادی که بافت‌ها را ترمیم می‌کنند را بالا می‌برد.

    کورتیزول همچنین عملکردهایی که در موقعیت "جنگ-یا- گریز" غیرضروری یا حیاتی هستند را تحت کنترل درمی‌آورد. واکنش‌های سیستم ایمنی بدن را تغییر داده و دستگاه گوارش، دستگاه تناسلی و فرایندهای رشد را سرکوب می‌کند. این سیستم هشدار پیچیده طبیعی همچنین با قسمت‌هایی از مغزتان که روحیه و خلق‌وخو، انگیزه و ترس شما را کنترل می‌کند، در ارتباط است.

    وقتی واکنش طبیعی استرس بیش از حد فعال می‌شود


    سیستم واکنش استرس بدن معمولاً خودتنظیم است. سطح هورمون‌ها را بالا برده و بدنتان را قادر می‌سازد تا بعد از رد شدن یک تهدید، به حالت نرمال برگردد. وقتی سطح آدرنالین و کورتیزول پایین می‌آید، ضربان‌قلب و فشارخونتان به سطح اولیه و سایر سیستم‌های بدن نیز به فعالیت‌های عادی خود برمی‌گردند.

    اما وقتی محرک‌ها استرس زندگی شما همیشه برقرار باشند و باعث شوند که همیشه احساس استرس داشته و عصبی باشید، این واکنش "جنگ-یا- گریز" همیشه هوشیار خواهد بود. هرچه کنترل کمتری روی اتفاقاتی که محرک استرس هستند و عدم قطعیتی که ایجاد می‌کنند داشته باشید، احتمال اینکه احساس استرس کنید بیشتر خواهد بود. حتی خواسته‌های معمولی روزمره زندگی نیز می‌تواند با واکنش استرس بدن شما مرتبط باشد.

    فعالیت طولانی مدت سیستم واکنش استرس بدن—و قرار گرفتن طولانی مدت در معرض کورتیزول و سایر هورمون‌های استرس—می‌تواند تمامی فرایندهای بدن شما را دچار مشکل کند. این شما را در خطر مشکلات متعدد سلامتی مثل موارد زیر قرار می‌دهد:

    • بیماری‌های قلبی
    • مشکلات خواب
    • مشکلات گوارشی
    • افسردگی
    • چاقی
    • اختلالات حافظه
    • بدتر شدن مشکلات پوستی مثل اگزما

    به همین دلیل خیلی مهم است که با راهکارهایی سالم برای کنار آمدن با محرک‌های استرس در زندگی خود آشنا شوید.

    چرا اینطور به محرک‌های استرس واکنش می‌دهید

    واکنش شما به یک اتفاق استرس‌زا با دیگران فرق دارد. اینکه شما چطور به محرک‌های استرس واکنش می‌دهید به عوامل زیر بستگی دارد:

    • ژنتیک. ژن‌هایی که واکنش استرس شما را کنترل می‌کند، اکثر افراد را در حالت تعادل نگه می‌دارد و فقط گاهی بدن را برای "جنگ-یا- گریز" آماده می‌کند. واکنش‌های بیش از حد و کمتر از حد استرس می‌تواند از تفاوت‌های ناچیز در این ژن‌ها ناشی شود.

    • تجارب زندگی. گاهی‌اوقات واکنش‌های خیلی قوی به استرس را می‌تواند به عوامل محیطی نسبت داد. افرادیکه در کودکی در معرض اتفاقات شدیداً استرس‌زا بوده‌اند، معمولاً در بزرگسالی نسبت به استرس آسیب‌پذیرتر هستند.

    ممکن است دوستانی داشته باشید که به نظر می‌رسد نسبت به هر مسئله‌ای آسیب‌پذیر هستند و استرس می‌گیرند و خیلی‌ها را هم می‌شناسید که کمتر پیش می‌آید در زندگی استرس بگیرند. اکثر واکنش‌ها به محرک‌های استرس در زندگی بین این دو حد قرار می‌گیرند.

    یاد بگیرید به طریقی سالم به محرک‌های استرس واکنش دهید

    اتفاقات استرس‌زا واقعیت زندگی هستند و ممکن است نتوانید وضعیت کنونیتان را تغییر دهید. اما می‌توانید برای کنترل تاثیر این اتفاقات بر خودتان راهکارهایی را پیش گیرید. می‌توانید یاد بگیرید تشخیص دهید چه چیزهایی به شما استرس می‌دهند، اینکه چطور با بعضی موقعیت‌های استرس‌آور کنار بیایید و چطور در مواجهه با این موقعیت‌ها هم از نظر جسمی و هم احساسی از خودتان محافظت کنید.

    در زیر به برخی راهکارهای مدیریت استرس اشاره می‌کنیم:

    • داشتن یک رژیم‌غذایی سالم و ورزش منظم و خواب کافی
    • استفاده از روش‌های تمدد اعصاب
    • داشتن دوستی‌های سالم
    • داشتن حس شوخ‌طبعی
    • استفاده از مشاوره‌های تخصصی در صورت لزوم

    با کنترل و مدیریت استرس به آرامش ذهن دست خواهید یافت و زندگی سالم‌تر و طولانی‌تر خواهید داشت.

  9. #1266
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    12 علت تعجب‌ آور افسردگی

    افسردگی محرک‌های معروف زیادی دارد: ضربه‌روحی، مشکلات مالی، سوگ از دست دادن عزیزان و بیماری نمونه‌هایی از این عوامل هستند. اما اگر افسرده هستید و هیچکدام از اینها درمورد شما صدق نمی‌کند، تعیین یک دلیل خاص برای افسردگیتان کمی دشوار است. درواقع، ممکن است افسردگی شما یک دلیل خاص و مشخص نداشته باشد. در زیر به برخی از علت‌های تعجب‌آور افسردگی اشاره می‌کنیم.

    1. هوای تابستان: اختلال عاطفی فصلی بیشتر با افسردگی زمستانی شناخته شده است که افراد زیادی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. اما برای تعدادی از این افراد، این نوع افسردگی در تابستان اتفاق می‌افتد. افسردگی هوای گرم زماین اتفاق می‌افتد که بدن یک تاخیر برای وفق یافتن با فصل جدید را تجربه می‌کند. این می‌تواند به‌خاطر عدم توازن در شیمی مغز و هورمون ملاتونین باشد.

    2. مصرف دخانیات: خیلی وقت است که کشیدن سیگار و سایر دخانیات یکی از عوامل افسردکی معرفی شده است اما داستان این هم مثل داستان اول مرغ بوده یا تخم‌مرغ است: افرادیکه در معرض افسردگی قرار دارند بیشتر به کشیدن سیگار روی می‌آورند. اما گفته می‌شود که نیکوتین بر فعالیت انتقال‌دهنده‌های عصبی در مغز اثر می‌گذارد و موجب بالا بردن سطح دوپامین و سروتونین (که مکانیزم عمل داروهای ضدافسردگی نیز هست) می‌شود. این می‌تواند ذات اعتیادآور دارو و تغییرات خلق‌وخو که با آن همراه است و همچنین اینکه چرا افسردگی با ترک سیگار همراه است را توضیح می‌دهد. خودداری از کشیدن سیگار و ترک آن می‌تواند به متوازن کردن موادشیمیایی مغز شما کمک کند.

    3. بیماری تیروئید: وقتی غده تیروئید نتواند هورمون تیروئید کافی تولید کند، به آن کم‌کاری تیروئید گفته می‌شود و افسردگی یکی از علائم آن است. این هورمون چندکاره است اما یکی از مهمترین وظایف آن عمل کردن بعنوان یک انتقال‌دهنده عصبی و تنظیم سطح سروتونین در بدن است. اگر علائم جدیدی از افسردگی را در خود مشاهده می‌کنید—مخصوصاً اگر همراه با حساسیت به سرما، یبوست و خستگی باشد—بد نیست که یک آزمایش تیروئید انجام دهید. کم‌کاری تیروئید با دارو قابل درمان است.

    4. عادات بد خواب: جای تعجب نیست که کمبود خواب می‌تواند منجر به آسیب‌پذیری شود اما می‌تواند احتمال بروز افسردگی را نیز افزایش دهد. در یک تحقیق که در سال 2007 انجام گرفت مشخص شد که وقتی به شرکت‌کننده‌های سالم کمبود خواب اعمال شد، بعد از مشاهده تصاویر ناراحت‌کننده، فعالیت مغزی بیشتری داشتند تا آن دسته از شرکت‌کنندگان که خواب کافی داشتند. و این درست شبیه به واکنشی است که افراد افسرده دارند. اگر به اندازه کافی نخوابید، وقت کافی برای شارژ کردن دوباره سلول‌های مغزی نداشته و مغز خوب کار نخواهد کرد و یکی از عوامل مختلفی که می‌تواند موجب افسردگی شود همین است.

    5. فعالیت بیش از حد در فیسبوک: وقت زیادی را در چت‌روم‌ها و وبسایت‌های اجتماعی می‌گذرانید؟ تحقیقات زیادی نشان می‌دهند که این می‌تواند با افسردگی مرتبط باشد، مخصوصاً در نوجوانان. معتادان به اینترنت با ارتباطات انسانی واقعی در کشمکش هستند و معمولاً همراهی ندارند و دیدگاهشان به دنیا تا حدی غیرواقعی است. برخی متخصصین حتی آن را "افسردگی فیسبوکی" می‌نامند. در یک تحقیق که در سال 2010 انجام گرفت، محققان دریافتند که حدود 2/1% از افراد بین 16 تا 51 سال زمان بی‌اندازه‌ای را در اینترنت سپری می‌کنند و این افراد بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی متوسط تا شدید هستند. اما محققان این نکته را نیز خاطرنشان کردند که مشخص نیست که استفاده زیاد از اینترنت موجب افسردگی می‌شود یا نه یا اینکه افراد افسرده تمایل بیشتری برای گذراندن وقت خود در اینترنت دارند یا نه.

    6. اتمام برنامه تلویزیونی یا فیلم: وقتی چیز مهمی تمام می‌شود، مثل یک برنامه تلویزیونی، فیلم یا یک بازسازی بزرگ در خانه، می‌تواند در برخی افراد افسردگی را تحریک کند. در سال 2009 برخی طرفداران آواتار احساس افسردگی و حتی میل به خودکشی را گزارش کردند زیرا دنیای ساختگی فیلم واقعی نبوده است. واکنش مشابهی به سری‌های آخر فیلم هری‌پاتر گزارش شده است.

    7. محل زندگی: بحث بر سر اینکه زندگی شهری بهتر است یا روستایی بحثی بی‌پایان است اما تحقیقات نشان می‌دهد که افرادیکه در شهر زندگی می‌کنند تا 39% بیشتر در معرض اختلالات روحی هستند تا آنها که در نواحی روستایی زندگی می‌کنند. تحقیقی که در سال 2011 انجام گرفت، برای این مسئله توضیح ارائه می‌دهد: شهرنشینان در بخشی از مغز که استرس را تنظیم و تعدیل می‌کند فعالیت بیشتری دارند. و مقدار بیشتر استرس می‌تواند موجب اختلالات روانی شود. میزان افسردگی در کشورها و شهرهای مختلف نیز متفاوت است. افسردگی برخی کشورها شایع‌تر می‌باشد.

    8. داشتن گزینه‌های انتخابی زیاد: داشتن گزینه‌های زیاد برای انتخاب کار را سخت می‌کند. البته این برای آندسته از افراد که در خرید معمولاً اولین چیزی که نظرشان را جلب می‌کند می‌خرند مشکل به شمار نمی‌رود. اما افرادی هستند که در صورت زیاد بودن گزینه‌های انتخاب، وقت بسیار زیادی را صرف بررسی چندباره هر گزینه می‌کنند تا بهترین را انتخاب کرده باشند. تحقیقات نشان می‌دهد که این سبک برخورد موجب ایدآل‌گرایی و افسردگی می‌شود.

    9. نخوردن ماهی: مصرف کم اسیدهای چرب امگا3 که در ماهی سالمون و روغن‌های گیاهی یافت می‌شود می‌تواند موجب بالا رفتن احتمال ابتلا به افسردگی شود. در یک تحقیق که در سال 2004 انجام گرفت رابطه‌ای بین مصرف کم ماهی افسردگی در خانم‌ها مشخص شد اما در آقایان این مسئله دیده نشد. این اسیدهای چرب انتقال‌دهنده‌های عصبی مثل سروتونین را تنظیم می‌کنند که می‌تواند علت ماجرا باشد. مکمل‌های روغن ماهی هم می‌تواند کمک کند؛ حداقل یک تحقیق تایید کرده است که این مکمل‌ها به کاهش افسردگی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی کمک کرده است.

    10. روابط خواهربرادری ضعیف: بااینکه داشتن رابطه بد با هرکسی می‌تواند موجب افسردگی شود اما در یک تحقیق امریکای که در سال 2007 انجام شد، مشخص گردید که مردهایی که قبل از سن 20 سالگی با خواهربرادرهای خود کنار نمی‌آمدند، در سالهای بعد و بزرگسالی بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی قرار داشته‌اند. بااینکه مشخص نیست چه چیزی در رابطه خواهربرادری اینقدر مهم است، اما محققان حدس می‌زنند که این روابط می‌تواند با توانایی برقراری ارتباط افراد با هم‌سالان خود مرتبط باشد. صرفنظر از دلیل آن اما کشمکش زیاد بین خواهر و برادرها می‌تواند فرد را تا قبل از سن 50 سالکی در معرض ابتلا به افسردگی قرار دهد.

    11. قرص‌های ضدبارداری: این مورد هم مانند هر داروی دیگری عوارض‌جانبی دارد. روش‌های جلوگیری خوراکی حاوی نوع سنتزی از پروزسترون هستند که تحقیقات مشخص کرده است می‌تواند موجب افسردگی در خانم‌ها شود. دلیل آن هنوز مشخص نیست و این مشکل برای همه اتفاق نمی‌افتد اما اگر خانم‌ها سابقه افسردگی دارند یا در معرض ابتلا به آن قرار دارند، با استفاده از این دارو احتمال بیشتری برای افسرده شدن آنها وجود دارد. بعضی از خانم‌ها قادر به استفاده از این داروها نیستند و پزشکان تلاش می‌کنند یک روش جلوگیری دیگر برای آنها پیدا کنند.

    12. داروها: افسردگی می‌تواند ازجمله عوارض‌جانبی بسیاری از داروها باشد. به عنوان مثال، آکوتان و نوع ژنتیکی آن (ایزوترتینیون) برای از بین بردن جوش‌های پوستی تجویز می‌شود اما افسردگی و فکر خودکشی ازجمله خطراتی است که افراد را با مصرف این دارو تهدید می‌کند. افسردگی یک عارضه‌جانبی ممکن داروهای اضطراب و خواب‌آور مثل والیوم و زاناکس، لوپرسور، که برای درمان فشارخون بالا تجویز می‌شود، می‌باشد؛ داروهای پایین آورنده کلسترول مثل لیپیتور و پریمارین برای سندرم‌های پیش از یائسگی نیز از این جمله هستند. هر زمان که دارو جدیدی برایتان تجویز می‌شود حتماً قسمت عوارض‌جانبی آن را مطالعه کنید و حتماً از پزشکتان سوال کنید که در خطر ابتلا به آن قرار نداشته باشید.

  10. #1267
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    خانمها: اعتماد بنفس و موفقیت

    برای خانم‌ها، توانایی همیشه منجر به اعتمادبه‌نفس نمی‌شود. دلیلش این است:

    زنان موفق می‌دانند که در هر کار مردانه‌ای، گاهی خود را در شرایطی نامساعد می‌بینند. ممکن است دست‌کم گرفته شویم، مورد استفاده کمتر قرار گیریم یا حتی حقوق کمتر دریافت کنیم. تحقیقات نشان می‌دهد زنان باید در سطوحی به طور غیرعادی بالا کار کنند تا درمقایسه با همکاران مرد خود توانا به نظر برسند.

    اما به تجربه من، زنان باهوش و بااستعداد ندرتاً می‌فهمند که یکی از سخت‌ترین موانعی که باید بر آن غلبه کنند تا موفق شوند، در درونشان است. ما درمورد توانایی‌های خودمان نه تنها خشن‌تر قضاوت می‌کنیم، بلکه کاملاً متفاوت از مردان این کار را انجام می دهیم. درک اینکه چرا این کار را می‌کنیم، اولین قدم برای اصلاح اشتباهات است. و برای این منظور باید به موقع اقدام کنیم.

    این احتمال وجود دارد که اگر امروز در کارتان موفق هستید، مطمئناً زن باهوش و بااستعدادی بوده‌اید. کارول وِک (Carol Dweck)، روانشناس، در دهه هشتاد میلادی یکسری تحقیقات انجام داده و بررسی کرد که دختران و پسران باهوش کلاس‌ پنجمی چطور بر درس‌های سخت، جدید و گیج‌کننده کنار می‌آیند.

    او نتیجه گرفت که وقتی مسئله‌ای خارجی و پیچیده برای یاد گرفتن به دختران باهوش داده می‌شد، آنها خیلی زود دست کشیده و رهایش می‌کنند—و هرچه IQ دختر بالاتر باشد، احتمال کنار گذاشتن آن درس بیشتر می‌شود. درواقع، باهوش‌ترین دختران، بدترین واکنش‌ها را نشان دادند. از طرف دیگر، پسران باهوش به آن درس مشکل بعنوان یک چالش نگاه می‌کردند و آن را انرژی‌دهنده می‌دیدند. احتمال دوبرابر کردن تلاششان به جای دست کشیدن از آن مسئله، در آنها بیشتر بود.

    اما چرا این اتفاق می‌افتد؟ چه چیز دختران باهوش را آسیب‌پذیرتر می‌کند و باعث می‌شود اعتمادبه‌نفس کمتری داشته باشند، درحالیکه باید بیشترین اعتمادبه‌نفس را در بین همسالانشان داشته باشند؟ در سطح کلاس پنجم ابتدایی، دخترها معمولاً در همه درس‌ها، ازجمله ریاضی و علوم، از پسرها بهتر عمل می‌کنند. بنابراین هیچ تفاوتی نه بین توانایی این دخترها و پسرها وجود داشت، نه سابقه موفقیت قبلی‌شان. تنها تفاوت در نحوه برداشت آنها از سختی درس بود—اینکه وقتی یادگیری درسی سخت بود برای آنها چه معنا و مفهومی داشت. دختران باهوش بیشتر و سریعتر توانایی‌های خود را زیر سوال می‌برند، اعتمادبه‌نفسشان را از دست می‌دهند و درنتیجه کارایی کمتری دارند.

    محققان دلیل این تفاوت را کشف کرده‌اند: اکثر‌اوقات دختران باهوش عقیده دارند که توانایی‌هایشان ذاتی و غیرقابل‌تغییر است درحالیکه پسران باهوش باور دارند که می‌توانند با تلاش و تمرین، توانایی‌های خود را رشد دهند.

    اما چطور دخترها و پسرها چنین دیدگاه‌های متفاوتی پیدا می‌کنند؟ به احتمال زیاد به نوع فیدبک و حمایتی که از سمت والدین و معلم ها در کودکی دریافت می‌کنیم بستگی دارد. دخترهایی که کنترل‌نفس را از سنین کمتر شروع می‌کنند، دستورالعمل‌ها را بهتر دنبال می‌کنند و بخاطر "خوبی" خود مورد تشویق و تحسین قرار می‌گیرند. وقتی در مدرسه درسمان خوب است، به ما می‌گویند که خیلی "باهوش" و "بااستعداد" هستیم و یا "دانش‌آموز بسیار خوبی" هستیم. این نوع تحسین و تمجید به این معنی است که خصوصیاتی مثل باهوش بودن، بااستعداد بودن و خوب بودن، ویژگی‌هایی است که یا دارید و یا ندارید.

    از طرف دیگر اینکه از پسرها بخواهید آرام بنشینند و توجه کنند و گوش دهند برای هر پدر و مادر یا معلمی واقعاً سخت است. درنتیجه، به پسرها فیدبک بسیار بیشتری داده می‌شود که تاییدکننده تلاش است (مثلاً "اگر بتوانی به این درس توجه کنی، آن را یاد می‌گیری"، "اگر فقط کمی بیشتر تلاش کنید، درست می‌شود"). نتیجه: وقتی یاد گرفتن یک چیر جدید واقعاً سخت باشد، دخترها آن را بعنوان نشانه‌ اینکه "خوب" یا "باهوش" نیستند می‌بینند و پسرها آن را نشانه توجه و دقت کردن و بیشتر تلاش کردن.

    ما این عقاید و باورها را معمولاً بطور ناخودآگاه تا آخر عمر همراه خود می‌بریم. و ازآنجاکه دخترهای باهوش توانایی‌های خود را ذاتی و غیرقابل‌تغییر می‌بینند، به زنانی تبدیل می‌شوند که خیلی به خود سخت می‌گیرند—زنانی که به طور نابالغانه نتیجه می‌گیرند که توانایی لازم برای موفق شدن در یک حیطه خاص را ندارند و خیلی زود ناامید و دلسرد می‌شوند و از تلاش دست می‌کشند.

    حتی اگر هر عیب خارجی در پیشرفت یک زن به بالاترین سطح یک شرکت یا سازمان برداشته شود—هر نابرابری فرصت، هر کلیشه مردسالارانه، همه چالش‌هایی که در توازن بین کار و خانواده با آن روبه‌رو می‌شوند –باز هم باید با این واقعیت کنار بیاید که بخاطر باورهای غلط خود درمور توانایی‌هایش، می‌تواند بدترین دشمن خود باشد.

    خودتان چند بار از مقابله با چالش‌ها دوری کرده‌اید و فقط به اهدافی چسبیده‌اید که می‌دانید دست یافتن به آنها آسان است؟ آیا چیزهایی هست که خیلی وقت پیش درمورد آن تصمیم گرفته باشید که هیچوقت نتوانستید در آن موفق باشید؟ مهارت‌هایی که باور داشتید هیچوقت به دست نمی‌آورید؟ اگر این لیست برای شما بلندبالا است، احتمالاً یکی از دخترهای باهوش بوده‌اید که البته اگر توانایی‌هایتان ذاتی و غیرقابل‌تغییر باشند، هیچ اشکالی ندارد. فقط اینطور نیست.

    توانایی شما هر چه که باشد—چه هوش شما باشد، چه خلاقیتتان، کنترل‌نفستان، جذابیتتتان یا ورزشکار بودنتان—تحقیقات نشان می‌دهند که کاملاً قابل تغییر هستند. وقتی می‌خواهید در هر مهارتی استاد شوید، تجربه، تلاش و پشتکار شماست که حرف اول را می‌زند. پس اگر دختری باهوش بوده‌اید، وقتش رسیده است که باور اشتباه خود درمورد توانایی‌ها را دور بیندازید و با این واقعیت روبه‌رو شوید که همیشه می‌توانید پیشرفت کنید و اعتمادبه‌نفس لازم برای غلبه بر هر چالشی را به دست آورید.

  11. #1268
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    فواید لبخند زدن در محل‌ کار

    اینکه محل‌کارتان را مثل یک میدان جنگ تصور کنید، خیلی آسان است--محلی که فقط افراد خیلی قوی در آن دوام می‌آورند.

    اما اگر همه چیز برعکس باشد چه؟ اگر به جای اینکه افراد با رفتارهای سخت و بیرحم، افراد مهربان و موفق‌ترین‌ها درمیان ما باشند، چه؟

    شخصیت خندان بودن خرج دارد!

    همه ما در زندگی کلمات پنج حرفی زیادی شنیده‌ایم اما مطمئناَ هیچکدام به قدرت لبخند نبوده‌اند.

    خیلی‌ها نمی دانند که رونق در کار و تجارتشان ممکن است ناشی از رفتارها و اعمال مثبت آنها باشد.

    واقعیت این است که هیچکس دوست ندارد در محیطی خصمانه کار کند. وقتی آدمها از محل‌کارشان لذت ببرند و احساس کنند که بخاطر تلاش‌هایشان به آنها اعتماد شده و از آنها قدردانی می‌شود، در کارشان تلاش بیشتری کرده و بازده بهتری نیز خواهند داشت. مطمئناَ این نتیجه بهتری در بر داشته و روابط با دیگران، از همکاران گرفته تا مشتریان بهتر خواهد بود.

    پاول اشپیگل‌من اعتقاد دارد که: «کار و تجارت فقط ایجاد رابطه است».

    مغز ما طوری برنامه‌ریزی شده است که به مهربانی و اعتماد واکنش می‌دهد و این مسئله توضیح‌دهنده روابط ما در محل‌کار است. وقتی کسی با ما با مهربانی و احترام برخورد می‌کند، مغز ما اکسی‌توسین و دوپامین بیشتری تولید می‌کند که باعث می‌شود آرامش فکر داشته و با بقیه همکاری بهتری داشته باشیم.

    اما وقتی احساس تهدید کنیم یا با ما غیرمحترمانه رفتار شود، خلاف آن اتفاق می‌افتد و هیچ تمایلی برای کار گروهی نخواهیم داشت و بازده کارمان نیز ضعیف خواهد بود.

    تاثیرات منفی مثل میکروب هستند، وقتی حرف زشت و زننده‌ای می‌شنوید، برگشتن به روند کاری سابقتان سخت خواهد شد. برای فراموش کردن یک توهین به پنج تحسین نیاز است. همچنین نمی‌توانید تظاهر به مهربانی کنید چون همه ما آدمها خیلی راحت مهربانی تظاهری را از مهربانی واقعی تشخیص می‌دهیم.

    لبخند زدن در محیط کار نقش بسیار مهمی در ایجاد ارتباط مؤثر بین کارمندان و مشتریان دارد. کسی که همواره در برابر مشتری لبخند می زند میتواند حس اعتماد و رضایت را در وی القا کند. مطمئناً چهره اخم آلود، منفی گرایی و احساس ناامنی را برای مخاطبین به دنبال خواهد داشت.

    ۵ راه برای مهربانی کردن

    همه آدمها می‌توانند از تاثیرات خوب مهربانی در محل‌کار خود بهره ببرند. در زیر به ۵ راه برای ایجاد محیطی بهتر در محل‌کار اشاره می‌کنیم:

    ۱. اعتبارتان را تقسیم کنید. اگر برایتان مهم نباشد که پاداش به چه کسی می‌رسد، کارهای قوی‌العاده‌تری می‌توانید انجام دهید. وقتی اعتبار و دستاوردهایتان را تقسیم می‌کنید، همکاران و مشتریانتان هم احساس خواهند کرد که در موفقیتتان شریک هستند.

    ۲. با هیچکس با تحقیر حرف نزنید. یکی از سریعترین راه‌ها برای تخریب وجهه شغلی این است که با کسی با تحقیر صحبت شود--مخصوصاَ با یک زیردست مثل دستیار یا پیام‌رسان. در محل‌کار هر فرد یک ایده است و هر ایده با پول و سود همراه است. هر بار که با کسی بد و توهین آمیز حرف می‌زنید، یک در سوددهی را به روی خود می‌بندید.

    ۳. روی مثبت‌ها تمرکز کنید. حتی در بدترین موقعیت‌ها هم پیدا کردن یک نکته مثبت برای فکر کردن و تمرکز بر ‌آن خیلی مهم است. ما دیگران را تشویق می‌کنیم که صادق باشند و ‌احساسشان را به زبان بیاورند. اما ممکن است خیلی اوقات با آنها موافق نباشیم. در این موقعیت‌ها میتوانیم به طریقی که مثبت و تشویق‌آمیز باشد به آنها «نه» بگوییم. مثلاَ اگر یکی از باهوش‌ترین کارمندهایتان همیشه دیر کار خود را تحویل می‌دهد، می‌توانید با تحسین ایده‌ها و کارهایش حرفتان را شروع کنید. بعد مشکل تاخیر در تحویل کارهایش را مطرح کنید و با این روش در کنار اخطار دادن به او، نشانش می‌دهید که کارهایش را قبول دارید و تحسین می‌کنید.

    ۴. مودب باشید. مارک تواین گفته است که می‌تواند دو ماه با یک تحسین خوب زندگی کند. تحسین کردن دیگران یا تشکر کردن هیچ هزینه‌ای برایتان ندارد. شما می‌توانید با یک اظهارنظر مثبت و تحسین به‌جا، دستاوردهای شرکت را چند‌برابر کنید.

    ۵. لبخند بزنید.

  12. این کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #1269
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    چطور با ناامیدی مقابله کنید

    زندگی کامل نیست. همیشه طوفان‌ها می‌آیند و می‌روند.

    احساس ناامیدی می‌کنید؟ به بالا نگاه کنید! خدا بزرگ است.

    خداوند از روزهای سختی که برایمان بوجود می آید برای بیرون کشیدن ما از افسردگی و ناامیدی و قوی کردن ما استفاده می‌کند.

    نباید دلسرد شوید. همیشه امید وجود دارد.

    سختی‌ها معمولاً باعث می‌شوند احساس تنهایی کنیم.

    آدمها هر روز با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شوند. در این زمانی که مشکلات اقتصادی زیادی وجود دارد، به ایمانتان تکیه کنید و بدانید که خداوند بزرگتر از آن سختی‌هایی است که برایتان پیش آمده است.

    امید اعتمادی است که همه ما دوست داریم داشته باشیم.

    اولین کاری که بعد از احساس ناامیدی انجام می‌دهید چیست؟
    به زانو می‌افتید و دعا می‌کنید و حکمت خدا را طلب می‌کنید.
    یا به رختخواب می‌افتید و آرزوی مرگ می‌کنید؟


    وقتی ناامیدیم، داشتن امید کار سختی است


    باید به نقطه‌ای در زندگیتان برسید که دیگر نتوانید ادامه دهید. گناهتان، گذشته‌تان، سختی‌ها و مشکلاتی که هر روز با آنها دست و پنجه نرم می‌کنید، ظاهرتان یا وضعیت زندگیتان. وقتی هیچوقت به آن نقطه نرسید که تغییرات مثبت در زندگیتان به یک انتخاب تبدیل شود، زندگیتان پوچ و بیهوده خواهد بود.

    به یک بطری کوکاکولا نگاه کنید. نیمی از آن را بنوشید و بعد بگذارید زمین. نگاه کنید مایع درون آن چه می‌کند. تلاشی بیهوده دارد و به ناکجا می‌رود، مگراینکه محتوی بطری را بیرون بریزید. اما سر و صدا کرده و داخل محدوده ظرف می‌جوشد. هیچ هدفی جز مصرف شدن ندارد.

    اگر به قدم زدن در جاده پهناور ناامیدی ادامه دهید، درست مثل محتوی آن بطری خواهید شد. مثل امید یک دیوانه برای فرار از تیمارستان و نداشتن قدرت لازم برای آن. باید اولین قدم به سمت آزادی را برداریم. باید از محیط ناامیدکننده اطرافتان پا را بیرون گذاشته و بقیه را به خدا بسپارید.

    آدمها همیشه دور انتخاب‌ها، افسوس‌های گذشته و سختی‌هایی که برایشان پیش آمده می‌چرخند. روز به روز، محیط به دیوی برای آنها تبدیل می‌شود که ذهنشان را به اسارت می‌کشد. توانایی فرار ندارند. ناامیدند. احساس گم‌گشتگی کرده و تصور می‌کنند هیچکس دوستشان ندارد.

    بعد در اوج سختی‌ها و مشکلات به سمت خدا فریاد می‌کشند که آنها را از این ناامیدی نجات دهد. امید اعتمادی در اعماق وجود ماست که قدرت لازم برای وارد عمل شدن و رسیدن به هدفمان را به ما می‌دهد.

    ایمان یعنی اعتقاد به چیزی که قادر به دیدن آن نیستید. امید یعنی دوست داشته باشیم چیزی که ایمانمان می‌خواهد به ما نشان دهد را ببینیم. این دو در کنار هم هستند و نمی‌توان آنها را از هم جدا کرد.

    من در شرایط سختی در زندگی خود قرار داشتم و دیگر قادر نبودم قدمی به جلو بردارم. قادر به تامین خود و خانواده‌ام نبودم. نه ماشینی داشتم، نه شغلی و نه پولی. از خجالت نمی‌توانستم سرم را بلند کنم. تابحال چنین شرایطی داشته‌اید؟ این یعنی فقر. این یعنی حتی برای کوچکترین نیازهای روزانه‌تان هم سختی بکشید.

    و مسئله ناراحت‌کننده این است که خیلی‌ها حتی شرایطی بدتر از من داشتند. در زندگی به نقطه‌ای می‌رسیم که می‌توانیم تصمیم بگیریم جاده‌ای که پیش روی داریم را ادامه دهیم یا ایستاده و صبر کنیم. و مطمئناً وقتی ناامیدانه نیاز به کمک داریم، صبر کردن برای خدا بسیار سخت است.

    خداوند راهی دارد که به ما نشان می‌دهد تا چه اندازه مهم هستیم. همه ما برای دلیلی به دنیا آمده‌ایم و سختی‌ها و ناامیدی‌هایی که برایمان پیش می‌آید اهمیتی ندارند.

    شما بیهوده و بی‌دلیل برای گذراندن این زندگی کوتاه به دنیا نیامده‌اید.

    منتظر ماندن برای خدا به معنی منفعل بودن نیست. به این معنی نیست که بیکار بایستید، به آسمان خیره شوید و منتظر یک میلیون دلاری باشید که خداوند از آن بالا برایتان می‌فرستد.

    امید یک عمل است. اکر فقط یک جرقه از آن در روحتان وجود داشته باشد، خیلی زود ایمان صدایتان می‌کند که پایتان را بیرون گذاشته و کاری برای ناامیدی‌تان بکنید. خداوند در هر کدام از ما قوه درک و بصیرت قرار داده است. قدرتی درون ما قرار داده که باعث می‌شود بتوانیم دربرابر سختی‌ها بایستیم.

    امیدتان را از دست ندهید. احساس ناامیدی کردن درد بزرگتری است تا قدم بیرون گذاشتن و با کمک ایمان به خدا کاری برای تغییر شرایط انجام دادن. خدا بزرگ است و شما را برای هدفی مهم خلق کرده است. اینطور به آن نگاه کنید، احساس ناامیدی کردن فقط شما را عقب می‌اندازد و در هم می‌شکند. پس بایستید، به بالا نگاه کنید و در دریای ناامیدی غرق نشوید. خدا بزرگ است و بیشتر اوقات او تنها کسی است که می‌توانید در زمان سختی‌ها برای کمک به سراغش بروید.

  14. #1270
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    موفقیت پله‌ پله اتفاق می‌افتد

    وقتی به کسانیکه تحسینشان می‌کنیم نگاه می‌کنیم، موفقیتشان را به شانس، سرنوشت یا عواملی که هیچ ارتباطی با سخت‌کوشی ندارد، ربط می‌دهیم. و این بزرگترین بهانه ما برای نرسیدن به موفقیت است. «من موقعیت خانوادگی یا پارتی او را ندارم. به اندازه او پولدار نیستم. هیچ استعدادی ندارم.» و این بهانه‌ها همینطور ادامه می‌یابند. و چون همه مسئولیت موفقیت را به عوامل خارجی نسبت می‌دهیم، خودمان را از زحمت رسیدن به موفقیت در زندگی راحت کرده‌ایم.

    اگر به دقت نگاه کنید، پشت هر فرد موفق تلاش سخت قرار دارد. یک میلیونر، یک دلار یک دلار به دست آورده است. شما فقط معامله میلیون دلاری یک نفر را می‌بینید اما مشکلات و تلاش بی‌وقفه ۱۰ سال قبل از آن را نمی‌بینید.

    موفقیت یک پله یک پله ایجاد می‌شود. اگر یک پله بالا بروید، موفقیت در پاگرد بعدی منتظر شماست.

    امروز یک تماس اضافی برقرار کنید. اگر نتایج بزرگ شما را می‌ترساند، اگر هدف بزرگ خیلی دور از دسترستان به نظر می‌رسد، سرعت و انرژیتان را قدم به قدم بیشتر کنید. امروز یک تماس اضافی بزنید، یک ایمیل اضافه بفرستید و وقتی که اینکار به طور مداوم در طول یک مدت ادامه پیدا کند، ظرفیت تماس‌هایتان را تا ۶۰ درصد در آخر ماه افزایش داده‌اید. قسمت باورنکردنی قضیه اینجاست: وقتی ورودی کارتان تا ۶۰ درصد افزایش یابد، خروجی یا همان نتیجه کار احتمالاً تا ۱۲۰ درصد ارتقاء می‌یابد.

    روز یک نفر را بسازید. کار شما مطمئناً با آدم‌ها در ارتباط است. موفق شدن در ارتباط با آدم‌ها کمکتان می‌کند فاصله بین آرزوها و اهدافتان را سریعتر پر کنید. وقتی مردم دوستتان داشته باشند، برای آنها ساده‌تر می‌شود که کارتان را هم دوست داشته باشند. دایره تاثیر شما هر چه بزرگتر باشد، فرصت‌های بیشتری برای خودتان ایجاد خواهید کرد. وقتی یک نفر را خوشحال کنید، و این کار را مداوم طی یک دوره ادامه دهید، در آخر ماه، طرفداران زیادی به دست آورده‌اید.

    امروز یک لقمه کمتر غذا بخورید. این یک واقعیت اثبات‌شده است که کسانیکه کمتر می‌خورند، نه تنها بیشتر زندگی می‌کنند بلکه انرژی بیشتری هم خواهند داشت. کم کردن وزن ذهن خیلی‌ها را به خود مشغول کرده است و بعضی آنقدر درگیر پرخوری‌های غیرقابل‌کنترل خود شده‌اند که همه توان خود را برای کم کردن وزنی که بخاطر چیزهایی که نمی‌توانند جلوی خودشان را برای خوردن آن بگیرند، به کار می‌گیرند. و وقتی اینکار به طور مداوم ادامه پیدا کند، آخر ماه نه تنها ظاهر بهتری پیدا کرده و احساس بهتری خواهید داشت، عملکرد کاری‌تان هم بهتر خواهد شد.

    امروز مبلغی پس‌انداز کنید. اگر توازن بانکی‌تان موفقیتتان را تعیین می‌کند، این ساده‌ترین راه موفقیت شما خواهد بود. از همین امروز، هر روز مبلغی پس‌انداز کنید؛ هر میزانی که در توانتان باشد. این کار را هر روز انجام دهید و مداوم پیش روید و وقتی این کار متعهدانه در طول یک دوره زمانی انجام شود، یک میلیونر خواهید شد.

    از امروز یک قدم بیشتر بردارید. امروز کاری بکنید که قبلاً برای انجام آن تردید داشتید. اگر ماه‌هاست که برای زود بیدار شدن مشکل دارید، امروز صبح ۱۵ دقیقه زودتر بیدار شوید. انجام کارهایی که هیچوقت برای انجام آن راحت نبوده‌اید، باعث می‌شود پایتان را فراتر از موانع ذهنی‌تان بگذارید و واقعیت توانایی‌های خود را کشف کنید.

    وقتی این کارها را انجام دهید، به سمت جهش کوانتومی در کارتان پیش خواهید رفت اما تا آن موقع قدم به قدم جلو روید.

  15. 2 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •