تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 14 از 129 اولاول ... 41011121314151617182464114 ... آخرآخر
نمايش نتايج 131 به 140 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #131
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض

    بیا بلاخره با دنیای تکنولوژی پیش بریم یا نه؟
    یعنی برای قبولی در کنکور اینترنت و کامپیوتر و گوشی موبایل و ..... رو باید کنار گذاشت
    به نظر من بهتره ازش استفاده درست بشه نه اینکه عملا همه کارا رو به اونا بسپاریم. مثلا چون تو گوشیمون دیکشنری داریم لازم نیست معنی یه کلمه رو بدونیم( خارج از درس) یا امثال اینا. فقط هم قبولی تو کنکور ملاک نیست... یکی از بچه ها تو امضاش به نکته خوبی اشاره کرده بود کنکور پایان بدبختی هاست یا آغازش؟؟؟

  2. #132
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض چگونه آينده را به زبان آوريم؟

    تصور کنید در دنیایی زندگی میکنید که هلن کِلر بعد از نوزده ماهگی خود را در آن یافت. دنیایی سیاه و خاموش که در نتیجه تب شدید که قدرت و توانایی دیدن و شنیدن او را گرفته بود، به وجود آمده بود. هلن کِلر در نگارش زندگی شخصی خود می نویسد، "بیماری آمد که چشمها و گوشهایم را بست و مرا در بیهوشی یک نوزاد تازه متولد شده فرو برد." وقتی آن سالیوان برای آموزش او آمد، توانایی هلن برای ارتباط برقرار کردن محدود به برخی اشارات و حرکات و صداهای اولیه و ابتدایی بود.
    اما برخلاف آنچه به نظر می رسید كه شرايط محیطي دیکته می کند، هلن کلر زندگی با انتخاب خود طراحی کرد که او را به مدارج و موقعیت هایی رساند که به ندرت کسی توان رسیدن به آن را دارد. آیا تا به حال در شگفت شده اید که چطور کسی که در یک شهر کوچک و بی اهمیت بدون قدرت شنوایی و بینایی به دنیا آمده است، بتواند قلب و فکر کسانی که با او برخورد می کنند را از آنِ خود کند؟
    هلن کلر سرنخ هایی در زندگینامه خود برای ما به جای گذاشته است. او می نویسد، "در این اثناء میل و اشتیاق فراوان برای ابراز احساساتم در من رشد کرد. علائم و اشارات محدودی که از آنها استفاده می کردم به هیچ عنوان برای من کافی نبودند و وقتی نمی توانستم که منظور خود را به دیگران بفهمانم به شدت از لحاظ احساسی طغیان می کردم. احساس می کردم که دست هایی نامرئی من را نگه داشته اند و من تلاش می کردم که خود را نجات دهم. من مبارزه میکردم، نه اینکه این مبارزه تفاوتی ایجاد می کرد، اما روحیه مقاومت در درون من بسیار نیرومند بود. آخر کار اشکم سرازیر می شد و از نظر جسمی خستگی شدیدی به سراغم می آمد. بعد از مدتی نیاز به یک راه ارتباطی بسیار ضروری می نمود."
    معلم مناسب کارساز خواهد بود
    می توانید تصور کنید که آمدن آن سالیوان برای آینده هلن کلر چقدر مؤثر بوده است. آن سالیوان به طرزی عالی نیرویی به هلن منتقل می کند که برای ساختن یک زندگی فوق العاده بعدها از آن استفاده میکند. و این نیرو چه بود؟ این نیرو، نیروی زبان بود—نیروی زبان برای فراهم کردن آنچه میخواهیم. آن سالیوان متوجه شد که برای تبدیل هلن از یک دختربچه سرا پا استرس و مشکل به دختر خانمی کاملاً نیرومند و پرتوان، باید به او آموزش دهد که چطور ارتباط برقرار کند که به هدف دلخواه خود برسد.
    علیرغم این واقعیت که هلن کلر، مثل سایر انسانهای سالم، قادر به یاد گرفتن هرچیز که میخواست بود، اولین قدم برای او این بود که یاد بگیرد چطور به نحوی مؤثر با خود—و با افراد دور و بر خود، ارتباط برقرار کند. او باید یاد می گرفت که چطور از کلمات استفاده کند و فراتر از کلمات، چطور آینده دلخواه خود را پیش روی خود بیاورد. آینده هلن به توانایی او به یادگیری زبان و نحوه ارتباط بستگی داشت. و وقتی توانست این چیزها را یاد بگیرد، تا بالاترین حد ارتباط پیش رفت و به موقعیت هایی بسیار مهم و بانفوذ صعود کرد و تمام این مدت تجربیات شیرین زندگی را مزه مزه کرد و به زندگی دست یافت که همیشه می خواست.
    اما هلن چطور توانست به همچنین زندگی برسد؟ پاسخ این سؤال تاحدودی می تواند میل و اشتیاق فراوان او برای یادگیری باشد. و این اشتیاق مفرط باعث شد پله های ترقی را یک به یک بالا رود و به بالاترین درجه صعود کند.
    اما همه اینها به چه درد شما می خورد؟ به چه درد من می خورد؟ همه چیز...یا هیچ چیز. انتخاب با شماست. ما می توانیم چشمها و گشوهایمان را باز کنیم و از هلن کلر یاد بگیریم یا که یاد نگیریم. او با شرایط و موقعیت های بسیار دشوار روبه روی بوده است اما توانسته بر همه ی آنها فائق آید و راه خود را باز کند. و همه چیز از یادگرفتن زبان و نحوه ی استفاده از آن برای شکل دادن به آینده خود، برای او شروع شد. من و شما هم می توانیم همین کار را انجام دهیم.
    مطمئناً خیلی چیزها در زندگی شما وجود داشته که آنطور که می خواستید نبوده و برایتان دشوار بوده است. شاید در روابطتان با خانواده، دوستان یا سایر کسانی که برایتان اهمیت دارند. شاید این موقعیت های دشوار مربوط به کار، درآمد، رویاها یا روابطتان با خودتان باشد.
    چرا بعضی چیزها برای شما آنطور که میخواهید ساده و لذت بخش نیست؟
    اگر چیزی برای شما سهل و آسان نبوده، نشان از چیزی است که هنوز نمی دانید. نشان از این است که هنوز بلد نیستید که چطور آن کار را به طریقی ساده و خوشایند انجام دهید. چیزی بیشتر از این نیست. مسئله، مسئله یادگیری است. و برخلاف هلن کلر شما از نعمت دیدن و شنیدن چیزهایی که در اطرافتان هست لذت می برید. به همین خاطر می توانید هرچه که بخواهید را سریع و طبیعی یاد بگیرید. خواه باور کنید یا نه، در همه حال از نیروی ذاتی زبان استفاده میکنید. نیرویی که شما را به جهتی خاص می کشاند.
    سؤال این است که می خواهید به کدام جهت بروید؟ درک روابط مداوم شما با دیگران، اینکه چطور امیال و خواسته هایتان را به زبان می آورید، امیدها و آرزوهای شماست که جهت و سرعت حرکت شما را تعیین میکند. سؤالاتی که می پرسید—و پاسخ شما به آن سؤالات—به مغز شما و ذهن ناخودآگاهتان جهت می دهد. اگر از خود بپرسید، "چرا آن کار را انجام دادم؟" یا "چرا در زندگی پیش نمی روم؟" شما را به جهتی می کشد که ناامیدی ها و خستگی های بیشتر انتظارتان را می کشد.
    در عوض ممکن است از خودتان بپرسید، "چطور می توانم یک قدم به هدفم نزدیکتر شوم؟" یا "به چه طریق می توانم راحت تر و خوشایند تر سالم بمانم؟" "چطور میتوانم با کسانی که دوستشان دارم رابطه ای بهتر برقرار کنم؟" "شغل مورد علاقه من چه ویژگی هایی دارد؟" پرسیدن چنین سؤالاتی از خودتان، به شما برای ساختن آینده تان، انرژی و سرعت می دهد. من تصور می کنم که هلن کلر در مراحل اول از خود میپرسیده که چرا کور و کر شده است...و فکر می کنم خیلی زود یاد گرفته که سؤالاتی مهمتر از این را خود بپرسد. احتمالاً این سؤالات چنین چیزهایی بوده است: "چطور می توان روی آنچه که دارم سرمایه گذاری کنم؟" "با چیزهایی که دارم چه کاری میتوانم انجام دهم؟" "چطور می توانم با دیگران همکاری کنم؟" "چطور می توانم به دیگران خدمت کنم و زندگیشان را ارتقاء بخشم؟"
    همه ما انسانها، ظرفیت ذاتی داریم که به بهترین و مقتدرترین حالت ممکن ارتباط برقرار کنیم. آنچه هلن کلر را از دیگران متمایز می کند، فقط میل و اشتیاق او به یادگیری نبوده است، بلکه بصیرت او در تشخیص بهترین معلم یعنی آن سالیوان بود. ذکاوتی که هلن برای انتخاب این معلم به خرج داد قابل ملاحظه است. مدت زمانی قبل از اینکه هلن آمادگی آموزش دادن به جهان را پیدا کند، آمادگی یاد گرفتن را پیدا کرده بود. او قبل از اینکه گوینده و معلمی فوق العاده شود، دانش آموزی فوق العاده بود. رسیدن به این درجه برای هلن مستلزم صبر و حکمت بسیار بود.
    قدرت ایجاد اصلاحات ساده برای تغییر زندگی و آینده
    شما چطور؟ دوست دارید چه چیز از قدرت و نیروی زبان و به زبان آوردن آینده تان یاد بگیرید؟ با ایجاد اصلاحات کوچک و جزئی در نحوه ارتباط خود با دیگران، خواهید توانست تغییرات شگرفی در نتیجه اعمالتان ایجاد کنید. اصلاحاتی مثل فکر نکردن به گذشته و ابراز نکردن مسائل مربوط به آن در صحبت هایتان. مثلاً به جای اینکه بگویید، "هر موقع می خواهم سخنرانی کنم، دست و پام شروع به لرزیدن می کند" می توانید بگویید، "ایندفعه که آمدم سخنرانی کنم دست و پام شروع به لرزیدن کرد." در مورد اول شما ندانسته باورها و رفتارهایی که نمی خواهید را دوباره وارد اعمالتان می کنید. در مثال دوم، شما تشخیص می دهید چیزی که در گذشته اتفاق افتاده مربوط به گشته بوده و دیگر گذشته است. و به این طریق شما منتظر رویدادهای جدیدتری برای آینده تان هستید و برای چیزی که می خواهید فضا مهیا می کنید.
    روزگار بر وفق مرادتان خواهد شد
    اگر به یکی از نزدیکانتان اینطور شکایت کنید که "چرا ما هیچوقت با هم وقت نمی گذرانیم؟"، بهترین و خوشایندترین پاسخ چه خواهد بود؟ از طرف دیگر، اگر بگویید که به جای این وضعیت چه می خواهید، نتیجه بهتری پیش خواهد آورد. مثلاً بگویید، "من دوست دارم این هفته ساعتی را با هم بگذرانیم. چطوره پنجشنبه عصر باهم به سینما برویم؟"
    وقتی آشکارا آنچه که می خواهید را بر زبان می آورید، چه برای خودتان و چه برای دیگران، آینده را به میل خودتان رقم خواهید زد. اکثر آدم ها وقتشان را صرف فکر کردن و تصویرسازی در مورد چیزهایی که نمی خواهند اتفاق بیفتد تلف می کنند. و تعجب میکنند که چرا روزگار آنچه را که نمی خواهند پیش رویشان قرار می دهد. مغز و ذهن ما، در سطح خودآگاه و ناخودآگاه، به سمت تصویرهای ذهنی که ساخته ایم پیش میرود. وقتی یک نفر به خود می گوید، "فکر می کنم به اندازه کافی پول نخواهم داشت که در کارم پیشرفت کنم" او تصویر ذهنی آن چیزی که نمی خواهد را دقیقاً خلق میکند و این باورها و رفتارها را دوباره و دوباره برقرار می کند.
    مراقب آنچه که با خودتان و با دیگران ابراز می کنید باشید چون آن را به طور ناخودآگاه جذب خواهید کرد. علاوه بر این، رفتارهای آتی خود را زباناً برنامه ریزی می کنید. چرا همین الان تصمیم نمی گیرید که راه و روش برقرار ارتباط با خودتان و دیگران را یاد بگیرید تا رسیدن به هدف ها برایتان آسانتر و لذت بخش تر شود.

    منبع: مردمان

  3. #133
    پروفشنال rsz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    در اينده
    پست ها
    551

    پيش فرض

    به نظر من بهتره ازش استفاده درست بشه نه اینکه عملا همه کارا رو به اونا بسپاریم. مثلا چون تو گوشیمون دیکشنری داریم لازم نیست معنی یه کلمه رو بدونیم( خارج از درس) یا امثال اینا. فقط هم قبولی تو کنکور ملاک نیست... یکی از بچه ها تو امضاش به نکته خوبی اشاره کرده بود کنکور پایان بدبختی هاست یا آغازش؟؟؟
    حق با شماست .
    حالا به نظر خودت کنکور پایان بدبختی هاست یا اغازش
    به نظر من بدبختی تو ی این دنیا وجود نداره که بخواد کنکور اول و آخرش باشه

  4. #134
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض

    حق با شماست .
    حالا به نظر خودت کنکور پایان بدبختی هاست یا اغازش
    به نظر من بدبختی تو ی این دنیا وجود نداره که بخواد کنکور اول و آخرش باشه
    خب اینکه بدبختی و خوش بختی چیه بر می گرده به نظر افراد و بین همه یکسان نیست...
    اما به نظر من سختی های درس تازه بعد از کنکور شروع میشه مخصوصا توی دانشگاه های سراسری...
    اما اگه رشته ات رو دوست داشته باشی سختی ها به چشم نمیان.....
    حالا شما کنکور دادی امسال؟؟؟

  5. #135
    پروفشنال rsz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    در اينده
    پست ها
    551

    پيش فرض

    خب اینکه بدبختی و خوش بختی چیه بر می گرده به نظر افراد و بین همه یکسان نیست...
    اما به نظر من سختی های درس تازه بعد از کنکور شروع میشه مخصوصا توی دانشگاه های سراسری...
    اما اگه رشته ات رو دوست داشته باشی سختی ها به چشم نمیان.....
    حالا شما کنکور دادی امسال؟؟؟

    نه من سال آینده خوشبخت میشم.
    حق با توی با ورود به دانشگاه تازه درسای سنگین شروع یشه

  6. #136
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض موسیقی مغز را فعال می کند

    گروهی از دانشمندان کانادایی در تازه ترین یافته های خود نشان داده اند که موسیقی همانند یک داروی مخدر طبیعی و تحریک کننده شیمیایی مغز را فعال کرده و باعث احساس شادی در انسان می شود. تیم تحقیقاتی پروفسور دانیل جی. لویتین از دانشگاه "مک گیل" مونترال در تحقیقی به بررسی پاسخ های بیولوژیکی مغز به تحریکات موسیقایی پرداخته اند.

    این محققان با کنترل واکنش های بیوشیمیایی تحریکات موسیقایی کشف کردند که موسیقی به تمام تاثیرات شیمیایی پاسخ می دهد و به خاطر همین پاسخ ، اعصاب مهم به متعادل کردن سطوح هورمون "سلامتی و سرخوشی" مغز کمک می کنند. این هورمون که دوپامین نام دارد، هنگامی که فرد مواد شادی آور یا مخدر مصرف می کند، ترشح می شود.
    به گفته این محققان، برخلاف مواد مخدر که اثرات مخرب جانبی زیادی دارد، موسیقی هیچ عارضه ای برای انسان ندارد.
    در این مکانیزم، وقتی که فرد به آهنگی که دوست دارد ، گوش می دهد، این هورمون در مغز ترشح شده و باعث حالت شادی آور در وی می شود.
    براساس گزارش "رادیو وورد" این تحقیق نشان می دهد که موسیقی تاثیرات عمیقی در فیزیولوژی بدن از جمله عروق قلبی، تنفس و فعالیت های ذهنی برجای می گذارد و همچنین سطوح هورمون دوپامین را برای فعالیت های شیمیایی طبیعی مغز متعادل می کند.

    منبع : ایسکانیوز

  7. #137
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض ارتباط با ذهن ناخوآگاه انسان

    بارها ديده ايم يا شنيده ايم که با حرکاتي خاص و منظم مي توان افراد را به حالتي شبيه به خواب فرو برد و از آنها خواست کاري را انجام دهند يا چيزي بگويند، به اين کار هيپنوتيزم مي گويند.
    حتما براي شما پيش آمده که در فکر فرو رفته ايد و صفحات متوالي يک کتاب را بدون آن که چيزي از آن بفهميد خوانده ايد يا اين که سعي کنيد به گفتگويي گوش کنيد، اما هيچ کلمه اي از آن گفتگو را نشنيده باشيد. از نظر دانشمندان اين حالتها شبيه به هيپنوتيزم هستند که در زندگي روزمره با آنها مواجه بوده و آنها را تجربه مي کنيم.

    امروزه در بسياري از نقاط دنيا براي کاهش درد زايمان و دردهاي دندانپزشکي و حتي انجام برخي اعمال جراحي از هيپنوتيزم به عنوان يک دردکش واقعي استفاده مي شود. اين حالت سبب مي شود مغز از ضربان هاي الکتريکي عصب هايي که در احساس درد نقش دارند چشم پوشي کند و به عبارتي اولين طريقه تماس مستقيم با ناخودآگاه گريزپاي انسان به شمار مي آيد.
    با توجه به اين که بتازگي استفاده از هيپنوتيزم به عنوان روشي موثر براي درمان بيماري ها يا کاهش درد ناشي از اعمال جراحي مورد توجه قرار گرفته است ، با دکتر حسين الماسيان متخصص هيپنوتيزم درماني در اين خصوص به گفتگو نشسته ايم.
    وقتي فرد هيپنوتيزم مي شود، در چه وضيتي قرار مي گيرد؟
    هيپنوتيزم يک حالت فوق طبيعي مغزي است که به طريق مصنوعي ايجاد مي شود و سلولهاي مغز در اين حالت آمادگي بيشتري براي يادگيري چيزهاي جديد و خلاقيت و نوآوري دارد. هيپنوتيزم نوعي تمرکز بسيار عميق است. هر چه عمق تمرکز بيشتر شود، تعداد سلولهايي که مي توانند روي يک موضوع تمرکز داشته باشند بيشتر خواهد شد و توانايي يادگيري نيز به همان نسبت افزايش خواهد يافت. در هيپنوتيزم قدرت اعجاب انگيز تصورات ذهني يا باور افراد محسوس است.
    نگرش و ديدگاه جامعه ايراني نسبت به اين موضوع چگونه است؟
    ديدگاه مردم ايران نسبت به مسائلي از قبيل هيپنوتيزم يا روشهاي فراروان شناسي ديدگاهي است که بيشتر به جنبه هاي خرافي معطوف شده است در حالي که هيپنوتيزم يک پديده صددرصد علمي است که با استفاده از دانش روان شناسي و فيزيولوژي اعصاب کاملا قابل توجيه است. با انتشار اطلاعات غيرآگاهانه از جانب افرادي که خود هيپنوتيزور نبوده يا مقاصد علمي نداشته اند، چهره هيپنوتيزم در ايران در ابهام فرو رفته است. درباره مسائل فراروان شناسي هنوز تحقيقات مدون و قابل توجهي در ايران انجام نشده است. بتازگي برخي از مراکز علمي سمينارها يا دوره هاي کوتاه مدتي را براي آگاهي علاقه مندان برگزار کرده اند.
    چگونه مي توان از هيپنوتيزم به عنوان روشي براي کاهش درد استفاده کرد؟
    در شرايط هيپنوتيزم ضميرآگاه انسان تاحدودي غيرفعال شده و ضميرناخودآگاه فعال مي شود. در اين شرايط ذهن انسان بسيار تلقين پذير مي شود و از قدرت تطابق بسيار بالايي برخوردار خواهد بود. بيشتر اعمال بدن سوژه را مي توان تا حدود زيادي با استفاده از تلقين تغيير داده و تعديل کرد. بنابراين فردي که هيپنوتيزم مي شود، نسبت به بسياري از محرکها از جمله درد به اندازه اي بي توجه مي شود که تصور مي شود فرد در حالت بيهوشي قرار دارد.
    از هيپنوتيزم درماني براي چه بيماري هايي مي توان کمک گرفت؟
    به طور کلي اين روش براي درمان بيماري هاي سايکوسوماتيک يا عصبي رواني مورد استفاده قرار مي گيرد و در اين زمينه بسيار موثر شناخته شده است. در صورتي که مجامع صاحب صلاحيت پزشکي در اين رابطه تصميماتي را اتخاذ کنند تا هيپنوتيزم در کنار علم پزشکي مورد توجه قرار گيرد، مي تواند در درمان اين گروه از بيماري ها بسيار موثر واقع شود. مشروط بر اين که صلاحيت افرادي که در اين زمينه کار مي کنند مورد تاييد وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکي قرار گيرد.
    چه زماني در ايران براي اولين بار از اين روش براي درمان استفاده شد؟
    نخستين بار زايمان طبيعي بدون درد در سال 1369 در بيمارستان آبان تهران با استفاده از روش هيپنوتيزم انجام شد. اولين سزارين بدون بيهوشي و بدون درد نيز در سال 1369 در بيمارستان پارس براي تولد فرزندم با موفقيت انجام شد. در اين 17 سال در تلاش بوده ايم به مدارکي مبني بر انجام چنين کاري در دنيا دسترسي پيدا کنيم ، اما به شواهد مستندي دست نيافته ايم.

    منبع : جام جم

  8. #138
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض خاطرات تلخ از چشمه‌ای درمغز می‌جوشد

    دانشمندان دریافته اند که مغز مسئول اختلالات روحی نظیر ترس و نگرانی و استرس بوده و موجب به یاد آوردن و رنج بردن از تجربه های تلخ گذشته است و می توان با درمان آن اختلالات روحی را درمان کرد.
    به گزارش خبرنگار مهر محققان انگلیسی دریافته اند که در زمان رویارویی با یک حادثه ناراحت کننده، ترسناک یا دلهره آور از بخشی از مغز آنزیمی خاص ترشح می شود .
    در بسیاری از موارد که فرد مبتلا به اختلالات روحی است، در زمانهای دیگر نیز این تجربیات تلخ بارها و بارها در مغز و فکر او مرور می شوند و دارویی نیز برای درمان آن وجود ندارد به جز قرصهای خواب آور و داروهای ضد افسردگی که تاثیراتشان بسیار موقتی و زودگذر خواهد بود.
    به عقیده متخصصان چنانچه بتوان این بخش بسیار کوچک از مغز را که مسئول ترشح آنزیم مورد نظر است مسدود کرد، با عدم ترشح آنزیم دیگر خاطرات و تجربه های ناراحت کننده در فکر و ذهن فرد تکرار نخواهد شد و اختلالات روحی تا حد زیادی قابل درمان می شود.
    از طرف دیگر با توجه به اینکه تکرار استرسها می تواند بر اندامهای دیگر نظیر قلب نیز فشار وارد کند و موجب عوارض بیشتری شود، اثبات و انجام این عمل برای دانشمندان بسیار قابل توجه است.
    البته این یک کشف جدید است و برای پیشرفت آن نیاز به بررسی های بیشتر است.

  9. #139
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض نكاتي براي رسيدن به مرزهاي نهايي قابليتهاي بالقوه

    روح و روان انسـان به صـورتی اسـت که هیچگاه به ظرفیت کامل و نهایی خود نمی رسد. شکــی نیست که خیلی از افراد برای رشد و پیشرفت خود تلاش بسـیار مـی کنند، تا حدی که به مرز ممکن برای رشد و توسعه انسانی دسـت می یابند. این افراد مطمئناً همیشه در فکر این هستند که چه تلاشهایی میتوانند برای رسیدن به حد نهایــی خود تا زمان مرگشان به کار گیرند. امـا متـاسفانه بـرای اکثریت افراد رشد توان و ظرفیت فردی بسیار محدود است. یک فرد بااستعداد و باهوش، اما تنبل، ممکن است از خیلی از همتایان خود با استعداد و توانایی های پایین تر اما پرتلاش تر عقب بماند.
    ایـن فقدان انـگیزه مـی تواند دلایل مختلفی داشته باشد.
    برخی از این موارد عبارتند از:
    1. ترس از شکست و مورد تمسخر قرار گرفتن وقتی چیز جدیدی را امتحان می کنیم.
    2. درگیر شدن در شغلی بسیار خسته کننده و تکراری اما نداشتن توان کافی برای فرار از آن.
    3. ترس از ناشناخته ها.
    4. تنبلی محض.
    5.استرس بسیار زیاد که فرد را از تلاش باز می دارد.
    6. نداشتن هیچ تصوری از آنچه که می توان به دست آورد.
    7. تصور اینکه زندگی کنونی بسیار لذت بخش است و دیگر نیازی به تلاش بیشتر نیست.
    دلایل مختلفی وجود دارد که ما از تلاش برای رسیدن به ظرفیت نهایی خود سر باز میزنیم. اما، باید به خاطر بسپاریم که فقط یکبار شانس زندگی کردن داریم، و فقط بستگی به خودمان دارد که چطور از این زندگی استفاده کنیم. هر روز ارزشمند است. هر ذره دانشی که کسب می کنید ارزشمند است. هر استعدادی که داشته باشیم ارزشمند است. و از تمام آنچه که داریم باید تا حد نهایی آن استفاده کنیم.
    پس چطور می توانیم توانایی هایمان را بیش از گذشته رشد و توسعه دهیم؟ قبل از هر چیز، به خاطر داشته باشید که طرز تفکر درست یا غلط ندارد. معمولاً دلیلی که هنگام ارائه نظرات و عقایدتان افراد باعث می شوند شما احساس حقارت کنید، این است که آرزو دارند جرات و جسارت لازم برای انجام آنچه شما کرده اید را داشتند. روی مهارت ها و توانایی های خود تمرکز کنید و اجازه بدهید فکرتان آزاد باشد تا بتوانید از آنها به درستی در زندگی استفاده کنید.
    برای موفق شدن باید بپذیرید که ممکن است گاهی مرتکب اشتباه شوید، گاهی مجبور می شوید ریسک کنید، و گاهی هم ممکن است شکست بخورید. هیچ انسانی کامل نیست و شکست و اشتباه از هر کسی برمی آید. رمز موفقیت شناخت آنها و فراتر از همه یاد گرفتن از آنهاست.
    برخی خصوصیات هستند که داشتن آنها به شما کمک می کند از توانایی هایتان تا حد نهایی استفاده کنید. این ویژگی ها عبارتند از:
    • اعتماد به نفس – واقعاً لازم است که اعتماد به نفس داشته باشید و به خودتان و به عقایدتان ایمان داشته باشید. هر شک و تردید در این زمینه شما را عقب می کشد.
    • سخت کوشی – تلاش و تعهد برای رسیدن به مرز نهایی توانایی هایتان الزامی است.
    • صبر – صبر نه تنها یک فضیلت اخلاقی است بلکه به شما برای رسیدن به موفقیت کمک می کند.
    • متعهد بودن – برای رسیدن به اهداف، باید متعهد باشید. روی اهدافتان تمرکز کنید و اجازه ندهید کسی شما را از آن بازدارد. اگر کسی قصد عقب کشیدن شما را داشت، از آنها دوری کنید.
    • درس گرفتن از اشتباهات و شکست ها – در طول راه مطمئناً گاهی مرتکب اشتباه خواهید شد، اما همیشه می توانید درس هایی آموزنده و ارزشکند از این اشتباهات گرفته و به حرکت خود ادامه دهید. درمورد شکست هایی که خارج از کنترل شماست وضع به همین منوال است.
    • داشتن اهداف معقول – اهداف غیر واقعی برای خود طرح نکنید چون این اهداف مطمئناً با شکست های پیاپی مواجه خواهد شد. داشتن اهدافی که خیلی جاه طلبانه باشد، بیشتر از آنچه که برایتان سودآور باشد، به شما آسیب می رساند و در آخر هم دلسرد و ناامیدتان کرده و از حرکت باز می داردتان.
    دو نکته مهم که قبل از شروع راه باید به آنها توجه داشته باشید عبارتند از:
    1. بدانید که برای شادی و خوشبختی واقعاً از زندگی چه میخواهید و
    2. استعدادها و توانایی هایتان را بشناسید چون از این طریق است که می توانید به مرز نهایی ظرفیت خود دست یابید.
    برای رسیدن به حد نهایی توانایی هایتان باید بدانید که از زندگی چه میخواهید و به طور واقع چه کاری می توانید انجام دهید تا آن هدف را ممکن سازید. وقتی این واقعیات را برای خود مشخص کردید، آنوقت است که می توانید راهتان را به سوی مرز نهایی توانایی هایتان آغاز کنید.

    منبع : مردمان

  10. #140
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض خواب با ناهنجاری های رفتاری ارتباط دارد

    تحقيقات جديد نشان مي‌دهد ترجيح دادن فعاليتهاي شبانه بر فعاليتهاي روزانه با رفتارهاي ضداجتماعي در نوجوانان و حتي كودكان هشت ساله ارتباط دارد.
    به گزارش خبرگزاري رويترز از نيويورك، محققان مي‌گويند نوجواناني كه دير رفتن به رختخواب را ترجيح مي‌دهند بيشتر از كساني كه سحر خيزي و شركت در فعاليتهاي تفريحي روزانه را دوست دارند دست به رفتارهاي ضد اجتماعي مي‌زنند.
    دكتر اليزابت سوسمان از دانشگاه ايالتي پنسيلوانيا مي‌گويد ترجيح دادن فعاليتهاي شبانه و تا دير وقت بيدار ماندن با مشكلات رفتاري مرتبط است و حتي در كودكاني كه هنوز به سن نوجواني نرسيده‌اند مشهود است.
    دير خوابيدن باعث كمبود خواب مي‌شود اين امر به نوبه خود مشكلاتي نظير عدم كنترل رفتاري و اختلال توجه را در پي دارد كه با رفتارهاي ضد اجتماعي و مصرف مواد مخدر ارتباط دارد.
    اين محققان ارتباط ميان ترجيح فعاليتهاي روزانه را با فعاليتهاي شبانه و ارتباط آنها با رفتارهاي ضد اجتماعي را در ‪ ۱۱۱‬كودك و نوجوان ‪۸‬ تا ‪ ۱۳‬ساله بررسي كردند. در اين مطالعه سطح هورمون كورتيزول از صبح تا شب و ارتباط آن با رفتار بررسي شد. همچنين سن رسيدن اين افراد به بلوغ مورد توجه قرار گرفت.
    محققان عواملي را يافتند كه با رفتارهاي ضداجتماعي در اين گروه مرتبط بود، به ويژه در پسراني كه بيشتر از ساير همسالان خود دست به رفتارهاي قانون شكنانه مي‌زدند.
    اين يافته‌ها در مجله "‪ "Developmental Psychology‬منتشر شده است.
    در مورد دختران ترجيح دادن فعاليتهاي شبانه با افزايش موارد رفتار پرخاشجويانه نسبت به همسالانشان مرتبط شناخته شد.
    پسراني كه ميزان بالاي هورمون كورتيزول آنها به مدت طولاني بالا است (كاهش كمتر سطح كورتيزول از زمان بيداري تا ‪ ۴‬بعدازظهر)، بيشتر از همسالانشان مشكلات رفتاري داشتند. چنين ارتباطي در دختران ديده نشد.
    بطور طبيعي سطح هورمون استرس كورتيزول كه با ساعت شبانه‌روزي بدن مرتبط است در صبح هنگام و به محض بيدار شدن از خواب به اوج خود مي‌رسد و بعدازظهر و ساعات اوليه شب پايين مي‌آيد.
    در مطالعات قبلي ناهنجاري در ترشح اين هورمون همچنين با افسردگي باليني و رفتارهاي ضداجتماعي مرتبط شناخته شده است.
    طبق اظهارات والدين، پسراني كه در سنين پايين تري به بلوغ مي‌رسند بيشتر تمايل به انجام رفتارهاي قانون شكنانه و مشكلات رفتاري دارند.
    خود اين نوجوانان نيز علايم بيشتر اختلال رفتاري را گزارش كردند.
    دختراني كه زودتر به بلوغ مي‌رسند رفتار پرخاشگرانه بيشتري نسبت به همساالان خود دارند.
    در مجموع اين يافته‌ها بيانگر آن است كه والدين و مراقبان بايد نسبت به فعاليتهاي ديروقت كودكان و نوجوانانشان هشيار باشند.
    كنترل اين فعاليتها براي تضمين اينكه آنها به موقع مي‌خوابند و از خواب كافي براي عملكرد مناسب در مدرسه برخوردارند حائز اهميت است.

    منبع : ایرنا

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •