تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 22 از 129 اولاول ... 121819202122232425263272122 ... آخرآخر
نمايش نتايج 211 به 220 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #211
    آخر فروم باز Boye_Gan2m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Road 2 Hell
    پست ها
    1,216

    پيش فرض

    اضطراب امتحان

    توکل و تواکل

    توکل نشانه ايمان ، منطق و انديشه درست است، اما تواکل حرکتي نا مطلوب ، بي فايده و زيان بخش است. توکل اين است که انسان در جايگاه بنده خدا ، وظايف خود را خوب و کامل انجام دهد اما کار خدايي را به خدا واگذار کند ، ولي تواکل يعني کار خود را درست انجام ندادن و آن را به عهده ديگري ( حتي به عهده خدا ) واگذار کردن .

    استفاده اي که از اين مطلب مي شود اين است که در زمينه درس خواندن ، امتحان دادن يا شرکت در آزمون ، بايد روح توکل بر انسان حاکم باشد نه روح تواکل. بايد در انجام وظيفه و تلاش علمي خود کوتاهي نکرده ، از خداوند براي موفقيت خود کمک خواست و با آرامش خاطر در امتحان شرکت کرد.

    با اضطراب امتحان چه کنيم؟

    اضطراب امتحان نوع خاصي از اضطراب است كه به آن اضطراب عملكرد تظاهري مي‌گويند، در اضطراب امتحان، فرد هر بار كه مي‌خواهد امتحان بدهد دلشوره گرفته، عرق مي‌كند، معده درد مي‌گيرد، مي‌لرزد و ضربان قلبش سريع مي‌شود. گاهي اين ماجرا آنقدر جدي است كه فرد حس مي‌كند الان است كه غش كند !البته ماجراي اضطراب امتحان را از عدم تمركز در شرايط خاص جدا كنيد. مثلا وقتي فردي عزادار است يا خانواده‌اش دچار بحران جدي شده و يا مسائلي از اين قبيل، قطعا در سر جلسه امتحان تمركز نداشته و نمي‌تواند نتيجه مطلوبي بگيرد.

    دو علت عمده براي اضطراب امتحان وجود دارد. يكي اينكه فرد براي امتحان مطالعه كافي و مناسب نداشته است و در سر جلسه امتحان متوجه مي‌شود كه آمادگي لازم را ندارد و همين مسئله باعث ترس و وحشت او مي‌شود. دوم نوع نگاه افراد به موضوع است. اگر فرد منتظر اضطراب و شكست باشد، به احتمال زياد همان‌ها را هم تجربه مي‌كند. اما اگر طرز برخورد فرد با ماجرا مثبت باشد همه چيز خوب پيش مي‌رود. معمولا وقتي منتظر اتفاقي تنش‌زا و ناراحت‌كننده باشيم، اضطراب به صورت يك واكنش طبيعي بروز مي‌كند. در اين شرايط بدن تحت تاثير قرار مي‌گيرد و علائم جسمي اضطراب كه قبلا ذكر شد بروز مي‌كند.

    قبل از امتحان زمان بندي كنيد تا وقت براي مطالعه كافي باشد. براي اين كار از روش‌هاي مناسب استفاده كنيد: مرور دائم مطالب، تهيه خلاصه درس و مطالعه صحيح زودتر از زمان امتحان. تمرين را هم فراموش نكنيد. براي اينكه طرز برخوردتان با

    امتحان صحيح باشد خودتان را توانمند و با مهارت تصور كنيد. به امتحان با اين ديد نگاه كنيد كه انگار فرصتي پيدا كرده‌ايد تا دانسته‌هايتان را نشان دهيد.

    از استرس به نفع خودتان استفاده كنيد. استرس سيستم هشدار دهنده بدن است و نشانه‌اي است كه به شما كمك مي‌كند خودتان را براي شرايط مهم آماده كنيد، بنابراين از آن به نفع خودتان استفاده كنيد. به‌جاي اينكه با ترس، شكايت و غرغر با امتحان برخورد كنيد، فقط بگذاريد استرس شما را براي امتحان آماده‌تر كند. شما آن‌قدر توانمند هستيد كه استرس را تحت كنترل درآوريد. افكار مثبت در كنترل و مهار استرس نقش مهمي دارند.

    بعضي دانشجويان فكر مي‌كنند حضور در كلاس براي يادگيري و موفقيت در امتحان كافيست. اما قضيه فقط به كلاس ختم نمي‌شود. بايد روش مطالعه شما درست باشد. براي همين است كه فقط در شب امتحان درس خواندن و تا صبح بيدار ماندن هيچ فايده‌اي ندارد. بايد از قبل آماده باشيد. هرچه مطلب را كاملتر درك كرده باشيد اعتماد به نفستان بيشتر شده و اضطرابتان کمتر مي شود..تت

    تفراموش نكنيد كه همه اشتباه مي‌كنند. حتي اگر فردي كمال‌گرا هستيد يا تمام تلاشتان را وقف امتحان كرده‌ايد، بايد امكان بروز اشتباه را هم در نظر بگيريد. بهتر است به اشتباهات به عنوان فرصت‌هاي يادگيري نگاه كنيد. ياد بگيريد كه شكست‌ها و اشتباهات كوچك را تحمل كنيد و از آنها درس بگيريد چون چه بخواهيد چه نخواهيد همه اشتباه مي‌كنند. ورزش، خواب كافي و غذاي سالم و مناسب همگي باعث مي‌شوند عملكرد شما در روز امتحان بهتر باشد.غلبه بر اضطراب امتحان يك مهارت است و به تمرين احتياج دارد. ضمنا اين مهارت يك شبه بدست نمي‌آيد. اگر بتوانيد با آن رو برو شده و آن‌را تحت كنترل درآوريد، در كنترل تنش مهارت پيدا مي‌كنيد كه در ساير مراحل زندگي بدرد مي‌خورد. اگر مسئله آنقدر جدي است كه از امتحان دادن عاجز مي‌شويد بهتر است با يك مشاور صحبت كنيد تا با روش‌هاي مناسب مشكل را برطرف كند و بدانيد كه اين مشكل حل شدني است.





    توصيه هاي بهداشتي براي ايام امتحانات



    ايام برگزاري امتحانات و حتي مدتي قبل از آن شور و هيجان خاصي دانشجويان را فرا مي گيرد. همين موضوع گاهي موجب تغييراتي در تغذيه، خواب و بهداشت آنها مي شود. در اينجا به صورت مختصر، اما کاربردي در مورد شيوه هاي مناسب تغذيه و خواب مطالب مفيدي ذکر شده است.

    1- در ايام امتحان ، بيشتر مواظب سلامتي خود باشيد تا در معرض سرما خوردگي ، گرما زدگي ، مسموميت ها ي غذايي و اختلالات هضم قرار نگيريد و از خوردن غذا ،بيرون از خانه جدا خودداري كنيد. غذاي خود را خوب بجويد و آرام ميل كنيد.

    2- در طول روز ( اما نه همراه غذا ) آب كافي بياشاميد ( بيش از نيم ساعت قبل از غذا و يكي دو ساعت بعد از غذا اشكالي ندارد ). آشاميدن آب و نوشيدنيها در وسط غذا سبب اختلال هضم و ايجاد نفخ مي شود.

    3- در زمان كار يا مطالعه غذا نخوريد و براي‌ ‌غذا خوردن زمان خاصي را در نظر بگيريد تا با آرامش بيشتري غذا بخوريد‌.

    4- برخلاف تصور عموم، مطالعه و درس خواندن نياز بدن‌ ‌به انرژي را افزايش نمي‌دهد؛ بنابراين استفاده بيش از حد از مواد غذايي بسيار شيرين و پر چرب در طول دوران امتحانات نه تنها مفيد نيست بلكه سبب افزايش وزن و بروز چاقي‌ ‌مي شود.

    5- صبحانه غذاي اصلي است، ناهار و شام را كمي مختصرتر بخوريد، اما صبحانه را كاملتر ميل كنيد.

    6- مصرف روزانه يك ليوان شير‌ ‌براي ايجاد آرامش در طول دوران آمادگي براي امتحان موثر است.

    7- در موقع مطالعه از خوردن انواع تنقلات خودداري كنيد.

    8- مصرف سبزيهاي تازه ( البته بعد از ضد عفوني كردن ) و ميوه هاي تازه توصيه مي شود.

    9- اگر در صبحانه پنير مي خوريد بهتر است آن را همراه گردو ميل كنيد.

    10- ماست و دوغ ترش ، خواب آور است اما خوردن ماست شيرين اشكالي ندارد.

    11- از خوردن قهوه و چاي پر رنگ ، خودداري كنيد ولي چاي كم رنگ مفيد است.

    12- تغذيه متعادل و متنوع شامل غلات ، سبزيجات ، لبنيات، گوشت و ميوه ها باعث كاهش استرس امتحان مي شود.

    13- آرامش روحي خود را با ياد خدا و انجام به موقع نمازها كامل تر كنيد.

    14- شب امتحان حتما به قدر كافي بخوابيد.

    15- سعي كنيد شب ها زودتر بخوابيد و صبح زودتر از خواب برخيزيد. هرگز نزديك غروب آفتاب نخوابيد.

    16- توصيه به خواب ، در اوايل شب به معناي زياد خوابيدن نيست . توصيه ما اين است كه خواب را در زمان مناسب داشته باشيد تا حداكثر استفاده از آن را ببريد. براي مثال 5/4 ساعت خوابي كه از اوايل شب شروع شود، بيش از خوابي كه از آخر شب شروع شود.، به شما رضايت و نشاط مي بخشد.

    17- اگر احساس خستگي مي كنيد كمي استراحت كنيد. انسان در موقع خستگي احتياج به استراحت دارد نه محرك ، لذا مصرف قهوه به منظور بيدار ماندن توصيه نمي شود.

    18- خواب نيم ساعتي ِنزديك ظهر نيروبخش و نشاط آور است ،اما خواب بعد ازطلوع آفتاب وهنگام غروب كسالت آور مي باشد.

    19- اميد و شادابي را به خودتان تلقين كنيد تا موفقيت هاي شما بيشترشود.

    20- نرمش و ورزش سبك را در برنامه روزهاي هفته ، به خصوص ايام امتحانات قرار بدهيد.

  2. #212
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض 10 قانون کلی برای عادت دادن بچه‌ها به رفتار خوب

    پیروی از ده قانون ساده به شما امکان می دهد رفتارهای خوب را در کودک خود تقویت کنید و این رفتار را در آنها به صورت عادت در آورید.
    1- رفتار درست بچه‌ها را تقويت كنيد نه بدرفتاری شان را:
    درخواست‌های مودبانه بچه‌ها را تقویت کنید، نه نالیدن‌ها و فریاد زدن‌هايشان را یا سربه‌سر گذاشتن‌ها و کج‌خلقی‌ها و قهر کردن‌هايشان را. سعي كنيد بحث و گفت‌وگوهای آرامي‌كه در بين‌تان وجود دارد را چند برابر كنيد، نه مجادله کردن و پافشاری و جنگیدن‌هايي كه گاه و بي‌گاه بين‌تان به وجود مي‌آيد.

    2- بياموزيد كه قبل از صحبت فكر كنند:
    هميشه در حين حرف زدن با فرزندانتان از آنها بپرسيد منظور تو دقيقا چیست؟ چقدر راجع به اين حرف فكر كرده‌اي؟ از او بخواهيد كه هميشه حرف‌هايش را بسنجد بعد بزند؛ اگر به اين روش عمل كرد‌ برای ثابت‌قدم بودنش به او پاداش دهید.

    3- از فرزندان‌تان توقع رفتار خوب داشته باشيد:
    بچه‌ها باید بدانند که شما چه توقعی از آنها دارید و آنها چه توقعی می‌توانند از شما داشته باشند. وقتی بچه‌ها بتوانند پیش‌بینی کنند که عکس‌العمل شما در برابر رفتارشان چگونه خواهد بود، می‌توانند رفتارهای انتخابی خود را بهتر کنند. مطمئن باشيد كه مي‌توانيد به آنها اعتماد كنيد.

    4- بچه‌ها به حرف‌هاي شما اعتماد دارند:
    بچه‌هایتان را به شیوه‌ای تربیت کنید که در هر موقعيتي به مقتضای آن موقعيت رفتار کنند. به آنها بیاموزید که تلاش کردن اساسی‌ترین چیز است. آنها را در موقعيت‌هاي خوب تشویق کنید. وقتی شما فرزندتان را تشویق می‌کنید، آنها ایمان و اعتماد شما را به خودشان می‌بینند و در نتيجه به خودشان و توانايي‌هايشان ايمان مي‌آورند.

    5- وقتی الگوی بدرفتاری را تشخیص دادید، شيوه رفتاري‌تان را تغيير بدهيد:
    به فرزندتان قوانین رفتاری حاكم بر خانواده‌تان را بگویید؛ دقت كنيد كه این قوانین باید مشخص‌، ثابت و عقلانی باشد. از جدول‌های رفتاری و تعهدات استفاده کنید، موفقیت‌ها و رفتارهای خوبشان را پررنگ کنید‌؛ از آنها حمایت كنيد و تشویق‌هايتان را هم در اين جدول بگنجانید.

    6- تنبيه معقول در نظر بگيريد:
    در برابر بچه‌هايتان از تنبیه‌هايی استفاده کنید که به آنها بياموزد كه در برابر اعمال و رفتارشان مسئولند. بچه‌ها با تنبیه‌هاي معقول به خوب زندگی کردن ادامه می‌دهند. اين تنبیه‌ها مي‌توانند شامل محدود کردن و کوتاه‌کردن زمان‌های بیرون بودنشان باشد. فراموش نکنید وقتی از دستشان عصبانی هستید به هیچ عنوان تنبیه نکنید!


    7- از كودكي به آنها درس زندگي بدهيد:
    وقتی فرزندتان هنوز كوچك است، مسئولیت‌پذیری و تصمیم‌گیری را به آنها ياد بدهيد: این دروس آنها را برای دنیای واقعی آماده خواهد کرد. به‌خاطر داشته باشید که بچه‌ها به محدودیت‌ها، ساختار و قوانیني پایدار و یکنواخت احتیاج دارند.

    8- به آنها عشق بورزيد:
    علی‌رغم رفتارهای خوب يا بد فرزندانتان به آنها عشق بورزید و روی نکات مثبت اخلاقی و رفتاری شان تمرکز و توجه کنید.

    9- بگوييد كه كار خوب بدون پاداش نخواهد ماند:
    برای اینکه نسبت به انجام کارهای درست احساس خوبی داشته باشند، به آنها بیاموزید که خودشان درپی به دست آوردن پاداش کار درست خود باشند.

    10- محیط و فضای خانوادگی سالم و دلپذیری را ایجاد کنید:
    استعدادها و توانایی‌های شان را تایید کنید و ضعف‌های‌شان را بپذیرید و در رفع اين ضعف‌ها به آنها کمک کنید. قبول كنيد كه هيچ‌كس بدون عيب نيست و به آنها فرصت جبران بدهيد.

  3. #213
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض روانشناسی تداوم نوروز و سایر آئین های ملّی

    نزدیک به سی سال است که از موج اوّل مهاجرین ایرانی به خارج از کشور می گذرد و هر چشم کنجکاوی متوجه این واقعیت می شود که هر سال که از دوری ما از کشور خودمان می گذرد، مراسم چهارشنبه سوری، نوروز، مهرگان و سیزده بدر، مفصل تر و با شکوه تر برگذار می گردد.
    یعنی علاوه بر این که دوری از سرزمین مادری سبب بی توجهی و فراموشی این آئین ها نشده، بلکه ایرانیان مهاجر بیشتر به این رگه های عاطفی با تاریخ سرزمین خود آمیخته شده اند. بی دلیل نیست که مولانا می گوید:
    «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
    باز جوید روزگار وصل خویش.»
    به عنوان یک روانشناس, دوست دارم که علت این پایداری و وفاداری فرهنگی را کالبد شکافی کنیم.
    در پاسخ به این سئوال که فرهنگ چیست؟ جواب های متعددی وجود دارد، ولی شاید خیلی ها با این توصیف موافقند که فرهنگ عبارتست از:
    رشته های نامرئی معنا سازی که بده - بستان های مستأجرین یک فرهنگ را سامان می بخشد و سبب می شود که رفتارهای افراد در قالب های شناخته شده جمعی، یک معنا و برداشت را ایجاد می کند. به عنوان مثال در فرهنگ سنتی ما و بسیاری از شرقی ها، سخن گفتن رسمی و به کار گرفتن ضمیر جمعی و سوم شخص، نشانه ای از احترام و قدرشناسی است. در حالی که در فرهنگ غربی، صمیمیت و راحتی با ارزش تر از احترامات رسمی است، بخصوص در میان افراد خانواده یا دوستی های نزدیک. پس در فرهنگ ما، اگر فرد کوچک تری با بزرگتر به شکل غیر رسمی و خودمانی صحبت کند و مثلاً بجای «شما»، «تو» بگوید در شبکه معناسازی فرهنگ سنتی، جوانی بی ادب است.
    حالا که معنای فرهنگ را شناختیم باید از این پدیده هم سخن بگوئیم که فرهنگ لایه های مختلفی دارد، لایه های عمیقی که چون با هویت ما گره می خورد و بخشی از روان جمعی ما می شود، تاریخ مصرف ندارد و با گذشت زمان کم رنگ نمی شود. این بخش از فرهنگ جزء رسوبات تمدنی ما است که از گزند حوادث تاریخی در امان می ماند و بتدریج به هویت ملی بَدل می شود. در این مقطع است که به یکی از نیازهای عمیق انسان در سلسله مراتب نیازها (نظریه ی مازلو» یعنی نیاز متعلق بودن و تعلق داشتن گره می خورد و از آن پس انسان برای حفظ هویت فردی و جمعی خود به این لایه ی فرهنگی سخت می چسبد و در باز تولیدش همت می کند.
    اما انسان مهاجر نیز قصه ی خودش را دارد. باز نظریات علمی در مورد پدیده ی مهاجرت بر این باور است که انسان مهاجر از سه دوره ی خاص عبور میکند.

    در مرحله اول،
    انسان مهاجر بخصوص مهاجری که از بد حادثه تن به مهاجرت داده و از سرزمین آشنا کنده شده و جدا افتاده است، در جامعه ی میزبان با دلهره های اولیه ی سازگاری دست و پنجه نرم می کند.
    در این دوران هدف اصلی او، پیوند خوردن به بافت اقتصادی و اجتماعی جامعه ی میزبان است. ولی نا آشنائی با محیط یا زبان یا فرهنگ سبب می شود که این دوره تؤام با اضطراب و نوعی دل گرفتگی و غربت زدگی و دلهره های جا افتادن یا سرخوردگی در محیط جدید است، لذا مهاجر چسبیدن به فرهنگ مادری را مانعی می بیند در سازگاری و جاافتادن در محیط جدید. از این رو نوعی فرهنگ گریزی انتخابی پیش می آید. از ویژگی های این دوره، فاصله گرفتن از هموطننان، ترک موسیقی و آداب فرهنگی و حتی ترک زبان مادری بخصوص در اماکن عمومی و شتابزده گی در همرنگی با جامعه ی میزبان است. این وضعیت که نوعی پادرهوائی فرهنگی است، منجر به یک پد یده ی مثبت، یعنی نزدیکی و آشنایی با فرهنگ میزبان می گردد. اما عاملی منفی نیز از ویژگی های این دوره است و آن عبارتست از نوعی احساس بیگانگی و عدم تعلق فرهنگی.

    مرحله دوم مهاجرت،
    از ویژگی های این دوره نوعی بی تفاوتی یا حاشیه نشینی فرهنگی هم به فرهنگ خودی و هم فرهنگ جامعه ی میزبان است. گویا انسان مهاجر، هیجان زدگی اولیه به فرهنگ میزبان را از دست داده و انرژی و حوصله ی بازگشت به رحم فرهنگ مادری را نیز ندارد. لذا در این دوره ی حاشیه نشینی، بیشترین انرژی روانی مهاجر صرف پیشرفت اقتصادی و جا انداختن فرزندان خود در محیط می گردد. بی توجهی فرهنگی بصورت نوعی عادت مفید در می آید.
    زمان می گذرد و مرحله ی سوم مهاجرت آغاز می شود. کم کم تفاوت های رفتاری نسل دوم با مادر و پدرها، ظاهر می شود. احساس دوگانگی در والدین با فرزندان خویش، زنگ خطری می گردد که مهاجر را به بازبینی آداب و رسوم فرهنگی وادار می کند. در جستجوی هویت کم رنگ شده جامعه ی مهاجر، به رشته های الُفت خود با فرهنگ مادری می آویزد. موسیقی، تأتر، سینما، جلسات سخنرانی، کلاس حافظ و سعدی و مولانا برای ایرانیان مهاجر رونق می گیرد. مهاجر ایرانی به فکر آموزش زبان فارسی به فرزندان و نوادگان خود می افتد. مهاجر، دیگر جای امنی برای خود در وطن جدید خویش دست و پا کرده و نوعی امنیت اقتصادی را تجربه می کند. ولی از عدم همانندی فرهنگی خود و عدم تعلق به بخش های فرهنگی جامعه ی میزبان، بیشتر و بیشتر آگاه می شود. با گوشت و استخوان خود احساس می کند که لایه های عمیق وجود او نوعی وصال مجدد را با ریشه های خود فریاد می زند.
    «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش»
    مهاجر متوجه می شود که «هویت» چیزی نیست که با رنگ پاسپورت و یا آدرس محل زندگی و حتی زبانی که با آن زندگی روزمره را اداره می کند تغییر یابد، «هویت» نه فقط در ذهن جمعی ما، بلکه حتی در کُدهای ژنتیکی ما اثر و نشانه سازی کرده و قرنها بر روابط قومی ما حکومت کرده است. یک نگاه میان مهاجرین یک فرهنگ حکایت ها می کند، حکایت های خوب یا بَد، ولی بهر حال عمیق و اثر گذار.
    نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

    مرحله ی سوم مهاجرت، روی کرد به بخش های مختلف فرهنگ مادری است و در این رویکرد، چه بهتر از لحظات شادی ملّی و یا دلشادی های جمعی که روان قومی ما را در لحظاتی حساس مانند آغاز بهار یا آخرین سه شنبه ی سال، به وصال یکدیگر می رساند و ما با زبان فرهنگ وسنت ها، با یکدیگر همانندی می کنیم. هم زمان سبزه سبز کنیم، لباس نو بخریم، سبزی پلو و ماهی بخوریم، هفت سین بگذاریم و لحظات تحویل سال را بشماریم.
    به دید و بازدید یکدیگر برویم و بالاخره در سیزدهمین روز، سیزده بِدَر کنیم و سبزه بر آب روان، روانه سازیم.
    اگر ارتباط حسی و عاطفی، اگر تماس روحی با دیگری، اگر هم حسی، اگر دل دانی، و اگر همراهی و هم زبانی و هم بالی معنایی داشته باشد، کدام فرصت بهتر از یک عید و مراسم ملّی می تواند به انسان احساس وصال عاطفی و احساس تعلق به چیزی و متعلق بودن به جائی را بدهد.
    بنا براین علت دوام آئین ملّی چه در داخل کشور و چه در خارج تجربه ی ارتباط است. ارتباط با خویشتن، با گذشته، با روان قومی، با لایه های عمیق و رسوبات ماندگار فرهنگی.
    در داخل، شاید بریدگی و گسل موقت نیز پیش نمی آید و در خارج از کشور و در زندگی مهاجرت این ارتباط فرهنگی از یک بریدگی و گسست موقت عبور می کند، ولی بالاخره به تجربه وصال مجدد منجر می شود. برای هم قومی، همانندی فرهنگی همان ریسمانی است که ما را به تاریخ و گذشته ی خود وصل می کند و انسان تاریخ مند انسانی است که احساس تعلق می کند و از پا در هوائی و ندانم چه خواهی هویتی رنج نمی برد.
    جالب است که بدانید، انسانی که هویت فرهنگی خود را می شناسد، با فرهنگ های دیگر نیز سازگاری بهتری دارد. بر عکس آن کس که از فرهنگ خود می گریزد و نوعی احساس عدم تعلق یا فرهنگ گریزی ملّی را تجربه می کند. در سازگاری با هر نوع فرهنگ و نظام ارزشی نیز گرفتار می گردد.

  4. #214
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض Body Language

    اصول یادگیری زبان حرکات بدن


    از روی هر حرکتی مانند صاف کردن موها و دست به کمر گذاشتن می‌توان فهمید که چه کلامی از دهانتان بیرون خواهد آمد.
    بیشتر متخصصین ارتباطات معتقدند که از نوع حرکات بدن می‌توان تا 90 درصد ناگفته‌های هر فرد را متوجه شد. زبان حرکات بدن شامل حرکات صورت، برقراری ارتباط چشمی، نوع ژست بدن، وضعیت ایستادن و قرار گرفتن اعضای بدن می‌باشد. اگرچه نکات ظریف زیادی در زبان حرکات بدن وجود دارند، بعضی از حرکتها بقدری ارزشمند هستند که با گفتن هزار کلمه برابری می‌کند.
    اصول اولیه زبان حرکات بدن
    دست تکان دادن، ارتباط چشمی، لبخند زدن و اخم کردن معنایی بیشتر از یک حرکت عضو دارند و بخشی از برقراری ارتباط غیر کلامی می‌باشد. به گفته یکی از متخصصین ارتباطات، زبان حرکات بدن روشی موثر در ایجاد ارتباط بین دو فرد می‌باشد. این زبان همراه با زبان کلامی می‌تواند وجود داشته باشد و معمولا از ضمیر ناخودآگاه فرد بروز پیدا می‌کند اراده وی در ایجاد آن کمترین تاثیر را خواهد داشت.
    حال بیایید برخی از کلیدهای برقراری ارتباط با زبان حرکات بدن را بیاموزیم. در ابتدا حرکات ابتدایی را بیان می‌کنیم. بسیاری از شما مفهوم اولیه این حرکات را می‌دانید. ولی ما سعی داریم این حرکات را بطور کلاسیک با تمام مفهومهای ممکن به شما بگوییم تا تمام معانی ممکن برای شما آشکار گردد.
    دست دادن: مردم با دست دادن به همدیگر سلام و ابراز خوشوقتی می‌کنند. این حرکت بسیار پر معنی‌تر از گرفتن دست همدیگر است. در این حرکت ارتباط بین دو دست و نحوه فشردن آنها بسیار مهم است. دراز کردن دست برای ایجاد ارتباط بین دو دست می‌تواند نشانه‌ای برای برقراری رابطه‌ای صادقانه و بدون رودربایستی باشد و حرکت متقابل شما نشانی از بی ریایی و ارتباطی بدور از هرگونه تهدید می‌باشد.
    حال میخواهیم مفهوم انواع دست دادن را توضیح دهیم:
    شل دست دادن: این حالت نشان دهنده عدم آرامش طرف مقابل است. او دوست ندارد کف دستش لمس شود زیرا که از برملا شدن رازش هراس دارد.
    دست دادن استخوان شکن: برعکس حالت قبل طرف مقابل شما می‌خواهد استخوانهای دست شما را له کند. این هم نشانه عدم امنیت است ولی با این کار قصد دارد قدرت خود را به رخ شما بکشد تا با این حس برتری قدری از ضعف خود را بپوشاند.
    دست دادن در حالت کف دست رو به پایین: طرف مقابل شما دستش را طوری به سمت شما دراز می‌کند که کف دستش به سمت پایین است. در این حالت او قصد دارد برتری خود را به شما اثبات کند. برعکس حالت قبل او در آرامش است و احساس ضعف نمی‌کند.
    دست دادن با دست چپ: اگر دست چپ خود را از بالا به سمت شما دراز کرد، قصد برتری طلبی نسبت به شما را دارد ولی اگر از پایین و مخفیانه دست چپ را برای دست دادن دراز کند، سعی دارد از شما حمایت کند و به آرامش شما فکر می‌کند.
    هماهنگی: در این حالت دو نفر در حال انجام حرکتی مشابه هستند. در واقع هماهنگی نشاندهنده این است که این دو نفر در حال خواندن یک صفحه از کتاب تفکر خود هستند. اگر دیدید که شخص دیگری حرکات شما را تکرار می‌کند یا اینکه شما عین حرکات یک نفر دیگر را انجام می‌دهید، بدانید که هردوی شما در حال فکر کردن به یک موضوع خاص هستید. (خیلی جالبه مگه نه؟)

  5. #215
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    وضعیت قرار گرفتن بدن: شکل بدن در هنگام ایستادن یا نشستن می‌تواند نشاندهنده سلطه پذیری یا برتری خواهی طرف مقابل شما باشد. شق و رق ایستادن یک شخص با شانه‌های رو به عقب نشانه برتری خواهی فرد است. در صورتی که شل و خمیده بودن بدن ناشی از احساس عدم امنیت، گناه و شرمساری فرد است.
    ارتباط چشمی: برقراری ارتباط چشمی در فرهنگها و کشورهای مختلف معنی خاص خود را دارد. متخصصین امریکایی معتقدند که این ارتباط نشانه صداقت و روراستی طرف مقابل است. چشمها با نفوذ ترین نقطه بدن از نظر زبان حرکات بدن به حساب می‌آیند و می‌توانند نکات زیادی را از درون پنهان شخص ابراز کنند. شادی، علاقه مندی، درد، زجر کشیدن و حتی نیاز با ارتباط جنسی را می‌توان از نوع نگاه طرف مقابل فهمید.
    بازی کردن با موها: اگر دیدید که خانمی در حین صحبت کردن با حرکات ملایم دست موهایش را به پشت گوش می‌برد، ممکن است نشانه‌ای از عشوه گری و برقراری ارتباطی نزدیک باشد. اما خیلی مراقب باشید؛ شاید موهایش جلوی چشمش را گرفته و می‌خواهد میدان بینایی خود را وسیعتر کند.
    برای پیشرفت ارتباطات خود از زبان حرکات بدن استفاده کنید.
    برای اینکه بتوانید حرکات بدن خود را منطبق با اراده خود نمایید لازم است اطلاعات بیشتری در مورد زبان حرکات بدن بدست آورید.
    اگر فکر می‌کنید انسان دوست داشتنی هستید و در هنگام رفتن به سر کار خود به کسی نگاه نکرده وارد اتاق شوید، کاملا اشتباه می‌کنید. شما با این کار سیگنالهای منفی به همکاران خود ارسال می‌کنید که از میزان محبوبیت شما خواهد کاست. برای بهبود روابط خود در جامعه بهتر است نگاهی به نوع حرکات بدنی خود انداخته و عوامل مخدوش کننده را از آن بزدایید. مثلا اینکه در طول روز آیا لبخند می‌زنید ویا ارتباط چشمی کافی با مردم برقرار می‌کنید. در صورت آشنایی با زبان حرکات بدن، نوع برخوردی خود با دیگران را می‌توانید بهبود بخشید.
    زبان بدن مطالب زیادی برای گفتن دارد که می‌شود بعنوان معیاری در سنجش صداقت گفتار افراد استفاده نمود.
    اگر کسی درحال صحبت کردن با شما جلوی دهانش را می‌گیرد به احتمال زیاد قصد دارد دروغ بگوید. اگر طرف مقابل شما با دست پیشانی و صورت خود را مالش می‌دهد، احتمالا می‌خواهد احساساتی از درون خود مانند اضطراب یا استرس را بپوشاند. به این ترتیب اگر تناقضی بین گفتار و حرکات بدن یک شخص دیدید، با کمی دقت و ذکاوت می‌توانید مورد نادرست را شناسایی کنید.
    به این ترتیب با آموختن زبان بدن بجای توجه به گفتار افراد، از روی حرکات بدن می‌توان به حقایق شفافتری رسید.
    برای موفقیت در امور روزمره کار و زندگی درک زبان بدن همراه با ارتباط کلامی الزامی است. برای نمونه چند مورد روزانه را توضیح می‌دهیم.
    در مصاحبه اولیه شغل: اولین و مهمترین نکته این است که تا قبل از ورود مصاحبه‌گر به هیچ عنوان بر روی صندلی نشینید. در حالت ایستاده منتظر بمانید. به محض ورود مصاحبه‌گر ارتباط چشمی ایجاد کنید. ابروها کمی بالا برده، لبخند زده و با وی دست دهید.
    در هنگام مصاحبه، زمانیکه درحال گوش کردن به سوالات مصاحبه‌گر هستید به هیچ عنوان به وی بصورت خیره نگاه نکنید. بر روی صندلی خود مرتب و با وقار باشید. پس از به پایان رسیدن مصاحبه با اعتماد به نفس بالا از صندلی خود برخیزید، پس از دست دادن کامل اتاق را ترک کنید.
    اولین مراجعه برای خواستگاری: زبان بدن در این مهمانی بسیار بدرد می‌خورد. در اولین رویارویی با والدین همسر آینده خود سعی کنید ارتباط چشمی مداومی با همسر آینده خود برقرار کنید. هرکسی دوست دارد بداند که همسر آینده فرزندشان تا چه اندازه به همسرش علاقه مند است و آیا انگیزه‌ای برای مراقبت از وی دارد یا خیر. برای پاسخ دادن بدون کلام به این سوال بهتر است با نگاه مهربان و با علاقه به فرزندشان نگاه کنید. با این کار اطمینان خوبی به آنها داده‌اید. البته دروغگو همیشه رسوا خواهد بود. هرگز سعی نکنید آنچه که واقعیت ندارد به دیگران اثبات کنید چرا که با این کار اولین کسی که دچار ضرر خواهد شد خود شما هستید.
    ====

  6. #216
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    برای شاد بودن شکرگذار داشته هایتان باشید


    آنچه که ما از زندگی می خواهیم، خوشبختی است. خوشبختی فقط آن چیزی نیست که وقتی آنرا داشته باشیم احساس کنیم، بلکه آن چیزی است که آرزو داریم به آن برسیم. اگر به جای اینکه همه تمرکز و حواسمان روی قصد و نیتمان باشد، فقط روی خوشبخت بودن با هر چه که داریم متمرکز شویم، آشکار کردن قصد و منظورمان خیلی راحت تر خواهد بود. پس سعی کنیم کمتر از چرخ گردون برای داشتن یا نداشتن فلان چیز و بهمان چیز سوال کنیم و برای هر چه که برایمان پیش می آید، قدردان و شکرگذار باشیم. آن زمان است که حس راحتی و لذت کامل را از زندگی خود می بریم.
    خیل اوقات بدون اینکه بدانیم با توجه بیش از حد روی نیت و مقصودمان، آن را بد نشان می دهیم. وافعیت این است که توجه و تمرکز زیاد روی قصد و نیتمان فقط این واقعیت را تشدید می کند که این اهداف و مقاصد وجود ندارند و درنتیجه ما تلاش می کنیم که نشان دهیم آنها هستند. این ایده که ما باید همیشه اوقات روی نیت و مقاصدمان تمرکز داشته باشیم کاملاً نادرست است. برای نشان دادن آرزوها و امیال خود، باید با تحقق این آرزوها در هماهنگی و هارمونی باشیم. این یعنی باید طوری فکر کنید، احساس کنید یا عمل کنید که گویی امیال و خواسته هایتان تحقق یافته اند.
    اگر همه خواسته هایتان به عرصه ظهور رسیده اند، دیگر تلاشی برای آشکار ساختن چیزی نمی کنید، بلکه از آنچه دارید لذت می برید و قدردان و سپاس گذار آن هستید. شما از همه آنچه که در زندگی خود دارید شاد و راضی هستید، از داشتن آن لذت می برید و کاملاً زندگی خود را دوست می دارید. این دقیقاً همان وضعیتی است که باید داشته باشید تا در هماهنگی و هارمونی با امیال و آرزوهای خود قرار گیرید. این رمز کار است. یعنی باید سعی کنید تا آنجا که می توانید شاد و خوشبخت باشید.
    همه ما همیشه سعی می کنیم تا آنجا که می توانیم یاد بگیریم که چطور امیال و آرزوهایمان را عملی کنیم اما هنوز هیچوقت به آن اندازه که می خواهیم یا با آن سرعت که دوست داریم موفق به انجام اینکار نمی شویم. متوجه نیستیم که کارمان را اشتباه انجام می دهیم. وقتی سعی می کنیم چیزی خلق کنیم، همیشه می گوییم فلان چیز کم است، بهمان چیز را نداریم. سعی می کنیم همه چیز را تغییر دهیم چون آنطور که هستند برای ما قابل قبول نیست. اتفاقی که می افتد این است که موقعیت هایی را پشت سر هم می سازیم که برای نرسیدن ما به هدفمان طراحی شده است نه رسیدن به آن.
    تناقض آن اینجاست که ما وقتی شروع به خلق چیزی که میخواهیم می کنیم، دیگر برای آن تلاش نمی کنیم. به همین دلیل است که منصرف شدن و رها کردن امیال و آرزوهایمان به دست روزگار، قواین قدم است که شاید معجزه بالاخره رخ دهد. ما دست از تلاش کردن برای رسیدن به مقصودمان برمی داریم و ادعا می کنیم که همه چیز همان طور که در حال حاضر هست، خوب است. وقتی دست از تغییر دادن همه چیز برمی داریم و همه چیز را همانطوری که هست قبول می کنیم، در کوتاه زمانی میبینیم که آنچه میخواستیم، یعنی همان آرزوی همیشگیمان، مثل معجزه در زندگیمان نمودار می شود.
    پس به جای تغییر دادن همه چیز و ساختن آن چیزی که می خواهید، اجازه بدهید به طور ناخودآگاه همانی که هستید و همان چیزهایی که دارید را دوست داشته باشید و قبول کنید که هیچ اشکالی ندارند. وقتی اینکار را می کنید، به جای اینکه در زندگی کمبود و فقدان داشته باشید، احساس رضایت خواهید کرد.
    وقتی در مشکلات زندگی گرفتار می شویم، دیگر از آنچه که داریم لذت نمی بریم و با آن خوشبخت نیستیم، و همیشه به چیزی فکر می کنیم که نداریم و دوست داریم داشته باشیم. و هیچوقت قدر چیزهایی که داریم را نمی فهمیم مگر وقتی که آن چیزها را از ما می گیرند. پس سعی کنیم هر چه که در زندگی خود داریم را تا آنجا که می توانیم دوست داشته باشیم و قدر آن را بدانیم. مطمئناً خیلی خوشحال خواهید شد اگر بفهمید آنچه که می خواستید و آرزو داشتید را به دست آورده اید. وقتی به خودمان اجازه بدهیم که همه چیزهای خوب زندگی را درک کرده و دوست داشته باشیم، زندگیمان سراسر لذت خواهد شد.
    به جای اینکه فقط به خاطر اینکه چیزی را در زندگیمان نداریم، به دنبال آن باشیم، خوب است که اطمینان کنیم و فکر کنیم به هرچه که می خواستیم رسیده ایم و شکرگذار باشیم. در این حالت به جای اینکه چیزی بسازید، با همان چیزهایی که دارید شاد و راضی خواهید بود. گرچه دوست دارید چیزی بسازید و خلق کنید، اما تمرکز و توجه اصلی شما در این خواهد بود که از انجام آن لذت ببرید و نتیجه ای که به دست می آورید در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.
    وقتی باور کنید که به آنچه خواسته بودید، رسیده اید، دیگر برای به دست آوردن آن خودتان را به در و دیوار نمی زنید. در این صورت شاد و آرام به کارتان ادامه می دهید و به جای اینکه مدام نگران باشید که آیا به آن می رسید یا نه، با اطمینان منتظر آن می مانید. در این شرایط آزادی بیشتری را در زندگی تجربه می کنید.
    یادتان باشد، اگر در حال حاضر به همه آرزوهایتان رسیده باشید و هرچه میخواستید را به دست آورده باشید، از زندگی لذت می برید و قدر چیزهایی که دارید را می فهمید. اگر بخواهید با رویاها و آرزوهایتان در هماهنگی و هارمونی باشید، باید چنین جالتی داشته باشید. به جای اینکه برای خود آرزوسازی کنید، سعی کنید یاد بگیرید برای هرچه که در زندگی برایتان پیش می آید قدردان باشید. سعی کنید از زمان حال و آنچه که دارید لذت ببرید و آخر اینکه سعی کنید آنطور که باید و شاید خوشبخت باشید.
    اگر همه خواسته هایتان به عرصه ظهور رسیده اند، دیگر تلاشی برای آشکار ساختن چیزی نمی کنید، بلکه از آنچه دارید لذت می برید و قدردان و سپاس گذار آن هستید. شما از همه آنچه که در زندگی خود دارید شاد و راضی هستید، از داشتن آن لذت می برید و کاملاً زندگی خود را دوست می دارید. این دقیقاً همان وضعیتی است که باید داشته باشید تا در هماهنگی و هارمونی با امیال و آرزوهای خود قرار گیرید. این رمز کار است. یعنی باید سعی کنید تا آنجا که می توانید شاد و خوشبخت باشید.

  7. #217
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    مقاومت در برابر شکست
    قانون جذب به ما می گوید که در زندگی به همان چیزهایی می رسیم که بر روی آنها تمرکز می کنیم و به آن انرژی می دهیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم به هر چیزی که فکر کنیم در زندگی برایمان متجلی خواهد شد.

    به عبارت دیگر بر روی هر چیزی که تمرکز کنیم آن را به زندگیمان فرا خوانده ایم.

    بیشتر افراد زمانیکه در مورد قانون جذب مطالبی می شنوند شگفت زده می شوند. آنها تصور می کنند که ایجاد حقیقی چیزهایی که در ذهن مجسم می کنند، کار عجیبی است . "من می توانم هر کسی که می خواهم باشم، می توانم هر کاری که می خواهم انجام دهم، و به هر چیزی که می خواهم برسم" واقعاً فوق العاده است. من آمال و آرزوهای زیادی دارم و تنها کاری که باید انجام دهم این است که با فکر کردن به آنها از هستی بخواهم که آنها را دراختیار من بگذارد.

    هفته ها می گذرد و فرد به چیزهایی که خواسته نمی رسد. از خود می پرسد پس چرا آرزوهایم برآورده نشدند؟ من آنها را در ذهن خود به تصویر کشیدم، پس چرا به آنها نرسیدم؟

    این قانون جذب چه اشکالی پیدا کرده، من آرزوهایم را گفتم ولی عملی شدن آنها را نمی بینم؛ آیا آرزوهایم زیاد بودند و یا من نتوانستم آنها را به خوبی سفارش دهم؟

    اگر ما یک بار دیگر با دقت بیشتری معنای قانون جذب را بخوانیم می بینیم که ما هر چیزی را که به آن توجه کرده و بر روی آن تمرکز کنیم به زندگی مان وارد می شود، چه بخواهیم و چه نخواهیم!

    بنابراین چرا بیاییم و توجه و انرژی مان را صرف فکر کردن به چیزهایی کنیم که نمی خواهیم در زندگی مان وجود داشته باشند؟ این کار بی معنایی است.

    اما در دنیای واقعی این اتفاق می افتد و همه ی ما به چنین مسائلی فکر می کنیم. به همین دلیل است که بعضی وقت ها در زندگی خود با مشکل مواجه می شویم.

    زمانی که به دلیل و نتیجه ی کارها نگاه می کنیم، متوجه می شویم که دلیل همان فکر ماست و نتیجه واقعیت زندگی است.

    به عنوا مثال فرض کنید در حال حاضر مقروض هستید. شما به شدت تمایل دارید که پولدار شده و تمام بدهی هایتان را پرداخت نمایید؛ اما بیش از هر چیز احساس بدبختی می کنید و به عدم رضایت خود از زندگی فکر می کنید. شاید بدانید که چه چیزی می خواهید و بدانید که باید چه چیزهایی را تغییر دهید، اما همه ی انرژی و توجهتان بر روی جمع کردن پول، کمتر خرج کردن و کاهش صورتحساب ها صرف می شود!!! تمام انرژی شما بر روی قرض هایتان منعکس می شود و نمی توانید توجه کافی بر روی چیزهایی که می خواهید داشته باشید. به همین دلیل نمی توانید سفارش های خود را از عالم هستی به درستی بخواهید.

    ما انسان ها گرایش داریم که از ابتدا در نتیجه ی کارهایی که انجام می دهیم زندگی کنیم. ما معمولاً اثر و نتیجه ی تمام تجربیاتی که در زندگی بدست می آوریم را با خود به دوش می کشیم. به همین دلیل زمانی که انرژی خود را صرف نتیجه می کنیم، قانون جذب هم برای ما همان چیزی را به ارمغان می آورد که در ذهنمان می گذشته، درست مانند یک چرخه ی علت و معلولی حقیقی.

    به عنوان مثال فردی را تصور کنید که مدام در مورد بیماری صحبت می کند. این امر اصلاً اتفاقی نخواهد بود که او نسبت به دیگران بیشتر مریض شود. همین مطلب در مورد کسانی که در روابط ناموفق گرفتار می شوند نیز تعمیم پیدا می کند. آنقدر به عدم موفقیت خود فکر می کنند که مدام روابط ناموفق بیشتری در زندگی شان اتفاق می افتد و مجبور می شوند که یکی پس از دیگری به روابط آزار دهنده ی خود پایان دهند.

    از سوی دیگر می توان گفت که یک فرد موفق نیز شرایط مشابهی را دارد. او با دید مثبت به جامعه نگاه می کند، از نعمت هایی که در زندگی دارد بهرمند می شود، با شور و اشتیاق زیاد به زندگی ادامه می دهد و هر روز چنین تجربه هایی را در زندگی خود تکرار کرده و شادی و رضایت بیشتری را به زندگی خود دعوت می کند.

    این بدان معنا نیست که افراد موفق در استفاده از قانون جذب خوب عمل می کنند و مردم ناموفق در استفاده از قانون جذب ناتوان هستند. هر انسانی که بتواند فکر کند، خودبه خود این قابلیت را پیدا می کند که از این قانون به نفع خود بهره ببرد و نباید فراموش کرد که همه به طور مساوی از این قابلیت بهرمند هستند. تنها چیزی که سبب ایجاد تفاوت می شود این است که برخی به درستی از جذب استفاده نمی کنند؛ تنها کاری که باید انجام دهیم این است که یاد بگیریم چگونه می توانیم از قانون جذب به نحوی بهره ببریم که واقعیت های شیرین تری را به زندگی مان بیاورد.

    برای تغییر شرایط فعلی می بایست دایره ی فکری خود را تغییر دهیم. برای رسیدن به موفقیت باید نهال موفقیت را در ذهن خود بکاریم. ایده ی موفقیت باید در ذهنمان متولد شود، و قصد و نیت رسیدن به آن را در ذهن خود پرورش دهیم. باید باردار موفقیت شویم.

    شگفت انگیز است. تنها کاری که باید انجام دهم این است که به عنوان مثال فکر کنم ثروتمند می شوم و چیزی نخواهد گذشت که او آرزوی من متحقق می گردد!!!

    البته نه به این سرعت! فکر به تنها کافی نیست تا شما ثروتمند شوید. شما باید خودتان نیز به سمت چیزهایی که می خواهید حرکت کنید.

    موفقیت می خواهید؟ باید به سمت آن حرکت کنید. عشق می خواهید باید به سمت آن حرکت کنید. باید توجه، تمرکز و انرژی خود را به امیالی که دارید بدهید تا قانون جذب آنها را مرتب و ردیف کرده و برایتان متجلی سازد.

    اما اگر من تمام انرژی خود را بر روی کار جدیدی که به تازگی آغاز کرده ام بگذارم، چه می شود اگر همه چیز یک مرتبه خراب شود و هیچ چیز درست پیش رود و به نتیجه دلخواهی که می خواهم نرسم؟ و یا در مسائل عشقی مورد لطف و محبت طرف مقابل قرار نگیرم؟

    این ها افکاری هستند که ما را از پیشروی به سمت جلو باز می دارند. البته اصلاً اشکالی ندارد که شما طرف منفی قضیه را نیز در نظر بگیرید، اما نباید اجازه دهیم که افکار منفی خط مشی زندگی مان را برایمان تعیین کنند. ما باید بدون توجه به مسائل جانبی به سوی رویاهایمان پیش برویم. همچنان که جلو می رویم ممکن است حتی اشتباه کنیم و به موانع غیر قابل گذری نیز برخورد کنیم اما این نحوه برخورد ما با مشلات و سختی ها هستند که ما را به نتیجه نزدیک تر می کنند و سبب می شوند که سرعتمان نسبت به گذشته بیشتر شود. در مورد شکست چطور؟ شکست چطور می تواند به ما در موفقیت کمک کند؟

    برای شروع ابتدا باید متوجه شویم که شکست در حقیقت چه معنایی دارد.

    خیلی جالب است طریقه ی محاسبه موفقیت هایی که ما خودمان در زندگی بدست می آوریم و موفقیت هایی که دیگران در زندگی بدست می آورند را با هم مقایسه کنیم. ما از حساب بانکی، متراژ ملک و املاک، حیطه قدرت، و پولدار بودن به عنوان مقیاس موفقیت و شکست استفاده می کنیم اما به واقع معنا و مفهوم موفقیت حقیقی را به درستی نمی دانیم.

    شکست و موفقیت مقیاس هایی برای اندازه گیری داشته ها و نداشته ها نیستند، این دو امر را نمی توان با توجه به اندازه ی مایملک تخمین زد و چیزهایی نیستند که با اندازه گیری و نگاه به آنها بتوان در موردشان قضاوت کرد.

    در کتاب ناپلئون هیل با عنوان "چگونه پولدار شویم" او در مورد آقای "داربی" و داستان "بکن تا ثروتمند شوی" اینطور می نویسد که: عموی داربی تب طلا می گیرد و به سرزمین وسترن ها می آید تا زمینها را برای یافتن طلا بکند.

    او شرط می بندد و با یک بیل و کلنگ آماده به کار می شود. کار خیلی سختی بود اما حرص و هوس او برای طلا زیاد بود.

    پس از هفته ها زحمت و مشقت او رگه هایی از سنگ درخشان را پیدا می کند. او نیاز به ماشین آلاتی داشت که سنگ را از اعماق زمین به سطح بیاورند. او به آرامی بر روی حفره هایی که در معدن چال کرده بود، خاک می ریزد. از همان راهی که آمده بود به خانه ای در ویلیامزبورگ، مری لند باز می گردد و جریان را با اقوام و چند تن از همسایه هایش در میان می گذارد و به کمک آنها پول کافی برای خرید ماشین آلات را جمع کرده، دستگاههای مورد نیاز را خریداری می کنند و به مکان مورد نظر انتقال می دهند. داربی نیز به همراه عمویش به معدن می رود و با وی مشغول به کار می شود. اولین ارابه طلا استخراج می شود و به کوره ی ذوب انتقال پیدا می کند. شواهد ثابت می کردد که آنها دارنده یکی از غنی ترین معدن ها در کلرادو هستند! فقط چند ارابه از آن طلا لازم بود که آنها بتوانند تمام بدهی های خود را صاف کنند. بعد مابقی سود کلانی را که بدست می آوردند از آن خودشان بود.

    حفاری همین طور پایین تر می رفت! و امید خانواده ی داربی نیز همچنان بیشتر و بیشتر می شد. ناگهان اتفاقی افتاد، رگه ی ایجاد شده از طلا محو شد. آنها به آخر راه رسیده بودند و کوزه ی طلا خالی شده بود. آنها همچنان به حفاری ادامه می دادند و ناامیدانه تلاش می کردند تا اثری از طلا پیدا کنند، اما فایده نداشت.

    نهایتاً تصمیم گرفتند که کار را متوقف کنند.

    آنها دستگاه هایی را که خریداری کرده بودند تنها به چند دلار به یک خرده فروش فروختند و قطاری گرفتند و به خانه باز گشتند. بعضی از خرده فروش ها احمق هستند اما این یکی نه. او با یک مهندس معدن مشورت کرد تا نگاهی به معدن بیندازد و یک سری محاسبات آماری انجام دهد. مهندس معتقد بود که پروژه به این دلیل بی نتیجه مانده که مالکین معدن با "خط گسل" آشنا نبودند. محاسبات او نشان می داد که می توان آثاری از طلا را تنها 3 متر پایین تر از جایی که داربی ها کنده بودند پیدا کرد. این مکان دقیقاً همان جایی بود که آنها به طلا رسیدند.

    مرد خرده فروش توانست با استخراج طلا به میلیون ها دلار پول برسد؛ فقط به این دلیل که می دانست قبل از تسلیم شدن باید با یک متخصص مشورت کند.

    خوب آیا این شکست است؟

    اگر از نظر داربی ها به این موضوع نگاه کنیم، می توانیم بگوییم که این پروژه شکست خورده چراکه آنها دست از کار کشیدند و رویایشان را فراموش کردند، در حالی که تنها 3 متر با تحقق هدفشان فاصله داشتند؛ اما نمی توان شکست واقعی را در محتوای حقیقی زندگی داربی ها به عنوان مردودیت کامل در نظر گرفت.

    می بینید که داربی درس موفقیت را از طریق پافشاری در دوره ی کوتاهی از زندگی خود یاد گرفت و آن را در تمام کارهایی که بعدها تصمیم به انجام آن گرفت به کار برد؛ و در نهایت داربی در رده 50 نفر اولی در جهان قرار داد که در زمان خود بالای چندین میلیون دلار در فروش بیمه ی عمر سود کرد.

    پس شکست چیست؟

    شکست حقیقی عادت به تسلیم شدن است. این در حالی است که عدم توانایی در ایجاد ایده های نو و اتخاذ تصمیم های جدید به عنوان بزرگترین مانع در راه رسیدن به موفقیت محسوب می شود.

    در طول تاریخ در دنیای تجارت و دانش ما از کنار هم قرار دادن اراده و پافشاری به الگوی موفقیت می رسیم. چند میلیون نفر وجود دارند که در دنیا برشکست شده اند؟ چند بار ادیسون و بل آزمایش کردند و شکست خوردند تا به نتیجه ای که دنبالش بودند رسیدند؟

    تنها با اشتیاق و ایمان است که می توانیم خود را به نیروی پافشاری تجهیز کنیم. با ایمان است که می توان قانون جذب را احضار کرد و در این حالت است که سفر ما به سمت موفقیت تحقق می یابد.

    شما چه قانون جذب را متوجه شوید چه نه، باید عادت فکر کردن به حقایق را از سر بیرون کنید. (مگر اینکه حقیقت همان چیزی باشد که می خواهید به آن برسید)

    برای ایجاد تغییر و تحول در شرایطتان باید اراده کنید، آرزوهایتان را در ذهن به تصویر بکشید، و با ایمان و اشتیاق به سوی آنها گام بردارید.

    برای رسیدن به موفقیت باید ابتدا هدف خود را درک کنید و بعد به آن ایمان بیاورید.

  8. #218
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    تاثیر شخصیت بر حیطه شغلی
    آگاهی از ذهنیات فردی

    آیا تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که برخی از همکارانتان سبب ایجاد عصبانیت در شما می شوند؟ به نظر می رسد که طول موج آنها با شما یکی نیست. آنها به چیزهایی که می خواهند از طرق مختلف دست پیدا می کنند و گاهی شما با خود میگویید که آنها چگونه قادر به انجام چنین کاری هستند.

    شخصیت و خصوصیات اخلاقی فردی نقش مهمی را در بدست آوردن اطلاعات از سایرین، پیروزی بر مشکلات، و سازماندهی زندگی بازی می کند. به عنوان مثال شاید تمامی اساتید دانشگاه دارای یکسری خصوصیات اخلاقی مخصوص به خود باشند، افرادی که قوه ی تخیل بالایی دارند، نمی توانند جزئیات مباحث را به خوبی به خاطر بسپارند، افراد خون گرم و زود جوش معمولاً برنامه ریزی دقیقی برای زندگی خود ندارند. به هر حال تیمی که تشکیل شده باشد از افرادی با خصوصیت های اخلاقی متفاوت، در کار خود خیلی موفق تر عمل خواهد کرد.

    روانشناسی به نام "میر بریج" تئوری جدیدی را برای بررسی شخصیت های مختلف ارائه می دهد. در این تئوری نگاهی دو جانبه به 4 خصوصیت اخلاقی داشته که اگر ما در وجود همکاران خود ببینیم احساس می کنیم که آنها با سایرین فرق دارند.

    درون گرا یا برون گرا

    برخی از افراد هستند که ترجیح می دهند مشکلات خود را با دیگران در میان بگذارند، به وجود دیگران و مصاحبت با آنها محتاجند، و تمایل دارند که در محیط های باز و شلوغ کار کنند. همین سر و صداهای روزمره زندگی است که به آنها انرژی پیمودن ادامه ی راه را می دهد. برای این افراد اصلاً مهم نیست که مرکز توجه جمع باشند و یا دائماً ترتیب سخنرانی های متفاوت را بدهند. انرژی این افراد خارجی است و انسان های برونگرایی محسوب می شوند. افرادی که بیشتر در رشته ی هنرهای نمایشی و موسیقی فعالیت می کنند جزء کسانی محسوب می شوند که انرژی را به بیرون ساطع مینمایند.

    از سوی دیگر افرادی نیز هستند که تمایل دارند تا بر روی موضوعات مختلف تاثیرگذار واقع شوند. این افراد به طور دقیق بر روی کلیه ی مباحث تمرکز کرده و عمیقاً در مورد مسائل مختلف فکر می کنند. یافته های آنها معمولاً خصوصی است و ترجیح می دهند ساکت باشند. آنها آنقدر که از کتاب خواندن لذت می برند، از شرکت در یک میهمانی نمی توانند لذت ببرند. در محل کار ترجیح می دهند فضای اختصاصی خودشان را داشته باشند و کار کردن در محیط باز را نمی پذیرند. این قبیل افراد درون گرا هستند. مهندسین علوم کامپیوتری، و فلاسفه در میان عمیق ترین درون گراها قرار می گیرند.

    اگر هر یک از این خصوصیات به حد نهایی خود برسد، سبب می شود میان دو نفری که در دوسوی این دو قطب مختلف وجود دارند، مشکلاتی ایجاد شود. برون گرا ها احساس می کنند که درون گرا ها آنقدر ها که لازم است صحبت نمی کنند و به همین دلیل نمی توانند تشخیص دهند که چه چیزی در سر آنها می گذرد. درون گراها نیز آرزو میکنند که ای کاش برون گراها می توانستند پیش از صحبت کردن فکر کنند و تنها وقتی حرف بزنند که ایده ها را در ذهن خود بررسی کرده باشند.

    البته باید توجه داشت که همه ی افراد در شرایط مختلف، عکس العمل های متفاوتی را نیز از خود بروز می دهند و همه ما گرایش های درون گرایانه و برون گرایانه را داریم و در موقعیت های مختلف بسته به شرایط، واکنش های متفاوتی را از خود بروز می دهیم.

    کلی گرا و جزئی نگر

    برخی از ما به جزئیات مطالب ریز می شویم و هیچ توجهی به تصویر بزرگتری که پیش رویمان قرار دارد، نمی کنیم.

    گروه دیگری از افراد هستند که دورنمای خوبی از مسائل مختلف دارند، اما از تمرکز کردن بر روی جزئیات فراری هستند. میر بریج گروه اول را "حسگر" و دوم را "یافتگر" نامگذاری می نمایند. افراد حسگر را می توان بیشتر در میان کسانی که در کارهای عملی تبحر دارند پیدا کرد، مانند مهندسان، دانشمندان و افرادی که به کارهای هنری اشتغال دارند. پای این قبیل افراد به طور کامل بر روی زمین قرار دارد. آنها در زمان حال زندگی می کنند. آنها کارهایشان را یکی پس از دیگری و با رعایت ترتیب انجام میدهند و ترجیح می دهند که تغییرات را به صورت پله ای بپیمایند. از سوی دیگر شهودگرایان یا همان یافتگراها از تصور و تخیل بالایی برخوردار هستند. آنها اطلاعات را از منابع مختلفی بدست می آورند و برای آینده اهمیت زیادی قائل هستند. آنها بر خلاف حسگرها دوست دارند که همواره تغییرات کلی در زندگی خود ایجاد کنند.

    به طور طبیعی شهودگراها معتقدند که حسگراها کمبود خلاقیت و قوه ی تخیل دارند و حسگراها نیز تصور می کنند که شهودگرایان در ابرها سیر می کنند.

    نویسندگان، روزنامه نگاران، و روانشناسان به طور طبیعی در رده ی شهودگرایان قرار می گیرند.

    تحلیلگرا یا راه گشا

    دانشمندان و ریاضی دانان معمولاً با اسنباط و استنتاج مشکلات، به راه حل می سرند. نقطه ای را به عنوان مرکز شروع فعالیت خود قرار داده و به صورت منطقی به دنبال یافتن راه حل صحیح بر می آیند. اگر از استدلال و برهان مناسب استفاده کنند، به پاسخ صحیح نیز دست پیدا خواهند کرد، اما آیا مردم این امر را قبول می کنند؟ "متفکران" که به این طریق عمل می کنند، ابتدا راه منطقی را طی می کنند و زمانیکه به راه حل دست پیدا کردند، آنرا به دیگران می فروشند. بیشتر دانشمندان و مهندسان به شدت تحلیلگرا هستند.

    اما متد "حسی" بدین شرح است که ابتدا در نظر گرفته می شود که مردم به دنبال چه راه حلی هستند، سپس به دنبال یافتن آن راه حل می روند . افرادی که به این شیوه عمل می کنند مشکلات را به گونه ای حل می کنند که گویی خودشان نیز بخشی از آن هستند. این امر در حالی است که تحلیلگرایان حتی الامکان خودشان را منفصل از راه حلی که بدست می آورند می دانند. یکی عینی است و دیگری انتزاعی. تحلیلگرایان تصور می کنند که کسانیکه مشکلات را از طریق راه حل های انتزاعی حل می کنند، افراد غیر منطقی هستند. روحانیون و مشاوران اجتماعی عموماً در زمره ی مشکل گشاهای "حسی" قرار می گیرند. آنها بر این باورند که تحلیلگرایان افراد سردی هستند و قدرت حس کردن ندارند.

    سازماندهی زندگی فردی

    آیا فراتر از زمان مسائل را سازماندهی کرده و برنامه ریزی می کنید و در مورد آنها فکر می کنید؟ برخی از افراد هستند که همیشه دوست دارند زندگی شان تحت کنترل باشد. آنها لیستی از کارهایی که باید انجام دهند را تهیه کرده و خاطرات خود را یادداشت می کنند. برای تعطیلات از قبل برنامه ریزی می کنند و برای روز، ماه و سال خود نیز برنامه ریزی می نمایند. میر بریج این افراد با نام "اندیشمند" معرفی می کند. میز کار آنها همیشه تمیز و مرتب است و به راحتی می توانید هر چیزی را در جای خودش پیدا کنید، چه در محیط کار و چه در خانه؛ اما در این میان گروه دیگری نیز وجود دارند که میر آنها را با نام "دریافتی" معرفی می کند. این افراد احساس می کنند که اگر برای یک ماه آینده ی خود برنامه ریزی کنند، دست و پایشان بسته می شود. آنها دوست دارند که خودشان را در جریان زندگی قرار دهند، ساعت های انعطاف پذیر کاری را تجربه کنند، موقعیت های جدید زندگی را در آغوش بگیرند، و همواره آماده ی رویارویی با تجربیات جدید در زندگی هستند.

    اما از سوی دیگر برخی از افراد نیز هستند که کنترل گرا هستند. آنها می خواهند کارشان را پیش از وقت تفریح انجام داده باشند اما گروه دیگر در هر زمان آماده تفریح هستند. اگر کارفرمای شما در این خصوصیت عکس شما باشد، آنوقت رابطه شما جالب و دیدنی خواهد بود.

    روابط

    اگر شما خودتان را با مواردی که ذکر شد مقایسه کنید، ممکن است برخی بگویند: "مثل من" و برخی دیگر تصور کنند که خصوصیات اخلاقی شان تا حدی با آنچه در این مقاله به آن اشاره شد فرق می کند. به هر حال همه افراد در درون خود خصوصیات اخلاقی متفاوتی را دارند و هر کس که درک بهتری از خود داشته باشد خیلی راحت تر می تواند متوجه نقاط قوت وضعف خود شود. زمانیکه شما ارتباطتان را با همکاران و دوستانتان در نظر می گیرید و به ناراحتی ها و مشکلاتی که ممکن است به وجود آیند فکر می کنید، گاهی اوقات توضیحاتی که در این مقاله در اختیارتان قرار دادیم می تواند کمک شایان ذکری به شما کند و به این ترتیب بتوانید روابط خود را بهبود بخشید.

  9. #219
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض خودتان را همانگونه كه هستيد بپذيريد

    اگر مي‌خواهيد استرس‌ها و نگراني‌ها را از خودتان دور كنيد، به آساني تحت‌تأثير عوامل و شرايط محيطي قرار نگيريد

    و با استفاده از استعدادها و خلاقيت‌هاي خود به ابراز وجود و مقابله با شرايط نامطلوب بپردازيد. خودتان را همان‌طور كه هستيد بپذيريد. فراموش نكنيد شما با هر نقص و كمبودي كه داشته باشيد، باز هم دوست داشتني و ارزشمنديد. نقص عضو، معلوليت، فقر، مشكلات مالي و هر كمبود يا نقص ديگري نمي‌تواند چيزي از ارزش شما كم كند. پذيرفتن خود با تمام نقص‌ها، ضعف‌ها و كمبودها نشان‌دهنده عزت نفس و اعتماد به نفس است.

    خيلي‌ها تصور مي‌كنند اگر خودشان را همان‌طور كه هستند بپذيرند، نمي‌توانند تغيير كنند و به چيزهايي كه مي‌خواهند، برسند. بيشتر وقت‌ها ما فكر مي‌كنيم اگر نسبت به خودمان احساس خوبي نداشته باشيم و از خودمان، شرايط و موقعيت و عملكردمان ناراضي باشيم، اين نارضايتي در ما ايجاد انگيزه مي‌كند و باعث مي‌شود براي تغيير، رشد، پيشرفت و رسيدن به شرايط بهتر تلاش كنيم. ممكن است اين طرز فكر گاهي - آن هم در كوتاه مدت - درست باشد. خيلي اوقات احساسات ناخوشايندي مانند نااميدي، عصبانيت، افسردگي و اضطراب، ما را براي تغيير آماده مي‌كنند اما واقعيت اين است كه نارضايتي و احساسات ناخوشايند بعد از مدتي انرژي ما را مي‌گيرد و توان لازم براي تلاش و ايجاد تغيير را از بين مي‌برد.

    اولين قدم در تغيير و تلاش براي رسيدن به هدف، شادي و آرامش است. پذيرش خود و قبول واقعيت در واقع يك خودآگاهي همراه با احساس شادي و رضايت است. پذيرش، به شما احساس آرامش مي‌دهد و همين، انرژي لازم براي رسيدن به هدف، تلاش براي ايجاد تغيير و رشد و پيشرفت را فراهم مي‌كند.

    خواسته‌ها و اهداف

    شما مي‌توانيد ضمن اينكه شرايط را مي‌پذيريد، خواسته‌هايتان را هم داشته باشيد و براي رسيدن به آنها تلاش كنيد. تصور كنيد شما در يك خانه كوچك زندگي مي‌كنيد و آرزو داريد خانه بزرگ‌تري داشته باشيد. حسرت‌خوردن و مدام فكركردن به اينكه خانه‌تان اندازه قفس است و اي‌كاش خانه بزرگ‌تري داشتيد، فقط روحيه‌تان را ضعيف مي‌كند. شما مي‌توانيد ضمن اينكه به خريد خانه بزرگ‌تر فكر مي‌كنيد و براي رسيدن به اين هدف، برنامه‌ريزي و تلاش مي‌كنيد، شرايط فعلي‌تان را بپذيريد. باور كنيد در خانه كوچك هم مي‌شود شاد و خوشحال زندگي كرد. زندگي در خانه كوچك هم مزايايي دارد پس بهتر است تا زماني كه در اين خانه زندگي مي‌كنيد، به مزاياي آن فكر كنيد؛ مثلا به اينكه راحت‌تر تميز مي‌شود، هزينه‌هايش كمتر است و راحت‌تر و زودتر فروش مي‌رود.

    پذيرش يا تسليم

    پذيرش و قبول واقعيت را نبايد با تسليم در برابر مشكلات و كمبودها يكي دانست. پذيرش يك نوع آگاهي همراه با علاقه، انگيزه و شادي است؛ در حالي كه تسليم نوعي پذيرش همراه با احساس ضعف، شكست و ناتواني در ايجاد تغيير است.

    بهبود روابط

    اگر خودتان را بپذيريد و با تمام وجود خودتان را دوست داشته باشيد و به خود عشق بورزيد، اين احساس را به ديگران هم منتقل خواهيد كرد و ديگران هم با شما راحت‌تر خواهند بود. پذيرش با ايجاد احساس شادي، رضايت و آرامش موجب مي‌شود شما به شرايط مسلط شويد و راحت‌تر و بهتر زندگي‌تان را مديريت كنيد، همچنين اين حس باعث مي‌شود روابط شما با ديگران بهبود پيدا كند.

    تمرين پذيرش
    حالا كه متوجه شديد پذيرش، نقش مهمي در سلامت روان و بهتر شدن زندگي و رشد و پيشرفت شما دارد، بهتر است سعي كنيد اين مهارت (پذيرش) را در خودتان تقويت كنيد. نكات زير مي‌تواند شما را بيشتر در اين باره كمك كند:

    خودتان توانايي‌ها و علايق خود را بشناسيد

    سعي كنيد توانايي‌ها، استعدادها، علايق و ويژگي‌هاي شخصيتي خودتان را بشناسيد. شناخت درست و صحيح از خودتان باعث مي‌شود به خودآگاهي برسيد و درباره توانايي‌هاي
    واقعي‌تان بيشتر بدانيد.

    اهداف‌تان را مشخص كنيد

    اهداف‌تان را مشخص كنيد و دقيقا و به‌طور واضح مشخص كنيد كه چه مي‌خواهيد. با در نظرگرفتن توانايي‌هاي خود سعي كنيد مناسب‌ترين راه را براي رسيدن به اهداف خود انتخاب كنيد.

    با خودتان صادق باشيد
    خودتان را گول نزنيد. سعي كنيد با دقت و صداقت كامل توانايي‌ها، علايق و اهداف خود را مشخص كنيد. دقت داشته باشيد ممكن است كارهايي كه براي جلب رضايت ديگران و تحت تاثير اصرار آنها انجام مي‌دهيد يا كارهايي كه به اجبار، آنها را انجام مي‌دهيد، جزء علايق واقعي‌ خودتان نباشند.

    مطمئن باشيد كار را به بهترين شكلي كه مي‌توانيد، انجام مي‌دهيد. از خودتان توقع زياد و خارج از توانايي‌تان نداشته باشيد. هنگامي كه مشغول انجام كاري هستيد، تلاش كنيد و مطمئن باشيد هر كاري از دست‌تان بر مي‌آمده، انجام داده‌ايد.

    خودتان را با ديگران مقايسه نكنيد

    اگر از آن دسته افرادي هستيد كه مدام خودشان را با ديگران مقايسه مي‌كنند و به داشته‌ها و نداشته‌هايشان فكر مي‌كنند، متاسفانه هنوز خودتان را نپذيرفته‌ايد. اينكه در يك مهماني به جاي لذت‌بردن از مصاحبت با ديگران و كسب تجربه و شنيدن خاطرات، مدام به چيزهايي كه ديگران دارند و شما نداريد يا شما داريد و آنها ندارند فكر كنيد، نشان مي‌دهد هنوز فاصله زيادي با خودباوري و خودپذيري داريد.

    به خودتان پاداش بدهيد

    براي تقويت پذيرش خود و قبول واقعيت‌ها و شرايط موجود زندگي، لازم است از قدرت تشويق استفاده كنيد. هر وقت در برابر شرايط و موقعيت‌هاي مختلف، خودتان بوديد و خودتان را با ديگران مقايسه نكرديد و هر وقت خطاها و اشتباهات خود را با واقع‌بيني پذيرفتيد و آن را به ديگران نسبت نداديد، به خودتان جايزه بدهيد.

    در صورت لزوم، باورهايتان را تغيير دهيد
    فهرستي از موارد و موضوعاتي كه پذيرش‌شان برايتان سخت است و نمي‌توانيد آنها را بپذيريد، تهيه كنيد. بعد يكي يكي درباره شان فكر كنيد. باورهايتان را مرور كنيد؛ شايد لازم باشد آنها را تغيير دهيد تا بتوانيد بهتر مسائل را بپذيريد و به آرامش برسيد.

    سخن آخر:
    چطور ممكن است آدم چيزي را تغيير بدهد كه آن را انكار مي‌كند يا بي‌ارزش مي‌داند؟

    سوال اصلي

    4 دانشجو – كه به خودشان اعتماد كامل داشتند– يك هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگري حسابي به تفريح پرداختند اما وقتي به شهر خودشان برگشتند، متوجه شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباه كرده‌اند و امتحان به جاي سه‌شنبه، دوشنبه صبح بوده است. بنابراين تصميم گرفتند استادشان را پيدا كنند و علت جا ماندن از امتحان را براي او توضيح دهند.

    آنها به استاد گفتند: «ما به شهر ديگري رفته بوديم كه در راه برگشت لاستيك خودرويمان پنچر شد و با توجه به اينكه زاپاس نداشتيم تا مدت زماني طولاني، نتوانستيم كسي را گير بياوريم و از او كمك بگيريم؛ به همين دليل دوشنبه ديروقت به خانه رسيديم». استاد فكري كرد و پذيرفت كه آنها روز بعد بيايند و امتحان بدهند. 4 دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به 4 اتاق جداگانه فرستاد و به هر يك ورقه امتحاني‌اي را داد و از آنها خواست كه شروع كنند. آنها به اولين مسئله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سؤال خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سؤال 95امتيازي پشت ورقه پاسخ بدهند كه سؤال اين بود: «كدام لاستيك پنچر شده بود؟»...!



    همشهري

  10. #220
    آخر فروم باز alil1369's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    متغییر !!
    پست ها
    1,593

    پيش فرض

    ممنونم !!
    لینکشو دادم برای یکی خیلی تحت تاثیر قرار گرفت !!!!!!!!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •