تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 24 از 129 اولاول ... 142021222324252627283474124 ... آخرآخر
نمايش نتايج 231 به 240 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #231
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض چه طور طرز تفکر خود را تغییر دهیم.

    آیا همیشه آرزو میکنید که کاش می توانستید در زندگی، اندکی خطرپذیرتر ظاهر شوید؟مثل بعضی از افراد که خیلی راحت با دیگران ارتباط برقرار می کنند و یا هر روز درحال امتحان کردن چیزهای جدید هستند.
    ماجراجویی نیازمند اعتماد به نفس است و اینامر مستقیما با طرز تفکر شما ارتبان پیدا می کند. شما میتوانید با اتکا بهراهکارهای زیر طوری بیندیشید که اعتماد به نفستان افزایش پیدا کند.

    چه طورطرز تفکر خود را تغییر دهیم.

    ۱. دیگران باید شما را به رسمیت بشناسند.
    بهراستی تا چه حد برای رسیدن به این هدف تلاش می کنید؟ یک بار هم که شده هنگامی که یکفکر محدودیت زا مانند: من هیچ وقت نمی توانم... به ذهن تان خطور کرد، مطابق روشزیر عمل کنید؟
    به جای اینکه بگویید من هرگز پیشرفت نخواهم کرد، بگویید: اگر تمامتلاش خود را برای انجام رساندن این پروژه به کار گیرم، حتما پیشرفت از آن من خواهدبود.

    ۲. بدشانسی به شما روی آورده؟
    سعی کنید هر گونه شکایتی را تبدیل بهپرسش کنید. گله و شکایت نمادی از شکست است و مانند مانعی، سد راه پیشرفت شما خواهدشد. از سوی دیگر مطرح کردن پرسش، قدرت را به دستان شما باز میگرداند و کاری می کندتا مشتاقانه به دنبال پیدا کردن راه حل بیفتید. برای مثال اگر مکرر به خود میگویید: "انگار امروز همه حالشان بد است" سعی کنید این جملی را پرسشی کرده و با خودتکرار کنید: "چه کار می توانم انجام دهم تا دیگران احساس خوبی پیدا کنند؟ "

    ۳. مراقب حرف زدنتان باشید،
    به ویژه زمانی که در حال صحبت کردن باخودتان هستید. توانایی ریسک پذیری از طریق عبرتهای شما از شکستها نشات میگیرد. آیاتا به حال اتفاق افتاده که با سرزنش خود را بکوبید: کودن! بی مصرف! چرا همیشه اینکار را می کنی؟ هر زمان که متوجه شدید در حال تحقیر شخصیت خود هستید، همان لحظه اینکار را متوقف کرده و سعی کنید با یکی از دوستانتان که تجربی چنین اشتباهی را دارد،صحبت کنید. بگویید: "تو تا آخرین حد توان تلاش کردی. حالا بهتر است از روی زمینبلند شوی و یک بار دیگر از نو شروع کنی. شکست خجالت آور نیست... مگر این که در تلاشکردن شکست بخوری."

    ۴. قوانین شخصی خودتان را اجرا کنید.
    هر گاه خواستیدکار جدیدی را امتحان کنید، اما حسی از درون شما را از انجام آن بازمیداشت، با یکسوال آن را متوقف کنید چرا که نه؟
    اگر درونتان به شما گفت: "این اصلا کار موبانهای نیست" یا "مردم چه طور فکر میکنند؟" شما دقیقا در حال پیروی از قوانین دیگرهستید. از کوچک کردن خود دست بردارید و راهتان را ادامه دهید. سعی کنید نواحی عمیقرا برای شنا کردن انتخاب کنید. بدترین چیزی که ممکن است برایتان پیش بیاید چیست؟این که آدم کاملی نیستید؟ خوب پس با این وجود فقط به تمام آدمهای دیگر کره زمینپیوسته اید و نتیجه آن چیست؟ ریسک کرده اید، پیروز خواهید شد و از منافع آن بهرهمند میشوید. اعتماد به نفس از توانایی مقاومت شما در برابر سختی ها حاصل می شود،اگر بتوانید در بیشتر موارد در مقابل سختی ها شکست ناپذیر ظاهر شوید، آن قدر اززندگی لذت می برید که قابل بیان نخواهد بود.

    ۵. قدر و ارزش خود را ارتقابخشید.
    اگر می خواهید ماجراجو باشید، رشد کرده و از زندگی لذت ببرید باید ذهنمنتقد خود را خاموش نگه داشته و راهنمای ذاتی اعتماد به نفس را در درون خود باورسازید. روز خود را با یک جمله اطمینان بخش شروع کنید: "من آماده ام، باهوش و زرنگم،برای هر کاری آمادگی دارم، با لیاقت بوده و سرشار از انرژی هستم." از خودتان طوریتعریف کنید که حس اقتدارتان افزایش یابد. توجه داشته باشید که ما هر روز با پیامهای زیرکانه ای بمباران می شویم که تمام کارها چالش برانگیز و بعضی اسرارآمیز وخطرناک هستند و هر کسی نمی تواند از عهده انجام آنها برآید. با تکرار این کلمات ازطریق مکالمات درونی، امید، اعتماد به نفس و قدرت را به خود بازگردانید.

  2. #232
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    پيش فرض

    مغز و رفتار انسانها و چگونگی بروز بيماريهاي رواني
    مقدمه

    انسان موجودي است اجتماعي او در جامعه اي زندگي مي كند كه از مردماني نظير او تشكيل شده است او مي تواند فكر كند ، گذشته را بياد آورد ، احساسات خود را نشان دهد ، دنياي اطراف خود را درك كند و مشكلات را حل نمايد و هر زمان كه لازم باشد قادر به ارتباط با ديگران استو حتي مي تواند بر رفتار ديگران منشاء اثر باشد او مي تواند طبيعت و پديده هاي گوناگون آن نظير شب و روز، رعد و برق ، باران و سيل و غيره را بفهمد و او معمولا روشهاي علمي را در درك و استدلالبكار مي گيرد اما زمانيكهانسان دچار اختلالات رفتاري مي شود ارواح مختلفديو ، نيروهاي مافوق طبيعت جادو ، سحر و قضا و قدرتوجيه كننده اختلالات رفتاري و يااعتقادات غلط خود بيان مي دارد .
    رفتار طبيعي و رفتار غير طبيعي قابل فهم است رفتار محصولكار كرد مغز استكه مهمترين عضو بدن مي باشد همچنين رفتار انسان محصولتجربه هايگذشته و يادگيري از خانواده ، مدرسه و جامعهاست .

    مغز

    مغز در حفره اي استخواني ومحكم بنامجمجمه قرار دارد وزن آن در حدود ۱۲۵۰ گرم است مغز از تعداد زيادي واحدي كوچك به نام سلول عصبي تشكيل شده است . تماماين سلولها به يكديگر متصلبوده و بوسيله رشته هائي از خود بخشي از مغز را بهبخش ديگر وصل مي كنند . آنها مي توانند پيامها را از سلولي به سلول ديگر منتقل نمايند اين انتقادات از طريق مواد خاص شيميايي صورت مي گيرد .


    مغز به سه قسمت اصليتقسيم مي شود :

    ۱
    -قسمت انحنائي :

    اين قسمت مسئولكاركردهاي مهمي نظير تنفس ، ضربان قلب ، فشار خون و هوشيارياست ، هر نوع آسيب وارده به قسمت ممكن استباعث از بين رفتن هوشياري و بروز مرگ گردد.


    : قسمتمركزي -۲

    اين قسمتاحساسات ( خشم ، لذت ترس و اضطراب ) و ديگر نيازهاي بدني نظير گرسنگي ، تشنگيوتمايلاتجنسي را كنترلمي كند .


    : قسمت فوقاني۳-

    اين بخش
    مسئول تكلم ،زبان ، تفكر ، قضاوت ، تصميم گيري ، يادآوري و رفتاراجتماعي انسان است.
    مغز از ۴ هفته بعد از آبستني شروع به رشد مي كند وپس از ۳ سالتكامل آن به حداكثر مي رسد تغذيه مادر باردار و رژيم كافي براي كودك در دو سالاول زندگي نقش مهمي را در رشدطبيعي مغز دارد همچنينمحركهاي مختلفيكه كودكدر طول سالهاي رشد در معرض آنها قرار مي گيرد برايتكامل طبيعي مغز نقش اساسي را دارد.

    رفتار

    ما در زمانهاي مختلفرفتارهاي متفاوتي از خود بروز مي دهيم بعضي مواقعخوشحال و بشاشو راحت هستيم ، درحاليكهدر زماني ديگر مضطرب و تحريك پذير مي شويم گاهي از مصاحبت با ديگران لذت مي بريم و دوستداريم به آنها كمك كنيم ، در حاليكهگاه ترجيح مي دهيم كه تنها باشيم رفتار ما در رابطهبا افراد وزمانها و موقعيت هاي متفاوتمتغير است اتفاقات محيط نيز بر رفتارهاي اثر مي گذارند مرگ عزيزان باعث غمگيني ، اختلال خواب و اشتها ، بي ميلي به كار و اشتغال فكري نسبت به متوفي مي شود . اعمال مابه نحوه تفكرو احساس و نيز ادراك ما از جهان بيرون و يادآوريوقايع گذشته بستگي دارد و همچنين اعمال ما به آموخته هاي قلبي ، استدلال، قضاوت ، اعمالديگران و اتفاقات محيطيوابسته است گهگاه اعمال ما به تغييرات خاصي در بدنمربوط مي شود بنابراينرفتار ما مجموعه اي از تمام اعمالما و تاثير و تاثر آنبا محيط اجتماعي و فيزيكي است .
    گذشته ها وتجارب زيادي وجود دارد كهانسانبه آنها آگاهي دارد و اعمال ارادي در ارتباط با آنها صورت مي گيرد ، اما تجارب زيادي هم هست كه انسان نه از آنهاآگاهاست و نه كنترلي بر آنها دارد ، مثلا افكار خاصي كه ناخوش آيند و يا غلطهستند از آگاهي بيرونرانده مي شوند اما در زمانهايخاصي اين افكاربه اشكال ديگري به آگاهي ما ميايندو بر رفتار ما تاثير مي گذارندرفتار با سنتغيير مي كند در كودكي به همه نياز ها و ناراحتي ها با گريه پاسخ مي دهيم دليل آناين است كههيجانات ما رشد كافي نيافته و ما ساير راههاي واكنش رفتاري را يادنگرفته ايم . در طي دوران رشدارتباط با ديگران باعث يادگيري از آنها مي شود ما بتدريج ياد مي گيريمهيجاناتخود را كنترلكنيم و به شكلكه مورد قبولجامعه است رفتار نمائيمتمام جوامع براي درمان خود قوانين و مقرراتي دارند هر كس كه اين قوانين و مقرراترا زير پا بگذارد ، غير طبيعييا متفاوت شناخته مي شود . مثلاكسي كه برهنهوارد خيابانشود و يا كسي كه به ديگران فحاشي بكند ، فردي غير طبيعي معرفي مي شود . خلاصه اينكه رفتار فرد در ارتباط باخود او جامعه ايكه در آن زندگي مي كند ، نگرشي كه دارد ، نوع تربيت و تغييراتمتفاوتيكه در طول زندگي برايش اتفاق افتاده است قابل فهم است .

    بسياري از رفتارهاي انسان محصول يادگيري اند ولذا قابل
    كنترل توسط خودشان مي باشد . ما براي بسياري از رفتارهايمانمورد تشويق قرار مي گيريم واين باعث تكرارادامه رفتار مي شود ، از اين رو يادگيري رفتاري است كه تحت تاثير خانواده و اجتماع مي باشد چنانكه كودك اغلب رفتار والدينرا تقليد مي كند و آن را ياد مي گيرد .

    بياد داشته باشيم
    :

    مغز عضو مهم بدن و مسئول رفتار آدمي است
    .
    .
    رفتار قابل فهم است و مي توان آن را كنترلنمود
    رفتار به دلائل اختلال كاركرد مغزوفشارهاي فردي و اجتماعي دچار اختلال و آشفتگي مي شود.

    بيماريهاي رواني چيست ؟

    ما به دلائل مختلف در بعضي زمانهايا بعضي شرايط دچار آشفتگيهاي هيجاني مي شويم . گاهي احساس غمگينيداريم و زماني حالت تنش و اضطرابپيدا مي كنيمو در بعضي شرايط خشم و سردرگمي وجود ما را فرا مي گيرد كه اين حالت ها چندان بطول نمي انجامد چنين حالاتي در رفتارهاي روز مرهما خيلي تكرار مي شود و حتي افرادي هم هستند كه در هيچ شرايطي خشمگين نمي شوند چنين حالاتو تغييراتي غير طبيعي نيستو بعنوان اوقات تلخي ، عصبانيت و ناراحتي شناخته مي شود . اما بيماري رواني چيست ؟ در چهحالتي مي توان گفت فردي مبتلا به بيماري رواني است ؟

    ويژگيهائي از بيماران رواني

    كه از صحبتتغييرات غير طبيعيو تفكر ، عاطفه ، حافظه ، ادراك و قضاوت فرد ۱- كردن و رفتار او شناخته مي شود .
    رنج خود فرد يااطرافيان و يا دو طرف مي شود اين تغييرات باعث ناراحتي و -۲
    هاي خود نرسد
    اين حالت غير طبيعيمحسوب مي شود .
    بنابراين وقتيمي گوئيم فردي دچار بيماري رواني شده است كه او نشانه هائي از بيماري داشته باشد كه باعث مزاحمتو رنجخود او و ديگرانشود و باعث اختلالدر كارهاي روزمرهوي گردد
    ۳
    - تغييرات غير طبيعي و ناراحتي هاي حاصل از آن باعث اختلالدر فعاليت هاي روزمره ، شغل و ارتباط با ديگران مي گردد. اختلال در فعاليت هايشغلي و اجتماعي فرد،
    براي مثالبسياري از دانش آموزان موقع امتحاندچار اضطراب مي شوند آنها ناراحت قبولي يا مردود شدنو شكست در امتحان هستند آنان بدون اينكه بيمار تلقي شوند امتحان خود را بدون مشكل طي مي كنند اما تعداد معدودي به حدي مضطرب مي شوند كه نمي توانند مطالعه كنند . هر چه كه خواندهاند فراموش مي كنند و خواب راحتي ندارند اينحالت مي تواند نوعي بيماري محسوب شود .
    غمگيني مادر بدنبال فوت فرزندش يك حالت طبيعي تلقي مي شود ممكن است اشتهايش مختل شود اما خواب و علاقه به كار و به زندگي اشكالي پيدانكنداو پس از سه تا چهار هفته به حالت معمولي و زندگي روزمرهخود بر مي گردد تنها در صورتيكهوي بطور مداوم دچار غمو ناراحتي و گريه شود ، اشتغالفكري به مرگ داشته ، به كارهاي خانهو ساير بچه هاي خود نرسداين حالت غير طبيعيمحسوب مي شود .
    بنابراين وقتيمي گوئيم فردي دچار بيماري رواني شده است كه او نشانه هائي از بيماري داشته باشد كه باعث مزاحمتو رنجخود او و ديگرانشود و باعث اختلالدر كارهاي روزمرهوي گردد .


  3. #233
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    پيش فرض

    اکثر اوقات والدین از خلق متغیر نوجوانان خود شکایت دارند
    . گاهی خوشحال و سرخوش و منطبق با شرایط و گاهی افسرده، عصبانی و گوشه گیر. به هر حال نوجوانان با رفتارهایی مثل خوابیدن زیاد، تحریک پذیری و مقاومت در برابر دستورهای والدین، مشهورند. حالا با این بالا و پایین رفتن خلق، یک پدر و مادر نگران و مسؤول از کجا بداند رفتار نوجوانش طبیعی است یا به یک بیماری روانی مثل اختلال دو قطبی مبتلاست؟

    اختلال دو قطبی، دو قطب مخالف رفتاری
    این اختلال به بیماری
    «شیدایی افسردگی» نیز معروف است و برای این که فرد را واقعاً مبتلا به این بیماری بدانیم باید علایم دقیق آن را بشناسیم وگرنه گاهی ناراحت بودن و گاهی خوشحال بودن دلیل بیماری نیست. بیشتر مردم گاهی اوقات دوره های افسردگی و یا خوشحالی «شیدایی» را تجربه می کنند که البته دلیل خاصی برای این رفتارها وجود دارد؛ اما اگر این دوره ها بدون دلیل مدام تکرار شوند باید به آن توجه کرد. در نوع بیمارگونه این رفتارها فرد ناگهان افسرده می شود، غمگین است، علاقه به فعالیت های معمول زندگی نشان نمی دهد، خواب و خوراکش به هم می خورد، احساس گناه می کند و حتی تمایل به خودکشی دارد. بعد از این دوره به ناگاه وارد مرحله «شیدایی» می شود به طوری که بسیار خوشحال است، انگار بهترین اتفاق زندگی برایش رخ داده است، جوک می گوید، زیاد حرف می زند و بسیار سرخوش است. این بیماران معمولاً بسیار خود بزرگ بین هستند. زندگی شخصی آنها بسیار پرماجراست، خواب آنها بسیار کم است و بسیار اجتماعی به نظر می رسند.

    اولین جرقه های بیماری
    معمولاً افراد بیمار بزرگسالی که از این بیماری رنج می برند مشکل را به سنین نوجوانی مربوط می دانند و تحقیقات نشان داده است اولین علایم در سن
    17 سالگی بروز می کند. بنابراین شناخت به موقع بیماری به نوجوان مبتلا بسیار کمک می کند.

    در نوجوانان علایم به این صورت است که فرد به طور مثال
    4 ساعت از روز را بسیار سرخوش است و انرژی زیادی دارد. در عوض 4 ساعت دیگر روز ناراحت است، افسردگی دارد، نمی خواهند با دوستانش باشد و گوشه گیر و منزوی است.

    معمولاً والدین چرخه سریع تغییر روحیه و خلق نوجوان را از حالت بسیار خوب به بسیار بد متوجه می شوند
    . این اتفاق هر روز، هر ماه و هر سال تکرار می شود و کاملاً متناوب است. معمولاً این افراد تصمیمات ناگهانی و عجیب و غریبی می گیرند مثلا می گویند «من به مدرسه نمی روم. آنجا هیچ چیز به من یاد نمی دهند. من که می خواهم رئیس جمهور یک کشور شوم، چرا باید به مدرسه بروم؟» این رفتار کاملاً خود بزرگ بینانه است و اصلاً عادی نیست. ضمناً این نوجوانان بسیار زیاد به طور غیرعادی به جنس مخالف علاقه نشان می دهند.

    چه عواملی در بروز این بیماری دست دارند؟
    مهمترین عامل، ارث است؛ یعنی افراد دیگری نیز در این خانواده به بیماری مورد نظر مبتلا بوده اند
    . البته مصرف بعضی داروها مثل کورتون ها، مواد حاوی کوکائین و بعضی بیماری ها مثل حمله مغزی، تومورها و صدمه به سر می تواند باعث بروز این بیماری شود.

    تشخیص یک نوجوان با خلق نوسان دار و یک نوجوان مبتلا به اختلال روانی دوقطبی کاری سخت اما شدنی است
    .

    اولین قدم آن است که اگر والدین به رفتار نوجوان مشکوک هستند، به سرعت او را به روانپزشک ببرند تا ارزیابی دقیق علمی انجام شود
    . توجه داشته باشید این کار بسیار مهم است و بدترین اتفاقی که می افتد آن است که شما کمی پول و یا وقت صرف این کار می کنید؛ اما اگر این مسأله را بررسی نکنید و مشکل ادامه پیدا کند، زندگی فرزندتان از بین خواهد رفت چرا که خطرات زیادی در انتظار او خواهد بود: ممکن است به علت تمایلات شدید جنسی ، مورد آزار و اذیت قرار گیرد، ممکن است آنقدر افسرده شود که به فکر خودکشی بیفتد و یا هزار مشکل دیگر؛ چرا که این نوجوانان به مصرف مواد مخدر و الکل هم تمایل بیشتری نشان می دهند.

    برای هر دردی درمان وجود دارد
    3
    گروه دارو برای این افراد تجویز می شود که البته فرد مبتلا باید حتماً توسط روانپزشک بررسی شود و تحت نظر او دارو مصرف کند: داروی ضد مانیا (شیدایی) و داروهای نورولپتیک. آموزش خانواده و توضیح بیماری و علایم آن بسیار مهم است. مسؤولان مدرسه نیز باید از بیماری نوجوان مطلع باشند تا توقع آنها در تکالیف مدرسه با شرایط نوجوان منطبق باشد.

    در اکثر موارد، بیمار به دارو بخوبی جواب می دهد و اگر آن را منظم و طبق دستور مصرف کند وضعیت زندگی او طبیعی تر شده و نیاز کمتری به بستری پیدا می کند به طوری که می تواند ادامه تحصیل داده، شغل پیدا کند و ارتباط متعادلی با سایر افراد داشته باشد؛ اما در بعضی موارد بیمار به دارو پاسخ نمی دهد و ماهها طول می کشد تا ترکیب دارویی مناسب برای او در نظر گرفته شود و به صبر و حوصله بیشتری نیاز دارد
    . مسلماً اگر بیماری به موقع تشخیص داده شود، کنترل آن مؤثرتر بوده و مشکلات بیمار بسیار کم می شود.


  4. #234
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    12 مشکلات مشكلات و بهداشت دوران نوجواني

    شروع استفاده از دارو در نوجوانان چقدر زود هنگام است ؟ براي اولين بار درسال
    1991 نمونه هايي درسطح ملي از دانش آموزان کلاس هاي هشتم ونهم (دبيرستانهاي آمريکا) توسط موسسه تحقيقاتي اجتماعي انتخاب شدند ودرزمينه استفاده از دارو به عنوان نمونه پژوهش مورد بررسيقرار گرفتند.
    در اوايل دوراني که مصرف دارو در ايالات متحده به اوج خود رسيده بود (اواخر دهه 1960، اوايل دهه 1970) مصرف دارو درميان دانشجويان کالج بسيار بالاتر از دانش آموزان دبيرستاني بود، با اين حال امروزه ميزان مصرف دارو درميان اين دوگروه (دانشجويان ودانش آموزان دبيرستاني) دريک حد است، جالبتر آنکه مقدار مصرف دارو درميان نوجوانان کم سن وسال آنقدرها که انتظار مي رود تفاوت چنداني با نوجوانان باسن بالاتري نمي کند.
    والدين، همسالان وحمايت هاي اجتماعي نقش مهمي را درپيشگيري از استفاده بي رويه نوجوانان از دارو ايفا مي کنند. روابط مثبت با والدين وديگران عامل مهمي در کاهش گرايش به استفاده نوجوانان از دارو مي باشد. يک تحقيق صورت گرفته نشان داد که حمايت اجتماعي (شامل داشتن ارتباط خوب با والدين، خواهر، برادر، بزرگترها وهمسالان) طي دوران نوجواني شديدا استفاده بي رويه از دارو را کاهش مي دهد. تحقيق ديگر نشان داد زماني که هم والدين وهم دوستان وهمسالان نوجواني دارو مصرف مي کنند، احتمال بيشتري وجود دارد که نوجوان نيز به سمت مصرف مواد روي آورد. سو» مصرف مواد دربين نوجوانان مشکلي جدي است. همانگونه که در قسمت بعدي خواهيم ديد اختلالات خوردن نيز مي تواند مشکلاتي جدي براي نوجوانان به ويژه دختران ايجاد کند.
    *
    اختلالات خوردن
    دو نوع اختلالات در خوردن ممکن است درميان نوجوانان مشاهده شود: بي اشتهايي رواني - و پراشتهايي رواني.
    *
    بي اشتهايي رواني
    بي اشتهايي رواني نوعي اختلال در خوردن است که شامل لاغري مداوم وشديد توام با گرسنگي مي باشد. بي اشتهايي رواني مي تواند سرانجام منجر به مرگ شود، سه خصوصيت عمده شخصي که مبتلا به بي اشتهايي رواني است عبارت است از:
    -
    داشتن وزني معادل 85 درصد کمتر ازآنچه که براي سن و وزن او نرمال محسوب مي شود.
    -
    داشتن ترس شديد از اضافه وزن ، اين ترس با کم شدن وزن کاهش نمي يابد.
    -
    تصور داشتن هيکلي بد قواره، حتي هنگاميکه بسيار لاغر هستند،خود را چاق تصور مي کنند. هيچگاه فکر نمي کنند که به اندازه کافي لاغر هستند به خصوص از ناحيه شکم، باسن و ران. آنها معمولا به طور مدام خود را وزن مي کنند. اغلب سايز بدن خود را اندازه گيري مي کنند ودر آينه منتقدانه به خويش مي نگرند.
    بي اشتهايي رواني معمولا در اوايل يا اواسط دوران نوجواني آغاز مي گردد واغلب با رژيم غذايي وبرخي از گونه هاي استرس دنبال مي گردد. اين اختلال تقريبا در زنانده برابر بيشتر از مردان احتمال بروز دارد. (شيوع دارد) زماني که بي اشتهايي رواني در مردان رخ مي دهد نشانه هاي بيماري وساير ويژگي ها از قبيل مشاجرات خانوادگي، معمولا با آنچه که زمان مبتلا به اين اختلال گزارش مي دهند مشابه است.
    اکثر کساني که به بي اشتهايي رواني دچارند، نوجوانان سفيد پوست يا زنان جواني از خانواده هاي تحصيل کرده با درآمد متوسط بالا هستند، آنها معيارهاي بالايي را درنظر مي گيرند و همواره بيمناکند که مبادا به آن معيارها دست نيابند وهميشه نگرانند که ديگران درخصوص آنها چه فکر مي کنند. لذا پس از آنکه نتوانستند انتظارات خود را برآورده سازند به چيزي که قادر به کنترل آن هستند روي مي آورند، يعني وزنشان. تصور رايجي که در آمريکا و فرهنگ آمريکايي جريان دارد، مبني براينکه « فرد لاغر زيباست» سرانجام به بي اشتهايي رواني منجر مي گردد. اين تصور در چنين جمله اي خود را نشان مي دهد، «شما هيچ گاه نمي توانيد خيلي ثروتمند يا لاغر باشيد» رسانه ها در انتخاب مانکن هاي خود از لاغري به عنوان زيبايي ياد مي کنند ودراين حال بسياري از دختران نوجوان مي خواهند که از آنان تقليد کنند.
    *
    پراشتهايي رواني
    کساني که بي اشتهايي رواني دارند غذا خوردن خود را با محدود کردن آن کنترل مي کنند. اکثر کساني که پراشتهايي رواني دارند، قادر به انجام اينکار نيستند. پراشتهاييرواني نوعي اختلال در خوردن است که درآن افراد يک الگوي زياده خوري - پاکسازي را شديدا دنبال مي کنند. فرد پراشتها ابتدا پرخوري مي کند و سپس خود را وادار به استفراغ مي کند، يا از ملين استفاده مي کند. اغلب کساني که اين شيوه را درپيش مي گيرند زناني هستند که اواخر دوره نوجواني يا اوايل بيست سالگي به سر مي برند. اکثر افراد پراشتها مانند کساني که بي اشتهايي رواني دارند، مجذوب غذا هستند وترس زيادي از اضافه وزن سنگيني دارند وافسرده اند.
    برخلاف بي اشتهايي رواني، فرايند زياده خوري، پاکسازي پراشتهايي رواني دريک محدوده وزني نرمال اتفاق مي افتد وبه همين دليل گاه تشخيص آن مشکل است . هرچند اکثرمردم معمولا اينکار را انجام مي دهند، اما کسي که به بيماري پراشتهايي رواني مبتلا باشد بايد حداقل 2 بار درهفته وبه مدت 3 ماه اين کار را انجام دهد، اکثرافراد پراشتها زماني اضافه وزن داشته اند وحال طي يک دوره رژيم غذايي اين کار را انجام مي دهند.
    اين موضوع به بحث ما درباره مشکلات نوجوانان دراين بخش پايان مي بخشد. با اين حال دربخش بعدي به بررسي اين مشکلات در نوجوانان مي پردازيم : بزهکاري نوجوانان، پرخاشگري نوجوانان، افسردگي وخودکشي.
    اکنون بياييد توجه خود را به نقش نوجوانان در رشد سلامتي معطوف سازيم


  5. #235
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    پيش فرض

    علت دقیق افسردگى كاملاً شناخته شده نیست اما براساس شواهد به دست آمده مى توان چندین عامل را برشمرد
    :

    1-
    وراثت 2- ساختار بیوشیمیایى بدن 3- ساختار روان شناختى 4- حوادث زندگى پر استرس 5- نوسان میزان هورمون ها ?- عوامل دیگر مانند بیمارى ها و درمان هاى خاص.

    وراثت
    افرادى كه یكى از بستگان نزدیك آنها مبتلا به افسردگى اصلى یا
    اختلال خلقىدوگانه (دوقطبى) باشند دو برابر دیگران در معرضابتلا به افسردگىقرار دارند.

    ساختار بیوشیمیایى
    هر انسانى ساختار شیمیایى منحصر به فرد دارد
    . ابتلا یا عدم ابتلا به افسردگى، به میزان مواد شیمیایى مغز او و این كه این مواد شیمیایى چگونه با سیستم عصب مركزى در تعامل است، بستگى دارد. ساختار بیوشیمیایى هر فرد یك عمل تعادل ساز پیچیده است. اگر یكى از مواد شیمیایى به درستى كار نكند كل تعادل و توازن به هم خواهد خورد.

    مغز فرمانده بدن است
    . همانطور كه پیام هاى صادره از مغز (به شكل جریان الكتریكى) حركات ما را كنترل مى كند پیام هاى دیگر عواطف و احساسات ما را كنترل مى كنند. سلول هاى عصبى اصلى ترین واحد هاى مغز هستند. این سلول هاى عصبى به وسیله فواصلى كه سیناپس نامیده مى شوند از هم جدا مى گردند. مواد شیمیایى موسوم به ناقلان عصبى (NEURO TRANSMITTER) پیام ها یا علایم صادره از مغز را از بین این سیناپس ها عبور داده به سلول هاى عصبى مختلف مى رساند.

    اگر در یك ناقل عصبى نقص یا عدم توازن و تعادل وجود داشته باشد اختلالات گوناگون ممكن است رخ دهد
    .

    ناقل هاى عصبى سروتونین، دوپامین و نورپین فراین پیام رسان هاى شیمیایى هستند كه گفته مى شود، مسئول كنترل عواطف و روحیه هستند
    . مخصوصاً سروتونین كه در افسردگى نقش دارد. اعتقاد بر این است كه وجود هرگونه نقصى در سروتونین یا اختلال در شیوه عمل آن اثرات منفى عمیقى در روحیه و عواطف شخص بر جاى مى گذارد.

    ساختار روان شناختى
    گفته مى شود كه ویژگى هاى اصلى شخصیت یك فرد اغلب در سال هاى اولیه كودكى وى مشخص مى شود
    . یكى از این عوامل مشخص كننده محیط زندگى فرد است. هر آنچه كه در دوران كودكى در زندگى ما رخ مى دهد به هنگام بزرگسالى اثرات ریشه اى و عمیقى در نگرش و رفتار ما دارد مثلاً مورد بى مهرى و عدم توجه قرار گرفتن، منع شدن از چیزى، یا مورد سوء استفاده جنسى قرار گرفتن در دوران كودكى مى تواند بعدها در نوع نگرش فرد به جهان تأثیر بگذارد.

    محرومیت اجتماعى مانند زندگى در خانه هاى پرجمعیت، و كمبود روابط گرم با شخص قابل اعتماد مى تواند در طول زندگى بر روابط فرد با دیگران تأثیر بگذارد
    .







    حوادث زندگى پراسترس
    واكنش فرد نسبت به عوامل خارجى نیز مى تواند بر میزان مواد شیمیایى مغز و كیفیت عمل آنها تأثیر گذاشته و نهایتاً بر روحیه و عواطف شخص تأثیر بگذارد
    . یك حادثه مى تواند فرد را مبتلا به افسردگى سازد. (به ویژه آن كه فردى قبلاً در اثر عوامل دیگر در خطر افسردگى بوده باشد) این حوادث عبارت اند از 1- بیمارى طولانى مدت 2- بیمارى یا مرگ فرد مورد علاقه 3- طلاق 4- پایان دادن به یك رابطه نزدیك و صمیمى 5- رفتن به یك خانه جدید 6- مشكلات مالى یا ادارى.

    نوسان میزان هورمون ها
    در زنان نوسان میزان هورمون ها مى تواند باعث افسردگى شود
    . این حالات عبارت اند از سندرم پیش از قاعدگى- تقریباً 3 تا 8 درصد زنان یك هفته یا چند روز قبل از قاعدگى تحت تأثیر این سندرم قرار مى گیرند. از نشانه هاى این حالت روحیه افسرده، نوسان روحى، اوقات تلخى، تشویش واضطراباست.

    افسردگى پس از باردارى
    (زایمان)

    این نوع افسردگى با نوسان هورمون ها پس از حاملگى ارتباط مستقیم دارد، اما عوامل اجتماعى نیز ممكن است در آن نقش داشته باشد
    . مثلاً یك زن شاغل كه مجبور است به طور ناگهانی به دور از محل كار خود در منزل بماند و روز را به تنهایى و با كودك خود سپرى كند ممكن است احساس افسردگى و انزوا به وى دست بدهد.

    افسردگى در دوران یائسگى
    ممكن است زنان در این دوران به علت آنكه قدرت تولید مثل خود را دست داده اند دچار اندوه شوند و از طرف دیگر ممكن است رفتن فرزندان بزرگسال از خانه، مادر را دچار افسردگى كند
    .


    عوامل دیگر
    عوامل دیگرى كه ممكن است منجر به افسردگى شوند عبارت اند از
    :1- مصرف مواد مخدر و الكل 2- استفاده از برخى داروها مانند استروئید یا داروهاى مربوط به فشارخون 3- بیمارى هاى خاص مانند پركارى غده تیروئید یا مشكلات عروقى 4- تحلیل انرژى، از دست دادن انرژى ذهنى و جسمى كه معمولاً ناشى از كار طولانى مدت و یا تعهداتى است كه فرد بر روى دوش خود احساس مى كند.


  6. #236
    حـــــرفـه ای Havbb's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    .: اصــــــ‍‍‍‍‍فــــــهــــان :. اسم من: حـامـد
    پست ها
    2,171

    پيش فرض

    عوامل دیگرى كه ممكن است منجر به افسردگى شوند عبارت اند از
    :1- مصرف مواد مخدر و الكل
    مصرف اين مواد علاوه بر سرخوشي و مستي باعث افسردگي ميشود؟

  7. #237
    حـــــرفـه ای Havbb's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    .: اصــــــ‍‍‍‍‍فــــــهــــان :. اسم من: حـامـد
    پست ها
    2,171

    پيش فرض

    بيماريهاي رواني روي كدوم قسمت مغز بيشتر اثر ميذارند؟

  8. #238
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    12

    مصرف اين مواد علاوه بر سرخوشي و مستي باعث افسردگي ميشود؟
    بله بر اساس تحقيقاتي كه شده مصرف اين مواد باعث افسردگي حتي در حد زيادي ميشه

  9. #239
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    12  آسیب شناسی عشق دوران نوجوانی / ناآگاهی والدین از ویژگیهای دوران بلوغ

    سینا، به اعتقاد روانشناسان،
    "دوست داشتن" مفهومی لطیف و پراهمیت است اما "عشق" از غریزه جنسی و حس تملک انسان ناشی می شود.

    عشق درجایی پا می گیرد که محرومیت ها و محدودیت دسترسی به جنس مخالف وجود دارد
    .در داستان "لیلی و مجنون" جدایی بین "لیلی" و "قیس" عشقی آتشین را بین آن دو به وجود می آورد این داستان عشقی از جدایی و محرومیت آنها نشات می گیرد. در غرب به دلیل آزادی های جنسی ، عشقی که در ایران رایج است، وجود ندارد و معمولا روابط عاطفی ، آگاهانه و بر اساس منافع مشترک شکل می گیرد.

    جامعه شناسان معتقدند بیشتر عشق های دوره نوجوانی از محدودیت های روابط دو جنس نشات می گیرد و سنن و هنجارهای اجتماعی آن را تقویت می کند
    .بر این اساس عشق منطقی (دوست داشتن) تاثیر مثبتی در سلامت روح و روان فرد دارد، باعث ایجاد انگیزه و تلاش شده و با ایجاد آرامش روحی و روانی موجب شکوفایی خلاقیت ها و پتانسیل های بالقوه می شود. در ایران به علت محدودیت های اجتماعی که در روابط بین دو جنس وجود دارد عشق دوران نوجوانی پدیده ای شایع و همه گیر است و نوجوانان نیازهای روانی خود را با تصویر پردازی ذهنی از جنس مخالف ارضا می کنند. در سالهای اخیر با افزایش میزان روابط دختر و پسر از شدت این پدیده کم شده است.

    به اعتقاد روانشناسان رابطه غیر مستقیمی بین میزان روابط بین دو جنس و شدت و میزان آسیب ناشی از عشق های دوران بلوغ
    (نوجوانی) وجود دارد. با افزایش میزان روابط بین دو جنس ، مفهوم "عشق"در روابط کاهش یافته و حس "دوست داشتن" افزایش می یابد در این حالت روابط از دوام بیشتری برخوردار می شود. ایجاد شرایط برای افزایش تجربه و سطح آگاهی نوجوانان از جنس مخالف و نهادینگی مفهوم دوست داشتن در آنها باعث کاهش آمار طلاق ، ناهنجاری های اجتماعی و ناراحتی های روحی و روانی در دوران جوانی می شود.

    در حال حاضر آموزشهای لازم در خصوص تغییرات فیزیولوژیک و روحی و روانی دوران بلوغ به نوجوانان مورد بی توجهی قرار گرفته و این رده سنی از طریق گروه همسالان کم و بیش با این پدیده طبیعی آشنا می شوند
    . در شرایطی که بیشتر خانواده ها اجازه رابطه با جنس مخالف را نمی دهند فرزندان روابط مخفیانه ای برقرار می کنند که در برخی موارد به رابطه جنسی می انجامد.
    "
    پروین دایی پور" روانشناس و محقق اجتماعی می گوید: گرایش به جنس مخالف از پدیده های شایع دوره نوجوانی و از تغییرات دوران بلوغ است. در این دوره نوجوان از رابطه با جنس مخالف لذت می برد که کنشی طبیعی از مراحل رشد انسان است اما مشکل زمانی ایجاد می شود که بعضی از نوجوانان فراتر از سطح سن و تجربه خود وارد روابط جنسی می شوند.

    وی در پاسخ به این سوال که
    "چرا باید در سنین بلوغ احساس عشق و مهرورزی در نوجوانان شکل بگیرد ،در صورتی که به طور طبیعی (تا سنین 20 تا 25سال) پختگی و تجربه لازم برای برقراری رابطه با جنس مخالف وجود ندارد" اظهار می دارد: این فاصله زمانی برای رشد نوجوان و رسیدن به پختگی و کمال در روابط اجتماعی لازم است. در سنین بلوغ نوجوان نگاه کنجکاوانه ای به جنس مخالف دارد و با شنیدن و نگاه کردن به اطراف تصویری ایده آل از همسر آینده خود در ذهن ایجاد می کند .در این فرآیند زمانی که نوجوان به سنین جوانی (پایان 20سال) می رسد از تجربه لازم برخوردار شده و می تواند روابط جدی با جنس مخالف برقرار کند.

    وی ادامه می دهد
    :حدی از روابط دختر و پسر برای رشد به هنجار آنها لازم است مشکل اصلی این روابط آن است که تعدادی از نوجوانان (به طور تجربی20تا 30 درصد) زمانی که عاشق می شوند به خود اجازه می دهند روابط جدی با طرف مقابل برقرار کرده و وارد رابطه جنسی شوند.

    دایی پور با بیان اینکه
    "دخالت های خارجی موجب تشدید آسیب های دوران بلوغ می شود"می گوید: نوجوانان در سنین بلوغ تحت فشار عاطفی و هیجانی زیادی قرار دارند و به دلیل تفاوت های فرهنگی و ارزشی بین والدین و فرزندان تحت فشارها و محدودیت های خارجی نیز قرار می گیرند در این دوره نوجوانان به طور طبیعی گرایش به مظاهر نو دارند و در مورد نوع ظاهر ، مدل مو و انتخاب پوشش با والدین خود اختلاف دارند. این نوع گرایشات طبیعی و از عوارض دوران بلوغ است که اگر والدین برخورد درستی با آن داشته باشند با گذشت زمان تعدیل می شود. متاسفانه به دلیل فشارها و محدودیت هایی که والدین بر فرزندان خود اعمال می کنند "تب دوره نوجوانی" در انها نهادینه شده و والدین و فرزندان وارد یک دوره طولانی لجاجت می شوند.

    وی ادامه می دهد
    :خانواده ها اطلاع چندانی از شرایط دوران بلوغ ندارند و با ظهور علایم دوران بلوغ در فرزندان خود دچار ترس شده و از رفتارهای جنسی فرزندان خود واهمه دارند و به محدود سازی فرزندان خود می پردازند. این شرایط باعث می شود که تعارض بین والدین و فرزندان زیاد شده و نوجوان از لحاظ عاطفی تحت فشار شدیدی قرار گیرد. در این صورت برای ارضای نیاز های روانی خود به اجتماع کشیده می شود و با اولین ابراز محبت ها احساس "عاشق شدن" در او شکل می گیرد و فکر می کند کسی پیدا شده که او را می فهمد و تایید می کند.

    این روانشناس با بیان اینکه
    "از دیگر عوارض عشق های دوران بلوغ رد و بدل شدن قول و قرار ازدواج بین دختر و پسر است" می افزاید: برخی از نوجوانان تحت تاثیر هیجانات روحی دوران بلوغ نسبت به هم متعهد شده و قول ازدواج می دهند اما در اکثر موارد پس از چند سال و با تعدیل هیجانات روحی به این نتیجه می رسند که تصمیم غلطی گرفته اند اما به دلیل قولی که به هم داده اند قادر به جدایی نبوده و مجبور به ازدواج می شوند. این احساس تعهد در دختران بیشتر دیده می شود در این حالت آنها فکر می کنند که در صورت پایان رابطه اگر طرف مقابل دچار مشکلی شود مسولیتش با آنها است و دچار عذاب وجدان می شوند.

    دایی پور با بیان این که
    "بی تجربگی و سادگی نوجوانان در روابط اجتماعی مشکلاتی در زندگی آینده آنها ایجاد می کند" تصریح می کند : مدارک دوستی های دوران نوجوانی ، عکس ، نوشته و هدایایی که بین دختر و پسر رد و بدل می شود به عنوان تهدیدی برای زندگی آینده آنها مطرح است .برخی از نوجوانان با دوست خود عکس می گیرند و عکس های خانوادگی رد و بدل می کنند این عکس ها مورد سوء استفاده قرار گرفته و پس از جدایی وسیله باج خواهی یکی از طرفین (معمولا پسران) می شود. بسیاری از پسران و دخترانی که تجربه این دوستی ها را دارند پس از ازدواج خود همواره دغدغه و نگرانی فاش شدن روابط گذشته خود را دارند.

    وی ادامه می دهد: بدبینی به همسر آینده و احساس خیانت از دیگر عوارض دوستی های دوران نوجوانی است. افرادی که در دوران نوجوانی روابطی با جنس مخالف داشته اند پس از از دواج به همسر خود شک دارند. حتی اگر دختر و پسر پس از دوستی با هم ازدواج کنند نسبت به هم اطمینان لازم را ندراند و همواره ظن به خیانت دارند. آنها فکر می کنند کسی که حاضر به دوستی با آنها شده ممکن است با دیگران نیز رابطه برقرار کند.

    دایی پور افسردگی پس از جدایی و احتمال خودکشی را از دیگر عوارض چنین دوستی هایی دانسته و خاطر نشان می شود
    :.پس از ایجاد دوستی به دلیل ارتباط مستمر نوعی حالت وابستگی بین طرفین ایجاد می شود .در این دوره نوجوان برای حفظ این ارتباط تلاش می کند و حاضر است هر هزینه ای برای ادامه رابطه بپردازد آنها مصر به ادامه ارتباط و حتی ازدواج هستند. در این حالت قطع رابطه به افسردگی شدید منجر شده و نوجوان بی حوصله می شود ، میل به زندگی ندارد و در مواردی نیز دست به خودکشی می زند.

    وی به خانواده ها توصیه می کند
    : خانواده ها باید فضای لازم برای ارتباط سالم دختر و پسر را ایجاد کنند و اجازه ابراز وجود و جلب محبت جنس مخالف را به فرزندان خود بدهند در این حالت رابطه با جنس مخالف به امری عادی تبدیل شده و نوجوان که تجربه سطحی از این رابطه را دارد نسبت به آن حریص نمی شود.برخی از خانواده ها با ایجاد محدودیت و جداسازی فرزندان خود و برخی نیز با دادن آزادی های بی حساب و بی منطق به نوجوانان دچار رفتار های افراطی می شوند اما اگر نوجوان احساس کند که می تواند بر اساس معیارها و ضوابط ،رابطه ای منطقی با جنس مخالف برقرار کند دچار عوارض شایع این روابط نمی شود.

    وی تصریح می کند
    : برخی مطبوعات با بزرگ نمایی حوادث و ناهنجاری های اجتماعی باعث نگرانی خانواده ها می شوند و فضایی نامناسب و آلوده را در ذهن والدین شکل می دهند در این صورت والدین برای جلوگیری از انحراف فرزندان اقدام به محدود سازی آنها کرده و به طور افراطی آنها را از جامعه جدا می کنند که این محدودیت ها در نهایت به برقراری روابط جنسی در نوجوانان می انجامد.

    وی می افزاید
    : گذشته از بی کفایتی و ناآگاهی والدین، شرایط محیطی، تناقضات اجتماعی، افراط و تفریط در مناسبات اجتماعی، به هم ریختگی اوضاع فرهنگی و عدم الگو سازی مناسب برای جوانان در کنار عوارض طبیعی دوران نوجوانی شرایط را برای ایجاد ناهنجاری های اجتماعی مهیا کرده و موجب ایجاد مشکلات عاطفی و روانی برای نوجوانان شده است. همیشه این احتمال وجود دارد که نوجوانان عاشق شوند اما صرف "دل ستانی" مشکل این پدیده نیست بلکه مشکل اصلی از ناآگاهی والدین و فرزندان از چگونگی ایجاد این روابط و حد آن ناشی می شود .در جامعه پیچیده امروز نمی توان به طور سنتی جوانان را با هم آشنا کرد و باید به نقش اجتماع در این زمینه توجه شود.دانشگاه ، محیط کار ، مناسبات اجتماعی و رفت و آمدهای خانوادگی بسترهای ایجاد ارتباط بین دو جنس مخالف را ایجاد می کند.

    دایی پور در خصوص راه کار های کاهش عوارض دوستی های دوران نوجوانی می گوید
    : با پرکردن برنامه روزانه نوجوانان می توان شدت این پدیده را کم کرد با توجه به اینکه نوجوانان در این سنین نیاز به جلب محبت و ابراز وجود دارند با خلاقیت یابی و هدایت نوجوانان به مسیر مناسب می توان زمینه شکوفایی استعدادها و ارضای نیازهای روانی آنها را ایجاد کرد. انگیزه سازی، ایجاد خلاقیت و الگوسازی مناسب نقش مهمی در سرگرم سازی نوجوانان و کاهش میزان دوستی های افراطی در بین آنها دارد


  10. #240
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    ((زندگی نکردن بهتر از عشق نورزیدن است))

    عشق هرگز شکست نخورده و مایوس نمی شود و زندگی هم تا زمانی که عشق وجود داشته باشد ، شکست نخواهد خورد
    نیروی اراده انسان را تغییر نمی دهد . زمان نیز آدمی را تغییر نمی دهد ، اما عشق او را تغییر میدهد




    در پایان قرن گذشته و در یک بعدازظهر سرد بهاری ، جمعی از مردان و زنان گرد هم آمده بودند تا به سخنان مشهورترین واعظ آن دوران گوش فرا دهند .اما مرد واعظ هشت ماه تما در کشورهای مختلف به انجام کار پر مشقت و خسته کننده تبلیغ کلام عیسی مسیح گذرانده بود واحساس پوچی وتهی بودن می کرد و به جایگاه ویژه کوچک نگاهی انداخت و چند جمله را با خود تمرین کرده بود و سرانجام از انجام سخنرانی صرفنظر کرد. غمگین وبدون اینکه بداند قصد انجام چه کاری را دارد ، ناگهان چمش به موسیونر جوانی در میان حاضران افتاد . آن جوان مدت زمان کمی بود که از سفر آفریقا بازگشته بود و شاید چیزهای جالبی برای گفتن داشته باشد. دراینجا بود که از آن جوان خواست که جانشین او در درمحل سخنرانی وتریبون شود.. هیچکس نمی داست آن مبلغ جوان چه کسی بود .اما در حقیقت او یک مو سیونر نبود و از پذیرفتن انتصابش به عنوان وزیر مختار امتناع کرده بود، برای اینکه مطمئن نبود که آن منصب ، حرفه و پیشه واقعی او باشد. جوانک به دنبال دلیلی برای زنگدی کردن بود . و بدنبال وجود خود می گشت ، مدت دو سال در داخل قاره آفریقا گذرانده بود و مشتاقانه دنباله روی کسانی شده بود که بدنبال یک ایده آل حرکت می کردند.افراد حاضر در باغ از این تغییر وتعویض خشنود نبودند . ایشان بخاطر یک واعظ با تجربه و عالم مشهور در آنجا گرد هم آمده بودند .وحال مجبور بودند به سخنان شخصی گوش کننده که مانند خود آنها در حال مبارزه برای یافتن خویشتن خویش می باشد.
    اما هنری دروموند –نام این جوان بود – مطلب دیگری را آموخته بود . هنری از یکی از حاضرین کتابب انجیلی را قرض گرفته و قسمتی از نامه را خواند که پائولو خطاب به اهالی شهر کورینتیو نوشته بود:
    (اگر من قادر باشم به زبان تمام انسانها و فرشتگان سخن بگویم ، اما عشق نداشته باشم ، همانند تکه برنزی خواهم بود که فقط به صدا درآمده و یا ناقوس کوچکی که مهار شده باشد و اگر من دارای عطیه پیامبری بود ه وبا تمامی اسرار و علوم موجود آشنا باشم و انچنان ایمانی داشته باشم که در شرف جابجا کردن کوهها باشم ، اما عشق نداشته باشم ، هیچ چیزی نخواهم داشت.

    برداشت و تنظیمی آزاد از پائولوکوئلیو اقتباسی از موعظه تاریخی هنری دورموند تحت عنوان ((مهمترین چیز دنیا

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •