تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 33 از 129 اولاول ... 232930313233343536374383 ... آخرآخر
نمايش نتايج 321 به 330 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #321
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض وب‌گردی می‌تواند از دمانس جلوگیری کند

    یک پژوهش جدید نشان می‌دهد که جستجو در اینترنت می‌تواند مغز سالمندان و افراد میانه‌سال را تقویت کند.
    در چند سال اخیر، چندین مطالعه نشان داده‌اند که فعالیت‌های ذهنی که منجر به درگیری مغز شوند، مثل حل کردن جدول کلمات متقاطع یا بازی‌های حافظه‌ای، می‌توانند باعث کاهش احتمال ابتلا به اختلالات شناختی در سنین پیری شوند.

    به موازات پیر شدن مغز؛ تغییرات ساختاری و عملکردی در آن رخ می‌دهد، تغییراتی مثل آتروفی و کاهش فعالیت سلول‌ها یا افزایش رسوب پلاک‌های آمیلوئیدی و ایجاد کلافه‌های پروتئین «تو» tau که هر دوی اینها با بیماری آلزایمر مرتبط هستند. مجموعه این تغییرات می‌توانند فعالیت شناختی را تحت تأثیر قرار دهند.
    اما فعال نگاه داشتن مغز می‌تواند مانع این تغییرات شیمیایی شود و اکنون با توجه به نتیجه پژوهش جدید، وب‌گردی هم راه خوبی برای فعال نگه داشتن مغز محسوب می‌شود.

    پژوهش جدید به صورت کامل و همراه جزئیات در شماره آینده «مجله آمریکایی روانپزشکی سالمندان» به چاپ خواهد رسید. این تحقیق روی ۲۴ شخص سالم بین سنین ۵۵ تا ۷۶ سال انجام شد، نیمی از آنها تجربه وب‌گردی داشتند، در حالی که نیمی دیگر وب‌گرد نبوند.

    پژوهشگران برای مطالعه تغییرات جریان خون مغز این افراد حین وب‌گردی یا کتاب خواندن، از روشی به نام رزونانس مغناطیسی عملکردی یا fMRI استفاده کردند. رزونانس مغناطیسی عملکردی، شدت پاسخ سلول‌های مغزی را با اندازه‌گیری مقدار جریان خون آنها نشان می‌دهد.
    نخست از همه افراد خواسته شد که کتاب بخوانند، در حین کتاب خواندن، فعالیت مغزهمه افراد به خصوص در قسمت‌های گیجگاهی، آهیانه‌ای و پس‌سری مغز افزایش یافت. این قسمت‌های مغز مسئول کنترل زبان، خواندن، حافظه و توانایی‌های دیداری هستند.

    در مرحله بعد از افراد خواسته شد که در اینترنت جستجو کنند. در این مرحله تحقیق، تفاوت‌هایی بین گروهی که فعالیت اینترنتی قبلی داشتند با گروهی که سابقه فعالیت اینترنتی قبلی نداشتند، دیده شد. گرچه میزان فعالیت مغز هر دو گروه در نواحی‌ای که خواندن کتاب آنها را فعال می‌کند، افزایش نشان داد، اما بر میزان فعالیت مغز گروهی که فعالیت اینترنتی قبلی داشتند، در نواحی پیشانی، گیجگاهی و قسمت سینگولیت cingulate هم افزوده شد. این قسمت‌ها مسئول فرایندهای مهمی مثل تصمیم‌گیری و استدلال و برهان هستند.

    «گری اسمال» Gary Small رهبر این پژوهش و عضو انستیتوی «سمل» Semel از دپارتمان مطالعات عصبی و رفتاری دانشگاه UCLA در این مورد می‌گوید: «برجسته‌ترین یافته ما این بود که جستجو در اینترنت مدارهای عصبی را که در حین مطالعه فعال نمی‌شوند، بیشتر درگیر می‌کند، البته فقط در کسانی که تجربه اینترنتی قبلی داشتند.»
    شاید دلیل برتری وب‌گردی نسبت به مطالعه این باشد که حیت وب‌گردی هر شخص باید تصمیم بگیرد که روی کدام لینک‌ها کلیک کند که همین تصمیم‌گیری مدارهای شناختی مهم در مغز را فعال می کند.

    آقای اسمال می‌گوید : «به نظر می‌رسد اعمال ساده‌ای مثل وب‌گردی که به صورت روزانه انجام می‌شوند، فعالیت مغزی را در افراد مسن افزایش می‌دهند، چنین چیزی نشان می‌دهد که مغزهای ما حساس هستند و با افزایش سن می‌توانند به یادگیری ادامه دهند.»

    با زمان و تجربه بیشتر گروهی که پیشینه وب‌گردی قبلی نداشتند، می‌توانند طرح‌های فعالیت مغزی درست مثل وب‌گردهای قدیمی داشته باشند.
    پژوهشگران یادآوری کرده‌اند که باید تحقیقات بیشتری به منظور پیدا کردن اثرات مثبت و منفب فناوری‌های تازه بر فرایند پیری مغز انجام شود.

    منبع : یک پزشک

  2. این کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #322
    آخر فروم باز Rahe Kavir's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    تواغوش يار
    پست ها
    1,509

    پيش فرض محدود نبين !!!!!

    محدود نبين
    فرد- سارا یوسف پور:
    نه... نمي‌شود... نمي‌توانم... امكانپذير نيست... ممكن نخواهد بود... مگر مي‌شود؟ روزي چند بار اين جملات را مي‌گوييم يا مي‌شنويم؟ نمي تواني، چون فكر مي‌كني كه نمي‌تواني. نمي‌شود چون تو باورداري كه نمي‌شود. امكان پذير نيست زيرا در نگاه تو ناممكن است و روح جهان همان را به تو مي‌دهد كه مي‌بيني و باورداري. پرواز غيرممكن به‌نظر مي‌رسيد چرا كه ذهن محدود آن را منحصر به پرندگان مي‌دانست اما راه‌هاي بسياري بود و هست براي پرواز. محدود مي‌بيني چرا كه خود را جسم مي‌داني. جهان محدود است چرا كه در اين نگاه «من» محور همه چيز است؛ مني كه در ديوارها و حصار‌هاي جسم و ذهن محدود شده و پتانسيل‌هاي عظيم نهفته و قابليت‌هاي آشكار نشده روح آن همچنان چون گنجي بلا استفاده مانده است.
    « ذهن براساس تجربيات گذشته خود مملو از موانع دروني و مقابله‌كننده با احياي مجدد توانايي خلاقيت است. انسان در ذهن خود تجربه‌هايي از ناتواني‌‌‌‌ها، سرخوردگي‌ها، شكست‌ها و گفت‌وگوهاي دروني منفي دارد؛ صحبت‌هايي كه در هر بار اقدام مجدد فرد براي خلاقيت، به او ياد آور مي‌شوند كه: تو نمي‌تواني، ديدي كه امكان‌پذير نيست، چند بار مي‌خواهي يك چيز را آزمايش كني؟ تو براي اين كار ساخته نشدي. چقدر مي‌خواهي عمر و سرمايه‌ را بيهوده صرف كني تا به تو ثابت شود كه نمي‌شود. شكل‌هاي بيروني اين نوع محاوره‌هاي غيرسازنده، مي‌تواند صحبت‌ها و نصيحت‌هاي پدر‌ و مادر يا همسر و ساير اعضاي خانواده و نزديكان باشد.»
    انيشتين مي‌گفت: « آنچه در مغزتان مي‌گذرد، جهانتان را مي‌آفريند.» استفان كاوي (از سرشناس‌ترين چهره‌هاي علم موفقيت) احتمالا با الهام از همين حرف انيشتين است كه مي‌گويد: «اگر مي‌خواهيد در زندگي و روابط شخصي‌تان تغييرات جزئي به‌وجود آوريد به گرايش‌ها و رفتارتان توجه كنيد؛ اما اگر دلتان مي‌خواهد قدم‌هاي كوانتومي برداريد و تغييرات اساسي در زندگي‌تان ايجاد كنيد بايد نگرش‌ها و برداشت‌هايتان را عوض كنيد.»
    داستان گويايي هم در حكايت‌هاي سرخ‌پوستان وجود دارد كه به خوبي تصوير اين وضعيت را نمايش مي‌دهد. سرخ پوستي از تبار پاسياه اين داستان را تعريف مي‌كند:
    در حالي كه از نواحي صخره‌اي يكي از مناطق بالا مي‌رفت، ‌سرخ پوست ديگري را ديد كه به لانه عقابي رسيد. تخم‌هاي زيادي در لانه بودند ولي او موفق شد تنها يكي از آنها را بدزدد و به دهكده خودش ببرد. او تخم [عقاب] را در لانه يكي از مرغ‌ها قرارداد و پس از اينكه جوجه سر از تخم در آورد، ‌به‌دنبال مرغ مادر به راه افتاد و باور مي‌كرد كه خودش هم يك مرغ است. تمام روز را عقاب همانگونه كه مرغان سر به زمين دانه مي‌خوردند، راه مي‌رفت و در ميان آشغال‌ها نوك مي‌زد و كرم‌هايي براي خوردن پيدا مي‌كرد.
    يكي از روزها كه عقاب ديگر بزرگ شده بود، پرنده عظيم‌‌الجثه‌اي را ديد كه در آسمان‌ها پرواز مي‌كند. به سوي مادر مرغ‌ها رفت كه چيز‌هاي زيادي در مورد دنيا مي‌دانست ‌و پرسيد: آن چه پرنده‌اي است؟ مرغ پير گفت: يك عقاب است. عقاب جوان گفت: اينگونه پرواز‌كردن بايد خيلي دلپذير باشد و به آن پرنده بزرگ خيره شد. مرغ پير گفت: بله، ولي تو بايد پرواز كردن را فراموش كني، چون تو يك مرغ هستي. عقاب در ميان مرغ‌ها و آشغال‌ها به زندگي‌اش ادامه داد.
    بنابراين ديدگاه جهان و هستي محدود است، چون محدود مي‌بينم و حدود را مي‌بينم و ديوار مي‌كشم در پناه ديوارهاي پيش ساخته و سقف‌هاي كوتاه مي‌مانم. و محدود مي‌بينم چون محدود مي‌دانم و تا محدوده‌اي مي‌دانم. آنگاه كه من محور جهانم پس جهان محدود به من، دانسته‌هاي من و توانايي‌هاي ظهوريافته و نه حتي بالقوه من است. تا همان‌جايي گستره دارد كه من مي‌بينم و تا همانجا مي‌رود كه من مي‌توانم بفهمم. حال از ديدگاه اعراب بيابانگرد زمين همان كوير بود و از ديدگاه علم، انسان همين جسم.
    اما يك ذهن خلاق يك ذهن باز است؛ ذهني كه مي‌داند واقعيت داراي محدوديتها، مسائل و تناقضات و نقايص است اما خود، به آنها محدود نمي‌شود و باور دارد كه وراي همه محدوديت‌ها، نبودن‌ها و نشدن‌ها حقيقت بي‌نقص و نامحدودي هست و راه‌هايي براي رسيدن به آن و بهره بردن از نيروي بي‌نهايتش كه هر چيزي را ممكن مي‌كند وجود دارد. او مي‌داند و به تجربه و تفكر و مشاهده دريافته است كه محدوديت‌ها ساخته و پرداخته ذهن‌هاي محدود و پر از ديوار است. باورهاي در قفس و نگاه‌هاي شرطي‌شده محدوديت‌ها را مي‌سازند و در آن مي‌زيند، همان را تجربه مي‌كنند و همان را به سايرين مي‌آموزند.
    ايمان داشته باشيد كه مي‏توانيد
    حتي متخصصين و كارشناساني كه تفكر خلاق را تنها يكي از روش‌هاي تفكر مي‌دانند و يك شيوه فكر كردن تعريفش مي‌كنند معتقدند و توصيه مي‌كنند: «ايمان داشته باشيد كه مي‏توانيد. يك حقيقت اساسي اين است كه براي انجام هر كار، بايد اول ايمان پيدا كنيم كه اين كار، مي‏تواند انجام شود. اعتقاد داشتن به اينكه كاري مي‏تواند انجام پذيرد، ذهن را براي يافتن راه انجام آن به حركت وامي‏دارد. وقتي به كاري ايمان داشته باشيد، فكرتان راه‌هاي انجام آن را پيدا مي‌كند.
    اين آزمايش، تنها يك نتيجه دارد و آن اينكه وقتي ايمان بياوريد كه چيزي ناممكن است، فكرتان در پي دلايلي مي‏گردد كه اين مطلب را اثبات كند؛ ولي وقتي ايمان حقيقي داشته باشيد كه كاري شدني است، فكرتان راه‌هاي انجام آن را مي‏يابد.
    ايمان داشتن به امكان تحقق مسائل، در حقيقت جاده را براي راه‏حل‏هاي خلاق، هموار مي‏سازد؛ در حالي كه ايمان داشتن به عدم‌تحقق آنها، تفكري ويرانگر است. اين نكته را مي‏توان به تمام موقعيت‏ها - چه بزرگ و چه كوچك - تعميم داد. آن دسته از اقتصادداناني كه اعتقاد دارند ركودهاي اقتصادي اجتناب‏ناپذير است، نمي‏توانند راه‌هاي خلاقي براي شكستن اين دور باطل در اقتصاد، پيدا كنند.
    اگر اعتقاد به توانايي خود داشته باشيد، مي‏توانيد راه‌هايي براي دوست‌داشتن يك فرد پيدا كنيد. اگر اعتقاد به توانايي خود داشته باشيد، مي‏توانيد راه‏حل‏هايي براي مشكلات شخصي‏تان پيدا كنيد. اگر اعتقاد به توانايي خود داشته باشيد، مي‏توانيد راهي براي خريدن خانه‏اي بهتر كه آرزوي خريدنش را داريد پيدا كنيد. ايمان، نيروهاي خلاق را آزاد مي‌كند و فقدان ايمان، آن نيروها را به بند مي‏كشد. براي نيل به تفكر خلاق، ايمان داشتن را ياد بگيريد.»
    ايمان به نامحدود
    از ديدگاه عرفا ايمان داشتن، تكيه به سرچشمه نامتناهي قدرت است و باوري خدشه‌ناپذير و محكم به حضور فعال او در امور. در واقع اين نگاه به اين حقيقت بازمي‌گردد كه تو مخلوق خدايي كه بي‌نهايت است. او تو را به‌صورت خود آفريده پس تو نيز نامحدودي اگر نامحدود ببيني. ايمان داشته باش اما نه به‌خود كه به خداي قادر خود. ايمان داشتن به‌خود امروز هست اما شايد فردا نباشد اما او هميشه هست توانا و بي‌نقص و حاضر.

  4. 3 کاربر از Rahe Kavir بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #323
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض اعتماد به نفس آری، خود پسندی هرگز

    خودت را دوست بدار

    یكى از اهداف تربیتى كه همواره مورد توجه مربیان بوده, پرورش روحیه خودباورى و اعتماد به نفس است. اتكاى به نفس عبارت است از این كه انسان به خود تكیه كند, موفقیت و ناكامى را معلول افكار و اعمال خود بپندارد و به یارى دیگران چشم ندوزد. ریشه این كمال انسانى در وجود هر فردى نهفته است. كودك در سن سه سالگى به صراحت به خود آگاهی مى رسد و به تدریج به خود توجه پیدا مى كند(1), از این رو استقلال طلبى و بى نیازى از دیگران از ژرفاى احساسات بشرى و تمایلات فطرى سرچشمه مى گیرد. دین اسلام, نه تنها از این تمایل درونى جلوگیرى نكرده بلكه در جهت رشد و تعالى آن برنامه ریزى كرده است.

    تفاوت اعتماد به نفس با خودپسندى

    اعتماد به نفس كه یك فضیلت اخلاقى است, نباید با نخوت و خودپسندى اشتباه شود, در اعتماد به نفس, تكیه بر واقعیت ها و تصویر منطقى از خویشتن است، در حالى كه در خودپسندى, تصویرى افراطى و اغراق آ میز به چشم مى خورد و هرگز تصویر ذهنى با واقعیت تطبیق ندارد. بر این اساس, اسلام آن را معلول نارسایى عقل می داند و به شدت محكوم كرده است.

    اعتماد به نفس و توكل

    چه بسا تصور شود كه اعتماد به نفس با اعتماد به حق و توكل منافات دارد, در حالى كه در معناى اعتماد به نفس, نفى اتكاى به خدا لحاظ نشده است; انسان مؤمن با این كه از سرمایه اعتماد به نفس برخوردار است اما هرگز خود را بى نیاز از خالق نمى داند, توكل , نقطه مقابل تكیه كردن بر غیر است. از پیامبر(ص) نقل شده كه فرمود: از جبرئیل پرسید: توكل چیست؟ گفت: علم به این كه مخلوق نفع و ضررى نمى رساند و بنده اى كه مأیوس از كمك دیگران باشد, براى غیر خدا كارى انجام نمى دهد ، به غیر از خدا امید نمى بندد و از غیر خدا نمى ترسد و به غیر خدا طمع نمى ورزد .بنابراین تفسیر, ضریب قدرت روحى و مقاومت او در برابر مشكلات بالا مى رود.

    آثار و فواید اعتماد به نفس

    اعتماد به نفس آثار فردى و اجتماعى زیادى دارد كه مهم ترین آن ها عبارت اند از:
    1ـ موفقیت: یكى از عوامل مهم پیش رفت علمى و كامیابى در انسان, اعتقاد به توانایى هاى فردى است. مطالعات روان شناسان بارها نشان داده است كه نگرش مثبت علت اصلى توفیق اشخاص در كارها. اعتماد به نفس, تردید و بى ثباتى را زایل مى كند. تحقیقات انجام شده در مدارس مختلف به ویژه مدارس استثنایى نشان مى دهد كه هر قدر فرد احساس و نگرش مثبتى نسبت به خود داشته باشد, موفقیت بیشترى در امور تحصیلى از خود نشان مى دهد

    2ـ پایدارى در راه هدف: در سایه اعتماد به نفس و خودباورى, قدرت مواجهه با مشكلات افزایش مى یابد.از نظر روایات افرادى كه به اراده خویش متكى اند, اگر به مصیبتى دچار شود, صبر مى كند وشكست نمى خورد.

    3ـ سلامت روان: یكى دیگر از آثار اعتماد به نفس حفظ سلامت روان است. مازلو مى گوید: ما براى سلامت روانى خود نیاز به احساس اعتماد به نفس مثبت و قوى داریم. این امر وقتى روشن مى شود كه بدانیم ضعف اعتماد به نفس, عوارضى چون نگرانى, بى ثباتى, اضطراب, بدبینى, پر خاشگرى, افسردگى, خودكم بینى, وسواس و غیره دارد. اعتماد به نفس, نقش مؤثرى در جلب اعتماد دیگران دارد, چون تأثیرگذارى بر افراد بستگى زیادى به قدرت ایمان و خودباورى دارد. امام على(ع) مى فرماید: الرجل حیث ا ختار لنفسه ان صانها ارتفعت و ان ابتذلها اتّضعت; ارزش شخصیت هر فردى, وابسته به روشى است كه اتخاذ مى كند; اگر نفس خود را از پستى بر كنار داشت, رفعت مقام پیدا مى كند و اگر آن را خوار شمرد, به پستى مى گراید.

    4 ـ رشد اجتماعى:روان شناسان براى رشد اجتماعى, شاخص هایى را ذكر كرده اند كه عبارت اند از: استقلال, پذیرش مسئولیت و آینده نگرى. یكى از پایه هاى واقعى رشد اجتماعى, اعتماد به نفس است. عدم سازگارى با محیط نتیجه بى اعتمادى و ضعف نفس است. اشخاصى را كه مى بینید خجول، پرخاش گر, ساكت، پرگو و یا بى تصمیم هستند به خود اطمینان و اعتماد ندارند.

  6. این کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #324
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض شغل پرتنش خطر بیماری قلبی را افزایش می دهد

    تحقیقات بیانگر تاثیر مستقیم شغل های پرتنش در به وجود آمدن بیماری های قلبی-عروقی است.مطالعه انجام شده بر ده هزار کارمند اداری در بریتانیا نشان می دهد احتمال ابتلا به بیماری قلبی در افراد زیر پنجاه سالی که شغل پرتنش دارند، هفتاد درصد بیشتر از سایر هم سن های خود است.
    تنش تغییرات هورمونی و عصبی را به همراه دارد
    به گزارش مجله بیماری های قلبی اروپا، افرادی که شغل پرتنش دارند، فرصت کمتری برای تغذیه مناسب و ورزش دارند و تغییرات بیوشیمیایی مهمی هم در بدنشان رخ می دهد. این مطالعه به طور اختصاصی از سال 1985 بر روی این دسته از افراد انجام شده است.
    محققان دانشگاه یو سی ال لندن در مطالعات خود علاوه بر ثبت میزان نوسان ضربان قلب و فشار خون و اندازه گیری میزان هورمون کورتیزول در خون که در حالت تنش و اضطراب ترشح می کند، احساس افراد درباره نوع کارشان، میزان ورزش و فعالیت روزانه، تغذیه و مصرف دخانیات و مشروبات الکلی را بررسی کرده اند. دکتر تارانی چاندولا، سرپرست گروه محققان، درباره این تحقیق می گوید: "طی دوازده سالی که افراد مورد مطالعه را زیر نظر داشتیم، متوجه شدیم استرس کاری مزمن با بروز بیماری های قلبی-عروقی در ارتباط است و این ارتباط در زنان و مردان زیر پنجاه سال بیشتر است."
    به گفته دکتر چاندولا، ابتلا به بیماری های قلبی-عروقی در اثر تنش کار در افراد نزدیک به سن بازنشستگی کمتر است زیرا این افراد در معرض تنش کمتری هستند.
    به گزارش محققان دانشگاه یو سی ال لندن، یکی از عوامل مهم در ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی، تغییر شیوه زندگی است، زیرا احتمال کاهش مصرف میوه و سبزی در افرادی که در معرض کارهای پرتنش هستند، بیشتر از دیگران است. در این حال تغییری در میزان نوشیدن مایعات در این افراد دیده نمی شود. در این حال، به گفته این محققان آنها به ساز و کارهای زیست شناختی ارتباط دهنده تنش با بروز بیماری قلبی-عروقی هم پی برده اند.ارتباط تنش با بیماری های قلبی از قبل شناخته شده بود ولی این موضوع پیش از این ثابت نشده بود.بر این اساس، تنش و استرس با تاثیر بر عصب واگ که عصب دهم مغزی است، تپش قلب را دچار مشکل می کند.عصب واگ تنظیم ضربان قلب را بر عهده دارد.
    از سوی دیگر، استرس با تاثیر بر دستگاه عصبی-هورمونی باعث افزایش ترشح بعضی هورمون ها می شود. به عنوان مثال، میزان هورمون کورتیزول در خون کارگرهایی که کارهای پرتنش دارند، بالاتر از حد طبیعی است. در این حال، با این که سن افراد بر تاثیر تنش های شغلی بر بروز بیماری های قلبی-عروقی تاثیر دارد، مقام و رتبه کاری در به وجود آمدن این بیماری ها نقشی ندارد. به گفته دکتر چاندولا، تحقیقات او تفاوتی را در میزان تاثیر جسمی تنش کاری در رده های مختلف کاری نشان نداده است.بنیاد قلب بریتانیا با اشاره به گزارش چاپ شده در مجله بیماری های قلبی اروپا، می گوید این تحقیق بر دانسته های بشر درباره تاثیر تنش بر فعالیت های شیمیایی بدن افزوده است. به گفته جون دیویسون از مسوولان این بنیاد، این تحقیق نشان می دهد با شناسایی راه هایی کاهش تنش و ورزش و فعالیت بدنی مناسب می توانیم خطر بروز بیماری قلبی را کاهش دهیم.

  8. #325
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض چگونه با مقوله عدم پذیرش کنار بیاییم؟



    عدم پذیرش! چه کسی است که چنین احساس دردناکی را تجربه نکرده باشد؟ متاسفانه در اکثر موارد دیگران ما را از روی کارهایی که انجام می دهیم و حرف هایی که می زنیم، قضاوت می کنند که این امر می تواند منجر به پذیرش و یا عدم پذیرش ما از سوی آنها شود و نهایتاً نیز بر همین اساس به ما احترام می گذارند و یا ما را بی ارزش می پندارند.

    عدم پذیرش معمولاً می تواند از یک نگاه، آه، پیشنهاد، انتقاد و حتی سکوت در مواقع مختلف مانند زمانیکه می خواهید در محلی استخدام شوید، نامه ای بفرستید و … شروع شود؛ در این حالت شما در نهایت امر به جواب دلخواهتان دست پیدا نخواهید کرد. اما به راستی به چه علت شاهد حرف هایی نظیر: “من به هیچ وجه برای تو ارزشی قائل نیستم” یا ” من برای تو ارزش کمتری قائل هستم” و یا حتی “اگر جور دیگری بودی بیشتر برایت احترام قائل بودم”، هستیم؟

    گاهی اوقات مردم بدون اینکه خودشان متوجه باشند، دیگران را مورد رنجش قرار میدهند. تنها با گفتن یک “دوستت ندارم” و یا “تو را نمی خواهم” ممکن است طرف مقابل احساس عدم پذیرش کرده و متحمل درد و رنج فراوانی شود.

    مانند مریم که پدرش به او گفت تو را نمی خواهم! در حالی که اشک چشم هایش را فرا گرفته بود تعریف می کرد: “در عرض چند ثانیه احساس کردم که دنیا روی سرم خراب شده و او مرا طرد کرده. تا زمانیکه بزرگتر شدم، آن موقع بود که تازه متوجه شدم چرا پدرم اینقدر از من بدش می آمد. او در عین حال که به هیچ وجه دلش نمی خواست مرتکب گناه شود، اما خواست محکم و شخصیت سرکش من او را بیش از پیش آزار می داد. من همیشه در مقابلش بودم؛ هیچ کس، حتی مادرم نیز هیچ گاه قدرت مطلق او را زیر سؤال نبرده بود

    تجربه این حس که دیگران برای شما ارزش کمتری قائل می شوند، سبب ایجاد درد و رنج بسیار زیادی می شود!!! اگر فرد احساس کند که با مقیاس های متعارف همخوانی نداشته و نمی تواند به اندازه کافی خوب باشد، این امر سبب می شود که حس برتری و عزت نفسش را از دست داده و تدریجاً به سوی افسردگی سوق پیدا کند.

    چه کسی مرا همانطور که هستم دوست می دارد و برایم ارزش قائل است؟ چه کسی با وجود اینکه اشتباهی از من سر زده، باز هم برایم ارزش قائل خواهد شد؟ چه کسی همیشه به فکر من است؟ چه کسی هیچ گاه مرا تحقیر نمی کند؟

    به راستی چه کسی می تواند تمام موارد ذکر شده را یکجا داشته باشد؟ فقط خداوند است که قادر به انجام چنین کاری است. عشق خدواند نسبت به بنده هایش غیر شرطی است و برای تک تک آنها ارزش و اهمیت قائل می شود. او نسبت به تمام خطاها و اشتباهات شما آگاهی کامل دارد و آنها را می بخشد و از آنها چشم پوشی می کند. زمانیکه کار اشتباهی انجام می دهید، دوست داشتنش نسبت به شما کمتر نمی شود. او ما را آفریده تا عاشقمان باشد!

    او احساس دوست داشتنش نسبت به بشر را با فرستادن پیامبران آشکار ساخته. در کتاب های آسمانی آمده: “مردم پیامبران را خوار کردند و از آنها روی گردادند، آنها همنشین غم و غصه شدند و با سوگ و اندوه آشنا شدند. ما به آنها پشت کردیم و در زمان ترک کردن، حتی نیم نگاهی هم به آنها نینداختیم. آنها را تحقیر کرده و خوار شمردیم و هیچ اهمیتی برای آنها قائل نشدیم. اما آنها تمام غم های ما را به دوش کشیدند؛ مردم تصور می کنند عذاب هایی که آنها کشیدند صرفاً مجازاتی از سوی خدواند بوده، اما آنها به دلیل گناهان و خطاهای ما مورد عذاب واقع شدند. آنها زخم خوردند تا ما شفا گیریم و جنگ کردند تا ما در صلح زندگی کنیم.”

    این مسئله تا چه حد می تواند به شما در مورد طرد شدن از سوی شخص مقابل کمک کند؟ به محض اینکه بتوانید با خداوند ارتباط شخصی برقرار کنید، به عنوان جزئی از او شده و از تمام نعمت هایش بهرمند خواهید شد. عشق الهی به سمت شما جاری خواهد شد.

    عدم پذیرش! چه کسی است که چنین احساس دردناکی را تجربه نکرده باشد؟ متاسفانه در اکثر موارد، دیگران ما را از روی کارهایی که انجام می دهیم و حرف هایی که می زنیم قضاوت می کنند که این امر می تواند منجر به پذیرش و یا عدم پذیرش ما شود و نهایتاً نیز بر همین اساس تصمیم می گیرند که به ما احترام بگذارند و یا ما را بی ارزش تصور کنند.

    خداوند عاشق بنده هایش است و دوست دارد تا با آنها ارتباط شخصی برقرار کند. خدواند شما را دوست می دارد، برایتان ارزش قائل است و شما را تحت هر شرایطی می پذیرد. او برای هر لحظه از زندگی شما برنامه ای معین کرده. در کتاب آسمانی آمده: “همه انسان ها با دلیل و برهان کافی به عرصه ی دنیا قدم نهاده اند… با امید داشتن به آینده و با افکار مثبت می توانید برای آرامش و بهبود وضعیت زندگی خود تلاش کنید. بنابراین اگر به عنوان مثال در یک مصاحبه شغلی پذیرفته نشده اید، از خداوند درخواست کنید تا شغل مناسب را پیش رویتان قرار دهد.

    زمانیکه احساس کنید نیروی برتری هست که از صمیم قلب شما را دوست می دارد، آنوقت عدم پذیرش از سوی افراد عادی شما را آنچنان ناراحت نخواهد کرد.

    برگرفته از سایت فراکاو

    Last edited by elham_007; 18-11-2008 at 23:37.

  9. 3 کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #326
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض هوميوپاتي چيست؟

    هوميوپاتي يك روش پزشكي است كه بر چند اصل كلي استوار است.

    مهمترين اين اصول عبارتند از:



    نگاه كل‌نگر: طبق اين ديدگاه بيماري به هيچ وجه يك امر موضعي نيست و مربوط به تماميت وجود فرد است. يعني براي مثال اگر فردي دچار زخم معده شده باشد، مشكل تنها مربوط به معده او نيست بلكه تمام وجود وي (ذهن و جسم) مختل شده است كه يكي از علائم آن اختلال زخم معده است. با توجه به ديدگاه كل‌نگرانه، براي تشخيص دارو بايد تماميت فرد و علائم مختلف جسمي و ذهني وي بررسي شود و سپس دارويي كه كليت علائم وي را پوشش مي‌دهد تجويز گردد.يعني مثلا يبوست وسردرد وافسردگي به عنوان يك اختلال كلي در نظر گرفته شده وبراي همه اين علائم يك دارو تجويز ميشود. در حقيقت آنچه كه باعث بروز علائم بيماري است، اختلال در نيرويي است كه تمام وجود فرد را هدايت و كنترل مي‌كند و باعث يكپارچگي اعضاء مختلف ميشود و با تصحيح اختلال آن تمام علائم بيماري از بين مي‌روند. بنابراين در هوميوپاتي «تخصص» مفهومي ندارد و يك هوميوپات حاذق قادر است انواع و اقسام بيماري‌هاي ذهني و جسمي را درمان نمايد، چرا كه او قادر به تصحيح اختلال نيروي حياتي يعني سرچشمه علائم بيماري گوناگون است.



    قانون مشابهت: طبق قانون مشابهت، هر آنچه كه بتواند در انسان سالم مشكلي ايجاد كند، مي‏تواند همان مشكل را در يك فرد بيمار درمان كند. براي مثال اگر دارويي در افراد سالم حالت اضطراب ايجاد كند، افراد مضطرب را مي‏تواند درمان كند. اين قانون كه در نگاه اول بسيار عجيب به نظر مي‌رسد پايه تجويز دارو در هوميوپاتي است و تجربه و مطالعات متعدد و گسترده نشان داده است كه با استفاده از اين قانون مي‌توان بيماري‌هاي مختلف جسمي، رواني و ذهني را به خوبي درمان نمود. لغت «هوميوپاتي» نيز به معناي «مشابه بيماري» است كه با توجه به قانون مشابهت انتخاب شده است.



    قانون فردگرايي: در هوميوپاتي آنچه درمان ميشود نام بيماري نيست بلکه وضعيت بيمارگونه بيمار است. يعني اهميتي ندارد که نام بيماري چيست. به همين دليل يک هوميوپات به صرف دانستن نام بيماري(مثلاًسرماخوردگي) نمي‌تواند داروي آن را پيدا کند. در هر مورد بيماري پزشک هوميوپات بايد کليت علائم بيمار را در نظر بگيرد و داروي مناسب با آن را تجويز کند. به اين ترتيب چند بيمار با مشکل سرماخوردگي ممکن است چند داروي متفاوت دريافت کنند و بالعکس براي چند نفر با مشکلات مختلف يک دارو تجويز شود. در حقيقت در هوميوپاتي با هر بيمار به عنوان يک مورد جديد و متفاوت از تمام موارد ديگر برخورد مي‌شود.


    قانون توانمندسازي: داروهاي هوميوپاتي بايد بتوانند روي نيروي حياتي اثر وسيعي بگذارند. كه اين امر با رقيق كردن‏ها و تكان دادن‌هاي متوالي ماده اوليه ميسر است.


    قانون حداقل مقدار و تکرار دارو: اگر داروي هوميوپاتي صحيح تشخيص داده شود، با حداقل مقدار و تكرار مي‌تواند اثرات عميقي بر نيروي حياتي داشته باشد. بنابراين در هوميوپاتي ممكن است كه تنها يك بار مصرف دارو شخص را براي چند ماه از هرگونه دارويي بي‌نياز كند و سلامت وي را مداوماً افزايش دهد.

  11. این کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #327
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض برخي از مزاياي و تفاوتهاي مهم هوميوپاتي با طب رايج

    • هوميوپاتي مي كوشد اختلال وضعف مكانيسم دفاعي بدن را از بين ببرد ولي طب رايج همواره در تلاش است كه ارگانيسم يا عامل بيماريزا را شناسايي كرده و با تجويز دارو آنرا از بين ببرد. بنابراين مكانيسم اثر داروهاي هوميوپاتي با طب رايج نيز متفاوت خواهند بود. بعبارتي داروهاي هوميوپاتي بدن را قادر مي‌سازند به شكلي موثرتر با محرك بيماريزا مبارزه كند ولي داروهاي طب رايج از طريق مقابله با عامل بيماري زا (مثل آنتي بيوتيكها) يا اثري مخالف علايم بيماري (مثل مسكنها) عمل مي‌كنند. پس در درمان بيماري به کمک طب رايج بيشتر به عامل بيماريزا و علائم بيماري توجه مي‌شود و با وجود اينكه بيمار يك فرد با يك سيستم واحد و يكپارچه است كه همه اعضاء آن در ارتباط متقابل اند، بيماريها مستقل و بدون ارتباط با هم در نظر گرفته شده و براي درمان هر قسمت متخصص مربوط به آن قسمت مستقلا و اغلب بدون توجه كافي به ساير قسمتها دارو تجويز مي‌كند (ممكن است يك بيمار همزمان از چند متخصص دارو دريافت كند و ...). در حالي كه در طب هوميوپاتي به همه ابعاد و اعضاء فرد بعنوان يك ساختمان واحد توجه مي‌شود و علائم فقط بعنوان راهنما براي تشخيص علت اختلال و تجزيه و تحليل سيستم حياتي فرد بكار مي‌رود. بعنوان مثال وقتي فردي سرما مي‌خورد در طب رايج به علايم سرماخوردگي مثل تب، آبريزش بيني و سرفه داروي ضد اين علايم تجويز مي‌شود و گاه به عامل ايجاد كننده آن (اگر عامل آن ويروسي نباشد وبراي آن دارويي وجود داشته باشد) دارو تجويز مي شود. در حالي كه هوميوپاتي جلو علايم سرماخوردگي را نمي‌گيرد بلكه بدن را ياري مي‌كند تا با آلودگي و اختلال ايجاد شده بهتر و سريعتر مبارزه كرده و اختلال ايجاد شده را اصلاح كند و علائم بيماري بعد از اصلاح اين وضع خودبخود از بين مي‌روند.
    • داروهاي هوميوپاتي عوارض جانبي ماندگار ندارند (سازمان بهداشت جهاني بي‌ضرر بودن آنها را تاييد مي‌كند).
    • با وجود بي ضرر بودن هميشه حد اقل دوز موثر (اغلب يك يا چند قرص) استفاده مي‌شود ونیاز به مصرف حجم زیاد دارو یا تکرار مکرر و طولانی مدت دارو نیست .
    • داروهاي هوميوپاتي اثر تسكيني ندارند و فقط به درمان اختلال مي‌پردازند.
    • در اغلب بيماريها بهبودي سريعتر از سایر روشهای درمانی ايجاد مي‌كنند.
    • زمان و هزينه كمتري صرف مي‌شود.
    • اغلب براي درمان علائم غير طبيعي بيمار فقط يك دارو تجويز مي‌شود.
    • بسیاری از بیماریهایی که در طب رایج قابل درمان نیستند با این روش درمانی درمان میشوند.

  13. این کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #328
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض ۱۶ مهارت صحبت در جمع

    در زندگی همه ما مواقعی وجود دارد که باید در حضور چند نفر راجع به مساله‌‌ای صحبت کنیم. ممکن است این صحبت در جلسه یا کنفرانسی باشد که رسمیت داشته باشد و ممکن هم هست که در یک جمع خانوادگی یا در محیط کار بخواهیم برای دوستان یا همکارانمان صحبت کنیم...

    در زندگی همه ما مواقعی وجود دارد که باید در حضور چند نفر راجع به مساله‌‌ای صحبت کنیم. ممکن است این صحبت در جلسه یا کنفرانسی باشد که رسمیت داشته باشد و ممکن هم هست که در یک جمع خانوادگی یا در محیط کار بخواهیم برای دوستان یا همکارانمان صحبت کنیم. اگر مهارت‌های لازم را در این زمینه داشته باشیم، قطعاً روند کار با موفقیت بیشتری انجام می‌شود و به نتایج بهتری می‌رسیم.



    یکی از مباحث مهمی‌که اکثر صاحب نظران درباره آن اتفاق نظر دارند، مقدمه‌ای است که ما برای گفتار خود انتخاب می‌کنیم. برخی می‌گویند اصل مطلب مهم است و مقدمه تأثیر چندانی در روابط ندارد، در صورتی که اگر مقدمه جالب و دلنشین نباشد، دنبال کردن بقیه صحبت از جانب شنوندگان چندان قطعی نیست.
    پس سعی کنید صحبت خود را همیشه با یک مقدمه آغاز کنید و سپس به اصل بحث بپردازید.

    ● ۴ نکته درباره مقدمه‌چینی
    بسیاری افراد حتی در دوران تحصیل و برای نوشتن انشاء نیز برای پرداختن به مقدمه دچار مشکل می‌شوند. با توجه به نکات زیر حداقل از اصول کلی مقدمه آگاه خواهند شد:
    ۱) مقدمه باید مختصر باشد، اما در عین حال هدف از بیان آن را مشخص کند تا شنونده بداند که قرار است به چه موضوعی پرداخته شود.
    ۲) مقدمه نباید تنها اطلاعات خاصی را به شنونده منتقل کند، بلکه باید شنونده را جذب کند و برای پیگیری کلام انگیزه لازم را در او به وجود آورد.
    ۳) مطالب بیان شده باید مرتبط با یکدیگر باشند، نه‌این که در مقدمه به نکاتی پرداخته شود که در آخر بحث، هیچ نتیجه‌ای از آنها گرفته نشود.
    ۴) در نهایت با نوع کلام خود سعی کنید ارتباطی میان خود و شنونده‌ایجاد کنید که موج مثبتی ایجاد شود و فضای دلنشین و مطلوبی به بحث شما بدهد.

    ● ۱۲ نکته درباره جان کلام
    و اما در پرداختن به مطالب اصلی کلام، پس از مقدمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
    ۱) از کلمات قابل درک و با معنی استفاده کنید.
    ۲) القاب، عناوین و اصطلاحات فوق تخصصی، کمکی به درک بهتر موضوع نمی‌کند. البته هنگام نیاز باید به آنها اشاره کرد. اما موضوع اصلی نباید تحت الشعاع این مساله‌ قرار گیرد، زیرا شنونده خسته می‌شود.
    ۳) برای پرداختن به موضوع، در صورت امکان می‌توانید از داستان‌های کوتاه، ضرب المثل‌ها و اطلاعات جالب دیگر برای حمایت از موضوع اصلی استفاده کنید و بر جذابیت کلام و درک بهتر آن بیفزایید.
    ۴) سعی کنید حتماً از موضوع مورد نظر به اندازه کافی اطلاع و آگاهی داشته باشید تا با تسلط کامل درباره آن صحبت کنید.
    ۵) به یاد داشته باشید هرچه بیشتر مطالعه کنید، بیشتر خواهید دانست و هرچه بیشتر بدانید و بیاموزید، به جاهای بهتری می‌رسید.
    ۶) وقتی از جنبه‌های گوناگون یک مساله‌ آگاه باشید، با اعتماد به نفس بیشتری راجع به آن صحبت می‌کنید و این حس مثبت خود را به شنونده نیز منتقل خواهید کرد.
    ۷) با اشاره به ارزش و اهمیت موضوع، علت انتخاب خود را در پرداختن به آن بیان کنید و در صورت لزوم جزییاتی که مرتبط با مساله‌ باشند را نیز تشریح کنید.
    ۸) دیگران را در بحث خود وارد کنید و از نظرات آنها نیز مطلع شوید، چرا که اگر تا انتهای بحث پیش بروید، امکان دارد نقاط کور و مبهمی‌برای شنوندگان ایجاد شده باشد و آنها فرصت ابراز عقیده یا سؤال در آن موارد را نداشته باشند.
    ۹) هرگز فکر نکنید سکوت حضار دقیقاً به معنای تأیید و همراهی با گفته‌های شماست. حتی اگر سکوتی نیز حکمفرما شد، سعی کنید با طرح برخی سؤالات در ارتباط با موضوع آنها را به شرکت در بحث تشویق کنید.
    ۱۰) از مکث‌های طولانی و توپوق زدن جدا بپرهیزید؛ زیرا این گونه موارد نه تنها حاکی از عدم تسلط و آگاهی کافی شما نسبت به موضوع است، بلکه هماهنگی و ارتباط میان موارد را از میان می‌برد و در ضمن موجب حواس پرتی شنوندگان و خارج شدن رشته گفتار از دست شما می‌شود؛ البته‌این کار نیاز به تمرین دارد، اما ضروری و ممکن است.
    ۱۱) توجه داشته باشید حتی عامی‌ترین مردم نیز قادر به درک میزان توانایی شما در بیان، کلام و نحوه گفتار هستند. مردم همیشه به خود افراد توجه دارند نه به مدرک و درجه تحصیلی شان. پس اگر عالی ترین مدارک تحصیلی را نیز داشته باشید، اما در انتقال مفاهیم و مقاصد مورد نظر خود ناتوان باشید، موفقیتی کسب نخواهید کرد.
    ۱۲) موارد فوق، نکاتی ساده اما مهم را به شما یادآوری می‌کنند که با وجود ساده بودن نیاز به تمرین و صرف وقت دارند که ما امیدواریم شما نیز با رعایت آنها در زندگی اجتماعی و کارهای خود، به موفقیت‌های روزافزون دست یابید.


    روزنامه سلامت

  15. 2 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #329
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    12 خوشحالی یک حالت خاص ذهنی است

    هـر فـردی درزنـدگی خـود روزهـایی را تجربه نموده که برایش خوشایندنبوده است. اما ناخرسندی مزمن میتواند سلامتی، شغل و روابط شما را تحت تاثیر قرار دهد.بجزهـرگونه مشکـلات پزشکی یا افسردگی های بلندمـدت که نیازمند تجویزهای طبی و مساعدت حرفه ای می باشند، می توانـیـد مـیزان خوشحالی خود را کنترل نمایید
    بـه خـوشـحال بـودن فـکر کـنـیــد تا احساس و ظاهر بهتری بدست آورید. دراین قسمت نکته های وجود دارند که شما را در این کار یاری می نمایند:



    ۱) خوش بین باشید
    بـه زنـدگی با دیـدی مثـبـت نگـاه کـنـید تـا خـود را بـه دلیل احساس انرژی و خوشحالی بسیار زیادی کـه نصیبتان خواهـد شد، متعجب سازید. بـه یاد داشته باشید که افراد شاد و مثبت بیشتر می توانند دیگران را مجذوب خود کنند.

    ۲) دید وسیعی داشته باشید
    اجازه ندهید مسائل کوچک شما را آشفته نمایـد. بـرای رسیـدن بـه هـدف خـود پـایدار و مـقاوم باشید، خـواه آن هـدف ریاست، پرداخت رهن و یا یک ازدواج طولانی مدت باشد. در ایـن راه بـا موانـعی مواجه خواهید شد؛ به سرانجام و پـاداش تلاشـتان فکر کـرده و از ناخرسندی بخاطر مسائل کم اهمیت دوری نمایید.

    ۳) سپاسگزار باشید
    از دیگران قدردانی کنید. از همکار خود بخاطر کمکش بشما تشکر کرده و بدلیل موفقیت در انـجـام کـارش بـه او تـبریک بـگویید. بـه خدمتکاری که صبحانه شما را برایتان می آورد کـلمـه ای محـبت آمیـز بیان کنید. به شخص درمانده ای کـه در خـیـابان از مـقـابـلـش رد میشوید، چند سکه کمک نموده و از اینکه زندگی مسرت بخشی دارید شکرگزار باشید.


    ۴) از زندگی لذت ببرید
    به کارهایی مبادرت نمایید که از انجام دادن آنها لذت میبرید: اتومبیلتان را بـشوییـد، بـه برخی تعمیرات جزئی در منزل بپردازید، تلویزیون تماشا کنـیـد، خرید بروید. برای خود یک اولویت قائل شده و آنچه را که دوست دارید انجام دهید.

    ۵) از جسم خود مراقبت نمایید
    خوب بخورید و ورزش کنید. به باشگاه رفته و کمی بدوید یـا در یـک بازی ورزشی شرکت کنید. هـمراهی نمودن یـک تـیم به عنـوان یـک عضـو و بیرون رفتن با هم تیمی ها بعد از بازی، برای جسم و فکر شما مفید خواهد بود.

    ۶) برنامه های خود را تغییر دهید
    برنامه های روزانه خود را عوض نموده تا انرژی جـدیدی پیدا کنید. مرز مشخصی بین کار و تـفریح ایـجاد نـمایید. بـرای فـعالیتهای ســرگرم کننده و یا تفکر در محیطی آرام از خانه خارج شوید

    ۷) با مردم در تماس باشید
    آیا بخاطر می آورید زمانـی کـه یک دوست قدیمی بطور غیر منتظره با شما تماس گرفت چه احساسی داشتید؟ برای یکی از آشنایان ایمیلی ارسال نمـوده یا با افراد فامیل و یا دوستان قدیمی خود تماس گرفته و از حال آنها باخبر شوید.

    ۸) خلاق باشید
    روزنه ای برای انرژی خلاق خود بیابید. این ممکن است شـامـل کـاردسـتـی، باز سازی، نقاشی، ترسیم کاریکاتور، نویسندگی و یا حتی باغداری باشد. مهم نیست که چــقدر مشغله داشته باشید و یا تا چه اندازه در آخر هفته احساس بی حالی می کـنـیـد، اگـر زمـانی را برای انـجـام فـعـالیت های خلاق اختصاص دهید، احساسی شادتر و سالم تر خواهید نمود.

    ۹) برای خود همدمی پیدا کنید
    تقسیم نمـودن تجربیات با کسی که به او عشق می ورزید، خوشحالی شما را افزایش خـواهـد داد. عـشـق مـطلق باعث بوجود آمدن احـسـاس امنیت، رضایت و شادمانی در شما می گردد. روابط جنسی مشروع نیز میتواند بـرای ذهـن و جسم شما اثرات بسیار مفیدی داشته باشد.

    ۱۰) با کسی صحبت نمایید
    یکی از دوستان خود را برای هم صحبتی و بیان احساسات و عقاید خود انتـخـاب کـنید. او در مـورد شما قضاوت ننموده و مشکلات شما را حل نخـواهد کرد. وی بـه حـرفهایـتـان گوش می دهد چرا که می داند شما نیز همین کار را برایش انجام خواهید داد.

    ۱۱) تخیل کنید
    آرزوها و بلند پـروازی های خود را یادداشت نموده و به تدریج آنها را واقعیت بخشید آنگاه همیشه چـیزهایی بـرای انــتظار کشیدن، و جایی برای متمرکز کردن انرژی خود خواهید داشت.

    ۱۲) بخشنده باشید
    شاید زمان آن فرا رسیده باشد که کسـی ( یـا خودتان ) را بخاطر چیزی که اتفاق افتاده و یا گفتـه شـده مـورد بـخشایـش قـرار دهــید. اتفاقات و اشتباهات گذشته را پـذیرفته و فراموش کنید. بدانید که نمیـتوانید زمان را بـه عـقب برگردانید. شادمانی خود را با از یاد بردن نومیدی ها و شکستهای گذشته دوباره بدست آورید.

    ● نگران نباشید، خوشحال باشید

    در دنـیای واقعی نمی توانیم از دیگران انتظار داشته باشیم تا برای ما شادمانـی ایـجـاد کنند. خوشحالی حالتی از ذهن است که کاملا میتواند تحت کنترل شما باشد.
    محیط پیرامون خود را به گونه ای مهیا سازید که فرصتـهایـی بـرای شناختن و لذت بردن از جنبه های مثبت و خوشایند زندگی را فراهم آورد. برای شاد بودن تلاش کنید

    منبع: همپرواز

  17. 3 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #330
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض روانشناسی فیزیولوژیک

    دید کلی

    اینکه چه ارتباطی بین هیجانات ما تغییرات بدنی ما وجود دارد؟
    وقتی می‌ترسیم، چه نوع تغییرات هورمونی در بدن اتفاق می‌افتد؟
    وقتی فکر می‌کنیم چه قسمتهایی از مغز فعال هستند؟
    آیا جای مشخصی در مغز برای حافظه وجود دارد که مطالب بخاطر سپرده شده در آنجا ذخیره شوند؟
    وقتی فردی دروغ می‌گوید، چه تغییراتی در او بوجود می‌آید؟
    آیا از این تغییرات برای کشف دروغ افراد می‌توان استفاده کرد؟
    آیا افراد مبتلا به بیماریهای روانی از لحاظ کارکردهای فیزیولوژیک تفاوتی با افراد عادی وجود دارد؟
    چگونه می‌توان به طرق فیزیولوژیک در افراد آرامش ایجاد کرد؟
    کارکردهای رفتاری و روانی قسمتهای مختلف مغز چیست؟
    روشن است مسائلی در این شاخه از روان شناسی مورد توجه هستند که مسائلی روانی را با کارکردهای بدنی و فیزیولوژیک پیوند می‌دهند.

    تاریخچه روانشناسی فیزیولوژیک

    پژوهشهای فیزیولوژیکی که روانشناسی نوین را تحرک بخشید و به آن جهت داد، دست آورد اواخر قرن نوزدهم است. کوشش در این زمینه نیز مانند همه زمینه‌های دیگر پیشینه خودش را داشت، یعنی کارهای اولیه‌ای که زیر بنای فیزیولوژی قرار گرفتند. فیزیولوژی در خلال سالهای دهه 1830 به صورت یک رشته علمی مبتنی بر آزمایش در آمد و این کار در وهله نخست تحت نفوذ یوهانی مولد فیزیولوژیست آلمانی که از بکار بستن روشهای آزمایشی در فیزیولوژی جانب داری می‌کرد، صورت پذیرفت.

    سیر تحولی و رشد

    نظریه مولد درباره انرژیهای خاص اعصاب، هم در فیزیولوژی و هم برای روان شناسی در خور اهمیت است. چندین نفر از فیزیولوژیستهای اولیه خدمتهای قابل توجهی به مطالعه درباره کارکردهای مغز کرده بودند. کار آنان به سبب کشف مناطق خاص مغز و توسعه روشهای تحقیق که بعدها بطور گسترده‌ای در روان شناسی فیزیولوژیکی بکار بسته شد. برای روان شناسی اهمیت دارد. مارشال هال یکی از پیشروان پژهش درباره رفتار بازتابی از آزمایشات خود نتیجه گرفت که سطوح مختلف رفتار به قسمتهای مختلف مغز و نظام عصبی وابسته است.
    در نیمه قرن نوزدهم رویکردهای جدید آزمایشی مطرح شدند، تحت عناوین روش بالینی و تحریک برقی ، روش بالینی توسط بروکا روی مردی که سالها نتوانسته بود بطور قابل فهمی صحبت کند، انجام گرفت و به این طریق بروکا توانست منطقه‌ای از مغز را که در تکلم نقش عمده دارد شناسایی کند. با کاربرد روش تحریک مغزی نیز مناطقی از مغز شناسایی شدند که در احساس لذت ، تنفر ، گرسنگی و تشنگی و … ، دخالت دارند. در ادامه این آزمایشات پژهشهایی درباره نظام عصبی ، چگونگی در طول نظام عصبی و … ، انجام شد.
    بطور کلی می‌توان گفت بعد از تاثیر پژهشهای اولیه در شاخه فیزیولوژی چهار داشمند بطور مستقیم مسئول کاربردهای اولیه روش آزمایشی درباره ذهن و ارتباط جسم و ذهن یعنی موضوع روان شناسی فیزیولوژیک بودند. هلمهولتز ، وبر ، فخنر و ونت پژهشهای هلمهوتنر درباره سرعت تکانه عصبی و پژوهشهایی درباره بینایی ، شنوایی از نظر روان شناسی در خور توجه است. هر چند هلمهولتنر به بعد روان شناختی آنها توجهی نداشت. بعدها اهمیت روان شناختی آزمایشات وی توسط کسان دیگری که آزمایشات او را در روان شناسی ادامه دادند شناخته شد.
    یکی از دو خدمت عده وبر به روان شناسی فیزیولوژیک عبارت بود از تعیین آزمایش دقت تمییز دو نقطه پوست و دومین خدمت او تدوین نخستین قانون کمی روان شناسی فیزیولوژیک بود، که تحت عنوان کمترین تفاوت محسوس (jnd) شناخته می‌شود. فخنر رابطه کمی بین ذهن و بدن را مطرح ساخت و بر اساس فرمولی که تعیین کرد، شدت واکنشهای ذهنی را در مقابل واکنشهای بدنی اندازه‌گیری کرد. با تاسیس آزمایشگاه روان شناسی توسط ویلهم و ونت به پایه‌گذاری روان شناسی اقدام کرد.
    او در پیشگفتار جلد اول اصول روان شناسی فیزیولوژیکی خود چنین نوشت: کاری که در اینجا به همگان ارائه می‌دهم کوششی برای بوجود آوردن قلمرو نوینی از علم است. بر این اساس مشاهده می‌شود که تاریخ روان شناسی فیزیولوژیک با تاریخ روان شناسی آغاز می‌شود.

    رویکردهای مهم روانشناسی فیزیولوژیک

    یکی از رویکردهای مهم در روان شناسی ، رویکرد « عصبی _ زیستی » (Neuro-Biological) یا « زیست‌شناختی » است. در این رویکرد بسیاری از جنبه‌های عادی و غیرعادی رفتار انسان در فرایندهای زیستی جاری در جسم وی ریشه‌یابی می‌شود. مطالعات به روشنی نشان داده‌اند که رابطه نزدیکی بین تجربه‌ها و رفتار فرد با فعالیتهای عصبی (Neuro System) و غدد درون ریز (Endocrine Sestem) وجود دارد. ارتباط پدیده‌های بهنجاری نظیر « بازتابهای شرطی و غیرشرطی ، عادات ، عواطف ، انگیزش و هیجان ، یادگیری و حافظه ، خواب و رویا و … » و پدیده‌های نابهنجار (Abnormal) نظیر« اسکیزوفرنی (Schizophrenia)، اختلالات رشد و … » با فعالیت دستگاه عصبی و غدد درون ریز انکار ناپذیر است.
    این چنین ارتباط و تاثیرگذاری تنگاتنگی بین « جسم و روان » یا « جسم و رفتار » خود شاهدی است بر اهمیت مطالعه و تحقیق در حوزه « مبانی فیزیولوژیک رفتار » این حوزه از روان شناسی به مطالعات این علم غنا و عمق می‌بخشد و به شناخت انسان از خودش وسعت می‌دهد.
    رابطه جسم و روان (جسم و رفتار)
    رابطه جسم و روان (جسم و رفتار) آن چنان نزدیک است که روان را « مجموعه تجربه انسانی که تابع یک نظام عصبی است. » تعریف کرده‌اند. می‌توان گفت هیچ موضوع روانی وجود ندارد که نتوان آنرا از دیدگاه فیزیولوژیک بررسی کرد. از طرف دیگر ، مرز مشخصی بین فیزیولوژی (جسم) و روان شناسی (روان) وجود ندارد. برای مثال ، وقتی بینایی را مطالعه می‌کنیم، در قلمرو « فیزیولوژی » هستیم، حال آنکه مطالعه « ادراک بینایی » جز روان شناسی است، ولی به درستی نمی‌دانیم مطالعه « حس بینایی » در کجا خاتمه پیدا می‌کند و مطالعه ادراک بینایی از کجا آغاز می‌شود.
    در یک دید کلی می‌توانیم بگوییم که تجزیه و تحلیل روانی رفتارهای مختلف در واقع دنباله تجزیه و تحلیل‌های فیزیولوژیکی رفتار اعضا مختلف است، با یک حرکت مضاعف از روان شناسی به فیزیولوژی و از فیزیولوژی به روان شناسی.
    نظریه‌های مربوط به رابطه جسم و روان

    نظریه ارسطو

    ارسطو اعتقاد داشت که جسم و روان دو جنبه متفاوت از یک جوهر هستند. جسم ماده این جوهر و روح صورت این جوهر است. او به استقلال جسم و روح از یکدیگر اعتقاد داشت.
    نظریه دکارت

    دکارت به وجود دو جوهر مستقل اعتقاد داشت. یکی جوهر جسم و دیگری جوهر روح. از نظر او جسم و روح دو امر جداگانه هستند که هیچ یک بر دیگری تاثیر ندارد. نه علت‌های روانی می‌توانند معلولهای جسمی بوجود آورند و نه علت‌های جسمی قادر به ایجاد معلولهای روانی هستند.
    نظریه لایپ نیتس

    لایپ نیتس (Liebnitz) اعتقا داشت، روح و جسم مستقل از یکدیگر هستند، اما در مسیرهای موازی حرکت می‌کنند. در واقع هر رویه روانی به یک رویه جسمی مربوط می‌شود، ولی هیچ یک از آنها عامل تغییر دیگری نیست. این دیدگاه به نظریه توازی (Parllelisme Theory) معروف است.

    نظریه واتسون

    واتسون بنیانگذار رفتارگرایی معتقد بود که آنچه را روح می‌نامیم، چیزی جز رفتار نیست و هنگامی که بدین واقعیت توجه کنیم، می‌بینیم که روح و جسم در واقع یک ماهیت دارند، زیرا رفتار شکل بخصوصی از فعالیت فیزیولوژیک (جسم) است. این دیدگاه به نظریه هم ماهیتی (‌Identity Theary) معروف است.

    رشته‌های مرتبط با روان شناسی فیزیولوژیک

    با توجه به هدف اساسی روان شناسی فیزیولوژیک که رابطه بین جسم و روان و تعملاتی بین آن دو برقرار است می‌باشد. ارتباط این رشته با شاخه‌های مختلف روانشناشی و علوم زیستی روشن می‌شود. در حوزه‌های مختلف روان شناسی می‌توان گفت با تمامی آنها ارتباط دارد، هر چند برخی روابط صورتی روشن و واضح دارند و روابطی مستقیم و تنگاتنگ هستند.
    در هر حال روان شناختی فیزیولوژیکی به دنبال پایه‌های فیزیولوژیک برای مباحث مختلفی می‌گردد که در حوزه‌های مختلف روان شناسی مطرح هستند. مثل پایه‌های فیزیولوژیک برای یادگیری و حافظه در روان شناسی یادگیری ، پایه‌های فیزیولوژیک برای بحث بلوغ در روان شناسی رشد ، خشونت و پرخاشگری در روان شناسی اجتماعی ، هیجانها در روان شناسی عمومی ، بیماریهای روانی در روان شناسی بالینی و … .
    از سوی دیگر این شاخه پیشرفت خود را مدیون یافته‌هایی است که علوم زیستی مطرح هستند. بین فیزیولوژی ، علم پزشکی و درمانی ، فارماکولوژی روابط روشنی دیده می‌شود. به عنوان مثال در شاخه علوم پزشکی و روانپزشکی آنچه به عنوان دارو درمانی برای درمان بیماریهای روانی مورد استفاده قرار می گیرد، تا حدودی مدیون یافته‌های روان شناسی فیزیولوژیک است.

    انواع حوزه‌های مطالعاتی در روان شناسی فیزیولوژیک

    انواع حوزه‌های مطالعاتی (صرف نظر از روشهای تحقیق در آنها) در روان شناسی فیزیولوژیک را می‌توان در چهار حوزه تحقیق درباره عملکرد دستگاه حسی (دریافتی) ، تحقیق درباره دستگاه حرکتی (پاسخ) ، تحقیق درباره فیزیولوژی کارکردهای روانی (نظریه فیزیولوژی یادگیری و حافظه ، هوش ، …) و تحقیق درباره پدیده‌های انگیزش و هیجان تقسیم‌بندی کرد.


    منبع : سایت دانشنامه رشد

  19. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •