اگر بنا باشد که رحیم باشم ، نمی خواهم آنرا بر زبان آورم ؛ و اگر بنا باشد که رحم آورم ، همان به که از دور باشد...
آه ، در جهان کجا از ابلهی رحیمان ابلهی بیش بوده است ؟ و چه چیز در جهان بیش از ابلهی رحیمان اسباب رنج را فراهم کرده است ؟ وای بر همه عاشقانی که بالاتر از رحمشان پایگاهی ندارند ! ...
" من خود را فدای عشق خویش می کنم و همسایه ام را نیز چون خود." – اینست سخن همه آ فرینندگان. باری آفرینندگان همه سختند. ( چنین گفت زرتشت – بخش دوم – در باره رحیمان )
مردی که می گوید : "این را می پسندم و بهر خویش بر می گیرم و خواهمش پائید و در برابر هرکس از آن دفاع خواهم کرد" ؛ مردی که از او کاری بر تواند آمد ، تصمیمی را به انجام تواند رساند و به اندیشه ای وفادار تواند ماند و زنی را نگاه تواند داشت و گستاخی را کیفر تواند داد و پوزه اش را به خاک تواند مالید، مردی که خشم خویش را دارد و شمشیرش را و ناتوانان و رنجوران و ستمدیدگان ، و نیز جانوران ، بدو می پناهند و بطبع در سایه او را می آرمند ؛ کوتاه سخن ، مردی که بسرشت سرور است – آری ، آنگاه که چنین مردی رحم آورد ، همانا که چنین رحم ارزشمند است. اما چه سود از رحم رنجوران ! یا رحم آنان که کارشان موعظه کردن رحم است !
امروزه ... کمابیش حساسیت و تاثر بیمار گونه ای در برابر رنج می یابیم ، همچنین بی بند و باری زننده ای در ناله و زاری ، و نازکدلی فزاینده ای که به یاری دین و یاوه درائیهای فیلسوفانه می خواهد خود را به از آن جلوه دهد که هست – اکنون به معنای واقعی ، یک کیش رنج وجود دارد. در آن چیزی که در حلقه های این سوته دلان به نام "رحم" تعمید یافته است ، به گمان من ، نخستین چیزی که توی چشم می زند ، نامردانگی آن است.
می باید این تازه ترین نوع بد ذوقی را با شدت و از بیخ از خود دور کرد ؛ و امید است که برای این کار طلسم خوشبختی "دانش شاد" را بر دل و گردن خویش بیاویزند.
( نیچه - فراسوی نیک و بد – والا چیست – بند 293)
گاهى، دلسوزى به حال ستمدیده و مفلوك، دلسوزى به حال خود ستم است. بدل كردن رنج به تصویرى زیبایى شناختى یا نوعى فضیلت، به معناى تقدیس آن سیستمى است كه چنین رنجى را تولید مى كند...
گزارشگری با «مهربانى و شفقت» با كارگرى شصت هفتاد ساله مصاحبه مى كرد كه حدود پنجاه سال از عمرش را «شرافتمندانه» كار كرده بود. او را «مردى شریف» و «پدرى دلسوز» مى خواند. كسى كه نان از بازوى خویش خورده است. او هیچ اشاره اى به این نكته نمى كرد كه چرا این «كارگر شریف» بناست هنوز در این سن و سال كار كند. البته قرار هم نیست چنین نكته اى طرح شود. گزارشگر مى كوشد رنج و فلاكت را امرى «طبیعى» جلوه دهد و سپس از آن نوعى فضیلت بسازد بى آنكه سخن از آن سازوكارهاى پنهان شده اى به میان آورد كه رنج را، نه به مثابه امرى طبیعى، بلكه در مقام مصیبتى اجتماعى فرا آورده اند. بناست این مناسبات پوشیده بماند. كار قالى بافان در كنج خانه هاى گلى، به عنوان «هنر ایرانى» تقدیس مى شود اما هیچ سخنى از پس و پیش ماجرا كه چیزى جز استثمار و ایدئولوژى «فرهنگ غنى» نیست، به میان نمى آید.
...رنج مبین وضعیتى مخدوش است، لاجرم بازنمایى آن نمى تواند «ناب» و خوشایند باشد. این عرضه مخدوش باید در هر نوع روایتى از رنج و فاجعه گنجانده شود، در غیر این صورت، آنچه فاجعه آمیزتر است اتفاقاً خود همین روایت است، روایتى كه مى كوشد، وضعیت رنج بار را نوعى قاعده اعلام كند، قاعده اى كه باید آن را پذیرفت و با آن «سوخت و ساخت».
یگانه راه بازنمایى رنج و فلاكت، بازنمایى آن به عنوان نوعى استثنا است. استثنایى كه وضعیت موجود مى كوشد آن را به نوعى قاعده بدل سازد. در بازنمایى رسمى از وضعیت موجود، «همه چیز رو به راه» است فقط باید كمى بهتر شود. یعنى همه چیز طبق قاعده است و صرفاً برخى استثناها است كه باید تغییر یابد. كار نقد، برملا كردن آن وضعیت استثنایى همه جا گیر است.(امید مهرگان)
ضرورت وجود تنبیه
چندی پیش مجلس اعیان بریتانیا همچنان صحنه بحث در مورد كتك زدن بچه ها بود. قانونگذاران بریتانیایى به بررسى این موضوع پرداختند كه آیا كتك زدن بچه ها به قصد تنبیه آنان باید همچنان پابرجا بماند یا اینكه تنبیه بدنى كودكان را باید به صورت كلى ممنوع اعلام كرد. مجلس اعیان سرانجام تصمیم گرفت كه حق كتك زدن بچه ها را همچنان براى پدر و مادر ها محفوظ نگه دارد، مشروط بر اینكه كتك زدن، زیاد شدید نباشد. تنبیه بدنى كودكان یكى از سنت هاى دیرین تمام جوامع بشرى است اما همواره در نحوه اعمال آن تندروى هاى صورت گرفته و چه بسا كه كودكانى كه حتى جان خود را بر اثر تنبیه بدنى از دست داده یا براى تمام عمر دچار نقص عضو شده اند. در كشور هاى توسعه یافته و غربى، قانون محدودیت هاى زیادى براى تنبیه بدنى كودكان اعمال كرده است و در مواردى، حتى كودكان مى توانند براى رهایى از كتك خوردن از دست بزرگ تر هایشان به پلیس متوسل شوند، هر چند والدین همچنان حق تنبیه بدنى بچه هایشان را در چارچوب متعارف دارند. در ایران تنبیه بدنى كودكان چه در خانه و چه در مدرسه، به میزان چشمگیرى نسبت به گذشته كاهش یافته است. كودكان بسیار كمتر از پدر و مادرهایشان، خاطراتى از تنبیه بدنى در ذهن دارند و حكایت چوب و فلك را تنها از پدربزرگ هایشان مى توانند بشنوند. اما با این حال گزارش ها حاكى از آسیب دیدن شدید كودكان بر اثر تنبیه اولیایشان كم نیست.
بلر نخست وزیر انگلیس نیز در این باره گفت: دلیل تایید این قانون به وجود آمدن خانواده هاى سالم بود اما در عین حال ممنوع كردن كامل این تنبیه موجب متزلزل شدن خانواده مى شود و براى كودكان دیگر حد و مرزى در احترام به خانواده و رعایت اصول درست و نادرست وجود نخواهد داشت. ( بى بى سى )
خشونت در تاریخ
انسان شناسان با بررسی جوامع ابتدایی و متمدن، نشان می دهند كه جنگ های پیش از تاریخ متناسب با تراكم جمعیت و تكنولوژی های نبرد، دست كم به اندازه جنگ های امروزی فراوان (كه براساس نسبت سال های جنگ و سال های صلح اندازه گیری می شود)، مرگبار (كه براساس درصد مرگ ومیرهای ناشی از درگیری تعیین می شود) و بی رحمانه (كه براساس كشتار و نقص عضو غیرنظامیان، زنان و كودكان درباره اش قضاوت می شود) بودند. برای مثال یك گور دسته جمعی متعلق به دوره پیش از كلمب در داكوتای جنوبی یافته شده كه محتوی بقایای مثله شده و پوست كنده ۵۰۰ نفر مرد، زن و كودك است. باستان شناسی به طعنه می گوید «انسان شناسان در جست وجوی جوامع صلح جو هستند، درست همان طور كه دیوژن دنبال انسان می گشت.» به شواهد به دست آمده از یك مكان دیرینه سنگی در حاشیه رود نیل متعلق به ۱۰ هزار سال پیش توجه كنید: «این گورستان بقایای ۵۹ نفر را در خود دارد كه دست كم ۲۴ نفر از آنها شواهد مستقیمی از مرگ همراه با خشونت نشان می دهند، از جمله نوك سنگی پیكان یا نیزه در حفره بدنی در حالی كه در بدن بسیاری از آنها وجود دارد. در آنجا شش چال چند نفره وجود داشت و تقریباً تمام افراد مدفون در آنها در بدن خود دارای نوك سنگی بودند كه نشان می دهد افراد هر گور دسته جمعی در یك رویداد واحد كشته و با هم چال شده اند.»
پژوهش آشكار می سازد كه حتی آدمخواری نیز كه تا مدت ها گمان می شد نوعی افسانه شهری ابتدایی باشد توسط شواهد عینی تأیید می شود: استخوان های شكسته و سوخته، علائم برش روی استخوان، استخوان هایی كه برای دستیابی به مغز آنها شكاف طولی خورده اند و استخوان های درون ظرف های پخت و پز كه برای آنكه جا شوند خرد شده اند. چنین شواهدی كه تأییدكننده آدمخواری پیش از تاریخ هستند در مكزیك، فیجی و بخش هایی از اروپا به دست آمده است. مدارك قطعی (و تكان دهنده) با كشف پروتئین میوگلوبین ماهیچه انسان در مدفوع سنگواره شده سرخپوستان پوئبلوی آنسازی حاصل شده است.
قداستی كه به ما گفته شده بومیان آمریكا برای جانوران شكاری بزرگ قائل بودند، تصوری نادرست است _ بسیاری از آنها اعتقاد داشتند كه جانوران شكاری معمول نظیر الك، گوزن، كاریبو، سگ آبی و مخصوصاً بوفالو دارای تناسخ جسمانی هستند و بنابراین آنچه شكار شده به راحتی توسط خدایان جانشین می شود. اگر آنها فرصت داشتند كه جانوران شكاری بزرگ را تا حد انقراض شكار كنند، این كار را می كردند.
مركز پژوهشی دانشگاه دوك اعلام كرد 17% حمله های قلبی ناگهانی نتیجه اظطراب و خشم است و كسانی كه از 25 سالگی دچار استرس و خشم باشند و كینه فرد و افرادی را در خودشان نگه دارند پس از 40 سالگی به احتمال زیاد حمله قلبی را تجربه خواهند كرد. افراد خونسرد و با گذشت به این خطر مصونیت دارند. ( همشهری – آبان 74 )خشونت از منظر پزشكییك مركز پژوهش دولتی امریكا در پی آزمایش ماده معدنی سلنیوم روی دهها مرد اعلام كرد كه این ماده رفتار مردان را تنظیم می كند و كسانی كه 15 هفته آنرا مصرف كرده اند ظاهری آرام و بدون خشونت به دست آوردند و تند خویی و عصبی شدن را از دست داده اند و بهتر از گذشته به تفكر و كارهای فكری پرداخته اند. این بررسی نشان داده است آندسته كه از این ماده محروم شدهند خشن تر و بدخو تر شدند و تمركز روی كارها را از دست دادند. سلنیوم قبلا یك ماده ضد سرطان و ضد پیری شناخته شده بود كه در مرغ و ماهی و گوشت گاو ، مغز بادام فندق و گردو موجود است و به صورت قرص هم فروخته می شود. ( همشهری – آبان 74 )
دانشمندان دانشگاه دولتی كالیفرنیا در پی یك پژوهش چهارده ساله برای كشف اینكه چرا پاره ای فراد ذاتا و بالفطره جانی و قانون شكن می شوند سر انجام پاسخ علمی آنرا به دست آورده و اعلام كردند :
كسانی كه از كودكی دارای سلسله اعصاب تنبل هستند و قلب آنها در هر دقیقه 9 ضربه كمتر از معمول می زند و سه بار كمتر از افراد عادی عرق می كنند مستعد ارتكاب جرم و قانون شكنی و تجاوز به حقوق دیگران هستند و تاكید شده است كه تپش قلب و عرق كردن بدن نسبت مستقیم با فعالیت سلسله اعصاب دارد و اگر اعصاب تنبل باشند قلب نیز تپش كمتری دارد و بدن عرق نمی كند و فرد برای جبران این نقیصه دست به سرقت ، كتك كاری ، آدمكشی و .. می زند و بدن او به این طریق می كوشد به حالت عادی باز گردد . همان كاری كه می توان با تزریق آدرنالین به یك فرد در او بوجود آورد. این پژوهش از سال 1981 آغاز شد و بچه های 15 ساله تا سن 29 سالگی تحت آزمایش قرار گرفتند. آنان اعلا م كردند كه هر پزشكی می تواند با معاینه یك نوجوان این نقیصه را در وی كشف كند و با تجویز داروی ممتد او را به حالت عادی برگرداند. آنان در مرحله تهیه دارویی موثرتر از آدرنالین برای اینگونه افراد هستند. ( همشهری – 24 آبان 74 )
چرا در زمان گذشته مسائل و مشكلات روحی و روانی افراد به گستردگی امروز نبود؟ چون ....بهداشت روانی - دیروز و امروز
در گذشته : وسایل ارتباط جمعی به گستردگی امروز نبود و زندگی مردم عاری از تشریفات بود، ارتباط میان افراد با یكدیگر به مراتب نزدیكتر و صمیمانه تر بود. مثلاً آقایان پس از فراغت از كار روزانه در محلی مانند قهوه خانه یا جای مناسب دیگری دور هم جمع می شدند و از هر دری صحبت می كردند، بنا به قولی با صرف هزینه ای معادل یك سیر چای و نیم كیلو قند یك جمع ۲۰-۱۵ نفری كاملاً از لحاظ روانی شارژ شده به سمت منزل می رفتند. زنان نیز پس از پایان كارهای منزل باخانمهای همسایه یا نزدیكان گرد هم می آمدند و از مسائل و مشكلات و شادی وغمهایشان با یكدیگر گفت وگو می كردند. این نوع گفت وگو كه متأسفانه در زمان ما حرفهای بی ارزش نامیده می شود در نهایت باعث می شد تا با برقرار نمودن ارتباط كلامی و عاطفی بین افراد موجب سلامت روان آنها شود. به هر صورت افراد خانواده پس از پایان روز در خانه خود برای مصرف كمتر انرژی تنها از یك اتاق استفاده می كردند مثلاً در زیر كرسی به گفت وشنود با یكدیگر می پرداختند و اگر كمی احساس یكنواختی در این حالت پیدا می شد به راحتی برای شب نشینی به خانه دوستان و آشنایانی كه در نزدیك آنها مسكن داشتند می رفتند وجمع بزرگتری را برای گسترش روابط عاطفی و انسانی تشكیل می دادند. بروز این رفتارها و ارتباط وسیع و چشمگیر انسانی باعث می شد تا هیچ ناراحتی و مشكل بدون حلی برای همیشه در درون فرد باقی نماند.
- امروزه : تمام این روابط به بوته فراموشی سپرده شده است زیرا والدین و فرزندان خسته از كار و درس روزانه به خانه برمی گردند. پدر در گوشه ای به مطالعه روزنامه مشغول می شود، مادر به كار خانه یا تماشای تلویزیون می پردازد، فرزندان در اتاق دیگر به انجام تكالیف درسی یا بازی با كامپیوتر هستند وتجمع اعضای خانواده به گرد یكدیگر فقط در زمان صرف غذا می باشد. شب نشینی سنتی تقریباً فراموش شده است، هر گاه بحث رفتن به خانه آشنایان مطرح می شود گرفتاری یكی از افراد بهانه ای می شود تا دیدارهای خانوادگی هر چه بیشتر به تعویق بیفتند در نهایت اگر دیداری تازه شود حرفهای خودمانی و معمولی به دلیل به جا آوردن تشریفات غیر ضروری مهمانی مجالی برای مطرح كردن ندارد حتی در میهمانیهای خودمانی تر همه افراد به دنبال پیگیری برنامه تلویزیون می باشند و جایی برای ارتباط كلامی مفید و دو طرفه باقی نمی ماند.
- بنابراین :
با از بین رفتن این ارتباطهای رو در رو میزان ناراحتی های روحی به خصوص افسردگی و اضطراب به نحو چشمگیری بالا رفته است.
( روزنامه همشهری ، خلاصه ای از مقاله آقای احمد مسعودی كارشناس مشاوره دانشگاه تهران)
بهداشت روانی
بهداشت روانى چیزى فراتر از فقدان یا نبود بیمارى روانى است. مفهوم بهداشت روان شامل رفاه ذهنى، احساس خودتوانمندى، خودمختارى، كفایت درك همبستگى بین نسلى و توانایى تشخیص استعدادهاى بالقوه هوشى و عاطفى در خود است. به عبارت دیگر بهداشت روان حالتى از رفاه است كه در آن فرد توانایى هایش را باز مى شناسد و قادر است با استرس هاى معمول زندگى تطابق حاصل كرده و از نظر شغلى مفید و سازنده باشد و به عنوان بخشى از جامعه با دیگران مشاركت و همكارى داشته باشد.
نكته مهم این است كه مشكلات روانى صرفاً یك بیمارى روحى نیست بلكه در سلامت جسمانى افراد نیز تاثیر مى گذارد. بسیارى از سرطان ها و بیمارى هاى قلبى _ عروقى به دلیل وجود افسردگى یا استرس در افراد است. بیمارى هاى روان تنى و هیستریك حجم وسیعى از بیمارى ها را در سطح جهان شامل مى شود. اولین و دومین عامل مرگ ومیر در ایران یعنى بیمارى هاى قلبى _ عروقى و تصادف ارتباط مستقیمى با سلامت روانى دارد. در گزارش بهداشت جهانى در سال ۲۰۰۲ در بین ۱۰ رفتار مخاطره آمیزى كه براى انسان ذكر شده است، ۳ مورد آن روانى _ رفتارى بوده (روابط جنسى غیرایمن، مصرف دخانیات و الكل) و سه تاى دیگر تحت تاثیر فاكتورهاى روانى _ رفتارى قرار مى گیرند (چاقى _ فشار خون و كلسترول بالا).
در تحقیقى كه در استان كردستان در سال ۱۳۷۷ انجام شد، نشان داده كه ۶۱ درصد مردم آگاهى ضعیفى از مفهوم بهداشت داشتند. ۱۲ درصد به دعانویسى جهت بهبود بیمارى اعتقاد داشتند. همچنین اكثریت مردم ایران تصویر درستى از بیمارى هاى روحى _ روانى ندارند و هرگونه بیمارى روحى را دیوانگى مى پندارند.
سلامت یك مفهوم صرفاً جسمانى نیست، بلكه شئون روانى _ اجتماعى نیز دارد. لذا آموزش مهارت هاى زندگى گامى موثر و اساسى در تامین و تضمین سلامت روانى مردم است. مهارت هاى زندگى شامل مهارت هایى است كه باعث افزایش توانایى هاى روانى _ اجتماعى فرد مى شود و او را قادر مى سازد تا به طور موثر با مقتضیات و كشمكش هاى زندگى روبه رو شود.
شعری از حافظ
ما نگوئیم بد و میل به ناحق نكنیم
جامه كس سیه و دلق خود ازرق(1)نكنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش نكشیم
سرّ حق بر ورق شعبده ملحق نكنیم.
عیب درویش و توانگر به كم و بیش ، بد است
كار بد ، مصلحت آن است كه مطلق نكنیم !
آسمان ، كشتی ارباب هنر می شكند
تكیه آن به كه بر این بحر معلق نكنیم !
خوش برانیم جهان در نظر رهروان
فكر اسب سیه و زین مغرّق نكنیم.
شاه اگر دردی(2) رندان نه به حرمت نو شد
التفاتش به می صاف مروّق(3) نكنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید،
گو تو خوش باش كه ما گوش به احمق نكنیم !
حافظ! ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت ، جدل با سخن حق نكنیم !
( حافظ شاملو 386)
(1) ازرق:نیلگون (2)درد:لای شراب (3)مروق: صاف شده
منبع:آرمان و اندیشه