اولین مسئله ای که باید بهش توجه شه اینه که چرا فرد تصمیم به سقط جنین میگیره؟ چون این کار به هر صورتی که انجام شه از نظر جسمی و روانی پروسه خیلی مشکلی هست و در موارد بسیاری عوارض جبران ناپذیری هم داره. پس چرا یک زن تصمیم می گیره که این کار رو انجام بده؟
ببینید فردیت که ازش صحبت می شه و حیات فقط تولد نیست. این فقط ساده ترین و ابتدایی ترین گام زندگی هست. به صورت علمی لقاح صورت می گیره، جنین تشکیل میشه و همین!
اما زندگی یک فرد بخش اعظمی از اون به کودکیش بر می گرده، فرض می کنیم جنین ناخواسته تشکیل شده:
پدر و مادر به شدت با هم مشکل دارند، ممکنه در آستانه جدایی باشند و یا به صورت زندگی مشترک خوشایندی ندارن.
در رابطه قبل از ازدواج شکل گرفته باشه و به همین دلیل و فقط به همین دلیل این دو نفر مجبور به ازدواج باشند (در کشور ما)
خانواده از نظر مالی قادر به تامین حداقل ( البته بهتره بگم متوسط) نیازهای این فرزند در سالهایی باید حمایت بشه نداشته باشند.
خانواده فرزندان زیادی داشته باشند و مادر از سر ناچاری و عرف بخواد بچه رو به دنیا بیاره و در غیر این صورت به هیچ عنوان آمادگی جسمی و روحی بزرگ کردن این فرزند رو نداشته باشه.
در سونوگرافی تشخیص داده بشه جنین مشکل جسمی داره.
خطر بارداری زندگی مادر رو تهدید کنه.
در این موارد آیا نباید حق حیات رو از جنیه دیگری هم نگاه کرد. آیا یک فرزند سالم فقط باید جسم سالم داشته باشه؟
از نظر قانون سقط جنین باید آزاد باشه. چون تولد فرزند باید وقتی صورت بگیره که زن و مرد با آگاهی تصمیم به بچه دار شدن بگیرند.
ممکنه همین پدر و مادر بعدها به هر دلیلی نتونند وظبفه محوله رو به درستی انجام بدن اما اینطوری ریسک خیلی خیلی کمتر میشه. چرا باید وقتی زنی نمی خواد فرزند داشته باشه اون رو مجبور کرد؟ البته من حق مرد رو کمرنگ نمی بینم. شاید به دلیل اینکه ممکن هست مرد درک کمتری از شرایط مادر بودن داره نتونه به درستی تصمیم بگیره. اما توافق در این مورد بهترین گزینه است. با این حال وظیفه عمده بزرگ کردن فرزند با مادر هست و وقتی به هر دلیلی نخواد این کار رو انجام بده اجبار مشکلی رو حل نمی کنه و شرایط رو بدتر می کنه.