تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: کلیشـه ها چقـدر در زنـدگی شما تاثیر داشتـه؟ آیـا قضـاوت هـای شمـا بر اسـاس استـریوتایـپ هاست؟

راي دهنده
17. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • زیـاد - بلــه

    1 5.88%
  • زیـاد - خیـر

    4 23.53%
  • کـم - بلــه

    2 11.76%
  • کـم - خیـر

    10 58.82%
صفحه 3 از 4 اولاول 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 34

نام تاپيک: کلیشــه | Stereotype

  1. #21
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    کارهایی که به قول شما اختصاصا مردها بایــد انجام بدهند با حذف کلیشه ها از زیر دست مردها خارج نمیشه یا اختصاصا مربوط به زنان نمیشه . کلیشه یعنی اینکه شمای نوعی بگین این کار اختصاصا برای مردهاست و زن ها بنا به تصور ذهنی بنده نمی توانند کار اختصاصی مردها رو انجام بدهند(مثلا تصور ذهنی شما نوعی یا تجربه شخصی نشان داده زن از برگ گل نازکتره و به علت برگ گل بودن نمیتواند این کار را انجام دهد) این تصور درباره همه افراد گروه زنان اشتباه است چون نمونه های زیادی از زنان هستند که از برگ گل نازکترند ولی می تواند کارهای اختصاصی مردانه رو خیلی تخصصی تر و با مهارت بیشتر نسبت به مردان انجام دهند. یا ممکن است خانوم نازکتر از برگ گل به علت تلقین کلیشه (تو یک برگ گلی) از انجام کار اختصاصی مردانه برنیاد!

    نمیتوان گفت چون این خانم روح لطیفی داره حق نداره مهندسی برق گرایش قدرت بخونه چون این رشته مردانه اس! چون دختران زیادی هستند که خیلی بهتر از یک پسر می تونن دروس تئوری و عملی این رشته رو بگذرونن و در کنار این ممکن است بعضی دختران مانند بعضی پسران از پس دروس عملی و تئوری این رشته بر نیان.

    کلیشه علاوه بر اینکه بر قضاوت ها تاثیر میگذاره و باعث میشه شناخت غیر منطقی درباره گروه خاصی رو داشته باشیم ، بر روی افراد اون گروه هم نقش القاکننده داره زنان سمت کارهایی که به صورت کلیشه ای اختصاصی مردان شده نمیروند تا زنانگی شان به علت کلیشه ها (زن باید لطیف باشد) زیر سوال نرود!
    اینکه شما پیدایش کلیشه ها رو صرفاً از روی "تصور ذهنی" میدونید به نظرم یک اظهار نظر تند و غیرقابل قبوله. صرفاً نباید به خاطر یک نظریه که "اینها همه کلیشه است." هرچه که هست و نیست را به یک چوب بزنیم و تمام واقعیات رو کنار بگذاریم. خیلی از همین کلیشه ها یک منشأ پیدایش واقعی دارند. یا حداقل در تاریخ اونقدر تجربه شدن که انکارشون ناممکن هست.
    شما یک سرچ کوچیک بزنید راجع به پارک دوبل زنان در همین کشورهای متمدن غربی که تفکرات فمنیستی کاملاً توشون متجلی شده و ظاهراً تمام کلیشه ها رو از بین بردند. ببینید نتیجه واقعاً اینه که تفاوتها از بین رفته یا نه. یا تو همین جامعه خودمون. الان باب شده که تفاوت چندانی بر سر رشته های تحصیلی و جنسیت اونها مطرح نمیشه. اما باز هم در عمل، مشاغل دست جنسیت هایی هست که متناسب با اونه. دختر خانم مدیریت صنعتی خونده اما منشی شرکته. یا مثلاً مهندس عمرانه، اما یک کار دفتری کوچولو رو به اون ترجیح داده. آقاپسر مثلاً لیسانس هنرهای تجسمی داره، اما دنبال یه شرکته که توش حسابدار بشه، فلانی لیسانس صنایع غذایی داره اما یه کار دفتری توی دانشگاه رو انتخاب کرده. بنده خودم شاهد بودم دخترهای همکلاسی های خودم رو که با عشق و علاقه رشته تحصیلی (یکی از گرایشات پیراپزشکی) رو انتخاب کردن و آخر سر گفتن یا میخوان توی دانشگاه بمونن و ادامه بدن تا تدریس کنن یا اینکه اصلاً سر کار نمیرن. ممکنه شما باز هم بگید اینها به خاطر اینه که کلیشه ها اجازه ندادن توی رشته تحصیلیشون به جایی برسن. اما به نظرم انکار واقعیت تا این حد صحیح نیست.
    هدف بحث هم این نیست که کلیشه ای رو جا بندازیم تا کلیشه دیگر حذف شود! یا یک مسئله رو از حالت توجه به جنس مرد و سرکوب جنس زن به سمت سرکوب جنس مرد و توجه به جنس زن تغییر بدیم ( کلیشه در هر حالتی باعث نگاه ناعادلانه به دو جنس میشه ) یا کمک به ترویج جمله کلیشه ای زیباتر کنیم .بحث ما بر سر حذف نگاه کلیشه ای به مسائل هست.

    کلیشه های جنسیتی، مجموعه ای از باورهای ذهنیست که مبنای نگرش فرهنگی و اجتماعی به مفهوم جنسیت(gender) قرار می گیره. باور ذهنی جامعه بر اساس این هست که چون رانندگی کار اختصاصی مردان است پس اگر کسی بد رانندگی کند حتما یک زن است!!
    هر کلیشه ای که بر اساس یک مبنای غیر واقعی به وجود اومده باشه مسلماً راه به جایی نخواهد برد و محکوم به شکسته. اما کلیشه هایی که مبنای عقلی و واقعی داشته باشن و تجربه تاریخی هم مهر تأیید بر اونها زده باشه با هیچ راه حلی قابل حذف شدن نیستند. ممکنه یک سری از تلاش ها (مثل همین نظریه رادیکالی) بتونه اونها رو چند صباحی به حاشیه ببره، اما واقعیت جای خودش رو پیدا خواهد کرد.

  2. #22
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    اینکه شما پیدایش کلیشه ها رو صرفاً از روی "تصور ذهنی" میدونید به نظرم یک اظهار نظر تند و غیرقابل قبوله. صرفاً نباید به خاطر یک نظریه که "اینها همه کلیشه است." هرچه که هست و نیست را به یک چوب بزنیم و تمام واقعیات رو کنار بگذاریم. خیلی از همین کلیشه ها یک منشأ پیدایش واقعی دارند. یا حداقل در تاریخ اونقدر تجربه شدن که انکارشون ناممکن هست.
    شما یک سرچ کوچیک بزنید راجع به پارک دوبل زنان در همین کشورهای متمدن غربی که تفکرات فمنیستی کاملاً توشون متجلی شده و ظاهراً تمام کلیشه ها رو از بین بردند. ببینید نتیجه واقعاً اینه که تفاوتها از بین رفته یا نه. یا تو همین جامعه خودمون. الان باب شده که تفاوت چندانی بر سر رشته های تحصیلی و جنسیت اونها مطرح نمیشه. اما باز هم در عمل، مشاغل دست جنسیت هایی هست که متناسب با اونه. دختر خانم مدیریت صنعتی خونده اما منشی شرکته. یا مثلاً مهندس عمرانه، اما یک کار دفتری کوچولو رو به اون ترجیح داده. آقاپسر مثلاً لیسانس هنرهای تجسمی داره، اما دنبال یه شرکته که توش حسابدار بشه، فلانی لیسانس صنایع غذایی داره اما یه کار دفتری توی دانشگاه رو انتخاب کرده. بنده خودم شاهد بودم دخترهای همکلاسی های خودم رو که با عشق و علاقه رشته تحصیلی (یکی از گرایشات پیراپزشکی) رو انتخاب کردن و آخر سر گفتن یا میخوان توی دانشگاه بمونن و ادامه بدن تا تدریس کنن یا اینکه اصلاً سر کار نمیرن. ممکنه شما باز هم بگید اینها به خاطر اینه که کلیشه ها اجازه ندادن توی رشته تحصیلیشون به جایی برسن. اما به نظرم انکار واقعیت تا این حد صحیح نیست.

    هر کلیشه ای که بر اساس یک مبنای غیر واقعی به وجود اومده باشه مسلماً راه به جایی نخواهد برد و محکوم به شکسته. اما کلیشه هایی که مبنای عقلی و واقعی داشته باشن و تجربه تاریخی هم مهر تأیید بر اونها زده باشه با هیچ راه حلی قابل حذف شدن نیستند. ممکنه یک سری از تلاش ها (مثل همین نظریه رادیکالی) بتونه اونها رو چند صباحی به حاشیه ببره، اما واقعیت جای خودش رو پیدا خواهد کرد.
    بحث درست و غلط بودن کلیشه یا اینکه از تصور ذهنی اومده یا از واقعیت ، نیست .
    کلیشه معمولا تعمیم جزء به کل داره و این فقط یکی از مشکلاتشه. مشکل اصلی روشی هست که بجای تفکر ، یکسری پیش قضاوتهایی در اختیار ما قرار میده که اگه غلط هم باشه باز تداوم خودش رو حفظ میکنه (توسط باورمندان بهش) و شرایط رو طوری رقم میزنه که کلیشه درست بنظر بیاد !

    هدف هم یکسان سازی کلیشه های درست و غلط نیست ، کلا کلیشه ای فکر کردن باید کنار گذاشته بشه ( کم بشه ) و بجاش دنبال شناختِ دقیق در لحظه باشیم :
    * آقای X دزدی کرده پس آدم بدی هست و اگه الان آدم بدی هست پس 10 سال بعد هم ببینمش آدم بدی هست و تغییر نکرده.
    * خانمها بد رانندگی میکنن ، پس اگه تصادفی بین آقا و خانوم پیش بیاد 100% مقصر خانوم هست.

    تجربه فعلی ما نشون میده مقداری تفاوت هست ولی این تفاوتها رو نمیشه ذاتی و تغییر ناپذیر دونست. همینکه موردی از نظر عقلانی تغییر پذیر باشه یعنی نباید در موردش کلیشه ای فکر کرد چون جلوی این تغییر گرفته میشه.

  3. 4 کاربر از New Ray بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #23
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    ممکنه یک آهنگر به قول شما اثر تعمق برانگیزی خلق کنه، اما هرگز نمیتونه در ظرافت و زیبایی بصری مثل یک مینیاتوریست بشه. حتی اگه ما در به قول شما کلیشه هامون کاملاً جای آهنگر و مینیاتوریست رو عوض کنیم. خانمهای راننده ماهر هم کم نداریم، اما عموماً وضع اینه که خانمها هم در یادگیری و هم در بسیاری از مهارتهای رانندگی در درجه پایین تری نسبت به مردان قرار دارند، همون طور که مردان هم در بسیاری از کارها به پای زنان نمی رسند. این واقعیت هم تا حالا نتونسته با کلیشه تغییر کنه. در توضیح همین مقوله، میتونید وضع جوامع کاملاً غیر اسلامی رو با جامعه خودمون که بیشتر از همه جا ادعای اسلامی بودن داره رو ببینید. وضع زنان در این دو جامعه اگه نگیم کاملآً، در بالاترین حد از تفاوت قرار داره. اما باز هم بسیاری از حقایق هست که در این دو جامعه بین زنان و مردان مشترکه. نیازی هم به آوردن مثال نیست و واضحات رو میشه دید. مشت نمونه خروار، میم هایی هست که با موضوع FacePalm راجع به دختران جوان ساخته میشه.
    اینکه شما پیدایش کلیشه ها رو صرفاً از روی "تصور ذهنی" میدونید به نظرم یک اظهار نظر تند و غیرقابل قبوله. صرفاً نباید به خاطر یک نظریه که "اینها همه کلیشه است." هرچه که هست و نیست را به یک چوب بزنیم و تمام واقعیات رو کنار بگذاریم. خیلی از همین کلیشه ها یک منشأ پیدایش واقعی دارند. یا حداقل در تاریخ اونقدر تجربه شدن که انکارشون ناممکن هست.
    شما یک سرچ کوچیک بزنید راجع به پارک دوبل زنان در همین کشورهای متمدن غربی که تفکرات فمنیستی کاملاً توشون متجلی شده و ظاهراً تمام کلیشه ها رو از بین بردند. ببینید نتیجه واقعاً اینه که تفاوتها از بین رفته یا نه.
    میتونم اسم این رو بگذاریم توسل به غرب، اینکه در کشورهای غربی اینجوریه، خوب باشه...اونجا هم پر کلیشه است، کی گفته بت ما کشورهای غربیه که اگه تایید شد چیزی اونجا هم به این صورته پس اینجا هم ایرادی نداره؟
    صدسالی بیشتر نمیگذره که در همین کشورهای غربی زنان صاحب حق رای شدن، جنبشهای فمینستی که اشاره میکنید برای احقاق حقوق زنان در همین کشورهای غربی بوجود آمدن.

    بله، کسی منکر این نیست در زنان هم رانندگان ناماهر وجود داره، ولی کلیشه باعث میشه قبل از قضاوت از روی مهارت اون خانم(کاری که برای یک آقا میکنیم یعنی به شکل رانندگیش دقت میکنیم) از اینکه یک روسری یا مدل موی زنانه از دور میبینید روش قضاوت کنیم، و بنوعی تفکر شرطی شده برسیم.(و همونطور که New Ray اشاره کردند روش قضاوت هم کنیم)
    کلیشه باعث میشه شما اون بخش که قرمز کردم رو بگید، بهمین راحتی یک هرگز....هیچ دلیل عقلانی نداریم که به این قاطعیت هرگز رو بکار ببریم، فقط میتونیم بگیم امکانش کمه.، خیلی کمه ولی هرگز نیست. چرا هرگز؟ چرا روش شرط ببندیم؟ این متضاد همون تفکریه که نمیدونم حدود دویست سال پیش پسر فراهانی رو به درون اتاق درس کشید.

    بحثم خیلی مصداق ها نیست، حالا آهنگر فلان یا خانم بیسار. مصداق های جدیدی میارم که این میدان رو بازتر بتونم نشون بدم.
    اینکه ما یک روش تفکری داریم در دسته بندی موضوعات بسیار هم درست و غیرقابل اجتناب، حرفی که گفته میشه اینه که نباید بزاریم این روش تعقلی روی آزادی فکری ما تاثیر بزاریه و همه چیز رو از روی کلیشه ها قضاوت کنیم. بعد آخرین نفراتی میشیم که تغییر یک کلیشه رو میفهمیم،
    مثل کلیشه: در اینترنت دختر وجود نداره، در سال 2007 یک حرف قابل قبول(و حتا به شوخی براش قانون هم درست کرده بودند) و در حال حاضر تنها طی مدت هفت سال یک حرف خنده دار شده.
    یکی از میدانهای بروز کلیشه همین ریج کمیک هاست که مثالش میزنید. کلیشه میگه هر کسی در نته چاق، زشت، بیکار، اهل جرو بحثه....پوکر فیس برای خانمها اگر هست برای خیلی چیزهای دیگه هست، اما یک عکس میبینی یا یک قرار ملاقات عمومی میری و میبینی کلیشه چقدر باعث شده شما گمراه بشی،
    کلیشه میگه هر کی از خاورمیانه میاد تمام ذهن و فکرش جنگ عقیدتیه ، کلیشه میگه هر کی از غرب میاد دماغش رو بالا میگیره و فخر میفروشه.
    کلیشه میگه زنان بددستند در رانندگی وقتی افسر میاد و میگه مقصر تصادف شما(نوعی) بودی نه اون خانم، کلیشه بعدی شکل میگره حتمن این افسر به این خانم نظر پیدا کرده، و اگر کل کتابهای قانون رانندگی دنیا در اثبات تقصیر شما ورق زده بشه ، باز کلیشه نمیزاره این اتفاق منجر به اصلاح رانندگی شما بشه. چون خانمها بددستن و افسرها عاشق پیشه.
    هزاران بار غلط بودن این کلیشه ها و حکم کلی و قاطع دادن بر اساسشون و عدم قائل شدن استثنا و تبعات اجتماعی و فردیش ثابت شده بهمون در روزمره و زندگی ولی باز هم به کلیشه ها استناد میکنیم.

  5. 4 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #24
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    بحث درست و غلط بودن کلیشه یا اینکه از تصور ذهنی اومده یا از واقعیت ، نیست .
    کلیشه معمولا تعمیم جزء به کل داره و این فقط یکی از مشکلاتشه. مشکل اصلی روشی هست که بجای تفکر ، یکسری پیش قضاوتهایی در اختیار ما قرار میده که اگه غلط هم باشه باز تداوم خودش رو حفظ میکنه (توسط باورمندان بهش) و شرایط رو طوری رقم میزنه که کلیشه درست بنظر بیاد !

    هدف هم یکسان سازی کلیشه های درست و غلط نیست ، کلا کلیشه ای فکر کردن باید کنار گذاشته بشه ( کم بشه ) و بجاش دنبال شناختِ دقیق در لحظه باشیم :
    * آقای X دزدی کرده پس آدم بدی هست و اگه الان آدم بدی هست پس 10 سال بعد هم ببینمش آدم بدی هست و تغییر نکرده.
    * خانمها بد رانندگی میکنن ، پس اگه تصادفی بین آقا و خانوم پیش بیاد 100% مقصر خانوم هست.

    تجربه فعلی ما نشون میده مقداری تفاوت هست ولی این تفاوتها رو نمیشه ذاتی و تغییر ناپذیر دونست. همینکه موردی از نظر عقلانی تغییر پذیر باشه یعنی نباید در موردش کلیشه ای فکر کرد چون جلوی این تغییر گرفته میشه.
    اگه سعی بشه کلیشه های غلط و بعضاً مغرضانه ای که بین مردم جاافتاده حذف بشه، بسیاری از همین فضاوت های غلط هم محو خواهند شد. نه این که به کل تیشه به ریشه ش بزنیم.
    در کلیشه های با مبنای واقعی هم، نگاه صفر و صد به اون شکلی که شما مطرح کردید نیست. آقای X چون ده سال پیش دزدی کرده و من بعد از ده سال دارم اونو می بینم و خبر ندارم که اصلاح شده یا نه، هنوز تو ذهنم تصویر یک آدم دزد رو ازش دارم. پس سعی میکنم کمی جانب احتیاط رو رعایت کنم. اما اون هنوز دزد هست یا نه، نمیتونم قضاوت کنم. بین آقا و خانم تصادفی صورت گرفته، چون من تصادف های زیادی رو دیدم که خانمها توش مقصر بودن پس اینجا هم احتمال میره که همینطور باشه، اما آیا اینطور هست یا نه نمیشه قضاوت کرد. کلیشه ها میتونن در ایجاد پیش زمینه کمک کننده باشن، اما صدور رأی قطعی با استفاده از اونها درست نیست.
    تغییرپذیری به چه قیمتی؟ به صرف اینکه اون چیز عقلاً تغییر پذیره؟ آیا این فرصت سوزی نیست؟ ظرفیت های بسیاری که میتونه در جای صحیح خودش مصرف بشه، به بهانه "عقلاً تغییر پذیر بودن" در جاهای مختلف هدر بره و آخر هم بعد از نتیجه گرفتن باید به نقطه آغاز برگردیم؟ تغییر کردن بد نیست، اما توجه به ظرفیت ها و توانایی ها قبل از اون مهم تره.

  7. #25
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    میتونم اسم این رو بگذاریم توسل به غرب، اینکه در کشورهای غربی اینجوریه، خوب باشه...اونجا هم پر کلیشه است، کی گفته بت ما کشورهای غربیه که اگه تایید شد چیزی اونجا هم به این صورته پس اینجا هم ایرادی نداره؟
    صدسالی بیشتر نمیگذره که در همین کشورهای غربی زنان صاحب حق رای شدن، جنبشهای فمینستی که اشاره میکنید برای احقاق حقوق زنان در همین کشورهای غربی بوجود آمدن.
    چیزی که بنده از فمینیسم میدونم با مطالبی که تو این تاپیک گفته شده بسیار همخوانی داره. در همین تفکر هم مطرح میشه که زنان به خاطر کلیشه های ساخته توسط ما زن شدند و مردها هم به همین خاطر مرد هستند. در نوع افراطی این تفکر حتی پیدایش صفات جنسی مردانه و زنانه رو هم ناشی از کلیشه میدونن.
    اما حرف من اینه که امروز ما میبینیم در همین کشورها که این تفکرات اونجا شکل گرفته و سالها بهش عمل شده، نتیجه ای که حاصل شده اون چیزی نیست که از اول ادعا میشده و هنوز که هنوزه کلیشه ها در بین مردم وجود داره و حذف نشده. حالا چرا ما باید تفکری که امتحان خودش رو پس داده و ناموفق بیرون اومده رو دوباره بیایم و روی خودمون اجرا کنیم؟ این فقط فرصت سوزیه. متأسفانه این حربه ای هست که همیشه برای عقب نگه داشتن کشورهای دیگه به کار برده میشه. تفکرات سوخته و امتحان پس داده رو به خورد ما میدن تا مطمئن باشن حداقل چند دهه ای ازشون عقب هستیم.
    کلیشه باعث میشه شما اون بخش که قرمز کردم رو بگید، بهمین راحتی یک هرگز....هیچ دلیل عقلانی نداریم که به این قاطعیت هرگز رو بکار ببریم، فقط میتونیم بگیم امکانش کمه.، خیلی کمه ولی هرگز نیست. چرا هرگز؟ چرا روش شرط ببندیم؟ این متضاد همون تفکریه که نمیدونم حدود دویست سال پیش پسر فراهانی رو به درون اتاق درس کشید.
    بله شاید گفتن "هرگز" درست نباشه، اما نفی کامل این کلیشه هم درست نیست و قرار نیست واقعیت رو عوض کنه.
    نظر من در مورد کلیشه همون چیزیه که در مورد دزد و تصادف و... به دوستمون New Ray گفتم.

  8. #26
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    اگه سعی بشه کلیشه های غلط و بعضاً مغرضانه ای که بین مردم جاافتاده حذف بشه، بسیاری از همین فضاوت های غلط هم محو خواهند شد. نه این که به کل تیشه به ریشه ش بزنیم.
    در کلیشه های با مبنای واقعی هم، نگاه صفر و صد به اون شکلی که شما مطرح کردید نیست. آقای X چون ده سال پیش دزدی کرده و من بعد از ده سال دارم اونو می بینم و خبر ندارم که اصلاح شده یا نه، هنوز تو ذهنم تصویر یک آدم دزد رو ازش دارم. پس سعی میکنم کمی جانب احتیاط رو رعایت کنم. اما اون هنوز دزد هست یا نه، نمیتونم قضاوت کنم. بین آقا و خانم تصادفی صورت گرفته، چون من تصادف های زیادی رو دیدم که خانمها توش مقصر بودن پس اینجا هم احتمال میره که همینطور باشه، اما آیا اینطور هست یا نه نمیشه قضاوت کرد. کلیشه ها میتونن در ایجاد پیش زمینه کمک کننده باشن، اما صدور رأی قطعی با استفاده از اونها درست نیست.

    تغییرپذیری به چه قیمتی؟ به صرف اینکه اون چیز عقلاً تغییر پذیره؟ آیا این فرصت سوزی نیست؟ ظرفیت های بسیاری که میتونه در جای صحیح خودش مصرف بشه، به بهانه "عقلاً تغییر پذیر بودن" در جاهای مختلف هدر بره و آخر هم بعد از نتیجه گرفتن باید به نقطه آغاز برگردیم؟ تغییر کردن بد نیست، اما توجه به ظرفیت ها و توانایی ها قبل از اون مهم تره.
    یه مورد مهم تفاوت مغز زنان و مردان هست که بررسیهای علمی هم نشون میده. بخشی از یه مقاله رو میذارم :

      محتوای مخفی: +++ 
    دکتر راگینی ورما، استادیار رادیولوژی دانشگاه پنسیلوانیا و مولف اصلی این مقاله می گوید از آنجا که این تغییرات نزدیک به بزرگسالی شکل می گیرد، نمی توان عوامل زیستی مانند تغییرات هورمونی را در این تفاوت ها دخیل دانست بلکه باید عوامل اجتماعی نظیر فشارهای فزاینده فرهنگی ـ اجتماعی یا سازگاری با نقش های جنسیتی را نیز در بررسی های خود در نظر داشته باشیم.

    طبیعتا سوالی که بلافاصله به ذهن می رسد این است که کدام یک از این عوامل نقش اصلی را به عهده دارند؟ آیا تفاوت های زیستی الگوهای متفاوت ارتباطات شبکه ای مغز زنان و مردان را می سازد، یا نقش های جنسیتی اجتماعی شبکه های عصبی خاصی را شکل می دهد؟


    واقعیت این است که پژوهش مذکور نمی تواند به چنین پرسشی جواب دهد. این که آیا شبکه قوی تر میان نواحی ادراک و کنش است که مردان را در مهارت های جسمانی ممتاز می سازد یا پرداختن بیشتر به انجام وظایف فیزیکی سبب تقویت شبکه ارتباطی میان این نواحی می شود. به همین طریق، آیا شبکه مغزی گسترده تر در تلفیق قوای تحلیل و شهود زنان است که می تواند مهارت های اجتماعی بهتری به آنها بدهد یا فعالیت اجتماعی بیشتر است که سبب ارتباط قوی تر آن نواحی مغزی و در نتیجه تقویت استعداد اجتماعی آنها می شود.


    اما چرا باید تاثیرات فرهنگی ـ اجتماعی را در بررسی های علمی تا این اندازه مهم دانست؟ به این دلیل که اکنون شواهد کتمان ناپذیر بسیاری در تائید اهمیت چنین تاثیراتی در اختیار داریم. برای مثال، در ایالات متحده دختران در مقایسه با پسران معمولا در حل مسائل ریاضی توان کمتری از خود نشان می دهند، اما در کشورهای اسکاندیناوی که زن و مرد از مساوات بیشتری بهره می برند و تبعیض جنسیتی بسیار کمتر است، یا هیچ تفاوتی میان دختران و پسران در حل مسائل ریاضی دیده نمی شود یا اگر هم هست بسیار ناچیز است. به طور مثال در هندوستان طی آزمونی که برای سنجش مهارت های بصری مورد نیاز ریاضیات به عمل آمده معلوم شده است که در نواحی روستایی، دختران متعلق به قبایل دارای شرایط اجتماعی مطلوب تر در مقایسه با دختران متعلق به قبایل دارای نظام شدید پدرسالار نمرات بهتری گرفته اند.


    به طور خلاصه باید گفت یافته های پژوهش اخیر دانشگاه پنسیلوانیا الزاما به این معنا نیست که همه زنان از تمام مهارت های هیجانی برخوردارند یا همه مردان همیشه در ورزش و ریاضیات مستعد هستند. دکتر کوردلیا فاین، استادیار دانشگاه ملبورن استرالیا که تالیفاتی در این زمینه دارد و البته در مطالعه فوق مشارکت نداشته است، می گوید: «داده های اولیه محققان نشان می دهد چه میزان همپوشانی میان جنس های مذکر و مؤنث وجود دارد.» به گفته او، دختران در 40 درصد حوزه هایی که تصور می شود جنس مذکر برتر است، بهتر عمل می کنند و البته همین حکم را می توان برای پسران نیز صادر کرد.


    پس به طور کلی این یافته ها نه مؤید کامل توانایی جنسیتی در زمینه ای خاص به شمار می رود و نه می تواند تأیید ضعف جنسیتی باشد. تاکنون ما فقط توانسته ایم تفاوت هایی را در الگوی شبکه پیوند های عصبی مغز زنان و مردان مشاهده کنیم. برای پی بردن به علت اصلی این تفاوت ظاهرا راه درازی در پیش است. با این حال، اکنون این فرض قوت گرفته است که تلفیقی از ممارست عملی و نیز عوامل زیستی سبب شکل گیری شبکه های عصبی ویژه متفاوت در زنان و مردان خواهد شد.

    منبع کامل خبر : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    حتی وقتی برتری مغز مردها رو در ریاضی بپذیریم ، باز هم امثال خانم میرزاخانی مثالهای نقضی هستن بر این دیدگاههای کلیشه ای.
    نمیشه کلیشه های منفی رو پاک کرد ، وقتی کسی این طرز قضاوت رو قبول داشته باشه خودبخود براش کلیشه سازی پیش میاد ( هم درست هم غلط ). مشکل از خوده روشه که بجای ریشه یابی ، آسونترین راه رو پیشنهاد میکنه یعنی مشاهده جزء و صدور حکم برای کل.

    " کلیشه های با مبنای واقعی " ، این از کلیشه خارج میشه. زمانی کلیشه هست که بدون شناخت و مبنای درست فقط بر اساس تعمیمهای ناروا و حتی قابل مشاهده قبولش کنیم.

    قضاوت و احتمال ؛ قضاوت بر اساس احتمال انجام نمیشه بلکه باید شناخت انجام بشه . اگه من از شرایطِ فعلی کسی شناخت ندارم چه سابقه دار و چه بی سابقه در موردش قضاوت نمیکنم و اگه قراره نسبت به یک سابقه دار احتیاط کنم نسبت به افراد عادی هم احتیاط میکنم چون نمیدونم خلافکار هستن یا نه .

    قسمت آخر هم خودتون جواب نوشتین ، که این توجه به ظرفیتها و تواناییها با شناخت درست انجام میگیره .

    کم کم داریم به توافق نظر میرسیم

  9. 2 کاربر از New Ray بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #27
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    اما حرف من اینه که امروز ما میبینیم در همین کشورها که این تفکرات اونجا شکل گرفته و سالها بهش عمل شده، نتیجه ای که حاصل شده اون چیزی نیست که از اول ادعا میشده و هنوز که هنوزه کلیشه ها در بین مردم وجود داره و حذف نشده. حالا چرا ما باید تفکری که امتحان خودش رو پس داده و ناموفق بیرون اومده رو دوباره بیایم و روی خودمون اجرا کنیم؟ این فقط فرصت سوزیه. متأسفانه این حربه ای هست که همیشه برای عقب نگه داشتن کشورهای دیگه به کار برده میشه. تفکرات سوخته و امتحان پس داده رو به خورد ما میدن تا مطمئن باشن حداقل چند دهه ای ازشون عقب هستیم.
    برخلاف گفته شما کلیشه در تفکرات بسیار بسیار کمتر شده، باعث رشد جوامع هم شده. در نتیجه: چه تفکری؟ فرصت سوزی ؟ حربه؟ اینها فقط تئوری توطئه است.(تئوری ای که چفت و بست درستی نداره و همینطوری دلبخواهی مطرح شده)
    (خواستید شما شواهد مطرح کنید من هم مطرح میکنم)

    چیزی که بنده از فمینیسم میدونم با مطالبی که تو این تاپیک گفته شده بسیار همخوانی داره. در همین تفکر هم مطرح میشه که زنان به خاطر کلیشه های ساخته توسط ما زن شدند و مردها هم به همین خاطر مرد هستند. در نوع افراطی این تفکر حتی پیدایش صفات جنسی مردانه و زنانه رو هم ناشی از کلیشه میدونن.
    در مورد فمینیسم بنظر من، اطلاعات اشتباهی دارید. میتونید در موردش تاپیک بزنید و پرسش کنید اطلاعات صحیحتر در اختیارتون قرار بگیره.

  11. 2 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #28
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    دوستان ببخشید من پارازیت میندازم
    فقط یه نکته در مورد نحوه کار ذهن بگم که چندان بی ربط به کلیشه ها هم نیست
    اساسا ما در دنیای واقعی زندگی نمیکنیم، یعنی دنیا رو همونطور که هست نمیبینیم، بلکه در دنیای ذهنمون زندگی میکنیم، تو یه دنیای مجازی که ذهنمون برامون ساخته، بقول یه فیلسوف (اسمش یادم نیست، فک کنم هگل باشه) ما دنیا رو اونطور که دوست داریم میبینیم نه اونطور که هست! یعنی ادرات من از جهان خارج از هزاران فیلتر رد میشه تا وارد ذهنم میشه و بخشی از ماتریکس! ذهنیم رو میسازه، فیلترهای مثه ژنتیک فرد، تاریخ فرد، جغرافیاش، دینش، عقایدش، علاقه هاش، عقلش، تجربه هاش، عقده هاش، وضع اقتصادیش، نظام سیاسیش، ناخوداگاهش و ...
    به همین دلیله که به اندازه افراد روی زمین دنیا وجود داره!
    از طرف دیگه امکان نداره شما چیزی وارد ذهنت بشه و تاثیری در تغییر جهان ذهنی و دیدگاه شما نداشته باشه، امکان نداره کسی بگه فلانی فلان خصلت رو داره، و این حرفش هیچ تاثیری بر ذهن شما نداشته، حداقل وارد ناخوداگاه شما خواهد شد و خودش رو جایی بروز خواهد داد، امکان نداره من از مثلا یک نفر از یک جنس یا قوم چیزی ببینم یا بشنوم، و سعی کنم در کارکرد ذهنم تاثیری نذاره، ذهن چه ما بخوایم چه نخوایم از این به بعد بر اساس همین رفتار و مشابهت نظر میده، اما اینکه من سعی کنم بر رفتارم تاثیر نذاره یا اون رو با پادزهرهایی خنثی کنم یک بحث دیگه اس، ذهن با دو دو تا چها تا کار میکنه، اگر دید مثلا زنا/مردا یک رفتار خاص دارن، میگه بقیه هم اینطور هستن! اما این درسته؟ به هیچ وجه! تنها راه مقابله با این میل ذهن (جزء به کل) استفاده از فرا شناخت هست، یعنی بدونیم این برداشت ذهنی ما میتونه اشتباه باشه، اما آیا این تصویری که از زن/مرد در ذهن من درست شد اینطور پاک میشه، خیر! هست و تاثیراتش رو هم خواهد گذاشت، این تصویر در ذهنم یک جریان قوی درس میکنه سعی میکنه احساس و قضاوت من رو سمت خودش بکشه، فراشناخت باید در برابر چنین جریان قوی مقاومت کنه و خلاف اون ما رو بکشونه، و این سخته! راه آسان و راحت چیه؟ با جریان برو! و این یعنی افتادن در دام کلیشه ها!
    یک بحث دیگه هم هست و اون اینکه آیا همه کلیشه ها از نظر قابلیت کشف و مقاومت در یک حد هستن؟ بنظرم خیر، بعضی از این کلیشه آنچنان با وجود ما آمیخته شدن و در عمیق ترین لایه های ذهنی ما پنهان شدن که دیدن شون کار حضرت فیله! شاید ما هیچ وقت نتونیم همه کلیشه های موجود در ذهنم رو پیدا کنیم و در برابرشون مقاومت کنیم! حالا فرض کنید اینا خودشون ریشه کلیشه های دیگه باشن! و همینطور بیا بالا!
    Last edited by N I G H T P E A C E; 13-09-2014 at 12:53.

  13. 3 کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #29
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    قضاوت و احتمال ؛ قضاوت بر اساس احتمال انجام نمیشه بلکه باید شناخت انجام بشه . اگه من از شرایطِ فعلی کسی شناخت ندارم چه سابقه دار و چه بی سابقه در موردش قضاوت نمیکنم و اگه قراره نسبت به یک سابقه دار احتیاط کنم نسبت به افراد عادی هم احتیاط میکنم چون نمیدونم خلافکار هستن یا نه .

    قسمت آخر هم خودتون جواب نوشتین ، که این توجه به ظرفیتها و تواناییها با شناخت درست انجام میگیره .

    کم کم داریم به توافق نظر میرسیم
    به هر حال جانب احتیاط نسبت به خلافکار سابق پررنگ تره. به خصوص اگه ندونید خودش رو اصلاح کرده یا نه.
    فرض کنید رئیس یک اداره هستید. آیا برای یک مسئولیت مهم و امنیتی دنبال فرد لایق نمیگردید؟ کشف "لایق بودن" فرد مورد نظر، در این تعریف میتونه کلیشه باشه.
    فلانی مثلاً تو کارش منظمه پس برای این مسئولیت مناسبه، فلانی چون نظم و انضباط نداره به درد این کار نمیخوره و... این صرفاً نگاه به ظرفیت هاست و توجیه پذیر و عقلانی هست.

    منظور جمله آخر من این بود که با هدف "حذف کلیشه ها" ظرفیت ها رو به فراموشی نسپاریم و صرفاً به دلیل "تغییر پذیر بودن" هرچیزی رو دگرگون نکنیم.

  15. #30
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    برخلاف گفته شما کلیشه در تفکرات بسیار بسیار کمتر شده، باعث رشد جوامع هم شده. در نتیجه: چه تفکری؟ فرصت سوزی ؟ حربه؟ اینها فقط تئوری توطئه است.(تئوری ای که چفت و بست درستی نداره و همینطوری دلبخواهی مطرح شده)
    (خواستید شما شواهد مطرح کنید من هم مطرح میکنم)


    در مورد فمینیسم بنظر من، اطلاعات اشتباهی دارید. میتونید در موردش تاپیک بزنید و پرسش کنید اطلاعات صحیحتر در اختیارتون قرار بگیره.
    شواهدی که میتونم ارائه بدم همین توضیح واضحات هست. تئوری هایی که در جوامع به اصطلاح در حال توسعه اجرا میشه همیشه گزینه هایی هست که قبلاً در جاهای دیگه اجرا شده. راه حل واضحی به نظر میاد. کسی که دوست داشته باشه رقیبش رو عقب تر از خودش نگه داره چیزی بهش میده که خودش قبلاً امتحان کرده و میدونه تهش چی هست و به کجا میرسه.
    در مورد فمنیسم هم مطالعه وسیعی نداشتم. اما در همین حد رو اطمینان دارم که وجود داره. حرفی هم ندارم که ممکنه در این جنبش ها اهداف دیگه ای هم دنبال شده باشه، اما مطمئناً چنین تفکراتی هم بینشون وجود داشته.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •