باز هم تلخم
.
.
.
.
.
تلخ تلخ تلخ
.
.
.
.
.
باورت میشود....!
باز هم تلخم
.
.
.
.
.
تلخ تلخ تلخ
.
.
.
.
.
باورت میشود....!
با توام
.
.
.
.
.
هنوز چیزی بیش از بقیه نمیدانم
.
.
.
.
.
چه میخواهی ز جانم؟جانی ندارم
.
.
.
من دیگر کسی نیستم،چیزی نیستم
که بخواهی برای دیدنش سرک بکشی
مرا بگذار. و بگذر خود ت حذفم کن
بیزارم از پاییز
از سرمایش
و خورشیدی که زود غروب می کند.
و تو را یاد تمامی تنهاییت می اندازد
و تاریکی اش تو را یاد می اندازد
یشتر عذاب آور است
خسته ام
.
.
.
.
"یکه تاز"
دل نوشته هایم را گم کرده بودم
شاید آنها مرا گم کرده بودند
.
.
.
اینجا دفتر دلنو شته های من است
.
.
.
جایی که بیش از قرص های آرام بخش آرامم میکند
هر کس که از راه میرسد
می گوید :لیدی چرا حالت خوش نیست
.
.
.
و تو میگویی......
و بازم هم ناغافل رکب میخوری
.
.
.
و با یک کلام سرد تنها میشوی
"تنم سرد است گویا کسی دارد، جام"زندگی" مرا به سلامتی کسی دیگر مینوشد..."
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)