انقلاب مخملي
انقلاب پروسهای است که طی آن قدرت با اعمال خشونت از یک گروه به گروه دیگر منتقل میشود و قدرت به طور کامل تغییر جایگاه پیدا میکند. در انقلابهای کلاسیک ساختار سیاسی و حاکمان به طور حتم و کامل تغییر میکنند و نهادهای جدید سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پدید میآیند. اعمال خشونت هزینههای تغییر را بالا میبرد و باعث ایجاد هرج و مرج در جامعه، حتی به طور موقت میگردد.
اما در سال 1989 یک نوع تئوری جدید برای ایجاد تغییرات در نظامهای استبدادی ارائه گردید که به انقلاب مخملی یا انقلاب زرد یا رنگی مشهور شد. انقلاب مخملین در دههی گذشته توانایی آن را داشت تا نظام های کمونیستی و سوسیالیستی را تغییر دهد.
در انقلابهای مخملی یا رنگی «خشونت» وجود ندارد، یا کمتر به کار گرفته میشود و بیشتر روی حرکتهای مسالمتآمیز برای تغییرات سیاسی تکیه میگردد انقلابهای مخملی بیشتر در هنگام «انتخابات» روی میدهد و در کشورهایی که انتخابات آزاد و رقابتی نداشته باشند مستعد انقلاب مخملی هستند. به این معنی که گروههای مخالف هیأت حاکمه در موقع انتخابات که فضای آزاد بیشتری به وجود میآید با همدیگر متحد میشوند و برپایی تجمعات مسالمتآمیز و اعتراضات گسترده با استفاده از قدرت رسانهای داخلی و خارجی، به گروه حاکم که از برگزاری انتخابات آزاد جلوگیری میکنند اعتراض مینمایند و باعث انفعال طرفداران نظام یک دستی و انحصارگرا می شوند که در نتیجه آن انتخابات از حالت انحصار خارج میشود و کاندیداهای هوادار نظام دمکراتیک انتخاب میشوند. بدین ترتیب بدون توسل به خشونت، نظام سیاسی به نفع دموکراسی و مردم سالاری تغییر مییابد که به انقلاب مخملی یا نارنجی مشهور است.
در انقلابهای رنگی مخالفان نظام حاکم با تجمع در مقابل نهادهای حاکمیتی مثل پارلمان، کمیسیون انتخابات، پلیس و غیره اجازه تحرک و عکسالعمل را از این نهادها میگیرند و مانع ورود نمایندگان پارلمان یا مسئولین پلیس به ساختمان میشوند و عملاً مشروعیت را از نهادهای حاکمیتی میگیرند.
در کشورهای اوکراین و گرجستان مخالفان نظام کمونیستی چند شبانهروز در خیابانها و میادین اصلی تجمع کردند و در قرقیزستان مخالفان مقابل پارلمان و نهاد ریاست جمهوری تجمع کرده و حاکمیت را وادار به تسلیم کردند و ...
انقلاب مخملی در کشورهایی صورت میگیرد که نظام سیاسی آن یک دست بوده و انتخابات آزاد معنا نداشته باشند. در این کشورها مطبوعات آزاد نبوده و آزادیهای سیاسی و مدنی محدود میباشد، از طرف دیگر جریان حاکم تمام ارکان حکومت و بنگاههای اقتصادی را در اختیار دارد و فقر و بیکاری در جامعه حاکم میباشد. در جوامعی که هویت ملی در آن کمرنگ شود و اختلافات طبقاتی در آن زیاد باشد احتمال بروز انقلاب مخملین در آنها زیاد است. عدم تأمین مطالبات مردم توسط حاکمیت و افزایش فاصله حاکمان با مردم زمینه را برای بروز انقلابهای زرد فراهم مینماید. از طرف دیگر اصلاحات عملی و آزادیهای سیاسی مانع تحقق انقلابهای رنگین میشود.
به طور کلی ضعف دمکراسی، انحصارگرایی، فقر اقتصادی، بیهویتی ملی، فساد اداری و سرکوب منتقدان زمینه را برای بروز انقلابهای مخملی فراهم میکند، زیرا رسانههای دیجیتالی داخلی و خارجی اطلاعرسانی کرده و باعث اتحاد جنبشهای مردمی و دانشجویی میشوند. از طرف دیگر آزادیهای سیاسی، انتخابات آزاد، پاسخگویی حاکمیت و چرخش قدرت مانع از بروز انقلاب میشود.
یک تفاوت مهم دیگر انقلابهای مخملین با انقلابهای کلاسیک در این است که در انقلاب مخملین پس از وقوع انقلاب و پیروزی دمکراسی خواهان، تغییرات قانونی با انتخابات آزاد و رفراندوم صورت میگیرد و حاکمان سابق قتل و عام نمیشوند به عنوان مثال: در آفریقای جنوبی پس از پیروزی مخالفان نظام دیکتاتوری، حتی یک نفر زندانی یا قتل عام نشد ولی در انقلابهای کلاسیک مثل رومانی پس از پیروزی انقلابیون، تسویه حسابها و انتقامجوییها شروع شد و افراد زیادی اعدام و قتل عام شدند. در انقلاب مخملین پس از پیروزی انقلاب همه گروههای سیاسی و مخالف و موافق حق آزادی بیان و آزادی سیاسی دارند و بیانیه حقوق بشر اجرا میشود.
انقلاب مخملین علاوه بر اروپایی شرقی و آسیای میانه در تمام نقاط دنیا با توجه به شرایط هر کشور اتفاق افتاده است. به عنوان نمونه در شیلی رژیم مستبد پینوشه تمام ارکان حکومت را در اختیار داشت ولی دمکراسی خواهان با اتحاد نانوشته و به صورت مدنی بر علیه حکومت قیام کردند. جنبشهای کارگری، زنان، دانشجویان، تودههای مردمی، هنرمندان و رسانههای غیر حکومتی با هم متحد شدند و از طریق نافرمانی مدنی (ایستادگی در مقابل درخواستهای حکومت و مقاومت در برابر انحصارگرایی حاکمیت) حکومت را به زانو درآوردند و حکومت مردمی و دمکراسی را جایگزین انحصارگرایی و استبداد کردند. رسانههای خارجی و ارتباطات چهره به چهره داخلی نقش اساسی را در پیروزی انقلاب رنگی شیلی داشته است زیرا همه رسانههای داخلی در تسلط دولت بودند و مخالفان دولت محدودیت انتشار روزنامه مستقل یا پخش برنامههای تلویزیونی را داشتند. مطبوعات به شدت کنترل میشد ولی مردم اقبال زیادی به مطبوعات منتقد داشتند. انقلاب شیلی را به انقلاب «نرم» یا انقلاب نرمافزاری تعبیر میکنند زیرا مطبوعات بیشترین نقش را در سرنگونی استبداد داشتند.
http://www.nasirboushehr.com/Journal-01-issue117-3038.html