تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 15

نام تاپيک: چند انيمه سريالي

  1. #1
    در آغاز فعالیت forum cat's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13

    14 چند انيمه سريالي

    سلام اينجا كي خواييم به معرفي انيميشن و كارتونو از اين جور مسائل بپردازيم مثلا انيميشن هاييي هست كه مثلا 2 سال دان پخش ميشن مثله ناراتو الان حدود سيصدو خورده اي قسمت ساخته شده اين ها رو هم از يه سايت مرجع ميگيرم اگه اطلاعات ديگه ايي خواستيد يا دلتون خواست اونا رو دانلود كنيد به اين سايت رجوع كنيد
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

    اميدوارم مورد مشابهي مثل اين تاپيك نباشه

  2. 2 کاربر از forum cat بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    در آغاز فعالیت forum cat's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13

    پيش فرض

    خوب اول از انبمه ناراتو شروع ميكنيم كه در موردش يه توضيحات ناچيزي دادم اين اطلاعات رو خواستيد بيشتر بدونيد به لينكش مراجعه كنيد
    اول از همه بگویم كه این انیمه در سال 2008 جزو در برتر سال بوده و مقام 7 رو در دنیا كسب كرده و به احتمال زیاد در سال 2009 هم غوغا میكند همچنین 2010 یا بیشتر
    اول بگم که این انیمه در حال حاضر 2 سری داره.


    سروی اول انیمه ناروتو :

    ناروتو (به ژاپنی:ナルト، به انگلیسی: Naruto) نام یک مجموعه مانگای پرطرفدار است از ماساشی کیشیموتو که از روی آن یک مجموعه انیمه هم ساخته شده‌است.البته این انیمه ادامه داره که در ادامه توضیحات کامل تری خدمتتون عرض می کنم.

    نخستین قسمت مانگای ناروتو در شمارهٔ ۴۳ام هفته‌نامهٔ Shonen Jump در سال ۱۹۹۹ به چاپ رسید و چاپ آن تاکنون ادامه دارد. مجموعه انیمهٔ ناروتو توسط Studio Pierrot تهیه می‌گردد. اولین قسمت انیمهٔ ناروتو به تاریخ ۳ اکتبر ۲۰۰۲ از شبکهٔ تلویزیونی TV Tokyo پخش شد. سری اول انیمهٔ ناروتو شامل ۲۲۰ قسمت است.

    درون‌مایهٔ داستان ناروتو بیشتر دربارهٔ نینجاهای دارای قدرت‌های مافوق طبیعی و استفادهٔ آنها از چاکرا برای جنگیدن است.

    شخصیت اصلی این ماجرا نینجایی نوجوان و پر شر و شور به نام ناروتو اوزوماکی است که تلاش دارد توجه و احترام اطرافیانش را نسبت به خود جلب کند. بزرگ‌ترین آرزوی وی این است که روزی هوکاگه (بالاترین مقامی که یک نینجا می‌تواند در کونوها، وطن ناروتو به‌دست آورد) شود.

    داستان:

    ۱۲ سال پیش از شروع داستان، موجودی شرور و افسانه‌ای به نام کیوبی (روباهی با ۹ دم) به کونوها حمله می‌کند. چهارمین هوکاگه با استفاده از یک طلسم و قربانی‌کردن خود موفق می‌شود کیوبی را داخل بدن ناروتوی تازه به‌دنیا آمده زندانی کند.
    ناروتو پسری یتیم است و اکثر مردم (بزرگسالان) کونوها او را همان کیوبی می‌بینند و از او تنفر دارند. بنا به فرمان هوکاگهٔ سوم هیچ‌کس حق ندارد در مورد وقایع رخ‌داده مرتبط با حملهٔ کیوبی حرفی بزند؛ برای همین همسالان ناروتو چیزی در این مورد نمی‌دانند. با این وجود به‌علت دیدگاه و رفتار بزرگسالان و تأثیر این رفتار بر روی فرزندانشان، ناروتو دوران کودکی خود را بدون هرگونه رابطهٔ صمیمانه و دوستی سپری می‌کند. نتیجه این که ناروتو برای جلب توجه دست به انواع و اقسام شیطنت و خرابکاری می‌زند.
    در آغاز ناروتو بدترین شاگرد مدرسهٔ نینجاها است؛ اما با تلاش فراوان قدرت‌های خودش را افزایش می‌دهد و بالاخره فارغ‌التحصیل می‌شود. پس از فارغ‌التحصیلی، نینجاهای مبتدی به گروه‌های سه نفره تقسیم می‌شوند. ناروتو نیز به همراه ساسوکه اوچیها (بهترین شاگرد مدرسه) و ساکورا هارونو (که ناروتو به او علاقه‌مند است) در یک گروه قرار می‌گیرند. تربیت آنها را هم کاکاشی هاتاکه یکی از بهترین نینجاهای کونوها (که همیشه ماسکی بر صورت دارد) به عهده می‌گیرد... .


    شخصیت‌های اصلی:

    ناروتو اوزوماکی (うずまきナルト Uzumaki Naruto)
    ساسوکه اوچیها (うちはサスケ Uchiha Sasuke)
    ساکورا هارونو (春野サクラ Haruno Sakura)
    کاکاشی هاتاکه (はたけカカシ Hatake Kakashi)

    دیگر شخصیت های انیمه
    :
    هوکاگهٔ سوم (三代目火影 Sandaime Hokage)
    جیرایا (自来也 Jiraiya)
    اوروچیمارو (大蛇丸 Orochimaru)
    سوناده (綱手 Tsunade)
    ایروکا اومینو (うみのイルカ Umino Iruka)
    ایتاچی اوچیها (うちは イタチ Uchiha Itachi)
    گارا (我愛羅 Gaara)
    تماری (テマリ Temari)
    کانکورو (カンクロウ Kankurō)
    شیکامارو نارا (奈良シカマル Nara Shikamaru)
    اینو یاماناکا (山中いの Yamanaka Ino)
    کیبا اینوزوکا(犬塚キバ Inuzuka Kiba)
    هیناتا هیوگا (日向ヒナタ Hyūga Hinata)
    شینو آبورامه (油女シノ Aburame Shino)
    چوجی آکیمیچی (秋道チョウジ Akimichi Chōji)
    تنتن (テンテン Tenten)
    راک لی (ロック・リー Rokku Rī)
    نجی هیوگا (日向ネジ Hyūga Neji)

  4. #3
    در آغاز فعالیت forum cat's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13

    پيش فرض

    الآن چندتا عکس از شخصیتهای اصلی قرار می دم که با حال و هوای اونا بیشتر آشنا بشید .
    ناروتو یوزوماكی :
    ساكورا هاروتو :

    ساسكه اوچیوها :

    كاكاشی هاتاكه :

    منبع:اanimcentral

  5. #4
    ناظر انجمن فتوشاپ unicef's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    Australia
    پست ها
    425

    پيش فرض

    سلام

    خسته نباشید

    میگم فکر کنم این ها رو با Toon Boom Studio وAnime Studio Pro میسازن

    موفق باشید

  6. این کاربر از unicef بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #5
    در آغاز فعالیت forum cat's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13

    پيش فرض

    آشنایی با انيمه بلیچ
    بلیچ (به ژاپنی: ブリーチ، به انگلیسی:Bleach) مجموعه مانگایی است که توسط تایتو کوبو (Tite Kubo) نوشته و به تصویر کشیده میشود و هماکنون نیز در حال پیشرفت است و به صورت مداوم در هفتهنامه شونن جامپ منتشر میشود.
    بلیچ بیانگر داستان نوجوانی دبیرستانی به نام ایچیگو کوروساکی است که میتواند اشباح و یک شینگامی (خدای مرگ) به نام روکیا کوچیکی را ببیند. در اوایل، داستان بیشتر متوجه شخصیتهای اصلی است؛ اما در ادامه ایچیگو مهارتهای بسیاری به دست آورده و وارد دنیای خدایان مرگ میشود.
    براساس مانگا، انیمه، دو فیلم ویدئویی، موزیک راک، تعداد کثیری بازی ویدئویی و کارتهای بازی ساخته شدهاند. فصلهای مانگا که به صورت چندین جلد جمعآوری شدهاند در ژاپن بیبش از ۴۰ میلیو نسخه فروش داشتهاند، همچنین بلیچ پرفروشترین مانگا در امریکاست. مانگا و همینطور انیمه تا بهحال جوایز بسیاری دریافت کردهاند.



    مقدمه


    داستان با حضور ناگهانی یک شینگامی در اتاق ایچگو آغاز میشود. شینگامی که روکیا کوچیکی نام دارد از اینکه ایچیگو میتواند او را ببیند تعجب میکند؛ اما بحثِ آنها (دربارهی شینیگامیها و وظایفِ آنها)، با ظاهر شدنِ ناگهانیِ یک هالو (روح شیطانی) ناتمام میماند. روکیا که به خاطرِ محافظت از ایچیگو به شدت مجروح شده است، تصمیم میگیرد تا نیمی از قدرتش را به ایچیگو منتقل کند، تا او بتواند با هالو مبارزه کند. ولی ایچیگو -به طورِ غیرعمد- تمامِ نیرویِ روکیا را میگیرد و هالو را به سادگی شکست میدهد.
    فردایِ آن روز روکیا در ظاهرِ یک انسانِ عادی و به عنوانِ یک دانشآموزِ جدید به کلاسِ ایچیگو وارد میشود. روکیا برایِ ایچیگو توضیح میدهد که احتمالاً قدرتِ روحیِ غیرِمعمولِ ایچیگو باعث شده تا او تمامِ قدرتِ روکیا را جذب کند. روکیا به طورِ موقتی خودش را به یک گیگای -بدنِ مصنوعیِ انسان- منتقل کرده تا بتواند تا زمانی که تواناییهایش را دوباره به دست میآورد در دنیایِ انسانها بماند. در این بین، ایچیگو باید وظایفِ او را به عنوانِ یک شینیگامی انجام دهد. با هالوها مبارزه کند و ارواح را به سویِ جامعهی ارواح هدایت کند.



    شخصیتها


    ایچیگو کوروساکی، پسرِ شانزدهسالهی مونارنجی، قهرمانِ اصلیِ داستان است. او که به طورِ غیر عمد تقریباً همهی قدرتهایِ روکیا را جذب کردهاست، مجبور میشود تا وظایفِ یک شینیگامی را اجرا کند. او، به خاطرِ بدبینیِ ذاتیش، در ابتدا نسبت به وظایفش (مبارزه با هالوها و نجاتِ ارواح) بیتوجهاست، اما با گذشتِ زمان موقعیتش را قبول میکند و درمیابد که اگر نتواند همه را نجات دهد، حداقل میتواند با استفاده از قدرتش از نزدیکانش محافظت کند.
    روکیا کوچیکی یک شینیگامی است که برایِ مقابله با هالوها به شهرِ محلِ اقامتِ ایچیگو فرستاده شدهاست. او با وجودِ ظاهرِ نوجوانش تقریباً ده برابرِ ایچیگو سن دارد. روکیا، به خاطرِ وضعیتی که در ابتدایِ سری پیش میآید، مجبور میشود تا قدرتش را به ایچیگو منتقل کند و در ظاهرِ یک انسانِ عادی در آن شهر باقی بماند؛ و در مدتی که سعی میکند تا وظایفِ یک شینیگامی را به ایچیگو آموزش دهد تا به جایِ او انجامِ وظیفه کند، در کمدِ اتاقِ ایچیگو زندگی میکند و به عنوانِ دانشآموزِ انتقالی به مدرسهی ایچیگو میرود.
    اوریهیمه اینوئه همکلاسیِ ایچیگوست که از طریقِ دوستِ مشترکشان تاتسوکی آریساوا ارتباطِ نزدیکی با او دارد. او یتیم است و پس از مرگِ برادرش تنها زندگی میکند. او در ابتدا هیچ قدرتِ روحیای ندارد اما با گذشتِ زمان نسبت به دنیایِ ارواح آگاه میشود و بعد از مدتی تواناییهایِ منحصر به فردی پیدا میکند. یکی از این تواناییها، تواناییِ شفا دادنِ زخمهاست که هر زخمی را، هر چهقدر هم که شدید باشد، شفا میدهد.
    کیسوکه اوراهارا مردی بشاش و در عینِ حالِ اسرارآمیز است که یک مغازهی آبنبات فروشی دارد که در آن وسایلِ فراطبیعیِ موردِ نیازِ شینیگامیها را میفروشد. او با وجودِ ظاهرِ شاد و بیخیالش دانشِ زیادی دربارهی مسائلِ مربوط به ارواح دارد که از آن برایِ کمک به قهرمانانِ داستان استفاده میکند.
    یاسوتورا سادو یا آنطور که مشهورتر است، چاد، یکی از معدود دوستانِ ایچیگو در مدرسهاست. چاد دورگهی مکزیکی/ژاپنی است و بلندقدترین شاگردِ کلاس است. علی رغمِ هیکلِ بزرگش، آرام و خونسرد است و واردِ هیچ زد و خوردی نمیشود، مگر برایِ دفاع از کسِ دیگری. در ابتدایِ داستان چاد ارواح را احساس نمیکند، اما در یک موقعیت، وقتی که شاهدِ حملهی یک هالو به چند بچه بود، این وضعیت تغییر کرد. او متوجه شد که تواناییِ منحصر به فردی دارد و میتواند یکی از دستانش را زرهپوش کرده و قدرت آن دست را بسیار زیاد کند. به کمکِ این توانایی، او قادر به مبارزه با هالوها شد. او بعدتر تواناییِ شلیکِ انرژی توسطِ دستِ زرهپوشش را نیز پیدا کرد.
    یوروی ایشیدا در نگاهِ اول شاگرد اولِ تنها و گوشهگیرِ کلاس است، اما در حقیقت او آخرین بازماندهی کوئینشیهاست که گروهی کماندارِ شکارچیِ هالوها بودهاند. با وجودِ آنکه ایشیدا در ابتدا از همهی شینیگامیها متنفر است، اما در ادامهی داستان نظرش دربارهی ایچیگو تغییر میکند و کم و بیش تبدیل به دوست و همرزمِ او میشود.
    رنجی آبارا یک شینیگامی و معاونِ رستهی ششم نیروهایِ مسلحِ جامعهی ارواح است. گرچه در ابتدا به عنوانِ یک دشمن معرفی میشود، اما وفاداریش بینِ وظیفهاش به عنوانِ یک درجهدار در نیروهایِ جامعهی ارواح، و رابطهاش با روکیا که با هم بزرگ شدهاند، در کش و قوس است. از لحاظِ شخصیتی او عجول و زودجوش است.
    کنپاچی زاراکی کاپیتان رستهی یازدهم جامعهی ارواح است. او تنها فردی است که با شکست دادن یک کاپیتان در حضور بیش از صد شاهد عینی به رتبهی کاپیتانی دست یافتهاست. مدل موی او عجیب و مثل تاج خروس است. شمشیرش را با یک دست استفاده میکند. عاشق جنگ و مبارزهاست.

    نژادها


    انسانها انسانها در دنیایِ بلیچ، مشابهِ ساکنین ژاپنِ امروزی هستند و اکثراً نمیتوانند ارواح را ببینند یا حس کنند؛ هر چند ارواح میتوانند با وارد شدن به یک بدنِ مصنوعی برایِ انسانها قابلِ مشاهده شوند. از هر ۵۰.۰۰۰ نفر فقط یک نفر میتواند حضورِ ارواح را احساس کند، اما فقط یک سومِ این افراد میتوانند ارواح را به وضوح ببینند و تنها قویترینِ آنها میتوانند با اروح صحبت کنند یا آنها را لمس کنند. بعضی از انسانها به طورِ طبیعی توانایی احساس کردن و قدرتِ مبارزه کردن با ارواح را دارند. انسانهایِ عادی اگر مدتی در کنارِ یک منبعِ عظیمِ انرژی روحی بگذرانند، این تواناییها را به دست میآورند.
    پلاس ارواحِ بیآزار در بلیچ پلاس نامیده میشوند. پلاس روحِ انسانیست که مرده است. یک زنجیر (که به آن «زنجیرِ سرنوشت» میگویند) و از سینهی یک روح خارج شده است، او را به مکان، اشیاء یا افرادی که در زندگی به آنها نزدیک بوده میبندد. اگر زنجیر پاره شود آن روح میتواند آزادانه حرکت کند، اما در عینِ حال، پاره شدنِ زنجیر باعثِ خورده شدنِ زنجیر میشود. به طورِ معمول پیش از آنکه این خوردهگی زیاد شود، شینیگامیها پالسها را (طیِ مراسمی که به آن تشییعِ ارواح میگویند) به جامعهی ارواح میفرستند. اما اگر زنچیرِ سرنوشت پیش از فرستاده شدنِ پالس به جامعهی ارواح از بین برود، سوراخی در سینهی آن پالس (همانجایی که زنجیر خارج شده بود) ایجاد میشود. این ارواح کنترلِ خود را از دست میدهند و دیوانه میشوند و تبدیل به هالو (ارواحِ خبیث) میشوند. اگر زنجیرِ سرنوشت تعمداً پاره شود هم نتیجهی مشابهی در بر خواهد داشت.
    شینگامی شینیگامیها یا خدایانِ مرگ ارواحی هستند که تواناییهایِ روحیِ درونی دارند. آنها از طرفِ بزرگانِ جامعهی ارواح استخدام میشوند. آنها هم مانندِ ارواحِ عادی توسطِ انسانهایِ عادی دیده نمیشوند. شینیگامیها شمشیرهایی دارند که به آنها زانپاکتو گفته میشود. زانپاکتو در حقیقت نمودِ خارجیِ نیروهایِ درونیِ شینیگامیست. شینیگامیها مراسمِ تشییعِ ارواح را با استفاده از زانپاکتوهایشان انجام میدهند. در عینِ حال شینیگامیها با استفاده از زانپاکتوهایشان و جادویی که به آن کایدو میگویند، با هالوها مبارزه میکنند. گروهی از شینیگامیها موسوم به ویزاردها، توانستهاند قدرتهایِ مختصِ هالوها را بهدست بیاورند. آنها یک نقابِ هالو بهدست میآوردند که به خواستِ خودشان آن را ظاهر میکنند، و در آن شرایط میتوانند از بعضی تواناییهایِ خاصِ هالوها استفاده کنند.
    'هالو هالوها شخصیتهایِ منفیِ دنیایِ بلیچ هستند. آنها ارواحِ خبیثی هستند که در هوکو موندو زندگی میکنند ولی به دنیایِ زندگان سفر میکنند و از ارواحِ انسانهایِ زنده و پالسها تغذیه میکنند. هالوها هم مانندِ شینیگامیها از موادِ روحی ساخته شدهاند و توسطِ انسانهایِ عادی قابلِ دیدن نیستند. در حالی که اکثرِ هالوها از یک شینیگامیِ عادی ضعیفترند، بعضی از آنها حتی از بیشترِ شینیگامیهایِ برجستهی جامعهی ارواح قدرتمندترند. هالوهایِ عادی یک نقابِ سفید رویِ صورتشان دارند، اما گروهِ کوچکی از هالوها، این نقاب را میشکنند و تبدیل به آرانکار میشوند. با شکستنِ این نقاب، آنها باهوشتر میشوند، گاهی شکلِ ظاهریِ یک انسان را به خود میگیرند و بعضی قدرتهایِ شینیگامیها را به دست میآورند.
    کوئینشی کوئینشیها گروهی از انسانها با قدرتهایِ روحی بودند که با استفاده از کمانهایی از جنسِ انرژیِ روحی با هالوها میجنگیدند. کوئینشیها بر خلافِ شینیگامیها، انرژیِ روحیِ اطرافِ خود را جذب و کنترل میکنند و از آن برایِ مبارزه استفاده میکنند. برخلافِ روشِ شینیگامیها که با کشتنِ هالو اجازه میدهند تا به جامعهی ارواح وارد شود، روشِ کوئینشیها روحِ هالو را از بین میبرد. این روش باعث میشود تا تعادلِ جهانِ ارواح به هم بخورد، زیرا با از بین رفتنِ هالوها، تعدادِ روحهایی که از جامعهی ارواح خارج میشوند و به آن داخل میشوند برابر نمیماند. این مسئله باعث شد تا حدودِ ۲۰۰ سال پیش از شروعِ خطِ داستانِ اصلی، شینیگامیها در یک عملیات کوئینشیها را نابود میکنند. در زمانِ حاضر حداقل دو کوئینشی هنوز زندهاند.
    ارواح مصنوعی ارواح مصنوعی یا ارواحِ تغییریافته، نوعی روح هستند که توسطِ شینیگامیها در تعدادِ زیاد تولید شدهاند. این ارواح که به شکلِ یک قرص تولید شدهاند، برایِ خارج کردنِ شینیگامیها از بدنِ مصنوعیشان (گیگای) در طولِ مأموریتهایِ طولانی در دنیایِ انسانها، استفاده میشوند. از این ارواح میتوان برایِ خارجکردنِ پلاسهایی که بعد از مرگ از بدنشان خارج نمیشوند استفاده کرد. این ارواح شخصیتِ از پیش برنامهریزیشدهای دارند و تا هنگامِ بازگشتِ صاحبِ اصلی بدن را کنترل میکنند. علاوه بر این نوع از ارواحِ مصنوعی، نوعِ دیگری نیز توسطِ شینیگامیها طراحی و ساخته شدند. هدف از ساختنِ این ارواح این بود تا با قرار گرفتن در بدنِ یک انسانِ مرده و افزایشِ تواناییِ آنها (به عنوانِ مثال، قدرت یا سرعت) با هالوها مبارزه کنند. ولی بعدها به خاطرِ غیرِ انسانی بودنِ مجبور کردنِ یک بدنِ مرده به مبارزه، شینیگامیها تصمیم به توقف پروژه و نابود کردنِ این نوع از ارواح گرفتند. در مانگا فقط یکی از این ارواح باقی ماندهاست (کان Kon) اما در انیمه سه شخصیتِ دیگر از این نوع وجود دارند.
    بونت بونتها (که تنها در انیمه معرفی شدهاند) گروهی از انسانها با انرژیِ روحیِ بالا و تواناییهایِ خاص هستند. آنها توسطِ دانشمندانِ شینیگامی که به دنبالِ راحی برایِ زندگی ابدی بودند، سهواً ساخته شدند. بونتها برایِ بقا از روحِ انسانها تغذیه میکنند. از لحاظِ تئوری، یک بونت میتواند به این روش برایِ همیشه زنده بماند. با وجود اینکه بونتها قانونِ محکمی دارند که تنها از روحِ انسانهایِ مرده تغذیه کنند، آخرین گروهِ بونتها تصمیم میگیرند تا برایِ افزایشِ قدرتِ خود از روحِ انسانهایِ زنده استفاده کنند. هر بونت در مبارزه، از یک «عروسک» استفاده میکنند. هر عروسک تواناییِ مخصوصِ خود را دارد. هر عروسک یکتا و نمودی از قدرتِ صاحبش است. اگر عروسک از بین برود، صاحبش نیز از بین میرود.

    مکانها


    دنیایِ بلیج بسیار مشابهِ زندگی و زندگیِ پس از مرگ در اعتقادِ مردم است. انسانها در دنیایِ بلیچ، در دنیایی مشابهِ ژاپنِ امروزی زندگی میکنند، ارواحِ تشییعشده در یک نوع بهشت که به آن جامعهی ارواح میگویند زندگی میکنند، و ارواحِ شیطانی به جهنم فرستاده میشوند. وقتی که ارواح به جامعهی ارواح میروند، میتوانند طولانی زندگی کنند، به طوری که بعضی از آنمها هزاران سال زندگی میکنند. پس از اینکه یک روح در جامعهی ارواح میمیرد، به دنیایِ زندگان بر میگردد تا دوباره به دنیا بیاید. به این ترتیب تعادلِ دو جهان حفظ میشود.
    دنیای انسانها دنیایِ انسانها در بلیچ ژاپنِ امروزی است. بالاخص ناحیهای خیالی در غربِ توکیو به نامِ شهرِ کارکورا که ایچیگو و دوستانش در آن زندگی میکنند. ایچیگو در این شهر به مدرسه میرود و با هالوها مبارزه میکند.
    جامعهی ارواح جامعهی ارواح شاملِ یک شهرِ دیوار کشیده شده به نامِ سیریتهئی (بارگاهِ ارواحِ پاک) در مرکز و ۴ ناحیه که هر کدام ۸۰ بخش دارند در اطرافِ آن میشود. بخشهایِ خارج از سیریتهئی، که به نامِ روکانگائی (شهرِ ارواحِ سرگردان) شناخته میشوند، مکانیست که غیرِ شینیگامیها و افرادِ عادی زندگی میکنند. شمارهی این بخشها که از ۱ تا ۸۰ شمارهگذاری شدهاند، وضعیتِ آنها را نیز نشان میدهند. بخشِ که نزدیکترین بخش به سیریتهئی است، محلهای آرام و منظم است، در حالی که بخشِ ۸۰ که دورترین ناحیه به سیریتهئی است، پر از خلافکار است و بدترین وضعیتِ زندگی را دارد. وضعیتِ زندگی مشابهِ زندگی در ژاپنِ دورهی فئودالیست و یک شاه در بعدی دیگر در داخلِ جامعهی ارواح ساکن است. ارواح در جامعهی ارواح مانندِ انسانهایِ عادی زندگی میکنند، با این تفاوت که با سرعتِ بسیار کمی پیر میشوند، به طوری که طولِ عمرهایِ چند قرنی معمول است. ارواح در جامعهی ارواح میتوانند همانندِ دنیایِ زندگان بچهدار شوند.
    دوزخ دوزخ جاییست برایِ ارواحی که در طولِ زندگیشان گناهانِ غیرِ قابلِ بخششی انجام دادهاند. وقتی یک هالو توسطِ زانپاکتویِ یک شینیگامی کشته میشود، ولی روحش در طولِ زندگی پلیدتر از آن بوده که به جامعهی ارواح وارد شود، دروازههایِ دوزخ (درهایِ بزرگی که توسطِ چندین اسکلت نگه داشته شدهاند) ظاهر میشوند و شروع به باز شدن میکنند. موجودِ عظیمالجثهای ظاهر میشود و در حالی که میخندد، روحِ شرور را به درونِ دوزخ میکشد. تعدادِ کمی از هالوها رویِ بیابانِ سطحِ هوکو موندو زندگی میکنند. بیشترِ هالوها در جنگلِ منوس در زیرِ بیابانِ ساکنند. قصرِ لاس نوچس تنها بناییست که در سطحِ هوکو موندو دیده میشود.
    هوکو موندو هوکو موندو (به معنیِ دنیایِ هالوها)، فضایی بینِ دنیایِ انسانها و جامعهی ارواح است که هالوها زمانی که در دنیایِ انسانها مشغول شکارِ ارواح نیستند در آن ساکنند. هالوها وقتی که در هوکو موندو هستند، توسطِ شینیگامیها قابلِ ردیابی نیستند. راهِ ورود به هوکو موندو با پارهکردنِ پوستهی ابعادیِ بینِ دو دنیا باز میشود. در سطحِ آن بیابانی وسیع، در زیرِ شبِ همیشگیِ هوکو موندو گسترده شده است. با وجودِ آنکه در آسمان ابر دیده میشود، اما در سطحِ هوکو موندو آب یافت نمیشود. گیاهانِ کوچکی که در سطحِ بیابان دیده میشوند در حقیقت از کریستال ساخته شده اند و نوکِ درختانی هستند که در زیرِ این بیابان جنگلِ منوس را تشکیل میدهند.
    شخصیتهایِ بلیچ به روشهایِ مختلف در بینِ دنیاهایِ مختلف حرکت میکنند. شینیگامیها با استفاده از زانپاکتوهایشان بینِ دنیاهایِ مختلف دروازه باز میکنند. پروانههایی که در مراسمِ تشییعِ ارواح ساخته میشوند (پروانههایِ دوزخ) این مسیرها را امن میکنند. ارواحِ انسانها معمولاً با به دنیا آمدن در دنیایِ انسانها و مراسمِ تشییعِ ارواح توسطِ شینیگامیها بینِ جهانها جابهجا میشوند. انسانهایِ زنده میتوانند با استفاده از دروازههایِ خاصی بینِ جهانها جابهجا شوند اما این روش برایِ آنها خطرناک است. با وجودِ اینکه هالوها میتوانند با باز کردنِ شکاف در بینِ دنیاها جابهجا شوند، اما آنها معمولاً در هوکو موندو باقی میمانند تا جامعهی ارواح و یا دنیایِ زندگان توسطِ شینیگامیها شناسایی و معدوم نشوند. در حقیقت برخوردِ شخصیتهایی که به سرزمینهایِ دیگر وارد میشوند، داستان را پیش میبرد.

  8. #6
    در آغاز فعالیت forum cat's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13

    پيش فرض

    مقدمه ای بربلیچ (توصیفی غیر رسمی )
    منبع:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

    همه چیز از نوجوان پانزده ساله مو نارنجی ای با نام ایچیگو کوراساکی شروع می شه. نوجوان شانزده ساله ای که شاید بشه گفت کله اش بوی قرمه سبزی می ده و سرش برای دعوا درد می کنه. بچه قلدر محله و ... جدای از تموم اینها از وقتی یادش میاد می تونسته روحها رو ببینه. ایچیگو دو تا خواهر کوچکتر داره. یکیشون می تونه روحها روببینه ولی باز هم اونها رو باور نداره و دیگری فقط می تونه حضورشون رو احساس کنه. و پدر ایچیگو پزشکه. هیچگونه قدرت ماورای طبیعی نداره. و به قول خواهر ایچیگو از لحاظ سنی بالای 40 ساله و از لحاظ عقلی از بچه زیر دبستانی هم بچه گانه تر رفتار می کنه! مادر ایچیگو سالهای پیش فوت کرده و حالا از این خانواده نه چندان متعادل داستان بلیچ شروع می شه.

    اومممم ..... یه لحظه صبر کنین ....

    یه جایی هست به نام Soul society یا همون مجمع روحها. توی این محل روح آدمها پس از مرگشون زندگی می کنند. به علاوه خدایان مرگ ( شینیگامی- Soul reaper) . خدایان مرگ هرکدوم یه سلاح دارند که می تونه به اشکال مختلفی ظاهر بشه. نوع، شکل و قدرت این سلاحها به مرتبه و قدرت صاحبانشون بستگی داره. توی این دنیا دو نوع روح وجود داره. روح خوب (whole) و روح بد ( Hollow ). هالو ها هیولا مانندهایی هستند که همواره به دنبال خوردن انرژی های روحی هستند حالا خواه از انسانها و خواه از روحهای خوب. وظیفه خدایان مرگ دو چیزه. یکی اینکه روح آدمها رو بعد از مرگشون به Soul Society هدایت کنند و دیگه اینکه هالو ها رو با کمک سلاحهشون نابود کنند.

    و حالا از این جاست که داستان بلیچ شروع می شه.

    .... اومممم ..... یه لحظه صبر کنین ....

    روکیا که یکی از این خدایان مرگه با احساس یه انرژی روحی قوی به زمین میاد تا منبع این انرژی رو پیدا کنه و سر از اتاق ایچیگو درمیاره. وقتی متوجه می شه که ایچیگو قابلیت مشاهده اون رو داره، حدس می زنه که اون باید منبع این انرژی باشه. اما وقتی که ایچیگو برای نجات جون خواهرش از دست هالویی که در جستجوی انرژی روحی اون سر از خونه اونها در آورده خودش رو از بند وردی که روکیا برای بستن دست و پای ایچیگو به کار برده رها می کنه، روکیا درک می کنه که قضیه خیلی جدی تر از این حرفهاست. به هر حال ایچیگو کاری رو کرده که هیچ انسانی قرار نیست بتونه اون رو انجام بده.

    وقتی که در مبارزه با هالو، روکیا زخمی می شه، برای نجات دادن جون ایچیگو و خانواده اش روکیا تصمیم می گیره تا نصف از قدرتش رو به ایچیگو بده تا اون به طور موقت به یه خدای مرگ تبدیل بشه و بتونه با استفاده از شمشیر روکیا هالو رو از بین ببره. ایچیگو این پیشنهاد رو می پذیره و با تموم وجود تموم قدرت روکیا رو (بر خلاف میل اون) جذب می کنه و هالو مذکور رو نابود می کنه. و از اینجاست که داستان بلیچ شروع می شه.

    .... اومممم .... ... نه واقعاً از اینجا داستان شروع می شه.

    به جمع ایچیگو، خانواده اش و روکیا یه چند تا دوست هم مدرسه ای و یه مغازه دار عجیب غریب با یه کلاه حصیری، به همراه یه دستیار، یه پسر بچه و یه دختر بچه با قدرتها و سلاحهای عجیب و یه گربه که به زبون آدمها حرف می زنه اضافه کنین. چند تا هالوی کینه توز و بدجنس هم بندازین وسط و یه سریال اکشن درست حسابی خواهید داشت .... سریالی که قسمت 125 اون قراره 9 می به نمایش در بیاد و هنوز هم پخش اون ادامه داره !!!

    البته اگه شما هم مثل من باشید احتمالاً با خودتون فکر می کنین مگه چقدر می شه یه داستان اکشن رو طول داد بدون اینکه بیننده رو خسته کرد ؟ ....

    واقعیت اینه که داستان بلیچ در آغاز صرفاً یه داستان اکشن به نظر می رسه با قسمتهای متوالی جنگ ایچیگو و دوستان با ها لو ها. اما درست در لحظه ای که بیننده شروع می کنه که احساس کنه این روند داره تکراری می شه، با ورود فرماندهان خدایان مرگ و Soul Society به داستان، روند تازه، جذاب و پیچیده ای به داستان داده می شه. روندی که بدون اینکه از اکشن قضیه کم کنه بیننده رو پای سریال میخکوب می کنه. پلات داستان شروع به پیچیده شدن می کنه و چیزهایی که تا حالا خیلی ساده و معلوم فرض می شدند با انواع و اقسام رموز مختلف در هم پیچیده می شند. داستان هنوز هم یه داستان اکشنه ولی چیزهایی مثل بوروکراسیهای اجتماعی و پیچیدگیهای جامعه خدایان مرگ هم واردش می شه. درست و نادرست در هم می پیچه و شخصیتهای خوب و بد داستان غیر قابل تمایز می شند. و این پلات در هم پیچیده چنان عالی به پیش می ره که بلیچ رو به واقع لایق تمامی پاپیولاریتی و جوایزی که برده می کنه. و یکی از نکات قابل توجه داستان اینه که در عین تموم اتفاقات جدی ای که در حال افتادنه و در عین تموم پیچیدگیهایی که از هر طرف سر بر میارند طنز ظریف و عمیقی در داستان گذاشته شده بدون اینکه به داستان و روند اون لطمه ای بزنه.

  9. #7
    در آغاز فعالیت forum cat's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13

    پيش فرض

    تو این بخش یه بیوگرافی و توضیحی در مورد شخصیت ها حاظر در انیمه بلیچ میپردازیم . چند پست اول از دوستانمون گرفته شده تا دوستان تازه وارد به فورم کمی بیشتر آشنا بشن با این انیمه . به مرور زمان با کمک هم به امید خدا مابقی کاراکتر ها رو هم اضافه میکنیم .

    در ضمن بعضی از بیوگرافی ها دارای اسپویلر هستند ( خصوصا اونایی که من نوشتم!مثل روکیا) پس با احتیاط وارد شوید.
    منبع:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    رانگینکو ماتسوموتو

    جنسیت:مونث
    تاریخ تولد:29 سپتامبر
    سمت:دستیار کاپیتان گروه دهم
    زانپاکتو:هاینکو
    درباره ماتسوموتو
    ماتسوموتو یک زن جذاب با موهای بلند و مواج.چشمان آبی یخی و خالی زیبا در سمت راست دهانش است.او لباس استاندارد شینیگامی ها را میپوشد.او همچنین یک گردنبند به گردنش دارد و یک شال ابریشمی صورتی رنگ نیز روی شانه هایش می اندازد.او نشان ستوانیش را به جای بازو بر روی کمربندش میبندد.ماتسوموتو از انجام وظایفش فراری است و از کاغذبازی و تشریفات اداری بیزار است او ترجیح میدهد به جای انجام وظایفش ساکی بنوشد.شخصیت بی قید و سرزنده او در تناقض با شخصیت جدی هیتسوگایاست.با وجود این این دو به شدت به هم نزدیکند و ماتسوموتو همیشه وفاداری اش را به هیتسوگایا نشان داده است.اگرچه او کمی خودگرا به نظر میرسد اما در بعضی از مواقع احساس واقعی اش را بروز میدهد.مانند زمانی که اینوئه در مورد نقشش در زندگی ایچیگو ناراحت بود.همچنین او در بعضی مواقع احساسات مادر گونه ای از خودش بروز میدهد.مخصوصا در برابر اینوئه و هیناموری.برخلاف ظاهر بیحالش ماتسوموتو در مواقعی که لازم است به شدت جدی میشود.
    گذشته
    چیز زیادی از گذشته او مشخص نیست.او اهل روکونگای بود و هنگامیکه بچه بود توسط گین نجات داده شد.اندو به زودی با هم دوست شدند.در یک چپتر کوتاه مانگا وقتی گین از او تاریخ تولدش را پرسید. ماتسوموتو جواب داد که تاریخ تولدش را نمیداند زیرا تا انجا که به یاد می اورد تنها بوده.این احتمالا به این معنی ست که او از زمان تولد یتیم بوده.گین به او گفت که در این صورت تاریخ تولد او روزی ست که انها همدیگر را ملاقات کردند(روزی که ماتسوموتو دیگر تنها نبود.) اینکه ماتسوموتو چطور شینیگامی و دستیار کاپیتان گروه 10 شد مشخص نیست.او اولین بار هیتسوگایا را در روکونگای دید و زمانی به قدرت هیتسوگایا پی برد که قدرت بی اندازه اش باعث صدمه زدن به پیرزنی شده بود که با او زندگی میکرد.او هیتسوگایا را قانع کرد که برای کنترل قدرتش شینیگامی شود.

  10. #8
    در آغاز فعالیت forum cat's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13

    پيش فرض

    Shunsui Kyouraku
    تولد : 11 جولای
    قد : 192
    وزن : 87
    جنسیت : مرد
    نوع : شینیگامی
    رده : کاپیتان گروه 8
    ستوان همراه : Nanao Ise

    زانپاکتو :
    درحالت Shikai : دو شمشیر به نام Katen Kyoukotsu
    فرمان آزاد شدن : Hana Kaze Midarete Kashin Haki Tenpuu Midarete Tenma Warau به معنی گل ها در باد می افتند ، خدای گل گریه می کند ، بادهای آسمانی خنده بودا را در پی دارند . ( چقدر با احساس ) .
    در حالت Bankai : نامشخص


    ظاهر :
    او یک مرد خونسرد ، پر طمطراق و ظاهر نما می باشد که می توان از طرز لباس پوشیدنش این نکته را دریافت . او همیشه یک کلاه پوشالی دارد و در روی لباس کتاپیتانیش همیشه یک ردای صورتی رنگ و گل دار می پوشد . اگرچه کلاه و ردایش ارزان قیمت است ولی گیره مو او بسیار گران قیمت می باشد .

    شخصیت :
    ظاهر پر زرق و برقش وانمود می کند که شخصیتی قوی و صلح طلب دارد . او احمقانه رفتار می کند و به زنان اشتیاق فراوانی دارد به طوری که ستوانش را Nanao-chan صدا می کند . چهره صلح طلب او وقتی نمایان می شود که با Chad برخورد می کند و حس عدالت جوی او را برای نجات Rukia می بیند . اگرچه او صلح طلب می باشد ولی با رد کردن پیشنهاد مبارزه به حریفش توهین نمی کند .
    ره رغم ظاهرش ، از جمله اولین افرادی بود که به 13 کاپیتان وارد شد و از جمله کسانی است که توانایی مبارزه اش را مکی توان ارزشمند دانست . او بسیار قدرتمند است. یعنی از لحاظ توانایی بدنی بسیار پرقدرت می باشد .
    در اوقات فرغت یا مشغول نوشیدن Sake می باشد یا چرت می زند . دیگر مواقع دوست دارد که به دنبال زنان برود مخصوصاً ستوانش Nanao . او در صحبتهایش بیشتر از همه از کلمات عامیانه و خودمانی استفاده می کند. او ترجیح می دهد که ستوانهایش و شینیگامی ها را با اسم کوچکشان به همراه یک صفت خوب ، به کار ببرد .

    پیشینه :
    او پسر دوم خاندان با اصالت و مهم Kyouraku می باشد . علی رغم داشتن اصل و نسب او از درس خواندن و تمرین متنفر بود اگر توسط کاپیتان یاماماتو گفته شد که می تواند حقایق را ببیند و نسبت به سنش بسیار باهوش است . او به خاطر رفتارش بر خلاف میلش به آکادمی Shin'o Reijutsu فرستاده شد . اگر چه از تاریخچه او اطلاعات زیادی در دست نیست ولی گفته می شود که او و کاپیتان Ukitake ( دوست صمیمیش ) و احتمالاً Retsu Unohana قدیمی ترین کاپیتانها در بین کاپیتانهای سیزده گانه هستند . ( البته بجر کاپیتان یاماموتو) .
    در کنار Ukitake ، آنها اولین کسانی بودند که در نتیجه تمرین در آکادمی به مقام کاپیتانی رسیدند . او تنها کسی است که وقتی می خواهد کاپیتان یاماموتو را صدا بزند او را یامای پیر ( Tama-ji ) صدا می کند و القاب افتخار آمیز به او نمی دهد . Shunsui دوستی بسیار صمیمی با Ukitake دارد و در بیشتر کارها با او همراه است . در طی مراسم اعدام روکیا ، او به همراه Ukitake مراسم را به هم زدند و همیشه پیرو کارهای Ukitake بود و در کنار او با کاپیتان یاماموتو مبارزه کرد .

  11. #9
    در آغاز فعالیت forum cat's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13

    پيش فرض

    Komamura Sajin
    جنسیت : مرد
    نوع : شینیگامی
    ستوان همراه : Tetsuzaemon Iba
    مکان : سول سوسایتی
    رده : فرمانده
    دسته : دسته 7

    زانپاکتو :
    در حالت Shikai : ( نا مشخص ) ، ( در جایی آمده Tenken )
    در حالت Bankai : یک غول بسیار بزرگ و زره پوشیده به نام Kokujoutengenmyouou
    در حالات شیکای و بانکای ، غولی که تولید می شود تمام حرکان Komamura را تقلید می کند . مثلاً هر کاری که او انجام می دهد نیز توسط غول انجام میشود .


    ظاهر :
    او یک شخصیت بسیار عجیب است و بدنی شبیه به انسان و سری مثل سگ دارد. ( به دینگو بسیار شبیه است ) . در ابتدا او در مورد ظاهرش بسیار وسواس داشت و همیشه با یک کلاه خود آنرا می پوشاند ولی بعد از مبارزه با زاراکی کنپاچی ، آن احساس را کنار گذاشت و دیگر با آن کلاه خود نبود .

    پیشینه :
    اولین حضور او وقتی بود که کاپینان یاماماتو 13 فرمانده را به خاطر وضعیت اضطراری فرا خوانده بود . بعداً او در جریان نفوذ ایچیگو و دوستانش به سول سوسایتی به همراه دوست صمیمی خودش که Kaname Tosen نام دارد ( فرمانده دسته 7 بود ) در مقابل زاراکی کنپاچی قرار گرفتند و با او مبارزه کردند . آنها حتی با هم نتوانستند از پس زاراکی بر بییند و زاراکی از او خواست که بانکای خودش را آزاد کند ولی Sajin انصراف داد ولی وقتی که Tosen با بانکای خود نیز از زاراکی شکست خورد او به میدان آمد و بانکای خودش را احضار کرد . در این لحظه بود که Komamura احساس کرد که کاپتان یاماماتو در خطر است به همین دلیل میدان مبارزه با زاراکی را ترک کرد .
    او دوستی نزدیکی با Tosen داشت . به همین دلیل وقتی که Tosen سول سوسایتی را به همراه آیزن ترک کرد ، فکر کرد که Tosen احساساتش را ترک کرده است. او با آیزن روبرو شد ولی به سرعت شکست خورد . او سپس تصمیم گرفت که Tosen را دستان خودش بیدار کند .

    شخصیت :
    او شخصی وفادار است و به زیردستانش احترام می گذارد . او نسبت با کاپیتان یاماماتو علاقه بسیار زیادی دارد و حاضر است به خاطر او هر کاری بکند زیرا می گوید وقتی که هیچ کس به خاطر ظاهرش به او اهمیت نمی داد و کنار گذاشته می شد ، یاماماتو او را مورد توجه و لطف خود قرار داد . به همین علت حاضر است که برای یاماماتو حتی بمیرد . او مردی است که همیشه جدی می باشد . در گذشته به خاطر ظاهرش از مردم دور افتاده بود

  12. #10
    در آغاز فعالیت forum cat's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13

    پيش فرض

    Ulquiorra Schiffer

    اولکوییورا شیفر یک آرانکار مذکراست که ظاهری مالیخولیای وا چشمانی سبز با مردمک عمودی دارد.
    در دنباله ی چشمانش خطی سبز به پایین کشیده شده است و اینطور به نظر میرسد که دارد گریه میکند. او در اغلب اوقات اخم میکند.

    او مانند دیگر آرانکار ها لباس میپوسد ؛ البته دنباله ی کتش از دیگران بلند تر است.
    در اولین حظور او سوراخ بدنش در گردن ش وجود دارد ؛ ولب وقتی او را در لاس نوچس میبینم متوجه میشویم این سوراخ به قفسه ی سینه اش منتقل شده است.

    باقینمانده ی ماسک هالو اش در بالای سرش قرار دارد و به شکل یک کلاه خود شکسته است.
    شماره ی اسپادایش ؛ چهار ؛ در کنار سینه اش تتو شده است.
    او ظاهری سرد و سخت دارد.او یک بار مشتی به شکم همکارش یامی ، میزند تا توجه ش را جلب کند.
    چنین به نظر میرسد که او هیچ علاقه ای به سرنوشت و نتیجه ی جنگ هایش ندارد و همیشه در حالی که میجنگد دست هایش در جیبش است.
    همان طور که گریم جو گفته بود ؛ او عادت دارد هر وقت که به مبارزه علاقه مند باشد ؛ در حریف ش در همان جای که خودش سوراخ دارد ؛ مشت بزند و آنجا را سوراخ کند. معلوم نیسا که او این کار را از قصد میکند یا نه.
    او همچنین بسیار تحلیل گر است.وقتی او و یامی به دنیای انسانها آمدند ، او توانست ماهیت اصلی قدرت اینوئه اوریهیمه را شناسایی کند و همچنین گفت که بانکای ایچیگو از دفاع یامی عبور خواهد کرد. همچنین گفت که قدرت ایچیگو میتواند خیلی ضعیف یا خیلی قوتر از قدرت خود اوکوییورا باشد و بین این دو نوسان دارد.

    به نظر میرسد اولکوییورا با گریم جو رابطه ی خوبی ندارند. وقتی که او به یامی اجازه داد هر کسی را که به نظرش " آشغال و به درد نخور" بود را بکشد ،که ایچیگو هم جزو آنها بود ؛ اجازه داد ایچیگو زنده بماند زیرا تصور داشت که قدرت ایچیگو چندان سرکش است که خود ایچیگو را به زودی نابود خواهد کرد.
    در حالی که گریم جو گفت او باید ایچیگ. را میکشته است ؛ زیرا ممکن است بر ضعف هایش غلبه کند و نیرومند تر گردد. با وجود این آیزن به قضاوت اولکوییورا اعتماد داشت.
    اولین حظور او هنگامی بود که به همراه اسپادای 10 به دنیای انسانها می آید تا تحقیقاتی درباره ی کوروساکی ایچیگو بکند. و او همان موقع اطلاعاتی نیز در رابطه با قدرت های اینوئه اوریهیمه به دست آورد.یک ماه بعد او گروهی از شینیگامی ها را به دنیای انسان ها فرستاد تا سر ایچیگو و بقیه را گرم کند . او با اوریهیمه رو در رو میشود و از او میخواهد بدون دردسر با او بیاید و در این صورت خطری دوستانش را تهدید نخواهد کرد. همچنین به او اجازه خواهد داد با یک نفر خداحافظی کند.

    اولکوییورا ادعا میکند اریهیمه را در چنان زندان روانی و ذهنی قرار داده است که وافاداری او با آیزن تضمین شده است. ولی وقتی اشتباه بودن این قضیه وقتی ثابت میشود که اوریهیمه در خلوت ش به فکر نابود کردن نقشه های آیزن است.
    بعد از اینکه ساد ( چاد..وات اِور..) بوسیله ی نویترا پاره پوره!! میشود ، اولکوییورا به اینوئه میگوید که همه ی دوستانش بوسیله ی اسپادا کشته خواهند شد و این شگفت آور نیست که تا الان یک نفر از آنها شکست خورده است. اوریهیمه در جواب به او سیلی میزند و اولکوییورا پس از آن اتاق اینوئه را ترک میکند.

    او پس از آن با ایچیگو به مبارزه میپردازد و برنده ی مبارزه میشود. او ایچیگو را در حالی که به شدت آسیب دیده و مجروح شده است ولی نوز زنده است رها میکند, و با او میگوید اگر زنده ماند عقب نشینی کند.

    او بعد از اینکه میفهمد اینوئه بوسیله ی گریم جو آزاد شده است با او درگیر یک مبارزه ی کوتاه میشود , و مبارزه اینگونه بین او و گریم جو به پایان میرسد که گریم جو از یک" سیرو نگاشن" استفاده میکند و او را برای مدتی به تله می اندازد.
    او به زودی از آنجا فرار میکند و تا مدتی که آیزن به شهر کاراکورا رفته است ؛ او در اتاق آیزن از لاس نوچس نگداری میکند ، در حالی که آیزن در زمین منتظر بازگشت ایچیگو است.

    اولکوییورا چهارمین اسپادای قوی در لشکر آیزن است. او میتواند از سیرو و بالا بلست استفاده کند ؛و سیرو اش بر عکس دیگران ( که قرمز رنگ هستند ) سبز است.او همچنین میتواند دروازه ای از هوکو مونده به دنیای انسانها باز کند.
    تا به اینجا اسم و فرم آزاد شده ی زانپاکتو یش هنوز مشخص نشده است. زیرا تا بدین جا او با دست های خالی میجنگیده است. ولی دسته ی شمشیر او سبز است و گارد شمشیرش دو دنباله ی منحنی دارد و کمی به شکل چشم است.

صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •