تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 8 12345 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 73

نام تاپيک: »» برترین ده اثر برگزیده ی ادبی از نظر من ««

  1. #1
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض »» برترین ده اثر برگزیده ی ادبی از نظر من ««

    سلام با یه تاپیک متفاوت و جدید توی ادبیات در خدمتون هستیم

    این دفعه قرار تاپ تن ادبی راه بندازیم یا به عبارتی برترین ده اثر برگزیده ی ادبی از نظر من(من= شرکت کننده )

    فکر کنم با این نوع تاپیک آشنا هستین چون نمونش توی انجمن موسیقی هست خب اینجا یکم فرق داره که توضیح میدم براتون که چطوریه و چرا این تاپیک را باز کردیم !

    .::: قوانین :::.


    • قطعه ادبی = شعر ، داستان مینیمال ، نثر ادبی و ...... (یعنی میتونین هر چیزی که ادبی باشه توی تاپ تن خودتون بزارین سعی کنین قبلش با من یا با مدیرا ها هماهنگ کنین اگه چیز جدیدی دارین )
    • فقط 10 قطعه ادبی در لیست خود قرار ندهید.(کمتر یا بیش تر قرار ندید )
    • قطعه های ادبی باید در ابتدای هفته (شنبه یا یکشنبه) در تاپیک گذاشته شوند.
    • مشخصات قطعه ادبی شامل : نام شاعر / نام نویسنده / کتاب نوشته شود .
    • قبل از نوشتن خود قطعه ادبی ابتدا درموردش کمی توضیح بدین و سعی کنین دلیل علاقتون بهش رو برای دیگران بیان کنید .
    • سعی کنید آخر سر یه فایل ورد از تاپ تن خود قرار بدید .(برای کسایی که وقت ندارن یه جا همشو بخونن بد نیست )


    »»»دلایل ایجاد تاپیک «««



    • فکر کنم هر کسی تو ذاتش به شعر و ادبیات علاقه داره ولی شاید شعر مورد علاقه اش رو پیدا نکنه یا وقتش رو نداشته باشه که بخواد شعر مورد علاقه اش رو پیدا کنه و هم چنین توی انجمن ادبیات خیلی تاپیک شعر هست که خیلی سخته بخوای بینشون شعر های تاپش رو جدا کنین برا همین این تاپیک رو زدیم تا هر هفته 10 قطعه زیبای ادبی از طریق یک کابر اعلام بشه
    • جمع آوری گنجینه ای فوق العاده از ادبیات ( هیچ جا گیرت نمیاد !! )


    با تشکر از کمک Marichka , karin
    Last edited by nafas; 06-04-2010 at 23:47.


  2. #2
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    نحوه شرکت :

    از طریق پیغام خصوصی حضورتون رو karin و یا خودم اعلام میکنید و من شما رو توی لیست قرار خواهم داد و خبرتون میدم
    شاید تا تاپیک راه بیوفته طول بکشه پس شکیبا باشید
    forum.p30world.com/member.php?u=64475


    »»» نمونه «««
    1- شعر کرک از کتاب زمستان از مهدی اخوان ثالث
    توضیح : شعری فوق العادس
    چون یکم باید شعرو با احساس بخونی یکی 2 بار بخونین شعرو خودتون میدونین باید چجورین بخونینش
    من اکثر کارهای اخوان رو دوست دارم همشون فوق العادس اینم یکی از اون اجتماعی هاشه و گلایه توش میکنه

    »»» شعر :
    بُده... بُدبُد ... چه اميدي؟
    چه ايماني ؟
    كرك جان!
    خوب مي خواني
    من اين آواز پاكت را درين غمگين خراب آباد
    چو بوي بالهاي سوخته ت پرواز خواهم داد

    گرت دستي دهد با خويش در دنجي فراهم باش
    بخوان آواز تلخت را ، ولكن دل به غم مسپار
    كرك جان ! بنده ي دم باش

    بُده... بُد بُد راه هر پيك و پيغام خبر بسته ست
    ته تنها بال و پر ، بال نظر بسته ست
    قفس تنگ است و در بسته ست
    كرك جان ! راست گفتي ، خوب خواندي ، ناز آوازت
    من اين آواز تلخت را بده ... بد بد ... دروغين بود هم لبخند و هم سوگند
    دروغين است هر سوگند و هر لبخند
    و حتي دلنشين آواز جفت تشنه ي پيوند

    من اين غمگين سرودت را
    هم آواز پرستوهاي آه خويشتن پرواز خواهم داد
    به شهر آواز خواهم داد
    بُده ... بُدبُد ... چه پيوندي ؟ چه پيماني ؟
    كرك جان! خوب مي خواني

    خوشا با خود نشستن، نرم نرمك اشكي افشاندن
    زدن پيمانه‌اي - دور از گرانان - هر شبي كنج شبستاني





    سعی میکنم توی این پست لیست افراد شکرت کننده رو به ترتیب بزارم
    لینک پست های هر نفر رو رنگ آبی زیرش قرار میدم
    هفته اول :
    Nafas

    forum.p30world.com/showpost.php?p=4597744&postcount=3
    هفته دوم :
    sadaf00
    forum.p30world.com/showpost.php?p=4645224&postcount=15

    هفته سوم :
    vahidgame
    forum.p30world.com/showpost.php?p=4675469&postcount=33
    هفته چهارم :
    roz_kareN

    forum.p30world.com/showpost.php?p=4694439&postcount=39
    هفته پنجم :
    vahidgame 2
    forum.p30world.com/showpost.php?p=4791730&postcount=54
    هفته ششم :
    sepid12ir
    forum.p30world.com/showpost.php?p=4856791&postcount=56
    هفته هفتم :
    Ar@m
    forum.p30world.com/showpost.php?p=5166922&postcount=61
    هفته هشتم :
    amir 69
    forum.p30world.com/showpost.php?p=5332901&postcount=67
    هفته نهم :
    Rude Boy
    forum.p30world.com/showpost.php?p=5395755&postcount=68
    هفته دهم :
    Ghorbat22
    forum.p30world.com/showpost.php?p=5421578&postcount=70
    هفته یازدهم :
    Miss Artemis
    Last edited by nafas; 01-01-2011 at 22:43.

  3. 13 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #3
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض تاپ تن ادبی nafas

    تاپ تن ادبی nafas

    1-اولین شعر رو از فریدون مشیری میزارم


    توضیح :
    واقعا شعری قشنگیه یادمه موقعی کمه این شعرو شنیدم سعی کردم حفظش کنم شاید بگم اولین شعریه که خیلی خوشم اومد ازش
    »»»شعر :
    از همان روزی که دست حضرت قابیل
    گشت آلوده به خون حضرت هابیل
    از همان روزی که فرزندان آدم
    زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
    آدمیت مرد بود
    گرچه آدم زنده بود
    از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
    از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
    آدمیت مرده بود
    بعد دنیایی پر از آدم شد و این آسیاب
    گشت و گشت
    قرنها از مرگ آدم هم گذشت
    ای دریغ
    آدمیت برنگشت
    قرن ما
    روزگار مرگ انسانیت است
    سینه دنیا ز خوبی ها تهی است
    صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است
    صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست
    قرن موسی چمبه هاست
    روزگار مرگ انسانیت است
    من که از پژمردن یک شاخه گل
    از نگاه ساکت یک کودک بیمار
    از فغان یک قناری در قفس
    از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار
    اشک در چشمان و بغضم در گلوست
    وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
    مرگ او را از کجا باور کنم
    صحبت از پژمردن یک برگ نیست
    فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
    وای جنگل را بیابان میکنند
    دست خون آلوده را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
    هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
    آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
    صحبت از پژمردن یک برگ نیست
    فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
    فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
    فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
    در کویری سوت و کور
    در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
    صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
    گفتگو از مرگ انسانیت است
    2- شعرو دوم اهم از اخوان ثالث هست !


    توضیح :
    شعر قشنگیه همیشه نصفش رو بلد هستم بقیش از یادم میره ! ولی نقطه اوج شعر بنظرم تیکه ی :(انتظار خبری نیست مرا نه ز ياري نه ز ديار و دياري باري ) هست
    شعر :
    قاصدك! هان... ، چه خبر آوردي ؟
    از كجا... وز كه خبر آوردي ؟
    خوش خبر باشي،
    اما، ‌اما...
    گرد بام و در من...
    بي ثمر مي‌گردي.

    انتظار خبري نيست مرا
    نه ز ياري نه ز ديار و دياري باري

    برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس
    برو آنجا كه تو را منتظرند

    قاصدك
    در دل من همه كورند و كرند
    دست بردار از ين در وطن خويش غريب

    قاصد تجربه‌هاي همه تلخ
    با دلم مي‌گويد
    كه دروغي تو، دروغ
    كه فريبي تو، فريب

    قاصدك... هان،
    ولي... آخر...
    اي واي...
    راستي آيا رفتي با باد؟
    با تو ام،
    آي!
    كجا رفتي؟
    آي!

    راستي آيا جايي خبري هست هنوز ؟
    مانده خاكستر گرمي، جايي ؟
    در اجاقي طمع شعله نمي‌بندم...
    خردك شرري هست هنوز ؟

    قاصدك
    ابرهاي همه عالم شب و روز
    در دلم مي‌گريند
    3-شعر از سهراب سپری


    توضیح : خیلی تو فکر بودم کدوم شعر سهراب رو بزارم میخواستم اهل کاشانم رو بزام دیدم خیلی زیاد میشه یه 4 صفحه بیشتر بود ! برا همین اینو گذاشتم سال دوم تو ادبیات داشتیمش قشنگه

    قایقی خواهم ساخت
    خواهم انداخت به آب.
    دور خواهم شد از این خاک غریب
    که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
    قهرمانان را بیدار کند.

    قایق از تور تهی
    و دل از آروزی مروارید،
    همچنان خواهم راند
    نه به آبیها دل خواهم بست
    نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
    و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
    می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

    همچنان خواهم راند
    همچنان خواهم خواند
    «
    دور باید شد، دور.
    مرد آن شهر، اساطیر نداشت
    زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
    هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
    چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
    دور باید شد، دور
    شب سرودش را خواند،
    نوبت پنجره هاست
    همچنان خواهم راند
    همچنان خواهم خواند

    پشت دریاها شهری ست
    که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
    بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرند
    دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
    مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
    که به یک شعله، به یک خواب لطیف

    خاک موسیقی احساس تو را می شنود
    و صدای پر مرغان اساططیر می آید در باد

    پشت دریا شهری ست
    که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.

    پشت دریاها شهری ست!
    قایقی باید ساخت .
    4-شعر بعدی از کارو !


    توضیح : شعراش بعضیاش خیلی فوق العادس بعضیاشم خیلی چرته ولی این خیلی قشنگه


    خداوندا! اگر روزی از عرشت به زیر آیی
    و لباس فقر بپوشی
    و برای لقمه نانی غرورت را به پای نامردان بشکنی
    زمین و آسمانت را کفر میگویی٬ نمیگویی؟
    خداوندا اگر در روز گرماگیر تابستانی
    تن خسته خویش را بر سایه دیواری
    به خاک بسپاری
    اندکی آنطرف تر کاخ های مرمرین بینی
    زمین و آسمانت را کفر می گویی٬ نمی گویی؟!
    خداوندا اگر با مردم آمیزی
    شتابان در پی روزی
    ز پیشانی عرق ریزی
    شب آزرده و دل خسته
    تهی دست و زبان بسته
    بسوی خانه باز آییزمین و آسمانت را کفر می گویی٬ نمی گویی؟!خدایا ! خالقا ! بس کن جنایت رابس کن تو ظلمت راتو در قرآن جاویدت هزاران وعده دادی
    تو خود گفتی که نا مردمان بهشت را نمیبینند
    ولی من با دو چشم خویشتن دیدم
    که نا مردمان ز خون پاک مردانت هزاران کاخ میسازند خدایا ! خالقا ! بس کن جنایت را
    بس کن تو ظلمت راتو خود گفتی اگر اهرمن شهوت
    بر انسان حکم فرماید تو او را با صلیب عصیانت
    مصلوب خواهی کرد
    ولی من با دو چشم خویشتن دیدم
    پدر با نورسته خویش گرم میگیرد
    برادر شبانگاهان مستانه از آغوش خواهر کام میگیرد
    نگاه شهوت انگیز پسر دزدانه بر اندام مادر می لرزد
    قدم ها در بستر فحشا می لغزدخدایا ! خالقا ! بس کن جنایت را
    بس کن تو ظلمت را تو خود سلطان تبعیضی
    تو خود فتنه انگیزی
    اگر در روز خلقت مست نمیکردی
    یکی را همچون من بدبخت یکی را بی دلیل آقا نمیکردی
    جهانی را اینچنین غوغا نمیکردی
    هرگز این سازها شادم نمیسازد
    دگر آهم نمیگیرد
    دگر بنگ باده و تریاک آرام نمیسازد
    شب است و ماه میرقصد
    ستاره نقره می پاشد
    من اما در سکوت خلوتت آهسته میگریم
    اگر حق است زدم زیر خدایی....!!! خدایا ! خالقا ! بس کن جنایت را
    بس کن تو ظلمت را خداوندا تو می گفتی زنا زشت است و من دانم که عیسی زاده طبع زنا زاد خداوندیست.خدایا ! خالقا ! بس کن جنایت را
    بس کن تو ظلمت را

    5-خداییش زور داشت اگه نخوام از استاد ادبیات ایران شعر نزارم
    باه شعر ماله کسی نیست به جز شفیعی کدکنی فکر نکنم نیازی به توضیح داشته باشه !

    به کجا چنین شتابان ؟
    گون از نسیم پرسید :
    ـ دل من گرفته زین جا
    هوس سفر نداری
    زغبار این بیابان ؟
    همه آرزویم اما
    چه کنم که بسته پایم ....
    ـ به کجا چنین شتابان ؟
    ـ به هر آن کجا که باشد به جز این سراسرایم .
    ـ سفرت بخیر ! اما ، تو و دوستی خدا را
    چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ،
    برسان سلام ما را .
    "
    شفیعی کدکنی"

    6-کوچه از فریدون مشیری !


    توضیح : شعر قشنگیه


    بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

    همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

    شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

    شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
    ***
    در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد

    باغ صد خاطره خنديد

    عطر صد خاطره پيچيد
    *****
    يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم

    پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

    ساعتي بر لب آن جوي نشستيم

    تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

    من همه محو تماشاي نگاهت
    ****
    آسمان صاف و شب آرام

    بخت خندان و زمان رام

    خوشه ماه فرو ريخته در آب

    شاخه ها دست برآورده به مهتاب

    شب و صحرا و گل و سنگ

    همه دل داده به آواز شباهنگ
    ****
    يادم آيد : تو به من گفتي :

    از اين عشق حذر كن!

    لحظه اي چند بر اين آب نظر كن

    آب ، آئينه عشق گذران است

    تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است

    باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!

    تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!
    ******
    با تو گفتم :‌

    "حذر از عشق؟

    ندانم!

    سفر از پيش تو؟‌

    هرگز نتوانم!

    روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد

    چون كبوتر لب بام تو نشستم،

    تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"

    باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم

    تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

    حذر از عشق ندانم

    سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!
    ***
    اشكي ازشاخه فرو ريخت

    مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!

    اشك در چشم تو لرزيد

    ماه بر عشق تو خنديد،

    يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم

    پاي در دامن اندوه كشيدم

    نگسستم ، نرميدم
    ************
    رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم

    نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم

    نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!

    بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!


    7-شعر هفتم : بازم میخوام از کارو بزارم
    توضیح : شعر های کارو لحنش یه طوریه مثله وقتیه از همه چی خسته بشی بخوای فریاد بزنی شعراش بخونی خودش فریاد ماننده

    نه من دیگر بروی نکسان هرگز نمی خندم
    گر پیمان عشق جاودانی
    با شما معروفه های پست هر جایی نمی بندم
    شما کاینسان در این پهنای محنت گستر ظلمت
    ز قلب آسمان جهل و نادانی
    به دریا و به صحرای امید و عشق بی پایان این ملت
    تگر ذلت و فقر و پریشانی و موهومات می بارید
    شما ،‌کاندر چمن زار بدون آب این دوران توفانی
    بفرمان خدایان طلا ،‌ تخم فساد و یأس می کارید ؟
    شما ، رقاصه های بی سر و بی پا
    که با ساز هوس پرداز و افسونساز بیگانه
    چنین سرمست و بی قید و سراپا زیور و نعمت
    به بام کلبه ی فقر و بروی لاشه ی صد پاره ی زحمت
    سحر تا شام می رقصید
    قسم : بر آتش عصیان ایمانی
    که سوزانده است تخم یأس را در عمق قلب آرزومندم
    که من هرگز ، بروی چون شما معروفه های پست هر جایی نمی خندم
    پای می کوبید و می رقصید
    لیکن من ... به چشم خویش می بینم که می لرزید
    می بینم که می لرزید و می ترسید
    از فریاد ظلمت کوب و بیداد افکن مردم
    که در عمق سکوت این شب پر اضطراب و سکت و فانی
    خبر ها دارد از فردای شورانگیز انسانی
    و من ... هر چند مثل سایر رزمندگان راه آزادی
    کنون خاموش ،‌در بندم
    ولی هرگز بروی چون شما غارتگران فکر انسانی نیم خندم

    8-شعر هشتم بازم از اخوانه
    شعر کوتاه ولی فوق العاده قشنگه

    لحظه ی دیدار نزدیک است/
    باز من دیوانه ام مستم/
    باز می لرزد دلم دستم/
    باز گویی در جهان دیگری هستم/
    های نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ/
    های نپریشی صفای زلفکم را دست/
    و آبرویم را نریزی دل/ ای نخورده مست/
    لحظه ی دیدار نزدیک است...

    ثالث

    9-شعر مهدی سهیلی برای فرزند تختی
    توضیح : از زبان تختی برای پسر تختی گفته

    پسر جان "بابکم" اي کودک تنهاي تنهايم
    اميدم، همدمم، اي تکچراغ تيره شبهايم
    در اين ساعت که راه مرگ مي پويم
    به حرفم گوش کن بابا، برايت قصه مي گويم:
    زماني بود، روزي بود، خرم روزگاري بود
    در اقليم بزرگي، پهلوان نامداري بود
    دلير شير گيرما-
    به ميدان نبرد پهلوانان تکسواري بود
    به فرمان سلحشوري به هر کشور سفرها کرد
    دلش مانند دريا بود
    نهنگ بحر پيما بود
    به دنبال هماوردان به شرق و غرب مرکب تاخت
    همه گردنکشان و پهلوانان را به خاک انداخت
    ز پيروزي به ميدانهاي گيتي پرچمي افراخت
    ***
    پسر جان "بابکم" اي کودک تنهاي تنهايم
    به بابا گوش آن پهلوان شهر-
    و آن يکتا دلير نامدار دهر-
    نشان مهر، تنديس شرف، گنج محبت بود
    نگاهش برق عفت داشت
    درون چهره ي مردانه اش موج نجابت بود
    هميشه با خداي خويشتن رازو نيازي داشت
    به اميدي که با پروردگار خود سخن گويد-
    به سر شوق نمازي داشت
    ***
    پسر جان "بابکم" اي کودک تنهاي تنهايم
    بدان- آن پهلوان شهر-
    زتقوا و شرف يک خرمن گل بود، گلشن بود
    در اوج زور مندي نازنين مردي فروتن بود
    حيا و مهر و عفت مهره اي در دست او بودند
    به يمن اين صفت هاي خداوندي
    تمام مردم آن شهر از پير و جوان پابست او بودند
    ***
    پسر جان، پهلوان ما يکي دردانه کودک داشت
    درون خانه اش تک گوهري با نام "بابک" داشت
    که عمرش بود-
    جانش بود-
    عشق جاودانش بود-
    به گاه ناتواني، بيکس، تنها کس و تنها توانش بود
    ***
    پسر جان! بابکم يک روز تاريک آن يل نامي-
    سمند خويش را زين کرد و با عزمي گران چون کوه
    به سوي مرگ، مرکب تاخت
    غم و دردي نهاني داشت
    کسي درد ورا نشناخت
    ***
    به مرگ پهلوان رامرد ما-
    خروش و ناله از هر گوشه ي آن سرزمين برخاست
    ز سوک جانگداز خود-
    صداي واي واي خلق را در کشوري انگيخت
    سپس آن گرد نام آور
    هزاران صف به دنبال عزاي خويشتن آراست
    يگانه پهلوان در سينه ي گوري بحسرت خفت
    کنون با غمش تنهاست
    ولي اندوه مرگش در دل پير و جوان برجاست
    به داغ او هزاران چشم، خونپالا و گوهرزاست
    ***
    پسر جان - "بابکم" آن پهلوان شهر، من بودم
    درون سينه ام يک آسمان مهر و محبت بود
    ز تنهايي به جان بودم
    مرا بي همزباني کشت، دردم درد غربت بود
    چه شبها در غم تنهايي خود گريه ها کردم
    تو را در هايهاي گريه هاي خود دعا کردم
    ***
    پسر جان بابکم من در حصار اشکها بودم
    هميشه در دل شب با خدا گرم دعا بودم
    تو را تنها رها کردم،
    اميد من، نميداني
    گرفتار بلا بودم
    گرفتار بلا بودم
    ***
    پسر جان "بابکم" افسانه ي بابا بسر آمد
    پس از من نوبت افسانه ي عمر پسر آمد
    اگر خاموش شد بابا، تو روشن باش
    اگر پژمرده شد بابا، تو گلشن باش
    بمان خرم، بمان خشنود
    بدان- هنگام مردن پيش چشم گريه آلودم-
    همه تصوير "بابک" بود
    اميد جان، خداحافظ!

    10- این شعر رو خیلی سخت انتخاب کردم سخت بود برام شعر انتخاب کنم برای گزینه آخر و آخر سر هم شعر نیما رو گذاشتم !


    آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
    یکنفردر آب دارد می سپارد جان.
    یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ میزند
    روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید.
    آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
    آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
    که گرفتستید دست ناتوانی را
    تا تواناییّ بهتر را پدید آرید،
    آن زمان که تنگ میبندید
    برکمرهاتان کمربند،
    در چه هنگامی بگویم من؟
    یک نفر در آب دارد می‌کند بیهود جان قربان!
    آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
    نان به سفره،جامه تان بر تن؛
    یک نفر در آب می‌خواند شما را.
    موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد
    باز می‌دارد دهان با چشم از وحشت دریده
    سایه‌هاتان را ز راه دور دیده
    آب را بلعیده درگود کبود و هر زمان بیتابش افزون
    می‌کند زین آبها بیرون
    گاه سر، گه پا.
    آی آدمها!
    او ز راه دور این کهنه جهان را باز می‌پاید،
    می زند فریاد و امّید کمک دارد
    آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
    موج می‌کوبد به روی ساحل خاموش
    پخش می‌گردد چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش
    می رود نعره زنان، وین بانگ باز از دور می‌آید:
    -"آی آدمها"...

    و صدای باد هر دم دلگزاتر،
    در صدای باد بانگ او رهاتر
    از میان آبهای دور و نزدیک
    باز در گوش این نداها:
    -"آی آدمها"...

    نیما یوشیج

    توضیح : ممنون میشم نظراتتون رو بگین !
    جاییش خراب هم بود بهم بگید
    درضمن نترسین شما هم بیاین تاپ تن رو بزارین
    من اگه میبینین شعر از سعدی و حافظ اینا نزاشتم چون میخواستم تاپ تن اولیم شعر های نو باشه

    یا علی


  5. #4
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    سلام


    ممنون برای تاپیک و نیز تاپ تن

    خب یک سوال پیش میاد که چرا فقط شعر؟ کاش تنوع بیشتری در انتخاب هات داشتی که بچه ها بیشتر با روال تاپیک آشنا بشن : )

    جدای اون قضیه شعرای قشنگ و البته بسیار معروفی بودن. جز دو موردش که برام آشنا نبود، یعنی نخونده بودم

    امیدوارم بقیه ی دوستان هم شرکت کنن و تاپیک پرباری بشه و بتونیم با علاقه مندی های هم آشنا بشیم و به دانسته های ادبی مون افزوده بشه : )

  6. 7 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #5
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    سلام


    ممنون برای تاپیک و نیز تاپ تن

    خب یک سوال پیش میاد که چرا فقط شعر؟ کاش تنوع بیشتری در انتخاب هات داشتی که بچه ها بیشتر با روال تاپیک آشنا بشن : )

    جدای اون قضیه شعرای قشنگ و البته بسیار معروفی بودن. جز دو موردش که برام آشنا نبود، یعنی نخونده بودم

    امیدوارم بقیه ی دوستان هم شرکت کنن و تاپیک پرباری بشه و بتونیم با علاقه مندی های هم آشنا بشیم و به دانسته های ادبی مون افزوده بشه : )
    سلام کارین


    اولش خب من به جز شعر چیزه دیگه زیاد نمیخونم منظورم داستان کوتاه و نثر هست به چند نفر گفتم نیومدن من مجبور شدم خودم بزارم
    من همون اول گفتن زیاد شعر بلد نیستم

    ولی این که شعرات برات آَشناس 2 دلیل داره یکی این که شما خودت همکاری این همه شعر اینا بلدی و خوندی باید برات آشنا باشه و هم چنین دومینش هم این که من گفتم که قراره شعر های قشنگ و معروف رو بیشتر بزاریم دیگه تاپ تن از اسمش پیداس

    مرسی نظر دادی


    بقیه هم نظر بدن خوشحال میشم

  8. 2 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #6
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    تاپیک بسیار خوبی می باشد :دي

    ولی انتظار میره عزیزان چیزهای جدید رو کنند.

    در مورد اسم ِ تاپیک هم مثلا انجمن ادبیاتیم(:دي) اسمشو ادبی تر کن. مثل این تاپ تن میوزیک نشه;-)

    ولی خب، منو بذار ته ِ لیست.. بذار بقیه بذارن که دستام بسته باشه : دی

  10. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #7
    Moderator vahidgame's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    6,503

    پيش فرض

    این تاپیک خوبی میشه ولی این جوری که شما گذاشتید انگار بهترین آثار ادبی در قرن معاصر پدید اومده که واقعا اگر این جوری فکر کنید خیلی بده.
    اگر حتی بهترین شعر ها رو بخواید انتخاب کنید مطمئنا بهترین آثار از بزرگان و عارفانی مثل مولانا-حافظ-سعدی-فردوسی و نظامی هستش و کلا ادبیات معاصر اصلا قابل مقایسه با ادبیات قدیم نیستش.فکر کنم این چیزای که گفتم همه دیگه بدونن.
    به نظر من اگر این جوری باشه بهتر است اسم تاپیکو برترین ده اثر برگزیده ی شعر معاصر از نظر من بذارید.

  12. این کاربر از vahidgame بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #8
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    تاپیک بسیار خوبی می باشد :دي

    ولی انتظار میره عزیزان چیزهای جدید رو کنند.

    در مورد اسم ِ تاپیک هم مثلا انجمن ادبیاتیم(:دي) اسمشو ادبی تر کن. مثل این تاپ تن میوزیک نشه;-)

    ولی خب، منو بذار ته ِ لیست.. بذار بقیه بذارن که دستام بسته باشه : دی
    سلام امیر

    والله عنوانو خیلی فکر کردیم سخت بود انتحابش خداییش همین حالا هم میگم کسی عنوان خوبی داره بگه تا تغییرش بدیم


    باشه پس هر موقع خواستی پی خ بدی حله

    فعلا شنبه هفته دیگه sadaf00 میزاره بعدیش هم ایشالله گیر میاد

    مرسی نظر دادی مطمئن بودم گرفتاریت حل شه میای

  14. #9
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    این تاپیک خوبی میشه ولی این جوری که شما گذاشتید انگار بهترین آثار ادبی در قرن معاصر پدید اومده که واقعا اگر این جوری فکر کنید خیلی بده.
    اگر حتی بهترین شعر ها رو بخواید انتخاب کنید مطمئنا بهترین آثار از بزرگان و عارفانی مثل مولانا-حافظ-سعدی-فردوسی و نظامی هستش و کلا ادبیات معاصر اصلا قابل مقایسه با ادبیات قدیم نیستش.فکر کنم این چیزای که گفتم همه دیگه بدونن.
    به نظر من اگر این جوری باشه بهتر است اسم تاپیکو برترین ده اثر برگزیده ی شعر معاصر از نظر من بذارید.

    نه عزیزم من شعر معاصر گذاشتم تو پستم هم ضمیمه کردم که میشد حافظ سعدی و .... بزارم ولی دانش ادبی خیلی زیاد نبود

    گفتم اینا رو بزارم تا دفعه بعدی ایشالله از بزرگان دیگه هم بزارم وگرنه که نمیشه حافظ سعدی مولانا و ... رو چشم پوشی کرد

    دوباره هم میگم هر کسی میتونه هر چیزی بزاره چه شعر نو چه شعر قدیمی چه داستان مینیمال چه هر چیز ادبیه دیگه

    تاپ تن ادبیه نه تاپ تن شعر معاصر که

    من ادبیاتم خوب نیست بنا به دلایلی مجبور شدم بنده ناچیز تاپ تن اولو بزارم

    دیگه شرمنده همه


    دوستان دیگه هم سوال کنن اشکالاتی که دارن رو بپرسن

    امید وارم منو درک کرده باشین

  15. 2 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #10
    Moderator vahidgame's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    6,503

    پيش فرض

    نه عزیزم من شعر معاصر گذاشتم تو پستم هم ضمیمه کردم که میشد حافظ سعدی و .... بزارم ولی دانش ادبی خیلی زیاد نبود

    گفتم اینا رو بزارم تا دفعه بعدی ایشالله از بزرگان دیگه هم بزارم وگرنه که نمیشه حافظ سعدی مولانا و ... رو چشم پوشی کرد

    دوباره هم میگم هر کسی میتونه هر چیزی بزاره چه شعر نو چه شعر قدیمی چه داستان مینیمال چه هر چیز ادبیه دیگه

    تاپ تن ادبیه نه تاپ تن شعر معاصر که

    من ادبیاتم خوب نیست بنا به دلایلی مجبور شدم بنده ناچیز تاپ تن اولو بزارم

    دیگه شرمنده همه


    دوستان دیگه هم سوال کنن اشکالاتی که دارن رو بپرسن

    امید وارم منو درک کرده باشین
    خواهش می کنم دوست عزیز این چه حرفیه.منو ببخشید اگر حرف بدی زدم
    حالا چند تا سوال دارم.یکی اینکه کسی که میخواد هر هفته انتخاب کنید رو شما انتخاب می کنید یا خود اون فرد باید بگه؟بعد حتما باید شنبه و یکشنبه یه نفر بذاره؟حتما باید 10 اثر باشه؟
    دوست عزیز مثلا من خودم در مورد مولانا اطالاعات نسبتا بالای دارم و خیلی از داستانهای مثنوی میتونم بذارم ولی مثلا شاید یه داستان نسبتا طولانی باشه.میشه تاپیک رو یه جوری کنید که مثلا حتما نباید 10 اثر گذاشت به جاش هر هفته یک نفر یک اثر خیلی خوب یا چند تا اثر بذاره و به دلخواه فرد باشه و مثلا اگر خواست یه اثر بذاره نسبتا طولانی باشه.بعد دوست عزیز نمیشه مثلا یک بخش از یک نمایشنامه رو گذاشت؟اگر این جوری باشه خیلی جذابتر و بهتر میشه.
    همچنین یه پیشنهاد داشتم اینکه هر هفته بیشتر از یه صفحه نشه یعنی یه نفر مثلا خواست صفحات قدیمی تر رو بخونه مثلا بفهمه که مثلا صفحه 5 مربوط به هفته 5 هستش.البته میدونم این سخته چون ممکنه هر کسی یه پستی کنه ولی میتونید به دوستان اطلاع بدین که مثلا در هرهفته بیشتر از 10 پست نشه.

صفحه 1 از 8 12345 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •