یادگیری های شبانه تنها منجر به یادآوری نوک زبانی می شود
یادگیری های شبانه تنها منجر به یادآوری نوک زبانی می شود / انقباض بدن داوطلب مضطرب کارکرد حافظه را مختل می سازد
تحقیقات اخیر نشان می دهد که یادگیری های شبانه در طول زندگی بر اثر پائین بودن میزان پروتئین هسته های سلولی مغز در شب به هیچ وجه موثر نبوده و این نوع یادگیری ها جز اتلاف وقت نخواهد بود و تنها منجر به یادآوری های نوک زبانی در هنگام پاسخ دادن به سئوالات می شود.
دکتر "محمد رضا افضل نیا" در گفتگو با خبرنگار دانشگاهی "مهر" افزود: به طور کلی یکی از عواملی که در یادگیری و یادآوری تأثیر زیاد دارد، اضطراب است. این عامل موجب برانگیختگی و آشوب درونی می شود که از لحاظ فیزیولوژیکی 17 تغییر مهم را در عملکرد دستگاه های بدن به وجود می آورد. این حالت طور مستمر در مغز حالتی تحمیلی مانند کودتای نظامی ایجاد می کنند.
وی ادامه داد: بر اثر آدرنالین بالا به هنگام اضطراب، تغییرات کارکردی در سیستم ادراکی و واکنش های بدن به وجود می آید. در این هنگام مردمک چشم بیش از اندازه معمول گشاد شده و کارکرد سلول های مخروطی آن دچار اختلال می شود در نتیجه ظرافت ها و جزئیات کمتری از یک سئوال مد نظر قرار گرفته می شود و تنها سلول های میله ای که مسئول ادراکات کلی از محیط است، فعال می شوند.
این روانشناس شناختی اظهار داشت: بدن و ماهیچه های داوطلب مضطرب دچار انقباض شده و آرامش سلب می شود و به دنبال آن کارکرد حافظه نیز مختل، تمرکز و بازیابی اطلاعات از حافظه با مشکل مواجه می شود.
وی اظهار داشت: در چنین شرایطی فراشناخت نیز مختل می شود و فرد به درستی نمی داند تا چه اندازه موضوعی را که فراگرفته است، می داند و ارزیابی درستی از اطلاعات آموخته شده ندارد. همچنین توجه نیز نقش فعال و همیشگی خود را در دالان یادگیری و یادآوری مطالب از دست می دهد.
این روانشناس شناختی گفت: از نظر شناختی توجه، نقش اصلی را در یادگیری و یادآوری آموخته ها ایفا می کند و بدون آن کمتر چیزی به ادراک پایدار می انجامد حال آنکه اضطراب زیاد بیشترین تأثیر را بر همین اهرم یادگیری خواهد گذاشت.
وی داشتن اعتماد به نفس را یکی از عواملی دانست که در کنترل اضطراب موثر است و اظهار داشت: داوطلبی که در بلندمدت در زندگی خود احساس امنیت روانی را به همراه تقویت های شناختی و رفتاری زیاد تجربه کرده است، دارای اطمینان به خود بالا است و کنترلش بر اضطراب در مواقع آزمون های مهم بیشتر است.
افضل نیا خاطرنشان کرد: فردی که در آستانه امتحانات بزرگ است، بر اثر اضطراب به کلی موقعیت خود را از دست می دهد و مدام خود را در مقایسه با رقبا ارزیابی می کند و دچار خود سرزنشی یا تقلید کورکورانه از اعمالی که دیگر داوطلبان ممکن است انجام دهد می شود.
وی ادامه داد: داوطلب کنکور بهتر است در این برهه از زمان، به مرور دانسته های قبلی بپردازد و با آرامش و سلطه بیشتر دانش خود را کنترل و هدایت کند.
عضو انجمن روانشناسان شناختی ایران با اشاره به نقش خواب در افزایش یادگیری گفت: یادیگری های اخیر بدون خواب کافی پس از آن، به طور موثر به حافظه درازمدت سپرده و تثبیت نمی شود لذا به داوطلبان کنکور توصیه می شود روزهای قبل از آزمون خواب و تغذیه کافی و مناسب داشته باشند.
وی تأکید کرد: تحقیقات اخیر نشان می دهد که یادگیری های شبانه در طول زندگی بر اثر پائین بودن میزان پروتئین هسته های سلولی مغز در شب به هیچ وجه موثر نبوده و این نوع یادگیری ها جز اتلاف وقت نخواهد بود و تنها منجر به یادآوری های نوک زبانی در هنگام پاسخ دادن به سئوالات می شود.
دکتر افضل نیا یادآور شد: خواب های پراکنده در روز نمی تواند جایگزین خواب به هنگام و پیوسته شبانه باشد. خوابهای در طول روز تنها پس از 4 ساعت فعالیت مسمتر مغزی به اندازه 10 تا 15 دقیقه و جهت استراحت مغز مفید است.
عضو انجمن روانشناسان انگلستان اظهار داشت: مصرف مواد غذایی چون نخود و کشمش، زرده تخم مرغ و جگر جهت تغذیه نورون های یادگیرنده مغزی، ادویه جات، بادام و روغن ماهی برای تقویت حافظه و قهوه (البته نه برای بیدار ماندن بیشتر در شب) مفید است و کشیدن نفس عمیق جهت انبساط عروق و رساندن اکسیژن به مغز توصیه می شود.
افزايش فعاليت ذهني با داشتن روحيه شاد
رفتارها - ترجمه-مرجان رودبار محمدي:
روحيه شاد و رفتارهاي مثبت خلاقيت ذهني را افزايش ميدهد.
ديدن دنيا با عينک خوشبيني صرفاً يك شعار نيست و محققان نتايج فوقالعاده آن را اثبات كردهاند. شواهد زيادي به اين نکته اشاره ميکند که وضعيت روحي ما تأثير مستقيم بر روند پردازش اطلاعاتي که از طريق چشم کسب ميکنيم دارد.
طبق مطالعات جديدي که در هفتهنامه آکادمي ملي علوم منتشر شده، محققان به اين نتيجه رسيدهاند كه افرادي که از روحيه شادي برخوردار هستند، ذهن آرامي دارند و قادرند تواناييهاي ذهني خود را افزايش دهند. البته آنها اذعان كردهاند كه داشتن اينچنين روحيه شادي ممکن است منجر به اختلال حواس شود.
دکتر آدام آندرسون استاد روانشناسي دانشگاه تورنتو و نويسنده برجسته علوم و تحقيقات ميگويد داشتن روحيه شاد و رفتارهاي مثبت، دقت و توجه فرد را تحت تأثير قرار ميدهد و ميتواند ميدان ديد را وسيعتر کند.
در يک تحقيق که توسط اساتيد انجام شد، از داوطلبان خواسته شد دو نوع مسئله را بررسي کنند. براي تجربه کردن وضعيتهاي مختلف، داوطلبان به موزيک شاد و غمگين گوش کردند و از آنها خواسته شد در مورد موضوعات شاد و غمگين فکر کنند. داوطلبان هنگامي که در يک موقعيت شاد قرار گرفتند بهخوبي قادر به حل کردن مسائل فکري بودند، اما به دليل عدم تمرکز و اختلال حواس بهخوبي قادر به انجام دادن وظايفي که در آن به دقت چشم نياز داشت نبودند.
دکتر آندرسون ميگويد اگر شغلي را که انجام ميدهيد مستلزم خلاقيت و تمرکز فکري است به يک مکان شاد احتياج داريد. براي مثال اگر در صدد حل کردن مشکلي هستيد که موجب عصباني شدن شما ميشود براي اينکه آرامش پيدا کنيد به تفريح و گردش کردن بپردازيد و سپس براي حل کردن مشکل اقدام کنيد.
کارشناسان مي گويند يک قسمت از مغز که آميگدال ناميده ميشود، تأثير زيادي در فعاليت ذهن دارد. آميگدال در مقابل ترس واکنش نشان ميدهد و ترس سبب ميشود که فعاليت ذهني فرد را مختل سازد. دکتر رابرت مارر روانشناس مرکز پزشکي مونيکا ميگويد هنگامي که شما شاد هستيد، آميگدال کاملاً آرام است و اين امر سبب ميشود که فعاليت ذهني شما بيشتر شود.
اختلال حواس به دليل داشتن روحيه شاد
آيا تا به حال آنقدر به وجد آمدهايد که نتوانيد بنشينيد و بر روي پرداخت صورت حسابهاي خود و يا تصحيح کردن تکاليف فرزندانتان تمرکز کنيد؟ اينچنين شور و هيجاني باعث آشفتگي ذهن شما ميشود.
محققان ميگويند داشتن روحيه شاد ديد چشم فرد را مختل ميسازد و فرد بهخوبي قادر به انجام دادن وظايفي که نياز به دقت چشم دارند نيست؛ بهخصوص اگر شغل فرد تصحيح اوراق و يا شمارش اعداد و ارقام باشد. داشتن روحيه شاد ممکن است در برخي موارد نتيجه مثبتي ندهد. براي مثال هنگامي که در يک بزرگراه رانندگي ميکنيد، فرض ميکنيم شما به هر چيزي که در اتوبان ميبينيد توجه ميکنيد، اگر در آن زمان شما روحيه شادي داشته باشيد ممکن است به تمام تابلوها و ساير چيزهاي ديگر که در بزرگراه است نگاه کنيد. اين وضعيت گاهي مثمرثمر نيست.
دکتر دان مک آدامز، پروفسور روانشناس در دانشگاه شيکاگو معتقد است افرادي که روحيه شادي دارند توجه زيادي به محيط اطراف خود ميکنند. به همين دليل ممکن است دچار آشفتگي خاطر و يا اختلال حواس شوند.
افزايش تمرکز با داشتن چهره عبوس
در حالي که روحيه شاد و رفتارهاي مثبت خلاقيت ذهني فرد را افزايش ميدهد رفتارهاي منفي يک فرد ميتواند به تمرکز فرد کمک کند. آندرسون ميگويد بدخلقي و داشتن روحيات منفي منجر به محدود شدن ميدان ديد شخص ميشود. اين امر سبب ميشود که فرد صرفاً بر روي مسائلي که موجب اضطراب و نگرانياش ميشود تمرکز کند.
دکتر آندرسون ميگويد: اگر شغل شما مرتبط با محاسبات اعداد و ارقام باشد، نيازمند تمرکز و دقت بسياري است. بهتر است که بدخلق و عبوس باشيد، به اين دليل که داشتن روحيات منفي و بدخلقي ميتواند ميدان ديد شما را محدود سازد. بدين ترتيب به اتفاقاتي که در پيرامون شما رخ ميدهد، توجهي نميکنيد. براي مثال يک حسابدار بايد در محاسبه اعداد و ارقام به جواب صحيح برسد. لذا شما به حسابداري که ذهنش درگير مسائل ديگري شود و اختلال حواس داشته باشد نياز نداريد و ترجيح ميدهيد که يک حسابدار عبوس و بدخلق داشته باشيد.
دکتر ديويد اسپيژل، پروفسور و رئيس علوم رفتاري و روانپزشک دانشگاه علوم کاليفرنيا ميگويد: عاملي که براي سلامتي ذهن مفيد است اين است که فرد قادر باشد بهراحتي وضعيت روحي خود را تغيير دهد. اگر به بچهها دقت کنيد متوجه ميشويد که آنها ذهن بسيار خلاق و فعالي دارند و قادرند بهراحتي عمليات روحي خود را تغيير دهند.
دنيا از ميان پنجره کوچک
شما ميتوانيد دقت و تمرکز يک فرد را با پرتو نور شمع مقايسه کنيد. هنگامي که فرد بدخلق و عبوس است و روحيات منفي دارد، پرتو آن نور بسيار خفيف و کم است؛ در نتيجه تمرکز او تنها محدود به يک تعداد چيزهايي که صرفاً در اطرافش قرار گرفته است ميشود. بعضي افراد معتقدند كه پرتو اين نور با داشتن افكار مثبت وسيعتر ميگردد.
مک آدامز ميگويد، تحقيقات زيادي نشان ميدهد که روحيه شاد و رفتارهاي مثبت يک فرد منجر به وسيع کردن ميدان ديد او ميگردد. در عين حال که روحيه شاد براي شغلهايي که نياز به فعاليت ذهني زيادي دارد لازم است، اما ميتواند مانع انجام دادن کارهايي که نياز به توجه و تمرکز بسيار دارد باشد.
با بدخلقي و داشتن چهره عبوس، دنيا را از ميان يک پنجره ميبينيم اما با داشتن روحيه شاد و رفتارهاي مثبت، دنيا را از ميان يک پنجره بزرگ با چشمانداز وسيعتري ميبينيم.
منبع: ABCNews ژانويه 2007
همشهری
خلاقیت ژن ندارد (گفتگو با دکتر سیما فردوسی)
تفكر خلاق چيست؟ چطور بهوجود ميآيد و چگونه پرورش پيدا ميكند؟ آيا براي خلاق بودن بايد نابغه و يا تيزهوش بود؟ اينها سوالاتي است كه براي دانستن پاسخ آنها با دكتر سيما فردوسي عضو هيات علمي دانشگاه شهيدبهشتي به گفتگو نشستهايم.
خانم دكتر، بهطور كلي تعريف تفكر خلاق چيست؟
تفكر خلاق بهمعني تفكر جديد است و خلاقيت يعني نوآوري. افرادي كه بتوانند در زمينههاي مختلف نوآوري انديشه داشته باشند، افراد خلاقي هستند. برخي از مردم فكر ميكنند خلاقيت فقط در صنعت خلاصه ميشود و زماني يك فرد خلاق است كه بتواند ابزاري جديد و نو بسازد در حالي كه خلاقيت در بعد فكر و انديشه هم معنا پيدا ميكند.
آيا براي خلاق بودن بايد از بهره هوشي بالا برخوردار بود؟
نه، نيازي نيست يك فرد خلاق حتما نابغه يا خيلي باهوش باشد. خلاقيت يك ويژگي و توانمندي است و افرادي با بهره هوشي معمولي هم ميتوانند خلاق باشند.
در چه سنيني ميتوان نشانههاي آن را در فرد ديد؟
از همان سنين كودكي، زمانيكه بچه چهار يا پنج ساله است ميتوان از صحبتهاي او تاحدودي به اين موضوع پي برد اما اوج ظهور خلاقيت در نوجواني بهخصوص اوايل آن است، زماني كه نوجوان احساس ميكند بزرگتر شده و هويت مستقلي دارد و ميتواند خودش تصميمگيري كند.
لطفا كمي بيشترتوضيح دهيد.
بهطور مثال وقتي كودك يا نوجوان ميخواهد كاري را انجام دهد، آن را با روشي متفاوت از هميشه انجام ميدهد يا صحبتهاي او و راهكارش متفاوت است، بهعبارت ديگر از كليشههاي تكراري خارج ميشود و سوالات جديدي مطرح ميكند.
مثل سوالات عجيب و غريبي كه گاه بچهها از والدين خود ميپرسند؟
بله، بزرگترها اغلب فكر ميكنند سوالات بچهها دليل برتيزهوشي آنها است در حالي كه گاهي بعضي از سوالات بچهها دليل بر خلاقيت آنهاست، نه تيزهوشي. البته همه بچهها در سني از رشد يكسري سوالات فلسفي در مورد دنيا، خدا و انسان ميپرسند كه طبيعي است و آنها را نميتوان دليل بر خلاقيت دانست، سوالها بايد بيشتر براي رسيدن به يك فكر و راهكار جديد باشد. اين مساله را حتي در عملكرد بچهها هم ميتوان ديد بهطور مثال وقتي كودك شما نقاشيهايي متفاوت با نقاشيهاي همسالان خود ميكشد، البته نقاشيهايي پر و بامفهوم كه وقتي از او ميخواهيد نقاشي را توضيح بدهد قادر به اينكار باشد، ميتوان گفت او خلاق است.
علاقه به نقاشي يكي از ويژگيهاي كودكان خلاق محسوب ميشود؟
همه بچهها نقاشي را دوست دارند اما خلاقيت بيشتر با تصويرسازي ذهني و تجسم ارتباط دارد. درواقع بچه خلاق از كليشههاي معمول نقاشي خارج ميشود و آن چيزي را ميكشد كه در ذهن خود تجسم كرده است.
بچههاي خلاق الزاما بچههاي كنجكاوي هستند؟
بله، اما نه كنجكاويهاي بيمورد و افراطي. كنجكاوي بچه خلاق براي كشف ماهيتهاست، بهطور مثال يك بچه خلاق دوست دارد پيچ ومهرههاي اسباببازي جديدش را باز كند تا به ماهيت درون آن وسيله پي ببرد اما در آخر با اصرار زياد سعي در بستن و درست كردن دوباره آن اسباب بازي خواهد داشت وهرگز آنرا به حال خود رها نميكند،حتي اگر موفق به بستن كامل آن نشود. اين رفتار با رفتار كودكان بيشفعال كه فقط خراب ميكنند و از كار خود هدفي ندارند، فرق دارد.
بچههاي خلاق چه ويژگيهاي ديگري دارند؟
آنها هدفدار هستند، اعتماد بهنفس بالايي دارند، پشتكارشان زياد است و انعطافپذيرهستند. افراد خلاق لجباز نيستند چون لجبازي با تعريف خلاقيت كه نوآوري است مغايرت دارد. يك فرد لجباز اصرار دارد كليشههاي كهنه و تكراري را حفظ كند، ولي انسان خلاق با انعطافپذيري خود را از قالبهاي تكراري بيرون ميآورد.
با توجه به ويژگيهايي كه در مورد كودكان خلاق گفتيد، ميتوان ادعا كرد والدين اين بچهها كمي اذيت ميشوند، بهخصوص اگر خودشان انسانهاي انعطافپذيري نباشند اجازه خلاقيت را هم از بچهها خواهند گرفت، در اين مورد چه نظري داريد؟
اجازه دهيد يك مثال بزنم؛ يكروز آقايي را ديدم كه بنزين ماشينش تمام شده بود و تا پمپ بنزين هم فاصله زيادي بود. او يك گالن 4ليتري بنزين داشت وميخواست آن را در باك بريزد اما نميدانست چطور اينكار را بكند كه بنزين به زمين نريزد. پسر كوچكش يك كاغذ برداشت، آن را بهصورت قيف درآورد و داخل باك قرار داد. همين كار ساده يكنوع خلاقيت است فقط كافياست به بچهها اعتماد كنيم و حرفها و راهكارهاي آنها را بشنويم و آنها را باور كنيم و بهتر بشناسيم، آنوقت اصرارهاي آنها براي انجام كارها يا ابراز عقايدشان را بهحساب لجبازي نخواهيم گذاشت. اگر ما جلوي خلاقيت بچهها را بگيريم و با تصيمهاي عجولانه خود اجازه ابراز وجود به آنها ندهيم، به مرور زمان خلاقيت آنها سركوب خواهد شد و از آنها انسانهايي سرخورده، با اعتماد به نفس پايين و بياعتماد خواهيم ساخت.
والدين چطور ميتوانند به اين شناخت برسند؟
همينطوري نميتوان به بچهاي گفت خلاق، بايد اول نشانههاي خلاقيت را در او ديد. آن بچه بايد يك رفتار يا طرح جديدي ارايه كرده باشد يا مسايل را با روشي ميانبر و متفاوت معمول حل كرده باشد تا بگوييم خلاق است.
نقش والدين در ايجاد و پرورش خلاقيت فرزندانشان چقدر است؟
خلاقيت ژن ندارد، چيزي است كه با تفكر و تمرين در بچهها رشد ميكند. البته مثل هر چيز ديگري لازم است، فرد زمينه آن را داشته باشد اما شكوفايي و پرورش آن تا حدود زيادي به عوامل مختلف مانند محيط اجتماعي، خانواده، مدرسه و ... وابسته است.
والدين چگونه ميتوانند در اين شكوفايي به كودكان خود كمك كنند؟
بايد تجسم و قدرت تصويرسازي را دركودكان خود تقويت كنند، براي اين منظور ميتوانند براي كودكشان قصه بگويند و سپس از او بخواهند قصهاي بسازد و تعريف كند. نويسندگي و خلق داستان يك نوع آفرينش و خلاقيت است. در ضمن از همان كودكي از ديكته كردن همهچيز به او پرهيز كنند و اجازه بدهند، خود كودك فكر كند و بسازد. كاردستي يكي از تمرينهاي بسيار موثر در رشد خلاقيت است. والدين نبايد تكاليف مربوط به كلاسهاي انشا و كاردستي بچهها را انجام دهند بلكه فقط كافي است ابزار لازم را در اختيار آنها قرار دهند. اگر فرزندشان ادعا ميكند نميتواند در مورد فلان موضع بنويسد، در مورد موضوع با او صحبت كنند و در صورت لزوم حتي كتابهايي در مورد آن در اختيارش قرار بدهند اما از او بخواهند خودش با خواندن آنها انشا را بنويسد. ميتوانند او را به كلاسهايي مانند گلسازي، شمعسازي، عروسكسازي و... بفرستند و طرحهاي جديد اورا هر چند ساده و ابتدايي به راستي تشويق كنند. هرگز نبايد رفتاري داشته باشند كه باعث خجالت و شرمندگي كودك شود و كار او را مورد بياعتنايي و يا تمسخر و خنده قرار دهند بلكه بايد به جاي آن كاردستي يا نقاشي او را به ديوار اتاق بزنند، اينكار باعث ميشود او انگيزه و شهامت دست زدن به تجربههاي جديد و بيشتر را پيدا كند. به ياد داشتهباشيم ترس مانع بزرگي بر سر راه خلاقيت است.
با خريد چه اسباببازيهايي ميتوان به شكوفايي خلاقيت بچهها كمك كرد؟
بچهها بايد ياد بگيرند بعضي از چيزها را خودشان بسازند. در زمان گذشته اين همه اسباب بازي آماده در اختيار بچهها نبود. آنها به كمك تخيل خود با سادهترين وسايل بازي ميكردند. سوار يك تكه چوب ميشدند وآن را اسب فرض ميكردند، اين يعني نوعي خلاقيت. لازم نيست اتاق بچه را با انواع اسباببازيهاي گران قيمت كه بيشتر جنبه دكور دارند پر كرد بلكه بايد بهسراغ اسباببازيهاي ساده اما مفيد رفت مانند: خمير يا لگو. اسباببازيهايي كه به كودك اجازه تفكر و ساختن ميدهند. بهطور حتم هيچكس دوست ندارد فرزندش با پيچگوشتي شروع به باز كردن ماشين يا هواپيماي گرانقيمتش كند. والدين براي پرورش خلاقيت بچهها حتي ميتوانند، بنشينند و با آنها فكر كنند چه بازي انجام بدهند و با همفكري هم يك بازي جديد بسازند.
حرف زدن با بچهها هم ميتواند به رشد خلاقيت آنها كمك كند؟
بله، گوشدادن به حرفهايشان و نظرخواهي از آنها، باعث ميشود بچهها مجبور شوند فكر كنند. گاهي فرزندان نسبت به رفتار والدين اعتراض دارند، بهطور مثال از اينكه مجبور هستند قبل از ساعت 8 خانه باشند گلايه دارند. در اين مواقع بايد حرف آنها را شنيد و از آنها خواست دلايل و پيشنهادات خود را براي اينكه تا ديروقت بيرون باشند ارايه كنند. در اين موقعيت بهطور حتم او هم با نظر شما موافق خواهد شد و در برخي موارد نيز شما دلايل او را خواهيد پذيرفت، البته به شرط آنكه شما انعطافپذير و انتقادپذير باشيد.
بهنظر ميرسد اين راهكار حتي در زندگي كاري و اجتماعي افراد هم قابل اجرا باشد؟
بله، يكي از رمزهاي موفقيت كمپانيهاي بزرگ دنيا همين است، آنها از همه كارمندان خود ميخواهند نظراتشان را بهصورت نامههايي با نام يا با كد بنويسند و در صندوق پيشنهادات بيندازند و ضمن تشكر كتبي و شفاهي از آنها بهخاطر ابراز عقيدههايشان، در عمل هم از آنها استفاده ميكنند. اين كار حداقل سه حسن دارد، رغبت به تفكر و خلاقيت را درافراد بالا ميبرد، اعتراضات را پايين ميآورد و خود كمپاني از نظرات و ايدههاي خوب و ارزندهاي براي پيشرفت در كارش بهرهمند ميشود.
در بين صحبتهايتان به ترس بهعنوان يكي از موانع خلاقيت اشاره كرديد، چه عوامل ديگري بهعنوان نيروهاي بازدارنده خلاقيت محسوب ميشوند؟
هيجانات زياد، خشم، افسردگي، غم و اندوه، مشاجرات خانوادگي، ديكته كردن هرچيزي، اجازه ندادن به فرد براي كسب تجربههاي جديد و عاطفي بودن بيش از حد فرد يا والدين او. همه اينها از موانع خلاقيت هستند.
وحرف آخر شما؟
اگر خلاقيت انسانها تشويق نشود قبل از شكوفايي خاموش خواهد شد وجامعه به جاي برخورداري از افرادي توانمند و پرافتخار با انسانهايي ضعيف و حقير و سركوب شده روبرو خواهد شد. براي برخورداري از افرادي خلاق نياز به همكاري همه بخشهاي يك جامعه است و سازمان آموزش و پرورش يكي از تاثير گذارترين آنهاست، شايد وقت آن رسيده كه با تغيير درسيستم معلم محور مدارس گامي موثر در رشد خلاقيت فرزندانمان برداريم.
منبع: سلامت
رابطه سمیت سرب و مهارت خواندن
تحقیقات نشان می دهد کسانی که از مهارت خوب خواندن برخوردارند مغز خود را از اثرات سمی سرب حفظ می کنند.
به گزارش ساینس دیلی محققان می گویند اثرات منفی سرب بر مغز افرادی که محدودیت هایی در توانایی خواندن دارند بیش از دو برابر و نیم است.
اما بر اساس همین مطالعه توانایی خواندن مهارت های حرکتی افراد را دربرابر سمیت سرب حفاظت نمی کند. به گفته محققان هر چه توانایی های شناختی مانند توانایی خواندن که معمولا در بزرگسالی تحت تاثیر عوامل محیطی مانند سرب قرار نمی گیرند ، بیشتر باشند اثرت حفاظت بخش بیشتری دربرابر سمیت سرب دارند گرچه اثرات منفی آن بر سیستم عصبی از اثرات آن بر مهارت های حرکتی اعمال شده باشد.
محققان در باره تاثیر مهارت خواند ن در حفاظت مغز می گویند افزایش تعداد سیناپس های قشری در مغز های بزرگ تر ظرفیت مغزی بیشتری را فراهم می سازد و این به نوبه خود سبب می شود در صورت آسیب دیدن برخی مدارهای مغزی ، استفاده از مدارهای مغزی بیشترو توانایی پردازش کارها بطور موثر تر میسر شود.
منبع : جام جم آنلاین
روند يادگيري شب هنگام بهتر ميشود
براساس پژوهشي جديد، مغز انسان شب هنگام بهتر مسايل را فراميگيرد.
به گزارش سرويس علمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) اين يافته مغاير با نتايج پژوهشهاي قبلي در خصوص نتايج مثبت يادگيري در طول روز است. دانشمندان با استفاده از يك ذهن مغناطيسي شبيهسازي شده و نيز كورتكس مصنوعي مغز موفق به اثبات اين فرضيه علمي شدند.
ماريتن سيل، فيزيوتراپيست، در اين زمينه مي گويد:« زماني كه اين كار را كرديم، دريافتيم كه تغييرات در مغز بسته به زماني است كه تجربه كسب ميكند. »
وي افزود:«زماني كه فرد بيدار ميشود، هورمون كريستول ترشح ميشود و فرآيند يادگيري شكل ديگري به خود ميگيرد. به شكلي كه تا يكي، دو ساعت بعد تمام مطالب فراگرفته شده از هم گسيخته ميشوند. »
به گفته اين پژوهشگر، انداموارههاي مغز، شب هنگام از هجوم انواع افكار مزاحم در امان است و روند يادگيري به سبب همين موضوع بيشتر ميشود.