تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 3 123 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 27

نام تاپيک: هوش ، حافظه و خلاقيت

  1. #1
    حـــــرفـه ای Babak_King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    پست ها
    3,928

    6 هوش ، حافظه و خلاقيت

    تلخيص و ترجمه: رضا محتشم
    منبع: فصلنامه ويلسون

    در خلال چند دهه گذشته، كلمه «هوش» به شمار فزاينده اي از انواع مختلف توانش و دستاورد اطلاق شده است، از قبيل هوش عاطفي، هوش فوتبال و غيره. با اين حال، پژوهشگران از اين واژه و نيز مباحثات مرتبط درباره توانايي هايي كه بايد بخشي از هوش شمرده شود و آنهايي كه نبايد شود، به فراموشي سپرده شده است. ظهور فناوري هاي جديد براي تحقيق روي مغز سبب شده است تا آنان توجه خود را به طور فزاينده اي به مفهومي ديرينه معطوف كنند كه ناظر بر يك قواي ذهني كلي است. اين قوه جي(g) نام دارد كه به طور اختصار نماينده عامل توانايي ذهني كل است. عامل جي يك فرق كلي و سنجش پذير بين انسانهاست كه در توانايي هاي آنان در يادگيري، تعقل و حل مسئله به ظهور مي رسد. اين عامل مربوط به منظوري است كه انسانها به هنگام توصيف عده اي به عنوان با هوش تر از ديگران در ذهن دارند. آزمون هاي بهره هوشي براي سنجش عامل جي به كار مي رود. اين آزمونها مهارت هاي ذهني پيشرفته مانند نتيجه گيري، مشاهده شباهت ها و تفاوت ها و پردازش هر گونه اطلاعات پيچيده را ارزيابي مي كند.

    عامل جي را نخستين آزمون گيرندگان كشف كردند كه پي بردند كساني كه در يك نوع آزمون ذهن نمره خوبي آورند، احتمالاً نمره خوبي در تمام آنها خواهند آورد. صرف نظر از محتوا(كلمات، اعداد، تصاوير و شكل ها)، چگونه برگزاري (به طور فردي يا گروهي، به طور شفاهي يا مكتوب) يا مهارت مورد نظر (دايره لغات، تعقل رياضي و توانايي فضايي)، بيشتر آزمون ها يك چيز را اندازه گيري مي كنند. اين عامل مشترك يعني جي را مي توان از هر دسته آزمون هاي شناختي استخراج كرد. عامل ياد شده بين افراد از هر سن، نژاد، جنس و مليتي كه تا به حال مورد مطالعه قرار گرفته است، يكسان بوده است.

    با وجودي كه همواره در مورد آزمون هاي بهره هوشي جنجال وجود داشته است، روانشناسان همچنان آنها را معيارهاي معتبر و سودمندي براي اندازه گيري توان بالقوه دانش آموز مي دانند. اين آزمونها ديگر به صورت جمعي به كار نمي رود بلكه براي تعيين اين امر به كار مي رود كه آيا بچه اي كه در مدرسه مشكل دارد، دچار ناتواني در يادگيري يا مشكل ديگري است. تمام آزمون هاي استاندارد بهره هوشي و امتحان پاياني دروس تا حد زيادي دانش آموزان را به يك شكل دسته بندي مي كنند چون عامل جي، پيش بيني كننده عمده موفقيت در تحصيل است.

    در خلال دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تلاش شد در برخي پيش دبستاني ها در آمريكا بهره هوشي بچه هاي محروم افزايش يابد. نتايج دلسردكننده بود. حتي در جايي كه بالا بردن بهره هوشي بچه هاي كوچك ممكن شد، اين نتايج به نتايج مشابه در امتحان پايان دروس منجر نشد و افزايش بهره هوشي مدت كوتاهي پس از اتمام دوره ها از بين رفت. اين نتايج نااميدكننده باعث شد عده اي از پژوهشگران مفاهيم جي و بهره هوشي را زير سؤال ببرند. در عوض عرضه نظريه هوش چندگانه كه در كتاب قالب هاي ذهن (۱۹۸۳) گاردنر مطرح شد، با استقبال روبه رو شد. گاردنر روانشناس دانشگاه هاروارد به جاي هوش كلي ،هفت هوش داراي ارزش يكسان را پيشنهاد كرد: زباني، منطقي- رياضي، تصويري- فضايي، موسيقايي، جسمي- حركتي، درون شخصي و بين فردي(وي بعداً هوش هشتم را با عنوان طبيعت گرايانه مطرح كرد.).

    نظريه گاردنر يادآور خوبي است كه توانايي هاي انسان زياد است و مي توان بر برخي از متداول ترين آنها اسم گذاشت. در نتيجه ورزشكاران خوب هوش جسمي- حركتي دارند به عبارت ديگر، هر كس به نوعي باهوش است.
    در كلاس درس

    اين نظريه زباني جديد براي توصيف احساسات و بچه ها و فضاي كلاس به آموزگاران داده است. كتابهاي راهنماي آموزگاران توصيه مي كنند كه اين هوش هاي چندگانه به عنوان نقاط ورودي به درس براي دانش آموزان مختلف در نظر گرفته شود. مثلاً در درسي درباره فتوسنتز، معلم بايد دانش آموزان را به خواندن توصيف فتوسنتز وادارد تا افراد باهوش از نظر زباني با موضوع آشنا شوند، گياهان نيازمند و غيرنيازمند به نور را مقايسه كند تا بچه هاي باهوش از نظر طبيعي آشنا شوند، از بچه ها بخواهد جدول زماني مراحل فتوسنتز را آماده كنند تا هوش منطقي- رياضي بچه ها تحريك شود و غيره.

    چنين سناريويي بسيار جذاب است، اما بعيد است ورود به يك موضوع از چندين جهت مختلف زمان كافي براي پيشرفت در موضوع هاي ديگر باقي بگذارد. يك معلم زيست شناسي گفت، رويكرد هوش چندگانه شايد باعث شود تا بچه هاي داراي استعداد خاص، فهم خود را به گونه اي بيان كنند كه از نظر شخصي ارضا كننده باشد، اما علم اساساً تحليلي است و فهم آن نهايتاً نيازمند به كارگيري مهارت هاي تحليلي و تعقل قوي است.

    يك قرن تحقيق نشان داده است هيچ كدام از انواع متمايز هوش به اندازه عامل جي سودمند نبوده است. دو نظريه پرداز عمده هوش چندگانه يعني هاوارد گاردنر و رابرت استرنبرگ در مورد وجود جي مناقشه نمي كنند و فقط در مورد جايگاه آن در ميان توانايي هاي ذهني سؤال دارند. مسلماً انواع بسياري از توانايي هاي ذهني وجود دارد اما آنها نه از هم مستقل هستند و نه فايده يكساني دارند.

    پژوهش در ۱۰۰ سال گذشته به مجموعه اطلاعاتي منجر شده است كه تقريباً تمام دست اندركاران به رغم ديدگاه هاي مختلف خود، معتبر مي دانند. تفاوت در بهره هوشي بچه ها را مي توان به يك اندازه به اختلاف در ژنها و محيط آنان مربوط دانست. با بالا رفتن سن بچه ها، نقش تفاوت هاي ژنتيك در اختلاف هوشي بيشتر مي شود. دانشمندان گمان مي كنند با افزايش استقلال بچه ها، توانايي آنان براي انتخاب و شكل دهي به محيط خود بيشتر مي شود و محيط نيز بر شكل گيري آنان تأثير مي گذارد. قدرت ژنها را مي توان در اين حقيقت ديد كه دوقلوهاي همسان كه جدا از هم بزرگ شوند، بيشتر از دوقلوهاي جدا كه در يك خانه بزرگ شده اند، در بزرگسالي از نظر بهره هوشي، كاركرد مغز، شخصيت و بسياري رفتارها و ويژگيها به هم شباهت دارند.

    ژنها احتمالاً از طريق شكل دهي به ويژگيهاي سوخت و سازي، الكتريكي و ساختاري مغز تأثيرگذار مي شوند. مثلاً مغز افراد داراي بهره هوشي بالا به هنگام حل مسئله انرژي نسبتاً كمتري مصرف مي كند و در واكنش به محرك هاي حسي مانند نور و صدا، امواج مغزي سريع تر و پيچيده تري توليد مي كند. پژوهشگران از مدتها قبل در اين باره بحث كرده اند كه آيا افراد داراي بهره هوشي بالا، مغز بزرگتري دارند و يافته هاي جديد نشان مي دهد كه اين گونه است. تفاوت از نظر جي يا هوش كلي همان اندازه طبيعي است كه اختلاف در قد، فشار خون و غيره طبيعي است.
    تحقيقات نشان مي دهد جي پس از مدرسه نيز اهميت دارد. يافته ها حاكي از اين است كه بهره هوشي فرد بيش از تحصيلات يا شغل پدر، مؤيد شغل و درآمد وي در بزرگسالي است. تأثير جي در قلمروهاي مختلف زندگي فرق مي كند- مدرسه، كار، همسري- چون برخي از اين قلمرو ها توانايي شناختي كمتري از سايرين طلب مي كنند. برخي نتايج مهم در زندگي بيش از بقيه از عوامل غير شناختي همچون بلندپروازي و برون گرايي و تصميم هايي كه بقيه در مورد شخص مي گيرند، تأثير مي پذيرند. با اين حال، مستندات درباره تأثير گسترده و ماندگار جي به خصوص در كارهاي پيچيده تر زندگي زياد است. تحقيقات حاكي از آن است كه آزمون هاي قواي ذهني بهتر عملكرد شغلي را پيش بيني مي كنند تا شخص، ميزان درستكاري، تجربه و تحصيلات به علاوه همين تحقيقات نشان مي دهد بهره هوشي و با سوادي با انواع دستاوردهاي بزرگسالي مانند بهداشت و طول عمر صرف نظر از خاستگاه اجتماعي همبستگي دارد.
    تعريف دقيق جي و كاركرد آن دشوار است، اما متخصصان سنجش ذهني معتقدند كه جي بر فراز سلسله مراتبي از توانايي هاي ذهني قرار دارد. بسياري از اين پژوهشگران سلسله مراتب سه سطحي را كه جان بي كارول در كتاب توانايي هاي شناختي ذكر كرده است، قبول دارند. كارول پس از استخراج آماري عوامل توانايي مشترك از بين ۴۵۰ مطالعه پيشين، تمام توانايي هاي ذهني را به سه دسته تقسيم كرد.

    در بالاترين سطح يعني لايه سوم، كارول شواهد يك توانايي را يافت يعني جي. در لايه دوم، وي هشت توانايي گسترده شامل زبان، تعقل، تصويربرداري فضايي، درك شنيداري، حافظه و سرعت انتقال. لايه اول شامل توانايي هاي ذهني نسبتاً خاص همچون گستره حافظه و درك مطلب است.

    تمام توانايي هاي لايه دوم با هم همبستگي زيادي دارند. فردي كه از نظر توانايي زباني استعداد چنداني ندارد، بسيار بعيد است كه از توانايي ديگري در اين لايه برخوردار باشد، مانند تصويرپردازي فضايي. تحقيقات نشان مي دهد اين توانايي ها با يكديگر و با جي همبستگي بالايي دارند. تمام آنها متشكل از جي و قدري از يك توانايي ديگر هستند. به قول كارول، تمام توانايي هاي لايه دوم رنگ هاي مختلف جي هستند. به رغم تلاش هاي بسيار، تا به حال كسي موفق نشده است آزمون هايي طراحي كند كه اين توانايي ها را جدا از جي اندازه بگيرد.

    بيشتر دسته هاي آزمون بهره هوشي شامل دوازده سؤال فرعي (مثل واژگان، تكميل جمله، رشته اعداد، شباهت ها و غيره است) در مورد توانايي هاي نزديك به لايه اول است. نمرات شخص در هر آزمون جمع زده مي شود تا نمره كل بهره هوشي به دست آيد. اما اين گونه نيست كه توانايي هاي لايه اول تشكيل دهنده هوش باشند. عنصر اساسي در هر سطح جي است. هر توانايي لايه دوم متشكل از جي و قدري توانايي تخصصي تر است. توانايي لايه اول با افزودن يك توانايي تخصصي تر به آن به دست مي آيد.

    كارول خاطر نشان مي كند كه چهار هوش از هوش هاي چندگانه گاردنر (زباني، منطقي- رياضي، فضايي و موسيقايي) با چهار توانايي لايه دوم مرتبط است. به گفته وي، هوت هاي چندگانه آن گونه كه گاردنر معتقد است توانايي هاي مستقل نيستند، بلكه با يكديگر و با جي مرتبط هستند. سه هوش از چهار هوش ديگر گاردنر خارج از قلمرو شناختي است و چهارمي (طبيعت گرا) كلي تر از آن است كه تحليل شود. به نظر مي رسد هوش هاي بين شخصي و درون شخصي بيشتر مربوط به شخصيت است، در حالي كه هوش جسمي- حركتي بازتاب قواي رواني- حركتي مانند هماهنگي چشم و دست است.

    از آنجايي كه كودكان تيزهوش معمولاً توانايي هاي متفاوتي نسبت به كودكان متوسط يا زير متوسط دارند، گاردنر معتقد است مي توان گفت هر بچه اي از يك نظر باهوش است. هرجا كه ميزان قابل ملاحظه اي استعداد باشد، همواره جي بالا خواهد بود. گاردنر نتوانسته است آزمون سنجش هيچ كدام از هوت هاي پيشنهادي خود را عرضه كند. نظريات هوش چندگانه جايگزين جديد نظريات انحصاري و تنگ نظرانه توانايي هستند.

    پيامد اعمال نظريه هوش چندگانه
    نظريه هوش چندگانه جديد ترين استدلال را براي مواجهه يكسان با بچه ها از نظر توانايي يادگيري به دست مي دهد. يك روش قديمي اين است كه مفهوم بهره هوشي همچنان اهميت دارد، ولي اختلاف بهره هوشي بين بچه هاي كلاس تأثير چنداني ندارد. بر اين اساس، از دانش آموزان استثنايي و عادي صحبت مي شود. دانش آموزان عادي آناني هستند كه نمره بهره هوشي آنان بين حد بالايي عقب ماندگي (۷۰) و حد پاييني تيزهوشي (۱۳۰) است. در اين پيوستار ۹۵ درصد دانش آموزان قرار مي گيرند. نگاهي دقيق تر به تفاوت هاي كاركرد فكري در اين طيف ۶۰ نمره اي نشان دهنده تفاوت آموزش پذيري حتي در ميان افراد متوسط است.

    مثلاً افراد داراي بهره هوشي ۷۰ تا ۸۰ نيازمند آموزش بسيار نظام مند، مفصل، محسوس، با توالي خوب، بدون حذف مراحل مياني موضوع هاي داراي پيوند با معلومات آنان دارند. اغلب نياز دارند يك نفر مستقيماً به هر كدام از آنان توجه كند و براي يادگيري حتي دستورالعمل هاي ساده به تمرين نياز دارند.

    متخصصان آموزش معتقدند مواد درسي بايد عاري از هرگونه مطالب غيرضروري از جمله اصول نظري و داراي فقط استنتاج ها باشد. هرگونه اطلاعات كتبي يا شفاهي بايد در قطعات كوتاه، با لغات ساده و دستورالعمل هاي روشن توضيح داده شود.

    افراد داراي بهره هوشي بالاتر، امكان يادگيري بيشتري دارند، به طور مستقل ياد مي گيرند و مي توانند مفاهيم انتزاعي و چند لايه را درك كنند. افراد داراي هوش متوسط (۱۰۰) مي توانند مطالب مكتوب و دانش شفاهي قابل توجهي را بياموزند، به خصوص در صورتي كه مطالب به صورت مرتب با امكان تمرين و امتحان به آنان عرضه شود. بهره هوشي ۱۲۰ به معناي آن است كه فرد توانايي خودآموزي و سازمان دهي و شكل دهي به اطلاعات را دارد. اين افراد خلأهاي آموزشي را به راحتي پر مي كنند و بيش از سايرين از آموزش انتزاعي، خودمحور و ناقص كه امكان تكميل آن را فراهم مي كند، بهره مند مي شود.

    طبعاً نوع آموزش مناسب براي افراد داراي بهره هوشي پايين براي افراد داراي بهره هوشي بالا و برعكس نامناسب است. همان طور كه آموزگاران مي دانند، چيزهاي ديگري به غير از جي بر يادگيري اثر مي گذارد، از قبيل انگيزه، فشار همسالان، ملاحظه كاري، حمايت والدين، آشنايي با زبان آموزش و غيره. به اين دليل و دلايل ديگر، ميزان جي بالا تضمين كننده موفقيت نيست. اما شكي نيست كه جي بالا باعث تسهيل يادگيري در مدرسه و جي پايين باعث دشواري در مدرسه مي شود.

    با وجودي كه كند آموزان را نمي توان به تند آموز بدل كرد، تمام دانش آموزان مي توانند بيش از ميزان فعلي بياموزند. هنگامي كه آموزش مطابق نيازهاي شناختي دانش آموز باشد، يادگيري و رضايت حاصل از آن افزايش مي يابد.

  2. #2
    آخر فروم باز Hidden-H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    گیلان
    پست ها
    1,058

    پيش فرض تعريف هوش

    تعریف هوش
    بطور کلی تعاریف متعددی را که توسط روان شناسان برای هوش ارائه شده است، می‌توان به سه گروه تربیتی (تحصیلی) ، تحلیلی و کاربردی تفسیم کرد:

    تعریف تربیتی هوش
    به اعتقاد روان شناسان تربیتی ، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی می‌شود و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار می‌رود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره می‌کنند که کودکان باهوش نمره‌های بهتری در دروس خود می‌گیرند و پیشرفت تحصیلی چشم گیری نسبت به کودکان کم هوش دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند کیفیت هوش را نمی‌توان به نمره‌ها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد، زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است و به گونه کلی پیشرفت در بیشتر موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش دارد.

    تعریف تحلیلی هوش
    بنابه اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی ، هوش توانایی استفاده از پدیده‌های رمزی و یا قدرت و رفتار موثر و یا سازگاری با موقعیتهای جدید و تازه و یا تشخیص حالات و کیفیات محیط است. شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله « دیوید وکسلر » ، روان شناس امریکایی ، پیشنهاد شده باشد که بیان می‌کند: هوش یعنی تفکر عاقلانه ، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط.

    تعریف کاربردی هوش
    در تعاریف کاربردی ، هوش پدیده‌ای است که از طریق تستهای هوش سنجیده می‌شود و شاید عملی‌ترین تعریف برای هوش نیز همین باشد.

    تاریخچه مطالعات مربوط به هوش
    مساله هوش به عنوان یک ویژگی اساسی که تفاوت فردی را بین انسانها موجب می‌شود، از دیرباز مورد توجه بوده است. زمینه توجه به عامل هوش را در علوم مختلف می‌توان مشاهده کرد. برای مثال زیست شناسان ، هوش را به عنوان عامل سازش و بقا مورد توجه قرار داده‌اند. فلاسفه بر اندیشه‌های مجرد به عنوان معنای هوش و متخصصان تعلیم و تربیت ، بر توانایی یادگیری تاکید داشته‌اند.

    در مقاله‌ای معتبر که در سال 1904 منتشر شد، « چارلز اسپیرمن » ، روان شناس بریتانیایی ، نخستین کوشش برای تحقیق در ساختمان هوش را با روشهای تجربی و کمی تشریح کرد. پیدایش مقیاس هوشی بینه سیمون ، در سال 1905 و به دنبال آن تهیه و استاندارد شدن مقیاس استنفرد _ بینه ، در سال 1916 در امریکا ، از فعالیتهای اولیه به منظور تهیه ابزار اندازه گیری هوش بوده است. البته در سال 1838 « اسکیرول » به منظور تهیه ضوابطی برای تشخیص و طبقه بندی افراد عقب مانده ذهنی ، روشهای مختلفی را آزمود و به این نتیجه رسید که مهارت کلامی فرد بهترین توانش ذهنی اوست. جالب آن که بعدها نیز مهارت کلامی از عوامل اساسی توانش ذهنی شناخته شد و امروز نیز محتوای اکثر تستهای هوش را مواد کلامی تشکیل می‌دهد.

    ترستون ، ثرندایک ، سیریل برت ، گیلفورد ، فیلیپ ورنون ، از دیگر افرادی بودند که در زمینه هوش به تحقیق و بررسی پرداختند.

    عوامل موثر بر هوش
    از عوامل مهم موثر بر هوش ، تغذیه و دیگر شرایط دوران بارداری است. تغذیه مناسب در این دوران و رعایت بهداشت جسمی و روحی مادر ، تاثیر مهمی در هوش نوزاد خواهد داشت. سطح هوشی والدین ، تغذیه دوران کودکی و نوزادی ، شرایط و امکانات محیطی ، نوع ارتباط والدین با کودک از دیگر عوامل موثر در رشد و شکوفایی هوش به شمار می‌روند. عوامل محیطی مثل وجود محرکات مناسب در محیط پرورش کودک که او را به کنجکاوی و کنکاش وا می‌دارد، در بروز و ظهور و شکوفایی هوش وی نقش اساسی دارد.

    انواع آزمونهای هوش
    تست بینه به عنوان قدیمی‌ترین آزمون برای سنجش هوش شناخته می‌شود که آزمون استنفرد _ بینه شکل تجدید نظر شده است که به فارسی نیز برگردانده شده است. تست ریون از دیگر آزمونهای هوش است که به لحاظ سهولت اجرا معروف است. آزمون وکسلر که آزمونی پیشرفته برای سنجش ابعاد مختلف هوش است، آزمون دقیقی است که برای گروههای سنی خردسالان و کودکان و بزرگسالان فرمهای مجزایی دارد.

    طبقات هوش
    با توجه به نمرات حاصل از اجزای آزمونهای هوشی و تعیین بهره هوشی ، افراد در طبقات مختلفی قرار می‌گیرند. در طبقه بندیهای گذشته افراد دارای هوش پایین در طبقات کودن ، کانا و کامیو قرار می‌گرفتند. امروزه دیگر این طبقه بندی رایج نیست و از طبقه بندی عقب مانده ذهنی ، بهره هوشی پایین ، متوسط و بالا استفاده می‌شود.

    منبع: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  3. #3
    حـــــرفـه ای Babak_King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    پست ها
    3,928

    11 چگونه مطالعه كنيم؟

    از شما مى‏خواهم كه يك روش صحيح مطالعه را به من بياموزيد؛ زيرا با اينكه درس زياد مى‏خوانم، باز هم نمره‏هاى خوبى نمى‏گيرم و درسى را كه مى‏خوانم فردا آن را به خوبى به ياد نمى آورم و براى امتحان هم نبايد كمتر از 2 بار بخوانم؛ زيرا اگر يك بار بخوانم، فراموش مى‏كنم. از شما خواهش مى‏كنم كه مرا در روش صحيح راهنمايى كنيد تا بتوانم در درس‏هايم موفق باشم.

    يك مطالعه موفق، بايد در حال آرامش و بدون اضطراب صورت بگيرد تا رضايت بخش و ثمربخش باشد. براى اين كه به اين سؤال شما پاسخ كاملى داده باشيم، برخى از نكات مهم و كلى را درباره مكان، روش، كارآيى، تمركز و سرعت مطالعه به ترتيب، بيان مى‏كنيم تا با به كارگيرى آنها، مشكل خود را برطرف كنيد.

    مكان مطالعه‏
    دكتر فيل ريس، در كتاب «500 نكته درباره مطالعه» و دكتر عين الله خادمى در كتاب «مطالعه روشمند» چنين نوشته‏اند:
    1. برخى افراد ترجيح مى‏دهند در سكوت مطالعه كنند و برخى در سروصدا. بعضى صندلى راحتى را مى‏پسندند و بعضى دراز كشيدن يا نشستن رسمى را. اصلاً وسواس به خرج ندهيد و در هر حالتى كه راحت‏تر هستيد، مطالعه خود را آغاز كنيد.
    2. اگر مكان مطالعه شما كمى آشفته و به هم ريخته است، مرتب كردن آن را به نيم ساعت پس از مطالعه موكول كنيد؛ زيرا در اين صورت، در حين مرتب كردن اتاق، به مطالبى كه مطالعه كرده‏ايد، فكر خواهيد كرد و زمان مفيدى را از دست نخواهيد داد. 3. گاهى اوقات از مكان‏هاى استثنايى و هيجان‏انگيز استفاده كنيد تا مطلبى كه مطالعه مى‏كنيد، همراه آن خاطره در ذهن شما ماندگار شود؛ مثلاً در يك شب بارانى با يك چتر و يك چراغ قوه زير باران رويد و مطلب را مطالعه كنيد و يا در يك مكان تاريخى و قديمى، به تفكر و مطالعه در مورد مطلب مورد علاقه خود بپردازيد.
    4. اگر امكان داشته باشد، موضوع مورد مطالعه شما با مكانى كه انتخاب مى‏كنيد، هماهنگى و سنخيت داشته باشد. اين كار، به افزايش بهره‏ورى شما كمك بسيار مى‏كند. اين هماهنگى، شامل ابزار و لوازم مورد نياز نيز مى‏شود.
    5. قبل از انتخاب محل مطالعه خود، چند خصوصيت مهم و ايده‏آل را براى مكان مطالعه، در ذهن خود فهرست كنيد تا راحت‏تر بتوانيد آن را بيابيد.
    6. در مكان مطالعه شما، بايد راهى براى خيره شدن به دور دست وجود داشته باشد؛ زيرا توقف در مطالعه و چشم دوختن به بى‏نهايت، در افزايش كارآيى مطالعه بسيار سودمند است؛ حداقل گاهى به سقف اتاق خيره شويد.
    7. هيچ گاه مطالعه خود را به حضور در مكان خاصى مشروط نكنيد؛ زيرا در اين صورت بهانه‏اى مى‏يابيد تا در ساير مكان‏ها از مطالعه بگريزيد. به ياد داشته باشيد كه در حقيقت، «مكان مطالعه، جايى است كه شما هستيد».
    8. دقت كنيد كه ميزان نور، دماى محيط، شكل صندلى و ساير شرايط، در مكان مطالعه شما به گونه‏اى نباشند كه شما را خواب آلوده كنند.
    9. تهويه خوب و اكسيژن زياد در مكان مطالعه، شرطى حياتى است.

    روش مطالعه‏
    1. به قول آدريل جانسون، خوب كتاب خواندن را نمى‏توان از خواص مادرزادى دانست. براى قرائت، بدون شك، پرورش خاصى لازم است.
    2. بهترين روش كتاب‏خوانى، روشى است كه خواننده در اين كار بتواند زيبايى‏هاى چيزى را كه مى‏خواند، دريابد و به هنگام لزوم، معايب آنها را بفهمد و اين از راه پرورش و ممارست حاصل مى‏گردد.
    3. در معانى كلماتى كه براى نخستين بار مى‏بينيد، دقت كنيد. بيهوده تصور نكنيد كه سياق مطلب، آن معانى را براى ما كشف مى‏كند. همان زمان، بهترين وقت براى رفتن به سراغ فرهنگ لغت است.
    4. اميل فاگه، نويسنده فرانسوى، عقيده دارد كه بايد در خواندن كتاب استقامت داشته باشيم. استقامت، لجاجت نيست؛ بلكه نوعى بردبارى است كه ذوق ما را مى‏پرورد و درك ما را عميق مى‏كند.
    5. مون تنى، دانشمند شهير فرانسوى، درباره انتخاب كتاب و روش كتاب‏خوانى نظرهايى بسيار بديع و زيبا دارد. يكى از اين عقايد، آن است كه براى وصول به عمق معناى يك كتاب خوب، بايد آن را دوبار بخوانيم و با آن ارتباط دائمى داشته باشيم. يك اثر پربها، ما را مدت‏ها سعادتمند مى‏سازد. ما نمى‏توانيم با يك بار خواندن، به اين درجه از خوشبختى برسيم؛ هر چند در اين يك‏بار، دقت فوق العاده به كار بريم.
    6. همچنين وى معتقد است كه اگر بخواهيم از كتابى كه خوانده‏ايم، نظر صحيحى پيدا كنيم، بايد درباره آن گفت‏وگو كنيم. كتاب‏هاى خوب، افق گفت‏وگوهاى پرثمر را به روى ما مى‏گشايند و اين، همان چيزى است كه ما آن را مباحثه مى‏ناميم.
    7. در كتاب «500 نكته درباره مطالعه» آمده است: يكى از روش‏هاى خوب مطالعه، استفاده از يادداشت بردارى است. فقط توجه كنيد كه به جاى يادداشت، رونويسى نكنيد! طرح‏هاى گوناگون بريزيد؛ نكات مهم يادداشت را برجسته‏تر بنويسيد و اگر مطلبى را درك نمى‏كنيد، به صورت سؤال يادداشت برداريد.
    8. در كتاب «روش‏هاى تسريع در خواندن و درك» پيشنهاد شده است كه هنگام مطالعه، ابتدا خلاصه مطلب را كه اغلب در ابتداى مقاله يا كتاب آمده است، بخوانيد؛ سپس عنوان‏ها و فهرست اجمالى كتاب را مطالعه كنيد و بعد چند سطر از ابتداى هر عنوان را مطالعه كنيد؛ زيرا مهم‏ترين مطالب، معمولاً در همين خطوط ابتدايى هستند و سرانجام ساير توضيحات و تفاسير كتاب را بر اطلاعات خود بيفزاييد.
    9. از همان زمان مطالعه، براى به كار بستن آن چه مى‏آموزيد، برنامه‏ريزى كنيد. به قول تولد، «مطالعه و عمل نكردن، مانند شخم زدن و بذر نپاشيدن است».
    10. بيكن جمله زيبايى در اين باره دارد؛ «برخى كتاب‏ها را بايد چشيد؛ بعضى ديگر را بايد بلعيد و قليلى را هم بايد جويد و هضم كرد.

    كارآيى مطالعه‏
    1. كيفيت مطالعه را بالا ببريد؛ به روخوانى سطحى در حالت پراكندگى فكر قناعت نكنيد و با مفهوم و معناى مطلب، ارتباط برقرار سازيد تا آن چه را كه مورد نياز است، به خوبى درك كنيد.
    2. حجم مطالعه، حواس شما را پرت نكند؛ مطالعه بيشتر و سريع‏تر، تنها بهانه‏اى براى بيشتر دانستن است؛ پس ابتدا آن چه را مى‏خواهيد بدانيد و بفهميد، برداشت كنيد و آن گاه با كلمات «سرعت» و «بيشتر» وسوسه شويد.
    3. قبل از آن كه از موضوع اصلى كتاب منحرف شويد و به مطلب ديگرى بپردازيد، قسمت‏هايى را كه دوست داريد به خاطر بسپاريد، مشخص كنيد.
    4. حتماً براى مطالعه خود برنامه‏ريزى داشته باشيد. اين كه قصد يادداشت بردارى داريد يا خير، در مورد چه موضوعى بايد تمركز كنيد، چه سؤالاتى در ذهن داريد كه در اين كتاب جواب آنها را مى‏جوييد و...، همه بايد از قبل برنامه‏ريزى شده باشند.
    5. بايد كتابى كه مطالعه مى‏كنيد، مختص به خود شما باشد تا به راحتى در آن علامت‏گذارى و نكته نويسى كنيد. استفاده از مداد يا ماژيك رنگى، به شما امكان مى‏دهد تا در مراجعه مجدد به كتاب، بهره بيشترى ببريد؛ هر چند نبايد اين خطوط رنگى، استفاده شما را از ساير خطوط كتاب كاهش دهد.
    6. هنگام مطالعه، همواره يك قلم در دست داشته باشيد؛ زيرا مطالعه، آنگاه كارآيى مطلوب مى‏يابد كه همراه با مطالعه سؤالات، ذهن خود را با آموزه‏هاى كتاب تطبيق دهيد و در حاشيه آن يادداشت كنيد.
    7. ميان مطالعه و ساير كارهاى خود، تعادلى به وجود آوريد تا هم از خواندن خسته نشويد و هم تجربه و عمل را به بهره‏ورى مطالعه خود بيفزاييد.
    8. مطالعه پراكنده، با موضوعات گوناگون و متناقض، موجب كاهش بهره‏ورى شما مى‏شود؛ سعى كنيد در نوع كتابى كه براى مطالعه انتخاب مى‏كنيد، مطالعات قبلى خود را در نظر آوريد تا نظم فكرى شما به هم نخورد.
    9. اگر بتوانيد از هر كتابى كه مى‏خوانيد، نكات مهم و كليدى آن را خلاصه‏بردارى كنيد، بر كارآيى مطالعه شما مى‏افزايد. اين راهكار، آنگاه ارزشمندتر مى‏شود كه خواننده به زبان و عبارات خودش، مطالب را يادداشت كند.
    10. به ياد داشته باشيد كه علاقه و انگيزه، در مورد مطلبى كه براى مطالعه انتخاب كرده‏ايد، به بهره‏ورى شما از آن چه مى‏خوانيد، بسيار مى‏افزايد.
    11. گاهى قرار دادن يك پاداشِ مشروط براى مطالعه حجم خاصى از كتاب، به هيجان و لذت مطالعه مى‏افزايد و نوعى اثر تشويقى بر فرد مى‏گذارد. اين پاداش‏ها، مى‏تواند ديدن يك برنامه تلويزيونى، رفتن به مكانى خاص، انجام يك فعاليت مورد علاقه يا حتى خوردن يك خوراكى مورد علاقه باشد؛ مشروط بر اين كه ميزان تعيين شده، مطالعه شده باشد.
    12. رنگ كاغذ، رنگ قلم، نحوه نشستن، فاصله چشم با كتاب، نور محيط و ساير شرايط مكانى نيز در كارآيى مطالعه شما كاملاً مؤثرند.

    تمركز مطالعه‏
    دكتر خادمى در كتاب «مطالعه روشمند»، نكاتى را براى ايجاد تمركز حواس لازم مى‏داند كه عبارتند از:
    1. علاقه به موضوع مورد مطالعه، يكى از علل مهم ايجاد تمركز و دقت در حين مطالعه است.
    2. هماهنگى اراده و تخيل نيز در اين رابطه كارساز است؛ به عبارت ديگر، چشمان فرد بر صفحه كتاب و افكارش در حال پرواز به دور دست‏ها نباشد.
    3. برخى مسائل جسمى و روحى نيز مى‏توانند تمركز فرد را بر هم بزنند؛ مانند گرسنگى، تشنگى، بيمارى، نگرانى و اضطراب.
    4. برخى مسائل محيطى نيز از عوامل برهم زننده تمركزند؛ مانند سروصداى زياد، نور زياد يا كم، لباس نامناسب و... .
    آقاى حق جو در كتاب «روش‏هاى تسريع در خواندن و درك»، چند نكته مهم ديگر را نيز بر اين فهرست مى‏افزايد كه عبارتند از:
    5. يكى از مهم‏ترين عوامل بر هم خوردن تمركز، عجله و شتاب است. اين حالت، سطح مطالعه را كاهش مى‏دهد و تمركز را بر هم مى‏زند.
    6. يكى از مسائل قابل توجه ديگر، سنگينى معده و سيرى بيش از حد است و به قول حضرت رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏وآله، «پرى معده و سيرى زياد، به وجود آورنده حماقت است». اين، همان خواندن و نفهميدن و به عبارتى، عدم تمركز و عدم ارتباط، با مفهوم كتاب است.
    7. انتخاب زمان مناسب، از عوامل ايجاد تمركز است؛ مثلاً پس از استراحت، خصوصاً در صبحگاهان، بهترين حالت تمركز و ساعات خستگى و كسالت، نامناسب‏ترين اوقات، براى تمركزند؛ البته در صبحگاهان، لازم است قدرى ورزش كنيد تا بدن آمادگى لازم را به دست آورد.
    8. نظم و انضباط در نوع، ساعت و مكان مطالعه، همگى از عوامل ايجاد كننده تمركز مى‏باشند.

    سرعت مطالعه
    1. دكتر فيل ريس پيشنهاد مى‏كند كه اگر قصد داريد سرعت مطالعه را افزايش دهيد، حتماً ابتدا به فهرست كتاب نظرى دقيق بيندازيد تا نسبت به موضوعات كلى كتاب آگاهى پيدا كنيد.
    2. تند خوانى، هميشه مناسب نيست و در مطالبى كه به تعمق و تأمل نياز دارد، اصلاً نبايد به كار گرفته شود.
    3. مغز ما هميشه تندتر از بيان ما كلمات را دريافت مى‏كند؛ براى افزايش سرعت، سعى كنيد عادت بلند خوانى كتاب را ترك كنيد.
    4. تمرين كنيد تا به جاى درك لغت به لغت يك جمله، به درك گروهى لغات عادت كنيد.
    5. به نظر نويسنده كتاب «تسريع در خواندن و درك»، يكى از عوامل كندخوانى، برگشت است؛ يعنى آن كه فرد مرتب نگاه خود را به خطوط پيشين بر گرداند. اين كار، تمركز فرد را از ميان مى‏برد و وقت زيادى را تلف مى‏كند. هنگام مطالعه، چشم بايد به طور مستقيم و به موازات صفحه حركت كند و از پريدن به سطرهاى بالا و پايين، دورى جويد.
    6. كسانى كه با انگشت خط مورد مطالعه را دنبال مى‏كنند، بايد اين عادت را ترك كنند؛ زيرا در تند خوانى، فقط چشم كار مى‏كند، نه دست و زبان.
    7. نويسنده كتاب «مطالعه روشمند»، بر اين باور است كه حتى تكان دادن سر هنگام مطالعه، از سرعت مطالعه مى‏كاهد؛ پس بهتر است كه اين گونه بگوييم: در تند خوانى، فقط چشم كار مى‏كند؛ نه دست، نه زبان و نه سر. براى ديدن همه صفحه كتاب، اصلاً به حركت سر نيازى نيست؛ صفحه، خود در دامنه بينايى قرار دارد.
    8. وى از مشكل ديگرى به نام «خالى خوانى» نام مى‏برد كه عبارتست از: سرگردانى چشم در حاشيه سفيد كتاب يا لابه‏لاى خطوط و يا هر قسمت غير مفيد صفحه. اين حالت را ديدن غير مفيد نيز مى‏گويند و موجب كاهش سرعت مطالعه مى‏شود.
    9. حتى نوع ورق زدن نيز به صرفه‏جويى در وقت كمك مى‏كند. ورق زدن درست آن است كه با دست چپ واز گوشه بالايى صفحه صورت گيرد و چند لحظه قبل از پايان صفحه، دست براى ورق زدن آماده باشد. كسانى كه با دست راست و از گوشه پايينى صفحه ورق مى‏زنند، از سرعت و تمركز خود مى‏كاهند .

    منبع: ايسجا

  4. #4
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض تمرینات تمرکز حواس

    کی از بهترین تمرینات برای ایجاد تمرکز حواس ، شامل انتخاب سه موضوع برای فکر کردن است که اولی یک مسئله علمی ، دومی یک موضوع شغلی و سرانجام مورد سوم فلسفی و ادبی باشد.
    به مدت 5 دقیقه ، ساعت به دست ، منحصراً در مورد موضوع اول فکر کنید اگر افکار خارجی شما را از آن دور کرد ، موضوع انتخاب شده را به ذهن خود برگردانید. پس از 5 دقیقه بطور ناگهانی به موضوع دوم پرداخته و 5 دقیقه بعدی به موضوع آخر بیندیشید. هنگامی که به اندازۀ کافی ورزیده شدید ، چیزی که تصمیم می گیرید به صورت انحصاری به آن فکر کنید آسان شده و شما خواهید توانست در یک زمان افکار مزاحم را کنار بزنید.

    با شروع ذهنی از یک عدد (مثلاً 100) شمردن را به صورت معکوس آغاز کنید، به صورتی که هر رقم در یک ثانیه گفته شود. 98 ، 97 ، 96 ... هنگامی که توانستید به سادگی از 100 تا 1 را بدون هیچگونه اشکال و توفقی بشمارید ، باید ارقام را بیشتر کرده و از 200 ، 400 و یا 500 به پایین کار را شروع کنید.

    یک محاسبۀ عددی نسبتاً ساده : با نوشتن ارقام روی یک تابلوی خیالی محاسبه کنید و نتیجه را بدون استفاده از کاغذ و یا قلم به دست بیاورید.

    در هنگام صحبت کردن ، ضمن اینکه به آرامی توجه خود را به فکر اظهار شده متمرکز می سازید به کلمات نیز دقت داشته باشید.

    از طریق نوشتن سعی می شود که نقاط ، ویرگول ها و خط تیره ها به طرز صحیحی گذارده شده و خطوط به طرز مناسبی با توازن مجموعۀ خوش خطی رعایت شوند و این مسئله مربوط به تداعی افکار کمابیش آگاهانه " من به صورتی عمل می کنم که بیشتر و بیشتر دقت کنم " می شود.
    بدین ترتیب نوعی خود تلقینی قوی با در نظر گرفتن تکرار آن در شما ایجاد می شود و سوای آن به علت فعالیت برای انجام تمرین ، توجهتان نیز به موازات آن رشد خواهد کرد. مطمئناً در طول آن ، ثمرۀ چنین بازآموزی را به دست خواهید آورد.
    "مارشال فوش" هنگامی که ستوانی بیش نبود ، تـأثیر خوش خطی را کشف کرده و نوعی نظم را برای نوشتن به خود تحمیل کرد و این امکان را برای خویش به وجود آورد که بر شخصیت خود مسلط شود. وی در همان زمان با تمرین حافظه حس شنوایی خود را به سرعت با تشخیص طنین های مختلف در صدا و جستجو برای مشخص کردن یک شخص از طریق آهنگ و صدای پای وی و تلاش برای تشخیص جهت گفته هایی که بین عابرین انجام می شد آموزش داد. با آموزشهایی از این نوع ، افراد برخی اقوام اولیه قادر بودند با چسباندن گوش خود به زمین سر و صداهای دور دستی را که اصلاً قابل شنیدن نبود ، بشنوند و حتی نوع آنها را تشخیص دهند. از سوی دیگر می دانید که معمولاً قدرت شنوایی و توجه افراد نابینا بسیار قوی است زیرا آنها به تدریج آن را تقویت کرده اند. اینان قادرند از طریق صدای پای خود بفهمند که به یک جسم نزدیک یا دور می شوند و اینکه آن جسم متحرک یا ثابت است و غیره.

    تمرینات بعدی که نسبت به موارد قبلی کاملاً متفاوت است ، توجه و دقت را افزایش می دهد.
    یک برگ کاغذ را بین انگشت شست و سبابه گرفته و آن را به مدت 5 دقیقه به صورت عمودی بدون اینکه به نوسان در آید نگاه دارید.

    یک لیوان آب را در دست خود نگاه دارید و از ایجاد کوچکترین ارتعاش در آب آن جلوگیری کنید.

    پشت به یک دیوار بایستید به صورتی که پشتتان کاملاً به دیوار چسبیده و دست ها در طول بدن آویزان باشند. به صورت عمیق و آرام تنفس کنید و سپس بی آن که وضعیت بدن خود را عوض کنید ، پای راست خود را به صورتیکه وزن شما روی پای چپ بیفتد بلند کنید. سعی کنید تعادل خود را حفظ کرده و هنگامی که تعادل به دست آمد ، دست ها را در طول دیوار تا جایی که به صورت افقی در آیند بالا ببرید ، سپس آن ها را با تنظیم حرکات بالا بردن و پایین آوردن با تنظیم آهنگ تنفس بالا و پایین ببرید.
    برای آنکه حرکات دست ها با فعالیت تنفسی کاملاً تداعی کند ، دقتتان را دو برابر سازید. هنگام انبساط ریه ها دست ها را به آرامی بلند کرده و در حال خالی شدن ریه ها به آرامی پایین بیاورید. سعی کنید این حرکات را با آهنگ انجام دهید. فقط دست ها و قفسۀ سینه باید در آن شرکت کنند. بدن بایستی درتمام مدت بدون آن که تکان بخورد به دیوار چسبیده باشد.
    این تمرین می تواند با بلند کردن دست ها تا جایی که به صورت عمودی در بالای سر قرار بگیرند تغییر کند. به هر حال تمام توجه بایستی ، علی رغم ناپایداری وضعیت ، جهت نگاه داشتن خود و چسبیدن به دیوار متمرکز شود.

    دست های خود را روی هم قرار داده و انگشت ها را درهم فرو ببرید. سپس توسط شست دست راست دایرۀ کوچکی (ضمن اینکه سعی می کنید تا حد امکان منظم باشد) ترسیم کنید. هنگامی که شست می چرخد ، با شست دست چپ نیز حرکت مشابهی ولی در جهت معکوس انجام دهید. در اوایل این حرکات به سرعت به هم می خورند و حواس پرتی آنها را متوقف می سازد ولی به تدریج که تمرکز حواس تقویت شده و توجه رشد کند ، تمرین بهتر و بهتر انجام خواهد شد.
    تمرین دیگری از همین نوع شامل به کاربردن دو دست به صورتی است که انگشت ها باز و بسته شوند. دست ها را روبروی یکدیگر با فاصلۀ کمی گرفته و با دست راست یک دایره با قطر حدود بیست سانتی متر ترسیم کنید ، ضمن ادامه دادن به این چرخش با دست چپ نیز دایره ای مشابه ولی در جهت معکوس رسم کنید.

  5. #5
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض حافظه چیست ؟

    حافظه نوعی فعالیت ذهنی است که به ما امکان می دهد حالات خود آگاهی از قبیل لذات ، دردها ، خواسته ها ، احساسات ، دریافتهای حسٌی ، اندیشه ها و قضاوت ها را حفظ کرده و آنها را مجدداً در ذهن خویش بازیابیم . حافظه امکان بازشناسی و مراجعه به گذشته را به ما می دهد. اصطلاحی که "مارسل پروست" در مورد حافظه بکار می برد این است : این مکانیسم به ما اجازه می دهد تا " زمان از دست رفته " را مجدداً باز یابیم . از حافظه می توان به صور مختلفی که اشکال اصلی آن عبارتند از : حافظه بینایی ، حافظه شنوایی ، حافظه حرکتی ، حافظه لامسه ، حافظه چشایی و بویایی است ، استفاده کرد.

    حافظه بینایی : رایجترین نوع حافظه و خصوصاً در نقاشان رشد زیادی دراد . این نوع حافظه تصاویری را که می بینیم . اما کنی را که از آنها عبور کرده ایم و صورتهایی راکه به آنها برخورد داشته ایم ضبط می کند. در یک کلام ، این نوع حافظه به ما امکان می دهد تا تمام نکاتی را که از طریف دیدن برایمان مطرح شده اند ضبط کنیم . حافظه بینایی شکلی که خاطره ای را ایجاد می کند ، می بیند ، قطعه شعری را که قبلاً خوانده شده و دوباره تکرار می کند و صفحه ای ازنت موسیقی را که شخص از حفظ می خواند .

    حافظه شنوایی : بیشتر موسیقیدانان رشد کرده و از طریق غالب شدن تصاویر شنوایی عمل می کند. در این نوع حافظه ، صدای شخص را که به او فکر می کنیم ، می شنویم . هنگامی که یک مکالمه را یاد آوری می کنیم ، صحبتهای مخاطب را به خاطر می آوریم ، و زمانی که می خواهیم درسی را به خاطر بیاوریم ، صدای خود را می شنویم.

    حافظه حرکتی : حرکاتی را که از طریق عادت بدست آمده اند ضبط می کند . همین حافظه است که انگشتان یک ماشین نویس را بدون آنکه وی از فکر آگاه خود کمک بگیرد ، هدایت می کند. در این حافظه تصاویر عضلانی ( که از دست یا گلو سرچشمه می گیرد) جایگزین تصاویر بینایی و یا شنوایی می شود. به همین دلیل برخی از کودکان هنگامی که مشق خود را در دفتری می نویسند ، دست خود را به کمک می گیرند و یا با صدای نمیه بلند (گلو) می خوانند، تا بهتر حفظ شوند. این گونه افراد، افکار خویش را نه می بینند و نه می شنوند بلکه آنها را می گویند. تصاویری که حفظ شده و باقی می ماند ، از نوع حرکات تلفظی است.

    حافظه لامسه : یادآوری اجسام لمس شده است و می توان آن را به حافظه حرکتی متصل نمود. این نوع حافظه خصوصاً درمیان افراد نابینا که دارای حساسیت بسیار زیادی در رابطه با لمس کردن هستند رشد می کند . و سر انجام ، حافظه های چشایی و بویایی احساس طعم و بو را در خود حفظ می کنند. این حافظه ها عملاً چنان نقش جنبی ایفا می کنند که به نظر نمی رسد هیچکس منحصراً و یا اساساً دارای قدرت حافظه چشایی یا بویایی باشد. با این وجود کارشناسان چشایی رستورانها و کارخانه های بزرگ تولیدات غذایی ، عملاً دارای حافظه های چشایی قوی هستند.

    در واقع سه نوع اصلی حافظه عبارتند از : حافظه بینایی ، حافظه شنوایی و حافظه حرکتی . هر یک از ما دارای سه حافظه بینایی ، شنوایی و حرکتی هستیم معمولاً یکی از این سه بر دو حافظه دیگر غالب است . در عین حال ، افراد بسیاری نیز یافت می شوند که می توان آنان را متوسط یا عادی نامید. در این نوع افراد هماهنگی مناسبی بین این سه گروه حافظه وجود دارد. دانش آموزی که از این گروه افراد باشد ، درسی را که دوباره تکرار می کند به صورت ذهنی می خواند ، صدای استاد خویش را که این درس را برای وی توضیح داده ، می شنود و حرکاتی را که برای خواندن یا کپی کردن آن انجام شده ، به خاطر می آورد . در این شرایط ، حافظه ای که روی سه گروه تصاویر بینایی ، شنوایی و حرکتی تأکید می کند حافظه ای غنی و کامل و زنده است.

    کلیه حقوق مادی و معنوی این مطلب متعلق به شرکت حافظه پایدار می باشد
    Last edited by bb; 02-08-2006 at 08:19.

  6. #6
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    انواع حافظه

    مطالبی را که یادآوری می‌کنیم با توجه به زمان یادآوری می‌تواند مربوط به دو نوع مختلف حافظه باشد. دانش آموزی را تصور کنید که در کلاس درس مطالبی را در مورد موضوعی یاد می‌گیرد، مثلا نام یک آتشفشان یا پایتخت یک کشور و ... . زمانی که بلافاصله و در همان کلاس درس سوالاتی از این مطالب از وی می‌شود، در پاسخگویی به آن از حافظه کوتاه مدت خود استفاده می‌کند، ولی زمانی که سوالات در جلسه بعد و چند روز دیگر از او پرسیده می‌شود و او پاسخ می‌دهد، در واقع از حافظه دراز مدت خود استفاده کرده است. وقتی ما مطلبی را بلافاصله بعد از شنیدن آن به خاطر می‌آوریم، یادآوری آن کار آسانی خواهد بود و به سهولت انجام خواهد گرفت، اما زمانی که مدتی از شنیدن مطلب می‌گذرد و تلاش می‌کنیم آن را یاد بیاوریم، با مشکل بیشتری روبرو خواهیم شد.

    زمانی که ما بلافاصله مطالب را یادآوری می‌کنیم، در واقع از دانش فعال خود که هنوز در سطح هشیاری ما قرار دارد، استفاده می‌کنیم، ولی زمانی که مدتی بعد از شنیدن مطالب قصد یادآوری آنها را می‌کنیم، دانشی که از آن استفاده می‌کنیم، نافعال است. با این توصیف در تقسیم بندیهایی که از حافظه به عمل آمده، آن را به دو نوع حافظه کوتاه مدت و دراز مدت تفسیم بندی کرده‌اند. تفاوت این دو نوع حافظه عمدتا به مدت زمان نگهداری اطلاعات مربوط می‌شود. هرچند تفاوتهای دیگری نیز با یکدیگر دارند.

    مطالعات نشان داده‌اند که آدمی انواع مختلفی از حافظه (Memory) را دارد. اینکه «اطلاعات برای مدت زمان کوتهی ذخیره می‌شوند یا برای مدت زمان بلند» باعث تقسیم حافظه به انواع «حافظه کوتاه مدت» (Short-Term Memory) و «حافظه بلند مدت» (Long-Term Memory) شده است. با وجود این تقسیم آنها برای ذخیره کردن اطلاعات مراحل سه‌گانه حافظه را اجرا می‌کنند، البته به شیوه‌ها و ساختارهای مختلف این کار را انجام می‌دهند. نکته دیگر آنکه در بعضی از مطالعات و منابع از حافظه نوع سومی نیز به نام «حافظه حسی» (Sensory Memory) صحبت می‌شود.
    حافظه کوتاه مدت (S.T.M)
    مهمترین ویژگی این نوع حافظه ، گنجایش محدود آن است که بطور متوسط بین هفت ماده به اضافه یا منهای دو ماده (2±7) است. بعضی افراد تنها 5 ماده و برخی تا 9 ماده را در حافظه کوتاه مدت خود نگه می‌دارند، اما بطور متوسط گنجایش حافظه کوتاه مدت اکثریت افراد 7 ماده است. این رقم فراخنای حافظه نامیده می‌شود.

    ویژگی دیگر حافظه کوتاه مدت آن است که اطلاعات در آن به صورت صوتی ، دیداری (عمدتا به صورت صوتی) رمز گردانی می‌شوند، مثلا شخصی که مجموعه حروف RLBKSJ را شنیده و آن را به صورت صوتی رمزگردانی کرده است، در یادآوری ممکن است به جای حرف B ، حرف T را که صدای مشابهی با حرف B دارد، بیان کند.

    بازیابی در این حافظه کم و بیش عاری از خطاست، بطوری که اگر مطلبی در حافظه باشد، حتما قابل دسترسی است.
    یک آزمایش ساده برای تعیین فراخنای حافظه
    از دوست خود بخواهید فهرستی از کلمات مثل اسامی افراد ، مکانها یا ارقام را تهیه کند و برای شما بخواند. بعد از آن ببینید از فهرست خوانده شده ، چند نام یا رقم را می‌توانید به ترتیب به یاد بیاورید. رقمی که بدست می‌آورید، احتمالا بین 5 و 9 خواهد بود که فراخنای حافظه شما را نشان می‌دهد. در واقع حافظه کوتاه مدت مثل جعبه هفت خانه‌ای است. زمانی که این هفت خانه پر شود، به ناچار باید برخی از خانه‌ها خالی شوند تا اطلاعات جدید بتوانند در آنها قرا بگیرند. این مساله یکی از علل فراموشی است.
    حافظه دراز مدت (L.T.M)
    مهمترین ویژگی این نوع حافظه گنجایش نامحدود آن است، بطوری که مطالب زیادی را در آن می‌توان نگهداری کرد، بدون آنکه از بین بروند. به عبارتی اطلاعات در این نوع حافظه از بین نمی‌روند، هرچند ممکن است فراموش شوند. به عنوان مثال کتابخانه بزرگی را در نظر بگیرید که در آن دنبال کتابی می‌گردید که قبلا در آنجا قرار داده شده است. اگر نتوانید به کتاب مورد نظر دست پیدا کنید، به این معنی نخواهد بود که کتاب مورد نظر در آن کتابخانه وجود ندارد، یا از بین رفته است. ممکن است نحوه قرار دادن آن در محل مناسبی صورت نگرفته، یا پیگردی آن مناسب نیست.

    رمزگردانی مطالب در این نوع از حافظه به صورت معنایی صورت می‌گیرد، برخلاف حافظه کوتاه مدت که از رمز صوتی و یا دیداری استفاده می‌کند. به عنوان مثال اگر فهرستی از کلمات به حافظه دراز مدت سپرده شوند، چند روز بعد از آن در رون یادآوری ممکن است کلمات هم معنی با آن کلمات یادآوری شوند، نه خود آن کلمات. اگر به فرض کلمه آفتاب در فهرست بوده، شخص ممکن است کلمه خورشید را یادآوری کند. این مساله را در یادآوری داستانها ، اخبار و مطالبی که می‌شنویم و مدتی بعد آنها را بازگو می‌کنیم، به وضوح می‌توانیم ببنیم. در حالی که موضوع داستان ، خبر یا مطالب دیگر بطور کامل ارائه می‌شود، اما لزوما از همان کلمات گوینده یا نویسنده کتاب استفاده نمی‌کنیم. از این مورد در روشهای بهسازی حافظه استفاده می‌شود، مبتنی بر اینکه مطالب را با توجه به معانی آنها یادسپاری کنیم.

    بازیابی در این نوع حافظه برخلاف حافظه کوتاه مدت با خطا و اشکالاتی همراه است که گنجایش زیاد آن و اطلاعات نامحدود موجود در آن و گذشت زمان از دلایل آن می‌تواند باشد.
    حافظه حسی
    «حافظه حسی» نخستین مرحله به یاد‌سپاری و ذخیره کردن اطلاعات است. در این حافظه نسخه دقیقی از«اطلاعات حسی» ذخیره می‌شود. گنجایش این حافظه نامحدود است، اما مدت زمان ذخیره‌سازی اطلاعات بسیار کوتاه (حدود یک ثانیه) است. بعد از آنکه محرکی (از طریق گیرنده‌های حسی) وارد حافظه حسی شد، اگر مورد «توجه» (Attention) و دقت قرار گیرد، اطلاعات آن محرک به حافظه «کوتاه ‌مدت» انتقال می‌یابد. این فرآیند دقت و توجه برای انتقال اطلاعات با حافظه کوتاه مدت بسیار مهم است، زیرا آدمی در هر لحظه تحت تاثیر محرکهای حسی فراوانی قرار دارد، که اگر قرار بود این محرکها «ادراک» (Perception) شوند، زندگی غیر ممکن می‌شد. آدمی از طریق توجه کردن به بعضی از امور (محرکها) و بی‌توجهی به بعضی دیگر تصمیم می‌گیرد، تا آنچه را که می‌خواهد، ادراک کند. این فرآیند برای آغاز یادگیری مهم است.
    رابطه بین دو نوع حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت
    آیا بین حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت رابطه‌ای وجود دارد؟ این دو نوع حافظه از چه راهی با یکدیگر مرتبط می‌شوند؟ اینها سوالاتی هستند که نظریه‌های مختلفی در پاسخ آنها ارائه شده است. بر اساس یکی از این نظریه‌ها که به نظریه حافظه دوگانه معروف است، اطلاعات برای اینکه در حافظه دراز مدت ذخیره شوند، باید از حافظه کوتاه مدت به آنجا منتقل شوند. بنابراین اطلاعاتی که از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت منتقل می‌شوند، پایدار می‌مانند و در غیر این صورت بطور کامل از بین می‌روند.

    از مهمترین راههایی که انتقال مطالب از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت را سبب می‌شود، ایجاد پیوند بین مطالب موجود در حافظه کوتاه مدت با مطالبی است که از قبل در حافظه بلند مدت وجود دارد و روش دیگر مرور ذهنی است. مرور ذهنی تحکیم و انتقال اطلاعات را به حافظه بلند مدت با سهولت انجام می‌دهد.
    تفاوتهای حافظه کوتاه مدت و بلند مدت
    تمایز روانشناختی
    مراحل سه‌ گانه حافظه (رمز گردانی ، اندوزش ، ارزیابی) در هر دو نوع حافظه وجود دارند. اما تفاوتی که وجود دارد اینست که کار‌کرد و فرایند این سه مرحله در هر دو موقعیت یکسان نیست. برای مثال حافظه کوتاه مدت رمز‌گردانی را به صورت «شنیداری و دیداری» انجام می‌دهد، در حالیکه رمزگردانی حافظه بلند مدت به صورت «معنایی و پیوندهای معنی‌دار است».
    تمایز زیست‌شناختی
    حافظه کوتاه مدت و بلند از لحاظ ساختار مغزی نیز متفاوت هستند. پژوهش‌ها معلوم ساخته است که «هیپوکامپ» (Hippocampus) که ساختاری در زیر قشر مخ و نزدیک به مغز است، فقط در حافظه بلند مدت نقش دارد، ولی در حافظه کوتاه مدت تاثیر ندارد. این در حالی است که مناطق پیشانی قشر مخ (قطعه پیشانی) در حافظه کوتاه مدت دخالت دارند.

    منبع : شبکه رشد

  7. #7
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    هوش هيجانی را بشناسيم


    يكي از پديده‌هايي كه در دهه اخير مورد استقبال زيادي قرار داشته است، پديده‌ي هوش هيجاني بوده است، كه دليل اين امر توانايي فرضي هوش هيجاني بالاتر در حل بهتر مسائل، كاستن از ميزان تعارضات بين آنچه كه انسان احساس مي‌كند با آنچه كه فكر مي‌كند- يا همان تقابل قديمي «عقل» و «دل» - و مشاهده زندگي شاد و موفقيت‌آميز كساني بوده كه از تحصيلات عالي برخوردار نيستند ولي به دليل هوش هيجاني بالا به اين خوشبختي دست يافته‌اند. پژوهش‌هاي متعددي نشان داده كه هوش هيجاني مي‌تواند سبب افزايش ميزان سلامتي، رفاه، ثروت، موفقيت و عشق و شادي گردد.
    مولفه‌هاي هوش هيجاني:
    هرچند هوش هيجاني با هوش شناختي IQ ارتباط دارد ولي از لحاظ مفهوم نظري و عملكرد، كاملاًٌ با آن تفاوت دارد. مولفه‌هاي هوش هيجاني به قرار زير است:
    1- درون فردي: شامل خود شكوفايي، استقلال و خود آگاهي عاطفي.
    2- بين فردي: همدلي و مسئوليت اجتماعي.
    3- سازگاري: شامل توان حل مسايل و آگاهي به واقعيت.
    4- مديريت استرس: شامل كنترل تكانه‌ها و تحمل فشارها.
    5- خلق و خوي: شامل شادكامي و خوش بيني.
    همانگونه كه از اجزاء هوش هيجاني مشخص مي‌گردد،اين مفهوم مي‌تواند زمينه ساز پيشرفت شغلي، رضايت در روابط فردي و... باشد كه در اين مقاله به ارتباط EQ با پيشرفت تحصيلي در سطوح بالاتر مي‌پردازيم.
    در تعيين سهم عوامل مربوط به موفقيت تحصيلي تنها 20% به IQ اختصاص يافته است كه اين ميزان براي دانشجوياني كه در مقاطع بالاي تحصيلي قرار داشته و رشته تحصيلي خوبي نيز دارند، حتي به مقادير پايين‌تري نيز تنزل مي‌يابد. پس نقش عوامل انگيزشي، هيجاني و بين فردي در پيشرفت تحصيلي در اين گروه از دانشجويان كه همگي از هوش عملكردي بالايي برخوردارند بسيار مهم خواهد بود.
    نكته حائز اهميت ديگر آن است كه اصولاً هوش شناختي يا IQ را نمي‌توان چندان تغيير داد ولي هوش هيجاني EQ قابل تغيير، اصلاح و ارتقاء مي‌باشد. پس شناخت EQ يك استفاده كاربردي نيز خواهد داشت.
    پژوهش‌هاي اخير نشان داده است كه بر خلاف نظر اغلب فلاسفه و روانشناسان شناخت وعاطفه مستقل از يكديگر نيستند. تجارب عاطفي ما به نحوي با ذخيره‌سازي و بازيابي اطلاعات پيرامون ما مربوط است. حالات خلقي ما تاثير عميقي بر اطلاعاتي كه به ذهن مي‌سپاريم يا مورد توجه قرار مي‌دهيم و شيوه‌اي كه به موقعيت‌هاي اجتماعي واكنش نشان مي‌دهيم، دارد در نتيجه به عنوان يك اصل كلي در اين ديدگاه مي‌توان گفت:
    عاطفه خوب -------- تفكر خوب

    هنگامي كه احساس خوبي داريم، دنيا را با عينك خوش بيني مي‌بينيم و بر عكس. عملكرد عاطفي بر كاركرد عصبي- روانشناختي فرد نيز تاثير مي‌گذارد. وقتي خوش خلق هستيم، خاطرات خوب را به ياد مي‌آوريم و وقتي افسرده هستيم خاطرات بد اتوماتيك‌وار به ذهن وارد مي‌شوند.
    هر چقدر هوش عاطفي فردي بالاتر باشد، به نقش و تاثير عواطف بر كنش‌ها و رفتارهايش آگاه‌تر است و سعي مي‌كند متناسب با موقعيت بهترين عاطفه را در خود ايجاد كند تا بهترين نوع تفكر و حل مسئله را انجام دهد. فردي كه EQ بالا دارد مي‌داند كه چگونه تاثير منفي هيجانات را بر تفكر خود اصلاح نمايد.
    امروزه بين يادگيري، امتحان دادن و نمره گرفتن با آنچه كه لازمه زندگي مدرن و روابط پيچيده بين فردي كنوني است، تفاوت زيادي قايل شده‌اند. همه ما انسان‌هايي را مي‌شناسيم كه در ظاهر از تحصيلات بالايي برخوردارند و نمرات درخشاني گرفته‌اند ولي در عمل و صحنه اجتماع ومسئوليت، بسيار شكننده و داراي زندگي نه چندان خوب و حتي گاه بسيار ملالت بار هستند. واقعيت هوش هيجاني و مولفه‌هاي آن در اين زمينه نيز مي‌تواند پاسخگوي بسياري از چراها باشد، مثل اينكه چرا يك مهندس تحصيل كرده نمي‌تواند با همسر خود زندگي شادمانه‌اي داشته باشد؟ چرا يك شاگرد اول دانشگاه نمي‌تواند در كنكور كارشناسي ارشد موفق شود؟
    نتيجه گيري:
    هوش هيجاني به عنوان يك پديده مورد توجه نه تنها حاوي جنبه تئوريك روانشناختي است، بلكه در ميدان عمل با ارتقاء آن مي‌توان براي بسياري از مشكلات نهفته زندگي پاسخ‌هاي مناسبي يافت. امروزه مقالات، كتاب‌ها وگارگاه‌هاي آموزشي متعددي در رابطه با EQ تدوين مي‌گردند كه همگي تلاشي است بر نشان دادن راهكارهاي نو در مقابله با مشكلات فردي و بين فردي در جوامع پيچيده كنوني.

    منبع : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  8. #8
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض 12 روش براي ايجاد خلاقيت و ايده هاي بزرگ در ذهن

    خلاقیت باعث بروز افکار بزرگ در انسان میشود. اما معمولا سـخت ترین مرحله نــقطه شروع است. افکار بزرگ ما را به سمت پیشرفت راهنمایی کرده و فردایی روشن را برایمــان به ارمغان می آورند. با به کارگیری اصولی که دراین قسمت برای شما شرح می دهیم می تـوانـیـد یـک تـجارت بزرگ و بی نقص راه اندازید. ما متاسفانه ذهن خود را به انجام این امور عادت نداده ایم. این امر سبب میشود تـا توانایی خـود را بـرای دامـن دادن بـه تـصورات و تخیلات از دست داده و در نـتـیـجه قـدرت تـخـیـل خـود را به کار نگیریم. به همین دلیل فرصتهای بی شماری را به آسانی از دست می دهیم.
    ایـده های بـزرگ از مـحـلی فـــرای باورهای شخصی نشات می گـیـرند. بـاید بـه دوردسـت هــا بنگرید و افکار متفاوت را آزمایش کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کنید.

    عده ای بـــا به کار نگرفتن ذهن خود آنرا به طرز وحشتناکی بی حس و کرخت می کنند، چنین رفتاری باعث می شود درخت افکار شما هیچ گاه به بار ننشیند.

    1- زیاد مطالعه کنید

    ذهن شما همانند بدنتان برای اینکه رشد پیدا کرده و پرورش یابد نیازمند تمرین و تحرک است، و چه تمرینی بهتر از کتاب خواندن. سعی کنید با افکار و عقاید انسان های موفق در طول تاریخ آشنا شوید. شرح حال و تاریخچه زندگی هر یک از آنها را مرور کنید و از آن درس بگیرید. با مطالعه این کتب می توان حدس زد که چگونه این افراد بزرگ ذهن خود را برای رسیدن به بهترین ها پرورش داده بودند. همچنین می توانید مجلاتی نظیر تجارت و یا اقتصاد روز را نیز مطالعه کنید. با آگاهی از نظرات دیگران پیرامون مسایل مختلف شما سطحی نگری را کنار می گذارید و با یک دید عمقی به موضوعات مختلف می نگرید.

    2- فرصت هایی را که در آن ذهن شما خلاق است از دست ندهید

    شاید بروز بسیاری از مسائل را به شانس واگذار می کنید. تصور شما نادرست است. شاید بعضی مواقع حس می کنید که مغزتان اصلا کار نمی کند و هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد. اما مواقعی هم وجود دارد که ذهنتان به قدری فعال است که می خواهید انیشتن را به رقابت دعوت کنید. تنها مشکل موجود این است که این زمان طلایی مواقعی که شما به آن نیاز دارید، ظاهر نمیشود. زمانی که ذهن در حال فوران است تا آنجا که می توانید به افکار خود پر و بال دهید. اجازه دهید افکارتان مثل آب آتش نشانی به بالاترین نقطه صعود کنند. هنگامی که برای پرواز کردن به ذهن خود فضا می دهید، او شما را به دوردست ها خواهد برد و نتایج شگفت انگیزی را بدست خواهد داد.

    3- یک دفترچه یادداشت به همراه داشته باشید

    هنگامیکه افکار بی نظیر به ذهن شما خطور می کنند از ذخیره کردن آنها اطمینان خاطر حاصل کنید. در این امر به یادداشت های ذهنی اکتفا نکنید زیرا ممکن است به دست فراموشی سپرده شوند. سعی کنید همیشه یک دفترچه یادداشت و یا یک ضبط صوت به همراه داشته باشید به ویژه در کنار تخت خواب خود برای مواقعی که افکار طلایی در حدود ساعت 2 نیمه شب به ذهن شما خطور می کنند. هنگامیکه افکارتان در جایی ثبت شوند، شما به راحتی می توانید به آنها دسترسی پیدا کنید و آنها را به سرعت به کار ببندید. افکار بزرگ نیز مانند میوه ها فقط تا زمانی که تازه و شاداب باشند قابل استفاده هستند.

    4- از افکار دیگران بهره بجویید

    بهره جستن از افکار و عقاید دیگران نیز به نوبه خود روش مناسبی برای گسترش ایده های شخصی شماست. افراد مختلف دارای نقطه نظرات و چشم اندازهای متفاوتی هستند. توانایی های آنها مختلف است و سوابق و پیشینه های متفاوتی دارند. کارکرد ذهن افراد منحصر به فرد است. با مطرح شدن یک بحث در میان جمع ، آنقدر پیشنهادهای مختلف شنیده می شود که نیمی از آنها هرگز به ذهن شما نمی رسیدند. به این طریق شما میتوانید با کوله باری سرشار از افکار متفاوت در جاده تصمیم گیری گام بردارید.

    نسبت به نظر هیچ کس بی توجهی نکنید . شاید در نگاه اول احمقانه به نظر برسند اما شاید مانند صدف هایی باشند که در خود گوهرهای گرانقیمتی را جای داده اند. درست نیست که در مورد نظر دیگران به قضاوت بنشینیم سعی کنید به جای قضاوتهای بیهوده آن ها را سبک سنگین کرده و در امور روزمره خود به کار بندید.

    5- تغییراتی در محیط اطراف خود ایجاد کنید

    گاهی اوقات تنها چیزی که باعث می شود ذهن خسته شما را دوباره به کار اندازد تغییر وضع ظاهری محیط اطرافتان است. اگر چشم انداز پیرامون شما تغییر کند، ذهن شما نیز به صورت ناخود آگاه به سمت یک دیدگاه جدید تغییر جهت می دهد. اگر تمام مدت در پشت میز خود بنشینید ذهن خود را در آن شرایط محدود می کنید و هیچ فضایی برای برانگیختگی او باقی نمی گذارید.

    بنابر این میتوانید پیاده روی کنید، به باشگاه ورزشی بروید، کنار آب رود بنشینید و در کل به یک مکان جدید قدم بگذارید تا ذهن شما نیز بتواند آزادانه به تمرین و تقلا بپردازد
    6- بر روی شکاف میان دو نسل خط بطلان بکشید

    ذهن کودکان تروتازه و شاداب است. آنها جسور هستند و احساساتشان از طریق فشار های اجتماعی سرکوب نشده است. به جهان با شگفتی می نگرند و مانند بزرگترها پاکی و معصومیت خود را از دست نداده اند. با کودکان پیرامون مسائل مختلف صحبت کنید تا با نقطه نظر ساده و بی آلایش آنها آشنا شوید. اگر می خواهید مشکلی را حل کنید نظر آنها را نیز جویا شوید. عقاید آنها شما را به تعجب وا می دارند. آنها قصد تاثیرگذاری در دیگران را ندارند و همه چیز را تنها با اتکا بر پاکی و صداقت بیان می کنند.

    از سوی دیگر با افراد سالخورده و مسن نیز مشورت کنید. آنها مدت ها پیش با تمام این مشکلات مواجه شده اند و با آن دست و پنجه نرم کرده اند. تجربیاتشان آنقدر سودمند و با ارزش است که هیچ قیمتی را نمی توان بر روی آن گذاشت. پس آنها را دست کم نگیرید، با دیدگاههایشان نسبت به زندگی آشنا شوید و از آنها درس بگیرید. قطعا شما را به سوی جهت مناسب هدایت می کنند و از مشکلات در امان خواهید بود.

    7- به رفیق شفیق خود مراجعه کنید

    همه ما دوستی داریم که به نظر میرسد توانایی پاسخ به تمام مسائل و مشکلات ما را دارد. چرا تنها در مورد مشکلات شخصی از او کمک می خواهید؟ بد نیست گاهی در مورد مسائل مهمتر نیز از او یاری بجویید.

    8- به توانایی های خود اتکا کنید

    قواعد و اصول کلی را برای یک لحظه هم که شده فراموش کنید. این رهنمون ها در جای خود مفید هستند اما ممکن است مانند یک چشمبند عمل کرده و قدرت داشتن دید وسیع را از شما بگیرند و اجازه دیدن چشم اندازهای متفاوت را به شما ندهند. هرزگاهی خود را از قید و بند قوانین آزاد کنید. شما می توانید بدون توجه به کارآیی روش های گذشته به آسانی و بدون بروز هیچ شک و تردیدی در راه مورد نظر خود گام بردارید. کمی جسارت به خرج دهید و سیستمهای فعلی را زیر سوال برید.

    9- در حیطه کاری خود به فعالیت بپردازید

    خیلی خوب است که به ذهن خود اجازه دهید آزادانه به گردش بپردازد. اما این گردش باید در حیطه دانش شما انجام پذیرد. اگر یک طراح هستید لازم نیست راه حلی برای مشکلات اقتصادی پیدا کنید. افکار شما تنها در رشته ای که مهارت دارید خوب کار می کنند و در سایر رشته ها نتیجه ای مصیبت بار را به دنبال خواهند داشت. اگر نیاز به ورود به قلمرو دیگری را دارید بهتر است قبل از هر کار با یک متخصص مشورت کنید و اجازه انجام کلیه امور را به دست او بسپارید تا با استفاده از دانش و تخصص خود عمل کند.

    10- به ذهن خود آزادی عمل دهید

    آیا با تمرین های رایج نویسندگان آشنایی دارید؟ آنها برای مبارزه با محدودیت ها یک روش بسیار جالب را برگزیده اند. فقط کافی است قلم را بر روی کاغذ گذاشته و هر آنچه که در ذهنتان است را بر روی کاغذ بیاورید. میتوانید از مشکلات شروع کنید و به دنبال هیچ گونه ارتباطی در دست نوشته های خود نباشید. مهم نیست که تا چه حد عبث و نا معقول به نظر می رسند. بعدا می توانید مثل یک جدول تناوبی آنها را سازماندهی کنید، در آخر نیز امکان دارد به چیزی دست پیدا کنید که بیهوده و بی ربط باشد اما چیزی که در این مبحث حائز اهمیت است این است که شما به ذهن خود اجازه غرق شدن در مسائل مختلف را داده اید و این خود یک امتیاز محسوب می شود. هیچ کس نمی داند شاید به نتیجه ای برسید که سال ها منتظر آن بوده اید.

    11- ایده های گذشته را از نو بسازید

    افکار شما مثل کامپیوتر هستند. هر چند وقت یک بار نیاز است که سخت افزار آن را ارتقا دهید. ایده های بزرگ گذشته را پیش روی خود بگذارید و بر روی آن ها عملیات نوسازی انجام دهید. آن ها را اصلاح کنید و برای بهبودی آن ها تلاش کنید. ضمائم لازم را نیز برای تقویت هر چه بیشتر به آنها بیفزایید. این کارها را می توان با نوشتن عقاید اولیه خود بر روی کاغذ و نظم دادن به آشفتگی ذهنتان انجام دهید. عالی به نظر میرسد پس منتظر چه هستید؟ بهتر است در انجام آن تعجیل کنید.

    12- از الهه وجودتان یاری بخواهید

    آیا یک شی، آهنگ، مکان و یا یک شخص خاص وجود دارد که حضور و یا تجسم او برای شما خوشایند بوده و به ذهنتان نیرویی همچون قدرت موتور جت می دهد. از هیچ تلاشی برای رسیدن به آن مضایقه نکنید. تنها یک چنین چیزهایی هستند که شما را به سمت ابتکارات بدیع رهنمون می سازند. از وجود آن بهره بجویید و اجازه دهید تا انوار طلایی آن به درونتان نفوذ کند و ذهن شما را در بر گیرد.

    یک ایده بزرگ از چه ویژگی هایی برخوردار است
    شرکت ها و کمپانی های بزرگ به ویژه آن دسته که بر روی مسائلی نظیر طراحی و تبلیغات کار می کنند، سرمایه گذاری های عظیمی صرف می کنند تا به کارکنان خود آموزش دهند که چگونه میتوانند ذهن خود را آزاد کنند تا سرچشمه ایده های بزرگ باشند. خیلی از آنها از کارمندان درخواست ارائه لیست هفتگی ایده ها را میکنند. در چنین محیطی چیزی به عنوان فکر بد وجود ندارد فقط بعضی ایده ها خام هستند.

    بنابراین خیال بافی و رویا پردازی کنید تا ذهـن شما به نظریه پردازی عادت کند و از قلمرو سادگی بیرون آید. قدری افسار گسـیـخـــته باشید تا پندار شما به بلندی ها پرواز کرده و اوج گیرد.

    منبع: مردمان
    Last edited by bb; 12-09-2006 at 08:43.

  9. #9
    آخر فروم باز Boye_Gan2m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Road 2 Hell
    پست ها
    1,216

    پيش فرض روش صحیح مطالعه

    بارها شنيده ايم كه دانش آموز يا دانشجويي مي گويد :

    (( ديگرحال و حوصله خواندن اين كتاب را ندارم ))يا ((آنقدرازاين كتاب خسته شده ام كه قابل گفتن نيست))ويا ((هرچقدرميخوانم مثل اينكه كمتر ياد مي گيريم))ويا ((10 بار خواندم و تكرار كردم ولي بازهم ياد نگرفتم))به راستي مشكل چيست ؟ آيا براي يادگيري درس واقعا" بايد 10 بار كتاب را خواند ؟ آيا بايد دروس خود را پشت سرهم مروركرد؟وآيا بايددهها بار درس راتكراركردتا يادگرفت ؟ مطمئنا" اگر چنين باشد ، مطالعه كاري سخت و طاقت فرسا است . اما واقعيت چيزي ديگر است . واقعيت آن است كه اين گروه از فراگيران ، روش صحيح مطالعه را نمي دانند و متاسفانه در مدرسه و دانشگاه هم چيزي راجع به چگونه درس خواندن نمي آموزند . يادگيري و مطالعه ، رابطه اي تنگاتنگ و مستقيم با يكديگر دارند، تا جايي كه مي توان اين دو را لازم و ملزوم يكديگر دانست. براي اينكه ميزان يادگيري افزايش يابد بايد قبل از هرچيز مطالعه اي فعال و پويا داشت .



    شيوه صحيح مطالعه ،چهار مزيت عمده زير را به دنبال دارد:



    1- زمان مطالعه را كاهش ميدهد.

    2- ميزان يادگيري را افزايش ميدهد .

    3-مدت نگهداري مطالب در حافظه را طولاني تر مي كند.

    4- بخاطر سپاري اطلاعات را آسانتر مي سازد.



    براي داشتن مطالعه اي فعال و پويا نوشتن نكات مهم درحين خواندن ضروري است تابراي مرور مطالب،دوباره كتاب رانخوانده و در زماني كوتاه ازروي يادداشتهاي خود مطالب را مرور كرد .

    يادداشت برداري ، بخشي مهم و حساس از مطالعه است كه بايد به آن توجهي خاص داشت . چون موفقيت شما را تا حدودي زياد تضمين خواهد كرد و مدت زمان لازم براي يادگيري را كاهش خواهد داد. خواندن بدون يادداشت برداري يك علت مهم فراموشي است.



    شش روش مطالعه :



    خواندن بدون نوشتن خط كشيدن زيرنكات مهم حاشيه نويسي خلاصه نويسي كليد برداري خلاقيت و طرح شبكه اي مغز



    1-خواندن بدون نوشتن: روش نادرست مطالعه است . مطالعه فرآيندي فعال و پويا است وبراي نيل به اين هدف بايد از تمام حواس خود براي درك صحيح مطالب استفاده كرد. بايد با چشمان خود مطالب را خواند، بايد در زمان مورد نياز مطالب را بلند بلند ادا كرد و نكات مهم را يادداشت كرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگير شده و حضوري فعال و همه جانبه در يادگيري داشت و هم در هنگام مورد نياز ، خصوصا" قبل از امتحان ، بتوان از روي نوشته ها مرور كرد و خيلي سريع مطالب مهم را مجددا" به خاطر سپرد .



    2- خط كشيدن زير نكات مهم :اين روش شايد نسبت به روش قبلي بهتر است ولي روش كاملي براي مطالعه نيست چرا كه در اين روش بعضي از افراد بجاي آنكه تمركز و توجه بروي يادگيري و درك مطالب داشته باشند ذهنشان معطوف به خط كشيدن زير نكات مهم مي گردد .حداقل روش صحيح خط كشيدن زير نكات مهم به اين صورت است كه ابتدا مطالب را بخوانند و مفهوم را كاملا" درك كنند و سپس زير نكات مهم خط بكشند نه آنكه در كتاب بدنبال نكات مهم بگردند تا زير آن را خط بكشند .



    3- حاشيه نويسي :اين روش نسبت بدو روش قبلي بهتر است ولي بازهم روشي كامل براي درك عميق مطالب و خواندن كتب درسي نيست ولي مي تواند براي يادگيري مطالبي كه از اهميتي چندان برخوردار نيستند مورد استفاده قرار گيرد.



    4- خلاصه نويسي : در اين روش شما مطالب را ميخوانيد و آنچه را كه درك كرده ايد بصورت خلاصه بروي دفتري يادداشت مي كنيد كه اين روش براي مطالعه مناسب است و از روشهاي قبلي بهتر مي باشد چرا كه در اين روش ابتدا مطالب را درك كرده سپس آنها را يادداشت مي كنيد اما بازهم بهترين روش براي خواندن نيست .



    5- كليد برداري :كليد برداري روشي بسيار مناسب براي خواندن و نوشتن نكات مهم است . در اين روش شما بعد از درك مطالب ، بصورت كليدي نكات مهم را يادداشت مي كنيد و در واقع كلمه كليدي كوتاهترين، راحتترين ،بهترين وپرمعني ترين كلمه اي است كه با ديدن آن، مفهوم جمله تداعي شده و به خاطر آورده مي شود .



    6- خلاقيت و طرح شبكه اي مغز: اين روش بهترين شيوه براي يادگيري خصوصا" فراگيري مطالب درسي است .در اين روش شما مطالب را ميخوانيد بعد از درك حقيقي آنها نكات مهم را به زبان خودتان و بصورت كليدي يادداشت مي كنيد و سپس كلمات كليدي را بروي طرح شبكه اي مغز مي نويسد ( در واقع نوشته هاي خود را به بهترين شكل ممكن سازماندهي مي كنيد و نكات اصلي و فرعي را مشخص مي كنيد)تا در دفعات بعد به جاي دوباره خواني كتاب ، فقط به طرح شبكه اي مراجعه كرده وبا ديدن كلمات كليدي نوشته شده بروي طرح شبكه اي مغز ، آنها را خيلي سريع مرور كنيد . اين روش درصد موفقيت تحصيلي شما را تا حدود بسيار زيادي افزايش ميدهد و درس خواندن را بسيار آسان مي كند. و بازده مطالعه را افزايش ميدهد.



    شرايط مطالعه



    ((بكارگيري شرايط مطالعه يعني بهره وري بيشتر از مطالعه ))

    شرايط مطالعه ، مواردي هستند كه با دانستن ، بكارگيري و يا فراهم نمودن آنها ، مي توان مطالعه اي مفيدتر با بازدهي بالاتر داشت و در واقع اين شرايط به شما مي آموزند كه قبل از شروع مطالعه چه اصولي را به كار گيريد ، در حين مطالعه چه مواردي را فراهم سازيد و چگونه به اهداف مطالعاتي خود برسيد و با دانستن آنها مي توانيد با آگاهي بيشتري درس خواندن را آغاز كنيد و مطالعه اي فعالتر داشته باشيد :



    1- آغاز درست :براي موفقيت در مطالعه ،بايد درست آغازكنيد.

    2- برنامه ريزي : يكي از عوامل اصلي موفقيت ، داشتن برنامه منظم است .

    3- نظم و ترتيب: اساس هر سازماني به نظم آن بستگي دارد .

    4-حفظ آرامش: آرامش ضمير ناخود آگاه را پويا و فعال ميكند.

    5- استفاده صحيح از وقت :بنيامين فرانكلين، ((آيا زندگي را دوست داريد؟ پس وقت را تلف نكنيد زيرا زندگي از وقت تشكيل شده است .))

    6- سلامتي و تندرستي: عقل سالم در بدن سالم است .

    7- تغذيه مناسب: تغذيه صحيح نقش مهمي در سلامتي دارد.

    8- دوري از مشروبات الكلي : مصرف مشروبات الكلي موجب ضعف حافظه مي شود .

    9 – ورزش : ورزش كليد عمر طولاني است .

    10-خواب كافي: خواب فراگيري و حافظه را تقويت مي كند.

    11 –درك مطلب:آنچه در حافظه بلند مدت باقي مي ماند ، يعني مطالب است .



    چند توصيه مهم كه بايدفراگيران علم از آن مطلع باشند.



    1- حداكثر زماني كه افراد مي توانند فكر خود را بروي موضوعي متمركز كنند بيش از 30 دقيقه نيست ، يعني بايد سعي شود حدود 30 دقيقه بروي يك مطلب تمركز نمود و يا مطالعه داشت و حدود 10 الي 15 دقيقه استراحت نمود سپس مجددا" با همين روال شروع به مطالعه كرد.



    2- پيش از مطالعه از صرف غذاهاي چرب و سنگين خودداري كنيد. و چند ساعت پس از صرف غذا مطالعه نمائيد چون پس از صرف غذاي سنگين بيشتر جريان خون متوجه دستگاه گوارش ميشود تا به هضم و جذب غذا كمك كند و لذا خونرساني به مغز كاهش مي يابد و از قدرت تفكر و تمركز كاسته ميشود . از مصرف الكل و دارو هم خودداري فرمائيد همچنين غذاهاي آردي مثل نان و قندي قدرت ادراك و تمركز را كم مي كند نوشابه هاي گازدارهم همينطور هستند.



    3- ذهن آدمي با هوش است اگر يادداشت برداريد خود را راحت از حفظ و بياد سپاري مطالب مي كند و نيز همزمان نمي توانيد هم مطلبي را بنويسيد و هم گوش دهيد . پس در حين مطالعه لطفا" يادداشت برداري نمائيد

  10. #10
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض آيا هيپنوتيزم ميتواند نابغه بسازد ؟

    دكتر وان پلت در فصل 24 كتاب ( اسرار هيپنوتيزم ) مي نويسد :
    پي جوييهاي جديد در هيپنوتيزم راز نبوغ را كشف كرده است ازمايشات هيپنوتيزم نشان داده است كه يك شخص با استعداد متوسط ميتواند تحت تاثير چندين جلسه هيپنوتيزم نابغه شود ، اين اظهارات داستان غير حقي نيست بلكه اين حقيقت صد در صد واقعي علمي است .
    يك ازمايش هيپنوتيزم نشان داده است كه يك هنرمند نقاش در حال هيپنوتيزم توانسته است در مدت شش ساعت يك تصوير را نقاشي كند كه در بيداري احتياج به هفتاد ساعت وقت داشته است اريكسن ميلتن (1) در صفحه 164 فصل دوم كتاب خود مينويسد :
    ((..... او براي ترسيم اين نقاشي ده سال وقت صرف كرده بود ولي باز هم به خوبي موفق نشده بود ......)) و در فصل دوازدهم اين كتاب مي بينيم كه وقتي ( راچمانينف ) در ساختن اهنگ معروف خود مواجه با شكست شد ، هيپنوتيزم دكتر داهال در مسكو او را قادر ساخت كه اهنگ خود را تكميل كند و به موفقيت بزرگ جهاني نائل ايد .
    مسلما استعداد و نبوغ داراي درجاتي است . همه كس ولو با هيپنوتيزم هم نميتوانند نابغه بشوند . هيچكس نمي تواند يك ( راچمانينف) يا يك ( انيشتن ) بشود . با وجود اين هيپنوتيزم نشان داده است كه هر كس مي تواند خيلي بهتر از انچه هست باشد .
    هيپنو تيزم ميتواند استعدادهاي نهفته مغز را كه تا كنون به حال ركود و خفته بوده اند بيدار كند . ولي هيپنوتيزم ادعا نمي كند كه هر شب يك كيسه پر از پول زير سر شما بگذارد . اكثر مردم داراي استعداد و نبوغ خاصي هستند ، كه تا كنون براي انها ناشناخته مانده است ، به عبارت ديگر اكثر مردم نميدانند چه استعدادي و براي چه كاري استعداد خارق العاده و شگرفي دارند ، ولي هيپنوتيزم اين استعداد را اشكار و به نسبت زيادي پرورش ميدهد .
    (اديسون) مخترع بزرگ جهاني و مخترع ده ها اختراع ، بخصوص برق مي گويد كه :
    (( نبوغ يعني يك در صد الهام و نودو نه در صد عرق ريختن و زحمت كشيدن )) عوامل بسيار زياد رواني زائيده از محيط زيست وجود دارند كه شخص را نسبت بكار و فعاليت بيميل مي كنند .
    شما در زندگي روزانه باشخاص بسيار زيادي برخورد ميكنيد كه مي گويند ما حوصله كار كردن نداريم هيپنوتيزم عوامل منفي رواني را كه چون زنجيرهائي را كه بااطراف روان و مغز شما كشيده شده الهام است پاره مي كند ، و شما را بطور اعجاز انگيزي بكار و فعاليت شبانه روزي علاقمند مي سازد و قدرت تفكر شما را زياد مي كند .
    ( ديسرائيلي ) ميگويد : (( پشتكار جزئي از اجزاء نبوغ است )) و هيپنوتيزم اين پشتكار را به شما مي دهد .
    اين عبارت معروف است كه (( نبوغ عبارت از يك استعداد بي انتهائي است براي رنج كشيدن و تحمل رنج )) ولي شواهد نشان ميدهد كه ضرب المثل جزئي از حقيقت است ، زيرا ما روزانه كساني را مي بينيم كه خيلي كار مي كنند و خيلي زحمت ميكشند ، ولي نه تنها نابغه نيستند ، بلكه و شايد احمق هم هستند .
    تجربه و ازمايشات هيپنوتيزمي نشان ميدهند كه نبوغ نتيجه و حاصل توانائي تمركز فوق العاده مغز است ، بدين ترتيب وقتي مغز بشدت براي انجام كاري متمركز مي شود ، كارهاي برجسته و نماياني بظهور ميرسد .
    جد بوكستن (2) حسابگر حيرت انگيز سال 1749 بسهولت توانست به اين پرسش جواب دهد كه در 260 000 607 202 مايل مربع چند دانه نخود ميرويد .
    انيشتن پدر قانون نسبيت در سال 1953 توانست فكر خود را بر يك موضوع متمركز كند و نظريه بزرگ جهاني خود را اظهار نمايد .
    هر فردي كه داراي استعداد متوسطي باشد ، بالقوه نابغه است يا بعبارت ساده تر داراي نبوغ و هوش سرشار ولي خفته است ، زيرا از نقطه نظر علم تشريح مغز هيچ اختلافي بين مغز يك نابغه و يك فرد عادي نيست ، مغز هر دو نفر انبوهي از ده هزار ميليون سلول خاكستري رنگ مي باشد .
    ولي اختلاف در طرز بكار انداختن اين سلولها ، روش بكار انداختن و استفاده از سلولهاي مغزي است كه موجب اختلاف بزرگ بين يك نابغه و يك شخص عادي مي شود .
    ازمايشات انجام شده روي مغز انيشتن اين نظريه را تاكييد مي كند كه نبوغ همراه با ايجاد تمركز قواي فوق العاده دماغي است . ازمايش كنندگان روي مغز انيشتن دريافتند كه او را قادر است كه تعداد زياد تري از گروه سلولهاي مغزي را بر روي يك نقطه و يك موضوع متمركز كند .
    تمركز فوق العاده مغز منطقي ترين بيان ،و تعريفي است كه ما (( دكتر وان پلت )) براي هيپنوز داريم .
    و تمركز فوق العاده دماغ تنها دليل راضي كنندهاي است كه براي كليه پديده هاي هيپنوتيزمي مي توان ارائه داد كاملا اثبات شده و معلوم است كه تحت نفوذ هيپنوتيزم استعدادهاي مغزي مي تواند به نسبت زيادي بسطح يك مغز نابغه نز ديك شوند .
    به عنوان مثال شخص بيمار در حال هيپنوز بسياري از خاطرات دور خود را كه در حال عادي و بيداري بهيچ وجه قادر بياد اوري ان نيست بياد مياورد .
    قدرت ذهني بوسيله تمركز فكر در حال هيپنوز بسيار زياد ميگردد . سفت شدن خارق العاده عضلات بدن يك شخص ضعيف الجثه كه مي تواند مرد قوي را تحمل كند ، بهترين دليل است .
    اينطور بنظر ميرسد كه كاملا عاقلانه و صحيح است كه نبوغ طبيعي اشخاص را نوعي از هيپنوتيزم بدانيم ، زيرا (( خود هيپنوتيزم )) در اثر تمركز فوق العاده فكر بوجود مي ايد ، درست شبيه نتايجي كه از علاقه زياد و شديد نسبت به موضوع يا مسئهاي حاصل ميشود .
    به عنوان مثال ((تنيسون)) (3) از طريق تكرار اسم خودش براي خودش بطور ارام و بيصدا موفق شد به يك نوع (( جذبه در حال بيداري )) برسد .
    در تمرينات يوگيهاي هندي ميبينيم كه يكي از دستورات رسيدن به عالم خلسه و جذبه و بعبارت ديگر نزديك شدن به خداوند اين است كه يكنفر پيرو مكتب (( يوگا)) بايستي دائما و در حال عبارت (( ام )) (4) به معني او يا قادر مطلق را تكرار كند ، و متوجه باشد كه فكرش به هيچ طرف نجهد و فقط و فقط متوجه (( ام )) يا (( او )) باشد .
    در تمرينات عرفاي ايراني نيز بهمين قاعده بر مي خوريم ، زيرا يكي از درسهائيكه دراويش يا عرفا به شاگردان خود مي دهند اينست كه بايستي دائما و در همه جا ذكر و فكرشان كلمه ((حق)) يا (( هو )) باشد .
    حالا با كشفيات جديد هيپنوتيزم مي بينيم كه كار دراويش چقدر درست و علمي و صحيح بوده كه انها براي ايجاد تمركز فكر يكي از تمريناتشان تكرار و ذكر يك كلمه معين در روز بوده است .
    چقدر خوبست كه انسان عارف و درويش به معني دارنده نبوغ و تمركز فوق العاده ذهن باشد . ولي از اين استعداد و نبوغ خارق العاده خود ، بشكل اجتماعي استفاده كند ، نه بشكل انفرادي ولي دراويش و عرفا جواب مي دهند كه در اجتماع عوامل اجتماعي ، نظير شهوات و زيبائي هاي به ظاهر فريبنده اجتماعي ، تمركز فكر و در نتيجه لذت و ارامش و خلسه ما را از بين مي برند .
    وفتي كه خواب شونده در حال هيپنوتيزم عميق ، تمركز فكرش به ميزان صد در صد برسد توجهش بكلي از همه چيز سلب مي گردد .
    پروفسور فراموشكار بهترين نمونه اين نوع تمركز فكر است نوابغ بزرگ بطوريكه اكثرا شنيده و ميدانيد ، تمام قدرت و نيروي فكرشان متوجه هدف ، مسئله يا كشف و اختراع خودشان است ، لذا نسبت بامور اجتماعي كه در نظرشان بي ارزش است فراموشكار ميشوند .
    مشهور است كه برخي از نوابغ منزل خود را گم ميكردند ، ارشميدس غذا خوردن و حمام رفتن را فراموش ميكرد . انيشتن نيز همينطور بود درست مانند شخص هيپنوتيزم شده كه تشنگي و گرسنگي را بكلي فراموش مي كند .
    عواطف و احساسات ، همراه با تمركز قواي دماغي ، هيپنوتيزم را تسريع مي كند . در نبوغ نيز اين موضوع هميشه صدق مي كند ، نبوغ هميشه همراه با عواطف است ، نظير نقاشي و موسيقي ، نبوغ معمولا هميشه مجموع تمركز فكر و عواطف است .
    قدرت تصور و تخيل در هيپنوتيزم شدن نقش بسيار مهمي را بازي مي كند . تخيل قوي يك حالت دائمي نبوغ است .
    گاهي رويدادهاي نا مناسب اجتماعي نبوغ را خاموش مي كنند ويا از بين ميبرند . نظير موسيقيدان بزرگ روس (( راچمانينف )) كه بعلت شكستن در ساختن اولين سمفوني در پترز بورگ در سال 1897 قدرت و توانائي اهنگ سازي خود را از دست داد .
    اختلالات عاطفي گاهي فكر را در حال بيداري متمركز مي كنند و در شرايط و وضعيتي نظير هيپنوز بوجود مياورند . مثلا اگر در يك موقع و حالت خاصي افكار ترسناك يا ناراحت كننده اي به شخص دست دهد ، ايجاد علائم بيماري مي نمايد .
    در اينصورت مغز شخص مريض شده بيشتر بر روي علائم بيماري متمركز ميشود . در نتيجه دور و تسلسل شيطاني شروع مي شود . و نيروي مغزي تحليل ميرود و كاهش مي يابد . و حال اگر اين دور و تسلسل مغزي به كمك هيپنوتيزم شكسته شود ، نيروي دماغي بيمار براي انجام كارهاي بهتري ازاد ميشود .
    گرچه موقعيت هائي براي بررسي و ازمايش يك (( راچمانينف يا انيشتن )) بسيار نادر است ولي معذالك تجربه و ازمايشهاي هيپنوتيزمي نشان داده اند كه از طريق هيپنوز مي توان اختلالات و ناراحتيهاي فكري را از بين برد و شخص را براي تلاش و كوشش بهتر و پر ثمرتري اماده كرد .


    1- Cooper Linnf MD and Ericson Milton H.M.D time pistortion hypnosis 11,164 William Wilkins company , baltimor u.s.a
    2-Jed Buxton
    3-Tennyson
    4-om

    *برگرفته از كتاب روانشناسي هيپنوتيزم اثر شعبان طاووسي ( كابوك)
    انجمن درمانگران ايران

صفحه 1 از 3 123 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •