دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک، چک چک، ... چکار با پنجره داشت
قیصر امین پور
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک، چک چک، ... چکار با پنجره داشت
قیصر امین پور
...
اگر با او نگویم با که گویم
فرود آید نگاه از نیمه ی راه
که دست وصل کوتاه است کوتاه
نهیب تند بادی وحشت انگیز
رسد همراه بارانی بلاخیز
بسختی میخروشم های باران
چه می خواهی ز ما بی برگ وباران
برهنه بی پناهان را نظر کن
در این وادی قدم آهسته تر کن
...
دیشب دوباره در من حسی عجیب گل کرد
رفتی تو از کنارم، اما چقدر دل سرد
باران گرفت و در مه من ماندم و خیالت
دیگر نمانده از تو جز رد پایی از درد
افتاده ام به پایت تا در شبم بمانی
رفتی خبر نداری تاریک ماندم و سرد
کوچیده ام به یادت در کوچه کوچه ی شهر
هر شب شبیه کولی، تنها وخسته، شبگرد
فالی زدم به نامت، نیت فقط تو بودی
حافظ ! بگو بمانم این بار زوج یا فرد
در کهکشان یادت هی می خورم به بن بست
پایان ندارد این شب، با من چه می کنی؟ مرد!
من با تو زنده هستم، من با تو خو گرفتم
رفتی تو از کنارم، اما دوباره برگرد
...خوش به حال غنچه های نیمه بازبوی باران بوی سبزه بوی خاکشاخه های شسته باران خورده خاکآسمان آبی و ابر سپیدبرگهای سبز بیدعطر نرگس رقص بادنغمه ی شوق پرستوهای شادخلوت گرم کبوتر های مستنرم نرمک می رسد اینک بهارخوش به حال روزگار!
باز امشب شب بارانی است
از هوا سیل بلاریزد
برمن و عشق غم آویزیم
اشک از چشم خدا ریزد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)