امروز مایلم درباره موضوع مهم کسانی که در سنین جوانی با آن دست و پنجه نرم میکنند صحبت کنم . بار ها مطالبی در خصوص قدرت عشق , کی عاشق میشویم , زمینه های عاشقی و… صحبت شده است. وارد شدن به این روابط مطمئنا باعث ایجاد استرس نیز می شود .اضطرابی ناشی از اینکه آیا انتخابم صحیح بوده , آیا این رابطه مستمر خواهد بود ؟ آیا توانایی راهبری این رابطه را دارم ؟ آیا توانایی پاسخ به عکس العمل های معشوقم را خواهم داشت و هزاران ایای دیگر … البته موضوع عشق موضوع پیچیده ای نیست بلکه به نظر من تفاوت های فرهنگی و تربیتی , سلیقه ای , جنسیتی , اوضاع حاکم بر افراد , نوع نگرش افراد به رابطه ها در کنار ماهیت آن رابطه ها نکات کلیدی و تاثیر گذار در این رابطه هاست . این موارد عشق های متعددی را برای یک نفر رقم میزند که ارتباط مستقیمی با عناوین یاد شده دارد .مثلا رابطه مادر و فرزند بیانگر عشقی عظیم از نوعی منحصر بفرد است . رابطه یک زوج نمونه ای دیگر و … در معانی مختلف در فرهنگ های گوناگون عشق را بصورت یک کشش قدرمتند به سوی یک هدف مشاهده کردم . نمونه متعالی آن عشق به کمال و زیبایی مطلق است که فرای فرهنگ مختلف , اشاره به هدفی مقدس و والا دارد . با این وصفی که نمودم مطمئنا عشق چیزی نیست جز چیزی که زمینه تکامل انسان را فراهم میکند .
یکی از مشکلاتی که در ذهن بسیاری از ما بدون پاسخ مانده تمایز میان عشق و هوس هست . چرا بیشتر مواقع این دو با هم در امیخته میشه؟ عشق که مایه تکامل همه جانبه انسانه چگونه به این راحتی با هوس اشتباه گرفته میشه ؟باید آن را از ارضاى نیازهاى معمولى و مشترك حیوانى متمایز نماییم. اگر ما براى رفع نیازهاى خود به چیزى یا به انسانى نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شىء یا انسان، نوعى وابستگى ایجاد مىكنه؛ ولى این وابستگى را نباید با كشش عاشقانه یكى بدانیم بلکه ماهیت آن چیزی جز هوس نیست ؛ بر عکس عشق که مایه رشد هر انسانه ولی هدف هواى نفس، ارضاى شخصه.
یکی از نکاتی که بشدت کمبود اگاهی عمومی در مورد آن را مشاهده میشود این است که هدف عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتى اگر به فناى عاشق بینجامد. بنابراین، عاشق درصدد رضایت معشوق و نه رضایت خویش است .
سوال مهم دیگری که بارها به آن برخورد شده است اینست که آیا امکان دارد با قدرت عشق قدم در مسیر انتخاب و سپس شروع زندگی مشترک گذاشت ؟ با در نظر گرفتن جملاتی که در بالا به آنها اشاره شد , یک نکته غیر قابل انکار در زندگی را باید بیان کرد و آن نیاز های افراد است . نیاز هایی که انسان ها به طور فیزیکی و عینی با آنها دست و پنجه نرم میکنند . بر خلاف عشق که قدرتی خارق العاده در حیطه معنوی دارد . انسان عاشق نمىتواند به عشق اكتفا كند و از نیازهاى خود از این طریق چشم بپوشد . اگر به جملاتم در سطر های بالا دقت کرده باشید بیان شده است که عاشق واقعی آمادگی کاملی در براورده کردن درخواست های معشوق خود دارد و افتخار خود به حساب میآورد و به آن می بالد . با توجه به این دیدگاه , آیا اگر دو نفر دارای تفاوت های اساسی در برآورده نمودن نیاز های یکدیگر باشند قادرند این موضوع را محقق کنند ؟ازدواجى كه بدون توجه به نیازهاى گوناگون انسان، حتى نیازهاى مربوط به تغذیه ها , خواب و امیال جنسى صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید، بسیار زود شكست خواهد خورد.
صحبت در این موضوع بسیار جای بیان داره .
دوستان نظر شما چیست؟