قسمت اول:
بحثی که در سالهای اخیر بیشتر از همیشه داغ شده بحث آزادی اراده انسان است. برخی از نوروساینتیستها بر این عقیدهاند که آزادی اراده یک فریب بیشتر نیست و ما توسط ژنهایمان و قسمت ناخودآگاه مغزمان است که عمل میکنیم. در مقابل دانشمندان دیگری هم هستند که کاملا برعکس این عقیده را دارند.
بسیاری از مقالات در دستهبندی علمی که در باره اثر محیط روی قضاوتهای اخلاقی و یا شرایطی که مغز دچار توهم میشود، هم غیر مستقیم مربوطند. قسمت اول این بحث را با گزارش چاپ شده توسط بِرنز و سِردلو در این مقاله از آرشیو ژرونال نورولژی شروع کنم. مقاله با گزارشی در باره یک مرد 40 ساله با شغل معلمی که به لحاظ اجتماعی مردی ملایم و منطقی بوده، شروع میشود:
مرد که به لحاظ فیزیکی سالم به نظر میآمد به تدریج تمایل فزایندهای به پ.و.ر.ن.، خصوصاً پورنوگرافی کودکان، پیدا میکند در حالیکه به گفتهی او قبلا هرگز تمایلی به پ.و.ر.ن. کودکان نداشته. از سه سال گذشته او عکسهای مجلات پ.ن.و.ر.ن را جمعآوری و نگهداری میکند و در عین حال تلاش دارد که این تمایل خود را مخفی نگاه دارد چون که آنرا خطا میداند ولی با این وجود موفق به سرکوب تمایلات خود نمیشود. موضوع از دید همسرش مخفی مانده بود تا زمانی که دختر خواندهی نوجوان مرد متوجه رفتار غیر طبیعی مرد میشود و به مادرش میگوید و ماجرا فاش میشود. همسر مرد که از ماجرا شوکه شده بود به پلیس خبر میدهد، مرد را دستگیر میکنند و در دادگاه مرد را به اتهام child molestation محکوم به زندان و یا گذراندن یک دوره 12 مرحلهای در مرکز مخصوصی برای درمان آن تمایل س.ک.س.ی به کودکان بگذراند. مرد دومی را انتخاب میکند. در طول آن دوره علیرغم اینکه مرد بشدت مایل بود که از زندان حذر کند، معذالک همچنان نمیتواند که جلوی تمایل شدید خود را به نرسهای زن بیمارستان بگیرد و رفتارش نه تنها بهتر که نمیشود بلکه بدتر هم میشود. درنتیجه تصمیم بر این میشود که او را به زندان بفرستند.
درست در شب قبل از فرستاده شدنش به زندان، مرد از سردرد شدیدی شکایت میکند ولی دکترهای بیمارستان اول گمان میکنند که او به دلیل فرار از زندان رفتن است که سردرد دارد. و وقتی که مرد از قصد خود برای خودکشی و در عین حال تمایل به تجاوز به زن پیری در آن مرکز سخن گفت برایش جلسه مشاوره با روانپزشک توصیه کردند. ولی فردای آن روز مرد تعادلش را هم تقریباً از دست داد و در نتیجه او را به اورژانس بردند و از مغزش اسکن کردند و داستان در واقع از اینجا است که به لحاظ نوروساینس و فلسفی جالب میشود. همانطور که در عکسهای زیر میبینید در قسمت فرنتال لوب مغز مرد تومور بزرگی دیده شد.
Figure 1. Magnetic resonance imaging scans at the time of initial neurologic evaluation: T1 sagittal (A), contrast-enhanced coronal (B), and contrast-enhanced axial (C) views. In A and B, the tumor mass extends superiorly from the olfactory groove, displacing the right orbitofrontal cortex and distorting the dorsolateral prefrontal cortex. The tumor is capped by a large cystic portion.
تومور را با جراحی درآوردند و آثار عدم تعادل و همچنین علاقه به پ.و.ر.ن. ناپدید شد و پس از هفت ماه مرد به تشخیص آن مرکز درمانی اصلاح یافته و نرمال تشخیص داده شد و اجازه پیدا کرد که به خانه پیش همسرش و دختر خواندهاش برگردد.
ولی دوباره بعد از گذشت چند ماه، سردردهای او بعلاوه علاقه و احساس کنترل ناپذیر او به عکسهای پ.و.ر.ن. شروع شد. باز به بیمارستان مراجعه کرد و از مغزش اسکن کردند و دیدند که تومور دوباره رشد کرده است. پس دوباره مغز او را برای برداشتن تومور رشد کرده در همان محل قبلی جراحی کردند.
مقاله فوق مقاله پزشکی است که فقط قسمت گزارش وضعیت بیمار را بدون پرداختن به جزئیات پزشکیاش نقل کردهام. باقی داستان را مقاله ذکر نمیکند و فقط به ذکر چگونگی تومور در مغز میپردازد. نکته جالب توجه اینجاست که پس از این ماجرا بحث اینکه همه اعتیادها، قتل نفسها نیز ریشه و دلیل بیولژیکی دارند، پس این مغز است که باید به محاکمه کشیده شود، داغ شد.
ادیت: پایان
منبع:
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
پ.ن: بنظرم اومد اینجا جای مطرح کردن چنین بحثی هست اگه بخشی که انتخاب کردم مناسب نیست لطفا دوستان به قسمت مربوط انتقال بدن. ممنون